که یا پیر ما را توبنمای روی
دگر باره زد بانک حیدر صواب
بنیزه کنم با تو زان پس عتاب
کتا از چه ما دیر داذی جواب
نپروردم از دین توخویشتن
یکی با جهاندار بوذم براز
ز تو عبرتی دیدم ای تنگ بخت
کزین دیرمن هر سو آتش بجست
همی کرد آتش سوی من رها
هم اکنون تو رویت بحیدر نمای
ترا ونبی را به فرمان شدم
(ربیع، ۱۳۸۸: ۱۵۸پ – ۱۵۹ر)

و نیز داستان تشنه شدن لشگریان حضرت علی (ع) و داستان چاه آبی که از زیر سنگ بیرون آمد و نوشته هایی که به عبری و خطّ سیاه بر آن سنگ نوشته بودند و در آن نوشته ها نام «ایلیا» به عنوان نام دیگر علی (ع) دیده می شود و نام دوازده وصی، که به طور آشکاری نشان دهندۀ آن است که سراینده این منظومه شیعۀ اثنا عشری است. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ( ۱۴۰۴:ج۷، ۲۲۸ ) با شرح بیشتری آن را از نصر بن مزاحم روایت کرده است. چون أمیرالمؤمنین (ع) به جانب صفیّن حرکت کرد یاران وهمراهان آن حضرت گرفتار تشنگی سختی شدند و هر چه آب همراه داشتند، تمام شد، پس به دنبال آب به سمت چپ و راست بیابان رفتند و اثری از آن ندیدند، أمیرالمؤمنین (ع) آنان را ازراه و جاده به سویی برد و کمی راه رفتند، پس دیری در میان بیابان پدیدار شد، علی (ع) آنان را به جانب آن دیر برد تا به پای آن رسید. پس دستور داد کسی آن دیر نشین را آواز دهد که سر از دیر بیرون آورد، او را آواز دادند و سر بیرون کرد و از کرامات امام برآن راهب آشکار شد و حضرت سبب مسلمان شدن آن راهب شد. أمیرالمؤمنین (ع) به او فرمود: آیا نزدیک جایگاه تو آبی هست که این گروه سیراب شوند؟ گفت:چه دور است ، میان من و میان آب ! بیش از دو فرسنگ فاصله است، در این نزدیکی هیچ آب پیدا نمی شود و من خودم در این جا ماهی یک بار برایم آب می آوردند واگر در آن صرفه جویی نکنم از تشنگی هلاک خواهم شد، أمیرالمؤمنین (ع) به لشگریان فرمود: آیا شنیدید دیر نشین چه گفت؟ گفتند: آری، آیا دستور فرمایی بدانجا که اشاره کرد برویم تا نیرو و تاب و توان ازما نرفته شاید به آب برسیم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

امیرالمؤمنین (ع) به لشگریان فرمود: نیازی بدان نیست و سپس گردن استر سواریش را به سوی قبله کرده و به جای نزدیکی از آن دیر اشاره فرمود و بدیشان گفت: آنجای زمین را کنید، پس گروهی از ایشان رفتند و به وسیلۀ بیل آنجا را کندند، سنگ بزرگ و برّاقی آشکار شد، عرض کردند: ای امیرمؤمنان دراینجا سنگ بزرگی است که بیل ها در آن کارگر نیست. حضرت فرمود: این سنگ روی آب است و اگر از جای خود حرکت کند به آب خواهید رسید، پس همگی برای کندن آن کوشش کردند و هر چه خواستند آن را جنبش دهند، نتوانستند و کار برایشان دشوار شد، همین که آن جناب دید همگی گرد هم فراهم شده و برای کندن سنگ تلاش می کنند و کاری از پیش نمی برند، پای مبارک از رکاب بیرون آورده و به زمین آمد و آستین بالا زد و انگشت زیر آن سنگ انداخته، آن را حرکتی داد و به آسانی از جای برکنده و چند ذرع به دور پرتاب کرد و چون سنگ از جای کنده شد، روشنی آب پدیدار گشت. لشگریان بر سر آن ریختند و همگی از آب آشامیدند، آن آب گوارا ترین و سرد ترین و زلال ترین آبی بود که در این سفر خوردند، پس به ایشان فرمود: برای راه خود تهیۀ آب نمایید و از این آب بردارید و خود را سیراب نمایید، این کار را نیز انجام دادند، پس آن حضرت آمده، آن سنگ را به دست مبارک برداشت و در همانجا که بود بنهاد و دستورداد خاک بر آن بریزند و نشان آن را با خاک بپوشانند. سراینده این معجزه را بدین گونه توصیف کرده است.

بیاران علی گفت این جایگاه
بکندند آن جای را بی درنگ
یکی سنگ دیذ او چو سنگ رخام
بخطّ سیاه و به عبری زبان
چو نام ده و دو گزیده نبی
ده ودو وصی را همیدون تمام
بگفت این و گفتش بنام خدای
چو حیدر بیفکند سنگش بتاب
سپه آب خوردند و برداشتند

فرو کند باید بهر حال چاه
بمقدار ده گز دگر بود سنگ
نبشته بذو بر فراوان کلام
بماندند عاجز بزرگان در آن
نبشته بدو دیذ نام وصی
نبشته بدو دیذ نام امام
و برکند آن سنگ محکم ز جای
برون جست چون بحر ازین سنگ آّب
سر چاه را نهن بگذاشتند
( ربیع، ۱۳۸۸: ۱۶۰ ر )

و نیز داستان دو مردی که به داوری نزد امام آمدند و هر یک مدّعی بود که «او خواجه و طرف مقابل بندۀ اوست» که با داوری شگفت انگیز حضرت علی برای همگان حقیقت آشکار شد.

برمر تضی بردشان زان سپس
همی گفت کین مرا بنده است
دگر گفت من خواجه ام بنده اوست

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت