کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب



  فیدهای XML
 



رفتار مذهبی یکی از رفتارهای پیچیده انسانی است که کمتر مورد توجه برخی از روانشاسان قرار می گیرد. مذهب آنقدر برای پرورش و سلامت روح آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس. نهایتا اعتقادات مذهبی سبب افزایش عزت نفس شده، در صورتیکه افراد غیر مذهبی نمی توانند چنین تجربه ای را داشته باشند. لذا می بینیم روانشناسان امروزه در جهت کاهش فشارهای روانی و حفظ سلامت روان و درمان بیماریهای روانی، توجه خاص و زیاد به اعتقادات مذهبی نموده، چرا که معتقدند ایمان به خدا، نیرویی خارق العاده است که یک نوع قدرت معنوی به انسان متدین می بخشد و در تحمل سختی های زندگی دنیوی او را کمک می کند. وقف خاشعانه و خاضعانه انسان در نماز در برابر خداوند متعال به انسان نیروی معنوی می بخشد که حسن صفای روحی و آرامش قلبی و امنیت روانی را در او برمی انگیزد. به هیچ چیز فکر نمی کند و این رویگردانی از مشکلات و اشتغالات ذهنی روزمره در اثنای نماز، باعث آرام سازی کامل روان و آسودگی عقل او می شود. لذا خواندن نماز آن هم پنج بار در روز، خود، بهترین برنامه تمرین آرام سازی و فراگیری انسان است. حال اگر به جماعت خوانده شود تأثیر روانی بیشتری دارد زیرا رفت و آمد به مسجد برای ادای نماز جماعت، به انسان فرصت می دهد نسبت به اطرافیان خود (همسایگان، دوستان و غیره) ابراز علاقه کرده و آنها را بهتر بشناسد و همین آشنایی موجب همکاری و تعامل سالم بین او و اجتماع شده و زمینه برقراری دوستی و مودت را فراهم می آورد و انسان را از انزوا و احساس تنهایی بیرون آورده، باعث رشد شخصیت اجتماعی او می گردد.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

دعا در بین نماز، وسیله ی مؤثر برای خودسازی و شناخت پروردگار و نیز توبه از گناه و پاکسازی روح است.
از پیامبر اکرم (ص) روایت می کنند:
«دعا اسلحه مؤمن، ستون دین و نور آسمانها و زمین است.»
در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم:
«دعا، نافذتر از نوک نیزه است.»
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:
« ای مردم! شما چون بیماران، و خداوند چون طبیب است و طبیب مطابق میل بیمار درمان نمی نماید بلکه آنچنان که شایسته است، به او امر و نهی می کند.»
طبیب چو هنگامی که دید، بیماری، دست به دامان دعا و توسل شده است می تواند خرسند باشد، چون آرامشی را که نیایش به ارمغان می آورد کمک شایانی در مداوی وی بشمار می آید.
لذا مذهب، یک لنگر قوی برای بیماران در طول بحران های عاطفی می باشد و می تواند در حفظ و ادامه سلامت روان، بسیار با ارزش و بعنوان کمکی در رهایی از اضطراب باشد و با شرکت در مراسم دینی- مذهبی، روحیه اعتماد به نفس خود را افزایش دهد.

فصل دوم

نقش انسجام اجتماعی در پیشگیری از جرم

مبحث اول- تعاریف و مفاهیم

انسجام اجتماعی، مشخصه‌ ها، مفهوم، علل و عوامل و آثارى دارد که اگر مورد دقت نظر و توجه واقع شود می‌تواند برکات متعددى براى جامعه اسلامى داشته باشد.

گفتار اول- شاخص اجتماعى بودن

چند نفرى در یک کشتى نشسته‌اند که به سوى مقصدى معلوم و مشخصى در حرکت است. آنان می‌بایست چند ماهى را در کنار هم زیست کنند و به قولى یکدیگر را تحمل کنند. هیچ آشنایى با یکدیگر ندارند و تنها عامل گرد هم آمدن آنان مقصد مشترک و تنها وسیله انحصارى یعنی همین کشتى است. آنان کم‌کم متوجه حضور یکدیگر و خصوصیات و روحیات هم آشنایى بیشتری پیدا می‌کنند و باب گفت‌وگو و آشنایى در میانشان به تدریج قوت می‌گیرد و به دوستی و معاشرت می‌ انجامد. آنان می‌بایست به گونه‌اى رفتار کنند تا کشتى به سلامت به مقصد برسد و در مشکلات و چالش‌هاى پیش رو همراه و همگام و یاور یکدیگر باشند. برای این که کمتر دچار تنش و درگیرى شوند از برخى از خواسته‌هاى و نیازهاى شخصى چشم می‌پوشند و در جست‌وجوى آرامش و یا حفظ آن تا پایان مسیر و رسیدن به مقصد راهکارهایى را شناسایى و به مورد اجرا می‌گذارند. این گونه است که هم سفر را بر خود آسان می‌کنند و هم راه را کوتاه. در این جا تمرکز بر روى فرد یا افراد نیست بلکه معطوف به رفتارهاى شمارى از افراد است که رفتار جمعی بروز می‌دهند. البته در روان‌شناسى اجتماعى این پرسش مطرح است که آیا چیزى به نام گروه و جامعه وجود خارجى دارد یا نه؟
فلوید آلپورت بر این باور است که «پاى شما نمی‌تواند به یک گروه گیر کند» معناى این گفته آن است که گروه‌ها تنها در ذهن افراد وجود دارند.
به نظر وی، گروه‌ها و جوامع چیزى بیش از مجموعه مشترکى از ارزش‌ها، عقاید، اندیشه‌ها و عادت‌هاى افراد نیست که همزمان در ذهن چند نفر حضور دارد. این دیدگاهى است که آیت الله مصباح یزدی آن را برگزیده و در بسیارى از کتب و مقالاتش بر آن تأکید می‌ورزد. وى می‌کوشد آیات قرآنى را موافق این الگو و مدل ارائه شده، تحلیل و تبیین کند.
در مقابل دورکیم (۱۸۹۸) و وارینر (۱۹۵۶) براى گروه‌ها و جامعه هویت مستقلى قایل هستند که باید به آنها به صورت پدیده‌هاى مستقل و یگانه‌اى در محیط نگریست. به نظر ایشان نمی‌توان همه رفتارها اجتماعى را به سطح فردى فروکاست و در این سطح به تبیین آنها پرداخت؛ زیرا جنبه‌ها و وجوه منحصر به فرد و یگانه‌اى در گروه و جامعه مستقل از افراد و اشخاص وجود دارد. علامه طباطبایى (ره) در کتاب المیزان و شهید مرتضى مطهرى (ره) در کتاب جامعه و تاریخ این دیدگاه را مدل و الگوى خوبى براى تفسیر و تبیین بسیارى از آیات قرآن می‌یابند که می‌تواند به آسانى مسایلى چون اجل امت‌ها را توضیح دهد.
احتمالا موافق این هستیم که بسیارى از فعالیت‌هاى زندگى ما متضمن تعامل ما با افراد دیگر است. خانواده، همکاران و مانند آنها همگى شامل تعامل‌هایى میان یک گروه از افراد است. در روان‌شناسى اجتماعى ثابت شده که نفوذ اجتماعى چگونه رفتار فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این خود بیانگر تأثیرات جامعه و گروه بر فرد است که می‌توان از آن به پدیده مستقلى به نام جامعه پى برد. بسیارى از مردم در حضور گروه و جمع احساس ترس و اضطراب می‌کنند که این خود نشانه دیگرى از تأثیر چیزى به نام گروه و جامعه بر فرد است؛ در حالى که همین شخص در برابر تک تک این افراد چنین حالتى ندارد.

گفتار دوم- مشخصه‌هاى گروه و جامعه

جامعه همان گروه بزرگ با هدفى والاتر و برتر است که به شکل ملت- کشور و ملت- دولت سازماندهى می‌شود. این افراد به شکل جامعه و ملت سازماندهى می‌شوند تا فعالیت‌هاى مشخصى را براى رسیدن به اهداف و مقاصد یکسانى در تعاملات روزانه خود نشان دهند. ادراک‌هاى مشترک و پیوندهاى عاطفى و وابستگی‌هاى متقابل و نقش‌هاى اجتماعى آنان را بیش از پیش به یکدیگر وابسته می‌کند و نوعى وحدت و یکپارچگى را در میان آنان تشدید می کند.

گفتار سوم- مفهوم انسجام اجتماعی

در روان‌شناسی اجتماعى از پدیده‌اى به عنوان روح نزدیک بودن و یا عدم آن در یک جامعه و یا گروه سخن می‌گویند که اثر مهمى روى رفتار افراد جامعه به جا می‌گذارد. در گروه‌های اجتماعى می‌توان به آسانى این مسئله را شناسایى و آثار و پیامدهاى وجودى و ملموس آن را ردگیرى کرد. به عنوان نمونه، برخى از مفسران ورزشى از تیم‌هایى نام می‌برند که بهترین مواد (نفرات تیمى و ستارگان به نام فوتبال) را در اختیار دارند، اما نمی‌توانند این مواد را به هم بچسبانند. در چنین مواردی، این احتمال وجود دارد که فقدان نزدیکى یا حتى وجود دشمنى نهان در میان برخى از اعضاى تیم در عملکرد رضایت بخش تیم ورزشى اختلال ایجاد می‌کند. براى توصیف چنین وضعیت و ویژگى در میان یک تیم ورزشی یعنى فقدان نزدیکى میان افراد گروه از اصطلاحات چندى چون فقدان احساس یگانگى و یا اقلیم عاطفى سخن می‌گویند. بیشترین اصطلاحاتى که در این جا از سوى مفسران و روان‌شناسان اجتماعى به کار می‌رود اصطلاح فقدان انسجام در میان اعضاى تیم است.
در تعریف انسجام می‌گویند که ویژگی‌اى است که در آن نیروى اعمال شده بر اعضا و جامعه براى ماندن در گروه بیش از کل نیروهایى است که می‌کوشد آنان را به ترک گروه وادار سازد و انسجام ایشان را از میان بردارد.
به سخن دیگر، گروه‌ها و جوامع‌ایى که در آنها اعضا یکدیگر را دوست دارند و می‌خواهند در حضور یکدیگر باقى بمانند و فعالیت کنند، گروه‌ها و جوامع منسجم هستند. چنان که گروه‌ها و یا جوامع‌ایى که اعضاى آن به یکدیگر جذب نشده‌اند، جوامع از هم پاشیده‌اى هستند که از نظر سطح انسجام در پایین‌ترین حد خود قرار دارند.

گفتار چهارم- آثار انسجام اجتماعی

از آن جایى که اعضا و یا جوامع‌ایى که جذب گروه و یا ائتلاف خاصى می‌شوند، سخت‌تر کار می‌کنند تا به هدف‌هاى ائتلاف برسند، انسجام آنان معمولا با بارورى بیشترى همراه است. به این معنا که اعضاى گروه و یا جوامع‌ایى که به طور کامل از انسجام برخوردارند در مقایسه با اعضا و جوامع‌ایى که داراى انسجام کمترى هستند، امکان بیشترى دارند تا به هدف خود دست یابند؛ زیرا توافق آنان موجب می‌شود تا نوعى ارتباط عاطفى در میان آنان برقرار گردد. به سخن دیگر، در جوامع با انسجام قوى نوعى موافقت پدید می‌آید. یک دلیل براى این موافقت و همدلى این است که همگونى در جوامع و گروه‌هاى منسجم مورد تأکید دایمى قرار می‌گیرد. وقتى شما اعضاى یک گروه را دوست بدارید، ممکن است تمایل بیشترى در سازش با عقاید آنان داشته باشید و این باور را خواهید داشت که هماهنگی، احساس‌هاى خوبى را که در گروه و جوامع منسجم وجود دارد، افزایش می‌دهد.
نتیجه نهایی انسجام، یکپارچگى گروه و جوامع هم هدف است. در این صورت توافق و هماهنگى بیشترى از سوى گروه‌ها و جوامع روى موضوع‌ها و پدیده‌ها رخ می‌دهد و نتیجه آن کارایى بیشتر است به طورى که فرایند زمانى رسیدن به هدف و مقصد کاهش می‌یابد و افراد جامعه با آرامش و امنیت روانى بهترى فعالیت می‌کنند؛ زیرا امید دستیابى به موفقیت در آنان افزایش یافته و فعالیت‌ها از سوى اعضا مفید و سازنده ارزیابى می‌شود. افزایش امید در جوامع و اعضاى گروه یکى از مهم‌ترین عوامل روانى در پیشرفت جوامع و رسیدن به اهداف والاتر است.
افزایش نفوذ از دیگر آثار و کارکردهاى انسجام گروهى یا اجتماعى جوامع است. مفهوم نفوذ آن است که کسى توان تاثیر قرار دادن دیگران را از طریق گفتار و رفتار خود دارا باشد. هنگامی که در عرف از نفوذ اجتماعى سخن به میان می‌آید به این معنا است که او یا با پول خود و یا از طریق دوستى و آشنایى توانایى انجام کارهایى را دارد که از همه کس بر نمی‌آید. هنگامى که در روان‌شناسى اجتماعى از نفوذ اجتماعى شخص و یا گروه سخن گفته می‌شود منظور توان همرنگ کردن افراد با گروه و مهار و کنترل آنان از سوى گروه است. در روابط بین‌الملل، جوامع و ملت‌هایى منسجم نیز از چنین خصوصیتى برخوردارند. هنگامى که ملت‌ها و جوامع منسجم بخواهند کارى را پیش ببرند راحت‌تر و آسان‌تر از ملت‌ها و جوامع غیر منسجم به هدف دست می‌یابند. این گونه است که فشار روانى اعمال شده از سوى ملت‌هاى منسجم بیش از فشارى است که از سوى ملت‌ها و جوامع غیر منسجم و پراکنده اعمال می‌شود. از این رو می‌توان از قدرت نرم جوامع منسجم سخن گفت. قدرتی که با کمترین هزینه بیشترین و بزرگترین بهره را به همراه خواهد داشت.
از این جا با کارکرد دیگرى از انسجام جوامع روبه‌رو می‌شویم. جوامع منسجم همان اندازه که می‌توانند اعمال نفوذ بر دیگر جوامع داشته باشند و آنان را با خود همراه ساخته و اهداف و مقاصد خود را به کرسى بنشانند، می‌توانند در برابر فشارهاى گروه‌ها و جوامع رقیب به آسانى مقابله کرده و از برخورد با آن برآیند و یا دفع کنند. در برخى از موارد این قدرت نرم است که به عنوان بازدارنده عمل کرده و از فعالیت و تلاش‌هاى رقیب می‌کاهد و یا رفع می‌کند به گونه‌اى که از همان آغاز به سراغ اعمال فشار نمی‌روند. .
تلاش‌هاى جوامع رقیب هنگامى موفقیت‌آمیز خواهد بود که جوامع از انسجام کمترى برخوردار باشند. از این رو در بحث از علل و عوامل انسجام و همدلى می‌بایست بر روى علل و عواملى تاکید کرد که بتواند نیروهاى اعمال شده بر اعضا براى ماندن در گروه و ائتلاف را بیش از کل نیروهایى قرار دهد که می‌کوشد تا آنان را به ترک ائتلاف و اتحاد وادار سازد و جلوى انسجام و تقویت آن را بگیرد.
به سخن دیگر افزایش همدلى (الفت و محبت درونى و عاطفی) به جاى همرنگى (اتحاد تحت فشارهاى بیرونی) و یا همنوایى (منفعت مشترک) نفوذ جوامع منسجم را از دو جهت تقویت می‌کند. از یک سو تاثیرگذارى و یا درجه نفوذ آنان را براى اعمال قدرت نرم افزایش می‌دهد و از سوی دیگر با اعمال قدرت‌هاى ضد انسجام بیرونى مقابله می‌کند و از تاثیرگذارى آن کاسته و یا باز می‌دارد.
بنابراین به جای همرنگى که تحت تاثیر فشارهاى بیرونى نوعى از انسجام غیر واقعى و همراهى و تسلیم را فراهم می‌آورد، و یا به جاى همنوایى که همانند اشتراک سرمایه‌داران و همگرایى در جلب و کسب منافع است و پس از رسیدن به منفعت از هم فرو می‌پاشد، همدلى می‌نشیند که به معناى تسلیم واقعى در برابر اهداف گروه و جامعه و یا جوامع منسجم است.
گروه‌ها و جوامع منسجم هرگز تظاهر به متابعت نمی‌کنند که در باطن با دشمن همراهى و همگامى کنند و به منافع و اهداف جوامع خود ضربه زنند. در صورتى که عامل همگرایی، همرنگى یا همنوایى باشد، احتمال تظاهرى متابعت از گروه و جوامع افزایش می‌یابد و در صورت برداشتن عالم (فشار بیرونی) یا رسیدن به هدف کوتاه (نوایى و دارایى مطلوب) از گروه و جامعه جدا و به جرگه مخالفان می‌پیوندد. در جوامع مدرن عامل مهم ائتلاف‌هاى بین‌المللی را می‌توان همرنگى (تحت اعمال قدرت و زور سخت) یا همنوایى (منافع مشترک) دانست. از این رو به سرعت این گونه ائتلافات با کوچکترین تغییر در متغیرات و یا تغییر ماهیت از هم فرو می‌پاشد.
دانسته شد که عوامل چندی،گروه‌ها و جوامع را به هم نزدیک می‌کند. یکى از این عوامل همنوایى است. در جهان امروز از اصلی‌ترین عوامل همگرایی، اتحاد و ائتلاف می‌توان به دو عامل همنوایى و همرنگى اشاره کرد. کشورهاى توسعه یافته، ائتلافات خود را برپایه همنوایی سامان می‌دهند و به این شیوه رقیبان اصلى جهانى خود را از صحنه رقابت‌ها حذف می‌کنند.
در همنوایى عقاید نقش مهمى بازى نمی‌کند. افراد یا جوامع مختلف می‌توانند با عقاید گروه همراه شوند و ممکن است چنین همراهى را از نظر اعتقادات بروز ندهند. بنابراین لزومى نیست تا گروه از عقاید مشترکى پیروى کنند و از نظر بینشى همراه باشند و یا حتى معتقد به درستى عقاید دیگرى باشند؛ زیرا اگر این فرد و یا جامعه در موقعیت دیگرى قرار گیرد چه بسا به صورتى کاملا متفاوت عقیده متضادى را بپذیرد و به آن پای‌بند باشد. از این رو می‌تواند دمکراسى با دیکتاتورى و سرمایه‌دارى با نظام ضد سرمایه‌دارى گرد هم آیند و ائتلافى را شکل بخشند.
همرنگى دومین عامل در ائتلاف و اتحاد گروه‌ها و جوامع مدرن کنونى است؛ به این معنا که افراد و یا جوامع‌اى در برابر قدرت سخت تسلیم فشارها می‌شوند و خود را با آن جوامع همرنگ می‌کنند تا حفظ شوند. در حقیقت جامعه‌اى با جوامع دیگر همرنگ می‌شود که تقاضاى مستقیمی براى پذیرش همراهى و همگامى با آنان را مطرح می‌سازد و فرد و یا جامعه می‌بایست تسلیم این فشار شده و با گروه همراه گردد. این همان همرنگى است که تحت فشارهای بیرونى و قدرت سخت ایجاد می‌شود. کسان یا جوامع‌اى که روى خوش به این درخواست مستقیم نشان ندهند به صورت‌هاى مختلف منزوى و از حقوق و مزایاى مسلم خود محروم گشته و گاه تنبیه و مجازات می‌شوند. شاید اصطلاح محور شرارت براى بیان این موقعیت مصطلع شده باشد که بیرون از به اصطلاح اجماع جهانى قدرت و زور سخت، گروه و یا جامعه‌اى نمی‌خواهد تسلیم این فشار بیرونى شده و همرنگ آنان گردد.
گروه‌هاى فشار برای همرنگى از استقلال راى به شدت ابراز انزجار می‌کنند. چنین رفتارى از سوى گروه فشار ناهمنوایى و یا ضد همنوایى خوانده می‌شود. این پاسخ‌ها به اعمال فشار همانند مخالف با خواسته‌هاى اکثریت و یا اجماع جهانى ارزیابى می‌شود و به عنوان مخالفان از همرایى با جوامع جهانى منزوى می‌گردند؛ زیرا این گونه رفتارها با هنجارهاى آنان مغایر است.
عوامل انسجام و وحدت واقعی، عواملى هستند که ما از آنها به عنوان همدلى یاد می‌کنیم. ریشه‌های همدلى را می‌توان در بینش (عقاید) و نگرش (روش‌هاى ملى و راهکارها و سازوکارهای رسیدن به هدف) و نیز عواطف و احساسات (ابعاد روان‌شناختی) جست‌وجو کرد.
به نظر می‌رسد که همدلى اگر ریشه در بینش نه روش‌ها و عواطف داشته باشد، موثرتر، پایدارتر و واقعی‌تر است؛ زیرا روش‌ها و سازوکارها که از آن به مکانیزم عمل یاد می‌شود می‌تواند دستخوش تغییر گردد؛ چنان که عواطف و احساسات نیز از پایه‌هاى سست و ضعیف‌ترى نسبت به دو عامل پیشین برخوردار می‌باشند و تغییر چنان که از واژه قلب برمی‌آید در آن امری طبیعى است؛ اما بینش‌ها و عقاید که فرایند زمانى طولانى را می‌طلبد تا پدیدار شود، بازتاب و آثار آن نیز به نوبه خود از پایدارى بیشترى برخوردار است و به زودی دگرگون نمی‌شود. از این رو قرآن مسئله ایمان را از عوامل اصلى و بنیادین انسجام میان افراد و گروه‌ها و جوامع انسانى برشمرده است. البته نگرش نیز به جهت فرایند دست کم طولانى در پدیدارى از نوعى ثبات نسبى برخوردار می‌باشد که می‌تواند خود عاملى براى انسجام کم‌رنگتر به شمار آید. عامل تهدید نیز یکى از عوامل انسجام گروه و یا جوامع است. گروه و جوامع به طور طبیعى در برابر تهدیدها منسجم می‌شوند. البته این انسجام به جهت ماهیت عامل، از استحکام و قوام کمترى برخوردار بوده و بسیار شکننده می‌باشد. از این رو ائتلاف گروه‌ها و جوامع بر پایه تهدید مشترک نوعى سست از انسجام شمرده می‌شود. در ضمن واکنش اعضا و جوامع از جهت نوع و چگونگى و نیز شدت و ضعف انسجام بستگى به ماهیت تهدید و میزان و شدت و ضعف آن دارد.

گفتار پنجم- علل انسجام از نظر قرآن

اگر بخواهیم از نظر ارسطویى به این مسئله بنگریم می‌توانیم چهار علت اصلى را در مسئله انسجام بر پایه قرآنى ردگیرى کنیم. به این معنا که می‌توان علت فاعلی، مادی، صورى و غایى را در آیات قرآن شناسایى و تبیین کرد.علت فاعلى انسجام از نظر قرآن کسى جز خداوند نیست؛ زیرا قرآن خداوند را به عنوان منشاء ایجادى انسجام در راس علت‌العلل قرار می‌دهد. در منظومه‌اى که قرآن براى بینش و تفکر انسانى ترسیم و تصویر می‌کند، خداوند محور و مرکز همه فعل و انفعالات است. این به معناى پذیرش جبر نیست، بلکه بیانگر هدایت و ربوبیت خداوند بر همه هستى به طور کلى و جزیى و اعمال قدرت کامل اوست به طورى که چیزى بیرون از ملک و قدرت او قرار نمی‌گیرد و همه در احاطه علمى و عملى او می‌باشند. از این رو در تعبیرات قرآنى و نیز نبوى و ولوى (ولایتی) سخن از بین‌الامرین یعنی فاز سومى غیر از جبر و اختیار است. بنابراین نگرش و رویکرد، خداوند به عنوان منشا و علت فاعلى و اصلى انسجام امت شناسایى و معرفى می‌شود.
اگر مسافران کشتی را هدف واحدى گرد آورده باشد؛ در این جا یعنى انسجام اسلامى بیش از هدف به عنوان علت غایى می‌توان علت مادیى نیز شناسایى کرد و از آن سخن گفت. خداوند به عنوان علت فاعلى و منشاء انسجام اسلامى موجبات اشتراک در عقاید را فراهم می‌آورد و همه را تحت عنوان عقاید توحیدى اسلام سامان‌دهى می‌کند. کسانى که بر کشتى اسلام سوار شده‌اند با فاعلیت خدا این کار را می‌کنند. آنان از همان آغاز به نوعى شناخت از خود و هستی و دیگرانى می‌شوند که با آنان هم سفرند. عقاید مشترک و بینش توحیدى به عنوان علت مادى عمل می‌کند.
علت صورى که می‌توان از آن در انسجام اسلامى سخن گفت علل و عواملى است که در آیات متعدد قرآن بر آن تاکید شده است تا ائتلاف و انسجام اسلامى معنا و مفهوم دیگرى یافته و از قدرت و توان بالاو برترى برخوردار گردد. از جمله این علل صورى می‌توان به معاونت در نیکی‌ها و تقوا یاد کرد که در آیه تعاونوا على البر و التقوى بر آن تاکید شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 10:00:00 ق.ظ ]




دانشگاه آزاد اسلامی
واحد دامغان
دانشکده حقوق
پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد در رشته حقوق
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

گرایش حقوق بین الملل
عنوان:
بررسی حقوقی سازمان بین المللی کار ILO
و چگونگی تعیین حداقل دستمزد در ایران و سایر کشور
استاد راهنما :
دکتر علیرضا حسنی
اساتید داور :
دکترفخرالدین ابوئیه و دکتر محمد جهان تیغ
نگارنده:
اکرم جعفری ساربانقلی
شهریورماه ۱۳۹۴
سپاسگزاری
زحمات بی شائبه اساتید ارجمند جناب آقای دکتر علیرضا حسنی
و جناب آقای دکترفخر الدین ابوئیه و جناب آقای دکتر محمد جهان تیغ که با راهنمایی ها و
مساعدت های خود
اینجانب را در امر پژوهش یاری دادند صمیمانه پاس می نهم.
فهرست مطالب صفحه
بسم الله الرحمن الرحیم………………………………………………………………………………………………………………...الفمنشور اخلاق پژوهش…………………………………………………………………………………………………………………….ب
صفحه عنوان به زبان فارسی……………………………………………………………………………………………………………..ج
صفحه تأییدیه هأت داوران………………………………………………………………………………………………………………..
سپاسگزاری……………………………………………………………………………………………………………………………………. ه
فهرست مطالب……………………………………………………………………………………………………………………………….
فهرست جدول ها…………………………………………………………………………………………………………………………….
فهرست علائم و نشانه های اختصاری فارسی ………………………………………………………………………………………س
فهرست علائم و نشانه های اختصاری غیرفارسی……………………………………………………………………………….…..ع
چکیده فارسی…………………………………………………………………………………………………………………………………..۱
فصل اول: کلیات تحقیق
مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..۲
منشور سازمان بین المللی کار………………………………………………………………………………………………………………………………………۳
ساختار سازمان بین المللی کار……………………………………………………………………………………………………………………………………..۴
مجمع عمومی…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۴ هیأت مدیره……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۴
وظایف هیات مدیره ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۵
دفتر بین المللی کار………………………………………………………………………………………………………………………………………………..۵
کمیته کارشناسان اجرای مقاوله نامه ها و توصیه نامه های سازمان بین المللی کار……………………………………………………………….۵
برنامه و بودجه سازمان………………………………………………………………………………………………………………………………………………..۵
شرایط عضویت در سازمان………………………………………………………………………………………………………………………………………….۵
شرایط خروج از عضویت سازمان بین المللی کار… ……………………………………………………………………………………………………….۶
حداقل دستمزد…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..۷
بیان مسئله………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۹
سابقه موضوع تحقیق در ایران…………………………………………………………………………………………………………………………………….۱۰
اهداف تحقیق…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..۱۰
سوالهای تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..۱۰

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:00:00 ق.ظ ]




  • مدیریت تامین‌کنندگان و قراردادها

وارد و پپارد (۲۰۰۲)
چارچوب‌های دیگری نیز مانند آی.تی.آی.ال[۵۵]، کوبیت[۵۶] و همچنین موسسه گارتنر[۵۷] دسته‌بندی‌های متفاوتی از زیرکارکردهای سیستم‌های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات ارائه نموده‌اند. در یک جمع‌بندی کلی می‌توان دست کم چهار زیر کارکرد اصلی را برای سیستم‌های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات شناسایی نمود که کم و بیش در بسیاری از سازمان‌ها قابل مشاهده بوده و همچنین در مراجع نامبرده شده نیز به آنها اشاره شده است. این چهار زیر کارکرد عبارت‌اند از:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

  • تامین کاربردها[۵۸] یا سیستم‌های اطلاعاتی
  • مدیریت سبد کاربردها
  • مدیریت خدمات فناوری اطلاعات
  • مدیریت زیرساخت و فناوری

زیر کارکرد تامین کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی در واقع نام جدیدی برای توسعه کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی می‌باشد، زیرا امروزه خرید و یا تامین کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی از بیرون سازمان بیشتر از ساخت و توسعه آنها در داخل سازمان رایج شده است.
مدیریت سبد کاربردها اشاره به برنامه‌ریزی و مدیریت کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی مورد نیاز کسب‌وکار دارد.
زیر کارکرد ارائه خدمات فناوری اطلاعات، ناشی از شکل‌گیری چارچوب‌های جدیدی در زمینه فناوری اطلاعات به نام مدیریت خدمات فناوری اطلاعات[۵۹] می‌باشد که در سال‌های اخیر توجه زیادی بدان شده است. این زیر کارکرد اشاره به برنامه‌ریزی، ارائه و پشتیبانی از خدمات مرتبط با فناوری اطلاعات و سیستم‌های اطلاعاتی در سازمان و برای پیشبرد اهداف و فرآیندهای سازمان دارد.
زیر کارکرد مدیریت زیر ساخت‌ها و فناوری‌ها، بر برنامه‌ریزی، کنترل به‌روزآوری و به طور کلی مدیریت زیرساخت‌ها و فناوری‌های لازم برای راه‌اندازی کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی تاکید دارد.
ارتباط زیرسیستم‌های سیستم‌های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات با استراتژی‌های سازمان و کسب‌وکار را می‌توان در نمودار ۷-۲ مشاهده کرد.
اگر چه دسته‌بندی جامع و مورد پذیرش همگانی‌ای وجود ندارد که تمامی زیر کارکردها را مشخص کرده باشد اما هر سازمانی موظف است تا بر جامعیت این چارچوب بیافزاید، به طور مثال زیر کارکردهایی مانند مدیریت امنیت اطلاعات، مدیریت اطلاعات و دانش و همچنین مدیریت برونسپاری یا مدیریت پیمانکاران فناوری اطلاعات نیز در سال‌های اخیر به این مجموعه اضافه شده‌اند.
نمودار ۷-۲- سلسله مراتب استراتژی سیستم‌های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات
تلاش ما بر این است تا با بکارگیری نظریه نقاط مرجع استراتژیک، استراتژی‌های زیر کارکردهای سیستم‌های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات را با استراتژی‌های سازمان و نیز با یکدیگر هماهنگ و همسو نماییم. شکل ۷-۳ هماهنگی زیر کارکردهای اصلی سیستم‌های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات را حول محور نقاط مرجع استراتژیک سازمان نمایش می‌دهد.
نمودار۷-۳- ارتباط زیر کارکردهای سیستم‌های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات
در ادامه به گزینه‌ها یا گونه‌های استراتژیکی که در هر یک از زیرکارکردها آن روبرو هستیم پرداخته شده است.

۲-۶-۲- استراتژی‌ تامین کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی
امروزه به جای واژه توسعه و ساخت برنامه‌های کامپیوتری، باید از واژه تامین استفاده شود، زیرا بر خلاف گذشته که مجبور بودیم برنامه‌ها را در درون شرکت طراحی کرده و بسازیم، اکنون بسیاری از آنها در بازار به صورت بسته‌های آماده فروش، قابل تامین است. ساخت و یا خرید نرم‌افزار در صنایع مختلف، متفاوت است. حدود ۸۰% نرم‌افزارهای صنعت خدمات مالی به طور ویژه ساخته می‌شوند در حالی‌که در صنعت تولید و ساخت این رقم کمتر است. زیر کارکرد تامین کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی خود شامل کارکردهای متفاوتی می‌باشد، برخی از این کارکردها عبارت‌اند از:

  • مدیریت ساخت یا خرید کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی
  • مدیریت سبد کاربردها
  • مدیریت توسعه کاربردها

در ادامه به گونه‌های استراتژی در هر یک از این کارکردها اشاره می‌شود.
۲-۶-۳- استراتژی ساخت یا خرید کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی
در گذشته سازمان‌ها، بیشتر به ایجاد راه‌ حل ‌های خاص تمایل داشتند، زیرا هم کاربران و هم اعضای گروه سیستم‌های اطلاعاتی، ادعا می‌کردند که نیازهای ویژه‌ای دارند. ولی امروزه به دلیل هزینه‌های بالای ایجاد راهکارهای انحصاری و خاص، و همچنین افزایش امکان دسترسی به راهکارهای از پیش آماده و موجود در بازار، بسیاری از سازمان‌ها از ایجاد راهکارهای انحصاری روی‌گردان شده‌اند. با این وجود، در صورت عدم وجود یک استراتژی مشخص و مبتنی بر تحلیل استراتژیک، و برپایه‌ی رویکرد پروژه به پروژه، به آسانی می‌توان در دام ایجاد پروژه‌های انحصاری و اعتقاد به اینکه ” ما منحصربفرد هستیم” و یا صرف ساعت‌ها وقت در بحث و مجادله، راجع به خرید بسته‌های نرم‌افزاری آماده و یا ایجاد راهکارهای انحصاری افتاد.
خرید یا ساخت سیستم‌های اطلاعاتی و کاربردها، یکی از مهمترین، چالشی‌ترین و استراتژیک‌ترین، پرسش‌های مدیران ارشد و فناوری اطلاعات سازمان‌ها می‌باشد. برای پاسخ بدین پرسش لازم است تا از دو منظر استراتژیک بودن سیستم و یا خاص بودن آن به سیستم مذکور نگریسته شود. انتخاب هر کدام از این دو استراتژی گزینه‌ها، هزینه‌ها، زمان، مزایا و محدودیت‌های متفاوتی را بر سازمان تحمیل می کند؛ لذا لازم است پیش از آنکه سازمان اقدام به پیاده‌سازی سیستم خاصی نماید، به نحو مناسب و منطقی‌ای بدین پرسش پاسخ مناسبی داده شود. نمودار ۷-۳ نمونه‌ای از این تحلیل و چهارگونه استراتژی تامین کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی را نشان می‌دهد.
استراتژی یک: سیستم‌هایی که برای مجموعه استراتژیک و منحصربفرد هستند، حوزه‌هایی به شمار می‌آیند که باید بر آنها زمان، پول و منابع را سرمایه‌گذاری کرد. در این حوزه‌ها، سیستم‌ها باید بنا به نیازهای ویژه‌ی کاربران و به صورت سفارشی طراحی و ساخته شوند، زیرا این سیستم‌ها را باید با نیازهای کاری سازگار نمود. از نمونه این سیستم‌ها، سیستم اطلاعاتی مشتریان است که شامل اطلاعاتی ویژه در خصوص شیوه‌ی استفاده مشتریان از محصولات تولیدی سازمان می‌باشد.
استراتژی دو: برای کاربردهایی که از اهمیت استراتژیک اما الزامات و ویژگی‌های عمومی برخوردارند، بسته‌های نرم‌افزاری آماده را از فروشندگان می‌توان خرید، مگر اینکه ارتقاء سیستم به هر طریق به کسب مزایای استراتژیکی برای مجموعه بیانجامد. نمونه‌ای از سیستم‌های این خانه، سیستم جعبه اعلانات الکترونیکی برای مشتری است.
استراتژی سه: سیستم‌های غیراستراتژیک اما منحصربفرد، باید از بیرون سازمان تامین شوند. این گونه سیستم‌ها را می‌توان از فروشندگان راهکارهای نرم‌افزاری خریداری کرد و در آنها تغییراتی را اعمال کرد و یا راهکارهایی با ویژگی‌های انحصاری سفارش داد. با این همه وقتی که نیازها استراتژیک نیست، نباید منابع زیادی را روی آن سرمایه‌گذاری کرد. کم هزینه‌ترین راهکارها را از نظر هزینه‌ی پیاده‌سازی یا کل هزینه‌ی مالکیت تعیین کنید از نمونه‌ی این سیستم‌ها، سیستم سفارش دهی و خرید را می‌توان نام برد.
شکل۷-۴- گونه‌شناسی استراتژی‌های ساخت یا تامین

کاسیدی (۱۳۸۲)
استراتژی چهار: برای سیستم‌های غیراستراتژیک و عمومی، بهتر است از بسته‌های نرم‌افزاری فروشندگان استفاده کرده و یا کل خدمت را به بیرون سازمان بسپارید. برای نصب و نگهداری سیستم‌های این حیطه کمینه‌ی زمان و منابع را صرف باید کرد و کم‌تر نگران آنها بود. اگر دقیقا” با کار سازمان منطبق نباشند، بازهم قابل چشم‌پوشی است. اگر چه این سیستم‌ها هنوز برای وظایف روزمره‌ی سازمان مهم هستند، ولی پیشنهاد می‌شود برای آنها کمینه‌ی زمان و پول برای پیاده‌سازی و نگهداری صرف شود. نمونه‌ای از این سیستم‌ها در یک سازمان، سیستم دریافت و پرداخت و دفتر کل می‌باشد.
با داشتن چنین استراتژی و چارچوبی، چالش اصلی مدیران و سازمان سیستم‌های اطلاعاتی، تعیین پروژه‌های استراتژیک و غیر استراتژیک برای سازمان خواهد بود. شناسایی و تعریف سیستم‌های “عمومی” و “منحصربفرد” چالش دیگر تصمیم گیرندگان سازمان می‌باشد.
۲-۶-۴- استراتژی مدیریت سبد کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی
الگوی شبکه استراتژیک مک فارلن مبنایی برای توسعه الگوی پرکاربرد و عملیاتی دیگری به نام “سبد کاربردها”[۶۰] شد. سبد کاربردها ابزار مناسبی برای دسته‌بندی کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی سازمان می‌باشد، سبد کاربردها سیستم‌های اطلاعاتی و کاربردهای سازمان را به چهار دسته تقسیم بندی می‌کند.
پتانسیل بالا: کاربردهای نوآورانه که ممکن است در آینده سبب خلق فرصت‌هایی برای کسب مزیت رقابتی شوند، اما ارزش آنها اکنون اثبات نشده است.
استراتژیک: کاربردهایی که برای موفقیت کسب‌وکار در آینده حیاتی هستند. آنها با کمک به سازمان برای خلق مزیت رقباتی سبب خلق و یا پشتیبانی از تغییر و تحول در الگوی کسب‌وکار سازمان می‌شوند. به این نکته توجه شود که بکارگیری جدیدترین فناوری‌ها توسط کاربردها به معنای استراتژیک بودن آنها نیست. ارزیابی این مهم باید با بررسی دستاورد کاربرد برای کسب‌وکار مشخص شود.
عملیاتی کلیدی: کاربردهایی که کسب‌وکار برای انجام امور روزمره و جاری خود و پرهیز از توقف عملیات کسب‌وکار بدان وابسته است.
پشتیبانی: کاربردهایی که سبب افزایش کارآیی کسب‌وکار و اثربخشی مدیریت می‌شوند، اما کسب‌وکار به آنها وابسته نیست و به ایجاد و یا حفظ مزیت رقابتی کمکی نمی‌کند.نمودار ۷-۵ سبد کاربردها را نشان می‌دهد.
نمودار ۷-۵- سبد کاربردها
سازمان‌ها در هر زمانی هر چهار گونه از کاربردها را دارا می‌باشند، اما این استراتژی کلان و شبکه استراتژیک است که تمرکز بر روی کاربردهای مطلوب را مشخص می‌سازد. درباره این الگو در فصل پیشین به تفصیل بیان شد.
۲-۶-۵- استراتژی ساخت و توسعه کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ق.ظ ]




امّا پدر بدو نامه نوشت و فرمان داد که اگر فراسیاب به شرایط خویش وفا نکند با وی جنگ کند و سیاوخش چنان دید که پیکار فراسیات از پس صلحی که در میان بوده و نقض نشده مایه‌ی ننگ و عار است و به فرمان پدر عمل نکرد که این همه از کید زن پدر است که در او بسته و اقبال ندید و از پدر گریزان شد و نامه به فراسیات نوشت و امن خواست که سوی او رود و پدر رها کند و فراسیات پذیرفت و سفیری که در میانه بود یکی از بزرگان ترک بود که فیران پسر ویسغان نام داشت.
و چون سیاوخش چنین کرد سپاهی که همراه داشت وی را رها کرد و پیش کیکاووس رفت و چون سیاوخش به نزد فراسیات رسید وی را گرامی‌ داشت و دختر خویش وسفافرید را به زنی وی داد و او مادر کیخسرو نبود و فراسیات سیاوخش را گرامی داشت و چون ادب و عقل و کمال و دلیری وی را بدید بر پادشاهی خویش بیمناک شد و دل با او بد کرد و دو پسر فراسیات و برادرش کیدر پسر فشنگان بد دلی وی را بیافزودند و کار سیاوخش را به تباهی کشانیدند که بر او حسد می‌بردند و بر ملک خویش بیمناک بودند و فراسیات اجازه داد او را بکشند و این قصه دراز است و او را بکشتند و اعضا ببریدند و زن سیاوخش دختر فراسیات آبستن کیخسرو بود و وسیله بر انگیختند که حمل وی را بیاندازند امّا نیفتاد.
و چون فیران که در کار صلح میان فراسیات و سیاوخش کوشیده بود از قتل وی خبر یافت کار فراسیات را نپسندید و وی را از عاقبت خیانت بیم داد و از خونخواهی کیکاووس و رستم بترسانید و از فراسیات خواست که وسفافرید دختر خویش را پیش وی گذاشت تا وقتی بار بنهد مولود را بکشد و فراسیات چنین کرد.
و چون وسفافرید بزاد فیران بر او و مولود رقت آورد و از کشتن او چشم بپوشید و کار را پوشیده داشت تا مولود بالغ شد و چنان‌که گفته‌اند کیکاووس «بی» پسر گودرز را به دیار ترکان فرستاد و گفت تا مولود زن سیاوخش را بجوید و با مادر پیش وی برد و بی‌بیامد و مدت‌ها نهانی به جست‌وجوی مولود بود و کس از او نشان نمی‌داد. آن‌گاه از مولود خبر یافت و تدبیر کرد و مادر و فرزند را از دیار ترکان پیش کیکاووس برد.
گویند: وقتی کیکاووس از قتل فرزند خبر یافت گروهی از سالاران خویش و از جمله رستم دلیر پسر دستان و توس پسر نوذران که شجاع و جنگاور بودند بفرستاد تا از ترکان بسیار کس بکشتند و اسیر گرفتند و با فراسیات جنگ‌های سخت داشتند و رستم، شهر و شهره (سرخه؟) دو پسر فراسیات را به دست خویش بکشت و توس نیز کیدر برادر فراسیات را به دست خویش بکشت.
گویند شیطان‌ها مطیع کیکاووس بودند و به پندار مطلعان اخبار سلف، شیطان‌ها به فرمان سلیمان پسر داوود اطاعت وی می‌کردند و کیکاووس فرمان داد تا شهری برای وی ساختند و آن را کیدر و به قولی قیقدور نام کرد و طول شهر چنان‌که گفته‌اند هشت‌صد فرسنگ بود و بگفت تا حصاری از سرب و حصاری از شبه و حصاری از مس و حصاری از سفال و حصاری از نقره و حصاری از طلا به دور شهر برآرند و شیطان‌ها شهر را با همه چهارپا و خزینه و مال و مردم میان آسمان و زمین می‌بردند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

چنان بود که کاووس می‌خورد و می‌نوشید امّا به آب‌ریزگاه نمی‌رفت. آن‌گاه خدا عزّوجل کس بر انگیخت که شهر کیکاووس را ویران کند و او به شیطان‌های خویش فرمان داد تا کسی را که آهنگ ویران کردن شهر داشت دفع کنند امّا نتوانستند و چون کیکاووس دید که شیطان‌ها تاب دفاع ندارند سران آن‌ها را بکشت.
کیکاووس پیوسته فیروز بود و با هر یک از پادشاهان در افتاد ظفر یافت و چنین بود تا از شوکت و ملک و توفیق مداوم به‌اندیشه افتاد که به آسمان بالا رود. از هشام‌بن‌محمّد کلبی روایت کرده‌اند که کیکاووس از خراسان به بابل آمد و گفت بر همه زمین تسلط یافته‌ام و باید کار آسمان و ستارگان و بالای آن را نیز بدانم. و خدا نیرویی به او داد که با کسان خود در هوا بالا رفت تا به ابرها رسیدند و آن‌گاه خداوند نیرو از آن‌ها بگرفت و بیفتادند و هلاک شدند و او جان به در برد و آن روز به آب‌ریز رفت و پادشاهی‌اش تباهی گرفت و زمین پراکنده شد و شاهان بسیار شدند که با آن‌ها به پیکار بود و گاهی فیروز می‌شد و زمانی مغلوب.
گوید کیکاووس به پیکار دیار یمن رفت و در آن هنگام پادشاه آن‌جا ذوالاذعار پسر ابرهه ذوالمنار پسر رائش بود و چون به یمن رسید ذوالاذعار به مقابله‌ی وی آمد و او فلج بود و پیش از آن برای جنگ برون نمی‌شد و چون کیکاووس با سپاه به سوی بلاد وی آمده بود با گروه حمیر و اعقاب قحطان برون شد و بر او ظفر یافت و اسیرش کرد و اردویش را غارت کرد و کیکاووس را در چاهی کرد و طبقی بر آن نهاد. گوید: مردی به نام رستم که دلیری نیرومند بود با یاران خود از سیستان در آمد و به پندار پارسیان دیار یمن را در نوردید و کیوس را که همان کیکاووس بود از زندان رهایی داد.
گوید به پندار اهل یمن وقتی ذوالاذعار از آمدن رستم خبر یافت با سپاه سوی او رفت و هر دو حریف به دور اردوی خویش خندق زدند که از هلاک سپاهیان نگران بودند و بیم داشتند اگر حمله برند کس نماند و صلح کردند که کیکاووس را به رستم دهند و جنگ برخیزد.
و رستم کیکاووس را به بابل برد و کیکاووس رستم را از بندگی شاه آزاد کرد و سیستان و زابلستان را تیول او کرد و کلاهی زربفت داد و تاج نهاد و گفت: تا بر تختی از نقره نشیند که پایه‌های آن طلا باشد و تا مرگ کیکاووس و مدت‌ها بعد از آن ولایت به دست رستم بود.
گوید پادشاهی کیکاووس یک‌صدوپنجاه سال بود. به پندار دانشوران پارسی نخستین کس که در عزا سیاه به تن کرد شادوس پسر گودرز بود که در ماتم سیاوخش سیاه پوش شد و این به هنگامی بود که خبر قتل سیاوخش به کیکاووس رسید و شادوس سیاه پوشید و پیش شاه رفت و گفت: چنین کرده که روزی تاریک و سیاه است. حسن‌بن‌هانی در شعر خویش گفتار ابن‌کلبی را درباره اسارت کاووس به دستور فرمان‌روای یمن تایید کرده آن‌جا که گوید: کاووس هفت سال در زنجیر ما بود. (طبری، ج۲، ۴۲۱-۴۲۵)
تاریخ طبری صص ۲۱۷- ۲۱۸
و نمرود سوگند خورد که خدای ابراهیم را بجوید و چهار جوجه عقاب را بگرفت و با گوشت و شراب تربیت کرد و چون بزرگ شدند و نیرو گرفتند آنها را به صندوقی بست و در صندوق بنشست آن‌گاه یک ران گوشت برای آن‌ها به بالا نصب کرد و عقاب‌ها به هوای گوشت به بالا پرواز کردند و چون به آسمان رفتند به زمین نگریستن گرفت و کوه‌ها را دید که چون مورچه همی‌جنبید و باز گوشت را بالا برد و زمین را دید که دریایی به آن احاطه داشت و گویی دایره‌ی آب بود و چون بسیار بالا رفت در ظلمت افتاد و بالا و زیر خود را ندید و بترسید و گوشت را پایین برد و عقابان به دنبال آن سرازیر شد و چون کوه‌ها فرود آمدن آن را بدیدند و صداشان را بشنیدند ترسان شد و چیری نمانده بود از جای خویش بلرزد امّا چنین نشد و معنی گفتار خدای که فرماید: «و مکر خویش بکردند و مکر آن‌ها به نزد خداست اگرچه نزدیک بود که از مکرشان کوه‌ها از جا برود.»
…. دیگری گوید: ندا آمد که ای یاغی کجا می‌روی؟ و کوه‌ها صدای عقابان را بشنید و آن ‌را فرمان آسمان پنداشت و نزدیک بود از جا برود و معنی گفتار خدای که اگرچه نزدیک بود کوه‌ها از جای برود. همین است.
و پرواز عقابان از بین‌المقدّس بود و در جبل‌الدخان فرود آمد. و چون نمرود بدانست که کاری نتواند ساخت برجی بنا کرد و چون بسیار بالا رفت بالای آن شد تا به پندار خویش خدای ابراهیم را ببیند و حالش خرابی گرفت چنان‌که پیش از آن نشده بود و خدا بنیان او را از پایه در آورد و چنان‌که در قرآن فرمود: «سقف از بالا بر آن‌ها افتاد و عذاب از زیر بیامد و ندانستند» و چون پایه‌های برج بر آمد فرو ریخت و بیفتاد و از آن هنگام زبان‌های مردم از بیم آشفته شد و به هفتادوسه زبان سخن کردند و آن‌جا بابل نام یافت که از مایه‌ی تبلبل یعنی در هم شدن است و پیش از آن زبان مردم سریانی بود.
۲-۳-۱-۴ م‍روج‌ال‍ذه‍ب‌ و م‍ع‍ادن‌ال‍ج‍وه‍ر
گویند نخستین کس از ملوک که مقیم بلخ شد و از عراق برفت کیکاووس بود! وی از آن پس که به عراق نافرمانی خدا کرد و بنایی برای پیکار آسمان بساخت رو به یمن نهاد و پادشاه وقت یمن که کیکاووس به جنگ او رفته بود شمربن فرقس بود. شمر به مقابله‌ی او برون شد و اسیرش گرفت و در زندانی بسیار تنگ محبوس کرد و دختر شمر که سعدی نام داشت بدو دل باخت و نهان از پدر با او و همراهانش نیکی همی‌کرد و چهار سال به زندان بود تا رستم پسر دستان گروهی مرکب از چهار هزار مرد از سیستان بیاورد و پادشاه یمن شمربن فریقس را بکشت و کیکاووس را برهانید و به ملکش بازگردانید و سعدی نیز همراه وی بود که بر او تسلط یافت و درباره‌ی پسرش سیاوش فریبش داد و حکایت او با افراسیاب ترک رخ داد که مشهور است از پناه بردن سیاوش بدو و به زنی گرفتن دخترش که کیخسرو را از او آبستن شد و کشته شدن سیاوش پسر کیکاووس به دست افراسیاب و کشته شدن سعدی به دست رستم پسر دستان و انتقام سیاوش که رستم گرفت و گروهی از سران ترک را بکشت. به نظر ایرانیان چنان که در کتاب سکیسران هست پیش از کیخسرو و جد پدری او کیکاووس پادشاهی داشت و دانسته نیست که او پسر کیست و کیخسرو فرزند نداشت و شاهی به لهراسف داد… .(مسعودی، ۱۳۶۵: ۲۲۱)
گویند شهر کشمیر را که از پیش مذکور شد کیکاووس به دیار هند بنیاد کرد و سیاوش در زندگی پدرش کیکاووس، شهر قندهار را به دیار سند که ذکر آن از پیش گذشت بنیاد نهاد. (همان، ۲۲۷)
درباره‌ی بنا‌های شگفتی که به وسیله‌ی پادشاهان ساخته شده بود: خانه‌ی ششم کاووسان بود که کاووس شاه آن را در فرغانه‌ی خراسان به نام مدبر اعظم اجسام سماوی یعنی خورشید به وضعی شگفت‌انگیز بنا کرده بود و المعتصم‌بالله آن را ویران کرد. ویرانی این خانه به وسیله‌ی معتصم حکایتی جالب دارد که در کتاب اخبارالزمان آورده‌ایم. (همان، ۵۹۱)
پس از توضیح درباره‌ی آتشکده‌ها و آتش‌های مقدّس می‌گوید: زرادشت به بستاسف شاه فرموده بود، آتشی را که جم شاه احترام می‌کرده بود پیدا کنند و چون جست‌وجو کردند آن را به شهر خوارزم یافتند… ایرانیان گویند که کیخسرو وقتی به جنگ ترک رفته بود سوی خوارزم رفت و بر این آتش گذشت و آن را احترام نهاد و سجده کرد. (همان، ۶۰۴)
۲-۳-۱-۵ التنبیه و الاشراف
ذکر طبقه‌ی سوم از ملوک قدیم ایران که کیانیان یعنی عزیزان بودند: اول آن‌ها کیقباد یک‌صد سال و بیست سال پادشاهی کرد و کیکاووس صد سال و پنجاه سال و کیخسرو شصت سال. (مسعودی، التنبیه، ۱۳۶۵: ۸۵)
۲-۳-۱-۶ آف‍ری‍ن‍ش‌ و ت‍اری‍خ‌
گویند کیکاووس پیروزمند و نیک روز بود و بر اثر پیروزی و نیک روزی که خداوند نصیب او کرده بود خواست که از آسمان آگاه شود. قصری را که در بابل است بنا کرد و بر آن صعود کرد. خداوند بر او خشمگین شد و او را ترک کرد تا آن رفعت و بلندی مقامش فرو کاست و ناتوان شد و خداوند فرشته‌ای را فرستاد تا قصر او را با تازیانه‌ای آتش زد و آن را قطعه قطعه کرد و ویران کرد و پادشاهان بر او عصیان کردند و او به جنگ پادشاه یمن رفت و با او پیکار کرد. او را محاصره کردند و اسیر گرفتند و در بند نهادند. چنان‌که یاد کردیم و این داستان آن‌گونه که روایت شده مانند داستان نمرود است.
گویند رستم با گروه انبوهی از سیستان بیرون شد و از سیمرغ خواست تا با او همراه شود. سیمرغ پر خویش بدو داد و گفت هرگاه نیازمند شدی آن را در آتش افکن. من در دم حاضر می‌شوم. رستم روانه شد تا به یمن رسید و با ایشان پیکاری سخت کرد. گویند پادشاه حمیر جادوگر بود و به افسون، شهر خویش را برداشت و میان آسمان و زمین معلق ساخت. رستم پر سیمرغ را در آتش افکند و در دم سیمرغ حاضر شد و رستم را بر پشت خویش سوار کرد و اسبش را با چنگ‌هایش گرفت و در آسمان پرواز کرد تا برابر شهر رسید و در حالی که مثل رعد صدا می‌کرد بال گشود و بر شهر فرود آمد و رستم با ایشان پیکاری عظیم کرد و کیکاووس را از چاه بیرون آورد و سُعدی را نیز همراه او بیرون آورد و هر دو را به بابل فرستاد.
گویند میان سعدی و سیاوش‌بن کیکاووس داستانی روی داد به مانند داستان یوسف و زلیخا که او را به خویشتن خواند به زشتی و گویند سعدی دلباخته‌ی او شده بود و برای دل‌ربایی از سیاوش نیرنگ‌ها ساز کرد. اگرچه سیاوش هرگز اجابت نکرد. سعدی نزد پدرش از وی شکایت کرد تا سیاوش را به زندان افکندند و کمر به قتل وی بست. خبر به رستم رسید. دانست که از نیرنگ سعدی‌ست. آمد و او را از خانه بیرون برد و سرش را برید و سیاوش در سرزمین ترک کشته شد و شهریاری کیکاووس صدوپنجاه سال بود و آن‌چه ما در این داستان یاد کردیم امکان‌پذیر است مگر داستان سیمرغ. (مقدّسی، ۱۳۷۴: ۵۰۴-۵۰۵)
۲-۳-۱-۷ مفاتیح العلوم
در مفاتیح‌العلوم به رغم آن که در قرن چهارم نوشته شده و مؤلف آن قطعاً به منابع فراوانی دسترسی داشته است؛ در خصوص پادشاهان تاریخ ایران فقط به القاب آنان اشاره شده است:
کیانیه: کی به معنی جبار است و کیان همان جبابره‌اند.
کیقباد: لقبش اول است.
کیکاووس: لقبش نمرد است یعنی نمرده است. گمان می‌کنم او همان کسی‌ست که عبرانی‌ها نمرودش می‌نامند. (خوارزمی، ۱۳۴۷: ۱۰۰)
۲-۳-۱-۸ الفهرست
ابن‌ندیم در خصوص نامه‌نگاری در عهد پادشاهان قدیم ایران می‌گوید در آن عصر نامه‌نگاری بسیار گم بود و مردم بر بسط کلام و بیان معانی به الفاظ صحیح نداشتند و آن‌گاه جملاتی از پادشاهان افسانه‌ای ایران ذکر می‌کند. از جمله عبارت زیر را از کیکاووس خطاب به رستم نقل کرده است:
و نیز از آن جمله است: از کیکاووس پسر کیقباد به رستم: من تو را از قید بردگی آزاد ساختم و سجستان را به ملکیت تو دادم. بردگی را برای هیچ‌کس مخواه و سجستان را به مالکیت خود در آور به همان‌گونه که به تو امر کردم. (ابن ندیم، ۱۳۶۶: ۲۱)
۲-۳-۱-۹ تجارب‌الامم
کیکاووس و سیاوش
آن‌گاه پس از کی‌کوات کیکاووس پور کی بنه پور کی‌کوات پادشاه شد. وی بر دشمنان خویش سخت گرفت و از بزرگان کشور که از کارشان خوشنود نبود بسیار بکشت و در بلخ بماند. از پشت وی پسری آمد که در زیبایی و خوش اندامی به روزگار مانند نداشت. وی را نام سیاوش کرد و به رستم گرد، پوردستان از فرزندان گرشاسب که‌ اندکی پیش از وی یاد کردیم سپرد که از سوی وی اسپهبد سگستان و بوم‌های دیگر بود. فرمود تا در پرورش او بکوشد. رستم سیاوش را با خود به سگستان برد و برای او پرستاران و دایگان برگزید و چون ببالید آموزگارانی برای وی بیاورد و او را بفرهیخت و سوارکاری بیاموخت. چنان‌که در سوارکاری سرآمد شد و آن‌گاه که مردی برومند بود به نزد پدرش کیکاووس بازگشت. پدر بیازمودش و وی را پخته و کاری و سرآمد یافت. کیکاووس را زنی بود در زیبایی بی‌همتا که گویند دخت افراسیاب شاه توران یا دخت شاه یمن بوده است. ایرانیان در این‌باره داستان‌هایی دراز گویند و پندارند که وی زنی افسونگر بوده است و سیاوش را افسون کرده بوده است و سرانجام کیکاووس از آن‌چه میان آن دو می‌گذشت آگاه گردید! پایان دل‌دادگی‌شان و این پندار که رازشان پوشیده خواهد ماند این بود که کیکاووس بر پسر خشم گرفت چنان‌که سیاوش بر خویشتن بیمناک شد و به رستم گفت تا از پدرش کیکاووس بخواهد که او را به جنگ افراسیاب فرستد. زیرا میان کیکاووس و افراسیاب دشمنی تازه‌ای پدید آمده بود. سیاوش می‌خواست که از پدر و زن وی سودابه دور باشد. رستم چنین کرد و با کیکاووس سخن گفت و از وی بخواست تا سپاهی همراه سیاوش کند. کیکاووس سپاهی انبوه به سیاوش سپرد و به توران زمین گسیلش کرد. سیاوش و افراسیاب چون دیدار کردند پیمان آشتی بستند و سیاوش کار را به پدر بنوشت لیک پدر را خوش نیامد و فرمود تا در برابر افراسیاب بایستد و نبرد کند. سیاوش کار بستن فرمان پدر و جنگیدن با افراسیاب را ننگ داشت و کاستی دانست چرا که با وی سازش کرده بود و افراسیاب پیمانی نشکسته بود. از این رو سر باز زد و فرمان پدر به جای نیاورد. وی می‌دید که در این همه، هرچه بیند از زن پدر است. پس بر آن شد تا از پدر بگریزد. به افراسیاب پیام داد و از وی زینهار خواست که از پدر بگسلد که از پدر بگسلد و به وی پیوندد! افراسیاب درخواست وی را پذیرفت و به وی زینهار داد! پیکی که در میانه‌ی آن دو بود مردی بود پیران نام که از بزرگان توران بود. سیاوش چون چنین کرد؛ سپاهیان پدر که آنک به زیر فرمان وی بودند روی از وی برتافتند و سوی پدرش کیکاووس شتافتند. افراسیاب سیاوش را گرامی داشت و دخت خویش را به وی به زنی داد و او همان مادر کیخسرو است. افراسیاب سیاوش را هم‌چنان گرامی داشت تا از فرهنگ و هوش و برومندی و دلیری که از او بدید بیمناک شد و برادر و دو پسر افراسیاب که بر پادشاهیشان بیمناک بودند که خود داستانی دراز دارد میان افراسیاب و سیاوش سخن چیدند تا سرانجام سیاوش را هنگامی که زنش دخت افراسیاب کیخسرو را در شکم داشت بکشتند. آن‌گاه نیرنگ زدند تا مگر زن بار از شکم بیفکند و او نیفکند. سپس که آشتی میان سیاوش و افراسیاب به پادرمیانی او پدید آمده بود کار افراسیاب را نکوهید و او را از فرجام فریب و خون‌خواهی بترسانید و رای زد تا افراسیاب دخت خویش و همسر سیاوش را بدو بسپرد تا هنگامی که بار فرو هلد و آن‌گاه اگر کشتن خواست نوزاد را بکشد. افراسیاب دختر را بدو بسپرد و چون بار فرو هشت پیران از کشتن پسر سر باز زد و کار او را هم‌چنان پنهان داشت تا آن‌که جوانی برومند شد و او همان کیخسرو بود. گویند که کیکاووس ویو گودرز را به توران فرستاد و فرمود تا در کار پسر سیاوش که در آن‌جا بزاد جست‌وجو کند و راهی بیابد تا او را با مادرش از آن‌جا بیرون آرد. ویو چنین کرد و روزهایی دراز در جست‌وجوی کار کیخسرو سپرد تا سرانجام از کارش آگاه شد و نیرنگ زد تا او و مادرش را از توران زمین بیرون آورد. رستم دلیر با سپاهی گران از دلیران و گردان به پیشواز آن دو رفت. توران تیز به دنبال کیخسرو برخاستند و میان ایشان با رستم جنگ‌ها رفت که پیروزی با رستم بود.
پارسیان را در این‌جا افسانه‌هایی‌ست و پندارند که دیوان به فرمان کیکاووس بوده‌اند. برخی پندارند که سلیمان داوود بدیشان چنین فرموده بوده است. با افسانه‌های دیگری که ناشدنی‌ست هم‌چون بر شدن به آسمان و ساختن شهر گنگ دژ با بارویی از زر و سیم و آهن و مس و این‌که آن شهر میان آسمان و زمین بوده است. مانند آن‌که در باز گفتنش سودی نباشد.
باری کاری که کیکاووس کرد این بود که چون بیش‌تر خواسته‌های وی بر آمد به زور گویی روی آورد! به بابل رفت و در آن بوم بماند و شیوه‌ای که خود در پیش داشت و هم با رای خویش به کار می‌بست فرو نهاد و مردم را با گماردن دربانان و خود بزرگ نمودن بترسانید و مردم را نمی‌پذیرفت. چنین بود که سرانجام کار پادشاهی او به تباهی کشید و شاهان پیرامونش بسیار شدند. چنان‌که گاه خود بر آنان می‌تاخت و گاه بر وی تاخت می‌آوردند که باری پیروز بود و باری دیگر نه. تا روزی که به سرزمین یمن تاخت برد. در آن هنگام شاه یمن ذوالاذعار بود و حمیریان و قحطانیان به پیشواز او برون آمدند و ذوالاذعار بر کیکاووس دست یافت که به بندش کشید و سپاه و اردوی او را چپاول کرد و وی را در چاهی افکند و در چاه را ببست.
آنک، رستم‌گرد با یاران خویش از سگستان بیرون آمد. پارسیان از دلاوری و گردی رستم داستان‌ها گویند که در بازگفتن آن سودی نباشد. گویند که وی در سرزمین یمن پیش رفت و کیکاووس را از چاهی که در آن زندانی بود برون آورد. لیک مردم یمن گویند که کار نه چنین بوده است چنان بود که ذوالاذعار چون از روی آوردن رستم آگاه شد با سپاهی گران به سوی او برون شتافت و هر یک در برابر دشمن خویش هندک زدند و از نابودی سپاهیان خویش بیمناک شدند و ترسیدند که اگر به جنگ در هم آمیزند کسی از ایشان باز نماند. پس سازش کردند که ذوالاذعار کیکاووس را به رستم بازپس دهد و جنگ را فروهلند. آن‌گاه رستم با کیکاووس به بابل بازگشت و کیکاووس نامه‌ای در آزادی رستم نوشت و سگستان و زابلستان را به وی بخشید. نامه‌ها در آن روزگار کوتاه می‌بود و در آن از انگیزه و سبب سخن نمی‌رفت. گزاره‌ی پارسی آن نامه چنین است: «از کیکاووس پور کی‌کوات به رستم، از بندگی آزادت ساختم و سگستان را به تو داده‌ام. از این پس به بندگی هیچ کس گردن منه و شاه سگستان باش چنان‌که من می‌فرمایم و بر تختی از سیم و زراندود بنشین و افسری زربفت و تاج‌دار بر سر کن.» نشانه‌ی درستی آن‌چه از کار کیکاووس گفته‌ایم سروده‌ی حسن‌هانی‌ست که گوید:
کاووس هفت سال آزگار در زنجیرهای ما بماند و گرما خورد (ابن‌مسکویه، ۱۳۶۹: ۷۰-۷۳)
۲-۳-۱-۱۰ تاریخ بلعمی
و از پس کیقباد پسرش بود کیکاووس و ملک عجم همه او را داشت و حد مشرق از سوی ترکستان افراسیاب داشت و هرچه از پی آن بود همه تا ناحیت حجاز و سبا و یمن و حد مغرب سلیمان را بود و این کیکاووس از سلیمان، دیوان خواست تا فرمان او برند و شهرها بنا کنند به سوی او. سلیمان دیوان را بر آن کار فرمان‌بردار او کرد و هیچ ملک بر وی چیره نشد و نشستن‌گاه خویشتن همه‌ی ملک بلخ داشت و میان او و میان ترک حد جیحون بود و او را سپاه‌سالاری بود، نام او رستم‌بن دستان. این رستم بزرگ بود به جهان اندر و از او بزرگ‌تر نبود و مردانه‌تر. و مهتر سگستان بود و آن همه شهرها بدو آبادان بود. و ملکی آن نواحی او را بود از دست ملوک عجم. پس این کیکاووس را پسری آمد سیاوخش نام کردش و به همه جهان اندر، از او نیکوروی‌تر نبود. کیکاووس او را به رستم داد و گفت او را به سگستان بر و بپرورش و رستم او را ببرد و آن‌جاش بپرورد و ادب‌ها بیاموخت و هنرها. چون بیست ساله شد باز پدر آورد. چون کیکاووس او را بدید بدان نیکویی و ادب‌های تمام شاد شد.
و این کیکاووس دختر ملک ترک را به زنی کرده بود، دختر افراسیاب را و افراسیاب این دختر را فرستاده بود بی‌خواسته و سالی زمان خواسته بود تا مال بفرستد و دوسال بشد از این میعاد و چیزی نفرستاد. پس چون سیاوخش باز بلخ آمد و جامه‌های ملوکان اندر پوشید و به سلام پدر شد زن کیکاووس دختر افراسیاب بر سیاوخش عاشق شد و او را بر خویشتن خواند و سیاوخش فرمان او نکرد و گفت: پدر را بی‌وفایی نکنم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ق.ظ ]




 

رفتارهای جامعۀ محلی

 

روابط در حال تجاری شدن، میهمان و میزبان، تمایل برای تحکیم ارتباط

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

 

مرحلۀ اکتشاف

 

جامعۀ محلی مهمان­نواز و با غریبه­ها سازگار هستند، فاقد نگرش اقتصادی به صنعت گردشگری می­باشند و به دلیل ویژگی جمعیت­پذیری شهر پیش بینی می­ شود ظرفیت تحمل اجتماعی بالایی در زمینۀ جذب گردشگر داشته باشد. در این زمینه نیازمند اتخاذ راهبردهای زیرساختی، منابع انسانی-آموزش، اجتماعی-فرهنگی، بازاریابی-محصول می­باشد.

 
 

مشارکت جامعۀ محلی (مشارکت­پذیری)

 

دولت سرمایه­گذار عمده است، جامعۀ محلی نیز در بخش­هایی مشارکت دارد. سرمایه ­گذاری توسط نیروهای بومی هم آغاز شده است.

 

آغاز مرحلۀ رشد و مشارکت

 

جامعۀ محلی نگرش مثبت و اقتصادی به پتانسیل­های سرمایه ­گذاری در زمینه گردشگری ندارد و جنبه اقتصادی گردشگری بین سرمایه ­گذاران نهادینه نشده است. علی رغم این تعدادی از افراد بومی به سرمایه ­گذاری در زمینه گردشگری رغبت نشان می­ دهند. به همین دلیل نیازمند اتخاذ راهبردهای مشارکت­پذیری، منابع انسانی-آموزش، اجتماعی فرهنگی،زیرساخت، بازاریابی-محصول، زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی، منابع انسانی-آموزش می­باشد.
.

 
 

سطح توسعه زیرساخت­ها و امکانات

 

شهر بوکان دارای تسهیلات و خدمات و زیرساخت­های اولیه برای توسعه فعالیت­های گردشگری می­باشد و همچنین تمهیداتی برای توسعۀ حداقل زیرساخت­ها جهت رفاه حال گردشگران در نظر گرفته شده است.

 

آغاز مرحلۀ رشد و مشارکت

 

به دلیل عدم انجام فعالیت­های بازاریابی و پیشبردی در مکان­های اقامتی در حال حاضر عرضه بیش از تقاضا است. به دلیل دارا بودن فضای در دسترس زیاد برای عمران و آبادی شهر، امکان توسعه زیرساخت­ها و فضاهای تفریحی و سرگرمی وجود دارد. زیرساخت­های لازم جهت توسعه گردشگری وجود ندارد اما در حال حاضر تمهیداتی برای توسعه زیرساخت­ها و امکانات در نظر گرفته شده است. در این زمینه نیازمند اتخاذ راهبردهای مشارکت­پذیری، منابع انسانی-آموزش، اجتماعی-فرهنگی،زیرساخت، بازاریابی-محصول، زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، منابع انسانی-آموزش می­باشد.

 
 

مدیریت

 

مدیریت منطقه در حوزۀ میراث فرهنگی و صنایع دستی وارد شده، اما هنوز سازماندهی­های اساسی صورت نگرفته است.

 

آغاز مرحلۀ رشد

 

به دلیل محدودیت اعتبارات و اختیارات دولتی، مدیریت منطقه فعّال نیست. چشم انداز مدیریتی ضعیف می­باشد و به دلیل نبود اداره سازمان یافته گردشگری تعداد نیروهای فعّال و متخصص در زمینه گردشگری اندک می­باشد. به همین دلیل نیازمند اتخاذ راهبردهای بازاریابی-محصول، زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، منابع انسانی-آموزش می­باشد.

 
 

اثرات گردشگری

 

اثرات گردشگری در منطقه هنوز بروز نکرده است و قابل رصد نمی ­باشد

 

مرحلۀ مشارکت

 

در مجموع اثرات اجتماعی فرهنگی پائین است و به نوعی ظرفیت پذیرش اجتماعی آن هنوز اشباع نشده است. با توجه به شرایط موجود و ویژگی جمعیت­پذیری؛ افزایش ظرفیت­پذیری اجتماعی فرهنگی و پس از آن زیست محیطی در الویت می­باشد. به طور کلی توجه به راهبردهای مشارکت­پذیری، منابع انسانی-آموزش، اجتماعی فرهنگی،زیرساختی ضروری است.

 

منبع: یافته­های تحقیق
۴-۴)تحلیل داده‌های جمعیت­شناختی
در بخش تجزیه و تحلیل داده ­ها، ابتدا ویژگی­های جمعیت­شناختی پاسخ ­دهندگان با توجه به عامل جنسیت، میزان تحصیلات و سابقه کار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج آن به شرح زیر می­باشد:
جدول ۲-۴- نسبت جنس مونث و مذکر پاسخ دهندگان

 

جنست

 

فراوانی

 

درصد

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ق.ظ ]