دانلود پروژه های پژوهشی درباره بررسی موردی عوامل ... |
اصل سخن پارسونز این است که شخصیت یک نظام کنش است و از این رو، میتوان آن را در همان چارچوب مدل تحلیل سایر نظامهای کنش تحلیل کرد. به زبانی دقیقتر، شخصیت باید به عنوان یک نظام فرعی از نظام عمومی کنش تلقی شود. پارسونز نظام شخصیت را محل نظری روابط میان ارگانیسم و اشیای خارجی محیط، به ویژه اشیای اجتماعی و فرهنگی، تعریف میکند. در نمود عینی، این نظام روابط به صورت رفتار ناشی از انگیزه ها، نگرشها و ادراک ظاهر می شود.(روشه، ۱۶۱-۱۶۰) بر این اساس، نظام شخصیت ارتباط تنگاتنگی با خاستگاه فیزیولوژیکی و حسی حرکتی اش دارد. از گذر سیستم ارگانیکی و به کمک اندامهای حسی، شخصیت دنیای خارج صورت می گیرد، همچنین به کمک ارگانیسمی زیستی است که شخصیت میتواند دنیای طبیعی خارج را تغییر دهد: شخصیت انرژی انگیزیاش را از ارگانیسم زیستی می گیرد. پاسونز شخصیت را امتداد یا رفتار مفید به تقاضای غریزی یا انگیزشی نمیداند.
شخصیت، در روابطش با نظام اجتماعی به مبادلهی مصوبات (روا یا نارواهای اجتماعی) می پردازد. شخصیت، نیازمند حمایت نظام اجتماعی است و نظام اجتماعی نیز در شخصیتها تأیید و تصویب میشود. شخصیت به واسطهی نقش اجتماعی است که در نظام اجتماعی حضور پیدا می کند و بدین سان بعدی از شخصیت ساخته میشود که میتوان آن را هویت اجتماعی شخص نامید. بدین ترتیب، کنشگر روانی با کنشگران دیگری که برایش کنشگران اجتماعی هستند ارتباط و کنش متقابل دارد و در همان حال، خودش نیز برای آنان کنشگر اجتماعی محسوب میشود. پارسونز این امر را وابستگی دو سویه مینامد. همان کارکرد نظارتی را که مصوبات (روا و ناروهای اجتماعی) در مبادلهی میان شخصیت و نظام اجتماعی تأمین میکنند، در مبادلهی میان فرهنگ و شخصیت، نخستین کارکرد فرهنگ در قبل شخصیت، ارائه هنجارها و ارزشهایی است که شخصیت به تعبیر پارسونز مشروعیت مییابد، یعنی به مبانی هنجاریای مجهز میشود که میتواند هدفها را تعیین کند و رفتارها را در راستای دستیابی به آنها هدایت کند.(همان،ص ۱۶۳-۱۶۲)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
نظام شخصیت را میتوان از دو وجه متکامل: ۱) رفتار ۲) یادگیری مورد بررسی قرار داد. پارسونز یادگیری را، به لحاظ نظریه روان شناختی که برای او جالب است، بسیار مهمتر از رفتارها میداند. یادگیری، محور و مرکز ثقل روابط شخصیت و محیط اجتماعی- فرهنگیاش است. (همان،ص ۱۷۳) در کتاب نظریههای شخصیت آمده است که ساخت منش آدم بزرگسال هم از مجموع تجاربی که در مدت زندگی اجتماعی و فرهنگی بر روی هم انباشته و متراکم گردیدهاند تشکیل یافته است. این تجارب و عوامل اجتماعی و فرهنگی، بر روی هم از یک سو تواناییهای آدمی را محدود و معین می کند و از سوی دیگر به او استعدادها و امکاناتی میدهد که متناسب با نوع آن تجارب انباشته شده خواهند بود. (همان، ص۲۷)
بدیهی است فردی که در دوران جامعه پذیری و در خانواده پیوسته نیازهایش ارضاء شده باشد، انتظار دارد که والدین نیز آن طور که او میخواهد یا به تعبیری دیگر، ابزاری در جهت تأمین منافع او باشند.
۳-۲-۲ نظریه کارکردی
« بر اساس نظریه کارکردی که تالکت پاسنز، کینگزلی دیویس و روبرت مرتن از مهمترین نظریه پردازان آن میباشند، هر گروه یا نهاد کارکرد خاصی دارد، لذا سیستم در مجموع به بقاء خود ادامه خواهد داد.» (ارمکی، ۱۳۸۶،ص ۲۰)
« تغییرات اجتماعی، تعادل و ثبات جامعه را از هم میپاشد، اما پس از هر تغییر، جامعه به سرعت به تعادل جدیدی دست مییابد. در طول تاریخ همواره وجود خانوادههای بزرگ، امر مطلوبی بود، چون میزان مرگ و میر بالا بود، خانوادههای بزرگ با وجود فرزندان بیشتر، برای تأمین بازماندگان و حمایت از سالمندان آنها کمک میکردند. در دنیای مدرن، با میزان پایین مرگ و میر، دیگر خانوادههای پرجمعیت نعمت محسوب نمیشوند. به عبارت دیگر خانوادههای بزرگ کارکرد خود را از دست داده است و رفاه جامعه و خانواده را مورد تهدید قرار میدهند. بنابراین تعادل جدیدی در حال استقرار است که به جای میزان بالای موالید و مرگ و میر، میزان پایین موالد و مرگ و میر را خواهیم داشت. در این صورت ارزش یا رویهای که در زمان یا مکانی دارای کارکرد است، در جایی که در روند عملکرد متقابل جامعه اختلال ایجاد کند، ممکن است در مکان یا زمانی دیگر کارکرد خود را از بدهد.» (همان،ص ۲۱)
بر اساس مطالب مطروحه می توان گفت نظریه کارکردی شاخص تعداد فرزندان از فرضیه« به نظر میرسد بین پایگاه اجتماعی- اقتصادی خانواده رابطه وجود دارد» را اینگونه تبیین کند که با توجه به این که خانواده در روند تغییر از سنتی به مدرن بسیاری از کارکردهای خود را از دست داده است که یکی از آنها کاهش موالید می باشد با توجه به کاهش میزان مرگ ومیر کودکان که در نتیجه افزایش سطح بهداشت عمومی میباشد و همچنین از دست دادن سایر کارکردها نظیر: کارکرد اقتصادی، کارکرد حمایتی و … دیگر نیاز به تعداد بسیار فرزندان نمیباشد چرا که رفاه خانواده را مورد تهدید قرار میدهد،زیرا والدین خود به تنهایی مسئول تأمین معاش خانواده است و از آنجایی که والدین میخواهند فرزندانشان را در کمال امنیت مالی و روانی تربیت کنند بنابراین ترجیح میدهند تعداد فرزندان کم باشد و این یکی از علل فرزند سالاری است که با کمتر شدن تعداد فرزندان فرزند سالاری بر خانواده حاکم میشود.
همچنین با بهره گرفتن از نظریه فوق فرضیه « به نظر میرسد بین تغییرات اجتماعی و میزان فرزند سالاری رابطه وجود دارد» تبیین می شود. چرا که مدرن شدن، صنعتی شدن را میطلبد. خانواده گسترده سنتی در تغییر به خانواده مدرن تمام کارکردهای خود را به نهادهای اجتماعی واگذار کرده است. کارکرد اجتماعی کردن کودک از سن ۵-۶ سالگی از خانواده گرفته و به مدرسه واگذار میشود ، کارکرد اقتصادی خانواده به جاهای دیگر واگذار شده، با تخصصی شدن و تقسیم کار هر شخصی ملزم به انجام یک وظیفه اقتصادی معین است. نقش حمایتی خانواده نیز دولت،مذهب و آموزش و پرورش از طریق نهادهای تربیتی به عهده گرفته است. وظیفه نگهداری از سالمندان نیز به عهده مؤسسات خصوصی گذاشته شده نظیر خانه سالمندان و این چنین خانواده گسترده سنتی به خانواده هستهای مدرن تبدیل گشته.
۳-۲-۳ نظریه مبادله
« اساس مبادله (بده وبستان) بر پاداش یا مجازات است. مبادله بر اساس نظام هنجاری که عمل متقابل و تکمیلی است، سامان مییابد.» (ارمکی،۱۳۸۶، ص ۲۳)
« هومنز چند پیش فرض برای نظریه مبادله در وضعیت خانواده مطرح کرده است، این پیش فرضها عبارتند از:
الف) رفتار انسانی عقلانی است. بدین لحاظ انسان با اطلاع محدود برای حداکثر کردن پاداش و کم کردن قیمتها می کوشد.
ب) همه افراد درگیر بعضی از قیمتها هستند. فرقی نمیکند که چگونه بعضی از چیزها با مصرف انرژی و زمان برای لذت صورت میگیرد.
ج) افراد رفتارشان را در صورتی که قبلاً پاداش گرفته باشند، تکرار میکنند.
د) مبادله امری اجتماعی است و براساس اصول متقابل سامان مییابد. کسانی که از دیگران پاداش دریافت میکنند به دیگران پاداش میدهند. شبیه به این، کسانی که به دیگران پاداش می دهند انتظار دریافت پاداش از طرف آنان را دارند.
ه) افراد به میزانی که از انجام دادن عملی پاداش میگیرند اهمیت کمتری به دریافت پاداش بعدی میدهند.» (همان، ص ۲۴)
« هومنز همچنین با تکیه بر نظریه اسکینر معتقد است، هر رفتاری که پاداش بیشتری برای فرد به دنبال داشته باشد و یا آن فرد معتقد باشد که چنین پاداشی در انتظار اوست احتمال اینکه آن رفتار از فرد سر بزند بیشتر خواهد بود.» (توسلی، ۱۳۷۶، ص ۳۸۲)
بر اساس مطالب مطروحه در بالا شاخص محرومیت والدین و الویت دادن به خوشبختی فرزندان از فرضیه « به نظر میرسد بین تغییرات اجتماعی و میزان فرزند سالاری رابطه وجود دارد» این چنین تبیین می شود که در رابطهی برآوردن نیازها و احتیاجات فرزندان توسط والدین، پاداش که همان برآورده شدن انتظاراتشان است را دریافت میکنند و والدین در ازای آن احساس محرومیت خودشان در کودکی را پاسخ گفتهاند.
۳-۲-۴ نظریه تقابل
« جامعه شناسان این نظریه در پی فهم رابطه بین افراد گروههای اجتماعی با محوریت عنصر تقابل منافع هستند از نظر آنان گروه به دو دسته، افراد صاحب قدرت و بی قدرت تقسیم میشوند. افراد صاحب قدرت از طریق نظام اجتماعی بر دیگر افراد گروه اعمال قدرت کرده آنها را استثمار می کنند. این نظریه را میتوان بر اساس چندین پیش فرض زیر توضیح داد:
الف) انسانها در پی منافع خود هستند، بدین لحاظ در دنبال کردن منافع خود از دیگران استفاده میکنند.
ب) محیط انسانی نمادین است. این محیط در بر دارنده ایدهها نمادهایی است که بواسطه انسانها ساخته میشود. بدین لحاظ انسان در پی دست یافتن به بهترین نمادها و نشانهاست که همین منشأ تقابل بین افراد است.
ج) رقابت برای بیشتر روابط اجتماعی مضر است؛ زیرا همچون موقعیتی تعریف میشود که یک گروه چیزی را به دست میآورد و گروه دیگر از دست میدهد. بدین لحاظ انسان همیشه در جریان رقابت به دست آورنده نیست، بلکه در بعضی مواقع بازنده است.» (ارمکی، ۱۳۸۶، ص ۲۵)
بر اساس این نظریه شاخص قدرت از متغیر وابسته فرزند سالاریای چنین تبیین میشود، که در خانواده امروزی افراد صاحب قدرت فرزندان هستند و بیقدرت والدین. از آنجا که والدین به دلیل محبت و توجه بیش از اندازه به فرزند در اوان کودکی متوجه تشکیل این ساختار نبودهاند و قدرت طلب بودن کودکانشان برای آنان جالب بوده. وقتی والدین برای راحتی بیشتر به فرزندان میدان میدهند و از آنان نظر خواهی میکنند بدون اینکه حریمها را رعایت کنند، ناخواسته فرزند را بر خود مسلط میکنند. کار به جایی میرسد که فرزندان برای رسیدن به خواسته هایشان به زور و اجبار متوسل میشوند. اینجاست که والدین متوجه میشوند که فرزندان آنان را امر ونهی میکنند از اوضاع ناراحت و در پی اثبات قدرتشان بر میآیند. در نتیجه والدین و فرزندان به طور پنهان در رقابت با یکدیگر میباشند.
۳-۲-۵ نظریه آنومی دورکیم:
در نظریه آنومی دورکیم، کیفیت زندگی، تابع نوع و شدت و چگونگی رابطه اجتماعی است. رابطه اجتماعی از دو جهت بر کیفیت زندگی اثر میگذارد. از یک سو با تأمین نیازهای عاطفی، شناختی و حتی مالی فرد، با کیفیت زندگی فرد در ارتباط است و از سوی دیگر از طریق مهار تمایلات افراد، از آرزوهای بیپایان و ارضاء نشدنی جلوگیری میکند. (نظری و مختاری، ۱۳۸۵: ۱۰۰)
۳-۲-۶ نظریه کارکردگرایی:
چارچوب نظری دیگری که در این مطالعه به نوعی مورد استناد واقع شده، نظریه کارکردگرایی است. از جمله کارکردگرایانی که به بررسی کارکردهای دینی و مراسمهای دینی پرداخته امیل دورکیم است که در اینجا ذکر میگردد. دورکیم برای دین چهار کارکرد بیان میکند که عبارتند از:
۱-در نظر دورکیم، دین در درجهی اول از طریق تحمیل انضباط بر نفس و قدری خویشتنداری، انسانها را برای زندگی اجتماعی آماده میسازد که این معرف نقش انضباط بخش بودن دین است.
۲- تشریفات مذهبی، که از مظاهر دین است، مردم را گرد هم میآورد و به این گونه پیوندهای مشترک آنها دوباره تصدیق میکند و در نتیجه، همبستگی اجتماعی را تحکیم میبخشد. این معرف نقش انسجام بخش بودن آن است.
۳- مردم با اجرای مراسم دینی میراث اجتماعی گروه را ابقا و احیا میکنند و ارزشهای پایدار آن را به نسلهای آینده منتقل میسازند که این از نقش حیاتبخش بودن دین حکایت دارد.
۴- دین با برانگیختن احساس خوشبختی در مؤمنان و احساس اطمینان به حقانیت ضروری جهان اخلاقی، که خود جزئی از آن هستند، با احساس ناکامی و فقدان ایمان در آنها مقابله میکند و این مبین نقش خوشبختی بخش بودن دین است. (کوزر، ۱۳۷۷: ۳۴۷)
براساس مطالب مطرحه میتوان فرضیه «به نظر می رسد بین اعتقادات دینی و فرزند سالاری رابطه وجود دارد» تبیین نمود و آن را بر روابط درون خانوادهها تأثیر گذار دانست.با توجه به این که دین سفارش به اعتدال در زندگی نموده است و این اعتدال را در تمایلات بیپایان افراد هم اعمال داشته اثر تربیتی مهمی در شخصیت افراد میگذارد در واقع دین خضوع و خشوع فرد را بالا می برد و این خضوع و خشوع در مورد والدین که روایات اسلامی و همچنین قرآن به آن سفارش نموده به حد خود میرسد.
فصل چهارم:
روش تحقیق و تجزیه و تحلیل آماری
۴-۱ روش تحقیق
پژهش حاضر به بررسی موردی عوامل اجتماعی فرهنگی فرزند سالاری در جوانان ۱۵-۳۰ ساله شهرستان نجفآباد میپردازد،از نظر نوع تحقیق بنیادی میباشد و از نظر روش پیمایشی است جهت جمع آوری متون از طریق اسناد و مراجعه به کتابخانههای عمومی و مرجع، اینترنت میباشد. ابزار گردآوری اطلاعات مورد نیاز برای این پژوهش، پرسشنامه است. برای تحلیل داده ها از نرم افزار spss از روشهای توصیفی و استنباطی بهره جستهایم.
واحد تحلیل در این پژوهش افراد میباشند، برای تحقیق پیرامون آنها از پرسشنامهای که شامل ۱۸ سوال در مقیاس لیکرت به تعداد ۱۲۰ عدد طراحی شده است.
۴-۲ جامعه آماری
در این پژوهش جامعه آماری کل جوانان شهرستان نجف آباد میباشد.
۴-۳ حجم نمونه و شیوه نمونه گیری
حجم نمونه وشیوه نمونهگیری تصادفی و سیستماتیک میباشد.
بر اساس فرمول کوکران که براین اساس تعداد ۱۲۰ پرسشنامه که ۶۰ عدد در بین دختران و ۶۰ هم در بین پسران توزیع شد. بیشتر پرسشنامهها در کتابخانهها و تعدادی هم در پارک شهر به علت حضور زیاد جوانان در این مکانها توزیع شد.
۴-۴ انواع متغیرها
در این پژوهش متغیر وابسته فرزند سالاری میباشد و متغیر مستقل بر اساس عوامل ﻣﺆثر بر متغیر وابسته از ۴ متغیر:
متغیر مستقل سن
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 10:23:00 ق.ظ ]
|