مطالب درباره الگویی برای کسب موفقیت فن بازار دفاعی- ... |
فصل دوم
مبانی نظری پژوهش و مروری بر تحقیقات پیشین
۱-۲٫ مقدمه
این فصل به بررسی ادبیات تحقیق؛ یعنی مبانی نظری پژوهش و مروری بر تحقیقات پیشین اختصاص دارد. با توجه به موضوع تحقیق، برای بررسی ادبیات موضوع؛ ابتدا کلید واژه فنبازار (techmart، technomart، technomarket و technology market) در موتورهای جستجوی علمی (Scholar Google و Scirus) مورد کاوش قرار گرفت. مقالات جمعآوری گردید. البته در ابتدا مقالات لاتین کم بود ولی در پی بازنگریها و در انتها اصلاحات و جستجوی مجدد مقالات بیشتری یافت گردید به زبان فارسی تعداد محدودی مقالۀ ژورنالی پیدا شد که در جای خود به آن اشاره میشود. از این رو، تلاش شد تا با بهره گرفتن از کلیدواژههای دیگری همچون بازاریابی، تجاریسازی و مبادله فناوری، سوابق موضوع بررسی گردد. این بررسیها نشان داد که فنبازارها را با توجه به کارکردهایی که دارند، میتوان انواع خاصی از “نهادهای میانجی” به نام “میانجیهای بازاریابی فناوری”[۴] محسوب داشت. به همین دلیل، برای بررسی ادبیات موضوع، ابتدا به بررسی مفهوم، انواع کارکردها و دیگر ویژگیهای این نهادها پرداخته شد و سپس با تمرکز بر فنبازارها به بررسی ادبیات و سوابق آنها اقدام گردید.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در بخش دوم این فصل، مفهوم فناوری تبیین شده است. سومین بخش به بررسی بازار فناوری و عوامل مؤثر در این بازار اختصاص دارد. در بخش چهارم به بررسی میانجیها یا واسطههای این بازار پرداخته میشود. بخش پنجم بر مفهوم میانجیگری سیستماتیک متمرکز است و در آن موضوعاتی از قبیل کارکردهای سازمانهای میانجی، میزان تمرکز بر میانجیگری، ارتباط این سازمانها با محیط نهادی و تأثیر آنها بر فرایند نوآوری و همچنین نقشهای آنها در تجاریسازی فناوری مورد بحث قرار میگیرد. در انتهای این بخش، نوعشناسی میانجیهای بازاریابی فناوری و چند نکته تکمیلی درباره نهادهای میانجی ارائه شده است. مطالب بخش ششم به بعد بر فنبازار متمرکز است. در بخش ششم پس از یک مقدمه به مبانی نظری فنبازار پرداخته میشود و در آن موضوعاتی همچون ضرورت وجودی، مفهوم، وظایف، کارکردها، انواع، گستره خدمات و ذینفعان فنبازار مورد بحث قرار میگیرد. در همین بخش، تفاوت فنبازار با سایر بازارها و همچنین ارتباط فنبازار با نظام نوآوری و نقش دولت در آن مورد توجه قرار میگیرد. مدلهای پیادهسازی فنبازار، عوامل مؤثر بر موفقیت فنبازار و تجارب فنبازار در جهان از دیگر مطالب این بخش است. در بخش هفتم، تحت عنوان فنبازار در ایران، تجارب بومی فنبازار مرور میشود. در این بخش اسناد بالادستی مرتبط با فنبازار احصا شده و وضعیت کشور در زمینۀ فنبازار و بهویژه محدودیتهای فعالیت فنبازارها و محدودیتهای دولتی و سیاستگذاری تبیین میگردد.
۲-۲٫ مفهوم فناوری
تعاریف متعدد و گوناگونی برای فناوری ارائه شده است. خلیل (Khalil, 2000) فناوری را تمامی دانشها، محصولات، فرایندها، ابزارها، متدها و سیستمهایی تعریف میکند که در خلق کالاها یا ارائه خدمات بکار گرفته میشوند. برخی افراد، فناوری را به سختافزارهایی همچون ماشینآلات، رایانه و وسایل پیشرفته الکترونیکی محدود میدانند اما واقعیت این است که فناوری موجودیتی بیش از سختافزار است که نرمافزار و مهارتهای بشری را نیز در برمیگیرد. زلنی (Zeleny, 1986) در این باره پیشنهاد کرده است که فناوری را شامل سه جزء زیر بدانیم:
سختافزار: ساختار فیزیکی و چیدمان منطقی تجهیزات یا ماشینآلاتی که برای انجام کار مورد نظر لازم است.
نرمافزار: دانش بهکارگیری سختافزار برای انجام کار مورد نظر.
مغزافزار: دلیل استفاده از فناوری به شیوهای خاص که به آن دانش چرایی[۵] نیز گفته میشود.
خلیل معتقد است که باید جزء چهارمی نیز به سه جزء فوق افزود:
دانش چگونگی[۶]: دانش آموختهشده یا مهارت کسبشده برای انجام صحیح کار. دانش چگونگی میتواند نتیجه آزمایش، انتقال دانش یا تجربه عملی باشد.
برگلمن و همکاران (Burgelman et al, 2001) فناوری را مصنوعات[۷]، مهارتها و دانشهای تجربی و نظریهای میدانند که برای توسعه محصولات و خدمات و همچنین سیستمهای تولید و عرضه آنها بکار بسته میشوند. به نظر آنان فناوری در انسانها، مواد، فرایندهای ادراکی و فیزیکی، کارخانهها، تجهیزات و ابزارها تجسم مییابد. ممکن است که اجزای کلیدی فناوری غیرصریح و ضمنی باشند یعنی به شکل نهفته در چیز دیگری وجود داشته باشند (همچون راز تجاری مبتنی بر دانش چگونگی). ورنت و آراستی نیز تعریفی یکپارچه از فناوری را بکار میگیرند. بهنظر آنان فناوری ترکیبی از دانش علمی و فنی و دانش چگونگی است که در یک محصول، خدمت، فرایند، سیستم اطلاعاتی یا روش مدیریتی تجسم مییابد (Vernet & Arasti, 1999).
سرانجام اینکه چیهزا (Chiesa, 2001)به پیروی از آبتی (Abetti, 1989)تعریفی جامع از فناوری ارائه میکند که به شرح زیر است: جثهای[۸] از دانش، ابزار و تکنیک که هم از علم و هم از تجربه عملی حاصل میشود و در توسعه، طراحی، تولید و بهکارگیری محصولات، فرایندها، سیستمها و خدمات مورد استفاده قرار میگیرد. به نظر چیهزا، این تعریف به چند مفهوم کلیدی در ارتباط با فناوری و نقش آن در رقابت اشاره دارد:
فناوری در محصولات و نیز در فرایندها یا روشهای خلق محصولات یا خدمات جدید نهفته است؛
فناوری عبارت است از دانستن اینکه چگونه از دانش علمی و مهندسی یا تجربه برای دستیابی به نتایج عملی (همچون محصولات، فرایندها و خدمات) استفاده شود؛
فناوری با علم و تجربه عملی (تکنیک) سروکار دارد. این اصطلاحات معمولاً بهدرستی بکار نمیروند. علم[۹] عبارت است از دانش کلی[۱۰] که هدف از آن ارتقای دانش بشر درباره طبیعت و جامعه است و مقبولیت آن به منطق درونی آن و توانایی آن در تشریح و پیشبینی بستگی دارد. در مقابل، فناوری عبارت است از دانش کلی که هدف از آن ارائه راه حل های کلی برای مسائل خاص بوده و مقبولیت آن به کاربرد عملی آن بستگی دارد. از سوی دیگر، تکنیک، دانش خاصی است که هدف از آن حل مسائل خاص بوده و مقبولیت هر مورد از آن به مناسب بودن آن در عمل ـ و نه به دانش اصول زیربنایی آن ـ بستگی دارد. بنابراین، علم، فناوری و تکنیک، سه شکل دانش هستند که میتوان بر مبنای میزان کلیت، هدف و مقبولیت آنها را از یکدیگر تمیز داد. علم و فناوری، هر دو، دانش کلی هستند چراکه بر دانش اصول زیربنایی مبتنی هستند. تکنیک، شکلی از دانش خاص است زیرا تکنیک همان مهارت حل یک مسئله بدون دانش اصول زیربنایی است. از نظر هدف، علم در واقع دانش مرتبط با پدیدههای طبیعی یا اجتماعی است، در حالی که فناوری و تکنیک با دانش چگونگی ـ یعنی نتیجه عملی ـ مرتبط هستند. مقبولیت هر یک از اینها نیز بر معیار جداگانهای مبتنی است؛ علم هنگامی مقبولیت مییابد که توسط جامعه علمی پذیرفته است اما فناوری و تکنیک زمانی مقبولیت پیدا میکنند که بتوانند مسائل عملی را حل کنند و نتایج عملی به بارآورند. بنگاهها به فناوری و تکنیک علاقهمند هستند زیر اینها هستند که نتایج عملی به بار میآورند؛
برای خلق و توسعه فناوری دو فرایند مجزا وجود دارد. یکی از اینها فرایندی است که با دانش علمی آغاز میشود و به کاربرد عملی می انجامد. دیگری، فرایندی است که با انباشت دانش عملی آغاز میگردد و از طریق تعمیم آن به فناوری منتهی میشود؛
از دیدگاه کسبوکار، فناوری به خودی خود خوب نیست مگر در مواردی که با اهداف نوآورانه بنگاه مرتبط باشد؛
فناوری، علم و تکنیک همگی با شکلهای صریح[۱۱] دانش مرتبط هستند. اما در بنگاهها شکلهای ضمنی[۱۲] دانش نیز وجود دارد که از آن میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد: دانش نهفته در افراد، سیستمهای فنی، سیستمهای مدیریتی، فرهنگ و ارزشها که صریح نیستند ولی عاملی کلیدی در حل مسائل و دستیابی به نتایج به حساب میآیند.
۳-۲٫ بازار فناوری
طی چند دهه اخیر، فناوری بهعنوان کلیدی برای تبدیل کشورها به کشورهای توسعهیافته و تبدیل سازمانها و شرکتهای معمولی به شرکتهای پیشرفته کلاس جهانی شناخته شده است. بسیاری از کشورهای دنیا بدون داشتن منابع اولیه و انرژی، صرفاً با تکیه بر دانش فنی، به کشورهای ثروتمند و صنعتی تبدیل شدهاند.
«فناوری تجارتپذیر» بهنوعی از فناوری گفته میشود که ارزش تجاری داشته باشد و کاربران با بهکارگیری آن بتوانند به ارزش افزوده دست یابند. برخلاف تصوری که معمولاً از فناوری وجود دارد (ماشینآلات یا دانش فنی)، فناوری را باید بهصورت یک نظام یکپارچه با اجزای مختلف در نظر گرفت. به عبارت دیگر، مبادله فناوری، چیزی فراتر از خرید و فروش محض دانش فنی یا اطلاعات فنی است. فناوری تجارتپذیر، علاوه بر سختافزار، شامل روشها و فنون مدیریتی و نیز دانش صریح مانند کتابچههای راهنما، مشخصات فنی، پروانههای ثبت اختراع (پتنت)، نرمافزارهای رایانهای و همچنین شامل دانش نامشهودی است که در ذهن کارکنان یا دستورالعملهای سازمانی وجود دارد.
تمایز فناوری تجارتپذیر با سایر محصولات (کالاها) از جهات زیر ایجاد میشود:
نامشهود بودن: در مبادلات تجاری فناوری، این ویژگی از نظر خریدار نامطلوب و از دیدگاه فروشنده مطلوب تلقی میشود.
قابل انباشت بودن: این ویژگی، اساس فرایند توسعه فناوری است.
مصرفی نبودن: دانش را میتوان به کار گرفت، اما هیچگاه مانند سایر محصولات مصرف نمیشود. به همین دلیل است که فناوری توسط فناوریهای جدیدتر منسوخ میشود.
قابل انتقال بودن: فناوری را میتوان به راحتی و به دفعات مکرر، بدون اینکه از ارزش آن کاسته شود یا هزینه سنگینی برای جابجایی آن پرداخت شود، از جایی به جای دیگر و حتی از کاربردی به کاربرد دیگر منتقل کرد.
بدون مرز بودن: فناوری به سادگی از کشوری به کشور دیگر و از سازمانی به سازمان دیگر قابل انتقال است.
با توجه به ویژگیهای فوق، میتوان بازار فناوری را بهعنوان بستر انجام مبادلات تجاری فناوری تعریف کرد. به عبارت دیگر، بازار فناوری، نظامی است که در قالب آن کلیه معاملات فناوری -که بر پایه موازین تجاری انجام میشود و تراکنشهای مالی همراه است- سازماندهی و هدایت میشود (صمدی و همکاران، ۱۳۸۵).
هرچند بازار مبادله فناوری و دارایی فکری از سالها قبل وجود داشته ولی مطالعات نشان میدهند که این بازار صرفاً از دهه ۱۹۹۰ به بعد و در حوزه فناوری سطح بالا رشد قابل توجهی داشته است. آرورا و فوسفیوری بازار دانش فنی را مطالعه کردند. برآوردهای آنها برای بازارهای جهانی فناوری در سال ۲۰۰۰، محدوده ۳۵ تا ۵۰ بیلیون دلار در سال را نشان داد (Arora, Fosfuri et al. 2001).
علاوه بر این، التون، شاه و همکاران (Elton, Shah, et al. 2002) و کلاین (Kline, 2003) برآورد نموده اند که کل درآمدهای حق امتیاز و جواز در آمریکا از زیر ۱۵ بیلیون دلار در سال در آغاز دهه ۹۰ به حدود ۱۰۰ بیلیون دلار در سال در ۲۰۰۲ افزایش یافته است. نتایج یک مطالعه میدانی توسط شیهان، مارتینز و همکاران، نشان داد که اکثریت یا ۸۱% شرکتهای پاسخدهنده (شرکتکننده در نظرسنجی)، انتظار افزایش واگذاری حق امتیاز بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ را دارند، در حالی که ۵۴% پاسخ دهندگان، شاهد رشد واگذاری حقامتیاز از سال ۱۹۹۵ بوده اند.( Sheehan, Martinez, et al., 2004 )
اکثر مطالعاتی که بهمنظور درک بهتر تجارت فناوری در سطح بنگاه، چه از دیدگاه فروشنده ( مثل Lichtenthaler, 2006. یا Escher, 2005)، چه از دیدگاه خریدار (مثلGranstrand, Bohlin, et al. (1992 و چه در سطح ملی (مثل,۲۰۰۴ Granstrand یا Gambardella, 1996) انجام شده اند به نتایج مشابهی رسیده اند. امروزه ساختار بازار شامل کالای معاملهشده و ساختار نهادی، با حالت بهینه فاصله دارند. همچنان موانع بسیاری وجود دارند که مانع از کارایی بازارها میشوند.
تیس (Teece, 1998) نیز به عدم کارایی بازارهای فناوری توجه نموده و آن را به دلیل تمایل نداشتن بنگاه به فروش یا به دلیل مشکلات معامله در بازار دانش فنی[۱۳] خاص میداند.
اخیراً در بازارهای فناوری، ظهور نوع جدیدی از عوامل مخصوص بازار که آنها را “میانجی بازاریابی فناوری” مینامیم، قابل مشاهده است.
۴-۲٫ نهادهای میانجی بازاریابی فناوری
در سالهای اخیر، پیچیدگی سیستمهای نوآوری به دلیل تعدد و تنوع بازیگران افزایشیافته است. این پیچیدگی چند مشکل به همراه دارد که یکی از آنها نیاز به موجودیتی است که بهعنوان یک نماینده یا واسطه در تمام جنبه های فرایند نوآوری بین دو یا چند طرف عمل کند تا به تسهیل نظامهای نوآوری کمک کند. این موجودیت در ادبیات موضوع عموماً بهعنوان میانجی یا واسطه نوآوری شناخته می شود (Munkongsujarit & Srivannaboon, 2011). فعالیتهای یک چنین واسطهای می تواند شامل موارد زیر باشد:
کمک به تهیه اطلاعات درباره همکاران بالقوه، واسطهگری یک معامله بین طرفین، ایفای نقش میانجیگری بین سازمانهایی که در حال همکاری با یکدیگر هستند، و کمک به پیدا کردن مشاوره، تأمین مالی و حمایت از خروجیهای نوآوری چنین همکاریهایی.
از نظر تاریخی، آنگونه که اسناد OECD نشان میدهند، نهادهای میانجی در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم نیز وجود داشتهاند. در طول زمان، وکلا و کارگزاران پتنت با معرفی مخترعین جویای سرمایه به سرمایه گذاران و با پیوند فروشندگان اختراعات فناوریکی با خریداران بالقوه که ابزار توسعه و تجاریسازی آنها را داشته اند، نقش مهمی در بازارهای فناوری بازی کرده اند (Tietze, 2010).
چسبرو مینویسد که در سالهای اخیر، تعدادی بنگاه واسطهای پا به عرصه وجود گذاشتهاند که در فرایند شناسایی، مذاکره و انتقال حق امتیاز از یک شرکت به دیگری، کمک می کنند (Chesbrough,2006).
شواهدی وجود دارد که نشان میدهند با رشد تقاضا برای انتقال فناوری و ارزشگذاری پتنت، تعداد و تنوع نهادهای میانجی بازار بسیار بیشتر شده است (OECD, BMWI et al., 2005).
برخی سازمانها اخیراً به افزایش مدلهای جدید کسبوکاری که این نهادهای میانجی به کار میبرند، توجه بیشتری نمودهاند. مثالهایی از مدلهای کسبوکار نهادهای میانجی که در این مطالعات به آنها اشاره شده است عبارتند از: شراکت یا ائتلاف فناوری برای سرمایهگذاریهای خاص، مزایده، شاخصهای مالکیت معنوی مورد معامله عموم به اضافۀ صندوقهای ارزش پتنت[۱۴] که به پشتیبانی مالکیت معنوی میپردازند (مانند یافتن و مذاکره کردن با صاحبامتیازان بالقوه) و همزمان منابع مالی لازم برای اقدامات مدیریتی پیش از تجاریسازی محصولات جدید - یعنی شناسایی حق امتیازدهندگان بالقوه، برقراری ارتباط و مذاکره با آنها تا پایان یک معامله – را فراهم میکنند (EPO, OECD et al., 2000).
سوای سازمانهای دولتی، محققین این حوزه نیز متوجه این روند شده اند. کرونا، مشاهده کرده است که با خدمات و ابزارهای جدید در بازار، فرایند استخراج فناوری از بیرون سادهتر شده و بنابراین احتمالاً پذیرش بیشتری در میان شرکتها خواهد داشت (Koruna, 2001). تروی و ورله، اشاره می کنند که با رشد تمایل بنگاهها برای استخدام متخصصان مالکیت معنوی، تعداد واسطهگران در حال افزایش است (Troy & Werle, 2008).
تحقیقات تیتز و هرستات نیز روند را تصدیق می کند. برازش یک منحنی نمایی تخمین زده شده، نرخ زاد و ولد (تولد) سالانهی ۸% را برای واسطهگران (نهادهای میانجی) در بازارهای فناوری از آغاز سال ۱۹۸۰ نشان میدهد (Tietze & Herstatt 2009 ).
۵-۲٫ میانجیگری سیتماتیک
رویکردهایی از قبیل سیستمهایی ملی، بخشی و منطقهای نوآوری موجب گسترش “تفکر سیستمی” در مطالعات نوآوری شدهاند. در این دیدگاه، کلید موفقیت در نوآوری، همکاری و تعامل چندین نوع بازیگر مختلف است. از سوی دیگر، از آنجا که موانع و شکافهای گوناگونی مانع از اثربخشی اینگونه تعاملات میشوند، مقالات علمی و اسناد سیاستی عمدتاً به ضرورت وجود سازمانهایی برای میانجیگری اشاره دارند که بتوانند نقش واسطه را ایفا کرده و تعاملات را برقرار کنند (Klerkx & leevwis; 2009). در ادبیات مدیریت و سیاستگذاری فناوری، این نهادهای میانجی با نامهای مختلفی از قبیل “طرف سوم[۱۵]“، “دلال[۱۶]“، “سازمان واسط[۱۷]“، “میانجی انتقال فناوری"، “سازمان مرزی[۱۸]” و امثال اینها یاد شدهاند. با این حال، هر چند در این زمینه ادبیات مفصلی وجود دارد ولی این ادبیات به نظر هوولز (Howell, 2006) از نظر تئوریک بسیار پراکنده است و رشد سریعی دارد. البته در سالهای اخیر تلاشهای متعددی برای یکپارچهسازی و دستهبندی این مطالب صورت گرفته است که از آن میان میتوان به آثار اسمیت و کولمن (Smith & Kulmanx, 2004)، جانسون (Johnson, 2008)، وینچ و کورتنی (Winch & Courtney, 2007) و برخی دیگر اشاره کرد. بهعنوان مثال، هوولز با بررسی تعاریف موجود و ترکیب آنها زیر چتر “میانجی نوآوری[۱۹]“، سازمان میانجی را چنین تعریف کرده است:
“سازمان یا گروهی که در فرایند نوآوری به هر صورتی بهعنوان کارگزار یا دلال بین دو یا چند طرف فعالیت کند". اینگونه فعالیتهای میانجیگری شامل موارد زیر است:
کمک به فراهم کردن اطلاعات درباره شرکای بالقوه
دلالی معاملات بین دو یا چند طرف
فعالیت بهعنوان مرضیالطرفین یا حَکَم بین سازمانها یا گروههایی که با هم مشارکت داشتهاند.
کمک برای پیدا کردن مشاور، منابع مالی و پشتیبانی برای بروندادهای همکاری.
کلرکس و لیوویس با بررسی ادبیات نهادهای میانجی به این نتیجه رسیدهاند که نهادهای واسطه از زوایای مختلفی به شرح زیر مورد مطالعه قرار گرفتهاند:
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 11:49:00 ق.ظ ]
|