بنابراین آن‌چه مورد هدف مولوی است، جامعه نیست، شهر نیست، آب نیست، هوا نیست، فقط و فقط غرق شدن در معشوق را طالب است و بس.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

لذا تنها عاملی را که مولوی در جامعه انسانی مدنظر قرار می‌دهد و آن را مفید می‌داند عامل انسانی است؛ یعنی می‌گوید برای رسیدن به حق و درجات بالاتر باید از کسی پیروی کرد که خود، این مرحله را طی کرده است و به قول حافظ «طی این مرحله بی‌همرهی خضر نکن» باید راهرو و راهنمایی باشد تا بتواند انسان را از ظلمات مخفی و نهفته مسیر آگاه کند که این نقش در جامعه به بهترین وجه در دستور کار پیامبر ارائه شده است تنها می‌توان در این راستا اهداف و آرمان‌های مولوی را با مدینه‌النبی هماهنگ دانست.

۳-۲-۴- سطح سخن و پیام مثنوی

درباره مولوی و مثنوی معنوی‌اش کتاب‌ها و مقالات بسیاری به رشته تحریر در آمده است. در این میان کتابی که درباره مولوی و بخصوص مثنوی معنوی و جایگاه اندیشه و عرفان مولوی حاوی مطالب ارزشمند و درخور توجه است و در این پایان نامه مورد استفاده قرار گرفته است با عنوان «مثنوی قرآن شعر فارسی» اثری است از علمدار شاهچراغی که مطالبی بسیار وسیع و درخور توجه ارائه داده است؛ که در ادامه بخشی از نظریات ایشان درباره مثنوی آورده شده است:
«مطالب مثنوی را از جهت فهم خواننده به سه بخش عام، خاص و اخص تقسیم می‌کنند. بخش عام یا محکمات، بخشی از مثنوی است که در آن روی سخن با عامه ‌است و هرکس نیز به قدر فهم خود از آن استفاده می‌کند. اکثر حکایات و نصایح و پندهای مثنوی در این بخش قرار دارند.

چونکه بد کردی بترس ایمن نباش   زآن که تخم است و برویاند خداش

بخش دوم مطالب مثنوی، بخش خاص یا بخش حدفاصل نامیده می‌شود. مطالب این بخش گویی چنان است که مولوی با یاران دمساز خود در خلوت بیان نموده‌است و خوانندگان از روزنی جسته و گریخته از آن می‌شنوند.

با لب دمساز خود گر جفتمی   همچو نی من گفتنی‌ها گفتمی

بخش سوم از مطالب مثنوی، بخش اخص یا متشابهات است که آن دسته از سخنان بسیار مشکل و مبهم مثنوی است که متشابهات قرآنی را به یاد می‌آورد. برخی از سخنان این بخش از مثنوی قابل تاویل هستند؛ مانند:

حیرت اندر حیرت آمد این قصص   بیهشی خاصگان اندر اخص

که اشاره‌است به داستان بیهوش‌شدن پیامبر اسلام از هیبت دیدن جبرئیل؛ لیکن بخشی از اشعار این بخش یا تاویلات گوناگون دارند و یا تاکنون تفسیر نشده‌اند. چرا که با سکوت مولوی نیمه کاره رها شده‌اند.

گفتگو بسیار شد خامش شدم   مسئله تسلیم کردم تن زدم

(شاهچراغی، ۱۳۹۰: ۸۶)

۳-۲-۵- نمود عشق به شمس تبریزی در مثنوی

دیوان کبیر مولوی، دیوان شمس تبریزی نام گرفته است و این نشان از عشق و ارادت مولوی به شمس است؛ اما آیا ممکن است یک اثر مولوی کلا با نام شمس باشد و در اثر دوم هیچ نام و نشانی از شمس به میان نیامده باشد؟ می‌دانیم که مولوی در حدود سن ۴۰ سالگی با شمس‌الدین‌محمد‌بن‌علی‌بن‌ملک‌داد تبریزی معروف به شمس تبریزی به مدت چهار سال (با یک دوره فترت) محشور شد و این ملاقات چنان اثری عمیق در وی گذاشت که هرجا در مثنوی کلمات آفتاب، خورشید و یا شمس آمده‌است، روی سخن بلافاصله به شمس تبریزی بازگشته‌است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت