جان دیویی به صورت عمیق و گسترده ای ‌در مورد ماهیت کلاس درس به تقکر و مطالعه پرداخت و نتیجه گرفت که کلاس درس، جایی است که دانش آموزان در “دموکراسی” مهارت ها و حالت های ذهنی مورد نیاز برای رسیدن به آن و شرایط اجتماعی و عاطفی که برای انتقال و تداوم آن مورد نیاز است، اطلاعات وآگاهی هایی به دست می آورند. به اعتقاد جان دیویی، یک رابطه کامل و بدون چون و چرا بین آنچه که یاد گرفته می شود و زمینه ای که یادگیری در آن اتفاق می افتد و موقعیت هایی که در آن از یادگیری­ها استفاده می شود، وجود دارد(دیویی،۱۹۳۸). او در کتاب “چگونه فکر کنیم” به برخی از مهارت هایی که شهروندان برای زندگی کردن در یک جامعه دموکراتیک بدان نیاز دارد اشاره می کند. این مهارت ها، نه تنها در برگیرنده مهارت های تحلیلی و جزیی نگر می‌باشند، بلکه مهارت های کلی نگری در زمینه مباحثات و مجادلات اجتماعی، معاشرت های شخصی و انعطاف پذیر بودن را شامل می شود. هوش هیجانی از مجموعه مهارت های گوناگون ساخته شده است که بیشتر آن ها را می توان از طریق آموزش و یادگیری در دیگران ایجاد نمود و یا پرورش داد (مایر و سالووی۱۹۹۷).

‌بنابرین‏، تعجبی ندارد اگر ادعا شود، که مدارس به عنوان اولین مراکز و پایگاه های پرورش هوش هیجانی به حساب آورده شوند. به اعتقاد گلمن مدارس اولین، مکان های اجتماعی می‌باشند که می‌توانند نقص ها و کمبود های کودکان را در زمینه عواطف و رقابت های تعامل های اجتماعی، اصلاح و ترمیم نمایند. یادگیری مهارت های هیجانی از خانه شروع می شود و بچه ها با یک سری توانایی ها هیجانی اولیه و متقاوت وارد مدرسه می‌گردند به همین دلیل است که مدارس با چالش هایی ‌در مورد آموزش و اصلاح مهارت های هیجانی کودکان روبرو می‌باشند.

۲-۲-۱۱- هوش هیجانی و یادگیری

برای مدت بیش از یکصد سال بهره هوش(IQ) به عنوان معیاری برای سنجش هوش فردی محسوب می شد. آزمون بهره هوشی تنها شاخصی بود که نشان دهنده توانایی یادگیری فردی به شمار می‌رفت، این آزمون در سال های اخیر مورد بحث و چالش محافل علمی قرار گرفته است. بسیاری از افراد در آزمون های ورودی دانشگاه ها و مؤسسات از نظر بهره هوشی نمره بالایی کسب می‌کردند، اما همین افراد در محیط کار چندان موفق به نظر نمی رسیدند، افرادی نیز وجود داشتند که نمره بهره هوشی متوسطی داشتند ولی در محیط کار افراد موفق ‌و تطبیق پذیر بودند؛ دلیل این امر می‌تواند به سطح هوش هیجانی یا توانایی هدایت هیجان های شخصی در تعاملات فردی ارتباط پیدا کند. امروزه هوش هیجانی به عنوان مؤلفه ای قابل قبول در یادگیری و هوش شمرده می شود. توسعه و رشد هوش هیجانی هم به وسیله دانش آموز و هم معلم به عنوان عنصر کلیدی در یادگیری و تدریس محسوب می شود(آقا یار و شریفی در آمدی،۱۳۸۵).

۲-۲-۱۲- عوامل اثر گذار بر هوش هیجانی و توانایی یادگیری

عوامل زیادی بر عواطف و هیجان های دانش آموزان اثر می‌گذارد که توانایی یادگیری آنان در زمان‌های مختلف را تحت تاثیر قرار می‌دهد تعدادی از این عوامل عبارتند از:

    1. سلامت جسمانی

    1. ادراک اولیه دانش آموزان در باره هوش خودشان بر اساس تجربیات سال گذشته

    1. میزان علاقه به موضوع درس

    1. شرایط فیزیکی کلاس درس با محیط یادگیری

    1. روش تدریس

    1. سن دانش آموز

    1. طرز تلقی و توانایی سایر داش آموزان

    1. زندگی خانواده

  1. شرایط مالی

شناخت عوامل فوق و اثر آن ها در روابط میان معلم و دانش آموز شتاب یادگیری را افزایش می‌دهد. این فرایند شامل گام هایی است که هر کدام نیازمند هوش هیجانی برای کسب نتایج مثبت است (آقا یار و شریفی در آمدی،۱۳۸۵).

۲-۲-۱۳- هوش هیجانی و دیدگاه های مختلف

ثرندایک معتقد است که هوش اجتماعی یعنی توانایی درک دیگران و عمل کردن عاقلانه در ارتباط های بشری که جنبه ای از هوش هیجانی است و به خودی خود جنبه ای از هوش بهر را تشکیل می‌دهد. ثرندایک معتقد بود که هوش از یک جنبه تشکیل نشده است چرا که نمی توان با یک هوش توانایی‌های انسان را سنجید، به همین دلیل او سه نوع هوش را مطرح می‌کند. هوش اجتماعی، هوش عینی، هوش انتزاعی، به نظر او هوش اجتماعی عبارت است از توانایی درک دیگران و برقراری رابطه مناسب با آن ها.

از این نقطه نظر، فرد با هوش کسی است که در هنگام قرار گرفتن در یک جمع بتواند احساسات و عواطف دیگران را به خوبی درک کند و با آن ها رابطه خوبی بر قرار کند(دهشیری،۱۳۸۳). در این جا ذکر این نکته ضرورت دارد که تعریف اولیه ی هوش اجتماعی، شیوه ی مفهوم سازی هوش هیجانی را تحت تاثیر خود قرار داده است. مثلاً برخی از نظریه پردازان معاصر، مانند مایر و سالووی هوش هیجانی را به عنوان جزیی از هوش اجتماعی در نظر می گیرند. مایر و سالووی برای اولین بار عنوان کردند که هوش هیجانی جزیی از هوش اجتماعی است و در تعریف آن ها از هوش هیجانی نیز می توان اثری از تعریف اولیه ی ثرندایک از هوش اجتماعی را دید(سالووی و مایر،۱۹۹۰ به نقل از رجبی۱۳۸۶).

۲-۲-۱۴- هوش هیجانی از نظر گلمن

به نظر وی هوش هیجانی هم شامل عناصر درونی و هم شامل عناصر بیرونی می‌باشد. عناصر درونی شامل میزان خود آگاهی، خود انگاره، احساس استقلال و ظرفیت خود شکوفایی و قاطعیت است و عناصر بیرونی شامل روابط بین فردی، سهولت در همدردی، و احساس مسؤلیت می‌باشد. همچنین هوش هیجانی شامل ظرفیت فرد برای قبول واقعیات، انعطاف پذیری، توانایی حل مشکلات هیجانی، حل مقابله با استرس و تکانه ها می‌باشد(گلمن، ۱۹۹۵و پارسا ۱۳۹۳). از نظر گلمن هوش عاطفی نوع دیگری از هوشمندی است که به عنوان مثال به ما نمی گویند در طول دوران تحصیل چه نمره ای را گرفته اید، بلکه بیشتر ‌به این نکته می پردازد که ما تا چه اندازه می‌توانیم احساسات و ارتباطات خود را کنترل کنیم. برای فائق آمدن بر این چالش ها و دست یافتن به موفقیت در زندگی باید مؤلفه های هوش هیجانی را در خود پرورش دهیم. این مؤلفه ها عبارتند از:

۱)خود آگاهی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت