کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML
 



حال باید دید تفکر انتقادی به عنوان یکی از اساسیترین انواع تفکر، چه ارتباطی با سایر انواع تفکر دارد. آنچه مسلم است، هیچ یک از این انواع تفکر در خلأ اتفاق نمی افتند؛ به عبارتی، هر یک از انواع تفکر را میتوان به نوعی پیش نیاز یا پیامد نوع دیگری از تفکر محسوب کرد. بنابراین، نفس وجود ارتباط میان انواع تفکر می توان به عنوان یک پیش فرض پذیرفت و آنچه محل بحث و مناظره است، کیفیت یا چگونگی این ارتباط است. به عبارت دیگر، نگارنده بر آن است از نظر خود مبنی بر محوری بودن نقش تفکر انتقادی درمیان سایر انواع تفکر دفاع کند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

درخصوص ارتباط تفکر انتقادی و تفکر خلاق، بحثهای مختلفی مطرح شده است. نگاهی به تعریف پرکینز میتواند آغازگر خوبی برای این بحث باشد: « تفکر خلّاق، تفکری است که الگوی ارائه شده توسط آن درنهایت به دستاوردهای خلّاق منجر می شود. »(پرکینز،۱۹۸۴، همان). این تعریف به ما یادآوری می کند که معیار ما برای سنجش خلاقیت، برونداد آن است؛ یعنی ما درصورتی فردی را خلاق می نامیم که وی به شکلی مداوم به نتایج خلاق دست یابد (مارزانو و دیگران، ۱۹۸۸، همان). این برونداد می تواند یک رویداد ذهنی (درونی) باشد، مثل گرفتن یک تصمیم یا رسیدن به یک نتیجه گیری، و یا شکل گیری یک فرضیه در ذهن. همینطور میتواند یک رویداد عینی باشد، مثل یک تابلوی نقاشی یا یک استعاره (تمثیل)، و یا پیشنهاد یک راه جدید برای انجام یک آزمایش. ولی به هرحال، این برونداد باید وجود داشته باشد.
حال نگاهی به تعریف انیس از تفکر انتقادی میاندازیم: «تفکر انتقادی، تفکری مستدل و منطقی است که بر تصمیم گیری ما درخصوص آنچه میخواهیم انجام دهیم یا باور داشته باشیم، متمرکز میشود.» (انیس، ۱۹۸۷، همان). نکته قابل توجه در این تعریف این است که انیس هم ماحصل تفکر انتقادی را یک تصمیم گیری یا باور به یک عقیده میداند. به این ترتیب، وی نیز یک خروجی برای تفکر انتقادی متصوراست. این اصطلاحات بیشتر برای قضاوت درخصوص تفکر به کار می روند؛ چرا که وقتی درحال حل یک مسئله یا اتخاذ یک تصمیم هستیم، کمابیش آن را خلاقانه یا منتقدانه انجام میدهیم. اشخاص معمولاً تفکر انتقادی را مبنای ارزیابی و تفکر خلاق را مبنای خلق و تولید درنظر میگیرند. البته این دو نوع تفکر درمقابل یکدیگر قرارنمیگیرند بلکه مکمل هم هستند. متفکران منتقد، راههایی برای آزمودن اظهارات درپیش می گیرند؛ و متفکران خلاق، افکاری را که به تازگی خلق شده اند، آزمایش می کنند تا درجه اعتبار و کارآیی آنها را برآورد کنند. پس تفاوت در نوع نیست، بلکه در تأکید یا اصرار و پافشاری است (مارزانو و دیگران، ۱۷:۱۹۸۸، همان). به عبارتی، تفکر خلاق و تفکر انتقادی، فرایندهای مجزایی نیستند بلکه نحوه وقوع فرایندهای تفکر را به نوعی توصیف می کنند.
پل و الدر(۱۳:۲۰۰۵، همان) درخصوص رابطه میان تفکر خلاق و تفکر انتقادی معتقدند: در فهم تفکر انتقادی، بسیار مهم است که به مناسبات مشترک میان تفکر خلاق و تفکر انتقادی توجه شود. این دو اسلوب فکری، هرچند اغلب دچار بدفهمی می شوند، در استدلالهای روزمره جدایی ناپذیرند. خلاقیت، فرایند ساخت یا تولید را رهبری میکند و انتقاد، فرایند ارزیابی و قضاوت را. ذهنی که خوب می اندیشد، باید همزمان هم ارزیابی کند هم تولید؛ و هم زایش داشته باشد، هم قضاوت. آهنگ تفکر، هم نیازمند تجسم است، هم نیازمند نظم ذهنی.
قضاوت انتقادی، از ملزومات تمامی اقدامات ساختاری است و همه اقدامات ساختاری نیز به ارزیابی انتقادی ختم میشود. ما میآفرینیم و ارزیابی میکنیم؛ ما آنــچه را که آفــریده ایم، ارزیــابی مــی کنیم؛ مــا هــمانگونه که ارزیابی میکنیم، میآفرینیم. به عبارت دیگر، در آن واحد، ما هم منتقدانه و هم خلاقانه می اندیشیم.
لیپمن (۲۴۱:۲۰۰۳،همان) نیز معتقد است که میان تفکر خلاق و تفکر انتقادی نوعی رابطه سببی برقرار است؛ به این ترتیب که تفکر خلاق، برانگیزاننده حس انتقاد و سپاسگزاری در افراد است.
در همین راستا، فیشر (۱۳۸۵: ۷۰، همان) نیز بی ارتباط دانستن تفکر انتقادی و تفکر خلاق را از سوء برداشت های رایج برشمرده و معتقد است: « تقسیم تفکر به دو نوع کاملاً مجزا، ساده انگاری افراطی درباره تفکر است». خلاقیت فقط ارائه راه حل های جدید برای رفع مشکلات نیست؛ بلکه ارائه راه حلهای بهتر است و این مستلزم قضاوت انتقادی خواهد بود. فیشر ویژگی هایی همچون تحلیلی، استقرایی، آزمایش فرضیه، همگرا بودن را از خصائل تفکر انتقادی برشمرده و برای تفکر خلاق خصوصیاتی مانند: اکتشافی، قیاسی، فرضیه سازی، جسورانه بودن و واگرایی را قائل شده است.
اما هرچند فیشر، واگرایی را منحصر به تفکر خلاق، و همگرایی را زیرگروه تفکرانتقادی دانسته است، تفکر انتقادی را نمی توان خالی از واگرایی دانست. دگراندیشی، از خصایل اساسی یک ذهن منتقد است و تا زمانی که کسی شق دیگری برای قضایا متصور نباشد، نمیتواند منتقدانه به قضایا بنگرد. از این رو، تفکر انتقادی را باید ماحصل واگرایی و همگرایی اذهان به شکلی توأمان فرض کرد.
نکتـه ای کـه می توان بر آن تکیه کرد، تأکید و اهتمام ویژه ای است که جان دیوئی ــ به عنوان پدرتفکر انتقادی ــ به تفکر منطقی داشته است. تعریفی که وی از تفکر منطقی به دسـت داده است: « بررسی فعال، مداوم و دقیق هر عقیده یا هر شکل فرضی دانش با توجـه به دلایلی که آن عقیده را تأییـد مـی کننـد و نتـایج بیشـتری کـه ایـن عقیـده بـه آنهـا گرایش دارد»، بعدها مبنای تفکر انتقادی قرار گرفتـه و معمـولاً در متـون معتبـر نیـز نقطه شروع پرداختن به تفکر انتقادی همین تعریف بوده است. تفکـر خـلاق و تفکـر استعاری را نیز از این نظر میتوان پس از تفکـر انتقـادی درنظـر گرفـت کـه اگـر نـه همیشه، اما در مواردی خلاقیت و تـلاش بـرای کشـف راههـای تـازه، ناشـی از نگـاه انتقادی ما به پدیده ها است؛ یعنی تا زمانی که از پدیده ای احساس رضایت می کنـیم، نیازی به خلق دنیاهای جدید و کشف راه های تازه نخواهیم داشت. به این ترتیب، به اعتباری می توان تفکر انتقادی را حاضر و ناظر در تمامی مراحل تفکر و به عنوان نقطه اتصال میان شیوه های دوگانه تفکر، یعنی همگرا و واگرا، و نیز حلقه واسط میان سه نوع نسبتاً متمایز تفکر، یعنی تفکر منطقی در یک سو و تفکر خلاق و استعاری در سوی دیگر ساختار ذهن بشر، فرض کرد.
برای ترسیم این رابطه میتوان از مدل زیر ( نمودار۲-۱) کمک گرفت:
همانگونه که در ارتباط میان سه گونه تفکر نیز تصویر شده است، پس از مرحلـه خلق، چه با کمک استعاره و چه با کمک تفکر خـلاق، همچنـان نیازمنـد قضـاوت و ارزیابی هستیم. به همین دلیل است که برخی صـاحبنظران، تفکـر خـلاق را بـر تفکـر انتقادی مقدم میدانند؛ حال آنکه به عقیده نگارنده، تفکر انتقادی در جایگـاهی میـان سایر انواع تفکر قرار دارد، زیرا هم پیش از ظهور مرحله خلاقیت به کار می آید و هم پس از آن. آنچه مسلم است، در تمامی انواع تفکر، هدفی غایی دنبال میشود که میتواند در سه عنوان کلی حل مسئله (گرچه گاهی حل مسئله خود به عنوان یک نوع مستقل تفکر قلمداد میشود)، نتیجه گیری، و تصمیم گیری متجلی شود. نکته جالب توجه این است که این سه دستاورد دقیقا همان اهدافی است که ارسطو برای انواع تفکر قائل بود(مکتبی فر، ۸۸)
۲-۱-۳-مبانی تفکر انتقادی
۲-۱-۳-۱- مبانی فلسفی
۲-۱-۳-۱-۱- اندیشه های دورۀ کلاسیک
سقراط را بایستی به عنوان نخستین اندیشمندی دانست که با رویکردی فسلفی به تبیین تفکر انتقادی پرداخته است. سقراط بزرگترین خدمتی که به بشریت نمود این بود که به انها آموخت تا از طریق دیالوگ به بالاترین فضیلت اخلاقی، یعنی خود اندیشی و دانایی دست یابند. تفکر انتقادی در اندیشۀ سقراط به معنای کشف حقیقت است.
قسمت اعظم مهارت سقراط هم در آن بود تا اطمینان شختص را متزلزل سازد و او را دربارۀ دانش خویش به تردید وادارد. در این حالت اگر مخاطب بتواند خشم ناشی از جریحه دار شدن عزت نفس خویش را با عشق به فضیلت برطرف نماید، سقراط او را تشویق می کند تا به نتیجۀ تفکر خویش برسد. دیالوگ به انها یاری می رساند تا نگاه عمیق تری به داشته های خود بیندازند و در اصول و باورهای به ظاهر مسلم خود بیندیشیند.
در فرایند دیالوگ سقراطی، آدمی از باورها و فرضیه های آزمون نشده خویش رها شده و به یک آگاهی آشفته و ناپایدار می رسد. شخص در شناخت حقیقت، خود را آشفته و پریشان می بیند و این سردرگمی و آگاهی به نادانی و جهالت خویش، وی را از سطحی نگری می رهاند و به او رخصت پرواز می دهد.
پس از سقراط، بحث تفکر و خردورزی، توسط شاگرد بزرگ او یعنی افلاطون پی گرفته می شود. افلاطون، اندیشۀ آدمی را به عرش برد و با طرح عالَم مُثُل، انسان را نه خالق اندیشه های خویش بلکه کاشف « معرفت » دانست. با این حال پس از او، ارسطو، دایرۀ معرفت را از عالم ملکوتی به عالم عینی و طبیعی کشاند. ارسطو مهم ترین صفت اختصاصی بشر را استعداد عقلانی او می داند و حیات عاطفی را تنها مقدمه ای بر رشد عقلانی در نظر می گیرد. از نظر ارسطو، سه نفس نباتی، حیوانی و ناطقه به انسان عطا شده است که از آن میان انسان با قوۀ ناطقه می تواند به ارزیابی و داوری پدیده های هستی بپردازد.
پس از سقراط، افلاطون و ارسطو، در قرون وسطی، اندیشۀ انتقادی به وسیلۀ الهیونی همچون اگوستین قدیس (۳۵۴ – ۴۳۰ میلادی) و توماس اکویناس پی گرفته شد. در حقیقت با مرگ ارسطو در ۳۲۲ سال پیش از میلاد مسیح، عصر طلایی فلسفۀ انتقادی در یونان باستان به پایان رسید و فلسفه ای که تا آن زمان با استدلال های منسجم سروکار داشت، اندک اندک به نوشتن شرح و تفسیر بر سخنان پیشینیان گرفتار شد. در این دوران، دو مکتب فکری یکی رواقی و دیگری اپیکوری رواج یافتند که به مقتضای زمانه، از روحیه ای چندان خوشبینانه برخوردار نبودند. رویکردها و سلیقه های دیگری هم ظهور کردند که منجر به پیدایی مکاتب چندی چون کلبیان و شکاکان شدند که معتقد بودند هیچ چیز نمی دانند، با این حال مشغول آموزش چیزهایی شدند که نمی دانستند.
در چنین دورۀ فترت اندیشه ای، بی شک باید اگوستین قدیس را یکی از مهم ترین و با نفوذترین متفکران عالم فسلفه به طور عام و جهان مسیحیت به طور خاص دانست. ارلیوس اگوستین در سال ۳۵۴ میلادی به دنیا آمد و سال ۴۳۰ چشم از جهان فرو بست. سیسرون، مانی، افلاطون و عیسی مسیح در شکل گیری اندیشه های اگوستین موثر بودند. آشنایی او با فلسفۀ یونان با سیسرون شروع شد. از او یادگرفت که قبل از قرقضاوت اتقادی به تفکر افسفی بپردازد. نکته ای که اگوستین را از سایر مسیحیان دورۀ خود متمایز می سازد، این است که برای او ایمان کورکورانه به تنهایی کافی نبود. او باور دینی را تفکر توأم با موافقت و قبول باطنی یا تأثیر عقلایی می دانست و به دنبال وضوح کامل عقلایی بود (زیبا کلام، ۱۳۷۸: ۶۵-۶۲). از نظر او، آدمی در آن دوره به جای آنکه در درک پدیده ها بر منطق و تفکر سوار باشد، بر احساس و توهم تکیه زده است. لذا راه برون رفت از اوهام بشری، اتکا به قوۀ فکر و اندیشه است(نیستانی و امام وردی،۱۳۹۲،ص:۳۹)
۲-۱-۳-۱-۲- اندیشه های دورۀ رنسانس
پس از فترت هزار ساله، اندیشۀ انتقادی در نوشته های اندیشمندان حوزه های مختلف مذهب، هنر، سیاست، حقوق و فلسفه متبلور شد. درکنار بسیاری از اندیشمندان شناخته شدۀ عصر رنسانس، اندیشه های فیلسوف انگلیسی فرانسیس بیکن (۱۵۶۱- ۱۶۲۶) و رنه دکارت (۱۶۵۰ – ۱۵۹۶ میلادی) فیلسوف شهیر فرانسوی، تأثیر شگرف تری بر اندیشۀ انتقادی بر جای گذاشتند و می توان آنها را بزرگترین میراث دار تفکر انتقادی در عصر رنسانس دانست.
پائول و الدر (۲۰۰۱) بر این عقیده اند که کتاب « پیشرفت یادگیری » اثر بیکن می تواند یکی از قدیمی ترین آثار در زمینۀ تفکر انتقادی به حساب آید. فرانسیس بیکن نگران بهره گیری نادرست افراد از ذهن برای کسب دانش بود و اعتقاد داشت که در شناسایی روابط علی بین پدیده های هستی لازم است موارد استثنایی به دقت مورد توجه قرار گیرد و از تعمیم های شتاب زده پرهیز شود.
بیکن جایگاه ویژه ای برای علم قائل بود و عقیده داشت که هرکسی می تواند به کشف حقیقت دست یابد، مشروط به آن که از روش های درستی استفاده کند. با این حال، وقتی که اشخاص به میل خود رها می شوند، آنها اغلب عادت های بد فکری (بت ها) را در خود توسعه می دهند که منجر به باورهای کاذب یا گمراه کننده می شود. بیکن اعتقاد داشت که مردم باید اذهان خویش را از بت های غاری (تعصباتی که از منافع شخصی ناشی می شود)، بت های قبیله ای (آداب و رسوم بشری)، بت های بازاری (تفکر مبتنی بر قواعد نامفهوم و آموزش ناکافی و غیر عمیق) و بت های نمایشی (سیطرۀ نظام های فکری) تهی کنند، بت هایی که آدمی را به طور ناخودآگاه به پرستش فرا می خوانند (کاپالدی، ۱۹۶۶،همان)
دکارت در ریاضیات، نظام معرفت یقینی را می دید که در سایر رشته ها نمی یافت. او در این اندیشه بود که بتواند جهان را با همان روش هایی دریافت کند که از اصول ریاضی درک می شوند. در واقع، هدف دکارت آن بود که فلسفه را به گونه ای بازنویسی کند و نظام معرفت را طوری بر بنیاد اصول موضوع تردیدناپذیر بنا سازد که گویی ریاضیات است. عزم دکارت در بازسازی فلسفه به هیئت ریاضیات، نطفۀ خردگرایی فلسفی را کاشت.
دکارت به دنبال تفکری روش مند و قاعده پذیر بود و اندیشه ای را صحیح و درست می دانست که مبتنی بر قواعد شناخت باشد. بر همین اساس، با نوشتن کتاب « قواعدی برای راهبری ذهن» مبانی و اصول معرفت شناختی خویش را بنا نمود. این اثر – به قول پائول و الدر – دومین اثر ماندگار در حوزۀ تفکر انتقادی است. از دیدگاه دکارت، شک کردن یعنی اندیشیدن به معنای وجود داشتن است: من می اندیشم، پس هستم. جملۀ معروف وی در این رابطه این بود که: من می توانم به همه چیز شک کنم، به جز یک چیز، و آن هم این واقعیت است که من شک می کنم. اما آن گاه که تردید می کنم، می اندیشم، و وقتی که می اندیشم، باید وجود داشته باشم(همان،ص:۴۳).
دکارت در این باره می نویسد: « بر آن سرم که هر چیزی را که ممکن است، به کمترین درجه، مورد شک و تردید به نظر آید کنار گذارم، و آن را چنان انگارم که گویی کاملا خطا و نادرست است؛ و این روش را تا آنجا دنبال کنم که چیزی بیابم که یقینی باشد، یا لااقل، اگر نتوانم هیچ کار دیگری بکنم، تا آنجا در این راه پیش روم که معلومم شود که امر متیقّنی در عام وجود ندارد!» (مجتبوی، ۱۳۸۹)
دکارت بر این عقیده بود که آدمی برای بررسی حقایق مجهول و پدیده های هستی نیازمند قواعد است و باید به صورت روشمند و نظام مند به شک و تردید، به اندیشیدن و به آزمودن پدیده های پیرامون خویش بپردازد. انسان برای کسب معرفت، نیازمند مجموعه ای از قواعد یقینی است که اگر هرکسی آنها را با دقت رعایت کند، هرگز چیزی را که غلط است، دست تصور نخواهد کرد، و هرگز مساعی فکری خود را بیهوده به هدر نخواهد داد، بلکه با افزودن تدریجی بر معرفت خویش، به تمامی حقایقی دست خواهد یافت که در حد توانش باشد.
البته مراد دکارت این نیست که قواعدی وجود دارد که در سایۀ آن، دیگر قوا و استعداد طبیعی انسان زائد جلوه کند. بر عکس اینها قواعدی برای به کار بردن درست قواعد طبیعی و اعمال ذهن هستند. اگر ذهن به حالت خود رها شود و عوامل دیگر در کار آن اخلال نکنند و مسألۀ شناخت هم در حد و توان آدمی باشد، بی شک، ذهن انسان خطا نخواهد کرد. اما ما به آسانی اجازه می دهیم که عواملی از قبیل پیش داوری، انفعال انسانی، تعلیم و تربیت، ناشکیبایی و تمایل عجولانه برای حصول به نتایج آنی، ما را از جاده صواب منحرف سازد.
نخستین اصل دکارت در راهبرد عقل این است که هیچ چیزی را که صدق آن به وضوح برای من محرز نشده باشد، به عنوان صادق نپذیرم، یعنی با دقت از شتاب زدگی و تعجیل و پیش داوری در احکام اجتناب کنم و در آنها هیچ چیزی را به سادگی قبول نکنم، مگر آن که به صورت آشکار بر ذهن من حاضر باشد و هیچ مجالی برای شک کردن دربارۀ آن باقی نمانده باشد. مراعات این اصل، متضمن استفاده از شک روشی است، یعنی باید به نحو منظم، همۀ عقایدی را که قبلا داشته ایم، در معرض شک قرار دهیم تا بتوانیم آن چه غیرقابل شک و تردید است و آن چه می تواند به عنوان اساس و شالودۀ بنای معرفت باشد، کشف کنیم.
از دیدگاه دکارت، شهود (درمعنای غیر عرفانی آن) و استنتاج، دو عمل ذهنی هستند که به مدد آنها می توانیم بدون هیچ بیم و هراسی از توهم به معرفت پدیده ها برسیم. دکارت، شهود عقلی و استدلال را به عنوان یقینی ترین راه های حصول معرفت می داند. شهود حکمی فریبنده و برخاسته از تخیل آدمی نیست، بلکه ادراکی است که به آسانی در ذهن شفاف، زلال و موشکاف آدمی پدید می آید. به عبارت دیگر، شهود، فهم فارغ از شک ذهن صاف و موشکافی است که از روشنایی عقل محض منبعث می شود. قیاس منطقی و استدلال، هرگونه استلزام ضروری از واقعیات دیگری است که با علم یقینی بر ما معلوم است. در ادامه به اختصار و با بهره گیری از کتاب دکارت با عنوان «قواعدی برای راهبری ذهن» به تعدادی از قواعدی اشاره می کنیم که او برای رهبری ذهن و به عنوان پایه های تفکر انتقادی مطرح کرده است.
قاعدۀ اول: غایت تحقیق باید این باشد که ذهن انسان در تمام موضوع هایی که برای او مطرح می شود، متوجه احکام صحیح و دقیق باشد.
قاعدۀ دوم: توجه ما باید فقط معطوف به اشیایی باشد که قوای ذهنی ما برای شناخت یقینی و نامشکوک آنها، کافی به نظر آید.
قاعدۀ سوم: در موضوع هایی که برای تحقیق مطرح می کنیم، پژوهش های ما نباید معطوف به چیزی باشد که دیگران اندیشیده اند و نه معطوف به چیزی که ما خود به گمان و پندار دریافته ایم، بلکه باید معطوف به چیزی باشد که آن را خود با صراحت و روشنی نظاره کرده ایم و با اطمینان استنتاج کرده ایم، زیرا معرفت از هیچ طریق دیگری به دست نمی آید.
قاعدۀ چهارم: یافتن حقیقت به روش احتیاج دارد.
قاعدۀ پنجم: اگر بناست که روش، ما را به حقیقت رهنمون سازد، باید از نظم و ترتیب اشیایی برخوردار باشد که ذهن ما درگیر آن است. اگر قضایای مبهم و پیچیده را قدم به قدم به قضایای ساده تر تبدیل کنیم و آن گاه تحقیق خود را با درک شهودی تمام قضایایی شروع کنیم که مطلقاً ساده اند، و بکوشیم تا از طریق گام های دقیقاً مشابهی به شناخت تمام قضایای دیگر ارتقا یابیم، این روش را دقیقاً اجرا کرده ایم.
قاعدۀ ششم: اگر ما می خواهیم علم ما کامل باشد، باید همۀ موضوع هایی که در پی آنیم را با یک حرکت فکر، که حرکتی پیوسته است مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم.
قاعدۀ هفتم: اگر در موضوعات مورد تحقیق به مرحله ای برسیم که مفهم ما قادر نباشد در مورد آن به طور کامل به یک شناخت شهودی دست یابد، ما باید در همانجا متوقف شویم، نباید برای آزمودن مراحل بعدی بکوشیم که در این صورت خود را از زحمت زیاد نجات خواهیم داد.
قاعدۀ هشتم: باید تمام دقت خود را به ناچیزترین و ساده ترین واقعیت های مورد نظر جلب کنیم و مدت زیادی در مورد آنها تفکر کنیم تا این که عادت کنیم حقیقت را به نحو صریح و متمایز نظاره کنیم.
قاعدۀ نهم: ما باید تمام امکانات فاهمه، تخیل، احساس و حافظه را به کار بریم، تا این که شهود متامیزی از قضایای بسیط داشته باشیم و قضایایی را که قبلاً شناخته ایم را از هم تمیز دهیم و حقیقت را بازشناسیم.
قاعدۀ دهم: وقتی یک «پرسش» را درست درک کنیم، باید هر مفهومی را که زائد بر معنی آن باشد از آن بزداییم و آن را با ساده ترین الفاظ بیان کنیم و با توسل به اسستفصاء، آن را چنان به اجزاء تجزیه و تقسیم کنیم که تحلیل دقیق تر از آن ممکن نباشد.
قاعدۀ یازدهم: همین قاعده را باید در مورد امتداد واقعی اجسام نیز به کار برد، امتداد را باید صرفاً به وسیلۀ اشکال در معرض تخیل قرار داد. زیرا این بهترین راهی است که فاهمه می تواند درک صحیحی از امتداد داشته باشد.
قاعدۀ دوازدهم: همچنین مفید خواهد بود اگر این اشکال را رسم کنیم و آن را در معرض حواس خارجی خود قرار دهیم، برای این که به این ترتیب بتوانیم دقت خود را آسان کنیم (دکارت، ۱۳۷۳: ۱۴۵-۱۴۰)
۲-۱-۳-۱-۳- عصر روشن گری
نزد فلاسفه عقلانی قدیم یعنی دکارت و لایب نیتس، عقل قوه ای است پیشینی، چیزی است که پیش از تجربۀ عینی و فارغ از آن در فطرت انسان سرشته است و انسان برای به دست آوردن دانش مربوط به جهان تجربی به این قوه رجوع می کند. در این دوران در امتداد ترکیب آراء دکارت (۱۶۵۰-۱۵۹۵) و بیکن ( ۱۶۲۶-۱۵۶۰) روش های جدیدی برای مطالعه طبیعت پیشنهاد و زمینه برای آزاد اندیشی فراهم می گردد، به این گونه که دکارت شرط دستیابی به حقیقت را درست راهبری کردن عقل و بیکن، مشاهده و تجربه می داند. این دو اندیشمند پیروی کورکورانه از گفته های پیشین را محکوم کرده و انسان را برای دسترسی به زندگانی بهتر به کوشش علمی با روش های جدید، یعنی تجربه و عقل فرا می خوانند. آثار این ترکیب فکری ریشه خردگرایی (راسیونالیسم) و تجربه گرایی در دوران پس از خود شکل می دهد (کاردان، ۱۳۹۰: ۱۰۹) و مبنای اندیشه جان لاک را شکل می دهد.
تعقل نزد روشنفکران، راه سلوک با واقعیتی است به نام طبیعت که در پرتو علم نیوتن و فلسفۀ لاک بسیار روشن به نظر می رسد. در روش علمی نیوتن، فرض بر این است که قوانین ثابت و قابل پیش بینی در طبیعت وجود دارد و کار علم، شناخت و صورت بندی همین قوانین و همسو شدن با آنهاست. به کار بردن روش علم طبیعی در زمینۀ علوم انسانی نیز به این معنی است که در انسان هم نوعی واقعیت ثابت یا طبیعت انسانی وجود دارد و کار علوم انسانی هم شناخت همین طبیعت است.
به نظر روشنفکران غربی، دو چیز مانع شناخت طبیعت می شود، یکی آن چه ماوراء طبیعت نام دارد، یعنی احکامی که از جایی غیر از این جهان سرچشمه می گیرند و به وسیلۀ افرادی که با آن جا ارتباط دارند به عنوان حقیقت به افراد بشر ابلاغ می شوند. روشن اندیشان این «حقایق» را انواع عقاید ناسنجیده ای می دانند که از کاربرد نادرست عقل در سلوک با طبیعت حاصل شده اند. اما مانع دوم شناخت طبیعت، امور «غیرطبیعی» است. امور غیرطبیعی بر خلاف امور فوق طبیعت، واقعیت دارند. مانند انواع باورها، ایین ها و سنت های زیان باری که در طول تاریخ به وجود آمده اند و جوامع بشری آن را نسل به نسل حفظ کرده اند.
از دیدگاه روشنفکران، اگر در شناخت طبیعت، عقل انسانی خود را به کار نبریم، یعنی اگر طبیعت را چنان چه که هست نشناسیم، ناچار به امور غیرطبیعی می رسیم که راه شناخت طبیعت را سد می کنند. اما اگر در شناخت طبیعت از عقل پیروی کنیم، «طبیعت» راه خود را طی می کند. این راه به صورتی که روشنفکران غربی آن را تصور می کردند، راهی است «سر بالا»، راهی است برای تعالی و ترقی و روند طی شدن آن همان «پیشرفت» است که یکی از مقوله های بنیادی فلسفۀ روشنفکری است (کاسیرر، ۱۳۷۲: ۲۰-۶)
نوشته های «امانوئل کانت»، خصوصاً نقدهای سه گانۀ او، گشایندۀ دورۀ جدیدی است که در آن فکر کردن به صورت انتقادی، مکان مناسب خود را می یابد. مناسب ترین و در عین حال مسئولانه ترین راه برای برخورد با چنین پرسشی، توجه به نقش ویژه ای است که کانت در مقالۀ معروف خود «روشنگری چیست؟»، برای «استدلال» یا «خوداندیشی» قائل شده است. این مقاله در سال ۱۷۸۴ میلادی در خلال آخرین سال های حکومت فردریک دوم نوشته شده است و این سهم مختصر در فضای تازۀ آنروز پروس، با نامحدود کردن و بررسی شرایطی که به خاطر آن، یک «عصر» شایستۀ دریافت عنوان روشنگری می شود، پیش درآمد بحث های دقیق فلسفی دربارۀ نقادی عقل محض شد. به خاطر سپردن این نکته نیز اهمیت دارد که در عقل محض، بحث دربارۀ عصر روشنگری جای خود را به بحث دربارۀ «عصر نقادی» می سپارد.
روشنگری، از دید کانت، دلالت ضمنی بر این داشت که بشر دریافته است که توانایی فکر کردن برای خود را دارد و این یعنی سکولاریسم بر مبنای اومانیسم، یعنی بشریت خود را از « قیمومت خود ساخته » رها کرده است. منظور کانت این بود که مردم قبل از عصر روشنگری خود را تسلیم قدرت های سنّتی (دولت، کلیسا، و کارهای عامه پسند) می کردند، و به اصطلاح امروزی، از« فکر کردن برای خود » ابا داشتند. (عضدانلو، ۱۳۷۲).
به عقیدۀ کانت، فیلسوف جزمی، اصولی را که از پیشینیان به ارث برده است، بدون نقد و سنجش می پذیرد و بی آنکه طبیعت و حدود عقل را بسنجد، ارزش شناخت های آدمی را مسلم می انگارد؛ از این رو زمانی که کانت می گوید: « هیوم مرا از خواب جزمی بیدار کرد» مقصودش این است که او را به نقد و سنجش قوۀ عقل و ارزیابی معرفت انسانی واداشت. معنای فلسفۀ انتقادی در برابر فلسفۀ جزمی همین است. مسائلی که جویندۀ راه حقیقت هرگاه با آنها برخورد کرد، ابتدا باید به پرسش از حدود فاهمه روی آورد و با خود بگوید: آیا من توان پاسخ دادن به این پرسش را دارم؟ آیا قوۀ شناسایی من آنچنان فربه و چالاک است که فارغ از قید و بندها به این مسأله بیاندیشد؟
فلسفه در نگاه کانت، عبارت است از اندیشیدن فارغ از جزمیات و دگم هایی که همواره مدعی اند حقیقت را تمام و کمال و به صورت مطلق در اختیار دارند. از منظر برخی کانت بنیادگذار فلسفه انتقادی است. (کاردان، ۱۳۹۰)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 09:31:00 ب.ظ ]




با وجود این ، به نظر می رسد ، ظرف دو دهه آینده چین حد اقل قدرت دوم اقتصادی جهان شود . قدرت اقتصادی مذکور فرصت زیادی به چین می دهد تا به تحکیم موقعیت سیاسی خود در منطقه و جهان بپردازد و قدرت نظامی خود را از رده چندم کنونی به سطوح پیشرفته ارتقاء دهد . بنابراین ایران با هر استراتژی و سیاستی ، در دراز مدت ناگزیر است روابط خوبی با این قدرت نور ظهور داشته باشد .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

به عبارت دیگر ، حتی با فرض عادی شدن روابط ایران با آمریکا ، نه تنها نمی توان از چین غفلت کرد ، بلکه باید روابط حسنه ای با آن کشور داشت . هرچند چین به جهت روابط رو به گسترش سیاسی و اقتصادی خود با کشورهای غربی ، دارای ملاحظاتی در تغییر نوع نگرش و تنظیم سیاست های خود در قبال ایران است که نباید توجه کننده مناسبات یک سویه بین دو کشور باشد . لذا هرگونه روابط باید بر اساس منافع نه لزوماً مساوی ، بلکه متقابل و متناسب پیش رود .
در گفتار بعد وضعیت همکاری های تهران – پکن ، عوامل مؤثر بر آن ، نقاط قوت و ضعف و فرصت ها و چالش های پیش روی نقد و بررسی خواهند شد .
فصل چهارم
سیاست خارجی چین و جایگاه انرژی در آن
۴-۱- نگاهی به رهیافت سیاست خارجی چین
فهم نگرش نخبگان چین به مسائل خاورمیانه و روابط دو جانبه با ایران بی مدد بررسی تحولات داخلی چین و موقعیتی که در حال حاضر این کشور در آن قرار دارد ممکن نیست ؛ براین اساس ، باید به مؤلفه های سازنده سیاست خارجی این کشور توجه شود . در این مجال باید به این نکته اشاره کرد که اگرچه چین در نیمه ی اول قرن بیستم با دادن تلفات و هزینه ای گزاف طی انقلابی کمونیستی وارد جهان مدرن شد ، اما موج اصلاحاتی که تقریباً همزمان با وقوع انقلاب اسلامی در ایران ، رفتار و عملکرد پکن امروز را در عرصه ی نظام بین الملل سامان داده است و در واقع ، نگرش پکن به روابط خود با ایران ، ادامه و تسری همین رهیافت تلقی می شود .
جانشینان دنگ که پس از او بر مسند قدرت تکیه زدند ، اغلب فن ورزانی بودند که ضعفشان در حوزه ی علوم انسانی سبب گردید در عمل همچنان وفادار به آموزه های دنگ شیائوپینگ باشند و نصایح او را آویزه ی گوش خود قرار دهند که گفت : (با خونسردی مشاهده کنید ، سرزمین را حفظ کنید ، آرام باشید و به سود اندک بسازید و آنگونه عمل کنید که چین در دوران گذار نظام بین الملل ، با حفظ امنیت و ثبات ، موفق شود فرصتی را برای توسعه بدست آورد ). در این چهارچوب ، می توان دریافت که سیاست خارجی چین در مقابل خاور میانه و ایران مبتنی بر منافع ملی و سودمحور است . چینی ها استراتژی خود را بازی با تمام بازیگران عرصه ی نظام بین الملل قرار داده اند و اگرچه در برخی زمینه ها در چهارچوب شعار (همنوایی در داخل ، همنوایی در خارج) خواهان برخی اصلاحات بین الملل هستند ، در مجموع نظم حاکم بر جهان پس از جنگ سرد را پذیرفته اند . از این نظر ، دیدگاه پکن از ایران که در کل مخالف یک جانبه گرایی و نظم موجود در جهان است فاصله می گیرد که این خود تبعات بسیاری در حوزه ی روابط دوجانبه داشته است . (دیپلماسی نفتی ۱۳۸۹)
توسعه اقتصادی سریع چین در دو دهه اخیر ، افزایش تصاعدی نیاز این کشور به انرژی و ناکافی بودن منابع انرژی داخلی ، سبب شده است تا امنیت انرژی چشم انداز آن برای این کشور به یک امر مهم و در عین حال نگران کننده تبدیل شود . زیرا هرگونه اختلال در جریان انرژی ، بر قدرت اقتصادی چین ، که سنگ بنای امنیت ملی آن کشور است ، تأثیرات منفی عمیقی بر جای خواهد گذاشت .به لحاظ سیاسی ، چینی ها با به کار گیری (دیپلماسی نفتی) در پی افزایش ضریب امنیتی نفت وارداتی خود از طریق تشدید فعالیت های دیپلماتیک در منطقه خلیج فارس هستند . هدف دیپلماسی نفتی چین در این منطقه ، در واقع اطمینان از تداوم دستیابی به نفت در منطقه ای است که تحت تسلط آمریکا قرار دارد . آنان بر این باورند که این دیپلماسی به ویژه در مورد آن دسته از کشورهای منطقه مانند ج . ا . ایران که از حضور آمریکا ناراضی اند ، می تواند کارگر افتد .
چینی ها در سایه گسترش تنش های سیاسی و افزایش فشارهای غرب علیه ایران ، توانسته اند حضور چشمگیری در بخش نفت و بازار اقتصادی ایران داشته باشند . لذا گسترش روابط تجاری و اقتصادی در سال های اخیر باعث شده که مقامات چینی ، تحریم ایران از سوی مجامع بین المللی را به نفع خویش ارزیابی نکنند.
۴-۲- دیپلماسی نفتی
در طول دو دهه اخیر ، عدم ریسک پذیری یکی از مشخصه های بارز سیاست خارجی چین بوده ، ضمن اینکه در چین حکومتی حکمفرماست که رشد اقتصادی را در مرکز مشروعیت خود قرار داده و نیاز دارد که طی پنج سال آینده رشد تولید ناخالص داخلی را در حد ۸ درصد نگه دارد . برای رسیدن به این اهداف دسترسی به انرژی بسیار حیاتی است . لذا چند مشخصه بارزی را که می توان در استراتژی تامین (امنیت انرژی) کشور چین مشاهده نمود ، از این قرارند :
متفاوت بودن اقدامات چین با طرح های رقبای غربی خود ؛ به این صورت که اغلب کشورهای تولید کننده نفت ، دولت های غربی را تنها به عنوان خریدار نفت (انرژی) تصور می کنند. چین با فهم این واقعیت بر آن است که اگر بتواند بسته فعالیت اقتصادی فراتر از خرید صرف نفت به کشورهای تولید کننده انرژی ارائه دهد ، می تواند از (مزیت برتری نسبی) نسبت به رقبای غربی خود برخوردار گردد. این امر سبب می شود که وابستگی های اقتصادی این کشورها به چین گسترش یافته و در بلندمدت نیازمندی های انرژی چین با امنیت بیشتری تأمین خواهد شد .

    • تمرکز بر کشورهای که به احتمال زیاد دارای ذخایر عظیم نفتی بوده و میزان تولید آنها در حال افزایش است .
    • انعقاد ترتیبات همکاری چند جانبه برای تعاملات بلند مدت با کشورهایی که تحت نفوذ قدرت های غربی خصوصاً آمریکا نیستند .
    • سرمایه گذاری برای تولید انرژی تا خرید صرف انرژی
    • عدم دخالت در امور داخلی کشور میزبان

وابستگی روز افزون کشورها به منابع انرژی ، باعث تقویت جایگاه امنیت انرژی در عرصه سیاسی و دیپلماتیک و رقابت های بین المللی بر سر دسترسی به این منابع را تشدید کرده است . همین مسئله تأثیرات فراوانی بر اولویت بندی اهداف سیاسی خارجی کشورها بر جای گذاشته است . امروزه کشورها با بهره مندی از دیپلماسی انرژی تلاش می کنند ، تا حد امکان بدون استفاده از زور ، منافع و امنیت انرژی خود را در این عرصه تأمین کنند . چین نیز با توجه به رشد بالای اقتصاد و مصرف روزافزون انرژی ، تلاش های عمده ای در این زمینه انجام داده است و اکنون متغیر به عنوان یکی از عوامل اصلی جهت دهنده سیاست خارجی ان کشور محسوب می شود . چین به عنوان یکی از مصرف کنندگان عمده انرژی در جهان ، با بهره گرفتن از ابزار دیپلماسی انرژی در خاورمیانه ، آسیای مرکزی ، آفریقا و آمریکای لاتین ، نگرانی عمده خود را در خصوص امنیت انرژی تا حدودی مرتفع ساخته است . این کشور تلاش کرده ، جهت گیری سیاست خارجی خویش را بر مبنای منافع اقتصادی تنظیم کند و در این میان به دلیل جایگاه ویژه انرژی در رشد اقتصادی ،تامین امنیت انرژی نقش بسیار مهمی در سیاست خارجی آن پیدا کرده است .
جمهوری خلق چین در ۶۰ سال گذشته ، گام های بلندی را برای تثبیت جایگاه خود در جهاد برداشته است . تلاش این کشور با در پیش گرفتن اصلاحات اقتصادی از اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی مثمر ثمر واقع شد . از زمانی که معمار اصلاحات اقتصادی چین (دنگ شیائوپینگ) ، هدف والای اقتصاد چین را دستیابی به توسعه اقتصادی قرار داد ، سیاست خارجی از محوریت ایدئولوژیک به عملگرایی تغییر جهت پیدا کرد . چین خواستار جایگاهی شایسته در عرصه بین المللی بود و بر این اساس ، همه ی نیروهای خود را برای دستیابی به این هدف بسیج کرد . ، زیرا حزب کمونیست چین ، بقا و دوام حکومت خود را در گرو تحقق این هدف می دانست . با اجرای اصلاحات ، اقتصاد چین در ۳۰ سال اخیر ، به طور متوسط هر سال ، ۹ درصد رشد داشته است که این میزان سه تا چهار برابر بیش از رشد اقتصاد جهانی در این مدت است (World Petrochemical Conferences, 2008)
بی تردید منابع انرژی و مدیریت مصرف آن ، یکی از عوامل تأثیرگذار بر روند رشد اقتصادی چین بوده است . هرچند در آغاز راه منابع داخلی چین توانست تا حدودی پاسخگوی این نیاز باشد ، اما با افزایش تقاضا برای انرژی ، منابع داخلی از تأمین نیاز ناتوان ماند و چین به منابع عرضه انرژی خارجی روی آورد . چین در دهه ۱۹۵۰ با تکیه بر فناوری اتحاد شوروی ، حوزه های نفتی شمال شرقی خود را توسعه داد و در دهه ی ۱۹۷۰ عملاً به صادر کننده ی این ماده تبدیل شد . اما رشد سریع اقتصاد چین در دو دهه پایانی قرن بیستم ، این کشور را به واردات انرژی نیازمند کرد . چین با وجود سرمایه گذاری های عمده در زمینه اکتشاف ، در استان سین کیانگ و آب های دریای جنوبی چین نتایج اندکی به دست آورد ، تا جایی که در سال ۱۹۹۳ در گروه وارد کنندگان انرژی قرار گرفت . از آن زمان ، تقاضای چین برای واردات انرژی سیر تصاعدی پیدا کرده است ، به طوری که از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۲ تقاضای چین حدود ۹۰ درصد افزایش یافت ؛ در حالیکه در همین دوره تولید داخلی این کشور کمتر از ۱۵ درصد رشد کرد (Leverent & Badar , 2005:189)
چین با یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون نفر جمعیت ، سالانه حجم زیادی انرژی مصرف می کند و طبق آمار آژانس بین المللی انرژی ، در سال ۲۰۰۹ به بزرگترین مصرف کننده انرژی جهان تبدیل شد (B.P ., 2011 :41) . زغال سنگ ۷۰ درصد ، نفت حدود ۲۰ درصد ، گاز ، انرژی هسته ای و برق نیز ده درصد انرژی مصرفی سالانه چین را تشکیل می دهد (شکل شماره ۱). وابستگی به واردات نفت و گاز بزرگ ترین مشکل این کشور در تأمین انرژی مصرفی است . اکنون هر گونه خلل در عرضه ی انرژی و یا افزایش قیمت آن ، اسباب نگرانی چینی ها را فراهم می سازد .
شکل۴-۱- درصد انرژی مصرفی چین در سال ۲۰۰۹

    •  
    1. جایگاه انرژی در اقتصاد چین

اصلاحات اقتصادی چین به ابتکار دنگ شیائوپینگ از آغاز دهه ی ۱۹۸۰ میلادی آغاز شد . با این تحول رهبران چین ، اصلاحات اقتصادی را اولویت اصلی بود قرار دادند. این فرایند تدریجی ، نظام اقتصادی سوسیالیستی چین را به سمت نظام مبتنی بر بازار سوق داد . دنگ معتقد بود ، توسعه اقتصاد چین تنها از طریق همراهی با نظام بن الملل صورت خواهد گرفت ؛ بنابراین سیاست خارجی نیز باید در این راستا برنامه ریزی و اجرا می شد . از نظر دنگ ، توسعه و ثبات ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و کشوری که محیط امنیتی پر تنشی داشته باشد ، در پیشبرد توسعه با مشکلات عمده مواجه خواهد شد (شریعتی نیا ، ۴:۱۳۸۵) رهبران چینی پیرو دنگ هم متوجه شدند که رویارویی با کشورهای سرمایه داری توسعه یافته مانع تلاش آنها برای به دست آوردن فناوری های پیشرفته و دانش علمی آن کشورها می شود ، بنابراین در روابط با کشورهای مختلف جهان ضمن پرهیز از تنش ، برای تأمین حداکثری منافع ملی خود گامهای مهمی برداشتند . تحولات اقتصادی چین و رشد شتابان اقتصاد این کشور در چند سال اخیر باعث شده است ، این باور برای رهبران چین و بسیاری از صاحب نظران جهانی پدید آید که چین تا نیمه قرن حاضر به جایگاه مطلوب خود در عرصه ی بین المللی دست خواهد یافت و به یکی از قدرت های بزرگ جهان تبدیل خواهد شد . آمارها بیانگر آن است که اصلاحات اقتصادی چین ، رشد اقتصاد این کشور را به نحو شگفت آوری افزایش داده است .
محققان بر این باورند که رشد اقتصادی یک کشور در مراحل اولیه با رشد روز افزون تقاضا برای انرژی همراه است . گریفین در همین رابطه می گوید : (بنابراین هر چه سرعت رشد اقتصادی بیشتر باشد ، به تبع آن مصرف انرژی و سوخت های سیال نیز با آهنگ بیشتری رشد خواهد داشت) (گریفین ، ۱۳۷۸ : ۱۶۴-۱۶۳) بر همین اساس اصلاحات اقتصادی بازار محور ، تقاضای انرژی را در چین افزایش داده است . از سوی دیگر ، مشروعیت چین نو و حزب کمونیست ، وابسته به تداوم رشد اقتصادی این کشور و افزایش استانداردهای زندگی است ، زیرا توسعه و رشد اقتصاد ملی نقش مهمی در افزایش رضایتمندی مردم از کارایی نظام سیاسی کمونیستی و در نتیجه ، مشروعیت آن دارد . این اقتصاد در حال رشد ، به شدت به انرژی وابسته است و می توان گفت که (انرژی موتور توسعه ملی در چین است ) (موسوی شفائی، ۱۴۲:۱۳۸۷)
نکته مهم تر اینکه شدت انرژی در کشور چین بسیار بالاست و این مسئله باعث شده است که این کشور به واردات هرچه بیشتر حامل های انرژی وابسته شود . شدت انرژی در جوامع مختلف با سطح توسعه ی اقتصادی مرتبط است.با افزایش سطح توسعه یافتگی و افزایش سهم صنعت از تولید ناخالص داخلی شدت انرژی افزایش می یابد ؛ سپس در مراحل فراصنعتی و با ادامه ی روند توسعه به تدریج از شدت انرژی کاسته می شود . چین تا رسیدن به مرحله فراصنعتی و استفاده از فناوری های بسیار پیشرفته در تولید ناخالص داخلی هنوز فاصله دارد و از این رو ، شدت انرژی در این کشور بالاست . اکنون چین ۵۶ درصد انرژی مصرفی قاره آسیا – بزرگترین تولید کننده انرژی جهان- را به خود اختصاص داده است (jian , 2011:7) . آژانس بین المللی انرژی نیز پیش بینی کرده است تقاضای انرژی چین بین سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۳۰ ، ۷۵ درصد افزایش یابد (China Energy,2010-2011).
صنعتی شدن چین مهم ترین علت افزایش مصرف انرژی در این کشور محسوب می شود . علاوه بر این ، توسعه حمل و نقل و افزایش تعداد خودروهای شخصی ، افزایش مسافرت های هوایی ، رشد شهرنشین ، سرمایه گذاری وسیع دولت در زیرساخت ها و کاهش قیمت ها به دنبال عضویت چین در سازمان جهانی تجارت بر تقاضای انرژی در چین به شدت تأثیر گذار بوده است . در یک تحلیل کلی ، استفاده از انرژی در نوسازی چین به چهار مرحله تقسیم می شود : مرحله اول سال های ۱۹۹۲- ۱۹۷۸ را در برمی گیرد که در این دوره چین در تولید انرژی مصرفی خودکفا بود . مرحله دوم ، سال های ۱۹۹۹- ۱۹۹۳ را سامل می شود که چین از تأمین انرژی مورد نیاز خود ناتوان بود . در مرحله سوم ، یعنی سال های ۲۰۰۸-۲۰۰۰ سیاست (خارج از مرزها) برای تأمین نیازها در پیش گرفته شد و مرحله چهارم هم که از سال ۲۰۰۸ به بعد را در بر می گیرد ، پس از بحران مالی جهانی ، گسترش سرمایه گذاری چین در بخش منابع و انرژی در سطح جهانی را در پی داشت (jain , 2011:7) .
هرچند چین عمده ترین مصرف کننده زغال سنگ جهان است ، اما به دلایل زیست محیطی ، سیاست تغییر نوع انرژی به نفت را در پیش گرفته است که این مسئله نیز از جمله علل افزایش تقاضای انرژی چین است . در بخش نفت ، چین با تولید ۵/۳ میلیون بشکه در روز ، ششمین تولید کننده بزرگ نفت در جهان محسوب می شود ، با این حال اقتصاد این کشور با تولیدات داخلی سیراب نمی شود و وابستگی پکن به واردات انرژی روز به روز افزایش می یابد . در حالی که تولید نفت در چین از ۱۹۶۵ (آغاز تولید نفت در چین) تا ۲۰۰۸ ، حدود ۱۷ برابر شد ، مصرف آن ۳۷ برابر افزایش یافت . از سوی دیگر ، بیش از نیمی از نفت وارداتی چین از خاورمیانه تأمین می شود که همین مسئله ، نگرانی چین را درباره امنیت انرژی افزایش می دهد . علاوه بر این ، ۸۵ درصد انرژی وارداتی از مناطق حساسی مانند تنگه های مالاکا ، هرمز و سوئز عبور می کند و بدیهی است هرگونه اختلال جدی در انتقال انرژی از این مناطق ، کاهش سرعت یا حتی توقف رشد اقتصادی چین را به دنبال خواهد داشت (jain, 2011:9).
افزایش مصرف گاز طبیعی هم به دلیل به صرفه بودن از لحاظ اقتصادی و مسائل زیست محیطی در نیروگاهها ، باعث افزایش تقاضای چین شده است ؛ به طوری که پیش بینی می شود تا سال ۲۰۳۰ بخش تولید نیرو ۶۰ درصد از رشد تقاضای گاز طبیعی را به خود اختصاص دهد (بهروزی فر ، ۳۵:۱۳۸۶). در مجموع روند تحولات اقتصادی چین در سال های پیش رو و نیز آمار و ارقام مربوط به وضعیت کنونی و آتی تولید و مصرف انرژی در این کشور ، حاکی از آن است که چین برای تداوم رشد اقتصادی خود به صورت روز افزونی به واردات انرژی وابسته شده و تأمین انرژی و امنیت آن هر روز پیش از گذشته به یکی از ارکان و شروط اساسی توسعه ی اقتصادی ، حفظ مشروعیت و بقای نظام سیاسی این کشور مبدل می شود .

    •  
    1. دغدغه های چین در زمینه امنیت انرژی

آژانس بین المللی انرژی پیش بینی کرده است ، وابستگی چین به انرژی وارداتی به بیش از ۶۰ تا ۷۰ درصد از کل مصرف آن در سال ۲۰۱۵ خواهد رسید (jain,2011:7) اکنون با توجه به چشم انداز افزایش مصرف چین در آینده نزدیک ، امنیت انرژی به عنوان مسئله ای مرتبط با توسعه اقتصادی به بخش لاینفکی از اهداف سیاست خارجی چین تبدیل شده است . در واقع امنیت انرژی ، به معنای داشتن مقدار کافی منابع انرژی برای توسعه پایدار سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و زیست محیطی در جهت بقای سیستم های انسانی و محیطی است که دارای چهار بعد ذخایر استراتژیک ، حفظ و افزایش بهره وری انرژی ، تنوع سوخت و تنوع واردات و مدیریت معاملات انرژی می شود . (jain,2011:16)
در عصر حاضر با گمانه زنی ها درباره نزدیک شدن به پایان عصر نفت ، مسئله امنیت انرژی ابعاد بین المللی پیچیده ای به خود گرفته است. اکنون قله نفت به عنوان یکی از نشانه های پایان عصر نفت ، کشورهای عمده مصرف کننده را برای دستیابی به منابع انرژی و انجام اقداماتی ترغیب کرده است . به زعم شریعتی نیا ، (نزدیک شدن به پایان عصر نفت ، به ویژه برای وارد کنندگان بزرگی همچون چین ، زنگ خطری جدی به شمار می رود ، زیرا هرگونه خلل در جریا انرژی می تواند با ایجاد مشکلات جدی در توسعه ی اقتصادی چین بر امنیت ملی این کشور تأثیر منفی بر جای بگذارد) (شریعتی نیا ، ۲:۱۳۸۴)
وابستگی فزاینده به بازارهای جهانی ، بر نگرانی مقامات حوزه انرژی در چین افزوده است ؛ منابع داخلی این کشور محدود بوده و رشد بالای تقاضا ، نارسایی زیر ساخت ها را برای تأمین نیاز به انرژی آشکار کرده است . بنابراین محافظت از رشد اقتصادی چین با وجود نا امنی در بازار تولید و عرضه و انتقال انرژی برای مقامات چین با دشواری هایی همراه است . (با در نظر گرفتن این شرایط ، مسئله امنیت انرژی برای چین به عنوان یکی از مهم ترین موضوعات سیاست خارجی این کشور مطرح است . به عبارت دیگر، امنیت انرژی چین در وضعیت فعلی یکی از اولویت های استراتژیک سیاست خارجی چین به شمار می آید که طبیعتاً بر رفتار آن در صحنه بین الملل تأثیرات پر اهمیتی خواهد گذاشت) (واعظی ،۸:۱۳۸۷).
چین در حال حاضر نیاز های انرژی خود را از خاورمیانه ، آفریقا ، اوراسیا ، آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی تأمین می کند که هر یک از این مناطق ، تهدیدها و فرصت هایی برای امنیت انرژی چین در بردارند(شکل شماره ۲).
شکل ۴-۲- واردات نفت در سال ۲۰۱۰(درصد)
تحلیلگران چینی معتقدند : بعد از ۱۱ سپتامبر و تهاجم آمریکا به عراق ، چین بیش از پیش نگران تأمین امنیت انرژی مورد نیاز خود از این منطقه شد و در صدد عقد قراردادهایی برای متنوع سازی واردات انرژی خود برآمد . به اعتقاد برخی صاحب نظران ، با توجه به سلطه آمریکا بر منطقه خلیج فارس و سایر مناطق نفتی مهم جهان ، این کشور می تواند از نفت به عنوان یک سلاح در برابر چین بهره بگیرد . اخوان کاظمی در همین رابطه می گوید : (نگرانی های چین از این لحاظ به ویژه به دنبال افزایش حضور آمریکا در خلیج فارس ، عراق و آسیای مرکزی تحت عنوان مبارزه و جنگ با تروریسم گسترش بیشتری پیدا کرده است ) (اخوان کاظمی،۱۷۱:۱۳۸۴)
نگرانی دیگر چین ، امنیت مسیر انتقال انرژی است ؛ حملات تروریستی در تنگه مالاکا در مجاورت اندونزی ، مالزی و سنگاپور ، باعث ایجاد (معمای مالاکا) شده است(Jainbai & Zweing , 2005:35) علاوه بر این ، چین همواره از تهدید تایوان درباره امنیت انرژی انتقالی از مسیر تنگه تایوان هراس دارد . به تبع نگرانی چین درباره خطوط حمل و نقل دریایی انرژی وارداتی ، حضور این کشور در آب های جنوبی چین افزایش یافته است که همین مسئله شاید منجر به هراس همسایگان کوچک چین و نزدیکی هرچه بیشتر آن به آمریکا شود . چین برنامه ریزی کرده است که تا اواخر دهه ی میلادی جاری بتواند کنترل اطمینان بخشی بر مسیر انتقال انرژی خود را به دست آورد و با گسترش همکاری با کشورهای غرب آفریقا و آمریکای لاتین از وابستگی خود به نفت خاورمیانه بکاهد (Davidovic,2008).
این دغدغه و اهمیت آن در بقای نظام سیاسی چین در حدی بوده که این کشور به تدوین و پیگیری سیاست ویژه منسجمی برای تأمین امنیت انرژی خود اقدام کرده و آن را به صورت برنامه ای کاملاً هماهنگ و یکپارچه در قالب راهبردهای سیاست خارجی مورد توجه قرار داده است .

    •  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:31:00 ب.ظ ]




“عملی که بیشترین فایده را برای بیشترین افراد داشته باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

فایده و ضرر یا آسایش و رنج خود و دیگران

با تعریف اخلاق ـ قواعد عمل شایستۀ ناظر به کمال ـ نظام‌های اخلاقی را بر اساس وجوه افتراقشان ـ ارزش غایی ـ از یکدیگر تفکیک نمودیم. برای مقایسۀ آنها، ملاحظۀ وجوه اشتراک آنها نیز ضروری است. نظام‌های اخلاقی اگرچه در ارزش غایی از یکدیگر فاصله میگیرند ولی میتوانند در سطح ارزش‌های وسیلهای به هم نزدیک شوند. برای پیدا کردن نقطۀ اشتراک نظام‌های اخلاقی باید آن دسته ارزش‌های اخلاقی را پیدا کرد که همۀ نظام‌های اخلاقی در مقام ارزش وسیلهای، خوب میدانند.
بنابراین وجه افتراق نظام‌های اخلاقی، در سطح ارزش غایی، و وجه اشتراک آنها در سطح ارزش‌های وسیلهای، نمودار میشود. برای پیدا کردن ارزش‌های جهانشمول(مورد قبول همه نظام‌های اخلاقی) به ناچار باید دنبال تعریفی حداقلی از اخلاق بگردیم. در تعریفی حداقلی، «اخلاق به مسؤلیتپذیری فرد در رفتار ارتباطی در قبال حقوق طبیعی(Rights) طرف ارتباط(خویشتن، طبیعت و دیگران) تحلیل میشود. اخلاق، وظایف فرد در قبال حقوق طبیعی فرد یا چیزی است که با آن رفتار ارتباطی دارد»(قراملکی،۱۳۸۹: ۱۲۲) از آنجاکه همه زندگی انسان عرصه اخلاقورزی اوست. باید ارزش‌های متناسب با عرصه های مختلف زندگی انسان را جستجو کنیم. عرصه های اخلاقورزی افراد انسانی را به صورت تفصیلی میتوان شامل طبیعت(موجودات غیرزنده و زنده) فردی(بدن و نفس خویش) اجتماعی(خانوادگی، دوستی، صنفی، مدنی) دانست. آسیب نرساندن به طبیعت ـ حرمت اعضای بدن ـ خودآگاهی ـ وفاداری ـ عفو و بخشش ـ امانت داری (عدالت آموزشی و صداقت پژوهشی) ـ احترام به همنوعان ـ به ترتیب از ارزش‌های مورد قبول همۀ نظام‌های اخلاقی در عرصه های طبیعی، بدن، نفس، خانوادگی، دوستی، صنفی و مدنی است.
آسیب نرساندن به طبیعت: برای موجودات زنده و غیرزندۀ موجود در طبیعت حق و حقوقی قائل باشیم که برای استفاده و دخل و تصرف در آنها حدودی تعیین کند. از نگاه ابزاری صرف به طبیعت خودداری کنیم.
حرمت اعضای بدن: برای اعضای بدن خویشتن حق و حقوقی قائل باشیم و هرگونه دخل و تصرف خودخواهانه را در آنها مجاز نشماریم.
خودآگاهی: در مقابل خودفراموشی فرد، به معنی توانایی مواجهه با خویشتن در موقعیتهای عینی است و با ملاکهایی چون خودمحاسبهگری و خودانتقادی سنجیده می شود.
وفاداری: پایبندی به عهد و پیمان در مقابل پیمانشکنی و خلف وعده است. یکی از مهمترین پیمانها پیوند زناشویی است که بنایی اساسی برای تربیت اخلاق فردی و اجتماعی است.
عفو و بخشش: بخشودن و گذشتن از خطا و اجحاف دیگران در حق خودمان بدون اینکه بخواهیم نادرستی و بدی کار او را انکار یا توجیه کنیم.
امانتداری: امانتداری در قبال هر امانتی متناسب با آن تعریف می شود. یکی از مصادیق امانت حرفۀ فرد است که باید در قبال اموال، فرصتهای مادی و معنوی، منابع انسانی، اسرار و آبروی انسان‌هایی که درون حرفه با آنها سروکاردارد امانتدار باشد. عدالت آموزشی و صداقت پژوهشی از مصادیق امانتداری در حرفۀ علمی است که با مواردی از قبیل مراعات اصل عدم تبعیض در آموزش، مشاوره و نمره دادن به دانشجویان و تفسیر یافته های پژوهشی بر اساس ارزش آنها و عدم تحریف حقیقت سنجیده میشود.
احترام به همنوعان: در سطح حداقلی آن خودداری از اهانت و تحقیر دیگران و در سطح حداکثری انتقال احساس مهتری و ارزشمندی به دیگران در گفتار و کردار است. برای حضور و غیاب نظام‌های اخلاقی در میان نخبگان علمی باید دید آنها در هر کدام از عرصه های هفتگانۀ فوق، هر کدام از اعمال هفتگانۀ مذکور را بیشتر با کدام یکی از دلایل و انگیزههای پنجگانه بالا انجام میدهند. بدینترتیب به جدولی به شرح زیر میرسیم.
مفهوم و متغیر وابسته

نظام‌های اخلاقی

اعمال اخلاقی
دلیل و انگیزۀ اعمال اخلاقی

عرصه های اخلاقی

طبیعی

فردی

اجتماعی

غیرزنده ـ زنده

ارگانیسم

نفس

خانوادگی

دوستی

صنفی

مدنی

آسیب نرساندن به طبیعت

حرمت اعضای بدن

خودآگاهی

وفاداری

عفو و بخشش

امانت داری

احترام به همنوع

توحیدی

کسب رضایت الهی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:31:00 ب.ظ ]




N(حجم جامعه آماری)= ۶۴۰
۳-۶- روش گردآوری اطلاعات
مرحله گردآوری اطلاعات آغاز فرایندی است که طی آن محقق یافته های میدانی و کتابخانه ای را گردآوری می کند و به روش استقرایی به طبقه بندی و سپس تجزیه تحلیل آنها می پردازد و فرضیه های تدوین شده خود را مورد ارزیابی قرار می دهد و در نهایت حکم صادر می کند و پاسخ مسئله خود را به اتکای آنها می یابد، به عبارتی اتکای اطلاعات گردآوری شده واقعیت و حقیقت را آن طور که هست کشف می نماید، بنابراین، اعتبار اطلاعات اهمیت بسیاری دارد زیرا اطلاعات غیرمعتبر مانع از کشف حقیقت و واقعیت می گردد. و مسئله مورد نظر محقق به درستی معلوم نمی گردد (حافظ نیا، ۱۳۸۸).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در این تحقیق برای گردآوری اطلاعات از دو روش میدانی و اسنادی (کتابخانه ای ) استفاده گردید. در روش اسنادی بررسی جامعی در اسناد و مدارک صورت گرفت و نظریه های مختلف همراه با پیشینه تحقیق بررسی شدند و آرای صاحب نظران ذیربط نتیجه گیری و براساس اهداف تحقیق، مورد بهره برداری قرار گرفت که این امر سبب تحکیم پایه های نظری و تدوین چار چوب تحقیق گردید. در مرحله میدانی برای جمع آوری اطلاعات تحقیق از پرسش نامه محقق ساخته استفاده گردید.
۳-۷- ابزار تحقیق
برای اجرای هر گونه مطالعه تحقیقی یا پژوهشی داده هایی جمع آوری می شود که با بهره گرفتن از آنها
فرضیه ها مورد آزمایش قرار می گیرند و برای جمع آوری داده ها، ابزارها و روش های متعددی وجود دارد. این ابزارها گونه های مختلف دارند و داده ها را با روش مشخصی از نظر کمی و کیفی توصیف
می کنند. هر یک از این ابزارها برای نوع معینی از داده ها مناسب است و نوعی از اطلاعات را به صورت معینی ارائه می دهد تا به گونه مؤثرتری مورد استفاده قرار گیرد (شاه محمدی، ۱۳۹۱).
در این تحقیق به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه ای که توسط محقق تنظیم گردید استفاده شده است که شامل سه بخش می باشد:
۱- ویژگی های فردی و متغیرهای جمعیت شناسی (جنسیت، سن، محل سکونت، بومی و غیربومی بودن، ریشه تحصیلی دبیرستان، اولویت انتخاب رشته کشاورزی در کنکور، معدل دیپلم، معدل و تعداد واحدهای گذرانده در دوره کارشناسی، محل تولد، گرایش تحصیلی دانشگاهی، نوع دانشگاه، شغل پدر، شغل مادر، سابقه کار کشاورزی و اشتغال به کار کشاورزی در کنار تحصیل).
۲- گویه های مربوط به میزان علاقه به رشته کشاورزی قبل و بعد از ورود به دانشگاه، میزان شناخت رشته قبل و بعد از ورود به دانشگاه، میزان علاقه به کارهای عملی و میزان علاقه به طبیعت (۵ سؤال)
۳- گویه های مربوط به موضوع اصلی که اثربخشی درس عملیات کشاورزی می باشد شامل ۲۲ سؤال در قالب طیف پنج گزینه ای (از خیلی کم تا خیلی زیاد)
۳-۸- روایی و پایایی ابزار تحقیق
۳-۸-۱-روایی
ابزار سنجش می بایست از پایایی[۲] و روایی[۳] لازم برخوردار باشد تا محقق بتواند داده های متناسب با تحقیق را گردآوری نماید و از طریق داده ها و تجزیه و تحلیل آنها، فرضیه های مورد نظر را بیازماید و به سؤالات تحقیق جواب دهد. ابزار سنجش به دو دسته تقسیم می شود: ۱- استاندارد و میزان شده و ۲- محقق ساخته. ابزارها و پرسش نامه های سنجش استاندارد، از روایی و پایایی مناسبی برخوردارند. از این رو محققان
می توانند آنها را با اطمینان بکار گیرند، ولی ابزار محقق ساخته (مانند ابزار سنجش این تحقیق) فاقد این اطمینان و محقق می بایست از روایی و پایایی آنها مطمئن شود (حافظ نیا، ۱۳۸۸). روایی و پایایی
ویژگی هایی هستند که هر ابزار سنجشی از جمله پرسش نامه باید دارا باشند.
منظور از روایی این است که محتوای ابزار و یا سؤالات مندرج در پرسش نام، به طور تحقیق متغیرها و موضوع مورد مطالعه را می سنجد یا نه؟ بعبارت دیگر آیا آنچه را که فکر می کنیم اندازه می گیریم، واقعاً اندازه می گیرد؟ (مومنی، ۱۳۹۱).
اعتبار(روایی) ،شاخصی از درجه یا میزانی است که ارزیابی،دربرگیرنده نمونه مناسبی از مطالب تدریس شده در درس باشد. برای این اعتبار نمی توان ارزش عددی جایگزین کرد و باید مطابق اهداف ارزیابی مورد قضاوت قرار گیرد. اهداف درس چارچوبی است که بر پایه آن می توانید اعتبار محتوا را ارزیابی کنید(رابرت کنن و دیوید نیوبل،۱۳۸۵).
در این تحقیق جهت سنجش روایی پرسش نامه، از روایی صوری استفاده گردید. پس از اخذ نظرات خبرگان دانشگاهی و با اصلاحات مورد نظر استاد راهنما تغییر و اصلاح در بعضی از سؤالات و تبدیل به سؤالات قابل فهم تر برای جامعه آماری و در نهایت حذف برخی از شاخص ها یا سؤالات و اضافه نمودن سؤالات مهم دیگر، روایی پرسش نامه تأمین گردید.
۳-۸-۲- پایایی
اعتبار یا پایایی ابزار اندازه گیری است که اگر سنجش، تحت شرایط مشابه مجدداً تکرار شود، نتایج حاصل تا چه حد، مشابه و قابل اعتماد است؟ ابزار سنجشی معتبر است که دارای ویژگی های سازگاری و باز پدیدآوری باشد. یعنی بتوان آن را در موارد متعدد بکار برد و در همه موارد نتیجه یکسانی تولید نماید. اندازه گیری های نامناسب و ناکافی می تواند هر تحقیق علمی را ناروا و بی اعتبار سازد. در مبحث روایی به گونه کلی ذات واقعیت مورد پرسش قرار می گیرد. اعتبار را می توان بدون تفحص در باره مقیاس متغیرها مطالعه نمود. اما مطالعه روایی بدون بررسی ماهیت و معنای متغیرها امکان پذیر نیست. به قول «کرینر» حصول اعتبار تا حد زیادی یک امر فنی است. اما روایی فراتر از یک فن است و در ذات و جوهر اصلی علم قرار دارد معمولاً به منظور برآورد میزان روایی پرسش نامه و سؤالات مطروحه در آن، از نظر خبرگان، کارشناسان و اساتید مسلط به موضوع تحقیق و پرسشنامه استفاده می شود. اعمال نظر و در صورت نیز، اصلاحات خبرگان و اساتید، محقق را از روایی پرسش نامه و تطابق موضوع با سؤالات و قابلیت استفاده و به جا بودن سؤالات مطروحه مطمئن ساخته و مشخص خواهد نمود که سؤالات پرسش نامه تا چه اندازه قدرت توضیح دهی مدل و آزمون فرضیات را خواهند داشت. همچنین جهت محاسبه پایایی، روش های متفاوتی وجود دارد از جمله: روش اجرای دوباره (بازآزمایی)، روش موازی یا همتا، روش تصنیف یا دو نیمه کردن و ضریب آلفای کرونباخ (حافظ نیا، ۱۳۸۸).
در این تحقیق به منظور تعیین پایایی پرسش نامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. روش آلفای کرونباخ برای محاسبه هماهنگ درونی ابزار اندازه گیری از جمله پرسش نامه ها یا آزمون هایی که
خصیصه های مختلف را اندازه گیری می کنند، بکار می رود. در این گونه ابزار، پاسخ هر سؤال می تواند مقادیر عددی مختلفی اختیار کند. مقدار ضریب آلفای کرونباخ برای اصلی ترین موضوع (اثربخشی درس عملیات کشاورزی) که متشکل از ۲۷ گویه بوده ۹۷% محاسبه گردید که نشان از پایایی ابزار تحقیق دارد.
۳-۹- متغیرهای تحقیق
متغیر نمادی است که اعداد، مقادیر یا حالات به آن اختصاص می یابد و از هر نمونه به نمونه دیگر در جامعه تغییر می کند (دلاور، ۱۳۸۷). این تحقیق دارای سه دسته متغیر مستقل، وابسته و مداخله گر می باشد.
۳-۹-۱-متغیرهای مستقل:
۱- سن؛ ۲- جنسیت: ۳- رشته تحصیلی دبیرستان
۴- گرایش تحصیلی دانشگاهی ۵- نوع دانشگاه ۶- شغل پدر و مادر
۷- سابقه کار کشاورزی ۸- اشتغال به کار کشاورزی در کنار تحصیل
۹- معدل دیپلم و واحدهای گذرانده کارشناسی
۳-۹-۲- متغیر وابسته:
دیدگاه دانشجویان نسبت به میزان اثربخشی درس عملیات کشاورزی
۳-۱۰- فرضیه های تحقیق
فرضیه حدس بخردانه ای در باره رابطه دو یا چند متغیر است که به صورت جمله ای خبری بیان شده و نشانگر نتایج مورد انتظار است (مقیمی، ۱۳۸۳). در بیان دیگر، فرضیه حدسی است زیرکانه و علمی که باید به کمک واقعیات (داده ها) مورد بررسی قرار گرفته و سپس تایید یا رد گردد (تقی زاده، ۱۳۸۹).
فرضیه هایی که در این پژوهش بیان شده اند عبارتند از:
فرضیه اول:
درس عملیات کشاورزی برای دانشجویان رشته کشاورزی در دانشگاه های شهرستان خرم آباد اثربخش بوده است.

فرضیه دوم:
درس عملیات کشاورزی برای دانشجویان رشته کشاورزی در دانشگاه لرستان اثربخش بوده است.

فرضیه سوم:
درس عملیات کشاورزی برای دانشجویان رشته کشاورزی در دانشگاه پیام نور اثربخش بوده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ب.ظ ]




به علت مسئولیت پاسخگویی مدیران و اهداف مالی و تجاری خاص آنها، افشا ضرورت پیدا می­ کند(لاتریدز[۶]، ۲۰۰۸).
مدیران ممکن است افشای داوطلبانه و پیش بینی­ها را برای نشان دادن آگاه بودن مدیر نسبت به تغییرات اقتصادی محیط شرکت ارائه کند(حلمی حمامی، ۲۰۰۹ (.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در سال های اخیر مطالعات بسیار زیادی در زمینه بررسی ارتباط میان کیفیت گزارشگری مالی یا سطوح افشا در گزارش­های سالانه و ویژگی­های شرکت­ها (مانند: انواع حاکمیت شرکتی، اندازه شرکت­ها، سودآوری و….)انجام شده است. به عنوان مثال، می­توان به مطالعاتی مانند: ثقفی و ملکیان (۱۳۷۷)، کاشانی‌پور و رحمانی (۱۳۸۸)، اوسو اسنا (۱۹۹۸)[۷]، کوک (۲۰۰۲)[۸]، (ایترج و همکاران، ۲۰۱۱) و… اشاره کرد. بررسی گزارش­های سالانه شرکت­ها نشان می­دهد کیفیت اطلاعات افشا شده در چنین گزارش­هایی متفاوت است و تفاوت در افشای شرکت­ها به احتمال زیاد در نتیجه تفکرمدیریت و فلسفه فکری آنان و همچنین صلاح دید آنان در مورد افشای اطلاعات برای مقاصد سرمایه ­گذاری است.
افزایش افشای مطلوب شرکت ها علاوه برحل مشکلات نمایندگی منجر به کاهش عدم تقارن اطلاعاتی گردیده و در نتیجه شفافیت و جلب اعتماد سرمایه­­گذاران را در پی خواهد داشت. در ابعادی وسیعتر آن باعث رونق بازار­های سرمایه می­ شود که بر تخصیص بهینه منابع در اقتصاد کشور کمک شایانی خواهد نمود.
حال با توجه به مباحث مطرح شده مسئله اصلی تحقیق حاضر این است که آیا اندازه شرکت و کیفیت حاکمیت شرکتی بر سطح افشای اطلاعات تاثیر دارد؟ میزان تاثیرهریک ازمتغیرها بر کیفیت حاکمیت شرکتی چیست؟ جنبه مجهول آن کدام است؟
بنابراین برای سنجش هریک از متغیرهای تحقیق و همچنین رسیدن به جواب سوالات تحقیق و آزمون فرضیه ها از مدل برگرفته شده از تحقیق ایتدرج،ونگ و همکاران(۲۰۱۱) با انجام تعدیلات لازم استفاده می شود که در قسمت روش تحقیق به صورت کامل تشریح خواهد شد.

اهمیت و ضرورت تحقیق
پدیده جهانی­سازی، رقابت و پیشرفت­های فناوری، شرکت­ها را به سمت بین المللی شدن سوق داده و محیط های تجاری پیچیده و فرصت­های سرمایه ­گذاری جدید را به وجود می ­آورد که جهت استفاده از این فرصت­ها، سرمایه ­گذاران نیازمند اطلاعات کافی درباره شرکت­ها هستند. شرکت­ها علاوه بر رعایت الزامات گزارشگری، با افشای اطلاعات اضافی دیگر، یک نوع مزیت رقابتی برای خود ایجاد می­ کنند. با افشای زیاد اطلاعات توسط شرکت، عدم تقارن اطلاعات بین مدیریت و سرمایه ­گذاران تا حدود زیادی کاهش می­یابد(وکیلی فرد، ۱۳۸۸). افزایش افشای اطلاعات توسط شرکت­ها علاوه بر کاهش عدم تقارن اطلاعاتی[۹] به حل مشکلات ناشی از نمایندگی[۱۰] منجر می­ شود و در نتیجه شفافیت و جلب اعتماد سرمایه ­گذاران را در پی خواهد داشت. با انجام تحقیقات در حوزه افشای اطلاعات اهمیت واقعی گزارشگری مالی، توسط شرکت ها بیشتر مشخص می شود و شرکت­ها علاوه بر رعایت الزامات استانداردهای حسابداری، در افشای داوطلبانه اطلاعات اضافی سودمند، البته در قالب چارچوب­های گزارشگری تجاری مورد قبول حرفه، گامی رو به جلو جهت کاهش شکاف اطلاعاتی بین مدیریت و سرمایه ­گذاران بردارند که این امر به افزایش رونق بازار های سرمایه منجر می شود و در تخصیص بهینه منابع در اقتصاد کشور کمک شایانی خواهد نمود.
در سال‏های اخیر، حاکمیت شرکتی به یکی از جنبه‏ها­ی اصلی و پویای دنیای تجارت تبدیل شده و توجه به آن به طور چشمگیری رو به افزایش است. سازمان­های بین ­المللی مانند سازمان همکاری و توسعه­ اقتصادی[۱۱], استانداردهای بین ­المللی را در این زمینه ارائه می­ کنند. آمریکا، بریتانیا و دیگر کشورها، همچنان به تقویت سیستم­های حاکمیت شرکتی خود ادامه می­ دهند و به سهامداران, روابط آنها، پاسخگویی، بهبود عملکرد هیأت مدیره، حسابرسان و سیستم­های حسابداری و کنترل داخلی، توجه می­ کنند. این سیستم­ها عمدتاً به روش‏هایی توجه دارند که شرکت­ها با آنها اداره و کنترل می­شوند. افزون بر این، سرمایه ­گذاران جزء، سرمایه‏گذاران نهادی، حسابداران و حسابرسان و سایر بازیگران صحنه­ بازار پول و سرمایه از فلسفه وجودی و ضرورت اصلاح و بهبود دائمی حاکمیت شرکتی آگاه شده ­اند.
به واسطه­ اقبال روزافزون به مسایل حاکمیت شرکتی در جامعه متخصصان، پژوهش­های دانشگاهی نیز در این زمینه رونق گرفته است. این پژوهش­ها, یافته­ ها و معیارهای نوین را در این مورد پدید آورده­ و خواهند آورد. این موضوع از سال ۲۰۰۴ در مقاطع تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد و دکتری) به عنوان سرفصل مستقل در دانشگاه­ های کشورهای پیشرو، تدریس می­ شود.
در اهمیت حاکمیت شرکتی برای موفقیت شرکت­ها و رفاه اجتماعی شکی نیست. این موضوع با توجه به رخدادهای اخیر اهمیت بیشتری یافته است. در سال های اخیر, فروپاشی شرکت­های بزرگ از قبیل انرون، ورلدکام، آدلفی، سیسکو، لیوسنت، گلوبال کراسینگ، سان بیم، تایکو، زیراکس, ناشی از سیستم­های ضعیف حاکمیت شرکتی بوده و موجب زیان بسیاری از سرمایه ­گذاران و ذ­ینفعان شده در نتیجه، موجب تأکید بیش از پیش بر ضرورت ارتقا و اصلاح حاکمیت شرکتی در سطح بین ­المللی شده است.

اهداف تحقیق
هر پژوهش برای دستیابی به اهداف خاص صورت می گیرد، این اهداف خود را در قالب مساله پژوهش نمودار می سازد و از طریق آن آشکار می شود اهداف پژوهش می تواند به صورت کلی یا فرعی مطرح شود (خاکی، ۱۳۸۶).
هدف اصلی این تحقیق تعیین ارتباط بین اندازه شرکت وکیفیت حاکمیت شرکتی با سطح افشای مطلوب شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است تا به گونه تجربی به مدیران، سرمایه گذاران و سایر تصمیم گیرندگان نشان دهد که حضور اعضای غیر موظف در ترکیب هیات مدیره و همچنین تفکیک مدیرعامل از اعضای هیات مدیره وبه عبارت دیگر افزایش کیفیت حاکمیت شرکتی بر کیفیت افشای شرکت­های بورسی تاثیر می گذارد و با توجه به این هدف اصلی سایر اهداف به شرح زیر است:
اهداف اصلی:
هدف اصلی ۱: تعیین ارتباط بین اندازه شرکت ها و سطح افشای شرکت­ها.
هدف اصلی ۲: تعیین ارتباط بین کیفیت حاکمیت شرکتی و سطح افشای شرکت­ها.
اهداف فرعی:
هدف فرعی۱: تعیین ارتباط نوع حسابرس و سطح افشای شرکت­ها.
هدف فرعی۲: تعیین ارتباط بین بازده دارایی­ ها و سطح افشای شرکت­ها.

سوالات تحقیق
با توجه به مطالب بیان شده در قسمت بیان مساله و اهداف تحقیق سوالات زیر برای این تحـــقیق شکل می گیرد:
سوالات اصلی:
سوال اصلی ۱: چه رابطه ای بین اندازه شرکت ها و سطح افشای شرکت­ها وجود دارد؟
سوال اصلی ۲رابطه بین کیفیت حاکمیت شرکتی و سطح افشای شرکت­ها چیست؟
سوالات فرعی:
سوال فرعی۱: آیا رابطه معناداری بین نوع حسابرس و سطح افشای شرکت­ها وجود دارد؟
سوال فرعی۲: آیا رابطه معناداری بین بازده دارایی­ ها و سطح افشای شرکت­ها وجود دارد؟

فرضیه های تحقیق
یک فرضیه، یک حدس مبتنی بر دانش با تجربه در مورد حل یک مسئله است و آن را می توان بعنوان یک رابطه فرضی بین دو متغیر دانست که به صورت گزاره های قابل آزمون ارائه می شود. بیان مسئله تنها به صورت کلی پژوهش را هدایت می کند و تمام اطلاعات ویژه پژوهشی را در بر ندارد. بنابراین مسئله هرگز به صورت علمی حل نخواهد شد مگر اینکه به فرضیه یا فرضیاتی تبدیل شود (خاکی، ۱۳۸۴).
با توجه به مطالعات انجام شده فرضیه های تحقیق به صورت زیر ارائه می شود:
فرضیه اصلی ۱: بین اندازه شرکت ها و سطح افشای شرکت­ها رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه اصلی ۲: بین کیفیت حاکمیت شرکتی و سطح افشای شرکت­ها رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی ۱: بین نوع حسابرس و سطح افشای شرکت­ها رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی ۲: بین بازده دارایی­ ها و سطح افشای شرکت­ها رابطه معناداری وجود دارد.

روش تحقیق
این تحقیق از نظر روش تحقیق توصیفی همبستگی بوده و از نظر هدف، تحقیقی توسعه­ای که در آن از اطلاعات واقعی در صورت های مالی شرکت­ها استفاده شده و برای جمع آوری اطلاعات و داده ­ها از روش کتابخانه ای استفاده می شود. در این بخش، جنبه­ های تئوریکی موضوع و مطالعات کاربردی گذشته مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین بخشی از داده ­های مورد نیاز با بهره گرفتن از نرم افزارها و بانک­های اطلاعاتی موجود گردآوری می شود. در نهایت تحلیل داده ­ها و آزمون­ها به کمک نرم افزارهای Eviews ، Spss ، Excel و سایر نرم­افزارهای مرتبط، انجام می پذیرد.

جامعه آماری و روش نمونه گیری[۱۲]
جامعه آماری پژوهش عبارت است از مجموعه ای از افراد یا اشیا که دارای ویژگی های همگون و قابل اندازه گیری می باشند.
نمونه پژوهش عبارت است از یک گروه منتخب از جامعه پژوهش که باید دارای خصوصیات و صفات جامعه پژوهش باشد تا بتوان پژوهش را به آن تعمیم داد.
جامعه آماری تحقیق حاضر را کلیه شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تشکیل می دهند. برای تعیین نمونه مورد مطالعه، شرکت­هایی از جامعه آماری یاد شده، انتخاب می شوند که:
پایان سال مالی آنها۲۹ اسفند ماه باشد،
از سال۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ ، در بورس حضور داشته باشند،
شرکت بین سال های ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ ، تغییر سال مالی نداشته باشد،
شرکت نباید در گروه واسطه گری مالی باشد(بانک ها ،نهاد ها،سرمایه گزاری ها و..)
اطلاعات مورد نیاز شرکت، در دسترس باشد.
با توجه به معیارهای انتخاب شده برای انتخاب نمونه تحقیق از کل شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران که حدودا ۴۵۰ شرکت می باشد تعداد ۱۱۲ شرکت که تمام ویژگی های فوق را در طی دوره تحقیق یعنی بین سالهای ۱۳۸۶ الی ۱۳۹۰ دارا بودند انتخاب شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ب.ظ ]