اساس مشاوره، تعامل مستقیم و همکاری متقابل میان عرضه کننده و گیرنده فناوری است، بنابراین از بهترین سیاست ها برای بهره گیری از دانش ضمنی مالک آن به شمار می آید. استخدام مشاور در واقع اجازه منبع دانش است، که هرچند موقتی است اما موجب ماندگاری دست کم بخشی از آن در شرکت می شود. دانش ضمنی تدریجی منتقل می شود بنابراین در صورتی که دانش یک متخصص بسیار عمیق باشد، فقط بخش کوچکی از آن در یک قرارداد مشاوره ای کوتاه قابل انتقال است، خصوصا اگر قرارداد بطور عمده برای حل مسائلی خاص تنظیم شده باشد. در این حالت معمولا بر اخذ توصیه از مشاور تاکید می شود و مجال چندانی برای انتقال دانش آن باقی نمی ماند. خارج از این مورد، شرکت اجاره کننده دانش سعی می کند، بیشترین بهره را از دانش مشاوران کسب کند و در حد توان خود از آنها بیاموزد. برای موفقیت در این امر، وی باید بداند که دقیقا چه چیزی را می خواهد بدست آورد. این امر کمک می کند تا سوالاتی از مشاوران پرسیده شود که در انتقال مهارت و تخصص کاربردی آنها موثر باشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
مشاوره به عنوان روش متکی بر انتقال دانش، مخصوصا از طریق همکاری مستقیم و مشترک با عرضه کننده آن، انتقال دانش ضمنی را تسهیل می کند. مشاوره برای کسب دانش، بصیرت، تجارب و مهارت های انباشتی دارنده آن انجام می شود بنابر این نیل به دانش ضمنی پایه آن را تشکیل می دهد. (داونپورت و پروشاک، ۱۳۷۹)
-
- ۱۰. ۶. اخذ بی واسطه
از ویژگی های دانش ضمنی، عدم مفصل بندی و نامشخص بودن آن است. بنابراین سیاست های اخذ بی واسطه برای غلبه بر این دشواری بکار گرفته می شود. اخذ بی واسطه دانش برای انتقال خلق الساعه و بی ساختار دانش به سازمان دلالت دارد. در این روش، بر ماموریت ویژه افراد برای انتقال دانش و فناوری تاکید می شود. فرایند کار به این صورت است که فرد یا افرادی که از صلاحیت کافی برخوردار باشند ماموریت می یابند تا در تحقیقات و برنامه های فناوری حضور فعال داشته باشند و آموخته های خود را به سازمان متبوع منتقل کنند. به این ترتیب دیدار های رو در رو عامل مهمی در انتقال دانش می شود. بنابراین مشاهده مستقیم، ابزار اصلی انتقال در این روش است. در این چارچوب، افراد صاحب دانش از یک مرکز به مرکز دیگر منتقل می شوند تا دانش خود را به مرکز دریافت کننده انتقال دهند. ماندگاری آنها در یک مرکز برای جذب دانش ممکن است به یک تا دو سال هم بینجامد. چنین استمراری امکان انتقال دانش ضمنی را افزایش می دهد. موفقیت سیماتک در انتقال فناوری، افکار جدید و نتایج تحقیقات در زمینه کامپوتر و فناوری نیمه هادی به آن شرکت به استفاده از این روش بر می گردد. فلسفه اخذ بی واسطه، اهمیت جنبه های ناملموس و ضمنی آن است که گاه از چنان انتزاعی برخوردار اند که صرفا با حضور مستقیم می توانند درک شوند. بهره گیری از این روش حاکی از فوت و فن های نهفته در دانش است که جز با مشاهده، تقلید و کارآموزی مستمر قابل انتقال نیستند. (کریم بیگی ، ۱۳۸۵)
-
- ۱۰. ۷. سرمایه گذاری مشترک
رمایه گذاری مشترک، روشی مبتنی بر همکاری مشترک میان عرضه کننده و گیرنده تکنولوژی است که طی قراردادی میان شرکت خارجی و گیرنده محلی منعقد می شود. همکاری مشترک طرفین به معنای مشارکت در تصمیم گیری، سود وزیان و اداره پروژه مورد نظر است. بنابراین تعامل نزدیک و مستقیم دو طرف را می طلبد. بر این اساس، سرمایه گذاری مشترک سیاستی است که برای و بر مبنای انتقال دانش و تکنولوژی اتخاذ می شود.
موفقیت سرمایه گذاری مشترک به اعمال عوامل موثر بر انتقال دانش ضمنی بستگی دارد. داشتن هدف مشترک، روابط نزدیک، ظرفیت جذب، اعتماد متقابل، همکاری یکپارچه، تعامل مستمر، قرابت فرهنگی اجتماعی، التزام اولیه و اتخاذ تمهیدات همه جانبه از سوی طرفین، انتقال موفق فناوری را رقم می زند. اشتراک منافع قوی ترین محرک همکاری در سرمایه گذاری مشترک است.(میبدی ، ۱۳۸۹)
باید توجه داشت که انتخاب هرکدام از این روش ها به شرایت شرکت ها، بودجه موجود، اهمیت آن تکنولوژی برای شرکت و .. بستگی دارد و در عمل آمیزه ای از روش های یاد شده در انتقال فناوری استفاده می شود. پیشرفت های تکنلوژیک عاملی است که به کشور ها اجازه می دهد تا مراحل توسعه در زیرساخت هایشان را به جهش طی کنند. آنها بر اهمیت سرمایه گذاری خارجی در انتقال شیوه علمی مدیریتی و تکنیکی و فنی آگاه هستند. وجود یک چارچوب رقابتی و میدان دادن به بخش خصوصی در این زمینه اهمیت بسیاری دارد. استدلال صاحب نظران این است که کشور های در حال توسعه برای کاهش شکاف اطلاعاتی با کشور های صنعتی بایستی به آموزش نیروی انسانی توجه کرده و تعداد متخصصان را افزایش دهند و در عین حال نگاهی به لیبرالیزه کردن صنایع خدماتی نیز داشته باشند. به این ترتیب روش هایی می توانند در انتقال تکنولوژی کارآمد باشند که بر توسعه عامل انسانی تاکید دارند و به بیان دیگر مبتنی بر دانش هستند.(اشتریان و دیگران ،۱۳۸۹)
برای انتقال موثر فناوری به تمهیداتی نیاز است که بر دانش ضمنی تمرکز کند. هنگامی که انتقال، آشکارا جذب دانش ضمنی را مد نظر داشته باشد احتمال کارآمدی آن افزایش می یابد. ضرورت کسب دانش ضمنی هنگامی بهتر درک می شود که نقش آن به عنوان بعد بنیادین دانش فهم شود. در این صورت، توجه به دانش از لایه های سطحی آن فراتر می رود و به عمق آن معطوف می شود. و باید توجه داشت که انتقال نوآورانه فناوری در گروی دستیابی به عمیق ترین ابعاد است.
صرف بکارگیری یک سیاست خاص، کارآمد بودن آن را تضمین نمی کند. آنچه مهم است نحوه اجرای سیاست است که از چند و چون آن در ایران اطلاعات درستی در دسترس نیست، به عنوان مثال؛ مشاوره فی النفسه روش موثری است اما اینکه قرارداد های منعقده در این باره عملا تا چه میزان به انتقال دانش و تکنولوژی منجر شده باشد، به چگونگی اجرای آن بستگی دارد.
ناآگاهی مدیران ارشد و مجریان پروژه ها از مفهوم واقعی آن، انتقال دانش فنی را به دوره های آموشی کوتاه مدت و بعضا با کیفیت پایین برای نصب، راه اندازی و نگهداری سیستم خریداری شده محدود می کند. بنابراین با تفسیر دانش فنی به ابتدایی ترین دانش آشکار لازم، تمهیدات ضروری برای انتقال دانش ضمنی اندیشیده نمی شود، لذا گیرنده توانایی بهبود قابلیت های فنی نوآورانه برای سازگاری با تغییرات فزاینده را کسب نمی کند. علیرغم انعقاد قرارداد های طولانی و پشتیبانی فنی چندین ساله، ناتوانی داخلی مانع از آن می شود که استمرار رابطه به انتقال دانش بینجامد. در واقع هنوز ظرفیت جذب کافی برای بهره گیری از تکنولوژی و دانش ضمنی پشت آن وجود ندارد. (عمیدیان ، ۱۳۸۶)
انتقال تکنولوژی از خارج عمدتا به خرید تکنولوژی محدود می شود. هرچند دلیل اصلی این امر ناپایداری مدیریت، ضعف کارشناسی، ناهماهنگی سازمان ها در سطوح مختلف، فقدان سیاست گذاری کلان، نامشخص بودن متولی انتقال، ضعف ارتباط میان دانشگاه و صنعت و بازار و در واقع نبود یک بستر نهادی کارآمد است. به جای اصلاح ضعف های فوق، راه حل در مدل درون زای انتقال تکنولوژی جست و جو می شود. در این دیدگاه، از آنجا که عرضه کننده تکنولوژی تنها در پی تامین فزاینده منافع خود می باشد، هیچگاه اقدام به انتقال دانش به گیرنده نخواهد کرد. لذا بایستی در یک فرایند تدریجی مستمر، صرفا با تمرکز بر تربیت نیروی انسانی و سرمایه گذاری بر تحقیق و توسعه داخلی در جهت نیل به فناوری تلاش کرد. چنین برداشتی بیش از هر چیز در تجربه ناموفق انتقال تکنولوژی از خارج ریشه دارد، اما در واقع این ناشی از ضعف عملکرد داخلی است و نه رفتار عرضه کننده.
-
- ۱۱. اثربخشی انتقال فناوری
در کنار مجموعه عظیم تحقیقات مرتبط با انتقال فناوری، تحقیقات مربوط به اندازه گیری و ارزیابی انتقال فناوری نیز مورد توجه پژوهشگران این حوزه قرار گرفته است. نرخ بالای شکست پروژه های انتقال فناوری برغم هزینه های عظیم اینگونه پروژه ها که گاها از بخش عمومی تامین می شود از جمله دلایلی است که ضرورت چنین پژوهش هایی را توجیح می کند. از طرف دیگر سازمانهایی که به موفقیت هایی در این زمینه دست یافته اند در صدد استانداردسازی ، ایجاد مدل برای ارزیابی پروژه های آتی و ثبت برترین عملکردها برای پروژه های بعدی هستند. (برون،۱۹۹۵:کن،۲۰۰۹)
اسپان و همکاران[۵۶] (۱۹۹۵) معتقدند افزایش تحقیقات در حوزه اثربخشی انتقال فناوری به دلیل افزایش انتظارات نسبت به بازدهی هزینه هایی هنگفتی است که در مورد این پروژه ها می شود. آنها به بررسی مدل ها و توصیفاتی پرداخته اند که به اندازه گیری اثربخشی انتقال فناوری پرداخته اند. اکثر این مدل ها مرتبط با چهارچوب های علمی خاصی هستند. البته این مدل ها نشان دهنده عدم وجود استاندارد سازی و توافق در مورد فرایندها ، نتایج و معیارهای انتقال فناوری هستند. آنها با بررسی تحقیقات صورت گرفته به این نتیجه رسیدند که مدل جامع و مورد توافقی برای ارزیابی اثربخشی انتقال فناوری به وجود نیامده است.
آنها دلایلی چند برای این مشکل عدم وجود استانداردهای مناسب بیان میدارند از جمله:
به عنوان یک فرایند ، انتقال فناوری بروندادهای متفاوت و فراوانی در هر مرحله فرایند دارد . در میان مراحل در سرتاسر فرایند نتایج معمولا با تاخیر ظاهر میشوند.
هر سازمانی که شریک انتقال فناوری است اهداف منحصر به فرد مربوط به خود را دارد .
کنشگران مختلف در فرایند ممکن است نتایج هر مرحله را بر اساس نقش خاص خود در سازمان به گونه متفاوتی ارزش گذاری کنند.
انتقال فناوری دربرگیرنده افرادی است که در سطوح سازمانی ، بخشی و پروژه ای کار می کنند و ارزیابی عملکرد در این سطوح همیشه یک مشکل بوده است.
موفقیت تجاری یک فناوری به خصوص معمولا به عوامل متفاوتی بستگی دارد که انتقال یافتن فناوری تنها یک عامل لازم (و نه ضروری) است اسپان و همکاران (۱۹۹۵).
لی هو[۵۷]ا (۲۰۰۶) بیان می دارد شکل سنتی انتقال فناوری صرفا شامل انتقال سخت افزار بود اما امروزه شامل اطلاعات (مثلا یک نرم افزار کامپیوتری و یا یک ایده ) نیز می شود.
وی با بررسی روش های انتقال فناوری ، اثربخشی آنها را بین مدیران محلی و خارجی در سرمایه گذاری های مشترک در چین مشخص کرده و به این نتیجه رسیده است که بدون انتقال دانش ، فناوری انتقال داده نمی شود. زیرا دانش کلید اصلی کنترل فناوری است. دانش خود به دو شکل ضمنی و صریح وجود دارد. امروزه در ادبیات مربوط به مدیریت دانش به شکل گسترده ای به این امر اشاره شده که دانش ضمنی که فرق آن با دانش صریح در عدم قابلیت کدشدن آن است و از طریق تعاملات انتقال می یابد، عنصری حیاتی است که بالاترین مزیت رقابتی را به همراه می آورد. (لی هوا،۲۰۰۶)
بر این اساس وی مدل زیر را برای ارزیابی اثربخشی استراتژی های انتقال فناوری پیشنهاد می کند:
محصول
سازمان
تکنیک
فناوری
دانش
دانش صریح
دانش ضمنی
نیاز به تبدیل کردن
نیاز به تبدیل کردن
انتقال
کاناال مسدود است؟
شکل۲- ۸) مدل رویکرد دانشی به اثربخشی انتقال فناوری (لی هوا،۲۰۰۶)
بوزمن[۵۸] (۲۰۰۰) در تحقیق خود، رویکرد اقتضایی را نسبت به اثربخشی انتقال فناوری در پیش می گیرد. نام مدل اقتضایی اثربخشی انتقال فناوری (شکل ۲-۹) از پیش فرض آن مبنی بر اینکه ذینفعان و شرکای پروژه های انتقال فناوری، اهداف و معیارهای اثربخشی متفاوتی دارند، گرفته شده است. این مدل شامل ۵ بعد است که توضیحاتی از آنها در جدول زیر آمده است.
جدول ۲-۳) ابعاد مدل اثربخشی اقتضایی بوزمن (۲۰۰۰)
ابعاد مدل اثربخشی اقتضایی |
بعد |
کانون |
مثال |
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت