در مجموعه بعد از بیان تفاوت حد و تعزیر چنین استنباط میشود که عمده‌ترین تفاوت بین حد و تعزیر در معین بودن و نبودن آن در شرع اسلام است، حدود، عبارت است از مجازات‌های منصوص در احکام اسلامی که به طور دائمی و لایتغیر از سوی شارع مقدس، تعیین و اعمال آن بر عهده حکومت اسلامی گذاشته شده است. اما تعزیرات مجازات‌هایی هستند که نوع و مقدار آن در شرع تعیین نشده است. در فقه تعیین تعزیر به عهدهی حاکم اسلامی واگذار شده است ولی در حقوق، تعیین مجازات‌های تعزیری به قوه قانونگذاری محول شده تا قضات مأذون در محدوده مشخصی که از سوی رکن تقنینی حکومت اسلامی (با نظارت فقهای منصوب ولی فقیه) تعیین می‌گردد، اقدام به اعمال مجازات تعزیری نمایند.
بنابراین در مورد حدود، موضوع هر حدی کاملاً مشخص شده و به عناوین خاص و مشخص تعلق گرفته است، در حالیکه در تعزیرات، جز در چند مورد استثنایی موضوع مجازات به عینه مشخص نشده است، بلکه موضوع مجازاتهای تعزیری غالباً فعل حرام معین شده است. در مورد عقوبت نیز، نوع مجازاتهای حدی کاملاً مشخص شده است به عنوان مثال مجازات زنای محصنه، رجم است و مجازات قذف، شلاق ولی در مجازاتهای تعزیری، انتخاب نوع مجازات به صلاحدید حاکم واگذار شده تا حسب مورد و با توجه به حالات مرتکب جرم تعیین گردد. بنابراین ممکن است، نسبت به یک فعل خاص، گاهی از مجازات شلاق استفاده کند و گاهی از مجازات حبس. در مورد میزان مجازات هم میتوان گفت که در جرایم حدی، میزان مجازات توسط شارع مشخص شده است، اما در جرایم تعزیری، جز در چند مورد استثنایی میزان مجازات به حاکم شرع واگذار شده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۱-۴-۲- تفاوت تعزیر با قصاص
قصاص در لغت، به معنی پیگیری نشانه و اثر چیزی است. (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ فی غریب قرآن، ۶۷۲)
در اصطلاح، قصاص عنوانی است برای انجام دادن مثل جنایت ارتکاب یافته مانند قتل، قطع، ضرب، یا جرح به کار میرود (طباطبایی، ریاض المسائل فی بیان احکام بالدلایل، ۵۰۰).
قانونگذار مبحث قصاص را در کتاب سوم قانون مجازات اسلامی آورده است و در ماده ۱۶ قانون مجازات اسلامی، آن را چنین تعریف کرده است: «قصاص مجازات اصلی جنایات عمدی بر نفس، اعضاء و منافع است که به شرح مندرج در کتاب سوم این قانون اعمال میشود» درحقوق جزای اسلامی گفته شده است «قصاص بر پایهی برابری کامل میان جرم و کیفر قانونگذاری شده است؛ که در جرمهای موجب حد و تعزیر این برابری کامل امکان ندارد؛ زیرا یک قانون سودمند و مفید که میخواهد ریشهی رذائل را بخشکاند، نمیتواند و نباید در برابر مثلاً دزدی، دزدی را به عنوان کیفر قانونگذاری کند، بدینجهت است که برای اینگونه جرمها کیفرهای متناسب، ولی از غیر جنس خود آنها قانونگذاری شده است (فیض، تطبیق در حقوق جزای عمومی اسلام، ۱۳۸).
بنابراین تفاوت اصلی تعزیر و قصاص، در این است که در قصاص، چون کیفر مشخص و از قبل توسط شارع معین شده است، حاکم نمیتواند آن را کم و زیاد کند و یا کیفری را به جای آن جایگزین کند، ولی چون تعزیرات، نامعین هستند حاکم میتواند در کم و کیف آن دخالت کند و کیفری را که با جرم و شخصیت مجرم، مناسب هست را انتخاب کند. از طرف دیگر، قصاص جنبه شخصی و خصوصی دارد که با درخواست مجنیعلیه یا اولیایدم بر مجرم اعمال میشود. بنابراین باید متناسب و برابر با جرم باشد و این که قصاص اثر بازدارندگی اجتماعی دارد و عمدتاً جنبه شخصی آن غلبه دارد ولی مجازاتهای تعزیری عمدتاً در جهت حفظ نظم و سلامت جامعه است و جنبه عمومی دارد بنابراین، در بسیاری از موارد، نظر و رضایت مجنیعلیه تاثیری در اجرای مجازات ندارد (مهر پور، دیدگاه های جدید در مسائل حقوقی، ۱۰۰).
۱-۴-۳-تفاوت تعزیر با دیه
قانونگذار مبحث دیه را در کتاب چهارم قانون مجازات اسلامی آورده است و در مقررات جزایی کشور جمهوری اسلامی ایران نیز، دیه، به عنوان یکی از مجازاتهای اسلامی معرفی شده است.
اما با این همه در مورد ماهیت حقوقی دیه، اختلاف نظر وجود دارد؟ در مورد این که آیا دیه مجازات است و یا جبران خسارت، نظرات متفاوتی بیان شده است.
همچنین فقها مباحث مربوط به دیه را در ادامهی مباحث حدود و قصاص آوردهاند، بنابراین با توجه به این که این ابواب، ابواب مجازات و کیفر است، دیه نیز مانند بحث حدود و قصاص، در زمره مجازاتها محسوب میشود (سلطانی نژاد، خسارت معنوی، ۱۸۵). و هر گونه نظری در مقابل این که دیه به عنوان جبران خسارت است، مردود میباشد؛ چرا که اجتهاد در مقابل نص جایز نیست، خصوصاً در قوانین کیفری که تفسیر آن به صورت مضیق است (نور بها، زمینه حقوق جزای عمومی، ۳۱۶).
دکتر شامبیاتی نیز با توجه به دلایل زیر معتقد است که دیه نوعی مجازات است:
اولاً: قانونگذار صراحتاً در ماده ۱۴ قانون مجازات اسلامی، دیات را در زمره مجازاتها منظور کرده و مقرر میدارد که مجازاتهای مقرر در این قانون چهار قسم است: حدود، قصاص، دیات و تعزیرات. بنابراین منظور از دیه، مالی است که از طرف شارع برای جنایت تعیین شده است.
ثانیاً: در ماده یک قانون تشکیل دادگاههای کیفری یک و دو و شعب دیوان عالی کشور، مصوب ۱۳۶۸/۳/۳۱ مقرر شده که: «دادگاههای کیفری به ترتیب مقرر در این قانون، تشکیل و به جرایمی که مطابق قوانین دارای مجازات زیر بوده و در صلاحیت دادگاههای دیگر نباشد، رسیدگی و حکم مقتضی صادر مینمایند: حدود، قصاص، دیات، تعزیرات.
ثالثاً: قتل عمد موجب قصاص است و اگر قاتل عمدی فوت شود، قصاص ساقط میشود حال اگر اولیای دم با تراضی از قصاص صرفنظر کنند و در عوض قتل نفس، مطالبه دیه نمایند، آیا به دنبال ساقط شدن قصاص، دیه هم ساقط میشود یا خیر؟ بدیهی است اگر دیه نوعی مجازات باشد، با فوت قاتل، دیه از بین میرود، ولی اگر دیه، نوعی جبران خسارت باشد با فوت قاتل از بین نمیرود و از مال قاتل در صورت وجود مال یا از الاقرب فالاقرب و یا از بیتالمال باید پرداخت شود (حقوق جزای کیفری، ۱/۳۶۷).
گروهی دیگر معتقدند که دیه در جرایم عمد از این جهت که مسئول پرداخت دیه خود قاتل است، جنبه مجازات دارد و در جرایم خطای محض، چون عاقله عهدهدار پرداخت دیه میباشد، جنبه جبران ضرر و زیان خسارت را دارد و قانونگذار نیز به تناسب جرم واقع شده، ماهیت آن را تعیین کرده است دلیل این امر آن است که:
اولاً: دیه، مجازات قتل و جرح و هدف از آن تنبیه مجرم است نه تنها در قانون مجازات اسلامی دیه را در شمار کیفر آوردهاند، از نظر تاریخی در فقه نیز نظری بدین مضمون به دیه داده شده است وانگهی مالی که به سبب جنایت به مجرم واجب میشود، بیگمان رنگی از کیفر هم دارد از طرف دیگر اگر دیه تنها کیفر جرم باشد نمیبایست به زیاندیده پرداخت شود و او بتواند از دیه بگذرد و مجرم را عفو کند امکان اسقاط امتیازی که قانون به اشخاص میدهد، نشانه وجود حق است، حقی که به میراث نیز میرسد یا برای اموری مقرر است که جرم محسوب نمیشود و مجازات ندارد برای مثال در ماده ۴۶۶ قانون مجازات اسلامی، دیه در خطای محض بر عهده عاقله است.
ثانیاً: دیه وسیلهی جبران خسارت است نشانههایی که دیه را به جبران ناشی از جرم مربوط میکند، پارهای از نویسندگان و قضات را چنان فریفته است که نقش دیه را در امور کیفری فراموش کردهاند در نظر اینان دیه وسیله جبران خسارت است و مجازات نیست ولی این نظر افراطی را نیز باید مردود دانست؛ زیرا قانون مجازات اسلامی آن را در شمار کیفرها آورده است (شامبیاتی، حقوق جزای عمومی، ۲/۲۳۸).
در مجموع بعد از بیان نظرات ارائه شده میتوان چنین نتیجه گرفت که هر چند قانونگذار دیه را در شمار مجازاتها آورده است ولی نتیجه منطقی این نظر، جمع دیه با قصاص و حدود و تعزیرات است در حالی که قانون این امکان را نپذیرفته و در واقع اختلاط مجازاتها را منع کرده است ولی اگر دیه تنها چهره مدنی داشت و ابزار جبران خسارت بود، در این صورت قاتل علاوه بر قصاص بایستی دیه نیز میپرداخت ولی قانون-گذار دیه را کفّه متقابل قصاص کرده و به شاکی اجازه داده است که یکی از آن دو را انتخاب کند، بنابراین دیه ماهیت دوگانه دارد؛ زیرا دیه هم مجازات است تا مانع ارتکاب جرم قتل و جرح و اتلاف جان و مال دیگران شود و هم به منظور جبران ضرر به شاکی داده میشود. با این اوصاف، تفاوتی که دیه با تعزیر دارد در این است که:
اولاً: در دیه فقط جرم، منظور قانونگذار است که در هر شرایطی و از هر کسی که سر زند، مجازات خواهد شد، ولی در تعزیر گفته شده که هم به جرم و هم به مجرم و شرایطی که در آن قرار دارد توجه میشود و با توجه به آن شرایط و احوال کیفر نیز متفاوت میشود.
ثانیاً: جزای نقدی که یکی از انواع مجازات-های تعزیری است به صورت پرداخت وجه نقد، از سوی محکومعلیه به نفع دولت پرداخت میشود؛ چرا که جزای نقدی، منحصر در وجه نقد است بر خلاف جریمه مالی که در دیه به مجنیعلیه داده میشود.
فصل دوم
مبانی مشروعیت تعزیر در فقه امامیه و حقوق جزای ایران
قبل از بررسی مبانی مشروعیت تعزیر در حقوق جزا، ابتدا به بررسی مبانی تعزیر در فقه امامیه پرداخته میشود.
۲-۱- مبانی مشروعیت تعزیر در فقه امامیه
فقها برای اثبات اعتبار تعزیرات و مشروعیت آن به دلایل زیر تمسک جستهاند:
۲-۱-۱- آیات
۲-۱-۲- روایات
۲-۱-۳- دلیل عقلی
۲-۱-۴- سیرهی عقلاء
۲-۱-۱- آیات: واژهی تعزیر به معنای خاص در قرآن کریم، به کار نرفته است، ولی در موارد متعدد از مصادیق آن استفاده شده است بنابراین، مشروعیت تعزیر را در اسلام، با توجه به آیاتی که ذکر میشود میتوان اثبات کرد، آیات عبارتند از:
۱) آیهی ۵۸ سوره احزاب میگوید: «کسانی که مردان و زنان مؤمن را بی‏آنکه مرتکب (عمل زشتی‏) شده باشند آزار می‏رسانند، قطعاً تهمت و گناهی آشکار به گردن گرفته‏اند[۱]» آیه به کسانی که مردان و زنان مسلمان را آزار میرسانند، پرخاش میکند و بلافاصله به زنان، دستور میدهد که در رفتار خود، وقار و سنگینی را کاملاً رعایت کنند تا از آزار افراد مزاحم، مصونیت پیدا کنند و کسانی را مذمت میکند که مسلمانان را بدون ارتکاب هیچگونه جرمی بیازارند، چنین رفتاری که موجب اذیت مسلمانی شود، مستحق مجازات تعزیری خواهد بود، چرا که برای آن در شرع مجازات حد، مقرر نشده است چنانکه در تعریف تعزیر گفته شده است که «تعزیر، به مجازاتی اطلاق میشود که در برابر گناهانی که، حد خاصی دربارهی آن وارد نشده است میباشد» و اینکه آیه فوق اختصاص به مورد خود ندارد؛ از اینرو، با الغای خصوصیت، حکم آنها به دیگر موارد قابل تسرّی است. مفهوم آیه این است که اگر کسی مؤمنی را در صورت ارتکاب جرمی، اذیت کند، اشکالی ندارد و این همان تعزیر است (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القران، ۱۶/۳۳۹).
۲)آیهی ۱۹ سوره نور میگوید: «کسانی که دوست دارند کارهای بسیار زشت (تهمت) در میان اهل ایمان پخش شود، در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهند داشت.[۲]»
در آیه اشاعهدهندگان کارهای زشت در مورد مؤمنان، مستحق مجازات دردناک، شناخته شدهاند: واژه «فاحشه» را در آیه گوناگون تفسیرکردهاند؛ مانند زنا (مقدس اردبیلی، زبده البیان، ۳۸۷؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القران، ۷/۲۳۲). یا کار زشت (مقدس اردبیلی، زبده البیان، همان) و چیزی که سبب خواری مؤمن و سقوط شخصیت او نزد دیگران میشود. به نظر میرسد اشاعه فحشا منحصر در اعمال منافی عفت نیست، بلکه هرگونه نشر فساد و اشاعه زشتیها را شامل میشود.
مقصود از تعبیر «یُحِبّون اَن تَشیع» به نظر برخی اقدام عملی برای ترویج کارهای زشت (روحانی، فقه الصادق، ۱۴/۳۴۰) و مراد از «عذاب الیم» به نظر برخی حد (طوسی، تفسیر التبیان، ۷/۴۱۹) و به نظر عدهای دیگر تعزیر است (مقدس اردبیلی، زبده البیان، ۳۰۷). در مجموعه میتوان گفت که نظر اردبیلی انسب است چرا که در آیهی فوق، مجازاتی مقرر نشده است تا بیانگر حدی بودن مجازات باشد، پس در هر جایی که نوع و میزان مجازات، از طرف شارع بیان نشده باشد بیانگر تعزیری بودن مجازات است. علامه حلی میگوید: «تعزیر برای هر جنایت و گناهی است که حدی درباره آن وارد نشده است» (علامه حلی، تحریر الاحکام الشریعه علی المذهب الامامیه، ۵/۴۱۰).
۳)آیهی ۱۱۸ توبه درباره تعزیر میگوید: «همچنین آن سه نفر که از شرکت در جنگ تبوک تخلّف جستند و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند تا آن جا که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد و حتّى جایى در وجود خویش، براى خود نمىیافتند و دانستند پناهگاهى، در برابر عذاب خدا جز رفتن به سوى او نیست؛ سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود و به آنان توفیق داد تا توبه کنند؛ زیرا خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است.[۳]»
در آیهی فوق و در روایات و تفاسیر به طورگسترده، تعزیر عجیبی را که پیامبر اسلام(ص) در مورد آن سه نفر از متخلّفان جنگ تبوک که فرمان پیامبر اسلام(ص) را نادیده گرفته و بدون عذر موجّه از شرکت در جنگ سرباز زدند بیان شده است.
این سه نفر که طبق صریح بعضى از روایات کعب بن مالک و مراره بن ربیع و هلال بن امیّه نام داشتند با این که جزء گروه منافقان نبودند؛ ولى به خاطر سستى و تنبلى از شرکت، در جنگ تبوک خوددارى کردند، امّا به زودى متوجّه گناه بزرگ خود شده و پشیمان گشتند.
هنگامی که پیامبر اسلام (ص) از میدان تبوک بازگشت به خدمتش آمدند و زبان به عذرخواهی گشودند ولی پیامبر اسلام (ص) با آنان سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد احدی با آنان سخن نگویند و به دنبال آن، مردم هرگونه مراوده را با آنان قطع کردند، در این هنگام آنها در یک محاصره عجیب اجتماعی گرفتار شدند؛ تا آنجا که مجبور شدند برای نجات از این خواری و رسوایی، مدینه را ترک گویند و به کوهها، پناه برند (مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۰/۲۹۸).
نتیجه اینکه: دورى و ترک معاشرت، که در آیهی شریفه آمده، نوعى تعزیر محسوب مى‌شود؛ تعزیرى مفید و مؤثّر، که هزینۀ آن کم و نتیجه‌اش چشمگیر و فراوان بوده است، چرا که باعث شد آنها از کار خود پشیمان شده و توبه کنند.
با دقّت مختصرى در این ماجراى تاریخى، روشن مىشود، که در واقع این، یک تعزیر مهم و یک نوع زندان معنوى شدید توأم با تحقیر و افشاگرى و طرد موقّت از جامعه بوده است (طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۵/۱۳۷).
این داستان شاهد گویای دیگری بر عمومیت مفهوم تعزیر و عدم اختصاص آن به شلاق و تازیانه است و نشان میدهد که بعضی از انواع تعزیرات تأثیر بسیار قویتری از تازیانه و شلاق دارد و در سطح وسیعی از جامعه موجب نهی از منکر میشود.
همچنین واژهی «عزّر» در قرآن کریم، به صورت فعل در سه مورد به کار رفته است:
الف) آیهی ۱۲ مائده در این باره میگوید: «خداوند به بنی اسرائیل فرمود من با شما هستم اگر نماز را اقامه کنید و به فرستادگان من ایمان بیاورید و آنها را یاری کنید[۴]
عزّرتموهم از «عَزّر»، به معناى یارى کردن همراه با احترام است و اصل آن منع است که از جملهی آن تعزیر است در این آیه اشاره شده است که ایمان به انبیاء به تنهایى کافى نیست و یارى آنان هم لازم است. نماز و زکات و انفاق، در کنار پذیرش و یارى رهبران الهى مفهوم دارد (شبر، عبدالله، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۵).
ب) آیهی ۹ از سوره فتح میگوید: «به خدا و رسولش ایمان بیاورند و از او دفاع کرده، یاریش نمایید و بزرگش شمارید و بامداد و شامگاه تسبیحش گویید[۵]
تعزروه از ماده «تعزیر» در اصل به معنی منع است پس به هر گونه دفاع و نصرت و یاری کردن در مقابل دشمنان، اطلاق شده است، بنابراین به بعضی از مجازاتهای که مانع گناه میشود نیز تعزیر میگویند.توقروه از ماده «توقیر» از ریشه «وقر» به معنی سنگینی است، بنابراین «توقیر» در این جا به معنی تعظیم و یزرگداشت است.
مطابق این تفسیر، ضمیرهای که در تعزروه و توقروه آمده به شخص پیامبر اسلام (ص) بر میگردد و هدف از آن، دفاع از او در مقابل دشمن، تعظیم و بزگداشت اوست.
«تعزیر» که مصدر «تعزروه» است به معناى نصرت است و «توقیر» که مصدر «توقروه» است به معناى تعظیم است، ظاهراً ضمیرهایى که در سه فعل، آیه آمده همه به خداى تعالى برمىگردد ولى بعضى از مفسرین گفتهاند: ضمیر در دو فعل «تعزروه» و «توقروه » به رسول خدا (ص) برمىگردد، و ضمیر در «تسبحوه» به خداى تعالى باز میگردد. ولى یک نکته این توجیه را موهون مىسازد و آن اتحاد سیاق است که با وحدت سیاق نمىشود مرجع ضمائر را مختلف کرد (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۸/۲۴۷).
در آیهی فوق پنج دستور مهم به عنوان نتیجه و هدفى براى اوصاف پیشین پیامبر اسلام (ص) بیان شده که دو دستور، دربارهی اطاعت خداوند و تسبیح و نیایش اوست و سه دستور دربارهی «اطاعت» و «دفاع» و «تعظیم» مقام پیامبر اسلام(ص) است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت