و در ادامه­ حکایت رویداد بیماری ایاز تکرار می­ شود:
چشم بد بدکاری بسیار کرد نازنینی را چو تو بیمار کرد
و نیز دوری ایاز از محمود این چنین در آغاز و میانه­ی و پایانی حکایت چندین بار تکرار می­ شود:
بار اول:
چون ایاز از چشم بد رنجور شد عاقبت از چشم سلطان دور شد
بار دوم:
گفت می­رو تا بنزدیک ایاز پس بدو گوی ای ز شه افتاده باز
بار سوم:
دور از روی تو زان دورم زتو کز غم رنج تو رنجورم ز تو
بار چهارم:
گر تنم دور اوفتاد از هم نفس جان مشتاقم بدو نزدیک و بس
بار پنجم:
مانـده­ام مـشتاق جانی از تو من نـیسـتم غـایـب زمـانـی از تـو

۴-۱۴وجه روایی

۴-۱۴-۱ فاصله:

در ابتدای حکایت با سخن محمود در خطاب با خادم مواجه می­شویم، محمود به خادم سفارش می­ کند که پیامش را به ایاز برساند. در این جا سخن محمود، گفتار مستقیم است و راوی با شخصیت محمود و خادم نزدیک است:
گفـت مـی­رو تـا به نزدیـک ایاز پس بدو گوی ای ز شه افتاده باز
دور از روی تـو زان دورم زتو کـز غـم رنـج تـو رنـجورم ز تو
تا که ز دوری تو فکرت می­کنم تـا تـو رنـجوری نـدانـم یا منم
گـر تنم دور اوفـتاد از هم نفس جان مـشتاقم بدو نزدیک و بس
مانـده­ام مشتاق جانی از تو من نیـستـم غـایـب زمانی از تو من
چـشم بد بـدکاری بـسیار کرد نـازنـینـی را چـو تـو بـیـمـار کرد
در ادامه حکایت گفتار مستقیم آزاد به­کارگرفته می­ شود، که این تکنیک باعث می­ شود زاویه­ی دید به عقب بنشیند و راوی از دور به روایت بپردازد:
ایـن بگفت و گــفت در ره زود رو هم چو آتش آی و همچون دود رو
پـس مـکـن در ره تـوقف زیـنـهار هم چـو آب از بـرق می­رو برق وار
گـر کنی در راه یک سـاعت درنـگ مـا دو عـالم را بـر تو گردانیم تنگ
در اینجا با تفکر مستقیم آزاد روبرو می­شویم وراوی از نزدیک به روایت شخصیت­ها می ­پردازد:
گفت، با شه چون توان آویختن این زمان خونم بخواهد ریختن
در بیت بعد گفتار مستقیم آزاد، باز زاویه دید نزدیک تر از بیت قبل می­ شود:
خورد سوگندان که در ره هیچ جای نه باستادم نه بنشستم ز پای
در پایان نیز با گفتار مستقیم روبرو هستیم و زاویه­ی دید همانند ابتدای حکایت به نزدیک برمی­گردد و راوی با شخصیت­ها فاصله­ای ندارد:
شـاه گفـتـش نـیسـتی محرم درین کـی بـری تـو راه ای خـادم دریــن
مـن رهـی دزدیـده دارم ســوی او زانـک نـشـکـیـبـم دمی بـی­روی او
هـر زمـان زان ره بـدو آیـم نهـان تـا خـبـر نـبـود کـسی را در جـهان
راه دزیـده مـیـان مـا بـسـی اسـت رازهـا در ضـمن جـان ما بسی است
از بـرون گرچه خـیـر خـواهـم ازو در درون پـــرده آگــاهــــــم از و
راز اگـر مـی­پـوشـم از بـیـرونـیان در درون بـاوسـت جـانـم در مـیـان

۴-۱۵کانون روایی

کانون بیرونی – بازنمود ناهمگن

۴-۱۶لحن یا آوا

۴-۱۶-۱زمان روایت:

حکایت بیمار شدن ایاز و شوق دیدار محمود رخداد مربوط به سالیان پیش است که راوی برای مخاطب بیان می­ کند. رخدادها به قبل از وقوع حوادث یعنی « پیشازمانی» شکل می­گیرند. البته نشانه­ی پیشازمان در حکایت از همان واژه­ی نخستین «چون» مشخص می­ شود و راوی ما را به ماجرایی مربوط به زمان گذشته متوجه می­ کند.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴-۱۶-۲مکان راوی:

راوی بیرون از حکایت قرار دارد، در واقع نویسنده حکایت، راوی حکایت است. و با کانون روایت سوم شخص محدود بیان می­ شود.
حکایت (۳)

۴-۱۷ شیخ نوقانی و هاتف

شیـخ نـوقانی به نیـشابور شـد رنـج راه آمـد بـرو رنـجور شـد
هـفـته­ای بـا ژنـده­ای در گوشه­ای گـرسـنـه افتـاده بـد بی­توشه­ای
چـون بـرآمـد هـفته گفت ای اله گــرده نـان مــرا کـن سـر بـراه
هاتفی گفتش برو این لحظه پـاک جـمـله مـیدان نـیشابــور خـاک
چـون بـروبی خاک میدان سربسر نیم جو زریابی، نان خر تـو بخور
گفـت اگر جاروب و غربالم بدی وجــه نــانـی را چــه اشکالم بـدی
چـون نـدارم هـیـچ آبـی بر جگر بــی­جــگر نــانــیم ده خـونم مخور
هــاتفـی گـفــتا که آسـان بـایـدت خـاک روبــی کــن اگــر نـان بایدت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت