امروزه یک نتیجه فناوریهای جدید ارتباطی و اشکال جدید رسانه ای، این است که تمایزات میان رسانههای ارتباطاتی به تدریج نامشخص میشود. احتمالا این مرزها به تدریج با رایانه، ماهواره و تلفن (به ویژه همراه) که اجزای متمایزتر فناوری ارتباطی هستند، باز هم تیره و نامشخص شوند. امروزه مطبوعات نماد فقدان تمایز روشن میان رسانهها هستند. از نظر فنی آنها در چاپخانهها چاپ و روی کیوسکها برای فروش قرار میگیرند. در عین حال یک نسخه آنها در سایت آنها در اینترنت قرار دارد. خبرهای مهمشان از طریق پیامکهای تلفن همراه به مشترکانشان میرسد و تیترهای آنها را میتوان در تله تکست خواند و احتمالا میتوان شنونده تیترهای آنان از رادیو و تلویزیون نیز بود.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
فناوریهای جدید در ارتباطات جمعی، تغییرات زیادی ایجاد میکنند و برای این که نظریههای ارتباطی با این تغییرات همگام شوند باید تحول یابند یا مورد تجدید نظر قرار گیرند. به طور کلی یکی از راههایی که فناوری جدید در حال اثر گذاری بر ارتباط جمعی است، امکان کنترل بیشتر بر فرایند برای استفاده کننده است.
روند کنترل و فعالیت بیشتر از جانب استفاده کننده به این معنی است که نظریه پردازان ارتباطی باید به طرف نظریههایی بروند که تعاملی بودن رسانههای جدید را تصدیق کند. یکی از پیامدهای این تغییرات این است که احتمالا باید نظریههایی داشته باشیم که تاکید کمتری بر اثرهای ارتباط جمعی و تاکید بیشتری بر شیوههای استفاده افراد مخاطب از ارتباطات جمعی داشته باشند. این تغییر ممکن است اهمیت بیشتری به رویکرد استفاده و خشنودی در مطالعه ارتباط جمعی بدهد (سورین و تانکارد، ۱۳۸۱،ص ۳۰).
گسترش برنامههای تلویزیونی ماهواره ای و تلویزیونهای کابلی، نیز به این معنی است که نظریه پردازان ارتباط جمعی باید نحوه تفکر خود را درباره مخاطب، مخصوصا مخاطب تلویزیون تغییر دهند. دیگر نمیتوان تلویزیون را سیستم واحد یا یکنواختی دانست که اساساً برای هر کس پیام مشابهی ارسال میکند. این شناخت، نتایجی برای تعدادی از نظریههای ارتباط جمعی در بر دارد که تصور میکنند پیام تلویزیون یا پیام رسانهها تقریبا پیام واحدی است. این نظریهها شامل نظریه کاشت گربنر و مارپیچ سکوت از نوئل نئومان و همچنین تا اندازه ای کمتر، برجسته سازی است. اصولا به نظر میرسد که مخاطب شعبه شعبه یا تقسیم شده که ویژگی رسانههای جدید است، احتمالا به کم شدن تاثیر رسانههای جمعی منتهی میشود؛ تاثیری که مورد نظر نظریه کاشت، مارپیچ سکوت و برجسته سازی بوده است.
افزایش کنتزل استفاده کننده که با فناوری جدید پدید میآید، میتواند این اثر مفید را داشته باشد که در امر انفجار اطلاعات اختیارات بیشتری به استفاده کننده بدهد. این اختیارات به استفاده کنندگان کمک میکند با تراکم اطلاعات یا «تاخیر معنی» مقابله کنند. استفاده کنندگان با گزینشگری میتوانند کنترل بیشتری بر جریان اطلاعات داشته باشند. هر کس میتواند اطلاعات مورد نیاز را گزینش کرده و بقیه را حذف کند. شخص میتواند به جای آن که زیر سیل قطعات معماهایی که بسیاری از آنها نادرست هستند غرق شود، قطعه ای را درخواست کند که به آن احتیاج دارد.همچنین امروزه رسانهها به مدد برخی فناوریهای ارتباطی امکان جستجوی اطلاعات و حذف اطلاعات ناخواسته را به ما میدهند. بانکهای اطلاعاتی سایتهای گوگل و یاهو و دهها موتور جستجوگر در اینترنت چنین فضایی را در اختیار کاربران قرار میدهد.
بدیهی است علیرغم همه گیر شدن رسانههای جدید، باز هم اطمینانی وجود ندارد ارتباطی به طور یکسان در دسترس همگان قرار گیرد. یک نگرانی این است که فناوریهای جدید، به دلیل سرعت تغییرات و امکان دسترسی افرادی که از درآمد بهتری برخوردارند برای همگام شدن با این تغییرات سریع و همچنین به احتمال این که افراد دارای تحصیلات بیشتر از آن استفاده کنند، به نوعی به گسترش شکاف میان داراها و ندارهای اطلاعاتی کمک کند. دیگر نتیجه فرعی نامطلوب گزینشگری عرضه شده با فناوریهای جدید این است که این فناوری افراد مخاطب را به جایی خواهد برد که خود را از اطلاعاتی که ممکن است به نظرشان ناخوشایند یا مخل آسایش بیاید، دور نمایند. شاید فرایندهای مواجهه گزینشی و درک گزینشی با فناوری جدید ارتباطی بیشتر شود. این امر میتواند نوعی از بحث آزاد را که یک جامعه آزاد نیاز به انجام آن دارد، به شدت کاهش دهد. در کل، تغییرات سریع در فناوری ارتباطی نشان میدهد که پژوهشگران باید بکوشند نظریه ارتباطی را به صورتی تدوین کنند که از جزئیات یک رسانه یا فناوری خاص فراتر رود. مثلا احتمالا باید از تدوین نظریههای خود بر حسب خواندن روزنامه یا مواجهه با تلویزیون، پرهیز کنیم و به جای آن، نظریه را بر حسب متغیرهایی مثل «جستجوی اطلاعات مسائل عمومی»، «نیاز به رفاقت»، «درجه کنترل استفاده کننده»، و مواردی از این قبیل تدوین کنیم. در این کار ما بر اساس آنچه که جرالدهاگ(جامعه شناس)، بنا نهاده است، از نامتغیرهای خاص به متغیرهای عام حرکت کنیم (سورین و تانکارد، ۱۳۸۱: ۳۵-۳۴).
۲-۲۱- رسانههای جمعی و تغییرات فرهنگی واجتماعی:
بدیهی است که ارتباطات و فرهنگ محکوم به همزیستی هستند.ارتباطات محصول فرهنگ و فرهنگ مشخص کننده ی رمز، ساختار، معنی و زمینه ی ارتباطی است که صورت میگیرد. از سوی دیگر ارتباطات محمل و مسیر زندگی فرهنگ است. هیچ فرهنگی بدون ارتباطات قادر به بقا نیست. حتی میتوان عنوان کرد که بدون ارتباطات فرهنگی وجود نخواهد داشت و بعضی اندیشمندان تا آنجا پیش میروند که فرهنگ را با ارتباطات در یک رده قرار میدهند. هر فرهنگی واقعیتهای خود را میسازد. این فرهنگ است که تعیین میکند اعضای آن فرهنگ رابطه شان را با محیط، ماوراءالطبیعه و سایر اعضای گروه چگونه ببینند. فرهنگ مشخص کننده معیارها و قواعد رفتاری اعضای وابسته به آن است که آنها را در روابط اجتماعی تنظیم می کند. زمانیکه مردم علیه فرهنگشان قیام میکنند، فعالیتهایشان روی جنبههای آگاهانه ی آن مثل بعضی قواعد رفتاری، شیوههای سنتی، هنجارها و غیره متمرکز است. حال باید توجه داشت ان جنبههایی از فرهنگ را که در سطوح ناخودآگاه مغز نقش بسته اند، نمیتوان به سهولت تغییر داد. این موارد عبارتند از: باورهای عمیق، ارزشهای اخلاقی و به خصوص روشهایی که در آن فرهنگ، دنیای اطراف را طبقه بندی و تعریف کرده است. این سطح ناخودآگاه تاثیر زیادی بر نحوه ی تفسیر مردم از محیط اجتماعی و فیزیکی شان و نیز در شکل دادن به واقعیتها دارد(بورن،۱۳۷۹،ص۱۲۰).
بااین توصیف میتوان گفت، نظامهای فرهنگی نیز مانند پدیدههای دیگر تابع نظامیعلّی و دستخوش تغییر هستند. به عبارت دیگر هر نظام فرهنگی دارای ماهیتی پویاست به این معنی که از وضعی ساده آغاز میکند و به تدریج پیچیده میشود و راه تکامل میسپرد. در این خصوص نظریات گوناگونی به وسیله محققان علوم اجتماعی ابراز شده است. برای مثال اصحاب فلسفه تاریخ که ابن خلدون و آزوالد اشپنگر و آرنولد توین بی و سوروکین نمایندگان برجسته آن هستند، معتقدند که هر فرهنگی تحت شرایط خاصی پدید میآید و به بار مینشیندو سرانجام به انحطاط میافتد و از میانه بر میخیزد.
جامعه شناسان کنونی نیز بر تکامل فرهنگی تاکید میورزند با این تفاوت که سیر فرهنگهای انسانی را نه سیری مستقیم و نه یک روند چرخشی میدانند، بلکه حرکت مارپیچی به شمار میآورند به این معنی که هر فرهنگی در سیر خود الزاما با موانع طبیعی یا اجتماعی روبرو میشود و مدتی در جا میزند، اما بالاخره تحت تاثیر عوامل پویای درونی و نیز عوامل پویای بیرونی راه خود را میگشاید و سیر خود را دنبال میکند. منظور از پویایی درونی، حرکت درنگ ناپذیری است که در درون یک نظام فرهنگی جریان مییابد؛ مانند افزایش جمعیت و گسترش نیازهای انسانی و بسط مدنیت توسعه نهادهای فرهنگی و بهبود کارکرد آنها به منظور پاسخ دادن مناسب به نیازهای جدید. اما مراد از عوامل بیرونی این است که هیچ نظام فرهنگی نمیتواند از نظامهای فرهنگی دیگر بر کنار بماند و راه انزوا پیش گیرد. به عبارت دیگر برخورد فرهنگی بین نظامهای فرهنگی امری اجتناب ناپذیر است (هاشمی، ۱۳۸۵،ص۱۲۰-۱۱۹).
تغییر خصوصیت تمام فرهنگهاست، ولی میزان ومسیر تغییر از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از زمانی به زمان دیگر متفاوت است. تغییر و تحولات فرهنگی و اجتماعی میتوانند به طور آهسته ودر طی زمان طولانی و یا به سرعت و در مدت زمانی اندک صورت بگیرند.
در ارتباط با مسئله تداوم و تغییر، هر فرهنگ شاخصهایی توصیفی دارد که در بستر تاریخی همان فرهنگ قرار گرفته اند و با گذشته و آینده پیوند خورده اند. برخی از این شاخصها در درازمدت تغییر مییابند یا حتی میتوان گفت که تغییر ناپذیرند. اینها بنیادهای فرهنگی و هدفهای غایی جامعه را میسازند. این گونه شاخصها تنها در پرتو دگرگونیهای اقتصادی ریشه ای یا شورشهای سیاسی تغییر میپذیرند. در عوض شاخصهایی هم هستند که با شتاب تغییر مییابند، مانند شماری از الگوهای مصرف.
از اینرو میتوان گفت که با دو مقوله، دو دسته و یا دو گروه از عوامل مواجه هستیم. یک دسته آنهایی هستند که میراث و تاریخ یک جامعه را مینمایانند یعنی تداوم آن را نشان میدهند، و دسته دیگر عواملی هستند که عناصر تغییر را در بر میگیرند. به نظر گزارشگران یونسکو باید به این دو دسته از عوامل توجه داشت تا بتوان ارتباط منطقی و درست میان فرهنگ و توسعه برقرار ساخت.
“عوامل تداوم (یا متغیرهای کند):
- سنتها، باورها، نظامهای ارزشی و هنجارهای اجتماعی، خانوادگی، قانونی، اخلاقی و معنوی، نهادها و ساختهای قدرت.
- شیوههای زندگی، نحوه تفکر و تولید، تجربیات، عادات، توزیع کارکردها و و ظایف، عادات غذاخوری
- رویدادها، وقایع، جشنوارههای تاریخی، ملی و مذهبی، زبان و شکلهای دیگر میراث غیر مادی
عوامل تغییر (یا متغیرهای تند):
- نیازها و امیال مردم یعنی راهبردهای بقا
- دانش، و مهارتها ( تکنولوژیها، نحوه سازمان اجتماعی، مدیریت محیط زیست، پزشکی و. ..)
- خلاقیت و توانایی نوآوری
- زبان محاوره به ویژه تحت تایر وسایل ارتباط جمعی
- انتقال تکنولوژی و ارتباطات میان فرهنگی، مبادلات اقتصادی و تجارت
- مهاجرت
- تغییرات متناسب بامحیط زیست
واقعیت این است که هم عوامل تداوم و هم عوامل تغییر میتواند بسته به تفسیری که از آنها میشود نقش شتاب دهنده یا بازدارنده داشته باشند. اما کار به همین جا ختم نمیشود. ما باید از طرف دیگر جریان توسعه را نیز به حساب بیاوریم. نوع توسعه ای که طراحی میکنیم، میتواند بر انتخاب و تصمیم گیری ما اثر بنهد. این تصور که همواره باید برای راه اندازی و پیشبرد توسعه ببینیم کدام عناصر فرهنگی سودمند است، تصوری است یک سویه. در موارد زیادی باید نحوه برخورد به توسعه را نیز در نظر گرفت. گاه تغییر دربرنامه توسعه بیشتر به ما کمک میکند که دشواریها را از سر راه برداریم تا آن که بخواهیم تغییراتی در فرهنگ جامعه به وجود بیاوریم. (هاشمی، ۱۳۸۵،ص۱۲۰-۱۱۹).
در ضمن باید در نظر داشت که عناصر استمرار و عناصر تغییر نیز همواره ثابت نیستند. اشتباه خواهد بود اگر تصور کنیم که همواره پوشاک و مسکن به آسانی تغییر میپذیرند و مثلا عادات و باورها همواره در برابر تغییر مقاومت به خرج میدهند. این چیزها همه در چارچوب تاریخ و تجربه خاص هر جامعه وضعیتی خاص و استثنایی دارند. به همین سبب تصور میشود بهترین راه آن است که برای هر جامعه الگویی خاص همان جامعه طراحی کنیم؛ و تازه همین الگو را نیز بسته به شرایط در معرض تغییر و تطبیق قرار دهیم.
در برخی از کشورها مقولات یا شاخصهای فرهنگ در برابر دخالت بیرونی سخت مقاومت به خرج میدهند و با تغییر سخت مخالفت میکنند. اما اگر همین جریان تغییر از درون جامعه سر برآورد و این احساس تقویت شود که همه چیز از درون رخ میدهد، در این صورت ممکن است همان عامل مقاومت کننده، به نرمیتن به تغییر دهد تا بتواند با دیگر مجموعههای داخلی همساز عمل کند. اگر جریان توسعه را جریان تغییر و تطبیق بدانیم در این صورت باید در نظر بگیریم که روند توسعه ی درون زا شاید تنها راه کم خطر در مسیر ایجاد تغییر در جامعه و سازگار گردانیدن آن با دنیای کنونی باشد (پهلوان، ۱۳۷۸: ۱۸۲- ۱۷۷)".
تغییرات فرهنگی عمدتا با مکانیسمهایی جریان مییابدکه عبارتند از: نوآوری و اختراع، اشاعه، فرهنگ پذیری وجریان نوسازی.
نوآوری[۶] واختراع (بعدمادی): اصطلاح اختراع به کشف یک وسیله یا اصل جدید گفته میشود که مورد پذیرش دیگران قرار گرفته وبه صورت اجتماعی وعمومیدر آمده است اختراعات ممکن است باعث تغییرات سریع فرهنگ شود وسایر اختراعات را تحت تاثیر قرار دهد.
نوآوری فرهنگی[۷] (بعدغیرمادی ): عبارتست ازابداع معانی ومفاهیمیکه منجر به تغییر یا تحول فرهنگی میشود وبه تدریج افرادعضوجامعه معانی را میپذیرند و بر اساس آنهاعمل میکنندو در این عادت شریک میشوند.
اشاعه[۸]: جریانی است که در آن مسائل فرهنگی از جامعه دیگر گرفته و در آن فرهنگ پذیرفته میشود،گاهی اشاعه باعث میشود یک جامعه از مراحلی بگذرد و به تعالی برسد ویا دچار اشتباه شود و سقوط کند. به طور کلی در جریان اشاعه منشا تغییر جامعه دیگر میباشد. و در این خصوص رسانههای جدید ارتباطی نقشی کلیدی ایفا میکنند به گونه ای که باعث گسترش محدوده ی فرهنگ شده و اطلاعات بیشتر و تازه تری را به سرعت در متن جامعه جاری میکنند.
فرهنگ پذیری[۹]: جریانی است که باعث تغییر فرهنگی میشود وزمانی به وقوع میپیوندد که گروههای مختلف فرهنگی با هم تماس و یا به نوعی ارتباط نزدیک دارند. در اینجا نیز منبع خصوصیت جدید فرهنگی، جامعه دیگر است. ولی این اصطلاح بیشتر برای شرح حالتی بکار میرود که درآن یکی از جوامع در تماس وایجاد ارتباط از دیگری بسیار قدرتمند تر است و میتوان گفت فرهنگ پذیری جریانی از تبادلات فرهنگی است که در میان جوامع به صورت غالب ومغلوب به چشم میخورد.
نوسازی[۱۰]: یکی دیگر از عواملی که باعث تغییرات همه جانبه در کلیه ی شئون زندگی میشود جریان نوسازی جامعه است که طی آن روش زندگی سنتی افراد یک جامعه به سیستمیپیچیده تر و از نظر تکنیکی پیشرفته تر و مترقی تر تحول مییابد.از میان نظریات موجود میتوان به مدل اسملسر[۱۱]اشاره کردتحولات اجتماعی و فرهنگی را ناشی از جریان توسعه اقتصادی دانسته وبرآن اساس توصیف می کند.
اما در خصوص ارتباط جریان نوسازی و رسانهها دانیل لرنر[۱۲] در مطالعه ای که(۱۹۵۲) در باره شش کشور خاورمیانه از جمله ایران انجام داد بین شهرنشینی، سواد، میزان مشارکت و دسترسی به رسانهها ارتباط نزدیکی یافت. به نظر وی نوسازی و رشد فرهنگی جامعه با این چهار متغیر مرتبط است به طوری که سواد، رسانهها را گسترش میدهد و رسانهها نیز باعث عمومیت سطح سواد میشوند. وی معتقد است در پرورش فرد در جهان سوم و القای مقوله ی تغییر و ایجاد روحیه ی انعطاف پذیر و سیال در او که به سهولت بتواند خود را با جنبههای نو در محیطش همانند سازد و وظایف جدید و شاقی را که بروز تغییرات به عهده ی او میگذارد بپذیرد، وسایل ارتباط جمعی نقش اساسی را ایفا میکنند. او تصریح میکند وسایل ارتباط جمعی عامل اصلی تحرک جوامع سنتی و تبدیل انسانهای نواست. (هاشمی، ۱۳۸۵،ص۱۲۰-۱۱۹).
به هر تقدیر میتوان گفت، یکی از مشخصات برجسته دوران ما جایگاهی است که وسایل ارتباطی در زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ملل به دست آوردهاند. مارشال مک لوهان[۱۳] جامعه شناس کانادایی که آثارش درباره تاثیر وسایل ارتباط جمعی در چند سال اخیر شهرت جهانی یافته، معتقد است که اگر تکنولوژی یک دوران، مصنوع فکر و عمل انسان است میتوان گفت که انسان هر عصر هم به سهم خود مصنوع تکنولوژی زمانی خود میباشد. وسایل ارتباط جمعی نه فقط در حالات و تصورات و ادراکات انسان موثر است، بلکه در سیستم اعصاب و ادراکات حیات انسانی تاثیر گذاشته و او به طور ناخودآگاه وضع خود را از جنبههای مختلف با وسایل ارتباط جمعی منطبق کرده است(هاشمی، ۱۳۸۵، ص۱۳۰).
امروزه یکی از پیچیدگیهای مهم در حوزه فرهنگ درآمیختن ارتباطات میان فردی با ارتباطات رسانه ای هنگامیکه افرادی در یک جمع خانوادگی به تماشای برنامه تلویزیون مشغولند، آمیزه ای از ارتباط جمعی و ارتباط میان فردی وجود دارد که الگوهای حاصل از تاثیرات رسانه ای میتواند بر شکل دهی مجدد الگوهای ارتباط جمعی از طریق برنامه سازی رسانه ای موثر باشند(انتخاب کلمات و عبارات در گفتگوها، نحوه اجرای اعیاد و روزهای خاص، چگونگی لباس پوشیدن، ارتباط با دوستان، خانواده و. ..)؛ حتی تجارب میان فردی مردم جامعه نیز منبعث از رسانه است. بنابراین رسانهها قادر به خلق فرهنگ و انتشار آن هستند و نکتهی مهم آن است که محصولات رسانههای جهانی در خدمت فرهنگ توده اند زیرا توده بزرگترین طبقهی فرهنگی محسوب میشود(در مقابل فرهنگ نخبه و فرهنگ قومی) و حتی میتوان از میزان بهره برداری از فرهنگی خاص به مردمیبودن آن پی برد. آن جنبههایی از فرهنگ نظری، اجتماعی و مادی که به صورت وسیعی به وسیله ی رسانهها استفاده میشود، فرهنگ مردمیاست و باید گفت هدف گیری توده ی مردم برای افزایش مخاطبان و کسب محبوبیت است. (ژیرار،۱۳۷۲،ص ۳۷).
رابرت مرتون[۱۴]، جامعه شناس امریکایی، میگوید: «رسانهها میتوانند در دراز مدت ساختارهای ارزشی را بسازند یا دگرگون کنند». اورت راجرز[۱۵] محقق امریکایی نیز معتقد است که ارتباطات عامل دگرگونی اجتماعی هستند، و تاثیر رادیو و تلویزیون بر افکار عمومیاز دیگر رسانهها وسیع تر و عمیق تر است. رادیو وتلویزیون به سرعت میتوانند طیف وسیعی از اعضای جامعه را تحت تاثیر قرار دهند. این دو رسانه میتوانند موانع زمانی و مکانی را بر طرف سازند و امواج خود را به راحتی به دور افتاده ترین نقاط کشور ارسال دارند. این رسانهها پیامشان دیداری و شنیداری است و برای دریافت پیام آنها پیام گیر نیازی به سواد خواندن و نوشتن ندارد و در نتیجه میتواند برای بخش وسیعی از اعضای جامعه در حال توسعه، نقش یک آموزشگاه موثر را ایفا نماید. این دو رسانه در حوزه خصوصی پیام گیران قرار دارند و بخش اعظم لحظههای زندگی افراد با آنهاست. به علاوه چون این دو رسانه به صورت شفاهی و عینی با پیام گیر در ارتباطند، تاثیر آنها از لحاظ روانی عمیق است. همچنین استفاده از این دو رسانه ارزان تر و میسر تر است. تلویزیون با ارائه تصویر، جاذبه بیشتری دارد و بعد تازه ای به پیام میدهد، چشمها را به خود خیره میکند و فهم پیام را آسان میسازد و به دلیل وجود تصویر، اطلاعات کامل تر و درک عمیق تر به تماشاگر میدهد. حقیقت این است که وسایل نیرومند سخن پراکنی، به تنهایی قدرت ایجاد تحولات بزرگ را در افکار عمومیندارند و یا به ندرت دارند، ولی میتوانند به طور موثر جریانهای فکری موجود را تقویت کنند و چنانچه در توده مردم آمادگی برای تحول وجود داشته باشد، حتی قادرند این تحول را جهت بدهند. این آمادگی خود به عوامل گوناگون وابسته است مانند بحرانهایی که اعتقادات جامعه را نسبت به نظام موجود سست میکند. در این حالت فرد هر چه کمتر در گروهی ریشه داشته باشد، بیشتر به شنیدن دلایل مخالفان رغبت نشان میدهد و قابل پیش بینی است که وقتی جامعه بی ثبات و انسجام گروهی ضعیف شد میل به تغییر هم در جامع تشدید میشود و همین وضع قدرت رسانههای همگانی را برای ایجاد جهت گیریهای تازه فکری در جامعه تقویت میکند و یا حداقل به افرادی که در جامعه نفوذ کلام دارند و میتوانند از تمایل و آمادگی جامعه برای پذیرش عقاید تازه بهره برداری کنند، امکان ارتباط با مردم میدهد تا حرفشان را بزنند. در حقیقت سیلاب اطلاعاتی که به وسیله رسانه ای همگانی جاری میشود، به تدریج جامعه را در خود غرق میکند و افراد هم که خواهی نخواهی در این جو اطلاعاتی تنفس میکنند از آن تغذیه میکنند و به تدریج در جریان امور قرار میگیرند و این اطلاعات را برای سایر افراد بازگو میکنند. تمام اینها بر رفتار ما به شکل نامحسوس تاثیر میگذارند ولی تاثیر آنها آنقدر آرام و سطحی است که نمیتوان آن را القا فکر به صورت مستقیم دانست.(هاشمی،۱۳۱، ص۱۳۸۵)
نتیجه اینکه، هر دقیقه از برنامههایی که برای مخاطبان پخش میشود یک فعل مثبت یا منفی فرهنگی است، سازنده باشد یا مخرب، تعالی بخشد یا فاسد کند، در هر صورت فعلی است که بر زندگی فرهنگی افراد اثر میگذارد. وسایل ارتباط جمعی به سبب تاثیری که بر باورها، گرایشات و رفتار مردم میگذارند، نقش دائمیترویج فرهنگی ایفا میکنند. هر گاه به این نکته توجه کنیم که ساعت هشت شب، دهها میلیون مخاطب بدون توجه به نوع برنامه ای که پخش میشود، تلویزیون را روشن میکنند و در مقابل آن مینشینند، آگاه میشویم که انتخاب مسئولان و برنامهها مهمترین اقدام فرهنگی برای هر ملت است(ژیرار،۱۳۷۲،ص ۳۷).
۲-۲۲- نقش آفرینی رسانههای نوین در عرصه تحولات اجتماعی:
زمانی بود که خبر گرفتن از حال و احوال دیگران کار آسانی نبود. سریعترین ابزار در دورانی که هنوز همه خانهها تلفن نداشتند تلگراف بود. شبکه تلگراف بین المللی در سریعترین زمان ممکن با بهره گرفتن از فناوری ساده خود خبرهای کوتاه را به دفاتر تلگرافی انتقال میداد و از طریق سیستم پستی، پیامهای کوتاه به دست مردم میرسید. پیامیکه حاوی خبر فوری برای شخص بود.
اما با همهگیر شدن تلفنها، تلفنهای همراه، رایانهها، شبکههای اینترنتی، استفاده عمومیاز پست الکترونیکی خدمات پیام کوتاه و. .. به نظر میرسید کار تلگرافها هم به اتمام رسیده است و در عمل هم همین اتفاق افتاد. امروزه کمتر پیش میآید که پستچی زنگ خانه کسی را بزند و پیام تلگرافی را به او تحویل دهد اما از زمانی که چنین خبرهایی با کمک تلگراف رد و بدل میشد هنوز مدت طولانی نگذشته است.
در آن زمان نه تنها تلگراف برای مردم عادی سریعترین ابزار برای اطلاع از آشنایان و یا افرادی بود که باید هرچه سریعتر به اطلاعات دسترسی پیدا میکردند، بلکه این ابزار حکم یار جدا نشدنی روزنامهنگاران را داشت. آنها ناچار بودند گزارشهای خود را در حداقل زمان با بهره گرفتن از کوتاهترین جملهها با بهره گرفتن از تلگراف برای دفاتر خود ارسال کنند تا مبادا روزنامهها از ارائه آخرین خبرها جا بمانند.
شاید در نگاه اول این فرایند ساده نکته مهمیدر دل خود نداشته باشد و تنها به درد افرادی بخورد که قصد دارند در باره دوستانشان اطلاعاتی به دست آورند، مثلا اگر من و یکی از دوستانم از کاربران فعال توییتر باشیم میتوانیم بدانیم طرف مقابل چه میکند، من الان در دفتر کارم هستم، ساعت ۳ قرار مهمیدارم. بعد از ظهر در منزل مطالعه میکنم. در حال نوشتن داستانی برای وبلاگم هستم. در آزمایشگاه مشغول ادامه آزمایشهایم هستم، در رستوارن اداره ناهار میخورم و چیزهایی مثل این عبارات را میتوان بارها در توییتر دید. اما این موضوع چه اهمیتی دارد؟ و برای بقیه افراد چه جذابیتی میتواند داشته باشد که از آن به پدیدهای در دوران مدرن یاد میکنند، و امکان محدود ۱۴۰ کاراکتر چه اطلاعات مفیدی را میتواند انتقال دهد که آن را تبدیل به ابزاری متفاوت و کارآمد کند؟
رشد شبکههای اجتماعی و به ویژه توییتر باعث شده است تا کاربردهای جدیدی برای این ابزار یافت شود. با افزایش افرادی که با آنها در ارتباط هستید میتوانید تصویری واقعی از زندگی آنها به دست آورید. شاید یک وکیل، یک دانشمند و یا هر فرد دیگری چهره بیرونی بسیار متفاوتی با زندگی روزمرهاش داشته باشد اما با دنبال کردن این افراد خواهید دانست که یک وکیل دعاوی مشهور ممکن است در اوقات فراغتش صخرهنوردی قهار باشد یا دانشمندی رسمیو محترم در اوقات خاصی از روز به دنبال پروانهها بدود و. .. اما اینها بازهم تنها بخشهای مهم توییتر نیستند.
در ماه مارس سال ۲۰۰۸ تخمین زده میشد بیش از ۱ میلیون نفر در توییتر عضو بوده و در هر هفته ۲۰۰ هزار کاربر فعال در آن به فعالیت میپرداختند و حدود ۳ میلیون پیام در روز رد و بدل میشد اما این عدد در پایان همان سال به طور شگفتآوری رشد کرد. به طوریکه تخمین زده شد بیش از ۱۴ میلیون ۵۹۰ هزار اعتبار در توییتر ایجاد شده که حدود ۳ میلیون نفر آنها کاربرانی فعال به شمار میروند. تخمین دیگری نشان میدهد در حالی که در فوریه سال ۲۰۰۸ توییتر کمتر از ۱ میلیون بازدید کننده (فرد) داشت این عدد در فوریه سال ۲۰۰۹ به روزانه ۸ میلیون بازدید یونیک از این وب سایت افزایش یافته است .
این اشتیاق عمومیباعث شد تا افراد علاوه بر استفاده عادی که از این وب سایت - که قابلیت به روز رسانی از طریق تلفن همراه و رایانههای جیبی را نیز دارد - برای مقاصد تجاری، سیاسی و خبری به آن روی بیاورند. شاید معروفترین رویداد توییتر که توانایی آن را بیش از قبل نشان داد استفاده باراک اوباما، رییس جمهور ایالات متحده از این وب سایت برای اطلاعرسانی فعالیتهای کارزار انتخاباتی اش به گروه کثیری از مخاطبان بود. جالب آن که وی پس از انتخاب شدن هم به ارسال توییتها به صفحه اش در توییتر ادامه میدهد.یا در جایی دیگر میتوان به نقش خاص آن دراطلاع رسانی تحولات پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران اشاره کرد که این فعالیت تا به آنجا رسید که در کیفر خواست دادستانی تهران علیه متهمان این حوادث از آن به عنوان یکی از مهرهها وابزارهای هدایت کننده اختشاشات و آشوبها نام برده شد.
همین وسعت کاربران و ساده بودن این ابزار باعث شد تا توجه سازمانها و رسانهها نیز به این ابزار جلب شود. در پروژه سال جهانی نجوم (سال ۲۰۰۹) پروژه ۱۰۰ ساعت نجوم با اطلاع رسانی از طریق توییتر توانست با بسیاری از مردم در ارتباط مستقیم قراربگیرد و آنها را در جریان آخرین خبرها از گوشه و کنار جهان قرار دهد و از سوی دیگر روزنامهها، خبرگزاریها و مراجع خبری که قبلا از طریق خبرنامه و یا فیدهای خبری مخاطبان خود رااز آخرین اخبار مطلع میکردند با باز کردن حسابهای خاص خود آخرین خبرها را به صفحه توییتر خود میفرستادند تا دنبال کنندگانشان بتوانند در جریان لحظهای این خبرها و اطلاعات قرار گیرند.
بدین ترتیب سرعت انتشار خبرها و دسترسی به آنها برای کاربران آنلاین به شکل کم نظیری افزایش یافته و تلگراف مدرن آنها را در جریان اخبار قرار میدهد اما این ارتباطی یک طرفه نیست و به نظر میرسد روزنامهنگاران هم اینک به توییتر به عنوان ابزاری ضروری برای موفقیت در کارشان توجه نشان میدهند.
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 11:54:00 ق.ظ ]
|