دانلود مطالب پایان نامه ها با موضوع شناسایی محدودیت های گردشگران ... |
منبع:
Crawfor, D. W., Jackson, E. L., & Godbey, G. (1991). A hierarchical model of leisure constraints. Leisure Sciences, ۱۳(۴), ۳۰۹-۳۲۰٫
بر اساس نظر کروفورد و همکارانش (۱۹۹۱)، «شرکت یا عدم شرکت در فراغت، از سلسله مراتب محدودیتها پیروی می کند. ابتدا در سطح درون فردی، ترجیحات فراعتی شکل میگیرد. اگر محدودیتهای درون فردی وجود نداشته باشد، یا به نحوی برطرف شود، فرد با محدودیتهای میان فردی مواجه می شود که این محدودیتها در سفرهای فردی کمتر وجود دارد. با برطرف شدن این محدودیتها، فرد با محدودیتهای ساختاری مواجه می شود. اگر محدودیتهای ساختاری وجود داشته باشند و رفع نشوند، عدم مشارکت فرد رخ میدهد». از محدودیتهای درون فردی به محدودیتهای مبداء، و از محدودیتهای ساختاری به محدودیتهای فاصلهای نیز یاد می شود (نیانپوان و همکاران، ۲۰۰۸).
این مدل سلسله مراتبی، افقی است و با سایر مدلهای سلسله مراتبی، مانند هرم نیازهای مازلو (۱۹۴۶) تفاوت دارد. بسیاری از پژوهشگران (الکساندریس و کارول، ۱۹۹۷؛ گیلبرت و هادسون، ۲۰۰۰؛ هاوکینز و همکاران، ۱۹۹۹؛ هادسون، ۲۰۰۰؛ پنینگتون و دبوراه[۱۲۳]، ۲۰۰۲؛ ریمور و همکاران[۱۲۴]، ۱۹۹۳؛ ساماندال و همکاران، ۱۹۹۷) نیز سلسله مراتبی بودن این مدل را مورد تأیید قرار دادهاند. با این حال، از آنجایی که سلسله مراتبی بودن محدودیتها در برخی از پژوهشها (هندرسون و بیالسکی، ۱۹۹۳؛ سامدال و همکاران، ۱۹۹۷) تأیید نشده است، شاید بهتر است بگوییم که این مسأله تنها در برخی جوامع و برای برخی فعالیتها صادق است (هادسون و گیلبرت، ۲۰۰۰؛ نیانپوان و همکاران، ۲۰۰۸؛ آیلینگ[۱۲۵]، ۲۰۰۸). در هر صورت، پژوهشگران هنوز در این باره به اتفاق نظر نرسیدهاند.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
روئل و فسنمایر[۱۲۶] (۱۹۹۲) نیز فاکتورهایی چون مسایل مالی، روانشناختی، رضایت و ریسک زمانی را به عنوان محدودیتهای معمول سفر و اوقات فراغت معرفی می کنند (روئل و فسنمایر، ۱۹۹۲).
اوم و کرامپتون[۱۲۷] (۱۹۹۲) در مورد محدودیتها و تسهیلات ادراک شده در تصمیمات برای تعطیلات بررسیهایی انجام دادهاند. آنها در پژوهشهای خود از تسهیلات به عنوان باورهایی از مقاصد یاد کرده اند که در جهت ارضای نیازهای انگیزشی گردشگران استفاده می شود. این در حالی است که تمامی جوانب و اوصافی که از تسهیلات یاد نشده باشد و در آن جایی نداشته باشد به عنوان محدودیتها از آن یاد می شود. در نهایت، نتایج پژوهش آنها نشان داد که تسهیلات در مجموعه عوامل برانگیزاننده ابتدایی، اثر بیشتری نسبت به مجموعه عوامل برانگیزاننده بعدی در انتخاب یک مقصد بالقوه دارد. اما رفته رفته و در مراحل بالاتر و بعدی، این محدودیتها هستند که تعیینکننده مقاصد هستند (اوم و کرامپتون، ۱۹۹۲).
جکسون و همکاران (۱۹۹۳) در موافقت با رایت و گودیل (۱۹۹۱)، سطحی از انگیزه را به مدل سلسله مراتب محدودیتها افزودند تا بتوان شدت نسبی انگیزه فرد برای مشارکت را در کنار محدودیتهای مختلف در نظر گرفت. علیرغم اینکه بیشتر بودن محدودیتها، باعث مشارکت کمتر فرد می شود، بیشتر بودن انگیزه، مشارکت وی را افزایش میدهد. بنابراین محدودیتها و انگیزش رابطهای معکوس دارند. شایان ذکر است همان طور که در مدل نهایی آنها (نمودار ۴-۲) مشاهده می شود، برآیند محدودیتها و انگیزه ها تعیینکننده «سطح مشارکت» است، نه مشارکت یا عدم مشارکت افراد (جکسون و همکاران، ۱۹۹۳).
انگیزه ها (جاذبهها)
محدودیتهای درون فردی
ترجیحات فراغتی
محدودیتهای بین فردی
محدودیتهای ساختاری
سازگاری و هماهنگی میان فردی
سطوح مشارکت
نمودار ۴-۲: مشارکت در فراغت، برآیند محدودیتها و انگیزه ها
منبع:
Jackson, Edgar L., Crawford, Duane, & Godbey, Geoffery. (1993). Negotiation of leisure constraints. Leisure science, Vol. 15, No. 1, pp. 163-179.
جکسون (۱۹۹۳) شش بعد از محدودیتهای موجود در محیطهای مختلف را شناسایی کرده است:
انزوای اجتماعی: ویژگیهای ناشی از تعامل با مردم
دلایل شخصی: نشاندهنده تواناییها یا انگیزه های افراد
دسترسی: کمبود یا دسترسی محدود به وسایل حمل و نقل، فاصله زیاد و کیفیت پایین راه ها
هزینه: هزینه، تجربه، هزینه خرید یا اجاره تجهیزات و وسایل
زمان: تعهدات خانوادگی و شغلی، نداشتن زمان به علت تخصیص آن به سایر فعالیتها
امکانات: ازدحام و نگهداری از امکانات مقصد که رابطه علت و معلولی دارند.
در این پژوهش بعد انزوای اجتماعی معادل محدودیتهای میان فردی، بعد دلایل شخصی معادل محدودیتهای درون فردی و ابعاد دسترسی، هزینه، زمان و امکانات معادل محدودیتهای ساختاری است (جکسون، ۱۹۹۳).
هندرسون و همکاران (۱۹۹۶)، مدل سلسله مراتبی را وسیلهای کاربردی برای درک بهتر محدودیتهای مشارکت در فراغت دانسته اند (تائه، ۲۰۰۷).
تیان، کرامپتون و ویت[۱۲۸] (۱۹۹۶) اشاره می کنند که در یک ارزیابی انجام شده مشخص شد که محدودیتها مانع حضور گردشگران در موزه می شود (تیان، کرامپتون و ویت، ۱۹۹۶).
از نظر سونمز و گرائف (۱۹۹۸)، شش بعد مهم محدودیتها عبارتند از: قیمت، زمان، سختی دسترسی، شهرت، شکست محصول و عدم علاقه. در ادبیات معاصر گردشگری، واژه های دیگری نظیر موانع نیز یافت می شود (سونمز و گرائف، ۱۹۹۸).
دلارت و همکاران (۱۹۹۸) چارچوبی بر پایه محدودیت پیشنهاد دادهاند که مؤلفه های گوناگون در تصمیمات چندوجهی گردشگران برای سفر، زمانبندی و ترتیبدهی مؤلفه ها را نشان میدهد. چارچوب پیشنهادی آنها همچنین این واقعیت که تصمیمات با توجه به مجموعه ای از محدودیتها گرفته میشوند را نیز در بر میگیرد (دلارت و همکاران، ۱۹۹۸).
هینچ و جکسون (۲۰۰۰) با بهره گیری از مدل محدودیتهای گردشگری و اوقات فراغت به آزمایش فصلی بودن گردشگری پرداختهاند. از نظر آنان راه مؤثر برای پژوهشهای مرتبط با موضوع فصلی بودن، در گرو فهم محدودیتها و تأثیر آن بر تصمیمات گردشگران است (هینچ و جکسون، ۲۰۰۰).
بعدها، هینچ و همکارانش (۲۰۰۱) از داده های تجربی برای آزمون چارچوب نظری استفاده کردند. پژوهش آنان با مشارکت بازدیدکنندگان پارک ادمونتون[۱۲۹] کانادا انجام شد. این پژوهشها دیدگاه های جدیدی در مورد فصلی بودن و تفاوت روند گردشگری تابستانی و زمستانی کانادا به همراه داشت (هینچ و همکاران، ۲۰۰۱).
فلیزچر و پیزام[۱۳۰] (۲۰۰۲) در پژوهشی در مورد محدودیتهای مسافرت در بین بزرگسالان اسرائیلی به این نتیجه رسیدند که انگیزه های گردشگری به شدت تحت تأثیر دو عامل درآمد و بهداشت قرار دارد. اما طول مدت مسافرت با سن گردشگران تغییر می کند (فلیزچر و پیزام، ۲۰۰۲).
پنینگتون و دبوراه (۲۰۰۲) مدل محدودیتهای اوقات فراغت را بر روی مفهوم گردشگری بر مبنای طبیعت آزمایش کردند و وجود مدل سه بعدی محدودیتهای درون فردی، میان فردی و ساختاری را تأیید نمودند. آنها به این نتیجه رسیدند که در مورد ادراک محدودیتها بر اساس متغیرهای جمعیتشناختی تفاوتهایی از نظر سن و مراحل چرخه زندگی خانوادگی وجود دارد (پنینگتون و دبوراه، ۲۰۰۲).
اگر چه پژوهشهایی که توسط نیاپین، موریس و گرائف[۱۳۱] (۲۰۰۴) انجام شد، حمایت بسیار کمی از مدل سه بعدی گردشگری بر پایه طبیعت شده که آزمونی برای مشارکت افراد برای فعالیتهایی نظیر اسب سواری، قایقرانی و بادبانی است (نیاپین، موریس و گرائف، ۲۰۰۴).
تائه (۲۰۰۷) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سلسله مراتب چندگانه محدودیتهای سفر و اوقات فراغت» از منظر طبقه بندی به واکاوی طبقه بندی ساختار نظری سلسله مراتب چندگانه به منظور درک بهتر از محدودیتهای سفر ادراک شده بر اساس معیارهای اجتماعی و جمعیتشناختی پرداخته و میافزاید چگونه وضعیتهای مالی چندگانه و واحد بر روی مشارکت انفرادی در سفر و اوقات فراغت تأثیر می گذارد. از یافتههای این پژوهش این گونه ادراک می شود که گروه های بیبهره در مقایسه با گروه های ذینفع با محدودیتهای عدیدهای مواجه هستند. همچنین مشکلات و محدودیتهای «حمل و نقل» و محدودیتهای خاصی که برای «نژادها» و «سنین» مختلف وجود دارد و به عنوان محدودیتهای سفر شناخته می شود.
سیلوا و کوریا (۲۰۰۷) در مقاله «تسهیلگرها و محدویتهای مشارکت در سفر: مطالعه موردی جنوب غرب پرتغال» با تحلیل محدودیتها و عوامل تسهیلگر سفر برای ساکنین جنوب غرب پرتغال به این نتیجه رسیدند که عوامل عمده تصمیم گیری برای سفر عبارتند از «زمان»، «پول»، «انگیزه» و «وجود همراه برای سفر».
پژوهشهای نیانپوان و همکارانش (۲۰۰۸) با افزودن سه بعد جدید به محدودیتهای ساختاری در مفهوم گردشگری با عنوان «هزینه»، «کمبود وقت» و «ویژگیهای مقصد» وارد مرحله جدیدی شد (نیانپوان و همکاران، ۲۰۰۸).
ژانگ (۲۰۰۹) در رساله دکترای خود با عنوان «انگیزه ها، محدودیتها و تصمیم گیری گردشگران خروجی پکن» چنین نتیجه گرفته است که محدودیتها و انگیزه ها تأثیر مشخصی در مشارکت در سفر ایجاد می کنند. وی میافزاید انتخاب مقصد و جذابیت آن متأثر از میزان محدودیتها و انگیزه ها است. از عوامل عمدهای که به عنوان محدودیت در این تحقیق در نظر گرفته شده اند میتوان به «مشکلات زبانی»، «نگرانیهای امنیتی»، «وضعیت مالی»، «مهارت ها»، و «زمان» اشاره کرد (ژانگ، ۲۰۰۹).
کاتیاپورنپانگ و میلر (۲۰۰۹) در مقاله خود تحت عنوان «محدودیتهای اجتماعی ـ جمعیتشناختی رفتار گردشگری» به تأثیر محدودیتهای اجتماعی ـ جمعیتشناختی بر روی ابعاد گزینه های سفر پرداختهاند. این دو پژوهشگر چنین نتیجه گرفتهاند که «سن»، «درآمد»، و «مرحله زندگی» تأثیر متقابل و تفاوت عمدهای بر روی رفتار گردشگر دارند. آنها همچنین اشاره می کنند که عوامل اجتماعی و جمعیتشناختی به اشکال گوناگونی به محدودیتهای سطوح مختلف رفتار گردشگری تأثیر میگذارند (کاتیاپورنپانگ و میلر، ۲۰۰۹).
کارنیرو و کرامپتون (۲۰۰۹) در مقاله خود با عنوان «تأثیر درگیری، آشنایی و محدودیتها بر جستجوی اطلاعات مقصد» به بررسی تأثیر درگیری، آشنایی و «محدودیتهای ساختاری» بر روی نحوه جستجوی اطلاعات در دو پارک ملی در کشور پرتغال پرداختهاند و بدین نتیجه رسیده اند که مشکلات و محدودیتهای «مالی» مردم را تشویق به جستجوی اطلاعات می کند، اما محدودیتهای «زمان» و «قابلیت دسترسی» هیچ تأثیری بر روی جستجوی اطلاعات اعمال نمیکنند (کارنیرو و کرامپتون، ۲۰۰۹).
با توجه به پژوهشهایی که بدانها اشاره گردید، میتوان گفت اکثر پژوهشهایی که درباره محدودیتهای مسافرت انجام شده، کمّی بوده اند. اما چند استثنا وجود دارد که به صورت کیفی به بررسی این موضوع پرداختهاند.. برای مثال:
هادسون و گیلبرت (۱۹۹۹) برای توصیف بهتر محدودیتهای درون فردی، میان فردی و ساختاری از رویکردهای توصیفی برای مشارکتکنندگان اسکی استفاده کردند. در نهایت، پژوهشها نشان داد که محدودیتهای متفاوت شرکت کنندگان و کسانی که شرکت نمیکنند، مانع استفاده مناسب می شود (هادسون و گیلبرت، ۱۹۹۹).
دنیلز، رودگرس و ویگینز[۱۳۲] (۲۰۰۵) از شرحهای نوشته شده که توسط افراد معلول پر شده بودند، استفاده کردند. تحلیل الگوی مقایسه ای یک ویژگی که به عنوان ابزار تحلیل توصیفی به کار میرود، برای تحلیل این شرحها مورد استفاده قرار گرفت (دنیلز و همکاران، ۲۰۰۵).
از طرف دیگر، با توجه به ماهیت محدودیت و به منظور شناسایی انواع محدودیتهای پیش روی گردشگران، بایستی سایر جنبه های گردشگری نیز مورد بررسی قرار گیرند؛ چرا که، این مسأله عموماً در کنار متغیرهای دیگری چون رضایت، مشارکت در سفر، وفاداری، تصویر برند، انگیزه و… مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه به برخی از پژوهشهایی اشاره می شود که علیرغم این که به طور مستقیم به موضوع محدودیتهای سفر و گردشگری نپرداختهاند، اما به طور غیرمستقیم با این موضوع در ارتباط میباشند:
کرامپتون (۱۹۷۹) معتقد است که عوامل رانشی[۱۳۳]، انگیزه های روانشناختی و اجتماعی هستند که از درون گردشگر نشأت میگیرند. عوامل کششی[۱۳۴] نیز انگیزههایی هستند که مقصد، تحریککننده آنهاست و ناشی از تأثیر مقصد و جاذبههای آن بر روی گردشگر میباشند. کرامپتون ۹ عامل رانشی و ۹ عامل کششی را شناسایی کرده است که بر انتخاب نوع سفر و نوع مقصد تفریحی اثر میگذارند.
هادسون (۲۰۰۰) در مقالهای با عنوان «بخشبندی گردشگران بالقوه: محدودیت متفاوت بین مردان و زنان» به اندازه گیری ادراک شرکت کنندگان فعلی و بالقوه اسکی از محدودیتهای «درون فردی»، «میان فردی»، و «ساختاری» پرداخته است. هادسون در این تحقیق به این نتیجه میرسد که تفاوت بسیار زیادی در سطح محدودیتهای درون فردی میان مردان و زنان وجود دارد. این محدودیتها در ۳۰ نوع و در سه سطح درون فردی، میان فردی و ساختاری مورد بررسی قرار گرفتهاند.
از نظر باسالا و کلنوسکی[۱۳۵] (۲۰۰۱) زبان و ارتباط کلامی یکی از پنج ریسک مهم ادراک شده توسط گردشگران در طول سفر است. یکی از مسایل عمده و مهم در زمینه گردشگری بین المللی همواره بحث فرهنگ و زبان بوده است. اگر چه فرهنگ، زبان و مذهب همیشه جزو عوامل تهییجکننده سفر به شمار میآیند، اما اغلب، مشکلات فراوانی را نیز ایجاد می کنند؛ به همین دلیل، جزو موانع و محدودیتهای اساسی سفر به شمار میروند (باسالا و کلنوسکی، ۲۰۰۱).
مانی و کراتز[۱۳۶] (۲۰۰۳) در پژوهش تطبیقی خود درباره گردشگران آلمانی و ژاپنی بازدیدکننده از امریکا دریافتند که فرهنگ بر منابع اطلاعاتی مورد استفاده، خصوصیات سفر، و گروه همسفران تأثیر می گذارد. از نظر ریزینگر و ماووندو[۱۳۷] (۲۰۰۵) فرهنگ ملی (ارزشهای مربوط به فرهنگهای مختلف)، شخصیت و انگیزه سفر تا حد زیادی با پریشانی، امنیت و ادراک خطر سفر مرتبط است (هرگسل[۱۳۸]، ۲۰۰۶).
برلی و مارتین[۱۳۹] (۲۰۰۴) موارد زیر را به عنوان متغیرهای تصویر ادراک شده (بسته به پژوهش خود) بر میشمارند:
منابع طبیعی: آب و هوا، تنوع و منحصر به فرد بودن، مناطق حفاظتشده طبیعی، دریاچهها، کوهستان، صحراها، پوشش گیاهی و جانوری، سواحل شنی و صخرهای، دما، بارش، رطوبت، ساعات آفتابی، زیبایی مناظر، کیفیت آب دریا، و تراکم جمعیت در سواحل.
زیرساختهای عمومی: پیشرفت و کیفیت زیرساختهای حمل و نقل، پیشرفت خدمات سلامت، پیشرفت زیرساختهای مالی ـ تجاری، جادهها، فرودگاهها و بنادر، حمل و نقل عمومی و خصوصی، میزان پیشرفت ساخت و سازها، پیشرفت تکنولوژی ارتباطات.
زیرساختهای گردشگری: هتل و اقامتگاهها، بارها و مشروبفروشیها، گردش در مقصد، مراکز گردشگری، رستوران، سهولت دسترسی به مقصد، شبکه اطلاعات گردشگری.
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 10:53:00 ق.ظ ]
|