1. تعریف کلی شخصیت

نظریه های مختلف در تعریف خود از شخصیت دارای تشابهات زیر می‌باشند:

    • در اغلب نظریه ها، شخصیت نوعی سازمان یا ساخت فرضی[۱۰۸] تلقی می شود. در شخصیت رفتارها تا حدودی وحدت و سازمان دارند. به عبارت دیگر شخصیت نوعی پدیده ی انتزاعی[۱۰۹] است که آن را ‌بر اساس تفسیر رفتار بیرونی فرد می توان شناخت.

    • در اکثر تعاریف بر تفاوت های شخصیتی بین افراد، تأکید می شود.

  • در بیش تر تعاریف اعتقاد بر این است که شخصیت را باید از دیدگاه تاریخچه تکامل فردی ارزیابی می کرد. شخصیت، در واقع پدیده ای تکاملی و تدریجی است که تحت تاثیر بسیار از عوامل درونی و بیرونی، از جمله وراثت، خصوصیات جسمانی و شرایط اجتماعی قرار می‌گیرد و رشد و تکامل می‌یابد (شاملو، ۱۳۹۰).

بنابر وجوه مشترکات تعاریف نظریه های مختلف می توان به یک تعریف قابل قبول برسیم این تعریف عبارت است از: «مجموعه ی سازمان یافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتا پایداری که بر روی هم یک فرد را از فرد دیگر متمایز می‌کند» (شاملو، ۱۳۹۰؛ بیابانگرد، ۱۳۹۰؛ کریمی، ۱۳۸۵).

۲-۵) دیدگاه های مرتبط با صفات شخصیت

این نظریه که شخصیت و رفتار انسان نتیجه ی مجموعه ای از صفات مختلف است، از قدیم وجود داشته است؛ لیکن در زمان معاصر، دو گروه برای آن اهمیت قائل شد. و آن را توسعه دادند. یک گروه آن هایی هستند که به روش و بینش کلینیکی به نظریه پردازی درباره ی صفات پرداخته‌اند و گروه دیگر آن هایی هستند که به روش های آزمایشی و به ویژه آماری (مانند روش تحلیل آماری)[۱۱۰] را اساس دست یابی به نظریه صفات قرار داده‌اند (شاملو، ۱۳۹۰).

در نظریه های صفات چنین استدلال می شود که می توان برای مشخص ساختن جنبه‌های مهم رفتار و تجربه می توان از تعداد معدودی ابعاد استفاده کرد. دلالت ضمنی چنین نظریه هایی این اندیشه است که موقعیت فرد در برخی یا تمام این صفات ممکن است با نیرومندی شخصیتی خاص مرتبط باشند. صفات به طور به هنجار در جامعه توزیع شده اند. ‌بنابرین‏ در یک صفت مفروض (برای نمونه برون گرایی) بیش تر مردم در سطح متوسط و افراد معدودی در سطح بسیار بالا یا بسیار پایین از این صفت قرار دارند (کار، ۲۰۰۴؛ ترجمه ی پاشاشریفی و نجفی زند، ۱۳۸۵).

در این قسمت به بررسی نظریه های آلپورت، کتل، آیزنک، مک کری و کاستا، مایکل اشتون و کیبوم لی پرداخته می شود.

۲-۵-۱) دیدگاه آلپورت ‌در مورد صفات

گوردن آلپورت از جمله روان شناسانی است که با روش و بینش کلینیکی به نظریه پردازی درباره ی صفات پرداخته است. به نظر آلپورت هرکس از مجموعه ای از رفتارهای خاص خود تشکیل می شود که او را از دیگران متمایز می‌سازد، و ‌به این علت هیچ دو نفری کاملا شبیه هم نیستند (شاملو، ۱۳۹۰).

آلپورت صفات شخصیت را گرایش های پاسخ دادن به شیوه های یکسان یا مشابه به محرک های مختلف دانست. به عبارت دیگر صفات شیوه های با ثبات و بادوام واکنش نشان دادن به محیط هستند (شولتزو شولتز، ۲۰۰۵، ترجمه ی سید محمدی، ۱۳۸۵). او هم چنین بر این عقیده بود که صفات واحدهای اصلی شخصیت هستند. به اعتقاد او صفات واقعیت دارند و پایگاه آن ها در سیستم عصبی انسان است. صفات نشان دهنده ی آمادگی های کلی شخصیت انسان است و نظم در واکنش او در موقعیت های مختلف و در طول زمان را توجیه می‌کنند (پروین وجان، ۲۰۰۱، ترجمه ی جوادی و کدیور، ۱۳۹۲). آلپورت این نظر را مطرح می‌کند که خصیصه ها را می توان بر طبق این که تا چه میزان در شخصیت فرد نفوذ دارند طبقه بندی کرد در برخی افراد ویژگی هایی وجود دارند که به شدت ناچیز هستند، و تقریبا در هر کاری که آن فرد انجام می‌دهد، منعکس می‌شوند. هر کسی دارای ویژگی هایی است که کم تر نافذ است اما باز هم به طور گسترده ای در رفتار او نمایان است. در عین حال ویژگی های دیگری در این فرد وجود دارد که تنها در موارد نادر بر رفتار او تاثیر می گذراند.

  • صفات عمومی[۱۱۱] در مقابل صفات فردی[۱۱۲]

آلپورت همواره صفات مشترک را از صفات فردی که آن ها را «آمادگی های شخصی»[۱۱۳] نامید متمایز می کرد. صفات مشترک ویژگی های عمومی هستند که تعداد زیادی از افراد در آن سهیم هستند. آن ها را می توان از تحقیقات تحلیل عاملی، مانند آن هایی که کتل و آیزنک اجرا کردند، استنباط کرد، یا می توان با پرسش نامه های گوناگون شخصیت به آن ها پی برد. صفات مشترک وسیله ای را در اختیار می‌گذارد که می توان به کمک آن افراد فرهنگ های خاصی را با یک دیگر مقایسه کرد. در حالی که صفات مشترک برای تحقیقات مهم هستند که افراد را با هم مقایسه می‌کند. آمادگی شخصی اهمیت به مراتب بیش تری دارند، زیرا به پژوهشگران امکان می‌دهد تا فرد واحدی را بررسی کنند. آلپورت ‌به این علت به جای «صفات فردی» اصطلاح «آمادگی شخصی» را به کار برد که توصیفی تر است و کم تر احتمال دارد که با صفات مشترک ادغام شود (فیست[۱۱۴]و فیست، ۲۰۰۲، ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۹۱).

صفات مشترک به «صفات ابعادی»[۱۱۵] یا «قانون نگر»[۱۱۶] نیز معروف است. مواردی از قبیل مهارت در استفاده از زبان، نگرش های سیاسی و اجتماعی، جهت گیری های ارزشی، اضطراب و هم نوایی[۱۱۷] در اکثر افراد یک فرهنگ را می توان ‌بر اساس این ابعاد عمومی به گونه ای اندازه پذیر مورد مقایسه قرار داد. آلپورت عنوان می‌کند که توزیع خصوصیات مشترک یا عمومی تابع توزیع نرمال است. صفات فردی «آمادگی های شخصی» یا «صفات ریخت شناسی»[۱۱۸] نامیده می شود. این ویژگی های قابل مقایسه در افراد مختلف نیستند. از نظر آلپورت شخصیت حقیقی تنها هنگامی که صفات شخصی بررسی می شود نمود پیدا می‌کند (هجل و زیگلر[۱۱۹]، ترجمه ی عسکری، ۱۳۸۹).

  • انواع صفت برحسب میزان نفوذ آن در شخصیت

الف) صفات اصلی «آمادگی های بنیادین»

صفات اصلی بیانگر یک آمادگی فراگیر و مشخص در زندگی فرد است و در واقع هر عمل وی تحت تاثیر آن قرار می‌گیرد (پروین و جان، ۲۰۰۱، ترجمه ی جوادی و کدیور، ۱۳۹۲). آلپورت به صفات اصلی آمادگی های بنیادین می‌گوید. این آمادگی ها به قدری واضح هستند که نمی توان آن ها را پنهان کرد (شیرافکن، ۱۳۹۱). آمادگی های بنیادین به قدری فراگیر و بانفوذ است که تقریبا با هر جنبه از زندگی فرد در ارتباط است. آلپورت آن را «تمایل حاکم» نامید. نیروی قدرتمندی که بر رفتار حاکم است. او به نمونه های سادیسم و میهن پرستی کورکورانه (شونیسم) اشاره کرد. هر کسی از تمایل حاکم برخوردار نیست و آن هایی که از آن برخوردارند ممکن است در هر موقعیتی آن را نشان ندهند (شولتزو شولتز، ۲۰۰۵، ترجمه ی سید محمدی، ۱۳۸۷).

ب) صفات مرکزی[۱۲۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت