دیدگاه های مرتبط با ردپای بوم شناختی
شهر سالم[۳۷] :
به تعبیر سازمان بهداشت جهانی شهر سالم شهری است که به‌طور دائم سیاست­های عمومی خود را توسعه می­بخشد و آن‌گونه محیط فیزیکی و اجتماعی ایجاد می کند که طی آن مردم همدیگر را حمایت می­نمایند،کنش متقابل دارند و با توان کامل وظایف خود را اجرا می­ کنند. به عقیده بحرینی شهر سالم شهری است که در درجه اول امکانات زندگی را برای انسان ،حیوان و گیاه فراهم کند به‌عبارت‌دیگر شهر سالم باید شرایط بقا و حیات را دارا باشد (زیاری، ۱۳۸۸ :۴۳۷ ).

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

شهر اکولوژیک[۳۸]:
مفهوم شهر اکولوژیک، رعایت ملاحظات زیست‌محیطی در توسعه و ادامه حیات شهر است، به‌نحوی‌که محدودیت­های اجتماعی در برابر انسان متناسب آنچه طبیعت ایجاد نموده باشد. در شهر اکولوژیک، بدون تخریب طبیعت زندگی معنی دارد؛ لذا شهر برای شهرنشینان مورد بهره ­برداری قرار می­گیرد. در این شهر منطقه جغرافیایی تنها بر اساس مرزهای طبیعی تعیین می­ شود و هر منطقه درمجموع خودکفاست و نوعی جامعه ارگانیک برقرار است. در شهر اکولوژیک کل کارکرد شهری در فواصل سازگار و بهینه پیاده قرار می­گیرد بنابراین وسایل نقلیه موتوری محدود می­گردد (شماعی، پور احمد۱۳۹۰ :۱۳۷).
بدیهی است کاربری­های مختلف، مبتنی بر تلفیق عملکردهای مسکونی و اشتغال است؛ تا میزان رفت‌وآمد در شهر کاهش یابد. ایده­ «شهر فشرده»، «دهکده­های شهری» و «طراحی شهری زیر­زمینی» ­جزء مبانی نظری شهر اکولوژیک است تا مردم پیاده به سرکار یا محل خدمات حمل‌ونقل عمومی بروند. درواقع شهر اکولوژیک مبتنی بر طراحی اکولوژیک یعنی ادغام فرآیندهای زنده و کاهش آثار تخریب زیست‌محیطی قرار دارد این الگو به‌سلامت، زیبایی، آسایش، امنیت، عوارض فرهنگی و سنت­ها در توسعه فشرده و متنوع احترام خاصی قائل است. سه عنصر مهم اکولوژیکی، مردم، اقتصاد و محیط باید زبان طراحی جدید شهری در قرن بیست­و­یکم باشد طراحی اکولوژیکی با مفهوم پایداری باید هم­خوان باشد. بر این اساس نوع طراحی باید از اصول زیر تشکیل‌شده باشد:
۱- محلی بودن راه ‌حل ‌ها.
۲- توجه به جنبه­ های اکولوژیکی در طراحی.
۳- طراحی یا طبیعت و حداقل دخالت در طبیعت.
۴- طراحی با مردم.
۵- مرئی کردن طبیعت.
۶- الهام از هندسه طبیعت.
۷- حداقل به‌عنوان یک نظام بسته.
۸- تعادل بهینه بین جمعیت و منابع.
۹- کاهش حداقل توسعه افقی.
۱۰- حفظ سنت­های فرهنگی (همان :۴۳۴).
شهر سبز[۳۹]:
سبزها بر چهار رکن اکولوژی، مسئولیت اجتماعی، مردم‌سالاری باریشه‌های سبز و عدم خشونت اعتقاددارند این ارکان به اصول خود­اتکایی محلی، اصلاح کیفیت زندگی، هم آهنگی با طبیعت، تمرکززدایی و تنوع تبدیل می­شوند. با این اصول، سبزها بسیاری از فرضیات گرامی داشته شده درباره حقوق مالکیت زمین، دوام نهاد­ها، معنی پیشرفت و الگوی سنتی سلطه در جامعه را مورد سؤال قرار می­ دهند. سبزها تصدیق می­ کنند که جنبش آن‌ها باید در کشورهای مختلف اشکال متفاوتی به خود گیرد. شهر سبز شهری است که در آن مردم نسبت به محیط‌زیست خود (هوا، آب، خاک، گیاهان، جانوران و انسان­ها) حساس مسئولیت می­ کنند و در مشارکت با نهاد­های مدنی و سازمان­های دولتی، محیطی سالم، آرام، پرنشاط با حداقل استانداردهای زیست‌محیطی، به وجود می­آورند. در این شهر سرانه فضای سبز، آلودگی­های شنیداری و دیداری در سطح قابل‌قبول، و سرانه تولید زباله کمترین است. و بهترین شکل بازیافت مواد به همراه جداسازی آن از مبدأ وجود دارد و مصرف انرژی و مواد در آن بهینه و نزدیک به استانداردهای جهانی است (همان: ۴۳۹).
ردپای بوم‌شناختی[۴۰]:
مفهوم ردپای بوم‌شناختی تلاش می­ کند تا بر محدودیت­های تفکر در زمینه بازار و پس‌کرانه غلبه کند. با اندازه ­گیری بوم­شناختی اراضی حاصلخیز ازنظر زیستی و دریا، که برای حمایت از فعالیت­های انسانی ضروری است بپردازد. این سیستم ارزیابی بوم‌شناختی ارتباط مستقیم بین مصرف، ضایعات و منابع لازم برای حمایت از آن‌ها ترسیم می­ کند. می­توان میزان ردپای بوم‌شناختی را با توجه به استفاده از منابع و تولید ضایعات برای یک شخص یا گروه، محاسبه کرد. به‌عنوان نمونه ایالت متحده به دلیل استفاده سنگین از انرژی و نرخ بالای مصرف، گسترده­ترین ردپای بوم‌شناختی در جهان را دارد و به ترتیب ۳/۱۰ هکتار سرانه زمین حاصلخیز و یا دریا ازنظر زیستی برای هر شخص وجود دارد (بون، مدرس،۱۳۸۸ : ۹۶). ردپای بوم‌شناختی از دو منظر می ­تواند شاخص پایداری محسوب شود، نخستین اینکه ردپای بوم‌شناختی هزینه­ های بوم‌شناختی تأمین کلیه­ کالاها و خدمات جمعیتی مصرف انسان را محاسبه می­ کند و نشان می­دهد که مردم نه‌تنها به‌صورت مستقیم برای تولیدات کشاورزی، احداث جاده­ها، ساختمان­سازی و غیره به زمین نیاز دارند بلکه به‌طور غیرمستقیم نیز کالا و خدمات موردنیاز انسان نیز از زمین تهیه می­ شود. برای مثال برای تولید یک کیلو کره مجموعه ­ای از عوامل تولید نیاز است، تنها کاربری زمین ملاک عمل نیست. از این منظر ردپای بوم‌شناختی می ­تواند جهت بیان هزینه­ های پنهان بوم‌شناختی جمعیت­ها و فعالیت­ها به‌کاربرده شود. دوم اینکه تعبیر ردپای بوم‌شناختی به‌عنوان شاخص پایداری، منجر به معرفی ایده “ظرفیت تحمل” و یا “ظرفیت برد” شده است. ظرفیت برد در بوم‌شناختی عبارت است از"حداکثر جمعیتی که زمین می ­تواند نیازهای آن‌ها را به‌طور نامحدود تأمین کند” این موضوع که زمانی که جهت توزیع جمعیت بر اساس منابع بوم‌شناختی استفاده شود، نسبتاً صحیح و دقیق است. برای مثال مقدار مشخصی از زمین می ­تواند نیاز­های تعداد معینی از انسان‌ها را تأمین کند و زمانی که این تعداد از ظرفیت زمین فراتر رود، منابع موردنیاز به‌ویژه مواد غذایی نایاب می­ شود و دوباره بازگشت مرگ جمعیت اتفاق می­افتد (MC Donald et al 2004 :50 ). از دیگر سو برای آنکه بتوان از دیگر اشکال مختلف استفاده از محیط از یک‌سو و ظرفیت قابل‌تحمل آن از سویی دیگر، نوعی موازنه برقرار کرد. یک شهر همواره در قلمرو یک یا چند اکوسیستم قرارگرفته است. به همین مناسبت و از دیدگاه کلان این قلمرو بوم‌شناختی بشر است که باید به‌عنوان"منطقه برنامه­ ریزی” ­انتخاب شود. قلمرو بوم‌شناختی شهر دربرگیرنده محدوده­ای است که کل شهر به نحوی در ارتباط متقابل با آن قرار داشته و کاربری­های موجود در آن قادرند یکدیگر را تحت تأثیر فعالیت­های خود قرار دهند. به‌طور خلاصه شاخص­ های کاربردی ظرفیت قابل‌تحمل محیط عبارت‌اند از:
شرایط اقلیمی و کیفیت هوا
بیلان آب در حوزه آبی محل استقرار شهر
منابع خاک و تولیدات کشاورزی
پوشش گیاهی کارکردهای مختلف آن
تمهیدات زیر­ساختی و کنترل­های زیست‌محیطی
ساماندهی و مدیریت فضای سبز شهری
مدیریت کیفیت هوا
مدیریت کیفیت آسایش صوتی
مدیریت فاضلاب شهری
مدیریت پسماندهای شهری (عزیزی،۱۳۸۲ :۱۴۷).
ردپای بوم‌شناختی با “واحد سطح” اندازه‌گیری می‌شود یک واحد سطح برابر است با یک هکتار فضای زیستی بارور، نسبت به میانگین جهانی. بهره‌برداری زمین ازنظر بهره‌وری متفاوت است. بارورترین زمین‌ها برای کشت غلات و کمترین آن‌ها برای مراتع و چرای دام مورداستفاده قرار می‌گیرد.به کار کیری زمین مولد و بارور به‌عنوان واحد ارزیابی در تجزیه‌وتحلیل ردپای بوم‌شناختی برگرفته از قواعد اصلی و مهم فیزیک، مخصوصاً قوانین مربوط به توازن در سطح کلان و قواعد ترمودینامیک است که منجر به وضعیت پایدار و استوار می‌شود (ساسانپور،۱۳۹۰ : ۲۹۹)
در اینجا به بیان چند مفهوم در رابطه با ردپای بوم‌شناختی می­پردازیم:
توان بوم‌شناختی[۴۱]: هر زیست‌بوم توان مشخصی برای تولید کالا و خدمات دارد و درعین‌حال باید بتواند شرایط طبیعی خود را حفظ کند. به‌عبارت‌دیگر توان بوم‌شناختی، ظرفیت هوا، آب‌وخاک برای حفظ شرایط طبیعی و جذب آلودگی تولیدشده ضمن حفظ تنوع زیستی است .به‌بیان‌دیگر، به مرز حفظ تعادل بین استفاده و تخریب منابع طبیعی و تولید آلاینده­ها با نرخ احیاء طبیعی آن‌ها، توان بوم‌شناختی گفته می­ شود. درواقع توانایی کلی یک اکوسیستم برای حفظ شرایط طبیعی اصلی یا فعلی خود همزمان با تولید کالا و خدمات می­باشد .(Ecological Footprint Atlas: 2010, 23)
ظرفیت تحمل[۴۲]: همان‌طور که پیش­تر ذکر شد، ظرفیت تحمل، حداکثر جمعیتی است که زمین می ­تواند نیازهای آن‌ها را به‌طور نامحدود تأمین کند. و زمانی که این تعداد از ظرفیت زمین فراتر رود، منابع موردنیاز به‌ویژه مواد غذایی نایاب می­ شود.(همان).
ظرفیت زیستی[۴۳]: یک معیار تراکمی از میزان زمین موجود است که با بهره­وری آن، زمین وزن دهی شده است. به‌طور خلاصه، ظرفیت زیستی توانایی پهنه‌های آبی و خاکی برای تهیه­ خدمات بوم‌شناختی است. ظرفیت زیستی با دو عامل تعیین می‌شود: پهنه­های آبی و خاکی. بهره­­وری زیستی و حاصلخیزی آن پهنه­ها با معیار میزان بازده برای هر هکتار اندازه‌گیری می‌شوند.(همان).
فضای بوم‌شناختی[۴۴]: این فضا شامل زمین‌های حاصلخیز و دریا­های مولد و مزارع و مزارع پرورش ماهی می­ شود. فضای بوم‌شناختی زمین و یا آبی است که نیازهای مصرفی جامعه را تأمین کرده، یا آنکه آلاینده­های آن‌ها را جذب می­ کند (همان).
دیدگاه اقتصاد فضا[۴۵] :
اقتصاد فضا، در فرهنگ به توزیع فضایی و محل فعالیت اجزای یک اقتصاد و جریان فضایی کالا و جمعیت اطلاق می­ شود. اقتصاد فضا به الگوی مکانی یک اقتصاد همانند توزیع و محل فعالیت­های تشکیل‌دهنده آن و جریان­های مکانی که بخش اساسی آن اقتصاد را تشکیل می­ دهند، مانند روند کالا به مقصد مصرف‌کنندگان، حرکت مصرف‌کنندگان به مکان­های مرکزی و جریان فرآورده ­های زراعی به‌سوی بازارها اطلاق می­ شود. ساختار فضایی یک اقتصاد، اقتصاد فضا نامیده می­ شود. این واژه توسط جغرافیدانان به‌مثابه الگوی فضایی فعالیت­های اقتصادی در تشریح چشم­انداز اقتصادی در مقیاس­های مختلف ناحیه­ای، ملی و بین‌المللی به کار می­رود که با پیکربندی خاص منابع و تولیدات خاص و نقل‌وانتقال تکنولوژی­ها مطابقت دارد. ازنظر ایزارد[۴۶] تئوری اقتصاد فضا به آرایش فضایی فعالیت­های اقتصادی با توجه به توزیع جغرافیایی داده ­ها و نهاده­ها و تغییرات هزینه و قیمت می ­پردازد. ایزارد[۴۷] علل بررسی اقتصاد منطقه­ای را در ارتباط با فضا و مکان غفلت نظریه­ های کلاسیکی و نوکلاسیکی در این حوزه می­داند. نقش ابعاد فضایی در تحلیل­های اقتصاد منطقه به حدی اهمیت دارد که مارک بلاک[۴۸] به نقل از ایزارد می‌گوید “اقتصاد کلاسیک و نوکلاسیک، گویا بنگاه را در سرزمین خیالی که در آن مسئله‌ای به نام مکان وجود ندارد، مستقر کرده و بدین ترتیب، مسائل مربوط به هزینه‌های حمل‌ونقل و دسترسی به بازارهای فروش اساساً نادیده گرفته‌شده‌اند(افراخته، ۱۳۹۱ :۵۵).
در تحلیل اقتصادی- اجتماعی، فضا به‌منزله متغیری استراتژیک در نظر گرفته می­ شود. جریان غالب اقتصاد اذعان دارد که فضاهای مختلف از منابع خدادادی مادی و انسانی مختلفی برخوردارند. این تفاوت­ها، فرصت­هایی برای تخصیص جغرافیایی بر طبق مزیت نسبی پدید آورده و مبنای تجارت بین منطقه­ای را فراهم می ­آورد. ازنظر اقتصادی تفاوت‌های مزبور مستلزم وجود فاصله میان فضاهاست. بنابراین، هزینه­ های حمل‌ونقل و تحرک محدود باید در هر تحلیلی به‌حساب آید. ازآنجایی‌که نیروی انسانی و منابع به‌طور متوازن در فضا منتشر نمی­شوند، یک سری تصمیم­ها و انتخاب­ها باید در خصوص تعیین مکان و وقوع فعالیت­های اقتصادی اتخاذ شود. نزدیکی به بازارها (مردم) و به منابع، هزینه­ های تولید، و هزینه­ های حمل‌ونقل مواردی هستند که باید در این تصمیمات موردتوجه قرار گیرند. دسترسی به اطلاعات و اختراعات هم اخیراً به این لیست اضافه‌شده است. از مجموعه این تصمیم­ها، مکان‌یابی صنعت و سایر فعالیت­های اقتصادی و ازاین‌رو استقرار جمعیت، مکان‌یابی و اندازه شهرها و سلسله‌مراتب شهری تعیین خواهد شد (همان:۵۶).
همان‌طور که بیان شد در دیدگاه اقتصاد فضا از آرایش فضایی فعالیت‌های اقتصادی، هزینه‌های حمل‌ونقل، دسترسی به بازارهای فروش و… صحبت به میان می‌آید. تمامی مباحث مطرح‌شده در این دیدگاه نقش مؤثری در رابطه با پایداری شهری دارا می‌باشند بر همین اساس این دیدگاه در اینجا مطرح و موردبررسی قرار گرفت.
دیدگاه سیستمی[۴۹] :
سیستم یا نظام موجودیتی است متشکل از عناصر مرتبط و متعامل و این ارتباط و تعامل به آن کلیت و تمامیت می­بخشد. هر سیستم دارای ویژگی­های زیر می­باشد:
اجزا و یا عناصر و بخش­ها: کوچک‌ترین واحد­های هر سیستم­اند و هر یک کارکرد مستقلی دارند.
ارتباط: پیوند بین اجزا و عناصر یکی از مهم­ترین ویژگی­های موجودیت نظام است.
کلیت: اساس تفکر و نگرش سیستمی مفهوم کلیت است و اجزای تشکیل­دهنده سیستم در ارتباط متقابل با یکدیگر، کلیت نظام را تشکیل می­ دهند. یک نظام کلیتی است که در حاصل جمع ساده­ی اجزای تشکیل‌دهنده آن خلاصه نمی­ شود.
سازمان: سازمان را می­توان عنوان مفهوم اصلی نگرش سیستمی تلقی کرد. سازمان سلسله­ای از روابط بین عناصر یا اشخاص است که یک واحد وجودی جدید را به وجود می ­آورد. این واحد دارای کیفیت­هایی است که هر یک از عناصر یا اشخاص مربوط، به‌تنهایی از آن‌ها برخوردار نیست.
پیچیدگی: درجه پیچیدگی یک نظام به تعداد عناصر آن و تعداد و نوع روابطی که این عناصر را به هم مربوط می­ کند، بستگی دارد. پیچیدگی، مشخص‌کننده اصالت یک سیستم است و دلالت بر محتوای اطلاعاتی آن دارد. به همین علت است که پیچیدگی به‌عنوان یک بعد اصلی و عمومی سیستم قلمداد می­ شود.
محیط: مجموعه عوامل، شاخص ­ها و یا متغیرهایی را که جزء نظام به شمار نیامده­اند، ولی می­توانند به‌گونه‌ای در ساخت و رفتار نظام تأثیر بگذارند محیط یک نظام می­خوانند (پوراحمد، ۱۳۸۸ : ۳۰۰-۳۰۲).
کلیه داده ­ها و اطلاعاتی که به نحوی وارد سیستم می­شوند و موجب تحرک و فعالیت آن خواهند شد، ورودی سیستم نام دارد. برون داد یا خروجی، داده ­ها و اطلاعاتی­اند که در فرایند تبدیل قرار می­گیرند، طبق نظم و روابط حاکم بر سیستم به‌صورت کالا و خدمات از سیستم وارد محیط می­شوند(همان: ۳۰۶).
نگرش سیستمی در برنامه­ ریزی، به‌ویژه در عرصه­ شهری، به اواخر دهه­ هفتاد و اوایل دهه­ هشتاد بازمی‌گردد، که برخی از پیشگامان آن با بهره­ گیری از دیدگاه مدون برتا لانفی[۵۰]، درزمینه‌ی نظریه­ عمومی سیستم­ها، پایه­ های اصلی آن ر ا بنا نهادند. در نظریه­ سیستم­ها، شهر به‌عنوان سیستم­های واقعی مطرح‌شده، و در طبقه ­بندی سیستم­ها، که توسط بولدینگ[۵۱] به‌عمل‌آمده، از آن به‌عنوان"پیچیده‌ترین سیستم” یادشده است. علّت این پیچیدگی، تنوع عناصر آن (عناصر فیزیکی و طبیعی تا بیولوژیک و انسان‌ساخت) تنوع ارتباطات اعم از (ارتباطات فیزیکی،روان‌شناختی، اقتصادی و اجتماعی و…) سلسله‌مراتب گسترده اهداف و اجزاء آن است. سیستم شهر، برآیند رو سیستم یا محیط، متشکل از سیستم­های جغرافیایی، اقلیمی، جمعیتی، اقتصادی و فرهنگی است، که خود دارای زیر سیستم­های اقتصادی، اجتماعی و کالبدی و روابط متقابل خاص بین آن‌هاست. تظاهر جسمانی یا فیزیکی سیستم­های مختلف شهر را می­توان در سیستم کالبدی آن‌ها ملاحظه کرد .به‌این‌ترتیب، سیستم کالبدی شهر به‌عنوان عنصری از سیستم شهری، دارای زیر دستگاه‌هایی چون فضا (کاربری­های مختلف زمین) و ارتباطات (انواع شبکه ­های مختلف ارتباطی ) است که برای تحقّق هدف یا اهداف خاصی درحرکت‌اند. هدف، عمده­ترین رکن یک سیستم و فلسفه­ی وجودی آن است. هدف در سیستم کالبدی شهر، عامل اصلی سازوبرگی و سازمان­دهی آن بوده و شکل­ گیری نظام ساخت و سازمان سیستم و تعداد عناصر و روابط آن‌ها، همه در جهت همین هدف صورت می­گیرد. جغرافیا و برنامه­ ریزی شهری با نگرش دستگاهی، وقتی می ­تواند پایه­ مطالعات توسعه شهر قرار گیرد که سیستم کالبدی شهر مجموعه‌ای از فضاها، کاربری­های مختلف و شبکه ­های ارتباطی بین آن‌ها باشد.که تحت تأثیر دستگاه‌های جغرافیایی، اقلیمی، بوم‌شناختی، اقتصادی و …، به‌عنوان محیط سیستم، در مسیر فراهم آوردن شرایط زندگی مطلوب برای ساکنان آن (هدف) قرار دارد. از طرفی این دستگاه‌ها همواره تحت تأثیر دستگاه‌های محیط ازیک‌طرف و دستگاه‌های تشکیل‌دهنده‌ی آن انواع کاربری‌های زمینی، تراکم کاربری­های مختلف، مکان­ یابی و ترکیب مکانی یا هم‌جواری کاربری­ها، کار آیی یا فرسودگی فضاها و کاهش عملکرد فضاها) از طرف دیگ ، دچار دگرگونی شده و در مسیر تحقق هدف (زندگی مطلوب و عادلانه) دچار اختلال می­شوند. این وضعیت موجب شده تا سیستم شهری از تعادل خود، که برای تحقق سطح کیفی و کمی خاصی از زندگی در نظر گرفته‌شده، خارج شود و از این رهگذر بازده عناصر یا کاربری­ها یا فضاهای شهری، به‌جای گرایش به‌سوی تعادل، عملاً از آن دورگشته و در مسیر کاهش کیفی سطح زندگی (هدف) پیش می­رود. این موضوع، امروزه در شهرها به‌صورت گرانی سفرهای درون‌شهری، تأخیرهای طولانی، تخریب محیط‌زیست، ایجاد مراکز تولیدی ناسالم در کنار مناطق مسکونی و… به‌روشنی دیده می­ شود بنابراین، علم برنامه­ ریزی شهری با نگرش دستگاهی خود می ­تواند در ارتقاء سطح کمی و کیفی سیستم مؤثر باشد (حسین­زاده­دلیر، هوشیار، ۱۳۸۵: ۲۱۴-۲۱۵).
همان‌طور که مطرح شد در دیدگاه سیستمی به شهر به‌عنوان یک سیستم که دارای اجزا و عناصر اقتصادی، اجتماعی، زیست‌محیطی فرهنگی و کالبدی توجه می‌شود. هدف این سیستم فراهم کردن شرایط زندگی مطلوب برای ساکنین آن می‌باشد. اگر هرکدام از این بخش‌ها دچار اختلال شوند سیستم شهر از حالت تعادل خارج‌شده و از رسیدن به هدفش بازمی‌ماند. اجزا و عناصر تشکیل‌دهنده سیستم شهر نقش تعیین‌کننده‌ای در پایداری شهرها ایفا می‌کنند درنتیجه در مباحث مربوط به پایداری شهری توجه به دیدگاه سیستمی نیز ضرورت میابد.
دیدگاه توسعه پایدار:
نظریه توسعه پایدار که دستاورد کنفرانس ریو است به معنای"پیشرفت کیفیت زندگی در ظرفیت تحمل اکوسیستم­های پایدار است” این نظریه نیاز­های کنونی را بدون کاهش توانایی نسل­های آتی در برآوردن نیازهایشان تعریف‌شده است. در این تعریف حق هر نسل در برخورداری از همان مقدار سرمایه طبیعی که در اختیار نسل­ها به رسمیت شناخته‌شده و با بهره گرفتن از سرمایه طبیعی در حد بهره آن (و نه اصل آنکه موجب نابودی سرمایه طبیعی است) مجاز شمرده‌شده است. به بیانی دیگر توسعه پایدار در بهره ­برداری از داده ­های طبیعی محدود به حد بازتولید و جبران طبیعی آن‌ها است. در غیر این صورت موازنه منفی، در بهره ­برداری از سرمایه طبیعی به کاهش تدریجی آن می­انجامد و توسعه را ناپایدار می­ کند (زیاری، ۱۳۸۸ :۴۲۳).
توسعه پایدار رهیافت نوینی است که راهبرد توسعه اقتصادی را بدون در نظر گرفتن پایداری محیط‌زیست و عدالت اجتماعی فرایندی نیمه‌تمام و ناکام می­داند. توسعه پایدار فرایندی است که رشد اقتصادی را نه به‌عنوان هدف اصلی بلکه به‌مثابه ابزاری جهت بهبود شرایط زندگی انسان­ها در همه ابعاد موردتوجه قرار می­دهد. توسعه پایدار برنامه­ای همه‌جانبه است که شامل جنبه­ های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و زیست‌محیطی است به‌نحوی‌که بتوان نیازهای مبرم کنونی را با اولویت‌های آینده تطبیق داد (همان : ۴۲۴).
دیدگاه­ های مختلف درباره توسعه پایدار:
دیدگاه اقتصاد نئو کلاسیک:
طرفداران این نظریه می­گویند زمانی رشد اقتصادی به حداکثر می­رسد که تمامی فرصت­های در دسترس برای افزایش کار­آمد یا استفاده از منابع تمام‌شده باشد. در این دیدگاه توسعه پایدار را می­توان به‌صورت ثابت نگه‌داشتن مصرف سرانه در تمامی نسل­ها یا حفظ درآمد سرانه غیر نزولی در آینده نا­محدود توصیف کرد. این دیدگاه بین سرمایه طبیعی و سرمایه نزولی انسان تمایزی قائل نشده است حال‌آنکه سرمایه ­های طبیعی، فیزیکی و انسانی کاملاً قابل‌جایگزینی با یکدیگرند. بنابر­این طرفداران اقتصاد نوکلاسیک در عمل توسعه پایدار را معادل با رشد اقتصادی پایدار در نظر می­گیرند (ساسانپور، ۱۳۹۰ : ۷۵-۷۶).
دیدگاه دانشمندان بوم‌شناس:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت