عذرش معدن گــــــاهِ داد و معدلت چـــــار چــــو در زیـر او پر مغفرت
جوی شیـر و جـــوی شهدِ جاودان جویِ خمـــر و دجلـــــهی آبِ روان
جرعهیی بر خــــــاک تیره ریختند زآن چهــــار، و فتنـــهیی انگیختند
آب دادی عـــام، اصـــــل و فرع را از برای طُهــــر و بهـــر کــــرع را

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

تا از اینها پی بـــری ســـوی اصول تو بر این قانع شدی ای بـــوالفضــول
بشنو اکنون ماجــــرای خــــاک را که چه میگوید فسون محـــــراک را
پیش اسرافیل گشته او عبــــــوس میکند صد گونه شکل و چــاپلــوس
که: «بحقِ ذاتِ پــــاک ذوالجـــلال که مدار این قهــر را بر مــــن حلال
من از این تقلیب بــــویی میبـــرم بــــدگمــــانی میدود انـــدر سرم
تو فـــرشتــــه رحمتی، رحمت نما زآنکــــه مـــرغی را نیــــازارد هما
ای شفــــا و رحمتِ اصحـــاب درد تو همان کن، کآن دو نیکوکــار کــرد
زود اسرافیــــل باز آمـد به شــــاه گفت عذر و مــــاجــــرا نــــزد اله
کز برون فرمان بـــدادی که بگیـــر عکس آن الهـــام دادی در ضمیـــر؟
امر کردی در گرفتـــن، سوی گوش نمیکردی از قساوت، ســوی هــوش؟
سبق رحمت گشت غالب بــر غضب ای بدیع افعال و نیکـــــوکــــار رب
(مثنوی، ج۵، ۸۳)
۳-۱۸- فرستادن عزرائیل ملک العزم والخرم را علیه السلام به خاک برای ترکیب جسم آدم
گفت یـــــــزدان زود عـــزرائیل را که: « ببیـن آن خــاک پر تخییل را
آن ضعیفِ طال ظــــالم را بیــــاب مشت خـاکی هیــن! بیاور با شتاب»
رفت عزرائیل، سرهنـــــگِ قضــــا سوی کره خـــــاک، بهـــرِ اقتضــا
خاک بر قانون، نفیـــــر آغـــاز کرد داد سوگندش، بسی ســـوگند خورد
کِای غلام خاص، و ای حمـالِ عرش! ای مطاع الامر اندر عــــرش و فرش
رو، به حقّ رحمــــتِ رحمـــان فرد رو، به حق آن که با تــــو لطف کرد
گفت: « نتوانم بدین افسـون، که من رو بتــــابـــم زآمــــرِ سِّو عَلَـــن
بر نفیر تــــو جگــــر میســـوزدم لیک، حـــق لطفی همــی آموزدم :
لطف مخفی در میــــان قهــــــرها در حَـــدَث پنهـــــان، عقیقِ بیبها
قهر حق بهتر زصد حلـم مــن است منع کردجان زحق، جان کندن است
لطفهــــای مضمــــــر اندر قهرِ او جـــان سپــــردن جان فزاید بهر او
هین! رها کــن بدگمــــانی و ضلال سرقدم کن چــون که فرمودت: نفال
باز از نوعی دگــــــر آن خاکِ پست لابه و سجده همـی کرد او چو مست
گفت: « نه، برخیـــز، نبود زین زیان من سروجان مینهم رهــن و ضمـان
لابه مندیش و مکــــن لابــــه دگر خبر بد آن شــــــاه رحیـــم دادگر
بنده فرمانم، نیارم تـــــــرک کــرد امر او کــــز بحـــر انگــیزد گـــرد
گوش من از گفتِ غیــــرِ او کراست او مرا از جان شیرین جــان تـر است
جان که باشد کِش گزینم بــرکریم؟ کیک چه بوُد که بسـوزم زو گلیــــم؟
من ندانــــــم خیـــر، اِلاّ خیــرِ او صُمّ و بُکم و عُمــــی من از غیــر او
گوش من کــــرّ است از زاری کنان که منـــــم در کفِّ او همچون سَنان
(مثنوی، ج۵، ۸۴)
۳-۱۹- جایگاه فرشتگان در متون مقدّس
فرشتگان غالباً در روایتهای کتاب مقدّس یاد شدهاند. باور به وجود انها بخشی از اصول جزمی است که یهودیان و مسیحیان باید آن را بپذیرند. به همین ترتیب، مسلمانان با تکیه بر قرآن، این باور را در شمار اصول ایمانی خود جای میدهند: نیکی آن است که به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورد. (بقره، ۱۷۷، ۲۸۵؛ نساء ۱۳۶)
طبق هر سه دین توحیدی، فرشتگان در آسمان، گرداگرد عرش هستند و خداوند را تسبیح میگویند؛ و در زمین واسطهی میان خدا و انسان و ترجمان ارادهی الهی هستند؛ واسطهی وحیاند و پیام خداوند را به پیامبران میرسانند. آنان به نام خدا سخن میگویند، گاه با روح برتر، روح خداوند، خلط میشوند، در حالی که جز ابزاری نیستند، به نحوی اسرارآمیز به سوی انسان فرستاده میشوند و همچون فرشتگان محافظ، فرشتگان مجازات و فرشتهی مرگ تلقی میشوند. به فرمودهی قرآن، بعضی از آنها مجرمان را برای مجازات تا جهنم همراهی میکنند.
(ماسون، دنیر، قرآن و کتاب مقدّس، ترجمهی تهامی، ۱۳۷۹؛ ج۱/۲۰۹)
الهیات کاتولیک، میداند که خداوند، آفریدگار مطلق، شر را پدید نیاورده است. در نظر الهیات کاتولیک، فرشتگان، که آفریدههایی محدوداند کامل نیستند و این امکان هست که بر ضدّ ارادهی الهی بشورند؛ بعضی از آنها روحهای خبیثی شدند که در کتاب مقدس به عنوان دشمنان انسان شناخته شدهاند. (همان)
آباء کلیسا، فرشتگان را در زمرهی واقعیتهای نادیدنی قرار میدهند که از سوی خداوند قادر مطلق آفریده شدهاند. (کولسّیان، ۱: ۱۶)
در نظر آگوستین، آنها شریک نور سرمدی آفریده شدهاند. دبونیسیوس، یادآوری میکند که واژهی سرافین که بر نفی از فرشتگان اطلاق میشود، به معنای انان که مشتعلاند است(همان).
قرآن سخن ابلیس دربارهی آدم را که تازه آفریده شده بود، خطاب به خداوند این چنین نقل میکند: «من از او بهترم، مرا از آتشی آفریدهای و او را از گلی». (اعراف، ۱۲)
به نظر میرسد، دانش آدم که از دستان آفریدگار بیرون آمده است، در خلوص بدوی خود، از دانش فرشتگان که اسماء جانداران را از او میآموزند، فراتر است. (بقره، ۲۹-۳۱)
سنت یهود، انسانها را در جایگاهی فراتر از فرشتگان جای میدهد.
(ماسون، دنیز، ترجمهی تهامی، ۱۳۷۹؛ ج۱/۲۱۱)
فرشته در زبان عربی “ملک” نامیده میشود و ریشهی آن « L-A-K» به معنای فرستادن شخصی به عنوان پیامبر است. نامی است که بر فرشتهای نهاده شده است.
(پیدایش، ۱۶: ۴۸)
نامی است که به یک پیامبر داده شده (حجّیء، ۳: ۱) به یک کاهن (ملاکی، ۲: ۷) به اسرائیل (اشعیاء، ۴۲: ۱۶) و در زبان عربی، «ملأک» از فعل «لأک» به معنای فرستان یا ملک از ریشهی «م-ل-ک» است. واژهی رسل نیز برای فرشتگان به کار رفته است، (انعام، ۶۱؛ اعراف، ۳۵؛ هود، ۶۹؛ عنکبوت، ۳۱). ولی بر پیامبر نیز اطلاق میشود. واژهی یونانی « qagelos» در کهنترین ترجمهی یونانی عهد عتیق و « aggelos» که معادل ان در ترجمهی تورات به زبان لاتین، معنای «فرستاده» را دارد.
در ابتدای کتاب ایّوب«فصل ۱و۲، آیات ۶ و ۱» شرح مجلس فرشتگان آمده است که از آن فرستادگان (معنی واژهی فرشته این است» خدا به زمین گسیل میشوند، اینها گاه فرشتگان هلاک کنندهاند «خروج، فصل ۱۲، آیهی ۲۳؛ حزقیا، فصل ۹، آیهی ۱؛ مزامیر، فصل ۷۸، آیهی ۴۹» و گاه فرشتگان محافظ ملتها و افرادند «خروج، فصل ۲۳، آیهی ۲۰؛ دانیال فصل ۱۰، آیهی ۱۳» و گاه فرشتگان راهنمایند «پیدایش، فصل ۲۴، آیهی ۷».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت