۲-۹-۸ . بهره گیری از مثال و مصداق
معرفی مثال ها و مصادیق تاریخی و معاصر، نقش بسیار شگرفی در تفهیم مفهوم ایثار و شهادت و ترویج آن دارد. به کارگیری مثال و مصداق، روشی است که قرآن نیز به کرّات از آن استفاده کرده است. نمونه بارز آن قصص قرآنی است که در آن ها فلسفه زندگی پیامبران الهی که منطبق بر فرهنگ ایثار و شهادت است، به خوبی تشریح و توصیف شده است (باقری، ۱۳۷۶: ۱۵).
شکل شماره ۲- ۵٫ روش های تربیتی تعمیق فرهنگ ایثار و شهادت
بخش دوم : آموزش متوسطه
۲-۱۰٫ جایگاه آموزش متوسطه در نظام تعلیم و تربیت
تعلیم و تربیت، مجموعه اعمالی است که بر اساس آن شرایط مساعد برای رشد و شکوفایی استعدادهای آدمی فراهم می گردد. خداوند متعال در وجود انسان، استعدادهای گوناگونی که از آنها به فطرت تعبیر می کنیم، خلق کرده است. وظیفه تعلیم و تربیت آن است که فطرت را شکوفا و به تدریج آن را به سوی کمال مورد نظر هدایت کند. از زمانی که حیات فرد شروع شد، تربیت او آغاز می شود. در سنین اولیه زندگی نهاد خانواده مؤثرترین عامل رشد کودک است. در این مرحله، رفتار و گفتار والدین و دیگر اعضای خانواده بر کودک تأثیر می گذارد و شخصیت او را پایه ریزی می کند. ویژگی بارز این مرحله از تربیت غیررسمی و رویاروی بودن، عاطفی بودن آن است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در جوامع پیچیده معاصر نیز مانند جوامع و اجتماعات سابق، پرورش شهروند، هدف اساسی تعلیم و تربیت است. شهروند به کسی اطلاق می شود که ارزش های مورد نظر جامعه در وجود او درونی شده، رفتار او مطابق مورد قبول جامعه باشد. نظام تعلیم و تربیت هر قدر در انجام دادن این رسالت عمیق تر و اساسی تر عمل کند، به همان اندازه در دستیابی به اهداف عالی تر و ساختن افراد مطلوب جامعه موفق تر خواهد بود، برای مثال لازم است افراد قوانین و مقررات جامعه را بشناسند و رفتارهای خود را با آن هماهنگ سازند. برای تحقق این امر باید دستگاه تعلیم و تربیت آموزش هایی را به وجود آورد که مورد نیاز جامعه ای است که فرد در آن زندگانی می کند. در غیر این صورت، بی نظمی و هرج و مرج جامعه را فرا خواهد گرفت. اگر وظایف شهروندی را تحلیل کنیم، از این قبیل موارد که باید به اعضای جامعه آموزش داده شود، نمونه های متعددی می توان یافت.
این نوع آموزش ها که همه افراد جامعه نیاز دارند، آموزش عمومی نامیده می شود. یعنی همه مردمی که در جامعه معینی زندگی می کنند باید از آن برخوردار شوند تا میسر گردد. وجه تسمیه این تعلیمات به «اجباری»، هم گویای این نکته است که محصول این تعلیمات باید افرادی باشند که ارزش های جامعه را پذیرفته اند و رفتارهای مورد قبول از خود نشان می دهند. هم بر این مبنا استوار است که انسان ها صرف نظر از سن، جنس، موقعیت های خانوادگی و اجتماعی نیازهایی دارند و از نظر عضویت در یک جامعه معین اشتراک دارند، بر این اساس محتوای یکسانی را باید بیاموزند و به هدف های مشترکی نائل شوند.
غیر از استعدادهای عام به تدریج علایق، رغبت ها و توانایی های خاصی در افراد بروز می کند. از سوی دیگر، همان طور که استعدادهای عام اهمیت دارد و باید به پرورش آنها همت گماشت، استعدادهای خاص نیز مهم است. برای شناخت و پرورش این استعدادها باید برنامه ریزی لازم انجام گیرد. آموزش متوسطه بیشتر به پرورش این استعدادها اختصاص دارد. البته آموزش همگانی و پرورش استعدادهای عام نیز در دوره متوسطه ادامه پیدا می کند، ولی در این دوره بر تأمین نیازهای شغلی و حرفه ای و جهت دادن افراد در مسیرهای خاص تأکید می شود، به بیان دیگر در حالی که در تعلیمات ابتدایی و آموزش همگانی بر استعدادهای عام و تقویت وجوه اشتراک و فراهم کردن موجبات تجانس افراد تأکید می شود، تعلیمات متوسطه با پرداختن به استعدادهای خاص بر تفاوت ها تکیه می کند تا ضمن تأیید وجوه تمایز شخصیت افراد و پرورش آنان، جواب گوی نیاز جامعه در زمینه های مختلف باشد، به عبارت دیگر تعلیمات ابتدایی بیشتر به شباهت ها و تعلیمات متوسطه بیشتر به تفاوت ها توجه دارد (ملکی، ۱۳۸۹: ۱۷ ـ ۱۶).
۲-۱۱٫ اهمیت دوره متوسطه

    1. این دوره تحصیلی یکی از حلقه های زنجیر آموزشی است که آموزش عمومی را به آموزش عالی پیوند می دهد و هر نوع نارسائی و خللی در آن، مستقیماً در عملکرد دو کیفیت حلقه آموزشی قبل و بعد تأثیر بسزایی خواهد داشت (صافی، ۹۰:۱۳۸۵).
    1. این دوره تحصیلی، از سه بعد دوره ای انتقالی است، انتقال از آموزش عمومی و غیر تخصصی به آموزش دانشگاهی و تخصصی، انتقال از محیط آموزشی به محیط کار و زندگی، و بالأخره دوره انتقال میان کودکی که نیازهای فرد تحت نظر و مراقبت دیگران تأمین می شود و جوانی و بلوغ که فرد به استقلال و قبول مسئولیت می رسد. هر یک از این ابعاد به تنهایی از حساسیت و اهمیت ویژه ای برخوردار است و ترکیب آنها با یکدیگر حساسیت و اهمیت این دوره را چند برابر می کند (خوش قدم خو و همکاران، ۱۷۳:۱۳۹۱).
    1. در بسیاری از کشورها از جمله ایران، دوره آموزش متوسطه منبع اصلی تربیت نیروی انسانی نیمه ماهر به شمار می رود و از این رو تأثیر ویژه ای در میزان موفقیت برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی می گذارد (وزارت آموزش و پرورش،۱۸:۱۳۷۳).
    1. این دوره با سن شروع کار و مرحله احساس نیاز نوجوان و جوان به استقلال و موجودیت و علاقه مندی به کارهای تولیدی و اقتصادی مقارن است. بنابراین در این دوره، برنامه ریزی تحصیلی باید بر پایه ای استوار باشد که موجبات رشد شخصیت دانش آموزان فراهم آید و استعدادهای اختصاصی آنان شکوفا شود و برای زندگی مفید فردی و اجتماعی آمادگی لازم در آنان ایجاد شود (ملکی، ۳۷:۱۳۸۹).

۲-۱۲٫ ابعاد روانشناختی آموزش متوسطه
با توجه به این که در برنامه ریزی درسی هر دوره باید ویژگی های روانی ـ اجتماعی دانش آموزان آن دوره را در نظر داشت، به اختصار به شرح خصایص روانی، اجتماعی، نوجوانی و جوانی می پردازیم. نخست باید گفت که بین دوره نوجوانی و دوره جوانی مرز کاملاً مشخصی وجود ندارد. با این که در جوانی تغییرات جدیدی در رفتار نوجوانان سابق ظاهر می شود، این تغییرات در حدی نیست که بتوان فاصله قابل توجهی بین این دو مرحله در نظر گرفت. نوجوان خود را میان دوره کودکی و بزرگسالی احساس می کند و در جستجوی شخصیت خاص خویش است. در این دوره نیروی بدنی مخصوصاً در پسران به سرعت افزایش می یابد. میل به مسابقات و توفیق در میدان ورزش، کارگاه و کشتزار ظاهر می شود. جوانی سن مسابقات است. به همراه مسابقات ورزشی گاهی نیز خودآزمایی و سخت کوشی و ترک لذایذ برای مثال از راه نخوابیدن دیده می شود که جنبه دیگری از احتیاج به تعالی و آزمایش حدود قدرت و تسلط بر نفس است.
دوره نوجوانی و جوانی دوره رشد تکوینی عقل است. از این مرحله به بعد هر چه به وجود انسان اضافه می شود تجارب زندگی است که از آن به عقل اکتسابی نیز تعبیر می شود. از نظر اجتماعی این دوره مهم ترین دوره انتخاب ها مانند انتخاب دوست، انتخاب رشته تحصیلی و انتخاب شغل است. این انتخاب ها در این دوره انجام می گیرد یا زمینه برای برای انجام آنها به وجود می آید.
یکی دیگر از ویژگی های نوجوانی و جوانی جستجوی هدف و فلسفه زندگی است که با تمایلات مذهبی آنان پیوندی بس نزدیک است. بسیاری از روان شناسان و عالمان تعلیم و تربیت بر اساس پژوهش های انجام شده به این نتیجه رسیده اند که در فاصله سنی ۱۲ تا ۱۵ سال نوعی گرایش شدید مذهبی در نوجوانان بروز می کند و روشن است که اگر مربیان و والدین توانایی برخورد صحیح با این حالت و یا احساس پاک و مقدس را داشته باشند و خود نیز الگوهای عملی یا نمونه هایی قابل تقلید باشند، در این صورت با پاسخ جوان به ندای فطرت خویش و جذب ارزش های اصیل مذهبی از والدین و مربیان نیز به بهترین وجه رفع تکلیف شده است.
ویژگی دیگر جوان انعطاف پذیری اوست. از آن جا که هنوز جوان با دنیا و تعلقات دنیوی خو نگرفته و عادات و سنن غلط در او ریشه نکرده است، بیشتر و بهتر از افراد بزرگسال و سال خورده اصلاح و تربیت می شود. در دوره جوانی شور و شوق و بلند پروازی در زمینه احساسات دوره نوجوانی کمتر به چشم می خورد، با این همه از خصایص این دوره است. عواطف نیرومند ولی مبهم دوره بلوغ در این دوره جای خود را به احساسات شدیدی می دهند که موضوع روشن تر دارند، لکن مقام و منزلت خیال محفوظ است.
جوانان در این سن شیفته ارزش های فرهنگی اعم از ارزش های سیاسی یا هنری یا اخلاقی و دینی هستند. هر یک از این ارزش ها منبع عاطفه مشخصی است که با تجربه خود شخص مطابقت دارد. برخی از جوانان که نسبت به ارزش های هنری علاقه مند هستند، علاقه خود را در راه ابداع هنری به کار می اندازند. برخی دیگر خیال اصلاح عالم و عالمیان را در سر می پرورانند و می خواهند دنیا را از روی تصور اعلایی که از آن دارند، بسازند. این شور و اشتیاق در قالب آن چه که هر جوانی با توجه به نگرش خود به دنیا و اشیاء و اشخاص پیرامون طراحی می کند، افزایش می یابد. جوان در اجرای طرح بی صبر است. میل به افتخار، بسیاری از خواب و خیال های جوانی را جان می بخشد.
از بیست سالگی شور و التهاب، کلیت و عمومیت خود را از دست می دهد و موقعی که جوان به مراحل اولیه کمال می رسد، این التهاب نسبتاً فرو می نشیند. میل به سازگاری با محیط، میل به ماجراجویی را تعدیل می کند. غالباً فعالیت حرفه ای و سپس ایجاد کانون خانوادگی رفتار را ثابت و پایدار می سازد و بدین سان رشد به پایان می رسد. سپس قاعدتاً در پایان جوانی فرد باید قابلیت لازم را برای اداره خود و ایفای نقش مؤثر در جامعه به عنوان یک شهروند به دست آورد. بنابراین هدف تربیت باید این باشد که همه جوانان حتی الامکان با حداکثر ارزش های فرهنگی آشنا شوند. تنوع علایق در این دوره این کار را آسان می کند، اما هر یک از جوانان به دسته ای از ارزش ها بیشتر اهمیت می دهند، پس در تربیت هم باید به این علایق توجه داشت.
به عنوان نتیجه گیری از این بحث، می توان گفت که دوره نوجوانی و جوانی یکی از مراحل مهم کمال انسان است. امکانات وجودی برای کسب صفات الهی که در خلقت آدمی مقرر شده، در این دوره آماده می شود. بنابراین نظام تربیتی باید شرایط مناسب و مساعدی برای عبور موفقیت آمیز از این دوره سرنوشت ساز برای نوجوانان و جوانان فراهم سازد (ملکی، ۱۳۸۹: ۳۵ ـ ۳۳).
۲-۱۳٫ ابعاد جامعه شناختی آموزش متوسطه
در بحث ابعاد جامعه شناختی آموزش متوسطه دو چیز بررسی می شود : ۱) ویژگی های اجتماعی فرد در دوره متوسطه ۲) نقش اجتماعی نوجوانان و جوانان در جامعه.
در این سن فرد مایل است در نظام اجتماعی بزرگتر «فراتر از خانواده» جایی داشته باشد و وظایف خود را به انجام رساند. نوجوان و جوان دخالت عامل انسانی را در رفاه و سعادت در زندگی اجتماعی درک می کند. به خوبی می فهمد که هیچ کس نمی تواند سرنوشت خود را از دیگری جدا تصور کند. در مجموع می توان ویژگی ها و علایق اجتماعی نوجوان و جوان را به این شرح خلاصه کرد :

    • در مرحله اول این دوره نوجوان متمایل به عالم درونی است و شخصیت خود را می جوید و در مرحله دوم رفته رفته خود را بخشی از نظام اجتماعی می داند.
    • مایل به انجام کارهای جامعه است و به افراد جامعه خود چه آن ها را بشناسد چه نشناسد خدمت می کند و آماده برای همکاری با دیگران است.
    • بیشتر از راضی کردن اطرافیان به مسئولیت انسانی خود توجه دارد.
    • برای پاسخ به سؤالاتی در زمینه های زندگی و جامعه و نقش خود محتاج کمک است (ملکی، ۱۳۸۹: ۳۶).

۲-۱۴٫ جایگاه نظام اعتقادی و ارزشی جامعه در تعیین اهداف
در هر جامعه نظام اعتقادی و ارزشی خاصی وجود دارد که در تصمیم گیری های مربوط به تعیین اهداف تأثیر می گذارد. پاسخ به سؤالاتی از قبیل زندگی خوب چیست؟ جامعه خوب و دانش مطلوب کدام است؟ نحوه عمل سیاست گزاران نظام آموزشی را تعیین می کند. همه مراحل تفکر و عمل در برنامه درسی بر نظام ارزش ها مبتنی است. اگر دیدگاه برنامه ریز «اصالت انسان» باشد، نیازها و علایق دانش آموز را بیش هر چیز دیگر مهم می شمارد. در برنامه درسی متناسب با این دیدگاه، فعالیت یادگیرنده محور قرار می گیرد. اگر برنامه ریز دیدگاه «جامعه گرا» داشته باشد و اصالت را به جامعه دهد، در مطالعه و بررسی نیز نیازها، شرایط و تغییرات اجتماعی را اصالت خواهد داد.
در نظام اسلامی «فرد» و «جامعه» اهمیت و نقش خود را به تبع دیگری به طور کامل از دست نمی دهد. اهداف باید به نحوی تهیه شوند که از یکسو استعدادهای عالی فطری، رشد کنند و شخصیت فرد پرورش یابد و از سوی دیگر سلامت، بقا و بالندگی جامعه و جهت گیری آن به سوی ارزش های الهی مورد توجه قرار گیرد. این شکل موقعیت نظام اعتقادی و ارزشی جامعه و منابع تعیین اهداف را در نظام آموزشی نشان می دهد(ملکی، ۱۳۸۹: ۴۱).
شکل شماره ۲- ۶٫ جایگاه نظام اعتقادی و ارزشی در تدوین اهداف
۲-۱۵٫ اصول تعیین اهداف

    1. اهداف باید متناسب با شرایط و امکانات جامعه و با توجه به نیازهای آن تعیین شوند.
    1. اهداف باید با شرایط و امکانات یادگیرنده هماهنگ باشند و با توجه به نیازهای او تعیین گردند.
    1. اهداف باید انعطاف پذیر باشند.
    1. اهداف باید با توجه به زمان حال و آینده تدوین شوند.
    1. اهداف باید با یکدیگر هماهنگی لازم را داشته باشند.
    1. اهداف باید از وضوح و صراحت لازم برخوردار باشند.
    1. اهداف باید با نظام اعتقادی و ارزشی جامعه همسو باشند.
    1. اهداف باید به صورت جامع تعیین شوند، یعنی با توجه به جنبه های مختلف از جمله بدنی، عقلانی، عاطفی، اجتماعی و معنوی فرد باشند.
    1. اهداف باید در حیطه های سه گانه «دانش و اطلاعات»، «ارزش ها و نگرش ها» و «مهارت های ذهنی و عملی» طبقه بندی و ارائه شوند.
  1. اهداف باید قابل اجرا باشند (ملکی، ۱۳۸۹: ۴۴).
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت