پس از بحث و بررسی ‌در مورد ادله حکم عدم قصاص پدر و مادر، از آنجایی که ادله وارده از جهت شارع خلل ناپذیر می­نمود، لذا سوال این است که حال که شارع مقدس «والد» را از قصاص فرزند معاف نموده، ‌چه مجازاتی برای مرتکبین قتل فرزند اندیشیده است؟ به عبارتی آیا شارع مقدس‌«والد» را در قتل فرزندان خودمختار دانسته است و هیچ گونه مجازاتی برای آن ها تعیین ننموده است؟

در پاسخ ‌به این سوال باید گفت که شارع مقدس هیچ گاه مقصودش این نبوده که والدین مختارند تا هر وقت که بخواهند فرزندانشان را به قتل برسانند، بلکه همان طور که هیچ انسان عاقلی نمی­پذیرد، پدر و مادری فرزند خود را در حالت سلامت روحی و بدون دلیل به قتل برساند، شارع مقدس نیز که به عنوان رئیس عقلاء است، این نکته را مد نظر داشته است. او می دانسته که هیچ گاه پدر یا مادری جگر گوشه ی خود را که سالیانی را صرف پرورش وتربیت وی نموده، ‌بدون دلیل و به عمد به قتل نمی رساند، بلکه شرایطی همچون ناراحتی های عصبی، مشکلات روحی و روانی و… دست به دست هم می‌دهند، موجب می شود که پدر و مادری فرزند خود را به قتل برساند. اما شارع مقدس که همواره در آیات مختلف بر احترام به والدین و اطاعات از فرامین آن ها تأکید نموده، از جنبه کاملاً الهی، حکمی خاص را بیان نموده و آن عدم قصاص والدین است. با این وجود آن ها را از مجازات به نحو کلی معاف ننموده است. از جمله مجازات هایی که شارع مقدس برای والدین در صورت قتل فرزند خود تعیین نموده است، ‌عبارتند از:

الف) پرداخت دیه ب) تعزیر

به چند روایت که ‌به این مجازات ها اشاره نموده، می پردازیم:

۲-۲-۱-دیه

دیه مالی است به سبب جنایت بر عضو یا نفس که به مجنی علیه یا به ولی یا اولیاء دم داده می­ شود (ماده ۲۹۴ قانون مدنی اسلامی).مواردی که شخص قاتل به پرداخت دیه است، در قسمتهای قبل آمده است. بنابر فتوای فقها، پدر در صورت قتل فرزند خود از قصاص معاف می شود ولیکن موظف به پرداخت دیه
‌می‌باشد که میزان دیه در قوانین جزایی ذکر شده است. اما مجازات دیگری که شارع برای قاتل فرزند تعیین کرده، ‌عدم ارث است. ‌بر اساس قواعد موجود در باب ارث، ‌قتل از موانع ارث است، لذا در صورتی که پدری فرزند خود را به قتل برساند، از دیه او ارث نمی برد.

۲-۲-۲-تعزیر

تادیب یا عقوبتی است که نوع و مقدار آن توسط شارع مشخص نشده و به نظر حاکم (قاضی) واگذار شده است از قبیل حبس، جزای نقد.تعزیر شرعی شبیه مجازات نامعین عرفی است که چند نمونه آن در روایات جابر آمده است. اما به راستی که باید پدر و مادر در صورت قتل عمد فرزند خود به سختی مجازات شوند. به عبارتی از آنجایی که قاضی از اختیارات وسیع برخوردار است، باید با توجه به حالات قاتل و نوع قتل و تاثیر آن بر احساسات عمومی مجازات سنگینی وضع نماید.

۲-۲-۳- مستندات قانون‌گذار در وضع ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی

ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی مستند قرآنی ندارد یعنی هیچ آیه ای دال بر این که پدر در اثر قتل فرزندش قصاص نشود موجود نیست بلکه به عکس آیات فراوانی درباره تحریم قتل و اینکه قتل یک انسان برابربا قتل همه مردم است و حتی آیه نهی از فرزند کشی را می توان یافت. ‌بنابرین‏ قصاص یک حکم عام است و برای استثنائات آن باید نص خاصی وارد شده باشد لذا تکیه قانون‌گذار ما حتما بر احادیث و روایاتی بوده که در فقه اسلامی می توان آن ها را یافت.

الف – حدیث نبوی ” انت و مالک لابیک”

اولین و معتبر ترین مستند فقهی که همه فقهاء به آن استناد کرده‌اند حدیث نبوی از پیامبر اکرم می‌باشد که ایشان در پاسخ به جوانی که از پدر پیر خود نزد رسول الله شکایت برده بود فرمودند.تو و اموالت متعلق به پدرت هستید.

ب- روایات

مستند دیگر روایتی از امام صادق علیه السلام است که فرمودند : پدر برای قتل فرزندش قصاص نمی شود ولی پسر برای قتل پدر قصاص خواهد شد. و همینطور روایت جابر از امام باقر علیه السلام که در پاسخ ‌به این سوال که اگر پدری فرزندش را بکشد تکلیف چیست می فرماید : قاتل (پدر) را نمی کشند لیکن او را به شدت مضروب ساخته و از وطن و زادگاهش تبعید می‌کنند. از حدیث “انت و مالک لابیک” چنین استنباط می‌کنند که پیامبر فرزند رادر ردیف اموال متعلق به پدر فرض کرده‌اند لذا همچنان که پدر حق دارد نسبت به اموال خود هر گونه تصرفی بنماید درباره فرزند نیز که جزئی از اموال او محسوب می‌شوند هر گونه حقی را خواهد داشت از جمله سلب حیات وی!..

چنین برداشتی از این حدیث غیر منصفانه به نظر می‌رسد زیرا اولا شان و منزلت انسان بسیار بالاتر از آن است که در ردیف اموال قرار گیرد. ثانیاً هیچ انسان عاقلی نیز در اموال خود تصرف نابخردانه نمی کند مثلا هیچ کس اموال خود را عمدی به آتش نمی کشد و یا با دست خود خانه خویش را به عمد تخریب نمی کند زیرا در این صورت او را سفیه می خوانند و می‌دانیم که سفیه شخصی است که توانایی اداره اموال خود را ندارد. و ثالثا وضعیتی که پیامبر در آن شرایط حدیث را بیان کردند حاکی از آن است که ایشان در مقام بیان نکته ای اخلاقی بودند نه در مقام بیان تکلیف و قانون تا فرزند شاکی از رفتارهای پدر پیر را وادار کنند در هر شرایطی با پدر خود مدارا کند و اموال خویش را از او دریغ ننماید. با چنین برداشتی از حدیث مذکور کار به آنجا خواهد کشید که پدر مجاز خواهد بود فرزند خود را هبه کند و یا در معاملات عوض معامله قرار دهد و حتی به قتل برساند.

آنچه که از عبارت لابیک بر می‌آید معنایی غیر از معنای مالکیت شرعی و حقوقی است وآن سلطه بر انتفاع است یعنی هریک از پدر و فرزند تا حد خاصی اذن در تصرف اموال یکدیگر دارند. در هر حال فقهای امامیه حدیث مذکور و روایات رسیده از امام محمد باقر و امام صادق علیه السلام را دلیل این که پدر را نباید برای قتل فرزند قصاص کرد می دانند. بر این اساس پدر و جد پدری هر قدر که بالا رود بواسطه کشتن فرزندش قصاص نمی شود بلکه تعزیر شده و کفاره می‌دهد و دیه بر او واجب می‌گردد.

ج- مستندات دیگر و پاسخ به بعضی از آن ها

موافقین قصاص نشدن پدر برای قتل فرزند علاوه بر استناد به روایات و حدیث ” انت و مالک لابیک” چنین اظهار می دارند که :

    1. پدر سبب وجود فرزند است و شایسته نیست که فرزند سبب عدم او گردد.

  1. کیفر ، شایسته احترام پدری نمی باشد چنان که در قذف هم پدر حد نمی خورد.

قیاس مجازات جرم قذف با مجازات جرم قتل عمد صحیح به نظر نمی رسد زیرا در قذف تمامیت جسمی مجنی علیه مورد تعرض واقع نشده در حالی که در قتل فرزند از انسان بی گناهی سلب حیات شده است یعنی اگر در قذف هتک حیثیتی انجام گرفته و شارع با در نظر گرفتن شخصیت پدر نیازی به جبران خسارت نمی بیند ولی در جرم فرزند کشی بزرگترین دارایی مجنی علیه جانش از وی سلب شده است و مرگ مسیری بی بازگشت است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت