بهترین امضا آن است که نویسنده قبلاً نام و نام خانوادگی خود رابا خط خوانا بنویسد و سپس هر گونه علامت یا نشانه ی ترسیمی معقولی که برای خود برگزیده بکشد و خواننده را برای شناسایی خود به طور غیر مستقیم یاری نماید، نه اینکه او را جهت پیدا کردن هویت خود در گمراهی و سرگردانی قرار دهد.

خطوط ترسیمی هر شخص به نام امضا مرتباً با حالات مزاجی و روحی و تغییرات سن او در تهور است و در آن تغییرات چشمگیری می‌دهد، ولو اینکه روزانه تکرار شود و چون از این طریق شکل و قیافه تازه می‌یابد در ذهن بیننده و خواننده تردیدی به وجود می آورد که امضا از آن کیست؟ ‌بنابرین‏ ضرورت خوانا و روشن بودن آن را اجتناب ناپذیر می‌کند. مرحوم محمود سرشار نائب رئیس اسبق کانون وکلای تهران در یکی از مقالات تحقیقی خود معتقد است که امضای خوانا و روشن از آن مردمان بزرگ و امضای مبهم و غیرخوانا متعلق به افراد ابتر است. این عقیده با توجه به سوابق و مندرجات مهر که در سجع نامیده می شود کاملاً درست است. زیرا مندرجات مهرها در هر زمانی که بوده معرف کامل صاحبان آن ها بوده است و مهری که مبهم و غیرخوانا باشد مورد استفاده قرار نمی گرفته و حال که امضا جانشین آن شده، به چه دلیل موجهی گمراه کننده و ناخوانا باشد، بخصوص در زمانی که مورد رسیدگی جهت اصالت آن هم باشیم.

قواعد و قوانین را که مطالعه می‌کنیم در هیچ مورد تعریفی از امضا نیامده و نحوه و چگونگی آن در دست صاحب امضا است. فقط در آیین نامه ثبت احوال مصوب اردیبهشت ۱۳۱۹ آمده که در ثبت هر واقعه باید امضا کننده نام و نام خانوادگی خود را بنویسد و بعد امضا کند.

چون هر سندی قانوناً می بایستی به زبان و خط فارسی نوشته شود و خط و زبان فارسی، زبان رسمی مملکت بشمار می رود چنین نتیجه می گیریم که امضا نیز بایستی با خط و زبان فارسی نوشته شود و اگر کسی خط و زبان فارسی بلد نباشد در واقع برای مرجع تنظیم سند فارسی مانند این است که او بی سواد است. نهایت بی سوادی او در خط و زبان فارسی می‌باشد و با او چنان رفتار می شود که با بی سوادان محض رفتار می شود.

‌بنابرین‏ دوگانگی خط در نوشته و امضا سند، مورد قبول قانون ایران نیست، و اگر در قانون ثبتی دیگر کشورها به آن توجه شود، در مراجع قضایی ما دارای اعتبار حقوقی نمی باشد. این قاعده منطقی به نظر می‌رسد ‌به این دلیل که اگر امضا برای این است که مندرجات سند را امضا کننده فهمیده و به جزئیات آن واقف است، نداشتن سواد فارسی که ملازمه یک دیگرند قابل قبول نیست و مانعه الجمع هستند.

گفتار دوم: تاریخچه مهر

تاریخ مهر در ایران سابقه ی چند هزار ساله دارد. شناسایی این دستاورد عظیم انسانی که از پس هزاران سال تا کنون، همچنان جایگاه ویژه خود را حفظ ‌کرده‌است، برای ما ایرانیان، که سهم زیادی در پیدایش، تحول تاریخی و هنری آن داریم وظیفه ای است بس دشوار. علم شناخت مهرها (sigillographie ) برای آشنایی با تاریخ گذشتگان و مهر به عنوان سندی معتبر و گویا، همواره توجه اهل تحقیق را به خود جلب ‌کرده‌است[۴].

پژوهشگران واژه ی مَهر ( با ضم اول ) را مشتق از مِهر ( با کسر اول ) و به جهت منسوب بودن قدیم ترین خاتم مهر به جمشید، آن را مشتق از نام او می دانند که پسوند شید یا خورشید ( مهر با کسر میم ) دارد. ریشه ی واژه ی نشان که به مُهر های تصویری اطلاق می شود؛ «در زبان پهلوی nish و در اوراق مانوی تورفان niyashand به معنی خواهند دید ملاحضه می شود، در لهجه ها nish به معنی نگاه کردن و در ایرانی میانه به صورت nishan و در فارسی جدید نیز نشان به معنی علامت است». (تمیم داری ۱۳۸۴: ش ۱۲، س ۸، ص ۴۶). در دانشنامه کاشان مودرا mudra «مهر» واژه ی هندی باستان، در پیوند به نام سرزمین مصر آمده است. (درخشانی ۱۳۸۳، ص ۱۳۲۵).

در تاریخ ایران باستان، حکاکی و نقر تصاویر و خطوط بر مهرها و کتیبه های باشکوه هر چه تمام تر متداول بوده و قلم نقاشان و خطاطان نخستین در حکاکی و نقر نیز کاربرد داشته است و هنرمندان آن دوران، اثر خود را نه با مرکب بر کاغذ بسیار آسیب پذیر، بلکه با نقش آن بر گل تری که در آتش و حرارت آفتاب پخته می شد و نیز با حجاری یا حکاکی بر سنگ های سخت، جاودان می ساختند و از دستبرد حوادث تاریخی مصون می داشتند. چنانچه گفته اند نگارش یا نگاشتن به معنای نقش کردن است و واژه ی نقاشی در زبان تازی از همین نگاشتن پارسی اخذ شده است.

مبحث اول: تاریخچه مهر در آموزه های دینی

بند اول- پیشینه مُهر در کلام الله مجید

در قرآن کریم مترادف واژه ی مهر یعنی ختم (سه بار) و مختوم و نختم (هر کدام یک بار) به کار رفته است[۵]:

«قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَأَبْصَارَکُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ» (انعام: ۴۶)

یعنی بگو: آیا می دانید که اگر الله گوش و چشمان شما را بازستاند و بر دلهایتان مهر نهد چه خدایی جز الله آن ها را به شما باز می گرداند.

«أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَهً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَکَّرُونَ …» (الجاثیه: ۲۳)

یعنی، آیا آن کس که هوای نفس خود را چون خدای خود گرفت و خدا از روی علم گمراهش کرد و بر گوش و دلش مهر نها و بر دیدگانش پرده افکند دیده ای؟ اگر خدا هدایت نکند، چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ چرا پند نمی گیرید.

«خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» (بقره: ۷)

یعنی، خدا بر دلهاشان و بر گوشهاشان مهر نهاده و بر روی چشمانشان پرده ای است و برایشان عذابی است بزرگ.

( یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ – خِتَامُهُ مِسْکٌ وَفِی ذَلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ ) (المطففین: ۲۵- ۲۶)

یعنی مهر آن از مشک است و ‌پیش‌دستی کنندگان در آن بر یکدیگر ‌پیش‌دستی می‌کنند.

( الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ) (یس: ۶۵)

یعنی ، امروز بر دهان هایشان مهر می زنیم و دست هایشان با ما سخن خواهند گفت و پاهایشان شهادت خواند که چه می‌کردند.

بند دوم- پیشینه مهر در نهج البلاغه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت