ذیل آیه C…وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِB[1024] از ابن عباس، این آیه مربوط به جنگ بدر است که رسول خداصلی الله علیه و آله بر کنار کشته شدگان مى‏ایستاد، و مى‏فرمود: اى فلان بن فلان! آیا آنچه را که پروردگارت وعده مى‏داد حق یافتى؟ تو نبودى که فرستاده پروردگارت را تکذیب مى‏کردى؟ و اصحاب از آن حضرت، پرسیدند: آیا اینان سخنان شما را می شنوند؟ و حضرت پاسخ داد: بلکه از شما که زنده اید، بهتر می شنوند! به این جهت بود که این آیه نازل شد.[۱۰۲۵]
علامه در مقام داوری این روایت، یکی از اشکالات آن را «ناسازگاری با سیاق آیات» دانسته است؛ چرا که سیاق، نشانگر نزول آن و آیات قبل و بعدش در مکّه است. در حالی که روایت، نزول آن را در مدینه و جنگ بدر دانسته است.[۱۰۲۶]
ذیل آیه Cیَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیَّانَ مُرْساهاB[1027] به روایتی از ابن عباس در شأن نزول این آیه اشاره شده که می گوید: مشرکان راجع به زمان برپایی قیامــت از روی استهــزاء از آن حضــرت، پرسش می کردند و در این ماجرا بود که این آیه نازل شد.[۱۰۲۸]
علامه، همه روایات سبب نزول این آیه را «ناسازگار با سیاق» می داند.[۱۰۲۹]
نمونه دیگر، ذیل آیه Cوَ لا تُصَلِّ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‏ قَبْرِه…B[1030] ابن عمر، سبب نزول این آیه را این گونه شرح داده است: پس از مرگ عبد اللَّه بن ابى، پسرش عبد اللَّه نزد رسول خداصلی الله علیه و آلهآمده درخواست نمود که بر جنازه پدرش نماز بگزارد. رسول خداصلی الله علیه و آله برخاست تا برود و عمر بن خطاب، حضرت را از این کار نهی نمود. اما پیامبر با استناد به تخییر موجود در آیه Cاسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُم…B[1031] به گفته او توجهی ننمود و بر جنازه او نماز گزارد. در همین زمان خداوند این آیه را نازل فرمود.[۱۰۳۲]
علامه در نقد آن، به مخالفت صریح این روایت، با آیه اشاره نموده و آن را نمی پذیرد.[۱۰۳۳]
سبب نزول آیه Cسَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعB[1034] از سدّی این گونه نقل شده است: «این آیه در مکه در باره نضر بن حارث نازل شده، که گفته بود: Cاللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَهً مِنَ السَّماءB[1035] و عذاب وى در روز جنگ بدر واقع شد».[۱۰۳۶]
علامه در نقد این روایت، به سیاق آیات اشاره می کند و نزول آن را در مدینه می داند؛ در حالی که در روایت به مکی بودن تصریح شده است.[۱۰۳۷]
مورد دیگر را می توان ذیل بیان سبب نزول آیه Cالرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ…B[1038] دانست که از حسن بصری این گونه نقل گردیده است:
«زنى نزد رسول خداصلی الله علیه و آله آمد، و از شوهرش شکایت کرد که به وى سیلى زده است، رسول خداصلی الله علیه و آله فرمود: باید قصاص شود، لیکن چیزى نگذشت که این آیه نازل شد، و زن بدون قصاص برگشت».[۱۰۳۹]
علامه پس از اشاره به این روایت، یکی از اشــکال های آن را «عدم ســازگاری با ذیل آیه» می داند؛ چراکه در ادامه آیه می فرماید: C…فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً…B[1040]
گاهی ایشان به اختلاف مضمون آیه و روایت سبب نزول اشاره کرده و به همین جهت، آن را نمی پذیرد:
مثلاً ذیل آیه C…إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ بَشَرٍ مِنْ شَیْ‏ء…B[1041] از سدّی روایت شده که گفته است: این سخن «فنحاص یهودى» بود که: خداوند چیزى بر محمد صلی الله علیه و آله نازل نکرده است.[۱۰۴۲]
اما علامه این روایت را نمی پذیرد و معنای آن را «فاسد» می داند و عامل این فساد را «اختلاف مضمون روایت با آیه» عنوان می کند.[۱۰۴۳]
نمونه دیگر، ذیل آیه Cوَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ…B[1044] است که سدّی، طی روایتی طولانی سبب نزول آیه را بیان نموده که مضمون کلی آن این است که: وقتی ابوطالب در حال احتضار بود، جمعی از سران قریش نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمده به آن حضرت گفتند: یا از بد گویى به خدایان ما دست بازدار و یا این که ما نیز تو را و آن کسى که تو را مامور این کار کرده ناسزا خواهیم گفت. این جا بود که خداوند این آیه شریفه را نازل نمود.[۱۰۴۵]
علامه، در سنجش این روایت، به مخالفت آن با مضمون آیه اشاره می کند؛ زیرا نهی از دشنام در آیه متوجه مسلمانانی است که در صدر اسلام در مواجه و بحث و جدال با مشرکان، گاهی به ناسزاگویی کشیده می شدند و نه مشرکان قریش.[۱۰۴۶]
ج. ناسازگاری با عموم یا اطلاق آیه
جلوه دیگر از معیار مخالفت با قرآن ناسازگاری روایت سبب با اطلاق یا عموم آیه نزول می باشد:
به عنوان نمونه، اسباب نزول نقل شده از صحابه و تابعان که ذیل آیه Cوَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ…B[1047] آمده، نزول آن را مربوط به جنگ بدر، احد، واقعه بئر معونه و… دانسته اند.[۱۰۴۸]
علامه، آیه را «عام» دانسته و آن را شامل همه شهدایی که در راه خدا کشته می شوند، تفسیر کرده است.[۱۰۴۹]
نمونه دیگر، سبب نزول آیه Cوَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ…ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفىB[1050] می باشد که از ابن عباس، این گونه روایت شــده است: «این آیه در باره سـه قبیله بنى عامر، بنى کنانه، و بنى سلمه، نازل شد که هر سه بت مى‏پرستیدند و مى‏گفتند فرشتگان، دختران خدایند. و مى‏گفتند: Cما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏B».[۱۰۵۱]
پس از طرح این روایت، علامه آن را تطبیق راوی می شمارد؛ چرا که روایت، با «اطلاق آیه» منافات دارد و همه وثنیان را شامل نمی شود.[۱۰۵۲]
نمونه سوم، ذیل آیه C…أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً…B[1053] ابن عباس وعکرمه، شأن نزول آن را «عمار یاسر» می دانند.[۱۰۵۴]
علامه پس از اشاره به این روایت، در مقام داوری پیرامون این نوع روایات، همه را از باب تطبیق عموم آیه بر مورد، دانسته و می گوید: «و همه این روایات از باب تطبیق عموم آیه به مورد آن است نه این که آیه در خصوص موردى نازل شده باشد تا شأن نزول اصطلاحى باشد، چون این سوره یک مرتبه و دفعتاً نازل شده است».[۱۰۵۵]
۴-۱-۲-۲-۲٫ مخالفت با عصمت
معیار دیگر، در عدم پذیرش روایت سبب نزول، ناسازگاری با عصمت انبیاء علیهم السلام، می باشد.
مثلاً، ذیل آیه Cوَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِه…B[1056] به طرق متعدد روایات شأن نزول آن از صحابه و تابعان اشاره می کند.[۱۰۵۷]
به عنوان مثال ابن عباس در این باره می گوید:
«رسول خداصلی الله علیه و آله قرائت کرد: Cأَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى*وَ مَناهَ الثَّالِثَهَ الْأُخْرىB[1058] [و اضافه کرد] اینها بتان زیبای برترند و شفاعتشان مورد امید و انتظار است… پس جبرئیل به سوی حضرتش آمد و گفت: آنچه را که برایت آوردم بخوان. و او خواند: Cأَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى*وَ مَناهَ الثَّالِثَهَ الْأُخْرىB‏ [و اضافه کرد] اینها بتان زیبای برترند و شفاعتشان مورد امید و انتظار است! [جبرئیل] گفت: این را من برایت نیاوردم، این از شیطان است. پس آنگاه خداوند [این آیه را] بر او نازل کرد».[۱۰۵۹]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

علامه، با اشاره به اینکه برخی از تابعان، مانند «حافظ بن حجر» این حدیث را صحیح شمرده اند، به انتقاد شدید از آن می پردازد و می گوید: ادّله قطعى عصمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله متن این روایت را تکذیب مى‏کند. هر چند که سندی صحیح داشته باشد. چرا که به حکم ادله قطعی دلال بر عصمت، لازم است ساحت آن حضرت را منزه از چنین خطایى بدانیم. اولاً این روایت، اشاره به جهل[۱۰۶۰] آن حضرت، نسبت به عدم وحیانی بودن جمله «تلک الغرانیق العلى…» می باشد. این جهل آن قدر ادامه یافته که جبرئیل مجدداً سوره را بر او عرضه نموده است. ثانیـاً اینکه وجـود این قسمت ازآیه که می فرماید:C وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ …B باعث شده تا این کفر، مشمول همه انبیاء علیهم السلام شود.[۱۰۶۱]
بنابراین روایت غرانیق، نه تنها با عصمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سازگار نیست، بلکه به علت اینکه حدیث به عنوان سبب نزول آیه Cوَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ…B بیان شده با عصمت سایر انبیا علیهم السلام نیز در تنافی است.
نمونه دیگر، ذیل آیه C…وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِB[1062] می باشد که روایتی از ابن عباس پیرامون سبب نزول آیه بیان شد[۱۰۶۳] که علامه علاوه بر ناسازگاری با سیاق در مقام داوری، به نکته دیگری نیز اشاره می کند و می گوید:
«ساحت رسول خداصلی الله علیه و آله اجل از آن است که قبل از آنکه پروردگارش دستورى دهد، از پیش خود چیزى بگوید، آن گاه خداى سبحان آیه‏اى بفرستد و در آن آیه او را تکذیب کند، او ادعا کند و خبر دهد از اینکه مردگان در شنیدن سخنانش کمتر از زندگان نیستند، بعد آیه مورد بحث نازل شود و بفرماید خیر مردگان چیزى نمى‏شنوند».[۱۰۶۴]
بنابراین یکی دیگر از علل غیر قابل قبول بودن این روایت «تنافی با عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله » می باشد.
نمونه سوم، سبب نزولی است که حسن بصری ذیل آیه Cالرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ…B[1065] نقل کرده است و آن علاوه بر «ناسازگاری با سیاق»، با عصمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، در تنافی است.[۱۰۶۶]
همچنین در عدم پذیرش سبب نزولی که سدّی[۱۰۶۷] درباره آیه Cوَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ…B[1068] نقل نموده، علاوه بر سیاق، به معیار «ناسازگاری با عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله » نیز، اشاره نموده است.[۱۰۶۹]
۴-۱-۲-۲-۳٫ مخالفت با روایات ائمه(علیهم السلام)
سومین معیار علامه، در عدم پذیرش سبب نزول نقل شده از صحابی یا تابعی، مخالفت آن با اسباب نزولی است که از ائمه علیهم السلام، نقل گردیده است:
مثلاً ذیل آیه Cأُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى‏ نِسائِکُم…B[1070] و در نقد روایتی که ابن عباس، به عنوان سبب نزول این آیه مطرح کرده بود،[۱۰۷۱] علاوه بر معیارهای گذشته، به روایت دیگری از امام صادق علیه السلام استناد می کند که بر اساس آن مباشرت با زنان، شبِ ماه رمضان حرام بوده و خوردن و آشامیدن بعد از خواب حرام می شده است.[۱۰۷۲]
بنابراین علامه روایت ابن عباس را به علت «ناسازگاری با روایت امام صادق علیه السلام » قابل قبول نمی داند. ولی این معیار را در کنار معیارهای دیگر مطرح می نماید.
نمونه دوم را می توان ذیل آیه Cإِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْت…B[1073] یافت که علامه روایاتی را در شأن نزول آن، از ابوهریره و ابن عمر بیان می کند که این آیه را در شأن «ابوطالب علیه السلام» دانسته اند.[۱۰۷۴]
این روایت، از نافع این گونه نقل شده است: از ابن عمر پرسیدم: آیه Cإِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْت…B در مورد ابوجهل و ابوطالب نازل شده است؟ او گفت: آری.[۱۰۷۵]
علامه، این روایات را زیر سؤال برده و آن را «مخالف روایات ائمه علیهم السلام » می داند که آنان به ایمان ابوطالبعلیه السلام[۱۰۷۶] قائل بوده اند.[۱۰۷۷]
۴-۱-۲-۲-۴٫ مخالفت با عقل
معیــار دیگر در عدم قبــول روایات سبب نزول، مخــالفت با عقــل است که نمــونه های آن را ذکر می نماییم:
مورد اول، ذیل آیه Cیا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَB[1078] می باشد که روایتی پیرامون سبب نزول این آیه از ابن عباس نقل شده و اوگفته است: «بعد از آنکه عمر مسلمان شد مشرکین گفتند: مسلمانان امروز از ما انتقامشان را گرفتند و خداوند این آیه را نازل کرد…».[۱۰۷۹]
علامه این روایت را «ناسازگار با عقل» می داند و علت آن را این چنین توضیح می دهد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت