کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML
 



فعالیت ها، رویدادها و سازمان های موجود در جنبش در ۱۰ سال گذشته
اطلاعات آماری در خصوص وضعیت زنان در کشور
این بخش از تحقیق بیشتر به صورت مطالعه کتابخانه ای انجام شد، اما با یافته هایی که بعداً در مصاحبه های عمیق با آگاهی دهندگان به دست آمد، نواقص آنها تکمیل شد، نکات مبهم مشخص شد، و برداشت های اشتباه تصحیح گردید. البته در تدوین روند ۱۰ ساله جنبش زنان از ۷۶ تا ۸۶ علاوه بر مشاهدات مستقیم محقق، مراجعه به رویدادها و مستندات عینی نیز لحاظ شد.

مصاحبه زمینه یابی برای جریان شناسی جنبش
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در بررسی معانی ذهنی کنشگران جنبش زنان به دلیل گستردگی و پیچیدگی موضوع نمی توان کل جمعیت کنشگران را مورد تحقیق قرار داد. از یک سو، محدوده کنشگری مشخص نیست، از دیگر سو جستجوی معنای ذهنی همه کنشگران نه ممکن و نه مفید است. بدین منظور، در این تحقیق کنشگرانِ شاخص جریان های مختلف جنبش زنان به عنوان نمونه های مورد تحقیق انتخاب شدند. با اقتباس از فرانکفورد و نچمیناس، نام «آگاهی دهندگان»[۸۶] برای کنشگران شاخص هر جریان به کار می رود. منظور از آگاهی دهندگان، کنشگرانی در جنبش هستند که یا اطلاعات معتبر را مستقیماً به پژوهشگر ارائه می دهند، یا راهِ دسترسی به منابع معتبر را معرفی می کنند. عموماً آگاهی دهندگان جزء کنشگران با سابقه، صاحب نظر و تاثیرگذار یک میدان به حساب می آیند (فرانکفورد و نچمیناس، ۱۳۸۱: ۴۱۶). به عبارت دیگر، این افراد، شاخص جریان های جنبش زنان هستند و به معانی ذهنی، گفتمان ها و چارچوب های تفسیری در هر جریان دسترسی دارند. آگاهی دهندگان لزوماً رهبر یا نظریه پرداز یک جریان به حساب نمی آیند، اگرچه ممکن است این نقش ها بر هم منطبق باشند.
در این مرحله، برای جریان شناسی و شناسایی آگاهی دهندگان جنبش زنان، مصاحبه هایی به صورت «زمینه یابی» انجام گردید. لیست مصاحبه شوندگان (مرحله زمینه یابی) بر اساس تجربه فعالیت محقق در جنبش زنان، مشورت با جمعی از فعالان جنبش، و مطالعه مقالات برخی از آنها تهیه شد. حدود ۱۵ نفر از کنشگران جنبش زنان که اکثراً از جوانان (۲۰ تا ۳۰ ساله) بودند، و موقعیتی نسبتاً با سابقه و در عین حال پویا در جنبش داشتند، انتخاب شدند. بیشتر این افراد دارای شبکه ارتباطی قوی و سرمایه اجتماعی بالایی در درون جنبش بودند. با آنها مصاحبه هایی عمیق انجام شد که بطور متوسط هر کدام ۱ ساعت بطول انجامید. هدف از این مصاحبه همانگونه که پیشتر توضیح داده شد، نخست جریان شناسی جنبش زنان، و سپس انتخاب افرادی شاخص در هر جریان به عنوان «آگاهی دهندگان» آن جریان بود. محور عمده سوالات از این جمع اولیه به شرح زیر است:
کنشگران جنبش زنان را در چه جریان هایی می توان دستهبندی کرد؟
افراد آگاهی دهنده و گفتمان ساز هر دسته چه کسانی هستند؟
چه برنامه هایی توسط هر یک از این دسته ها در حال اجرا است؟
ایدئولوژی (سیاسی و فمنیستی) هر یک از این دسته ها چگونه است؟
موضع گیری هر یک از این دسته ها در قبال مذهب چگونه است؟
این دسته ها چگونه رابطه خود را با قدرت سیاسی تعریف می کنند؟
بر اساس یافته های این مرحله، ۵ جریان اصلی در جنبش زنان ایران شناسایی شد (که در فصل بعدی تشریح می گردد)، و ۱۲ نفر به عنوان آگاهیدهندگان معرفی شدند.

مصاحبه عمیق برای شناخت چهارچوب های تفسیری
کیوی و کامپنهود معتقدند که «مصاحبه، جریان مبادله واقعی است که طی آن مخاطبِ محقق، دریافت ها و برداشت هایش را از یک رویداد یا از یک وضعیت بیان می کند، تجربیاتش را در میان می گذارد، تفسیرهایش را از مسئله عنوان می کند، در همان حال، محقق با طرح پرسش های باز و با واکنش هایش این بیانات را تسهیل کرده و نمی گذارد که آنها از هدف های تحقیق دور شوند و به مخاطبش اجازه می دهد به مراتب بالاتری از حقیقت یابی دست یابد» (۱۳۸۴: ۱۸۸). مصاحبه عمیق، یکی از تکنیک های خاص مصاحبه است که هدف آن بررسی تاثیر یک رویداد یا تجربه شخصی بر روی افرادی است که در آن مشارکت داشته اند. در این نوع مصاحبه، برخلاف پیمایش پرسشنامه ای، پژوهشگر فهرستی از پرسش های بسته از پیش آماده در اختیار ندارد، بلکه آنچه در اختیار دارد فهرستی از نکاتی است که درباره مقوله های ممکن تنظیم کرده است (کیوی و کامپنهود، ۱۳۸۴: ۱۸۹). هدف از تکنیک مصاحبه عمیق، نخست، تحلیل معنایی است که کنشگران به اعمالشان و رویدادهایی که با آن روبرو هستند، می دهند؛ و سپس بازسازی فرایندهای کنش، تجربیات یا رویدادهای گذشته (کیوی و کامپنهود، ۱۳۸۴: ۱۹۰).
بخش اصلی گردآوری اطلاعات در این تحقیق، مصاحبه های عمیقی بود که با ۱۲ تن از آگاهی دهندگان جنبش زنان (در تهران) انجام شد. این افراد، همانگونه که در بالا توضیح داده شد به عنوان شاخص های جریان های اصلی جنبش زنان انتخاب شدند. از برخی جریان ها یک نفر و از برخی جریان ها تا ۳ نفر در میان مصاحبه شوندگان حضور داشتند. در این مرحله، که حدود ۴ ماه به طول انجامید، به طور میانگین با هر یک از افراد حدود ۳ ساعت مصاحبه شد. علت طولانی شدن این مرحله، بیشتر ناشی از مشکلاتی بود که جنبش زنان به لحاظ سیاسی در گیر آنها می شد، از بازداشت و دستگیری برخی کنشگران گرفته تا برگزاری انتخابات مجلس هشتم.
محور اصلی سوالات این بخش از تحقیق، دستیابی به معانی ذهنی یا همان چارچوب های تفسیری کنشگران بود. روش انجام مصاحبه، به صورت شرح حال و بیوگرافی جنبشی کنشگران بود، که در ضمن ثبت این روایت ها، درباره موضوعات مختلف بحث می شد. اگرچه در این مرحله، تمرکز اصلی مصاحبه ها بر روی «معانی ذهنی کنشگران» بود، اما داده هایی که در مرحله نخست تحقیق پیرامون سطوح اول و دوم سوالاتِ تحقیق جمع آوری شدند، با مشارکت آگاهی دهندگان مورد بازبینی و کنکاش قرار گرفت. مولفه های اصلی موضوعات مورد پرسش در این قسمت به شرح زیر است:
نظر آگاهی دهندگان نسبت به جریان های مختلف جنبش زنان
بررسی هویت (سیاسی – فمینیستی) کنشگران
مرور سیر تاریخی فعالیت کنشگران با تمرکز بر دوره ده ساله ۷۶-۸۶
بررسی وضعیت فعلی زنان در ایران از نظر تبعیض های موجود و عوامل ایجاد آنها
تحلیل آگاهی دهندگان از شرایط اجتماعی – سیاسی معاصر
نگرش آگاهی دهندگان در مورد چگونگی نغییر وضعیت موجود
مطالبات و برنامه های اورژانسی و بلندمدت جریان ها
روش ها و وسایل مورد استفاده توسط جریان های مختلف
نحوه سازماندهی و بسیج منابع
چگونگی تنظیم رابطه با جامعه سیاسی (دولت و احزاب)
چالش در تنظیم رابطه با مذهب
چگونگی استفاده از رسانه ها
نگرش نسبت به همبستگی و نحوه ائتلاف میان جریان ها
تصویر کنشگران از فرصت ها و تهدیدهای پیشرو و همچنین نگرش نسبت به آینده
مطالعه مقالات و متن های کنشگران جنبشی
در تحقیق اجتماعی، روش مصاحبه همیشه با یک روش تحلیل محتوا همراه است. در جریان مصاحبه ها هدف این است که حداکثر عناصر اطلاعاتی و عناصر تفکر از سخنان مخاطب بیرون کشیده شود، و این عناصر اطلاعاتی و تفکر، ماده اولیه برای تحلیل محتوایی نظام یافته خواهد بود (کیوی و کامپنهود، ۱۳۸۴: ۱۹۱). در مرحله پایانی تحقیق، مقالات و مکتوبات کنشگران جنبش زنان (با تمرکز بر افراد آگاهی دهنده)، گردآوری شد و مورد مطالعه قرار گرفت. بعلاوه، یافته های حاصل از مصاحبه ها، با متن های مکتوب مقایسه شد. در واقع، در این مرحله، تلاش شد که از طریق مراجعه به مقاله های آگاهی دهندگان، پاسخ های آنها در خلال مصاحبه های عمیق محک زده شود. پس از آن، نوبت به تحلیل یافته ها و طرح فرضیاتی رسید که در مراحل قبلی به دست آمده بود.
بدین منظور از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. تحلیل محتوا، روشی است که می توان آن را درباره انواع گوناگون پیام های مندرج در آثار ادبی، مقاله های روزنامه، اسناد رسمی، خطابه ها، اعلامیه های سیاسی، گزارش های اجتماعات، برنامه های شنیداری و دیداری، و گزارش مصاحبه ها به کار بست (کیوی و کامپنهود، ۱۳۸۴: ۲۲۲). در جریان تحلیل محتوا، داده‌های تحقیق در قالب مقوله هایی دسته بندی شد و ارتباط میان آنها به عنوان فرضیه جمع بندی شد. به طوری که، ابتدا داده‌های تحقیق ابتدا در قالب پنج محور کلی ۱. تاریخچه جنبش زنان، ۲. وقایع نگاری جنبش زنان، ۳. جریان‌شناسی جنبش زنان، ۴. گفتمان‌ها و چارچوب‌های تفسیری، و ۵. چالش‌های جنبش زنان فهرست نویسی شد. پس از آن، معانی ذهنی کنشگران جنبش تحت مقوله‌هایی همچون «تحلیل وضعیت زنان»، «تحلیل وضعیت اجتماعی-سیاسی موجود»، «اهداف، استراتژی‌ها و برنامه‌های عمل»، و چالش‌های مرتبط به مسئله «مذهب»، «قدرت سیاسی»، «شیوه‌های عمل»، و «تهدیدها و فرصت‌های پیش رو» دسته بندی و بررسی گردید.
بدین ترتیب، آخرین مرحله گردآوری اطلاعات و یافته های تحقیق، مرتبط شد با تحلیل محتوای کیفی یافته ها، تحقیقات پیشین و مکتوبات کنشگران. در واقع، اطلاعات گردآوری شده، مورد تحلیل قرار گرفت تا نتایج اصلی تحقیق نمایان شود. در نهایت، بر اساس مقوله ها و فرضیه های بدست آمده، چارچوب نظری تحقیق مورد تعدیل و بازبینی قرار گرفت.
فصل چهارم: یافته های تحقیق
در این فصل از پایان نامه، داده ها و یافته های اصلی تحقیق ارائه شده و مورد تحلیل قرار می گیرد. قسمت نخست این فصل، مروری است بر تاریخچه حرکت های زنان از دوره مشروطه تا نیمه دهه ۱۳۷۰. در واقع، در این قسمت، زمینه های اجتماعی شکل گیری و تکامل جنبش زنان در ایران جستجو شده و مورد ارزیابی قرار می گیرد. پس از آن، در دومین قسمت این فصل، وقایع نگاری جنبش زنان در مقطع ده ساله (۱۳۷۶-۱۳۸۶)، با تمرکز بر رویدادها و اقدامات بیرونی مربوط به زنان، ارائه می شود. بدین ترتیب، مختصات بیرونی جنبش زنان ترسیم می شود. سپس با توجه به این یافته ها و با تحلیل یافته های مصاحبه های زمینه یابی، در قسمت سوم فصل چهارم، جریان شناسی جنبش زنان در این مقطع ده ساله تدوین می گردد.
بخش اصلی فصل چهارم اختصاص دارد به تحلیل مصاحبه های عمیق با آگاهی دهندگان جنبش و همچنین تحلیل محتوای نوشته های آنها. ابتدا، استراتژی ها و برنامه های عمل جریان های مختلف جنبش زنان مورد بررسی قرار می گیرد. پس از آن با توجه به چارچوب های تفسیری آگاهی دهندگان، گفتمان های موجود در جنبش زنان استنباط می گردد. در پایان نیز، چالش های موجود در جنبش زنان و تحلیل هایی که در خصوص آنها وجود دارد مورد بررسی قرار می گیرد.
تاریخچه جنبش زنان (از مشروطه تا دهه ۶۰)
به اعتقاد پژوهش گران متعدد، نخستین جرقه های شکل گیری جنبش زنان مربوط به دوران مشروطه است (ساناساریان، ۱۳۸۴؛ خسروپناه، ۱۳۸۱؛ آفاری، ۱۳۷۷؛ و زاهد، ۱۳۸۴). با ظهور نهضت مشروطه در نیمه دهه ۱۲۸۰، زنان مجال یافتند که در عرصه عمومی به کنش جمعی بپردازند. نخستین اقدامات آنها در همراهی با مشروطه خواهان بود، اما به تدریج آنها به مسائل خاص خود متوجه شدند. تا جایی که در دهه ۱۲۹۰، به جرات می توان از حضور جنبش اجتماعی آشکار زنان در جامعه مدنی ایران سخن گفت. و به نوعی، فاصله سال های ۱۲۸۵ تا ۱۳۱۰ را می توان اوج فعالیت جنبش زنان در این دروه دانست (ساناساریان، ۱۳۸۴). پس از به قدرت رسیدن خاندان پهلوی، جنبش زنان دچار افول شد و حتی برخی از سازمان های آن جذب دولت ملی تازه تاسیس شدند. در واقع، دوران نوسازی پهلوی منجر به حذف و نابودی جنبش زنان نشد، بلکه شبکه کنشگران این جنبش را جذب ساختار بوروکراتیک خود ساخت.
پس از شهریور ۱۳۲۰، تا سال ۱۳۳۲، یعنی پیش از کودتای محمدرضا شاه علیه دولت ملی مصدق، مجدداً فضای اجتماعی و سیاسی مناسبی برای ظهور حرکت های جمعی زنان فراهم شد. البته، در این دوره، اگرچه از انحصار و تمامیت خواهی دولت مرکزی کاسته شد؛ اما در مقابل، احزاب سیاسی توانستند فضای فعالیت های اجتماعی را به سوی خود متمایل سازند. بطوریکه، اکثر گروه های زنان در این مقطع وابسته به احزاب سیاسی بودند. پس از کودتای سال ۱۳۳۲، جنبش زنان محدود به فضاهایی خاص گردید. اگرچه باز هم می توان رگه هایی از فعالیت مستقل را در سال های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ تشخیص داد. اما پس از آن، بویژه با تاسیس «سازمان زنان ایران»، اکثر گروه های موجود در این سازمان حل شدند و جنبش زنان به جنبشی رسمی بدل شد. مجدداً با تغییر فضای سیاسی جامعه به سمت شرایط انقلابی، زمینه هایی برای ظهور جنبش زنان فراهم شد. اما این دوره نیز، چندان به طول نیانجامید.
در این قسمت، تاریخچه جنبش زنان در چهار دوره زمانی مورد بررسی قرار می گیرد: ۱. دروه مشروطه (۱۲۸۵-۱۳۰۴)، ۲. پهلوی اول (۱۳۰۵-۱۳۲۰)، ۳. پهلوی دوم (۱۳۲۰-۱۳۵۷)، و ۴. انقلاب و جمهوری اسلامی (۱۳۵۷-۱۳۷۵).

جنبش زنان در دوره مشروطه
همانگونه که اشاره شد، سابقه فعالیت های زنان در قامت یک جنبش اجتماعی به دوره انقلاب مشروطه باز می گردد. زمینه های مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان از سالهای پیش از انقلاب مشروطه فراهم شد، و با پیروزی انقلاب مشروطه زنان توانستند در قالب تشکیل انجمن ها، مدارس، نشریات و مشارکت در فعالیت های سیاسی، کنش جمعی خود را در قالب یک جنبش اجتماعی متبلور سازند. در خصوص شکل گیری و ظهور جنبش زنان می توان حداقل به سه زمینه اجتماعی اشاره کرد. نخستین مورد، مربوط به رشد و گسترش «جنبش بابی» در اوسط قرن دوازدهم است که نگرش های مثبتی را نسبت به جایگاه زنان در جامعه رواج می داد. پس از آن می توان به «نهضت تحریم تنباکو» در دوره ناصرالدین شاه اشاره کرد که زنان مشارکت فعالی در آن داشتند. و آخرین عاملی که زمینه ساز شکل گیری نخستین جرقه های جنبش زنان شد، ترویج اندیشه های برابری خواهانه و آزادی طلبانه ای بود که تحت تاثیر گفتمان تجددخواه مشروطه خواهان در جامعه ایران گسترش یافتند (آفاری، ۱۳۷۱: ۶۴-۶۶).
نخستین جرقه های ظهور جنبش زنان را می توان در مبارزات آنان همراه مردان، برای تشکیل نظام مشروطه ردیابی کرد. زنان، نقش برجسته ای در تظاهرات و تحصن های تابستان ۱۲۸۵ داشتند. به عنوان مثال، می توان به تحصنی که در حرم حضرت عبدالعظیم شکل گرفت، اشاره کرد که زنانِ بسیاری در آن حضور داشتند. در این تحصن بود که برای نخستین بار خواست تشکیل عدالت خانه مطرح شد (پایدار، ۱۳۷۹: ۱۰۱). در واقع، حوادث انقلاب مشروطه فرصت مناسبی برای زنان فراهم کرد تا محیط تنگ خانه را ترک کنند و به خیابان ها بیایند (ساناساریان، ۱۳۸۴: ۳۹). بنابراین، می توان گفت که فعالیت زنان در عرصه مشروطه خواهی، نشانه بارزی از اراده و تمایل آنان به «مشارکت سیاسی و مسئولیت پذیری اجتماعی» بود (خسروپناه، ۱۳۸۱: ۴۹). بدین ترتیب، در سال های پس از پیروزی انقلاب مشروطه نیز، مسائل و مطالبات سیاسی، یکی از بخش های مهم فعالیت های زنان به شمار می آید. علاوه بر فعالیت های سیاسی زنان باید به تلاش های اجتماعی و فرهنگی آنها نیز اشاره داشت. در مجموع می توان، عمده فعالیت های جنبش زنان در این دوره را در چهار محور مورد بررسی قرار داد:
فعالیت های سیاسی
از جمله نخستین فعالیت های زنان در عرصه سیاسی پس از پیروزی انقلاب مشروطه، مربوط به حمایت و مشارکت آنها در تاسیس «بانک ملی ایران» است. زنان همراه با مردان به گردآوری سرمایه برای تاسیس این بانک پرداختند. بسیاری از آنها زیورآلات و اشیاء گرانقیمت خود را در اختیار دولت برای تاسیس این بانک قرار دادند. ماجرای سیاسی دیگری که زنان در آن نقش داشتند، فراخوان «تحریم کالاهای وارداتی» بود. بسیاری از مشروطه خواهان معتقد بودند که در حمایت از صنایع داخلی باید کالاهای وارداتی را تحریم کرد. زنان در شهرهای تهران و تبریز فعالیت های درخور توجهی در این خصوص داشتند. آنها بویژه در مورد استفاده از منسوجات داخلی بسیار جدی بودند (خسروپناه، ۱۳۸۱: ۵۰-۵۳ و آفاری، ۱۳۷۱: ۶۹-۷۱).
اما برجسته ترین فعالیت های سیاسی زنان مربوط به دوره ای است که محمدعلی شاه به مخالفت با نظام مشروطه پرداخت. مخالفت با متمم قانون اساسی، اولین کارشکنی محمدعلی شاه در انقلاب مشروطه به شمار می آید. در این مقطع زنان دوشادوش مردان حضور فعالی در تظاهرات اعتراضی نسبت به اقدامات محمدعلی شاه داشتند. «اتحادیه غیبی نسوان» از معدود انجمن های سیاسی زنان در آن دوره است که به نمایندگان مجلس اخطار داد هرچه سریعتر نسبت به تصویب متمم قانون اساسی اقدام کنند (خسروپناه، ۱۳۸۱: ۲۶۵). در این قائله، سرانجام محمدعلی شاه مجبور شد که متمم قانون اساسی را به مهر سلطنت ممهور کند؛ اما در فاصله کوتاه یک ماه پس از آن، بر قدرت مخالفان مشروطه افزوده شد و اینبار شیخ فضل الله نوری که از مجتهدین به نام تهران بود نیز به صف مخالفان مشروطه پیوست. نتیجه این شد که در ابتدای تابستان ۱۲۸۷ کلنل لیاخوف قزاق به دستور محمدعلی شاه، مجلس را به توپ بست و بسیاری از آزادیخواهان و نمایندگان مجلس اعدام شدند (پایدار، ۱۳۷۹: ۱۰۶).
پس از این واقعه و تعطیلی مجلس اول، موج اعتراضات مردمی سراسر ایران را در بر گرفت. مجاهدان مشروطه خواه در تبریز و رشت به همراه جمعی از کردها و بختیاری ها مبارزه ای مسلحانه را برای برگرداندن نظام مشروطه آغاز کردند. زنان نیز در جریان این اعتراض ها حضوری فعال و باور نکردنی داشتند. فعالیت های اصلی زنان در این دوره عبارت بودند از: مبارزه تبلیغاتی و افشاگری، حمایت مالی از مشروطه خواهان، و شرکت در مبارزه مسلحانه (خسروپناه، ۱۳۸۱: ۶۵). زنان در لباس مردان و بطور مخفیانه وارد گروه های رزمنده می شدند و تنها زمانی که زخمی یا کشته می شدند هویت آنها مشخص می شد. چنانکه گزارش شده است در میان شهدای تبریز و رشت تعدادی از زنان نیز جزء مجاهدان بوده اند (آفاری، ۱۳۷۱: ۸۳-۸۴). سرانجام، مبارزات مشروطه خواهان باعث شد تا محمدعلی شاه از ایران فرار کند و مجدداً نظام مشروطه و مجلس شورای ملی (دور دوم) تشکیل گردد.
با وجود تشکیل مجلس دوم (در سال ۱۲۸۸)، بحران های تثبیت نظام مشروطه پایان نیافت. اینبار نوبت تهدیدات خارجی بود تا استقلال ملی ایران را به خطر اندازد. دولت روسیه در پائیز ۱۲۹۰ به دولت ایران اولتیماتوم داد که مورگان شوستر، مستشار امریکایی گمرک را اخراج کند، که در غیر این صورت به ایران حمله خواهد کرد. این اولتیماتوم موجی از اعتراضات مردمی را بر انگیخت. اما در این میان اعتراضات زنان واقعاً بی سابقه بود. به گفته مورگان شوستر، حدود ۳۰۰ زن که اکثر آنها به تپانچه مسلح بودند به مجلس رفتند و به نمایندگان اخطار دادند که حق پذیرفتن اولتیماتوم روسها را ندارند (ساناساریان، ۱۳۸۴: ۴۰ و آفاری، ۱۳۷۱: ۸۹). همچنین، انجمن مخدرات وطن نیز در مخالفت با اولتیماتوم روسها فعالیت های اعتراضی متعددی داشت (پایدار، ۱۳۷۹: ۱۱۲). اما نهایتاً، پس از کمتر از یک ماه، در حالیکه نیروهای روس تا نزدیکی قزوین پیش آمده بودند، طی یک کودتای داخلی دولت ایران اولتیماتوم روس ها را پذیرفت.
اما در کنار این حوادث، مسئله دیگری نیز در ارتباط با مشارکت سیاسی زنان در طول عمر کوتاه مجلس دوم روی داد. در مجلس دوم، هنگامی که اصلاح قانون انتخابات در دستور کار نمایندگان قرار گرفت، بحث هایی درباره حق رای زنان مطرح شد. وکیل الرعایا، از معدود نمایندگانی بود که به دفاع از حق رای زنان برخاست (آفاری، ۱۳۷۱: ۸۸). اما مخالفت های فراوانی از جانب برخی نمایندگان همچون سید حسن مدرس انجام شد که در نهایت این بحث را بدون نتیجه پایان داد (خسروپناه، ۱۳۸۱: ۱۲۷-۱۲۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 08:54:00 ب.ظ ]




Eichengreen, Barry,’’ Globalizing Capital: A History of the International Monetary System ‘’, Princeton University Press,2010,p61.


بهره بانکی استقراضات دولتی دولت بریتانیا از بانک مرکزی انگلستان در آغاز تاسیس ۱۰ تا ۱۴ درصد بود که این میزان در آغاز قرن هجدهم به ۵ تا ۶ درصد و امروزه به ۲ الی ۳ درصد بالغ می گردد. ↑

    1. R. Jones ↑

Jones, J. R. 1994. Fiscal Policies, Liberties, and Representative Government During the Reigns of the Last Stuarts. In Fiscal Crises, Liberty, and Representative Government, edited by Philip T. Hoffman and Kathryn Norberg, 67–۹۵٫ Stanford, Calif.: Stanford University Press. ↑

Sofer, Morry,’’ Spanish Business Dictionary: Multicultural Business Spanish’’, Taylor Trade Publications,2012,p48.

Péteri, György,'’ Global Monetary Regime and National Central Banking: The Case of Hungary, 1921-1929,’’ Social Science Monographs, 2002,p197.


Eichengreen, Barry,opcit,p76. ↑
در کنار موارد مطروحه،می توان به تاریخچه نقش آفرینی دو بانک مرکزی انگلیس و آمریکا به طور خاص پرداخت.در ذیل خلاصه ای از این عملکرد و تاریخچه این دو بانک آورده می شود.
۱-بانک مرکزی آمریکا:بانک مرکزی آمریکا توسط کنگره در سال ۱۹۱۳ تاسیس شد.بانک مرکزی آمریکا به انجام خدمات معمول یک بانک مرکزی از قبیل سیاست پولی می پردازد و به عنوان ناظر و قانون گذار نهادهای بانکداری نیز عمل می نماید.بانک مرکزی آمریکا یک نهاد مستقل از دولت مرکزی است و منابع و وجوهات از آن خود را دارد و لیکن تحت نظارت کنگره آمریکا است که می تواند قوانینی را که بر بانک مرکزی آمریکا تاثیر می گذارد به تصویب برساند.ساختار سیستم بانک مرکزی آمریکا به روش نامتمرکز پی ریزی شده است به نحوی که ۱۲ بانک مرکزی منطقه ای در ۱۲ ناحیه را شامل می شودکه نماینده گستره جمعیتی ابالات متحده آمریکا در سال ۱۹۱۳ می باشند.بدین ترتیب نواحی بیشتری را در ساحل شرقی ایالات متحده نسبت به ساحل غربی آن شاهدیم و درایالت میسوری دو بانک مرکزی وجود دارد.هر بانک مرکزی منطقه ای اعضای هیئت مدیره مجزایی دارد و سهامی را به بانک های تجاری که به بانک های عضو موسومند منتقل می نمایند.این بانک های تجاری باید سهامی را به ارزش ۶ درصد سرمایه شان را از بانک مرکزی منطقه خود بخرند.بانک های تجاری نمی توانند به معامله این سهام بپردازند ولی سود این سهام را دریافت می کنند و در انتخاب اعضای هیئت مدیره و رییس بانک مرکزی منطقه ای مشارکت می نمایند.آنها سپرده های خود را در نزد این بانک مرکزی منطقه ای نگاه داری می کنند و می توانند از آن بانک مرکزی وام بگیرند.سیستم بانک مرکزی آمریکا یک هیئت مدیره در واشنگتن دی .سی و یک کمیته بازار آزاد فدرال دارد.کمیته بازار باز فدرال که اعضای آن شامل تمامی اعضای هیئت مدیره،رییس بانک مرکزی نیویورک و چهار رییس بانک مرکزی منطقه ای به صورت دوره ای می باشد بر عملیات بازار آزاد نظارت می کند.این عملیات خرید و فروش اوراق بهادار به ویژه اوراق قرضه دولت آمریکا در بازار آزاد به منظور تاثیرگذاری بر شرایط پولی کلی می باشد.
۲-بانک مرکزی انگلیس:بانک مرکزی انگلیس در سال ۱۶۹۴ تاسیس شد.بانک مرکزی انگلیس مسئولیت ثبات سیستم بانکداری و دیگر بازارهای مالی انگلیس را برعهده داردو نیز حفظ ثبات قیمت ها.زمانی،وزیر داراثیی انگلیس تصمیم می گرفت که آیا نرخ بهره را تغییر دهد یا خیرو بانک مرکزی انگلیس فقط مشاوره می داد.منتقدان گفتند که دولت نباید چنان قدرتی داشته باشد چرا که تصمیمات سیاسی و اقتصادی منفی دارد.بعد از پیروزی حزب کارگر در انتخابات سراسری سال ۱۹۹۷،گوردون براون که در آن زمان وزیر دارایی انگلیس بود مسئولیت کامل سیاست پولی را به بانک مرکزی انگلیس داد.دولت بانک مرکزی انگلیس را موظف کرد که نرخ تورم را در حدود ۲ درصد نگه دارد.اگر نرخ تورم به اندازه یک درصد افزایش یا کاهش یابد رییس کل بانک مرکزی انگلیس نامه ای توضیحی را به وزیر دارایی خواهد نوشت.و شرح داده خواهد داد که بانک مرکزی چه اقداماتی را برای بازگرداندن نرخ تورم به نرخ مصوب ۲ درصدی انجام خواهد داد. ↑

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اسماگی،لورنزو؛مسئله استقلال بانک مرکزی از نظریه تا عمل،ارائه شده در کنفرانس نظارت کارآمد و مشارکت موثر،ترجمه سیلوانا عظیمی،مجله تازه های اقتصاد،ص۷۴٫ ↑
Legal Independence ↑
actual Independence ↑
Cukierman, A. (2007) De Jure, De Facto, and Desired Independence: The Bank of Israel as
a Case Study, in N. Liviatan and H. Barkai (eds.), The Bank of Israel, Vol. 2, Selected
Topics in Israel’s Monetary Policy. Oxford: Oxford University Press ↑
Grilli, V., Masciandaro, D., and Tabellini, G. (1991) ‘Political and Monetary Institutions and
Public Financial Policies in the Industrial Countries’. Economic Policy, 13: 341–۹۲٫ ↑

Debelle ,Guy, Fischer ,Stanley ,’’ How Independent Should a Central Bank Be?’’, Center for Economic Policy Research, Stanford University, 2011,p28.


Alexander, K. (2000b) The Role of Soft Law in the Legalization of International Banking Supervision: A Conceptual Approach, ESRC Centre for Business Research Working Paper 168, Cambridge: University of Cambridge,p13 ↑
Grilli, V., Masciandaro, D., and Tabellini, G. (1991) ‘Political and Monetary Institutions and
Public Financial Policies in the Industrial Countries’. Economic Policy, 13: 341–۹۲٫ ↑
Cukierman, A. (1992) Central Bank Strategy, Credibility, and Independence: Theory and
Evidence. Cambridge, Massachusetts: MIT Press. ↑
Cukierman, A., Webb, S.B., and Neyapti, B. (1992) ‘Measuring the Independence of Central
Banks and its Effect on Policy Outcomes’. World Bank Economic Review, 6: 439–۵۸٫ ↑
Barth, J.R., Caprio Jr, G., and Levine, R. (2001b) The Regulation and Supervision of Banks Around the World, World Bank Working Paper 2725, Washington, DC: World Bank,p21 ↑
Barth, J.R., Nolle, D.E., and Rice, T.N. (2000) “Commerical Banking Structure, Regulation, and Performance: An International Comparison,” in D.B. Papadimitriou, ed., Modernizing Financial Systems, London: Macmillan Press,p32. ↑

Johnson,Andreas,’’ International Monetary Fund Annual Report 2008: Making the Global Economy Work for All’’, International Monetary Fund,2008,p65.


Beduc, L., Ducruezet, F., and Papadacci, P. (1992) “The French Financial System,” in G.G. Kaufman, ed., Banking Structures in Major Countries, Dordrecht, the Netherlands,p45.
Kluwer Academic Publishers Group,p63. ↑
Botcheva, L. and Martin, L.L. (2001) “Institutional Effects on State Behavior: Convergence and Divergence,” International Studies Quarterly, 45, 1, p26. ↑
Boyd, J.H. and Gertler, M. (1993) U.S. Commercial Banking: Trends, Cycles, and Policy, Economic Research Report 93–۱۹, C.V. Starr Center for Applied Economics, New York University.,p157. ↑

Singleton, John,’’ Central Banking in the Twentieth Century’’, Cambridge University Press,2010,p91.


Rosa Lastra ↑
Calomiris, C.W. (2000) U.S. Bank Deregulation in Historical Perspective, Cambridge : Cambridge University Press. ↑
Cox, G.W. and McCubbins, M.D. (2001) “The Institutional Determinants of Economic Policy Outcomes,” in S. Haggard and D. McCubbins, eds, Presidents, Parliaments, and Policy, Cambridge: Cambridge University Press. ↑
شاید یکی از دلایل اساسی در زمینه تفاوت های نظرات میان صاحب نظران راجع به وظایف بانک های مرکزی را بتوان در عدم توجه به مرور تاریخی وظایف بانک داری مرکزی دانست.بانک های مرکزی اتریش،دانمارک،فرانسه و ایتالیا و پرتغال و اسپانیا به منظور بازگرداندن ثبات مالی تاسیس شدند و نیز به منظور بازگرداندن اعتبار اسکناس.بنابراین تعقیب ثبات پولی و یک سیستم پول ملی معتبر یکی از وظایف کلیدی بانک های مرکزی حتی با امروز بوده اگرچه به شیوه ای متفاوت از شیوه امروزی اعمال می شده است.با مرور زمان این بانک های غالب،نقش بانکداری بانک های دیگر را پذیرفتند.به دلایل تجاری بانک غالاب گهگاهی به بانک های مشتری برای پوشش دادن مشکلات موقتی نقدینگی آنها وام می داد و این وظیفه ای بود که تقریبا و طبیعتا کمک به سلامت بانک های مشتری را در پی داشت. هر دو این کارکردها یعنی کارکرد به عنوان آخرین وام دهنده و نظارت غیر رسمی بر بانکداری تا حدودی با آنچه که امروزه ما از این دو وظیفه و کارکرد می شناسیم متفاوت بوده اند چرا که انگیزه آنها در آن زمان انگیزه و تقسیم شخصی تجارت بوده تا اینکه در تعقیب یک هدف مبتنی بر خیرعمومی بوده باشد.فروپاشی نظام استاندارد طلا موجب تغییر ماهیت وظیفه یا کارکرد سیاست پولی گردید بدون اینکه قابلیت تبدیل ارز در قوانین جدید پیش بینی شود.کشورها با گزینه چگونگی ارزش داخلی و خارجی پول ملی خودشان به بهترین نحو ممکن مواجه شدند.اینکه این انتخاب چگونه صورت می گیرد هسته اصلی وظیفه و کارکرد بانک مرکزی مدرن است. وظیفه نظارت و تنظیم نیز در پی تغییر دیدگاه ها در مورد نقش دولت در دخالت به منظور تنظیم و هدایت فعالیت اقتصادی برای بانک های مرکزی شناخته شد.تغییر دیدگاه ها در مورد نقش دولت و دخالت مستقیم هم چنین به ایجاد وظیفه و کارکرد توسعه اقتصادی بانک های مرکزی نیز منجر شد.برای اطلاعات بیشتر ن.ک به

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:54:00 ب.ظ ]




۰

۰

۶۷۲٫۲۲۷۵

۸۶۱٫۰۸۳۴

۷۰۲٫۱۱۰۵

۸۴۰٫۵۴۱

شکل ۵- : نمودار پروفایل فشار چاه برای چهار حالت بدون فرازآوری با گاز، فراز آوری با نیتروژن، کربن دی اکسید و گاز دودکش

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

با توجه به جدول و نمودار مشاهده می­ شود که در فراز آوری با گاز با بهره گرفتن از نیتروژن کمترین افت فشار در طول چاه اتفاق می­افتد. عملکرد گاز دودکش نیز در فرایند فراز اوری با گاز بسیار مناسب است و نمودار افت فشار گاز دودکش از نمودار گاز نیتروژن فاصله قابل توجهی ندارد. به دلیل اینکه تهیه گاز دودکش در بسیاری از مخازن به راحتی می ­تواند در دسترس باشد این نتیجه بسیار حائز اهمیت است. گاز کربن دی اکسید عملکرد خوبی در فرایند فراز آوری با گاز نشان نداده است و نمودار افت فشار آن تفاوت زیادی با حالتی که هیچ گازی تزریق نشود ندارد. نتایج خوب به دست آمده برای گاز نیتروژن می ­تواند به دلیل چگالی کم آن باشد. به وزن کم این گاز نسبت به سایر گازها، با تزریق نیتروژن به درون ستون سیال داخل لوله مغزی، وزن ستون سیال نسبت به سایر گازها بیشتر کاهش می­یابد و افت فشار ناشی از وزن ستون سیال کاهش پیدا می­ کند. بخش زیادی از ترکیب گاز دودکش نیز از نیتروژن تشکیل شده است. بنابر این گاز دودکش نیز از خود خواص مشابهی نشان می­دهد. از طرفی گاز کربن دی اکسید نسبت به سایر گازها سنگین است. از این رو استفاده از آن در عملیات فراز آوری با گاز منطقی به نظر نمی­رسد.
در نمودار بعد مقایسه بین گاز نیتروژن، گاز کربن دی اکسید و گازهای هیدروکربنی صورت گرفته است.
شکل ۵- :پروفایل فشار چاه برای پنج حالت بدون فرازآوری با گاز، فراز آوری با متان، گاز جداکننده، کربن دی اکسید و نیتروژن
در نمودار بالا مشخص است که عملکرد گاز نیتروژن نسبت به سایر گازها بسیار بهتر است. در میان گازهای هیدروکربنی فقط گاز جداکننده عملکرد قابل قبولی دارد. افت فشار برای گاز متان و دی اکسید کربن زیاد است و نمودار توزیع فشار آن ها به نمودار افت فشار در حالتی که گاز تزریق نمی­ شود نزدیک است.

۵-۲-۱-۲- تأثیر دمای گاز تزریقی بر پروفایل فشار

در قسمت قبل مشاهده شد که گاز نیتروژن بهترین عملکرد را در فراز آوری با گاز دارد. به منظور بررسی تأثیر دمای گاز تزریقی بر وضعیت توزیع فشار در چاه، در شکل ۵-۵ نمودار افت فشار برای حالت هایی که گاز نیتروژن با دما های مختلف به درون چاه تزریق شود رسم شده است. باید توجه داشت که فرض بر این است که گاز تزریقی در عمق تزریق با یک گرمکن ته چاهی به دمای مورد نظر رسیده است. شرایط تزریق همان شرایط جدول ۴-۲ است و فقط دمای گاز تزریقی تغییر داده شده است. در شکل ۵-۴ توزیع دما در چاه در سه حالت مختلف از نظر دمای گاز تزریقی دیده می­ شود.
شکل ۵- : نمودار پروفایل دما برای سه حالت تزریق نیتروژن در دمای ۳۵۰، ۵۵۰ و ۷۵۰ کلوین
در نمودارهای بالا گاز نیتروژن به ترتیب با دمای ۳۵۰، ۵۵۰ و ۷۵۰ کلوین به درون لوله مغزی تزریق شده است. نمودارهای توزیع فشار از ته چاه تا نقطه تزریق بر هم منطبق هستند اما در نقطه تزریق، گاز تزریقی که دمای بیشتری نسبت به سیال درون چاه دارد، با سیال درون چاه مخلوط می­شود و دما کل مخلوط را بالا می­برد. همان طور که از شکل مشخص است دمای مخلوط گاز تزریقی و سیال چاه در حالتی که دمای نیتروژن تزریقی بیشتر باشد، بیشتر است.
در سه حالت بالا میزان گاز تزریقی در شرایط استاندارد مساوی است. بنابر این با محاسبه افت فشار در چاه در این سه حالت تأثیر عامل دمای گاز تزریقی بر توزیع فشار در چاه مشخص می­ شود. در جدول۵-۳ و شکل ۵-۵ افت فشار برای این سه حالت با یکدیگر مقایسه شده اند.
جدول ۵- : پروفایل فشار برای سه حالت تزریق نیتروژن در دمای ۳۵۰، ۵۵۰ و ۷۵۰ کلوین

عمق

فشار (psia)

(m)

(ft)

۳۵۰ K

۵۵۰ K

۷۵۰ K

۱۹۵۰

۶۳۹۷٫۶۳۸

۱۹۶۷٫۹۰۷

۱۹۶۷٫۹۰۷

۱۹۶۷٫۹۰۷

۱۸۵۰

۶۰۶۹٫۵۵۴

۱۸۸۵٫۶۰۵

۱۸۸۵٫۶۰۵

۱۸۸۵٫۶۰۵

۱۷۵۰

۵۷۴۱٫۴۷

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:54:00 ب.ظ ]




سایر پژوهش‌ها نشان می‌دهد که فقدان گلیکوژن، اکسیژن، کراتین فسفات یا آدنوزین تری فسفات همیشه عامل تعیین کننده بروز خستگی نخواهد بود، زیرا یک عضله را به وسیله فعال کننده­ های شیمیائی مثل کلر و پتاسیم مجدداً می‌توان تا بالاترین سطح برای خستگی به انقباض در آورد. بنابراین منابع انرژی برای تعدادی انقباض در عضله خسته باقی می‌ماند. از طرف دیگر تجمع اسیدلاکتیک تولید شده در اثر متابولیسم غیرهوازی در خستگی نقش دارد زیرا که باعث تجمع یون هیدروژن یا پروتون‌های آزاد می‌شود. این امر باعث کاهش PH محیط (اسیدی) می‌شود که روی عوامل انقباضی اثر گذاشته و باعث کاهش قدرت انقباض عضله می‌گردد، علت این امر به کاهش آزاد شدن یون کلسیم بر می‌گردد. یعنی در حضور یون‌های H+ آزاد سازی Ca++ کاهش یافته و به همان نسبت واکنش یون‌های کلسیم به تروپونین کاهش یافته و بدین ترتیب برخی از نقاط فعال پروتئین‌های انقباضی امکان شرکت در مکانیزم لغزشی را نمی‌یابند. از طرف دیگر با تراکم یون هیدروژن از فعالیت آنزیم فسفر فروکتوکیناز که آنزیم کلیدی در گلیکولیز بی­هوازی است کاسته می‌شود. چنین بازدارندگی‌ای سبب کندی مراحل گلیکولیز شده لذا دسترسی به ATP را جهت تامین انرژی را تقلیل می‌دهد (Paillard, 2012 (Guyton & Hall, 2006;Allman & Rice,2002;.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۱۷٫ پروتکل­های خستگی اندام تحتانی
پروتکل­های خستگی اندام تحتانی شامل خستگی عمومی عضلانی و یا خستگی موضعی عضلانی است. خستگی عمومی عضلانی شامل چندین مفصل و تعداد بسیاری از گروه ­های عضلانی است ولی خستگی موضعی عضلانی شامل عضلات یک مفصل و یا برخی از گروه ­های عضلانی است. خستگی عمومی عضلانی شامل جابه‌جایی تمام بدن در فضا مانند دویدن و راه رفتن است ولی خستگی موضعی عضلانی اغلب به وسیله تکرار یک انقباض عضلانی اختیاری مانند حرکت اکستنشن زانو، فلکشن زانو و … تا مرز خستگی ارادی است (Paillard, 2012(.
سه نوع تکنیک برای پروتکل­های خستگی موضعی عضلانی مورد استفاده قرار می­گیرد :
۱٫کاهش قدرت گروه ­های عضلانی تا یک ارزش خاص
۲٫نگهداری انقباض عضلانی ایزومتریک در یک بازه زمانی خاص
۳٫ناتوانی در ادامه یک حرکت تمرینی ویژه
۲-۱۸٫ میزان درک فشار (RPE)[71]
به منظور ارزیابی و برآورد بار کار، روش­های مختلفی وجود دارد که یکی از این روش­ها، ارزیابی ذهنی است. مقیاس درک فشار تکنیکی است برای کمی­کردن ذهنی شدت فعالیت ورزشی و یا تنظیم شدت فعالیت ورزشی مورد استفاده قرار می­گیرد (بورگ ۱۹۹۸). این مقیاس یک روش رتبه بندی خیلی ساده برای اندازه گیری درک فشار است که با بار کار ارتباط خطی دارد. از مزیت­های اندازه گیری مقیاس ذهنی این است که دستورالعمل آسان و نیاز به وسایل ندارد و همچنین برای محقق اطلاعاتی پیرامون زمان پایان یک فعالیت را می­دهد. مقیاسی که برای رتبه گذاری میزان تلاش درک شده حین کار فیزیکی به طور متداول در ارگونومی به کار برده می­ شود، مقیاس ۲۰-۶ امتیازی RPEبورگ است، در این مطالعه از مقیاس ۶ تا ۲۰ رتبه­ای استفاده شده است رتبه ۶ نشانه عدم خستگی و رتبه ۱۷ تا ۲۰ نشان دهنده واماندگی است (Qu & Yeo, 2011 Parijat & Lockhart,2008;).
تأثیر خستگی موضعی عضلانی بر برخی از پارامترهای کینماتیکی و کنتیکی و عصبی عضلانی:
کاهش شتاب مرکز ثقل، کاهش و افزایش گشتاور در مفاصل، کاهش زمان عکس العمل، تغییر در زوایای مفاصل هنگام راه رفتن، افزایش عرض گام، کاهش تعادل و پایداری، اختلال در حس عمقی عضلات، سقوط و سر خوردن(hajilou 2012)
جدول ۲-۲ : مقیاس ۲۰-۶ RPE
۲-۱۹٫ اثر خستگی بر پارامترهای بیومکانیکی راه رفتن
مطالعات اندکی اثر خستگی را بر پارامترهای راه رفتن انجام داده‌اند. بیشتر این تحقیقات تغییرات کنتیکی و کینماتیکی راه رفتن بعد از خستگی اندام تحتانی را بررسی کردند. تمرکز این تحقیقات بر روی تغییرات ایجاد شده بعد از اعمال خستگی و جلوگیری از افتادن و سرخوردن بوده است. هلبوستاد[۷۲] و همکاران (۲۰۰۷) بر روی خستگی جسمانی بر روی پارامترهای راه رفتن افراد کهن سال پرداختند. پروتکل مورد استفاده ست­های بلند شدن و نشستن از یک صندلی ۴۶ سانتی متری بود. آن‌ها بیان داشتند که خستگی باعث افزایش عرض گام در حین راه رفتن شده است ولی این افزایش باعث تغییر در سرعت راه رفتن نشده است. این افزایش عرض گام مکانیسمی برای جلوگیری از سقوط و لغزش بوده است. همچنین خستگی باعث تغییر در شتاب تنه در جهت­های قدامی-خلفی، عمودی و داخلی و خارجی شده است و این تغییرات در حرکت تنه را برای کنترل کردن مرکز ثقل در طی راه رفتن ضروری دانستند. ژینگدا کیویو[۷۳] و همکاران (۲۰۱۱) تأثیر حمل بار و خستگی اندام تحتانی را در حین راه رفتن بررسی کردند. پروتکل مورد استفاده راه رفتن بر روی تردمیل بود. آن‌ها ابراز داشتند که خستگی باعث افزایش عرض گام می­ شود. همچنین باعث افزایش دامنه حرکتی تنه و ران می­ شود. همچنین خستگی باعث تغییر در دامنه حرکتی مفصل زانو شده بود. این محققین بیان داشتند افزایش دامنه حرکتی مفاصل نیاز به تنش عضلانی بیشتری دارد و ممکن است باعث افزایش ریسک آسیب­های اسکلتی-عضلانی مانند استرین عضلانی و مشکلات مفصلی در حین راه رفتن بشود.
نتایج آن‌ها نشان داد که تغییرات ایجاد شده می ­تواند ریسک افتادن را افزایش دهد. پاریجات(۲۰۰۸) تأثیر خستگی عضلات چهار سر رانی بر روی بیومکانیک راه رفتن و افتادن را بررسی کرد. برای پروتکل خستگی از دستگاه ایزوکنتیک استفاده کردند. یافته­های تحقیق نشان داد که بعد از خستگی سرعت تماس پاشنه افزایش پیدا می­ کند. شتاب روبه جلوی مرکز ثقل حین راه رفتن کاهش پیدا کرد. اطلاعات کینماتیک نشان داد که مفصل زانو تا حدود ۳۰ درصد ابتدای فاز استانس و دوباره در پایان استانس فلکشن بیشتری بعد از خستگی پیدا می­ کند. مفصل مچ پا خیلی سریع‌تر (حدود ۱۵ درصد فاز استانس) به اوج پلانتار فلکشنی خود می­رسید ولی به طور کلی دورسی فلکشن و پلانترفلکشن بعد از خستگی کاهش پیدا کرد. سرعت زاویه­ای مفصل زانو و مچ بعد از خستگی در مرحله تماس پاشنه تغییرات معنی داری پیدا کرده بود. همچنین کاهش در اوج گشتاور اکستنسوری مفصل زانو بعد از اعمال خستگی را نیز گزارش کرد. نتایج این مطالعه آشکار کرد که خستگی موضعی عضلات چهار سر رانی باعث افزایش ریسک افتادن و سرخوردن می­ شود. هاتفید[۷۴](۲۰۰۹) به بررسی اثر اختلال چهار سر رانی بر کنتیک و کینماتیک و فعالیت الکترومایوگرافی اندام تحتانی در حین راه رفتن پرداخت. برای پروتکل خستگی و اختلال چهار سر رانی از دستگاه ایزوکنتیک استفاده شد ولی فقط خستگی یک طرفه برای این مطالعه مورد استفاده قرار گرفت تا بینشی برای تأثیر این اختلال و احتمال ایجاد استئوآرتریت مفاصل بدست آید. نتایج کینماتیکی این مطالعه نشان داد بعد از خستگی سرعت راه رفتن تغییر پیدا نکرد، اداکشن زانو طی فاز نوسان افزایش پیدا کرد و چرخش خارجی درشت نی در تمام طول چرخه گیت افزایش پیدا کرد. نتایج کنتیکی این مطالعه نشان داد که گشتاور اکستنسوری زانو کاهش یافته و گشتاور اداکشنی مفصل زانو در فاز تماس راه رفتن افزایش یافته است. کاهش گشتاور تولیدی مفصل زانو باعث افزایش گشتاور مفاصل ران و مچ پا شده است. اطلاعات الکترومایوگرافی این مطالعه نشان داد که بعد از خستگی چهار سر تغییری در فعالیت سایر عضلات دیده نشده است. این محقق نتیجه گرفت که تغییرات ایجاد شده باعث ایجاد انتقال بارهای تماسی به منطقه­های نامناسب مفصل زانو در حین راه رفتن می­ شود و باعث به وجود آمدن استئوآرتریت می­ شود.
فصل سوم
روش پژوهش
۳-۱٫ مقدمه
در این فصل نوع تحقیق، روش­های جمع­آوری داده ­ها و تجزیه و تحلیل آن­ها می­باشد، که شامل بررسی متغیرهای مستقل و وابسته پژوهش، جامعه و نمونه آماری پژوهش، روش­های انتخاب آزمودنی­ها،
جمع­آوری اطلاعات، تجهیزات و ابزار اندازه ­گیری، روش و ترتیب انجام آزمون، روش تجزیه و تحلیل داده ­ها، مورد بحث قرار خواهد گرفت.
۳-۲٫ نوع تحقیق
این تحقیق از نوع نیمه تجربی[۷۵] آزمایشگاهی است که دارای گروه ­های تجربی و کنترل وهم­چنین شامل مراحل پیش و پس آزمون می­باشد.
۳-۳٫ جامعه آماری و نحوه گزینش نمونه­ها
تعداد ۲۰ نفر از دانشجویان مرد دانشگاه بوعلی سینا، به­ عنوان نمونه آماری در دسترس به صورت تصادفی از میان کل دانشجویان مرد این دانشگاه انتخاب شدند. ترکیب انتخاب و گروه­بندی آزمودنی­ها به این شکل بود: تعداد ۱۰ نفر به عنوان گروه کف پای صاف و ۱۰ نفر به عنوان گروه نرمال
۳-۳-۱٫ شرایط عمومی ورود به آزمون
نداشتن سابقه جراحی، شکستگی، سوختگی، مشکلات عصبی- عضلانی، آسیب یا ضربات جدی در اندام تحتانی و عدم استفاده از اندام مصنوعی در ران، زانو و مچ پا، عدم سابقه استفاده از هر نوع توکفشی یا کفش طبی، نداشتن دیابت و بیماری­های مربوط به اعصاب پیرامونی از شرایط عمومی آزمودنی­ها بود. این اطلاعات از طریق پرسشنامه عمومی و نیز به­ صورت شفاهی از آزمودنی­ها دریافت شد (Utian et al., 2008).
۳-۳-۲ شرایط اختصاصی ورود به آزمون
آزمودنی­ها برای تقسیم بندی در گروه ­های نرمال و دچار صافی کف پا، از ناحیه پا مورد معاینه قرار گرفتند که برای این منظور از معاینات زیر استفاده کردیم.
۳-۳-۲-۱ شاخص قوس[۷۶]:
برای به دست آوردن این شاخص از روش­های متفاوتی می­توان استفاده کرد، که ما در این مطالعه از فوت پرینت[۷۷] استفاده کردیم. در این روش مساحت کف پای فرد بوسیله پودر کربن صنعتی روی صفحه Aثبت می­شد و سپس فایل اسکن شده این اثر در محیط نرم افزار Autocad وارد و مورد آنالیز قرار می­گرفت. بدین ترتیب که طول پا به سه قسمت مساوی تقسیم شده و مساحت هر سه قسمت حاصله بطور جداگانه محاسبه می­­شود. این روش شاخصی با عنوان شاخص قوس پا، ارائه می­دهد. برای طبقه بندی کلی ساختار پا، این روش مقیاسی را در اختیار ما قرار می­دهد که بر اساس آن می­توان پا را به سه حالت کلی گود، نرمال و صاف طبقه بندی کرد (Murley et al., 2009a).

    1. کف پای گود AI ≤ ۲۱%
    1. پای دارای قوس نرمال ۲۱% < AI < 28%
    1. کف پای صاف AI ≥ ۲۸% (شکل ۳-۲).

شکل ۳- ۱٫ نواحی سه گانه کف پا و دستورالعمل محاسبه شاخص قوس.
شکل ۳- ۲٫ طبقه بندی انواع پا براساس شاخص قوس.

شکل ۳-۳ پرینت پای گروه کف پای صاف و تقسیم بندی­ها و مساحت و محیط بخش­های مختلف پا
شکل ۳-۴ . نحوه محاسبه مساحت در نرم افزار Autocad
۳-۳-۲-۲٫ ارتفاع ناوی نرمالایز شده [۷۸]
این شاخص تعیین کننده ارتفاع استخوان ناوی نسبت به طول محور بریده شده پا می­باشد. در این روش تعریف ارتفاع ناوی برابر است با فاصله سطح تماس پا با زمین تا برجستگی استخوان ناوی و تعریف طول محور بریده شده پا برابر است با فاصله عمودی بین اولین مفصل کف پایی- انگشتی تا خلفی ترین بخش پاشنه (شکل ۳-۵). با تقسیم ارتفاع ناوی بر طول محور بریده شده پا، یک شاخص به­دست می ­آید. در این مورد برای شاخص به­دست آمده مقیاسی تعیین شده است که بر اساس آن اعداد بین ۳۰/۰-۲۴/۰ دارای پای نرمال می­باشند. هر چقدر میزان این نسبت کم­تر باشد (۲۴/۰≤ NNHt) کف پای شخص صاف­تر می­باشد و هرچه میزان این نسبت بیش­تر باشد (۳۰/۰≥ NNHt) کف پای شخص گودتر است (Murley et al., 2009).

شکل ۳-۵٫ بالا: ارتفاع ناوی (H) و پایین : طول محور بریده شده پا (L). با تقسیم H/L این شاخص به­دست می ­آید.
۳-۳-۲-۳٫ افت ناوی[۷۹]
برای اندازه ­گیری افت ناوی، ابتدا از آزمودنی­ها خواسته شد روی یک صندلی قرار گرفته و پای خود را در حالت بی وزنی قرار دهند و سپس پای فرد در حالت طبیعی مفصل ساب تالار قرار داده می­شد، به­ طوری که محقق انگشت شست را در قسمت جلو و زیر قوزک داخلی پا قرار می­داد و فرد به آرامی پا را به سمت داخل و خارج می­چرخاند تا انگشت اشاره و شست محقق در یک راستا قرار بگیرد. در این حالت ابتدا زائده استخوان ناوی علامت زده می­شد و سپس فاصله بین برجستگی استخوان ناوی با سطح زمین به وسیله خط­کش اندازه ­گیری می­گردید. در انتها از آزمودنی خواسته می­شد که بایستد و در این حالت فاصله برجستگی استخوان ناوی با سطح زمین اندازه ­گیری می­شد. در صورتی­که اختلاف این دو حالت بین ۵ تا ۹ میلی متر بود، کف پای فرد نرمال و اگر اختلاف بین این دو حالت بیش­تر از ۱۰ میلی­متر به ثبت می­رسید، کف پای فرد صاف در نظر گرفته می­شد و چنان­چه اختلاف بین دو حالت کم­تر از ۴ میلی­متر بود، کف پای فرد گود فرض می­گردید (لطافت­کار و همکاران، ۱۳۹۱).
شکل ۳- ۶٫ نحوه اندازه ­گیری افت استخوان ناوی.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:54:00 ب.ظ ]




      • به نظر قرآن، کسی که عبودیت و بندگی خدا را برگزیند، در تمام مراحل زندگی و حتّی در جزئیات اعمال و رفتار نیز بر طبق رضای خدا و خواست او عمل می­ کند؛یعنی اعمالی را که موجب خشنودی خدا می شود به جا می ­آورد و از اعمالی که موجب ناخشنودی اوست پرهیز می­ کند. اما در عهدجدید درباره نقش عمل صالح و فضایل اخلاقی در وصول انسان به نجات دو نگرش متفاوت«ایمان گرایی»و«شریعت محوری»وجود دارد. در نگرش ایمان­گرایان، انسان نقش چندانی در نجات خود ندارد و نقش اصلی را مسیح برعهده دارد نه استعداد و شایستگی بشری. در این دیدگاه که پایه­گذار مبانی آن، پولس رسول بود از طرفی گناه را ذاتی انسان می­دانند و از طرف دیگر مصلوب شدن مسیح را کفاره گناه انسان قلمداد می­ کنند، و بالتبع آن شخص به محض اینکه به حضرت عیسی مسیح(ع)ایمان آورد رستگار می­ شود هرچند به شریعت عمل نکند. در این نگرش نقش اختیار و رعایت قوانین اخلاقی کم­رنگ شده و فقط فدیه مسیح است که تمام نقش را برای خود گرفته است، که این عقیده قابل پذیرش برای همه آنان از جمله پلاگیوس نبوده است. ولی در نگرش شریعت محورها در عهدجدید، ایمان به همراه انجام شریعت و اعمال نیک، شرط نجات انسان به شمار می ­آید، و شایستگی درونی بشر نقش مهمی در وصول انسان به کمال نهایی­اش دارد و این نگرش، محدوده بیشتری برای اعمال اخلاقی در نجات بشر قائل­ است، اما باوجود آموزه گناه ذاتی ونقش فدیه مسیح در رستگاری، قادر نبوده است که به این سوال بشر پاسخ کاملی بدهد: چگونه انسان می ­تواند بر گناه غلبه یابد و با تلاش خود به مدارج عالی اخلاقی برسد؟ برخی از عبارات کتاب مقدس در زمینه ایمان و عمل با عقاید شریعت­محوری، مطابقت بیشتری داشته و حاکی از قائل بودن اختیار برای انسان در دوری از گناه، انتخاب ایمان و انجام اعمال شریعت و اخلاقیات برای نجات می­باشد. و علاوه بر قوانین و مقررات خاص، و تعیین مجازات برای متخلفین آن، مباحث اخلاقی ارزشمندی مانند نکوهش و یا ممنوعیت قتل نفس، دزدی، خیانت و توصیه به مهربانی و گذشت در برابر همنوعان وجود دارد. این مطالب گویای ردّ نظریه ایمان­گرایان است.

    (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

  • ولایت و اطاعت از پیامبران یکی دیگر از مبانی اخلاق در کتاب مقدس و قرآن به شمار می ­آید. عهد عتیق بیان می­ کند که اگر کسی به سخنان نبی عمل نکند خداوند او را مجازات خواهد کرد (تثنیه۱۸: ۱۵ و ۱۹) و بر آنها اخم می­گیرد (زکریا۷: ۱۲) و آنها را در چنگال دشمنان اسیر کرده و مورد آزار و اذیت آنها قرار می­دهد (نحمیا۹: ۲۶-۲۷). نگاه قرآن به پیامبر(ص)و ائمه(ع)به عنوان یک الگو برای کمالات اخلاقی، نگاه به یک انسان کامل است و قبول ولایت آنها، یعنی تمسک به آنها در تمام امور اخلاقی و اجرای کامل دستورات شریعت. اما عهدجدید، عیسی را خدایی می­داند که تجسد یافته است، گرچه بعد انسانی هم برای او قائل می­ شود. و با قبول ولایت او، شخص دیگر نیازی به انجام اعمال نیکو و اخلاقی ندارد، زیرا صرف ایمان به مسیح او را به نجات و رهایی می­رساند.
  • آزادی اراده و اختیار انسان، شالوده­ی علم اخلاق عهد عتیق است. ماهیت زندگی بشر به وسیله­ امیالش شکل می­پذیرد. او می ­تواند در صورتی که مایل باشد از فرصت­های زندگی سوء استفاده کند. اما به هیچ وجه موافقت نشده است که چنین خطایی را مرتکب گردد. انگیزه بدی پیوسته وی را وسوسه می­ کند و به سوی فساد می­کشاند. لکن اگر گمراه شود و سقوط کند، مسئولیت آن تنها با خود اوست.
  • سهم انجام اعمال اخلاقی بشر با اختیار خود در حوزه رستگاری از نظر قرآن، در تمامی مراحل به درستی تبیین شده است. از دیدگاه قرآن، خداوند در بین مخلوقات خود انسان را انتخاب کرد و به او استعدادی عطا فرمود که توسط آن و به راهنمایی قرآن و اولیای الهی بتواند قید و بندهای شیطانی و نفسانی را از خود بزداید و آزادانه به عبادت خداوند و زندگانی شرافتمندانه ادامه دهد. اختیار به نظر مفسران قرآن، لطفی عظیم از جانب پروردگار به انسان است که درک حقیقت آن می ­تواند هدف از خلقت انسان به عنوان اشرف مخلوقات و مسخرنمودن عالم برای او را به وضوح نمایان سازد. در نتیجه این نوع نگرش، انسان با انگیزه و ایمان قوی و عشق به پروردگار به کسب فضایل اخلاقی و اجتناب از رذایل اخلاقی می ­پردازد و با پیروی از پیامبران و معصومین(ع)و با تشبّه و اقتدا به آنان، متخلق به اخلاق الاهی ­شده و به مقام خلیفه­اللهی نائل می­گردد.
  • معاد یکی دیگر از مبانی اخلاقی در عهد جدید و قرآن است. اما در عهد عتیق سخنی صریح از رستاخیز و روز جزا، و بهشت به عنوان پاداش برای انجام فضایل اخلاقی و جهنم به عنوان عقاب برای ارتکاب رذایل اخلاقی وجود ندارد. و به نظر می­رسد اگرثواب و عقابی نیز وجود داشته باشد معمولاًدرچارچوب زمان تحقق می­یابد. از این­رو، عدم وجود این آموزه در اسفار خمسه که از جمله الواح اولیه­ای بوده که بر موسی(ع) نازل شده است، مبانی اخلاقی عهدعتیق را دچار اعوجاج می­ کند و مسیر را برای کج اندیشان باز می­ کند و محیط تحلیل­های نادرست را برای بیماردلان مهیّا می­سازد. هر چند اگر در کتب بعدی یهودیان نیز اشاراتی به معاد باشد، باز مشکل سر جای خود باقی می­ماند که چرا خداوند به پیامبر اولوالعزمش چنین اصل مهم و بنیادی را تذکر نداده است؟! در صورتی که آموزه معاد، مورد اهتمام همه انبیای الهی بوده است و دعوت به دین، در صورتی معنا دارد که زندگی پس از مرگ جزء اصول اساسی آن باشد. شاید میل باطنی قوم یهود به زندگی دنیوی آنان را واداشته تا آیات معاد را از تورات حذف کنند.

فصل چهارم
بررسی تطبیقی فضایل اخلاقی ایمانی در قرآن و عهدین
در زبان اخلاقی قرآن، برخی از فضایل اخلاقی به صورت صفت و ملکه­ای نفسانی بوده و اختصاصی به حوزۀ خاصی از حوزه ­های زندگی انسانی ندارد، بلکه بر همۀ حوزه ها تأثیرگذار است. این قبیل صفات اخلاقی در دو گروه جای می­گیرند؛ برخی از آنها نقش هدایت گری را در سیر معنوی و اخلاق انسان بازی می­ کنند، که در ساختار اخلاق قرآنی، ایمان به عنوان عالی­ترین صفت نفسانی هدایتگر مورد تأکید فراوان واقع شده و مفتاح همۀ صفات پسندیدۀ نفسانی و نیکی­های رفتاری به شمار می ­آید و گروهی دیگر صفت نفسانی عمل کننده­اند که در سایۀ صفت هدایتگر تحقق می­یابند (دیلمی و آذربایجانی، ۱۳۸۷: ۶۴). در این راستا، در این فصل سعی بر آن است که: مقایسه­ ای تطبیقی بین قرآن و عهدین، درباره بخشی از این صفات نفسانی (محبت، صبر، خوف، رجاء و شکرگزاری) که رابطه مطلوب و جهت گیری درونی آدمی را با خداوند رقم می­زنند، صورت گیرد تا نقاط اشتراک و اختلاف این کتب آسمانی در موضوع مورد نظر جهت همزیستی مسالمت آمیز بین ادیان حاصل آید.
۴-۱- بررسی محبت در قرآن و عهدین
محبّت از آموزه­های اخلاقی مشترک در قرآن و عهدین است. در هر سه کتاب، «محبت» رابطه­ای دوسویه بین خدا و انسان است؛ خداوند در ابتدا به انسان محبت و مهربانی نموده است و بدبن وسیله انسان­ها را به یکدیگر پیوند می­دهد و به آنها می­آموزد که به یکدیگر محبت نمایید و عناصری برای کسب این فضیلت، معرفی نموده ­اند. در عهد عتیق، خداوند از روی محبّت جهان خلقت را آفریده است و به خاطر محبّت قوم اسرائیل را به رهبری موسی (ع) از ظلم وستم فرعونیان نجات داد. محبت پایه و اساس عهد جدید است، مسیحیت به  «دین محبت» و یوحنا، یکی از نویسندگان اناجیل، به  «رسول محبت» شهرت یافته است. مسیحیان عیسی (ع) را نماد محبت خداوند به خلق می دانند. و به نظر ایشان، محبت به خدا و محبت به همسایه و ابراز عشق به آنان ایمان را غنا می بخشد. در قرآن نیز بر محبت به خالق و خلق تاکید فراوان شده است. سیره ی عملی پیامبراسلام (ص) و پیروانش نشانه ی روشنی ازدرجه ی اعتبار و ارزشی است که آنان برای این آموزه ی دینی قایلند. اسلام نیزهمچون مسیحیت محبت را نشانه ی ایمان دانسته . از این رو، این بخش از رساله در صدد است تا این آموزه را در عهدعتیق، عهد جدید و قرآن کریم مورد بررسی و تحلیل قرار دهد تا نقاط اشتراک و ختلاف این سه کتاب در جهت ابهام زدایی از پیام­های اصلی ادیان فراهم گردد.
۴-۱-۱- محبت در قرآن
معانی اصلی ماده «ح ب ب» عبارتند از: ۱٫ لزوم و ثبات؛ ۲٫ دانه چیز دانه دار؛ که در مثل گندم و جو و حتی انگور رایج است؛ ۳٫ وصف کوتاهی یک چیز؛ مثلاً: «حبحاب» به معنی مرد یا شتر کوتاه قد و ضعیف (ابن فارس، ۱۳۸۷: ۲۰۲؛ مصطفوی، ۱۳۶۰، ج ۲: ۱۵۲؛ فیروزآبادی، ۱۴۰۷: ۹۱). ریشه و حقیقت لغوی آن، به معنای دانه­ی خوراکی است که در زمین کاشته می­ شود و رشد پیدا می­ کند. به دلیل شباهت ظاهری دندان با دانه به آن «حبب الاسنان» گفته می­ شود. حباب آب با این ماده آورده شده به این دلیل که درشکل همانند دانه است. به آنچه در قلب آدمی جریان دارد از خوبی­ها و بدی­ها «حَبَه» گفته می­ شود زیرا همچون دانه در قلب کاشته و رشد پیدا می­ کند (ر.ک: ابن­منطور، ۱۴۱۴، ج۱: ۲۸۹؛ راغب، ۱۴۱۲: ۲۱۴).
محبت در اصطلاح عام، «میل طبع به چیز لذت بخش» است که حالت شدید آن عشق نامیده می شود (جاراللّه، ۱۴۲۲: ۳۱). محبت در اصطلاح فلاسفه عبارت است از «میل به شخص یا چیزعزیزیا جذاب یا سودمند. » (جاراللّه، ۱۴۲۲: ۳۱). محبت حالتی است که در دل یک موجود ذی شعور، نسبت به چیزی که با او ملایمت و با تمایلات و خواسته های او تناسبی داشته باشد پدید می آید (مصباح، ۱۳۸۰: ۳۵۹). به عقیده علامه «حب» عبارت است از تعلق و ارتباط وجودی بین محب و محبوب و یا به عبارتی جاذبه بین علت مکمل و یا شبیه به آن و معلول مستکمل یا شبیه به آن و چون حب عبارت از این است، لذا ما افعال خود را دوست می‌داریم تا آن را وسیله و ابزار کار خود کنیم (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱: ۴۱۱-۴۱۲). بنابراین محبت در نظر علامه یک نوع ارتباط و جاذبه خاص شعوری است که میان انسان و کمالات او وجود دارد. توجه شود که هرگاه صدور «حُبّ» از خداوند اراده می شود باید پیراستگی آن از نقایص مادی لحاظ گردد (ر.ک: جاراللّه، ۱۴۲۲: ۳۱ـ۳۳؛ صالحی زاده، ۱۳۸۸: ۲۰ـ۲۲).
محبت در قرآن با برخی از واژگان به قرار زیر همسو و با برخی دیگر متضاد است:

  • «مودّت»: از ریشه وُدّ و وداد به معنای حبّ است (فیروزآبادی، ۱۴۰۷: ۴۱۴). راغب می گوید: ودّ یعنی: دوست داشتن چیزی و آرزوی محقق شدن آن (راغب، ۱۴۱۲: ۸۶۰).
  • «اُلفت»: از ألِفَ در لغت به معنای اجتماع با میل و رغبت (راغب، ۱۴۱۲: ۸۱)، انس گرفتن و دوست داشتن است. «تألّفَ القومُ» یعنی: قوم جمع شدند و یکدیگر را دوست داشتند (فیومی، ۱۴۰۵: ۱۸).
  • «خُلّت»: از خلل به معنای شکاف میان دو چیز است (راغب، ۱۴۱۲: ۲۹۰؛ ابن فارس، ۱۳۸۷: ۲۹۵؛ ر.ک: صالحی زاده، ۱۳۸۸: ۲۷).
  • «رغبت»: که یکی از معانی آن «طلبیدن چیزی» (ابن فارس، ۱۳۸۷: ۳۸۴) است، وقتی با حرف «الی» بیاید به معنای میل به چیزی برای کسب منفعت از آن است.
  • «ولایت»: از «و ل ی» به معنای «قرب و نزدیکی» (ابن فارس، ۱۳۸۷: ۱۰۳۵؛ فیروزآبادی، ۱۴۰۷: ۱۷۳۲) است و معانی متعدد دیگر آن، از جمله دوستی (که در آن محب و محبوب از لحاظ معنوی به هم نزدیک می شوند)، به نوعی به این ریشه معنایی بازمی گردند (همان).
  • «صدیق» از «ص د ق» است که در اصل به معنای قوّت در چیزی می باشد (همان: ۵۲۲). از معانی منشعب شده آن، مودّت و محبت است که صداقت از آن مشتق می شود (همان؛ فیروزآبادی، ۱۴۰۷: ۱۱۶۲).
  • «حمیم» یعنی: نزدیک؛ (همان: ۱۴۱۷). بنابراین، حمیمِ فرد کسی است که از نزدیکان او باشد و امر وی برایش اهمیت داشته باشد (جوهری، بی­تا: ۱۹۰۵).
  • «أخدان» که اصل معنایی اش «دوستی» است (ابن فارس، ۱۳۸۷: ۲۷۱؛ فیروزآبادی، ۱۴۰۷: ۱۵۴۰). برخی گفته اند: «خِدن» به دوستی گفته می شود که در همه امور ظاهر و باطن با انسان شریک است (همان: ۱۵۴۰).
  • «إخوان» جمع «أخ» است که از ماده «أ خ و» مشتق شده به معنای کسی که از پدر و مادر یا یکی از آنها یا از جهت رضاعی با انسان شریک باشد. سپس برای هرگونه اشتراکی در قبیله، دین، حرفه، معامله، دوستی و مناسبات دیگر به کار رفته است (راغب، ۱۴۱۲: ۶۸) (پرداختن تفصیلی به معانی هر واژه در این مقال نمی گنجد. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: جاراللّه، ۱۴۲۲: ۳۸ـ۴۰؛ صالحی زاده، ۱۳۸۸: ۱۹ـ۳۹).

دقیق ترین واژه متضاد با محبت، «بغض» است (فراهیدی، ۱۴۱۰، ج ۳: ۳۱؛ ابن منظور، ۱۴۱۴، ج ۱: ۲۸۹) که در قرآن کریم چند بار به شکل «البغضاء» آمده است (آل عمران، ۳/ ۱۱۸؛ مائده، ۵/ ۱۴و۹۱؛ ممتحنه، ۶۰/ ۴). واژه دیگر «عداوه» است که در قرآن با مشتقاتش در برابر الفت (آل عمران، ۳/ ۱۰۳)، إخوان (همان)، مودت (مائده، ۵/ ۸۲؛ ممتحنه، ۶۰/ ۱و۷)، ولایت (فصلت، ۴۱/ ۳۴؛ ممتحنه، ۶۰/ ۱)، حمیم (همان) و خُلّت (زخرف، ۴۳/ ۶۷). که همگی از واژگان همسو با محبت هستند قرار گرفته است. «کراهه» هم واژه دیگری است که کاربردهای قرآنی­اش، به خوبی تضاد معنایی آن با محبت را نشان می دهد.
واژه «محبت» در قرآن کریم تنها یک بار آمده است: «وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ محََبَّهً مِّنی‏» (طه، ۲۰/ ۳۹)، اما مشتقات آن ۹۴ بار در قرآن به کار رفته است. مشتقات واژه محبت در قرآن به همان معنای لغوی خود به کار رفته است. فاعل محبت گاهی خداوند و گاهی انسان می باشد (آل عمران، ۳/ ۳۱؛ مائده، ۵/ ۵۴). از نظر قرآن، محبت انسان ها به لحاظ اینکه در راستای رضای الهی باشد یا نباشد، گاهی ممدوح شمرده می شود و گاهی مذموم (بقره، ۲/ ۱۶۵).

      •  

     

              1. انواع محبّت در قرآن

             

         

     

الف) محبت بین خدا و انسان
محبت دارای مراتب مختلفی است که بعضی شدیدتر و بعضی ضعیف‌تر است. محبت یک نوع ارتباط وجودی است و وجود دارای مراتب مختلفی می‌باشد و واضح است که آن ارتباطی که میان علت تامه و معلول آن است با ارتباطی که میان علت ناقصه و معلول آن است تفاوت بسیار دارد. کمالی که محبت به واسطه آن تعلق می‌گیرد نیز انواع مختلفی دارد؛ گاهی مادی است مانند تغذیه و گاهی غیرمادی است مانند علم. اینکه بعضی می‌گویند محبت مخصوص امور مادی است بی‌اساس است و اینکه بعضی گفته‌اند حب همان حب غذا است و بعضی نیز اصل حب را حب اعمال جنسی در نظر گرفته‌اند، از آن بی‌اساس‌تر است (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۱: ۵۸۶).
اما والاترین مرتبه حب، «حب بنده به خدایش» است که حب خدا نسبت به بنده را در پی دارد؛ این «حب واقعی» است که محب را به سوی محبوب جذب می‏کند (و نیز محبوب را به سوی محب می‏کشاند). پس همانطور که حب بنده باعث قرب او به خدا گشته و او را خالص برای خدا می‏سازد، محبت خدا به او نیز باعث نزدیکی خدا به او می‏گردد و در نتیجه حجاب‌های بعد و ابرهای غیبت را از بین می‏برد، پس نزدیکی خدا به بنده، گناهان او را می‏آمرزد و حقیقت بهشت و دوزخ هم همان قرب آدمی ‌به خدا و دوریش از خدا است (همان، ج‏۳: ۲۵۱). در واقع حب واقعی محبتی است متقابل؛ بنده‌ای که راه محبت الهی را طی می‌کند هیچ آرزویی جز آنکه خداوند او را دوست داشته باشد ندارد. او می‌خواهد چنانکه خدا را دوست دارد خدا هم او را دوست داشته باشد (همان: ۲۸۸) که با محبت متقابل خدا به حب چنین بنده‌ای حب واقعی تحقق می‌یابد. حب واقعی باید با ناموس حب حاکم در عالم وجود هماهنگ باشد؛ چون دوست داشتن هر چیز مستلزم دوست داشتن همه متعلق های آنست و باعث می‏شود که انسان در برابر هر چیزی که در جانب محبوب است تسلیم باشد (همان، ج‏۳: ۲۴۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:53:00 ب.ظ ]