«اینک، آن دو مینوی همزاد که در آغاز،
در اندیشه و انگار پد یدار شد ند،
یکی نیکی را مینماید وآن دیگری بدی را.
شخص خرد مند از ایند و نیکی را برمیگزیند،
وشخص نادان بدی را».
۴-۲-۶. مناجات
الف) شاهنامه:
رستم پهلوان فردوسی قبل از جنگ دیگری چنین به درگاه خداوند زمزمه می کند و می نالد:
بخورد آب و روی و سر و تن بشست به پیش جهان آفرین شد نخست
(بخش۱۷،ب۶۴)
پهلوانان شاهنامه که با احترام از آنها یاد می شود در تصویری که فردوسی ترسیم کرده چنین افرادی هستند، خداشناس ، راد مرد، راستگو، آزاده و وطن دوست، در موقع دعا برای مردان چنین می سراید:

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

که بیدار دل پهلوان شاد باد روانش پرستنده داد باد
ذکر نام خداوند در شاهنامه مواضعی دارد که هر یک به فراخور حال و مقام شخصیت‌های شاهنامه رنگی به‌خودمی‌گیرد و ترتیبی خاص دارد. در شاهنامه اشاره به خدایی می‌شود که یکتاست و بی‌هیچ پیچیدگی عرفانی حضوری پررنگ و محسوس دارد و همیشه مجال سخن گفتن با اوـ حتی در سخت‌ترین شرایط و موقعیتهاـ وجوددارد همچنان که در معرکه میدان جنگ نیز قهرمانهای داستانها فرصت گفت‌وگوی مخصوص با او را دارند و او خدایی نزدیک و صمیمی است به‌طوری‌که گویی در مقابل دیدگان قهرمانها است و پاسخ آنها را نیز خیلی زود می‌دهد، نیایشها و مناجاتهای آنها را شنیده عملی می‌کند.
رابطه انسان و خدا در شاهنامه رابطه‌ای متقابل و مبنی بر موازین خاصی است که گویی هر یک ملزم به رعایت این قرارهاست. چنانکه در مناجات فریدون پس از پیروزی منوچهر بر سلم وتور می‌بینیم:
پس‌آنگه ‌سوی‌آسمان ‌کرد روی که‌ای‌دادگر داور راستگوی!
تـوگفتی‌که :من ‌دادگـر داورم بـه ‌سختـی، ستمدیده را یاورم
همم داد دادی و هم یـاوری همم تاج دادی ، هم انگشتری
همه کام دل دادیم ای خدای کنـون ‌مر مرا بر به‌دیگرسـرای
ازاین‌بیشتراندراین‌جـای تنگ نخـواهم که یابد روانم درنگ
و همین‌گونه می‌شود که فریدون می‌خواهد.
همین‌رابطه صمیمی برخی مواقع موجب می‌شود که پهلوانها حتی از خداوند گله و شکایت نیز بکنند. وقتی سام از تولد زال با عیب بزرگش آگاه‌می‌شود نومیدانه به درگاه خداوند می‌نالد:
که:ای برتر از کژی و کاستی بهی زان فزاید که تو خواستی
اگر من گناهی گـران کـرده‌ام و گــر کیـش آهـرمـن آورده‌ام
به پوزش مگـر کردگار جهـان به ‌مـن بـر ببخشـاید انـدر نهـان
بپیچد همی تیره جانم ز شـرم بجوشد همی در دلم خون گرم
ازاین بچـه چون بچه‌ی اهـرمن سیه چشم و مویش به سان سمن
چوآینـد و پرسنـد گـردنکشـان چه گویم ازاین بچه بد نشان
چه‌گویم که‌این بچه دیو چیست پلنگ‌دورنگ‌است،گر بربری‌است
ازاین ننگ بگـذارم‌ایـران‌زمیـن بخوانم براین بوم و برآفرین
(بخش۲،ب۲۰)
دراین‌میان،عبادت و نیایش‌های کیخسرو رنگ دیگری به‌خودمی‌گیرد.عبادت او خاص‌تر از بقیه است پاکی و صداقت او در عبادت به‌گونه‌ای است که حتی در مواضع بسیار دشوار جنگ را رها کرده و برای مناجات با خدا در محیطی آرام به راز و نیاز می‌پردازد.او بیشتر از همه به پاکی تن و آرایش ظاهری هنگام مناجات اهمیت می‌دهد و شیوه‌ای خاص برای عبادت خود برگزیده‌است نمونه‌هایی از این دست همچون پدر ضحاک «مرداس» دیده‌می‌شود که برای عبادت « سرو تن»‌ می‌شوید و لباس تمیز می‌پوشد،اما حلاوت عبادت کیخسرو به‌گونه‌ای با عرفان او درآمیخته‌است:
چو بشنید خسرو دوان شد به خاک نیایش کنان پیش یزدان پاک
همی‌گفت که: روشن کردگار جهاندار و بیدار و پروردگار
تو دادی مرا فر و دیهیم و زور تو کردی دل و چشم بدخواه کور
ز نیکی ستمکاره را دور دار ز بیمش همه ساله فرنجور دار
دعاکردن در شاهنامه آدابی خاص را می‌طلبد از جمله شستن سر و تن، قرارگرفتن در محلی خاص،روشن‌کردن آتش، زند و

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت