در وضعیت افراطی دیگر والدین سهل گیر هستند. این گونه والدین به طور کلی قواعد کمی دارند و از فرزندان خود توقع چندانی ندارند، آنان چندان توجهی به آموزش آداب غذا خوردن به فرزند خود ندارند. چندان متوقع نیستند که فرزندشان عاقلانه رفتار کند، فرزندشان را از آسیب رساندن به اسباب خانه یا سایر اشیا منع نمی کنند، اهمیتی به پاکیزگی یا اطاعت نمی دهند، از نظر آنان پرخاشگری و خودارضایی طبیعی است .

سیگلمن (۱۹۹۹) دو بعد فرزند پروری را در نظریه خود بیان می می‌کند: پذیرش / ‌پاسخ‌گویی‌[۱۵۴] و مطالبه / کنترل[۱۵۵].

بعد اول فرزندپروری نشان دهنده ی والدینی است که حمایت کننده بوده، به نیازهای فرزندانشان حساس هستند، تمایل دارند به فرزندان خود محبت کنند، به هنگامی که فرزندان به انتظارات والدین دست می‌یابند آن ها را تخسین می‌کنند، آن ها همچنین موقعی که فرزندانشان رفتار ناشایستی انجام می‌دهند از آن ها ایراد نمی گیرند. والدینی که کمتر پذیرا و پاسخگو هستند، اغلب از فرزندان خود ایراد گرفته، آن ها را تحقیر و تنبیه کرده، به آن ها توجهی ندارند و به ندرت با آن ها رابطه برقرار می‌کنند.

بعد مطالبه / کنترل (آسان گیری / محدویت) اشاره دارد به مقدار کنترلی که بر تصمیمات فرزند از طرف والدین به عنوان فردی مخالف با فرزند، گذاشته می شود. والدین کنترل کننده و درخواست کننده یک سری قوانین برای فرزندان قرار می‌دهند ، از آن ها انتظار دارند که قوانین را دنبال کنند و به دقت فرزندان خود را مشاهده می‌کنند تا مطمئن شوند که آن ها قوانین را مراعات کرده‌اند یا نه. والدینی که کمتر سخت گیر و کنترل کننده هستند درخواست های کمتری از کودکان دارند، به آن ها اجازه می‌دهند که میزان زیادی استقلال و خودمختاری در کشف محیط اطرافشان داشته باشند، عقاید و هیجانات خود را توصیف کنند و ‌در مورد فعالیت های خودشان تصمیم گیری کنند. با توجه ‌به این دو بعد چهار الگوی فرزند پروری شکل می‌گیرد.

  1. فرزند پروری سلطه جو:

اینیک شیوه ی فرزندپروری ‌محدود کننده است که حاصل مطالبه / کنترل بالا و پذیرش/ ‌پاسخ‌گویی‌ پایین است. والدین قوانین زیادی برای کودکان قرار می‌دهند، انتظار دارند که کاملاً از آن قوانین اطاعت کنند، به ندرت به کودکان توضیح می‌دهند که چرا باید از قوانین اطاعت کنند و اغلب از تکنیک های قدرتی نظیر تنبیه فیزیکی برای مطیع کردن کودکان خود استفاده می‌کنند.

  1. فرزندپروری مقتدر:

والدین مقتدر انعطاف پذیرترند. آن ها سخت مطالبه کننده هستند و کنترل هم بر فرزندان اعمال می‌کنند اما همچنین پذیرا و پاسخگو هم می‌باشند. آن ها یک سری قوانین واضح و روشن برای کودکان قرار می‌دهند و همواره آن ها را به اجرا درمی آورند، اما آن ها همچنین منطق قوانین و محدودیت هایی را که قرار داده‌اند برای فرزندان خود توضیح داده، نسبت به نیازها و دیدگاه های فرزندان خود پاسخگو هستند و فرزندان را در تصمیم گیری های خانواده دخالت می‌دهند. این والدین منطقی و ‌دموکرات هستند؛ آن ها برای فرزندان خود احترام قائلند.

  1. فرزند پروری آسان گیر:

در این سبک، پذیرش / ‌پاسخ‌گویی‌ بالا اما مطالبه / کنترل پایین است. این والدین بیش از حد سختگیر هستند، آن ها نسباً فشار کمی روی فرزندان خود برای اینکه بالیده رفتار کنند، می آورند. کودکان خود را تشویق می‌کنند که احساسات و تکانه های خود را ابراز کنند و به ندرت بر رفتار آن ها کنترل اعمال می‌کنند

  1. فرزندپروری بی توجه:

این گروه هم کنترل / مطالبه پایین و هم پذیرش / ‌پاسخ‌گویی‌ پایینی دارند. این والدین خیلی درگیر تربیت فرزندان خود نیستند. به نظر می‌رسد که نگران آن ها نبوده و حتی ممکن است آن ها را طرد کنند و یا آنقدر در مشکلات خود غرق هستند که نمی توانند انرژی کافی برای تعیین و اجرای قوانین بگذارند ( مکوبی و مارتین[۱۵۶]، ۱۹۸۳ به نقل از سیگمن، ۱۹۹۹).

در میان این شیوه های مختلف فرزندپروری شیوه پذیرش و پاسخگو بر طرد کردن و عدم حساسیت برتری دارد. فرزندپروری دمکراتیک، پاسخگو و صمیمانه با دلبستگی به والدین، شایستگی تحصیلی، عزت نفس بالا، گرایشات اجتماعی، پذیزش همسالانواخلاقیات قوی ارتباط دارد. فرزندان تمایل دارند که مهر و محبت والدین را به دست آورند و به همین دلیل این انگیزه در آن ها وجود دارد که آنچه والدین از آن ها انتظار دارند انجام دهند و آنچه را به آن ها آموزش می‌دهند یاد بگیرند. فقدان پذیرش و عاطفه ی والدین منجر به افسردگی و مشکلات روانشناختی دیگر می شود. با توجه به اینکه فرزندانی که طرد می‌شوند، به درستی رشد و نمو نمی یابند، مک دونالد[۱۵۷] (۱۹۹۲ به نقل از سیگلمن، ۱۹۹۹) حدس می زند که هیجانات والدین برای فرزندان یک رفتار تکاملی است که باعث می شود والدین از این طریق بر فرزندانشان از راه های مختلف سازگارانه تاثیر بگذارند.

با اندکی تأمل می توان متوجه شد که دیدگاه سیگلمن با دیدگاه شیفر چندان تفاوتی ندارد و تفاوت بیشتر در الفاظ است. در واقع باید گفت دیدگاه ارائه شده به وسیله ی شیفر علی رغم گذشت سالیان همچنان ثابت باقی مانده است، زیرا والدین مقتدر سیگلمن همان والدین گرم و کنترل کننده ی شیفر، والدین مستنبد سیگلمن همان والدین سرد و کنترل کننده ی شیفر، والدین سهل گیر سیگلمن همان والدین پذیرا و آزاد گذار شیفر و والدین بی توجه سیگلمن همان خانواده های سرد و آزادگذار شیفر است (دهقانی، ۱۳۷۹).

به طور کلی بهترین رشد فرزندان زمانی خواهد بود که هم مورد مهر و محبت و عشق قرار گیرند هم محدودیت هایی برای آن ها در نظر گرفته شود. اگر به آن ها بی توجهی شود و مورد غفلت قرار گیرند و راهنمایی نداشته باشند، آن ها خودکنترلی را یاد نگرفته و کاملاً خودخواه، سرکش و نافرمان خواهند شد واگر بیش از حد آن ها را راهنمایی کنند، مانند فرزندان والدین سلطه جو فرصت کمی برای یادگیری خوداتکایی خواهند داشت و ممکن است فاقد اطمینان در تصمیم گیری هایشان باشند (سیگلمن، ۱۹۹۹).

۲-۱۶- نظریه اریکسون

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت