خبرگان ادبی برخی اتوبیوگرافی ها رااتواتنوگرافی می دانندوبرخی دیگررااتوتنوگرافی به حساب نمی آورند. هورستون[۱۶۸] که خودراجستارنویس، مردم شناس ‌و نویسنده تخیلی می‌داند،نمونه خوبی از درهم وبرهمی وهمپوشانی اتو بیوگرافی و اتواتنوگرافی است. شایدکاربرد غیردقیق وابهام داراصطلاح اتواتنوگرافی فقط دلالت بر سازگاری بیشتر برای دستیابی به اهداف متنوع مردم نگاری وفهم بهترجایزالخطا بودن وابهام زبان ومفاهیم باشد(الیس و بوچنر،۲۰۰۰،ص،۷۴۲).

گودال[۱۶۹] (۲۰۰۰) نیز با پذیرش انعطاف پذیری ژانر هایی مانند اتواتنوگرافی، مشخصه اصلی این ژانر را در این می‌داند که پژوهشگر بخشی از داده ها می شود و بایستی توانایی خود- درون نگری و آسیب پذیری را داشته باشد.

. بر اساس نظر فیلیپ لوپت[۱۷۰] (۱۹۹۵)، یکی از مهمترین ویژگی های جستار شخصی جدید تعهد (التزام) نویسندگان به صداقت و دقت موشکافانه به خود و خوانندگانشان است. بر خلاف جستارهای شخصی سنتی، جستارهای پست مدرن تکنیک های ادبی را به کار می‌گیرد که به ژانر جدیدی از رمانها مرتبط است. نویسنده در هر دو نوع نوشتن از ضمیر اول شخص استفاده می‌کند، نوشته اش احساسات و تمایلات شخصی را در برمی گیرد و زبان روزمره را ارج می نهد. هر چند ممکن است نویسندگان اشارات پژوهشی و تاریخی را در کار خود وارد کنند اما انتظار خوانندگان مشاهده راویان صادق و قابل اعتماد است» (لوپت،۱۹۹۴). جستار نویسان شخصی اغلب داستانهایشان را با «من» شروع می‌کنند. اما با پیشرفت کار، اغلب به نوشته عمومیت بخشیده و از ضمایر «ما» و «خودمان» یا ضمیر دوم شخص «شما» استفاده می‌کنند» (ولفه[۱۷۱]، ۱۹۷۵) بر خلاف اتوبیوگرافی یا افسانه ها، جستارهای شخصی غیر خطی اند و بر رویدادها و قالب‌های کوچک زمانی تأکید می شود. انحراف یا پرت شدن از موضوع رایج است و نقاط اوج کمتری در مقایسه با منحنی ادبی سنتی در انواع دیگر نوشتن دارد (هرینگتون[۱۷۲]، ۱۹۹۷).

در هر حال، یکی از مشخص ترین اصطلاحات برای این گونه از نوشتن،”ژورنالیسم اول شخص” است (هرینگتون ، ۱۹۹۷) . این اصطلاح اخیر تفاوت حیاتی بین گزارش دهی سنتی سوم شخص را با شکل منحصر به فرد ژورنالیسم که به موجب آن گزارشگران خود را در جامعه ای غرق می‌کنند و تجربه های خود را در داستانهایشان وارد می‌کنند، روشن می‌کند.

بر خلاف افسانه ها یا مقالات دغدغه اصلی ژورنالیست های اول شخص دقت و صحت حقایق است. آن ها برای اعتبار بخشیدن به تصورات و گمانه زنی های خود از پژوهش تاریخی استفاده می‌کنند. هدف نویسنده به تصویر کشیدن نمایش واقعی زندگی و ارزش‌های فرهنگی است، در حالی که اغلب به موضوعاتی که نیازمند اصلاحات سیاسی یا اجتماعی هستند نیز توجه می‌کند (می پردازد). آن ها از شخصیت های ترکیبی در داستان استفاده نمی کنند بلکه به منظور حمایت از افراد، مکان‌ها و رویدادها از نامهای مستعار استفاده می‌کنند. این گونه از نوشتن شامل همه انواع تکنیک های ادبی شامل / تعلیق، حس پیشگویی و وقفه زمانی است (هرینگتون، ۱۹۹۷، ولفه، ۱۹۷۵). داستانها نیز مانند جستارهای شخصی نیازی به ترتیب زمانی ندارد اما عموماً از طرح سنتی با اوج وفرود تبعیت می‌کند.

این سوال که آیا اتواتنوگرافی یک هنر است یا یک روش علوم اجتماعی در محور (قلب) بحث های نظری جای دارد. شماره ۲۰۰۵ از مجله اتنوگرافی معاصر [۱۷۳](مردم نگاری معاصر) این موضوع را به تفصیل مورد بحث قرار داده است. در یک مقاله آرت بوچنر ادعا می‌کند که «ما بیشتر بر پیوندمان با هنر و علوم انسانی تأکید می‌کنیم تا ادعاهای حقیقت و پیوندمان با علم (الیس و بوچنر، ص ۴۳۴به نقل از اسمیت-سولیوان،۲۰۰۸). در همان مقاله کارولین الیس ادعا می‌کند: « اتواتنوگرافی نشان دهنده کشمکش ها، احساسات، زندگی مجسم و خلق مشارکتی معنا در موقعیتهایی است که مردم مجبورند با شرایط وخیم (سخت) و فقدان معنا کنار بیایند» (الیس و بوچنر ، ۲۰۰۵، ص۴۳۳ به نقل از اسمیت-سولیوان،۲۰۰۸ ). نکته دیگری که در این مقاله به آن اشاره شده، چگونگی به کارگیری اتواتنوگرافی به عنوان ابزاری سیاسی است که پرورش دهنده تغییر اجتماعی است. کارولین می‌گوید: «به عنوان یک زن و یک طرفدار حقوق زنان (فمینیست) فکر می کنم این بسیار حائز اهمیت است که جایگاه سیاسی اتواتنوگرافی را از دست ندهم. تحلیل و نظریه پردازی در مجلات علوم اجتماعی در انحصار طبقه نخبه و ممتاز است…اتواتنوگرافی کمک می‌کند تا به قراردادهای نوشتن که موجب پرورش سلسله مراتب و طبقه بندی ها می‌گردد بهای کمتری داده می شود» (الیس و بوچنر ، ۲۰۰۵، ص ۴۳۶ به نقل از اسمیت-سولیوان،۲۰۰۸) .دغدغه دیلیزا بورینیر[۱۷۴]، استاد علوم سیاسی دانشگاه اوهایونیز همین است. او در مجله مردم نگاری معاصر اظهار می‌دارد:

من نیز نگرانم که با طبقه بندی اتواتنوگرافی به دوژانر متمایز (مثلاً، تحلیلی و برانگیزاننده) یک سری دوگانگی های نوعی در اتواتنوگرافی راه یابد مانند: قلب/ ذهن، احساسی/منطقی ، ادبی – شاعرانه / تحلیلی، شخصی/ پژوهشی، توصیفی/ نظری. دانش شخصی، احساسی، ادبی- شاعرانه و توصیفی از نظر تاریخی زنانه ساخته شده است. در حالی که دانش پژوهشی، منطقی، تحلیلی و نظری،مردانه ساخته شده است. البته این ها ساخت های گوناگون دانشی هستند که کریگو، ریچاردسون و الیس زمانی که اول بار به اتواتنوگرافی روی آوردند، به دنبال محو آن ها ] تقسیم بندی های دوگانه دانشی[ بودند (۲۰۰۶، ص، ۴۱۶).

لاری راسل[۱۷۵] که نسل دوم اتواتنوگرافان است نیز معتقد است که نقش حیاتی اتواتنوگرافی کمک به بهبود شکاف بین ذهن – جسم است. از نظر پاتریشیا گیست–مارتین[۱۷۶](به نقل از اسمیت-سولیوان،۲۰۰۸)، اتواتنوگرافی «واقعی» باید در بردارنده تئوری باشد:

من نمی خواهم صرفاً داستان کسی را بخوانم. گرچه بدان ارج می نهم اما من می خواهم داستان امکان دیدن پیوندهای نظری را نیز به من بدهد. الیزا فوستر نیز مدافع این است که نوشته های اتواتنوگرافیک باید اساساً از دیگر شکلهای هنری خلاق متفاوت باشد:

…چگونه اتواتنوگرافی کمک متفاوتی از آنچه رمان نویس، شاعر، ‌موسیقی‌دان ، هنرمند، بازیگر یا نمایشنامه نویس انجام می‌دهد ارائه می‌کند؟ از نظر من اینجا باید تفاوتی وجود داشته باشد در غیر این صورت چرا آن را اتواتنوگرافی می نامیم؟ چرا ادبیات مطالعه نمی کنیم؟(به نقل از اسمیت-سولیوان،۲۰۰۸).

۲-۱۰ . چیستی اتواتنوگرافی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت