۱) شکستن عادات : کنار گذاشتن شیوه های قبلی فکری و عملی ، استفاده از روش های جدید

 

۲)تعویق قضاوت یا تأخیر ارزیابی ‌در مورد ایده ها ، برای جلوگیری از ضایع شدن ایده ای که در ابتدا ممکن است جالب به نظر نیاید.

 

۳) درک پیچیدگی یا توجه به مسائل پیچیده و درگیر شدن با آن

 

۴)درک تؤام با خلاقیت یا دیدن چیزها به طور متناوب : مشاهده ی امور به شیوه ی تازه ای که قبلاً به آن توجه نشده است .

 

۵) تفکر وسیع : ارتباط برقرار کردن میان ایده های مختلف.

 

موانع خلاقیت :

 

بررسی اجزای خلاقیت روشن می‌کند که خلاقیت یک ویژگی ثابت شخصیتی نیست که بدون هیچ تغییر وتحول در وجود انسان نهفته باشد ، بلکه از جمله مواردی است که کاملاً تحت تأثیر عوامل یا موانعی تقویت یا تضعیف و حتی نابود می‌شوند.

 

بعضی از موقعیت ها رشته‌های خلاقیت را در وجود آدمی خشک می‌کنند.

 

اسبورن موانع خلاقیت را چنین عنوان می‌کند:

 

۱) عادت های پیشین مانع حل مسائل هستند.

 

۲) دل سرد کردن ، خود به عنوان یک عامل بازدارنده است.

 

۳)کم رویی مانع خلق ایده هاست .

 

در یک طبقه بندی کلی موانع را می توان به دو دسته ی فردی و محیطی (درونی و بیرونی ) تقسیم کرد .

 

منظور از موانع فردی یا درونی آن دسته موانعی است که ناشی از ویژگی فردی و شخصی است و موانع محیطی یا بیرونی مربوط به موقعیت هایی که فرد در رابطه با دیگران است ، می شود .

 

امابیل در نتایج پژوهش بسیار وسیعی که در مصاحبه از ۱۲۰ دانشمند به عمل آورده است ازهمین تقسیم بندی استفاده می‌کند.(حسینی ،۱۳۷۸، ص۶۴)

 

بعضی از موانع محیطی خلاق که در نتیجه مصاحبه ها به دست آمده است عبارتند از:

 

۱) جو نامساعد ۲) محدودیت ها ۳) ارزیابی و فشار ۴)رقابت ۵) منابع ناکافی ۶)طرح تحقیق ضعیف .

 

موانع فردی از نظر دانشمندان عبارت است از:

 

۱) عدم انگیزه ۲) عدم مهارت یا عدم تجربه ۳) عدم انعطاف ۴)انگیزه خارجی ۵) عدم مهارت اجتماعی

 

نقش مدیر در پرورش خلاقیت:

 

در مجموعه ای که خلاقیت و نوآوری از ضروریات وعامل اصلی است ، نقش مدیران بسیار مهم و حساس است . زیرا مدیریت می‌تواند توانایی و استعداد خلاقیت و نوآوری را در افراد ایجاد ، ترویج و تشویق کند یا رفتار و عملکرد آن ها می‌تواند مانع این امر حیاتی شود .شغل مدیر در یک سازمان ، خلاقیت و نوآوری است. مدیر کسی نیست که سازماندهی و تغییر ایجاد کند ، بلکه فردی است که همه کارها را به وسیله دیگران انجام می‌دهد و فضا را برا ی خلاقیت دیگران آماده می‌کند.

 

‌بنابرین‏ هنر مدیر خلاق عبارت است از :

 

استفاده از خلاقیت دیگران و پیدا کردن ذهن های خلاق ، مدیر خلاق باید فضایی بیافریند که خودش بتواند خلاق باشد و افراد سازمان را هم نیز برای خلاقیت تحریک کند و به نحوی تفویض اختیار می‌کند تا هر کسی مشکل خودش را حل کند . با توجه به کم بودن افراد فوق العاده خلاق و با توجه به اینکه اغلب افراد به طور بالقوه ای دارای استعداد خلاقیت و نوآوری هستند ، ویژگی های زیر به پرورش این استعدادها کمک می‌کند :

 

۱) تحمل ریسک : کارکنان باید تشویق شوند که بدون ترس از پیامدهای آن ، شکست را تجربه کنند و اشتباه ها به عنوان فرصت یادگیری به شمار آید.

 

    1. – job involvement ↑

 

    1. – creativity ↑

 

    1. – administration ↑

 

    1. – commitment ↑

 

    1. – David c.Mccleeland ↑

 

    1. – Organization commitment ↑

 

    1. -Richard M.steers ↑

 

    1. – Meyer & Allen ↑

 

    1. – Affective commitment ↑

 

    1. – Continuance commitment ↑

 

    1. – Normative commitment ↑

 

    1. – Creativity ↑

 

    1. – Papalia ↑

 

    1. – Torrance ↑

 

    1. – Gagne ↑

 

    1. Ancient world ↑

 

    1. – Naturalistically ↑

 

    1. – spontaneity ↑

 

    1. – Irrationality ↑

 

    1. – Frenzy ↑

 

    1. – Divine visitation ↑

 

    1. – Madness ↑

 

    1. – Cesare Lomboroso ↑

 

    1. – Pathology ↑

 

    1. – Touched ↑

 

    1. – Queer ↑

 

    1. – Norm ↑

 

    1. – Intuitive Genius ↑

 

    1. – Life force ↑

 

    1. – Entity ↑

 

    1. – Edmund sinnote ↑

 

    1. – Nature ↑

 

    1. – Realize ↑

 

    1. – John locke ↑

 

    1. – Frequency ↑

 

    1. – Recency ↑

 

    1. – Vividness ↑

 

    1. -Mental connection ↑

 

    1. – Mednick ↑

 

    1. – Skinner ↑

 

    1. – Woodman ↑

 

    1. – Gestalt Theory ↑

 

    1. – Werthiemer ↑

 

    1. – Structured ↑

 

    1. – Dynamic ↑

 

    1. – Psychoanalysis ↑

 

    1. – Id ↑

 

    1. – Ego . synthonic ↑

 

    1. – Ego ↑

 

    1. – Regression ↑

 

    1. – Conscious mind ↑

 

    1. – Relaxed ↑

 

    1. – Schizophrenic ↑

 

    1. – Tension ↑

 

    1. – Neo. freudians ↑

 

    1. – E. G. Schachtel ↑

 

    1. – Openness ↑

 

    1. – Self- realization ↑

 

    1. – Intuition ↑

 

    1. – Spontaneity ↑

 

    1. – Factor analysis ↑

 

    1. – Guilford ↑

 

    1. – Convergent ↑

 

    1. – Divergent ↑

 

    1. – A . J Koestler ↑

 

    1. – Bisociation ↑

 

    1. – Coherence ↑

 

    1. – Stability ↑

 

    1. – Ziv ↑

 

    1. -۱- Karl priberm ↑

 

    1. – conflict ↑

 

    1. – Karen & Ranzulli ↑

 

    1. – Millgram ↑

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت