در این فصل ابتدا آثار تربیتی دعا بررسی شده است و پس از آن نظام اخلاقی که در ادعیه و مناجات دیده می‌شود را مطالعه کرده‌ایم.
ابتدا تعریف نظام اخلاقی و سپس جایگاه نظام اخلاقی در بین نظام‌های دیگر بررسی شده و پس از آن تفاوت احکام اخلاقی با نظام اخلاقی آورده شده است، سپس به بررسی این موضوع پرداخته شده است که چه نوع نظام اخلاقی در ادعیه شیعه دیده می‌شود و بعد از آن مناجات‌های مثنوی‌های فارسی مطالعه شده و نوع نظام اخلاقی که در آن مشاهده می‌شود، بررسی کرده‌ایم.
۴-۲٫ آثار دعا بر انسان
دعا دو بعد دارد: یکی ظاهر آن است که شامل الفاظ و کلمات است و بر زبان جاری می‌کنیم؛ بعد دوم آن سوز و گدازی است که از صمیم دل ایجاد می‌شود و بر روح و روان انسان اثر می‌گذارد. الفاظ و کلمات دعا شامل مجموعه‌ای از خواسته‌ها و نیازهایی است که انسان از خداوند می‌خواهد. بدین صورت که دعا ابتدا با ستایش و نیایش آغاز می‌شود و سپس به بیان حوائج می‌ انجامد. در خلال آن از خداوند مغفرت و رحمت را خواهان می‌شود و همچنین از نفس و گناهان شکوه می‌کند، اما با خواندن همین الفاظ و جملات تغییراتی در باطن و روح ما ایجاد می‌شود؛ زیرا هرچه با دعا مأنوس‌تر شود و هرچه ارتباط خالصانه و خاشعانه باشد اثرات دعا نیز بر روح و روان بیشتر می‌شود و انسان ناخودآگاه سعی می‌کند با خواندن نام‌های خدا، خود را شبیه به این صفات و اسامی کند و کم‌کم متخلق به این صفات ‌شود، برای مثال کسی که خداوند را با نام کریم صدا می‌زند و به وسیله این صفت با خداوند باب گفتگو را می‌گشاید، کم‌کم سعی می‌کند که خودش نیز مانند اربابش کریم شده و اخلاقش کریمانه شود و بزرگواری، بخشش و گذشت در اعمال و کردارش نمایان می‎شود. اسامی و صفات دیگر خداوند نیز همین طور است، به همین ترتیب فرد با نزدیک‌شدن به خدای خویش می‌خواهد که خود را شبیه او کند؛ زیرا اگر انسان به‌طور فطری عاشق کسی یا چیزی شود میل دارد که خود را از هر جهت چه ظاهر و چه باطن شبیه او کند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

با خواندن دعا از صمیم دل و جان، کم‌کم رابطه دو سویه می‌شود، تا جایی که محبوب خداوند می‌شود و دیگر حاجتی برای خود نمی‌خواهد و از زمین و زمان شکایت نمی‌کند و هر لحظه از معشوق می‌خواهد او را بپذیرد و راضی به رضای او می‌شود و به مرحله‌ای می‌رسد که عاشق خود را در معشوق می‌بازد و در او فانی می‌شود و همه هستی‌اش را در وجود محبوب می‎بیند؛ یعنی از مقام رضا به مقام فنا می‌رسد و دیگر فاصله‌ای بین عاشق و معشوق نمی‌ماند و خواندن عین حضور می‌شود و به مقامی می‌رسد که دیگر چیزی از محبوب نمی‌خواهد و به مقام دعای بی‌دعایی می‌رسد.

قوم دیـــــگر مـــی‌شناســم ز اولــیا   که زبــانشـان بستــــه باشـد از دعا[۵۹۳]

اگر کسی از صمیم قلب با محبوب خویش دعا و مناجات کند، متخلق به اخلاق الهی می‌شود؛ بنابراین ادعیه شیعه که از زبان امامان معصوم است باید شامل مجموعه‌ای از احکام اخلاقی باشد تا با اجرای آنها ما را به نظامی اخلاقی رهنمون سازد؛ اما قبل از آنکه به بررسی این نظام اخلاقی در ادعیه و مناجات‌ها بپردازیم ابتدا باید به بررسی آثار تربیتی دعا بر انسان بپردازیم تا روشن شود که دعا و مناجات چه آثاری را بر جسم و جان انسان می‌گذارند.
۴-۲-۱٫آثار دعا بر جسم و روح انسان
دعا بر جسم و روح انسان اثر می‌گذارد و این ادعا را می‌توان به‌صورت عینی در افرادی که بیشتر به دعا و مناجات می‌پردازند نسبت به افراد عادی مشاهده کرد. این افراد معمولاً آرامش زیادی دارند و همچنین در انجام وظایف از حساسیت و دقت بیشتری برخوردارند، همچنین عطوفت و مهربانی در اخلاق و رفتار آنها موج می‌زند و سجایای اخلاقی دارند. آنها با خضوع خود در پیشگاه کسی که غنی مطلق است به‌صورت عملی خضوع و فروتنی را می‌آموزند و از غرور و حرص و تکبر دور می‌شوند و رفته رفته قدرت مقابله با مشکلات و صبر در آنها بسیار می‌شود و با فراوانی ظرفیت صبر، سجایای اخلاقی در آنها بیشتر نمودار می‌شود و ظرفیت تحمل در برابر سختی‌ها و محرومیت‌ها بیشتر می‌شود، در نتیجه متانت در رفتار و بیان آنها به چشم می‌خورد. بنابراین آنها می‌توانند در کمال آرامش از نیروی فکری و اخلاقی خود بهره بیشتری ببرند و برای خود و دیگران سودبخش باشند، همچنین امید را در چهره متبسم آنها می‌توان به وضوح دید، زیرا همین امید و توکل به خدا باعث می‌شود قدرت ایستادگی در برابر حوادث بیشتر شود، حتی در افرادی که با آنها تعامل دارند نیز تحمل شکست‌ها، بیماری‌ها و حتی مرگ عزیزان بیشتر می‌شود.
خواندن دعا و مناجات به انسان کمک می‌کند تا به ندای فطرت خویش پاسخ گوید فطرتی که همواره به‌دنبال کمال است و کمال مطلق چیزی غیر از خدای متعال نیست؛ بنابراین دعا باعث بیدارشدن فطرت خداجوی انسان می‌شود و با دوری نفس از گناه، لغزش‌ها و دوری از آرزوهای دراز انسان را بیشتر متوجه ذکر و یاد خدا می‌کند. کارل گوستادیانگ- یانگ روان‌شناس و پروفسور معروف عقیده دارد: «طبیعت آدمی طوری ساخته شده است که خودبه‌خود به خدا طور «دینامیک» در خود احساس عطش و پرستش می‌کند؛ ازاین‌رو اگر به صراط مستقیم توحید هدایت نشود در برابر معبودهای کاذب (بتها و…) سر تعظیم فرود می‌آورد و تا آن عطش درونی خود را سیراب کند.[۵۹۴]
دعا عطش فطری پرستش را فرو می‌نشاند و مسیر درست را به او می‌نمایاند، در نتیجه دعا پرده‌ها را کنار می‌زند و انسان خود را چنان‌که هست می‌بیند؛ یعنی کاستی‌ها و کمبودهایش را متوجه می‌شود؛ آفت‌ها و موانعی را که باعث می‌شود انسان از فطرت خود دور بماند می‌شناسد و موانعی مانند حرص، آز، غرور، تکبر و کج فکری‌ها.
با برداشتن این موانع کم‌کم متخلق به اخلاق الهی می‌شود و ظرفیت و تحملش در برابر سختی‌ها و ناملایمات بیشتر می‌شود و کم‌کم به جایی می‌رسد که به رضای حق راضی می‌شود و هیچ چیز دیگر رضایت او را جلب نمی‌کند. در کتاب نیایش دکتر علی شریعتی درباره نیایش آمده است: «به وسیله نیایش است که انسان به خدا می‌رود و خداوند در انسان ورود می‌کند.»[۵۹۵]
۴-۴٫آثار تربیتی دعا
۴-۴-۱٫ رفتارسازی و فعالیت‌های عملی
یکی از آثاری که ادعیه بر روی شخص می‌گذارد تغییر رفتار است، به‌طوری که وقتی ما چیزی را یاد می‌گیریم باید در رفتار و اعمال خود نشان دهیم؛ یعنی هنگامی که صورت رفتار انسانی به خود گرفت، یادگیری کامل شده است. برای مثال هنگام دعا که رو به‌سوی محبوب می‌ایستیم و از او حاجت می‌خواهیم، انسان به فقر و بی‌چیزی خود پی می‌برد و متوجه می‌شود که هرچه هست از آن خداست و ولی‌نعمت و روزی‌دهنده همه موجودات خدای مهربان است و خود را نیازمندترین افراد به شمار می‌آورد، پس معرفتش به بی‌نیازی و کمال خداوند بیشتر می‌شود، در این زمان خود را عبد پروردگار می‌بیند و به عبودیت خداوند سر می‌سپارد، رفته رفته این رفتار در او ریشه می‌دواند تا جایی که ربوبیت را تنها از آن خدا می‌داند و بندگی را وظیفه خود. در همه وقت در برابر خداوند اعتراف به بندگی و پرستش می‌کند و بنده موحد خدا می‌شود. یکی از آثاری که دعا در فرد به جای می‌گذارد بندگی محض باری‌تعالی است.
۴-۴-۲٫ دوری از گناهان و خواهش‌های نفسانی
از دیگر آثار تربیتی دعا دوری از گناهان و خواهش‌های نفسانی است، به‌گونه‌ای که وقتی بنده خود را در برابر خالق مهربان حاضر می‌بیند و خدا را بر اعمالش ناظر، هیچ‌گاه به خود اجازه نمی‌دهد در محضر پروردگار عصیان کند و از فرمان‌های او سرپیچی کند و به گناه دست بزند، بلکه از گناه و پلیدی پرهیز می‌کند، حتی از کرده‌های خود پشیمان می‌شود و رو به درگاه پروردگار طلب بخشش و توبه می‌کند و از اعماق دل از او می‌خواهد که از گناهانش بگذرد و توبه‌اش را بپذیرد، پس فریاد بر می‌آورد که:
«هذا مقام الهارب الیک من النار… و یعترف بذنبه و یتوب الی ربه هذا مقام البائس الفقیر… هذا مقام المهموم هذا مقام الغریب الغریق هذا مقام المستوحش الفرق هذا مقام لایجد لذنبه غافر غیرک یا الله یا کریم.»[۵۹۶]
۴-۴-۳٫به انسان بیداری می‌بخشد
ادعیه حاوی نکات فراوانی هستند. در جایی بحث از نعمت و رحمت خداوند است و در جایی دیگر سخن از عذاب، آتش و قهر خداوند و آگاهی انسان از معاد، روز قیامت، گردنه‌ها و فراز و نشیب‌هایی که در آن روز گرفتار آنها می‌شود؛ بنابراین دعا در انسان حالتی از خوف و رجا به وجود می‌آورد؛ یعنی از طرفی چشمه‌های امید را در دل انسان روشن می‌کند و از طرف دیگر خوف و وحشت روز جزا را خاطرنشان می‌کند؛ بنابراین باعث می‌شود نه تنها شخص به خواب غفلت فرو نرود و خود را سرگرم لذت‌های زودگذر نکند، بلکه به فکر توشه و سرمایه‌ای برای آخرتش باشد و چون به خود می‌آید و می‌بیند سرمایه‌اش اندک است باز با تضرع و زاری رو به‌سوی معبود می‌کند و از او طلب مغفرت و بخشش می‌کند و از او می‌خواهد گرفتار عذابش نکند: «الهی لا تؤدبنی بعقوبتک و لا تمکربی فی حیلتک: خدایا مرا به عقوبتت عذاب نکن و با حیله‌ات با من مکر نکن.»[۵۹۷]
پس ضمن سپاس از نعمت‌های خداوند از او عاجزانه می‌خواهد عفوش کند: «الهی ربیتنی فی نعمک و احسانک صغیرا و نوّهت باسمی کبیرا فیا من ربانی فی الدنیا باحسانه و تفضله و نعمه و اشارتی فی الاخره الی عفوه و کرمه: خدایا به نعمتت و احسانت در کوچکی پرورشم دادی و نام مرا در بزرگی‌ام شهرت دادی؛ ای که مرا در دنیا به احسان و فضل و نعمتت پروریدی و در آخرت به گذشت و کرمت اشارات فرمودی.»[۵۹۸]
۴-۴-۴٫درس محبت و عشق
دوستی خدا خالص‌ترین و پاک‌ترین دوستی‌هاست، زیرا او بدون آنکه به بندگانش محتاج باشد به ایشان می‌بخشد و عطا می‌کند و از خطاهایشان می‌گذرد. هنگامی که آدمی دعا می‌کند، محبوب بی‌نیازی را صدا می‌زند، زیرا سرتاسر وجود خود را نیازمند خدا می‌بیند؛ ولی خداوند در عین بی‌نیازی به او پاسخ می‌دهد و به درددل‌هایش گوش می‌دهد و نیازهایش را برآورده می‌سازد و انسان را از لطف و رحمت خویش بهره‌مند می‌کند؛ این نهایت خلوص در دوستی است، پس به انسان نیز می‌آموزد در دوستی‌هایش صادق باشد و تنها برای منافع شخصی به کسی محبت نکند و بر سر او منت نگذارید. سراسر دعا درس عشق و دوستی است، زیرا دعا گفتگو را به انسان یادآوری می‌کند که خداوند به بندگانش بی‌منت می‌بخشد و بی‌پایان نعمت عطا می‌کند و خطاها را نادیده می‌گیرد.
«الحمد الله الذی تحبب الی و هو غنی عنی: ستایش خدای را که با من دوستی کند با اینکه از من بی‌نیاز است.»[۵۹۹]
۴-۴-۵٫ قدرشناسی و شکرگزاری
دیگر آثار تربیتی دعا سپاس و شکرگزاری است؛ زیرا بخش‌هایی از ادعیه درباره سپاسگزاری از حق‌تعالی است. انسان با خواندن این قسمت‌ها ناخودآگاه به یاد نعمت‌های فراوان خالق مهربان می‌افتد و خود را غرق در نعمت می‌بیند و از اینکه از این همه لطف غافل است، اظهار شرمساری می‌کند، در نتیجه به سپاس و شکرگزاری مشغول می‌شود و با شمردن یک‌یک نعمت‌های خداوند از او قدردانی می‌کند.
قسمت‌هایی از ادعیه شامل برشمردن نعمت‌ها و شکرگزاری آنها است؛ ولی روایات زیادی از پیامبر و ائمه درباره شیوه‌های دعاکردن به ما رسیده تا بهتر بتوانیم دعا کنیم و اینکه از خداوند به واسطه رحمت و نعمت‌هایش قدردانی و سپاسگزاری کنیم.
۴-۴-۶٫ متخلق‌شدن به اخلاق الهی
وقتی انسان اسامی خداوند را در ادعیه می‌خواند و تکرار می‌کند همین تکرار صفات پسندیده روح انسان را آماده پذیرش صفات الهی می‌کند، زیرا روح انسان آمادگی پذیرش صفات خوب و بد را دارد و بر زبان‌آوردن و تأمل در صفات و اسماء حسنای حق‌تعالی باعث می‌شود آمادگی پذیرش آنها را پیدا کند و با توجه و دقت در هر یک از صفات خداوند سبب می‌شود آثار تربیتی متناسب با آن صفات در روح او پدیدار شود، زیرا انسان در هر گرفتاری و حالتی باتوجه به نیازش یکی از اسماء و صفات خداوند را تکرار می‌کند، برای مثال در هنگام توبه، تواب و غفوربودن خداوند و در هنگام نعمت خواستن صفت فضل و احسان و کرم خداوند را ذکر می‌کند و با توجه به این صفات روحش به آرامش می‌رسد. او سعی می‌کند خود را با این صفات هماهنگ کند و رفته رفته این صفات در او شکل می‌گیرد و مانند ملکه‌ای برای او می‌شود و در رفتار و اعمالش نیز گذشت و احسان و نیکوکاری نمودار می‌شود، پس هر چه دامنه این اسماء در زندگی‌اش بیشتر شود متخلق به اخلاق الهی می‌شود و در نهایت انسانی می‌شود که خداوند می‌پسندد.
«یا غافر الذنب یا قابل التوب یا عظیم المن یا قدیم الاحسان: ای آمرزنده گناه، ای پذیرنده توبه، ای بزرگ نعمت ای دیرینه احسان… .»[۶۰۰]
با نام‌بردن چنین اسمایی اضطراب، نگرانی، یأس و نومیدی از روح و قلب انسان رخت برمی‌بندد و امید و توکل و ایمان و آرامش جانشین آنها می‌شود، پس روح آرام بسیار کارآمدتر از روح مشوش و مضطرب است و با امیدی روزافزون به وظیفه خود که همان عبادت و بندگی است مشغول می‌شود: «ما خلقت جن و الانسان الا یعبدون: جن و انس را نیافریدیم مگر اینکه مرا عبادت کنند»[۶۰۱]
۴-۴-۷٫شناخت نفس اماره
امامان در ادعیه مختلف از ائمه معصومین همواره از نفس اماره شکایت می‌کنند و از او به خدا پناه می‌برند. سالک با خواندن ادعیه و مناجات‌ها به کیفیت نفس اماره واقف می‌شود، زیرا در دعا به توصیف آن پرداخته شده است و یادآوری می‌کند که چگونه انسان را از خدا غافل می‌کند و برای رسیدن به بهره‌های دنیوی و هوس‌های انسانی وادار به گناه می‌کند، پس توجه‌کردن به این گزینه باعث می‌شود انسان از خطرات نفس آگاه شود و با توجه و بیداری کامل به عبادت پروردگار بپردازد و با پا گذاشتن بر روی هوس‌های انسانی و شهوت‌ها او را زبون و پست کند و روح به مقامات بالا عروج کند.
امام سجاد در مناجات الشاکین کیفیت عملکرد نفس را بیان می‌کند که انسان را از خواب غفلت بیدار می‌کند: «الهی الیک اشکو نفسا بالسوء اماره و الی الخطیئه مبادره و بمعاصیک مولعه و لسخطک متعرضه تسلک بی مسالک المهالک و تجعلنی عندک اهون هالک، کثیره العلل، طویله الامل، ان مسّها الشرّ تجزع و ان مسّها الخیر تمنع میاله الی اللعب و اللهو مملوه بالغفله و السهو تسرع بی الی الحویه و تسوفنی بالتوبه:
خدایا از نفسی که پیوسته به بدی فرمان می‌دهد و به خطا روی می‌کند و به نافرمانی تو، آزمند است و در معرض خشم تو قرار می‌گیرد به تو شکایت آورده‌ام؛ نفسی که مرا به راه‌های نابودی می‌کشاند و در پیشگاه تو مرا پست‌ترین هلاک‌شده می‌کند؛ نفسی بهانه‌ساز و درازآرزو، اگر شری به او رسد بی‌تابی می‌کند و اگر به چیزی دست یابد بلندپرواز و خویشتن‌بین شود. پیوسته به لهو و لعب مایل و غرق بی‌خبری و فراموشی است، با شتاب به‌سوی مسکنت (گناه) می‌برد و توبه‌ام را به تأخیر می‌اندازد.»[۶۰۲]
می‌بینیم امام سجاد در بخشی از مناجات الشاکین که ذکر شد به توصیف نفس می‌پردازد؛ نفسی که بدون در نظرگرقتن عواقب کار، انسان را به تمایلات و آرزوهای زودگذر دنیوی می‌کشاند؛ او را فریب می‌دهد و گناه را در نظر او لذت‌بخش جلوه می‌دهد و به بدی‌ها دعوت می‌کند، پس سالک بدون کمک حق مغلوب نفس می‌شود و از او شکست می‌خورد، زیرا تنها خداوند است که می‎تواند او را در مبارزه با نفس به پیروزی رساند. دکتر محمد فنایی اشکوری نفس را این‌گونه تعریف می‌کند: «نفس مرکز یا توده کشش‌ها و تمایلات است که بدون در نظرگرفتن جهات منفی و عواقب سوء طالب چیزی می‌شود و انسان را به سوی آن می‌کشاند. کار نفس فریفتن است. فریب نفس این است که لذت گناه را برجسته وآثار سوء آن را پنهان می‌کند.»[۶۰۳]
انسان با توجه و تأمل در این ادعیه به یقطه می‌رسد و به او یادآوری می‌کند از آرزوهای دور و دراز دوری کند و در برابر سختی‌ها صبور باشد و موفقیت‌ها را از خود نداند، بلکه از جانب خدا بداند و به لهو و لعب مشغول نشود و از گناهان توبه کند، پس این چنین از بی‌خبری و غفلتی که نفس او را در دام آن می‌اندازد، رهایی می‌یابد.
۴-۴-۸٫ شناخت شیطان
از دیگر آثار دعا شناساندن ماهیت شیطان به سالک است. در ادعیه به توصیف شیطان می‌پردازد و فرد را از وساوس و حیله‌های او آگاه می‌کند. امام سجاد در مناجات الشاکین پرده از چهره پلید شیطان بر می‌دارد و به انسان تلنگر می‌زند و یادآوری می‌کند: این شیطان است که دنیا را در نظر او می‌آراید و او را فریب می‌دهد و از خالق هستی غافل می‌کند:
«الهی اشکو الیک عدوا یضلنی و شیطانا یغوینی قد ملاء بالوسواس صدری و احاطت هوا جسه بقلبی یعاضدنی الهوی و یزین لی حبّ الدنیا و یحول بینی و بین الطاعه و الزلفی: الهی از دشمنی که گمراهم کند و شیطانی که فریبم دهد به تو شکایت آورده‌ام همانا که با وسوسه سراسر سینه‌ام را فرا گرفته است و اوهامش قلبم را احاطه کرده است، هوا و هوس مرا کمک می‌کند و دوستی دنیا را در نظر می‌آراید و میان من و طاعت حق و آخرت تو جدایی می‌افکند.»[۶۰۴]
بنابراین ادعیه، شیطان را دشمن قسم خورده معرفی می‌کند و شخص را در برابر وسوسه‌هایش بیدار می‌کند تا قلبش مملو از خدا شود و از هرچه جز اوست خالی شود، زیرا انسان در برابر دشمنی قوی واقع شده که آن دشمن ضعف‌های انسان را می‌داند و هوس‌ها و شهوت‌های آدمی را زینت می‌دهد: « فزّینّ لهم الشیطان اعمالهم».[۶۰۵]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت