- کرسی حروف ؛ برابر بودن حروف خط در کتابت و آن عبارت است از بودن آنها به کمال انتظام و خوبی . (آنندراج )
- کرسی خط ؛ برابر و به مقام خود افتادن حروف در نوشتن . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) به نقل از ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۲۲۶۳)، (برهان، ۱۳۶۲: ۱۶۱۹)
در این معانی نیز غنی می­فرماید:

 

رود پایش از تخته یخ ز جا

چو خط هر که افتد ز کرسی جدا

 

۴۶۴- معنی بیت: کسی که آسمان به او نرمی و نیکویی و خوش رفتاری می کند ، ظلم و ستمی در پی خواهد داشت مانند آن خوشه ای که آب آسیا باعث سر سبزی آن می شود و در نهایت در همان آسیا ساییده و ریز می شود.
۴۶۷- در مقابل و مقایسه با ماه روشن رخ تو ، شمع هر جا که برود بدبختی به همراه اوست.
زیبایی تصویری که در این بیت است مربوط به این حقیقت است که زیر پای شمع واقعاً تاریک است .
آرایه های: ۱٫ ایهام دوگانه خوانی در لفظ « دور» ۲٫ سیاهی گلیم بخت: کنایه از بدبختی و بد اقبالی ۳٫ تشبیه مضمر تفضیلی در تشبیه رخ به شمع ۴٫ تشبیه بلیغ اضافی «ماه رخ»
۴۷۰- از ان جا که در ایّام سرما ( پاییز) اکثر میوه ها می ریزند و باد پاییزی پوست و برگشان را می اندازد واین علامت پختگی آنها است.شاعر می گوید: هر سخت جانی که سرمای ریاضت و دوری از نفس را انتخاب می کند و رنج و سختی بسیار را به اختیار خودش تحمّل می کند، در ایّام ریاضت خرقه را از بدنش در می آورد و بدنش را برهنه می کند تا رنج سرما عذابش دهد و از آسایش و راحتی دور بماند.
۴۷۲- معنی بیت: اهل الله، خرقه را که نشانه ریا و تظاهر است بر تن خود همچون بار اضافی می دانند و آن را از تن بیرون می آورند و دور می اندازند مثل میوه بهی که به هنگام پختگی و رسیده شدن ، کرک روی پوستش را از تنش جدا می کند.
خرقه به: کرک و پشم نرم روی پوست میوه به.
۴۷۳- نزاکت : نزاکه. مصدر جعلی فارسیان متعّرب است که از ماده نازک تراشیده­اند و عبارت است از اظهار نازک مزاجی خود به قبول کاری به سماجت و ابرام دیگران و با لفظ کردن و کشیدن و گذشتن مستعمل است . (از آنندراج ). فارسیان اشتقاق این لفظ از لفظ نازک به طور عربی کرده ­اند و حال اینکه فارسی است و در عربی هیچ اصلی ندارد. (غیاث اللغات ).|| سلیقه . (فرهنگ نظام ). || نرمی . ملاست . ملایمت . آهستگی . مبادی آدابی . (ناظم الاطباء). به نقل از (دهخدا، ۱۳۸۵: ۲۹۸۲)
کمر محبوب را در نازکی و باریکی به کمر مورچه نسبت می دهد.
بیت دارای صنعت مبالغه است.
۴۷۴- معنی بیت: هر کس که پیش من آمد، نگاه مرا از چشم من دزدید و مرا نا بینا ساخت .از آنجا که نگاه کردن در سفیدی برای چشم انسان مضر است .

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ایهام تناسب در لفظ « مردم».
در گذشته معمول بوده که مجرمان را در خانه ای سفید که از گچ بود نگه می داشتند تا در اندک زمان نا بینا شود.(شارح)
۴۷۵- زخم زبان: کلمات درشت و سخت که باعث دل آزردگی مردم می شود.
زخم دهان: زخمی که از گزیدن دهان مردم انتقال می یابد .
۴۷۶- ز خود رفتن: از حال رفتن.بیهوش شدن. غشی .اغما. (دهخدا)
بوی گل و بـــاد سحــــری بر ســر راهند گر می روی از خود به ازین قافله ای نیست
(صائب)
رفتم: ایهام تناسب می سازد با« نیامد».
۴۷۷- انگشت بر لب زدن: کنایه از استدعای سخن کردن، فرخواندن به سخن.شارح)
۴۷۸- صورت: هیأت . خلقت . (السامی ). شکل . شاره . تمثال . نقش . نگار (دهخدا)
صورت از جهت عدم حس و حرکت با گوشه نشین مشابهت دارد.
۴۷۹- انگشت در دهان داشتن : کنایه از افسوس خوردن.
انگشت خون آلوده در دهان داشتن: کنایه از خون خواری.
۴۸۰- معنی بیت: شیرین دستانش را در گردن خسرو حلقه کرده تا از دیدن این وضعیت،کوهکن (فرهاد) قصد کشتن خودش را کند، شاید شیرین می خواهد با خون فرهاد حنا در دستان خود ببندد .
معنای دیگری نیز می توان از این بیت استنباط کرد: شیرین اراده حنابندی از خون فرهاد را می کند و از آن جا که خون فرهاد بر گردن خسرو مانده است، دست خود را در گردن خسرو می اندازد.
۴۸۱- یک پیرهن داشتن با کسی : کنایه از کمال اتحّاد و اختلاط است.
۴۸۵- معنی بیت: نه تنها دل بلکه تمام اعضا و جوارح ما به زلف معشوق دلبستگی پیدا کرد به جز ناخن که به زلف او بند نشد ؛یعنی، دست به تاب و خم زلف او نرسید و گره زلف او را باز نکرد.
ناخن: مجاز جزء از کل در معنای دست.
۴۸۸- چین: شکن.شکنج (فرهنگ فارسی معین)
چین بر جبین افتادن: کنایه از روی در هم کشیدن ،خشمگین شدن.
ای آبشار نوحه گر از بهر چیستی
چین بر جبین فکنده ز اندوه کیستی
(زیب النسا)
۴۸۹- صهباء : شراب انگوری . شرابی که مایل به سرخی باشد. (غیاث اللغات)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت