راه‌اندازی فرهنگسراها و روزنامه‌های همشهری و ایران به عنوان الگوهای منعطف و تنوع‌پذیر و نسبتا سکولار و نوگرای مطبوعاتی (که سرانجام با انتشار هفته‌نامه‌ی بهمن توسط مهاجرانی و علوی‌تبار به اوج خود رسید)، اعتقاد میانه‌روها به اتخاذ ملایمت در مسائل فرهنگی-اجتماعی، عدم سخت‌گیری‌های شرعی و جلوگیری نکردن از بخشی از فعالیت‌های متنوع فرهنگی، هنری، ورزشی و تفریحی مردم، گرایش به رواج مطبوعات و طرح مسائل و دیدگاه‌های مختلف در آنها، به رسمیت شناختن مفاهیم ملی و ایرانی در کنار مفاهیم اسلامی، گرایش به تنوع مسالمت‌آمیز فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی به صورت احزاب و مطبوعات قانونمند و عدم نظارت حداکثری حکومت بر کالاها و فرآورده‌های فرهنگی مثل فیلم و کتاب، بسنده کردن به نظارت قانونمند پس از تولید و انتشار و به رسمیت پذیرفتن تنوع این کالاها در بازار فرهنگی از جمله مشخصات و ویژگی‌های رویکردی و عملکردی جناح میانه‌رو بود (میرسلیم؛ ۲۸۰).
با تکثیر نشریاتی که عمدتا حاوی رویکرد میانه‌رو، نوگرای دینی و حتی سکولار بودند، در مقابل و از سوی دیگر گروه‌های اصول‌گرا متعلق به دین‌گراییِ معتقد به حاکمیت فقهی نیز با رویکرد نظارت اعتقادی و شرعیِ کالاهای فرهنگی چه در قالب نهادها و مسئولیت‌های رسمی نظام و چه در مطبوعات و چه به صورت جریان‌های غیررسمی، در واکنش به روند فرصت‌ها و امکانات و تحرک‌های جدید مطبوعاتی و فرهنگی و اجتماعی برای عرف‌گرایی و نوگرایی، به مقابله برخاستند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در ادامه‌ی این چالش‌ها سید محمد خاتمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خرداد ۱۳۷۱ استعفا داد. او در استعفانامه‌ی خویش خطاب به رئیس جمهور وقت به این نکات اشاره کرد که: هدف وزارتخانه، ایجاد ثبات در صحنه‌ی اندیشه و فرهنگ و تلاش برای حاکمیت قانون و کارآمد ساختن فرهنگی کشور بوده است و اینکه اصحاب فکر و فرهنگ و هنر با امنیت خاطر آفرینندگی کنند. رونق سالم فرهنگی شرط مصونیت برای نسلی است که در معرض الحاد و انحراف و تحجر و فساد هستند. جمود و تحجر و واپس‌گرایی بزرگترین آفت حکومت و نظام است (همان؛ ۳۹۶).
در چند سال قبل از دوم خرداد ۱۳۷۶ دفتر تحکیم وحدت، به تدریج درباره‌ی جناح چپ نظام حالت انتقادی به خود می‌گرفت و روز به روز کم و بیش به نوگرایان دینی نزدیک می‌شد؛ این روند در آستانه دوم خرداد افزایش یافت؛ بعد از دوم خرداد دفتر به متن جنبش نوین دانشجویی نزدیک‌تر شد و مطالبات سیاسی اجتماعی را منعکس کرد (همان؛ ۵۴۵).
با مروری به اسناد جنبش دانشجویی بعد از دوم خرداد و تحلیل گفتمانی آن مطالبات سازماندهی شده و مواردی بدین شرح در آن مشاهده و کشف می‌شود: نفی نظارت استصوابی، لزوم رسیدگی به جرایم سیاسی در دادگاه‌های عمومی و با حضور هیئت منصفه، توسعه‌ی سیاسی، آزادی فعالیت قانونمند احزاب و انجمن‌ها و مطبوعات آزاد و مستقل، نفی خشونت، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی فکر و بیان و مخالفت سیاسی، تنوع فرهنگی، آزادی فعالیت تشکل‌های فرهنگی و هنری، گفتگوی تمدن‌ها، حمایت از افزایش نقش رئیس ‌جمهور، آزادی و استقلال علمی در دانشگاه خصوصا در علوم انسانی، امکان طرح دیدگاه‌های انتقادی استادان در کلاس‌ها، خروج نیروهای نظامی و شبه‌نظامی از دانشگاه‌، مشارکت دانشجو در مدیریت دانشگاه، لغو گزینش‌های سیاسی عقیدتی (توصیف وضعیت فرهنگی دانشگاه‌ها، ۱۳۷۹ به نقل از میرسلیم؛ ۵۵۵).
نظرسنجی‌هایی هم در میان دانشجویان انجام می‌شد که حاکی از آن بود که بیشتر دانشجویان در چالش میان آمریت- مردم‌سالاری، مخالف با آمریت، در چالش میان سنت-تجدد، خواستار تجدد، در چالش میان دینی شدن و عرفی شدن، متمایل به عرفی شدن و در چالش میان چپ و راست، موافق با تغییرات ولی مخالف با روش‌های قهرآمیز بودند (جریان‌های فکری موجود در دانشگاه‌ها، جهاد دانشگاهی دانشگاه الزهرا، ۱۳۷۷).
۴-۳-۴-۱- میانه‌روی و اصلاح‌طلبی در آیینه مطبوعات
پس از جنگ، پدیده‌ی دیگر، پیدایش اختلاف در بین مسئولان و کارگزاران نظام بود که گاهی به صورت انتشار نشریات ابراز و پیگیری می‌شد. «نگاه نو» حداقل در آغاز متعلق به نوگرایان دولتی، «همشهری» منعکسکننده رویکرد میانه‌رو دولتی و «بیان» و «جهان اسلام» و «سلام» متعلق به روحانیون مبارز بود (میرسلیم؛ ۳۸۳).
هفته‌نامه «بهمن» از دی ماه ۷۴ از نخستین مطبوعاتی است که دین‌گرایی میانه‌رو، با نوگرایی و سکولاریسم، همسایگی پیدا کرد. در همان شماره‌ی اول، مهاجرانی نوشت که باید قطار انقلاب در هر ایستگاه عده‌ای را همراه خود سازد و اینکه بهمن قائل به فضای روشن و نشاطانگیز و تحرکآفرین تضارب آراء و اندیشه‌هاست (بهمن، ۱/۲).
«ارغنون» فصلنامه‌ای بود که از بهار ۷۳ به مدیرمسئولی احمد مسجد جامعی انتشار یافت. هدف عمده‌ی ارغنون، در شماره اول، غرب‌شناسی اعلام شده بود و با اشاره به آنچه تحت عنوان هجوم فرهنگی در جامعه مطرح است تلویحا آمده است که بدون شناخت دقیق غرب، سخن گفتن از هجوم فرهنگی، ترس مبهمی بیش نیست. آنچه در این میان ضرورت خود را آشکار می‌کند لزوم شناسایی و بلکه بازشناسی درست و دقیق فرهنگ و تفکری است که گمان می‌رود عزم هضم فرهنگ‌های دیگر را دارد (ارغنون؛ ۱/۱).
«آیینه اندیشه» را محمدمحسن سازگارا از سال ۶۹ منتشر می‌کرد. این مجله، پیش شرط موفقیت سازندگی را اجتناب از گرایش‌های استبدادی و انحصار‌طلبانه و برقراری آزادی قانونمند احزاب و مطبوعات و حداقل یک دموکراسی محدود می‌دانست (آیینه اندیشه؛ ۳/۲۶). درباره‌ی الگوی رهبری و مدیریت و برنامه‌ریزی جامعه، آیینه اندیشه در زمستان ۱۳۷۰ نوشت که دوره‌ی رهبری فرهمند با امام خمینی به پایان رسیده و در دوره‌ی سازندگی، باید به جای جامعه‌ی توده‌ای و رهبری فرهمند که مبتنی بر احساس و هیجان است، به فکر جامعه‌ای مبتنی بر احزاب و رقابت قانونمند و عقلانیت بود؛ همچنین به جای روش‌شناسی فقهی، به روش‌شناسی علمی و به جای مدیریت فقهی به مدیریت علمی متوسل شد (آیینه اندیشه؛ ۸/۱۰). در خصوص فرهنگ و هویت، آیینه‌ی اندیشه از فتح باب سروش مبنی بر تلفیق آگاهانه‌ی عناصر سه فرهنگ غربی، ملی و مذهبی استقبال می‌کرد (آیینه‌ اندیشه؛ ۶و۷/۵).
در مقاله‌ای با عنوان «طرح یک بحران در فلسفه سیاسی» از بیژن عبدالکریمی در آیینه اندیشه‌ی دی ماه ۷۰، نظریه دموکراسی دکتر شریعتی (که به یک جهت قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی و نیز اندیشه‌ی مردم‌سالاری دینی، نمونه‌ای از آن است) انتقاد شد. در اندیشه‌ی سیاسی مردم‌سالاری متعهد یک نوع تعارض آشکار به نظر می‌رسد چرا که از یک سو خود را پایبند به اصول آزادی و مردم‌سالاری و از سوی دیگر خود را متعهد به یک ایدئولوژی برمی‌شمارد (آیینه اندیشه؛ ۸و۹/ ۶۰).
در سال ۱۳۷۳ نشریات تاز‌ه‌ای با رویکردهای مختلف مثل «عصر ما» (نشریه‌ی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی)، «پیام امروز» و «ایران» (در عرصه‌ی اطلاع‌رسانی با الگوی باز و نیمه باز) و «نقد و نظر» (در عرصه‌ی نوگرایی دینی و کلام جدید) به جرگه‌ی مطبوعات پیوستند.
در فضای آزادی سیاسی پس از دوم خرداد، و نشستن مهاجرانی بر روی صندلی وزارت فرهنگ، روزنامه‌های زیادی با مشی اصلاح‌طلبانه به فضای فرهنگی کشور افزوده شد. روزنامه «جامعه» در بهمن ۱۳۷۶ به مدیرمسئولی حمیدرضا جلائی‌پور و سردبیری ماشاءالله شمس‌الواعظین از کادر ماهنامه کیان آغاز به کار کرد. اولین شماره آن با تیتر بزرگ «سلام جامعه» آغاز شد. این روزنامه در ۳۰ تیر ۱۳۷۷ توقیف شد. جامعه‌ الگوی مطبوعاتی بسیاری از روزنامه‌های اصلاح‌طلب بود. عماد باقی، اکبر گنجی، ابراهیم نبوی، محسن سازگارا، و صادق زیباکلام از کسانی بودند که در این روزنامه قلم می‌زدند. پس از آن تیم جامعه، روزنامه «توس» را در آوردند. توس پس از انتشار ۴۵ شماره توقیف شد. «راه نو» در تابستان ۱۳۷۷ به انتشار خود پایان داد. نشریات «مبین»، «توانا»، «جامعه سالم»، هفته‌نامه «خانه» هر یک به نحوی در تابستان ۱۳۷۷ متوقف شدند. در تابستان ۱۳۷۷، روزنامه‌های «صبح امروز»، «جهان اسلام» و «آریا» شروع به انتشار گرفتند. روزنامه‌ی «نشاط» که پس از توقیف جامعه و توس به سردبیری شمس‌الواعظین منتشر می‌گردید و روزنامه «زن» و روزنامه «خرداد» هر دو در سال ۱۳۷۷ آغاز به کار کردند و در سال ۱۳۷۸ توقیف شدند. «عصر آزادگان» روزنامه‌ی دیگری بود که به سردبیر شمس‌الواعظین در سال ۱۳۷۸ آغاز به کار کرد. در تابستان ۱۳۷۸ «آفتاب امروز» و «اخبار اقتصاد» نیز شروع به انتشار کردند. «فتح» نیز توسط تیم سابق خرداد منتشر شد.
قانون مطبوعات در آن سال‌ها به یکی از مهمترین موارد اختلاف جریان‌های فرهنگی تبدیل شد. نمایندگانی از مجلس پنجم در صدد تغییر این قانون بودند و بالاخره قانون جدید در اوائل سال ۱۳۷۹ تصویب شد. اردیبهشت ۱۳۷۹ جریان گسترده‌ی توقیف نشریات شروع شد و طی آن «عصر آزادگان» و روزنامه‌های دیگری از جمله «صبح امروز» (به مدیر مسئولی سعید حجاریان و سردبیری علیرضا علوی‌تبار)، «اخبار اقتصاد»، «مشارکت»، «آزاد»، «فتح»، «آفتاب امروز»، «آریا»، «بامداد نو»، «ارزش»، «پیام هاجر»، «آبان»، «پیام آزادی»، «گزارش روز»، «آوا»، «گزارش روز»، «ایران فردا» توقیف شدند. روند توقیف مطبوعات در تابستان ۱۳۷۹ نیز با توقیف هفته‌نامه «توانا»، روزنامه «بهار»، هفته‌نامه‌ی «گوناگون» ادامه یافت. «نوروز»، «روز نو»، «یاس نو»، «ماهنامه آفتاب»، «حیات نو» از روزنامه‌هایی بودند که پس از آن تاریخ منتشر شدند.
روزنامه‌ «هم‌میهن» در آستانه انتخابات مجلس ششم در سال ۱۳۷۸ فعالیت خود را به مدیر مسئولی غلامحسین کرباسچی آغاز کرد. در آن دوران روزنامه هم‌میهن سخنگوی غیررسمی حزب کارگزاران سازندگی به حساب می‌آمد. کرباسچی پیشتر در شهرداری تهران، روزنامه همشهری را منتشر می‌ساخت که دور از فضای جنگ به گسترش دیدگاه تکنوکرات‌ها می‌پرداخت. روزنامه «کارگزاران» به صاحب امتیازی حزب کارگزاران سازندگی انتشار خود را از سال ۱۳۸۴ آغاز کرد و تا سال ۱۳۸۷ که توقیف شد به کار خود ادامه می‌داد.
روزنامه «شرق»، روزنامه‌ای اصلاح‌طلب بود که توسط تیمی به سردبیر محمد قوچانی (که پیشتر ضمیمه‌ا‌ی برای همشهری منتشر می‌کردند) از شهریور ۱۳۸۲ منتشر شد. این روزنامه سه بار در دوران فعالیت خود توقیف شد. که پس از توقیف دوم در سال ۱۳۸۵، بخشی از تیم شرق به روزنامه «اعتماد» (۱۳۸۱-۱۳۸۸) رفتند و مخاطبان شرق جذب این روزنامه و البته روزنامه «اعتماد ملی» شدند. با خارج شدن هم‌میهن از توقیف، بخشی از تحریریه سابق شرق از جمله محمد قوچانی به روزنامه تازه رفع توقیف شده‌ی هم‌میهن رفتند. تیم هم میهن پس از توقیف مجدد روزنامه و ناامیدی از انتشار روزنامه‌ای تازه در سال ۱۳۸۷(روزنامه شرق هم مجددا توقیف شده بود)، هفته نامه محلی «شهروند امروز» را در سطح کشور فعال کردند. البته در شهریور ۱۳۸۸، شرق رفع توقیف شد و هم‌‌اکنون منتشر می‌شود.
«شهروند امروز» هفته‌نامه خبری ـ تحلیلی بود که از اسفند ۸۵ تا آبان ۸۷ منتشر می‌شد. شکل و اندازه و صفحه‌بندی این هفته‌نامه شباهت بسیاری به هفته‌نامه آمریکایی تایم و هفته‌نامه آلمان اشپیگل داشت. شهروند امروز بسیار پر مخاطب شده بود و در آن یادداشت‌ها، گزارش‌ها و گفتگوهای متعددی در زمینه سیاست، اقتصاد، جامعه، تاریخ و فرهنگ منتشر می‌شد. غیر از اعضای تحریریه، گروهی از فعالان سیاسی و فرهنگی نیز در این مجله یادداشت می‌نوشتند. رئیس شورای سیاستگذاری هفته‌نامه شهروند امروز محمد عطریانفر و سردبیر آن محمد قوچانی بود. پس از توقیف شهروند امروز، «ایران‌دخت» هفته‌نامه‌ای بود که با همان تیم تا سال ۱۳۸۸ منتشر شد. «مهرنامه» همکاری مشترک دیگری از این گروه روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب است که در زمینه‌ی علوم انسانی از اسفند ۱۳۸۸ منتشر می‌شود. تحریریه مهرنامه منظور خود از علوم انسانی را آن بخش از دانش مدرن عنوان کرده که فرهنگ بشری را در عصر حاضر ساخته است. فلسفه، تاریخ، الهیات، جامعه‌شناسی، اقتصاد و سیاست مضامین اصلی مهرنامه را تشکیل می‌دهد.

۴-۳-۵- اسلام سنتی

پس از درگذشت آیت الله‌العظمی بروجردی در فروردین سال ۱۳۴۰، مرجعیت در قم بین سه قطب این حوزه تقسیم شد. رویکرد سنتی حوزه تحت مرجعیت آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی در آمد. گروهی از نواندیشان حوزه نیز که با رژیم وقت سر ستیز نداشتند و کار فرهنگی را ترجیح می‌دادند، از مرجعیت آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری پشتیبانی می‌کردند. گروه دیگر نیز که خواهان مبارزه جدی با حکومت پهلوی و اولویت کار سیاسی بودند، گرد امام خمینی جمع شدند و رقابتی طولانی و دشوار با دو گروه دیگر را آغاز کردند. حامیان امام خمینی از همان زمان، تشکیلاتی را بنا نهادند که هیأت مدرسین و بعدها جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نام گرفت و دربرگیرنده استادان و روحانیون برجسته و مهمی بود که افکار انقلابی امام را پذیرفته بودند.
به این ترتیب، در مقابل روحانیانی که به مبارزه‌ی سیاسی و عقیدتی اعتقاد داشتند، روحانیتی قرار داشت که عمدتا به فعالیت دینی به معنای اخص کلمه می‌پرداخت و از دسته‌ی اول متمایز بود. یکی دیگر از مخالفان حوزوی آیت‌الله خمینی، آیت‌الله ابوالقاسم خویی بود. خویی (۱۲۷۷-۱۳۷۲) از مراجع بزرگ سنتی شیعه در نجف بود؛ وی از ابتدا تا انتهای کار خود از موضع سنت اسلامی با راهی که روحانیت مبارز سیاسی به رهبری امام خمینی در پیش گرفت مخالف بود و الگوی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومتی را در ایران به هیچ وجه تایید نکرد و نگاه‌های فقهی نوگرایانه و نظریه سیاسی ولایت فقیه را نیز رسما مردود دانست. نشریه «راه نو» به درج آرای خویی مبادرت می‌کرد.
نمونه‌ای دیگر از طرفداران اسلام سنتی، مهدی حائری یزدی فرزند عبدالکریم حائری (موسس حوزه‌ی علمیه قم) بود که با نظریه‌ی سیاسی ولایت فقیه مخالفت می‌ورزید. در واقع مخالفت حائری با مبانی حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه که پایه نظام جمهوری اسلامی ایران است، مثل مخالفت سید ابوالقاسم خویی، چالش اسلام سنتی با اسلام‌گرایی سیاسی بود که در یک سوی آن برخی مراجع و محققان و صاحب‌نظران جدید اما سنت‌گرا قرار داشت و در سوی دیگر رهبری انقلاب اسلامی و روحانیون سیاسی پیرو او.
پس از پیروی انقلاب اسلامی، نیز جدالی بین طرفداران فقه سنتی در مقابل فقه پویا در جریان بود. گروهی از جمله آذری قمی، راستی کاشانی، خزعلی، عناصر جمعیت موتلفه اسلامی و روحانیت مبارز از ثبات فقه سنتی و عدم تغییرات در آن جانبداری می‌کردند. از سوی دیگر گروه‌هایی از جمله سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و بعدها روحانیون مبارز از فقه پویا و متناسب با مسائل روز جانبداری می‌کردند. هر چند گروه اول، همانطور که اشاره شد، بعدها نظرات خود را در رابطه با فقه پویا تغییر دادند.
آیت‌الله حسین‌علی منتظری هم در همان قالب‌های سنتی با نوگرایان همدلی‌هایی داشت. او در سال ۱۳۷۷ در جزوه‌ای، قرائت تازهای ولایت فقیه که در واقع همان نظارت فقیه باشد را مورد تاکید قرار داد. از نظر او نباید تفسیری از ولایت فقیه ارائه شود که لازمه‌ی آن نادیده گرفته شدن آرا و نظریات مردم و سلب آزادی‌های سیاسی و استبداد دینی است (میرسلیم؛ ۴۵۰).

۴-۳-۶- تکنوکراسی

اولین دولت پس از جنگ، دولت هاشمی رفسنجانی بود که خود او اسم دولتش را «کار آری، سیاست نه» نام گذارده بود. دولتی که به قصد توسعه و جبران خرابی‌های ناشی از جنگ الگویی تازه‌ای در مدیریت کشور ایجاد کرد. الگویی که بر اساس عمل‌گرایی و توسط طیفی از مدیران تکنوکرات اجرا شد. تکنوکراسی، حکومت فن‌آوران و کارشناسان است. لازمه‌ی تکنوکراسی، فرهنگی است که از آرمان‌خواهی متعصبانه دور باشد. به این ترتیب همانطور که پیشتر عنوان شد، در بخش فرهنگی دولت سازندگی، غلبه بر سیاست‌های باز و تساهل و تسامح بود.
اما با بروز اختلافات جدی میان جناح‌های مختلف بر سر مسائل فرهنگی، و خواست دولت مبنی بر تمرکز بر مسائل اقتصادی و توسعه، در دوره‌ی دوم دولت هاشمی رفسنجانی، کار فرهنگ به دست مدیران محافظه‌کار افتاد. با کنار رفتن محمد خاتمی از وزارت ارشاد و پس از دوره‌ی کوتاه وزارت علی لاریجانی، مصطفی میرسلیم بر صندلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی تکیه زد. به این ترتیب اگر چه دولت و شخص رئیس جمهور چندان اعتقادی به سخت‌گیری در فضای فرهنگی نداشت، اما روح توسعه‌گرای حاکم بر مجموعه‌ی دولت، ترجیح داد که در عرصه‌ی فرهنگ کمتر به گرایش‌های تازه، منتقد و نوگرا فرصت دهد. به عنوان مثال رئیس جمهور وقت در مراسم گشایش هفته‌ی کتاب بر ضرورت پرهیز از اعمال فشارهای نامعقول بر اهل فرهنگ و تنگ‌نظری و لزوم وجود آزادی و امنیت برای نویسندگان مطبوعات تاکید کرد (اطلاعات؛ ۲۱/۸/۷۴). و در یک سخنرانی در آبان ۱۳۷۴ عنوان کرد که ما که نمی‌خواهیم مسلمان‌تر از پیامبر باشیم؛ وقتی قرآن ما لااکراه فی الدین را با این تاکید مطرح می‌کند این محور حرکت، حکمت معیار دعوت است نه چماق. شما بخوانید احتجاجات ائمه را، چطور در حضور آنها آن مسائل اینقدر گستاخانه مطرح بوده، نه در زمان غربت و انزوای آنها بلکه در زمان قدرت ایشان.
این در حالی بود که در زمان تصدی وزارت فرهنگ توسط میرسلیم فشارهای ممیزی چنان بالا گرفت که تا سال‌ها بعد زبانزد بود. به طوری که احمد رجب‌زاده با گردآوری «کتاب ممیزی» نمونه‌های فراوانی از ممیزی در حوزه‌های مختلف در سال ۱۳۷۵ را منتشر کرد. در این کتاب به خوبی می‌توان مشاهده کرد که دایره آزادی نوشتار بسیار پایین آمده است. به طوری که حتی بعضی آثار کلاسیک تاریخی-ادبی نیز از ممیزی بی‌نصیب نمانده‌اند. مهم‌ترین حوزه‌ای که موضوع ممیزی قرار گرفته، حوزه ادبیات آن هم در زمینه داستان فارسی و خارجی است.

۴-۳-۷- مقایسه بین جریان‌های فرهنگی

در میان جریانهای اصلی که در بالا به آنها اشاره شد (چهار جریان اول) میتوان ملاحظه کرد که جریان اسلامگرایی در مقابل سه جریان دیگر قرار گرفته است. در واقع آن سه جریان دیگر با این از حیث اندیشه و تفکر با یکدیگر متفاوت هستند اما از نظر عمل فرهنگی و سیاسی در شرایط فعلی جامعهی ایرانی بسیار به یکدیگر نزدیک هستند. بنابراین چهار جریان اول را میتوان در دو جریان کلی تقسیمبندی کرد. در این قسمت، این دو جریان کلی که به طرز وسیعی در مقابل هم قرار میگیرند و از حیث قدرت داشتن و حضور در حاکمیت در دو دهه اخیر کاملا با هم قابل مقایسه هستند، انتخاب شده و به نحو دقیقتر و جامعتری با هم مقایسه شدهاند. از سوی دیگر این مقایسه، مقایسهای بین دو جریان مطلقگرایی و کثرتگرایی است.

جریان فرهنگی اسلامگرایی (نگاه سیاسی و فقهی به دین) نوگرایی (تلفیق نوگرایی دینی و سکولاریسم و اصلاحطلبی)
تعریف فرهنگ تعریف هنجاری تعریف انسانشناختی
تلاش برای عملی کردن نظرات بله بله
مبنای تعریف
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت