۱ـ نرخ رشد فروش شرکت

۲ـ حاشیه سود عملیاتی

۳ـ نرخ مالیات

۴ـ سرمایه گذاری در دارایی های ثابت

۵ـ میزان سرمایه در گردش مورد نیاز

۶ـ افق برنامه ریزی

۷ـ نرخ بازده مورد انتظار

برای تخمین جریان نقدی ، راپاپورت فرض کرد که در صد ثابتی از رشد در میزان فروش شرکت وجود دارد و حاشیه سود عملیاتی نیز درصد ثابتی از میزان فروش شرکت است و مالیات نیز درصد ثابتی از سود عملیاتی است . ‌به این ترتیب سرمایه در گردش نیز تابعی از افزایش در میزان فروش است . راپاپورت بر این باور بود که تمامی عوامل از جریانات نقدی شرکت مرتبط با فروش است .

که ارزش شرکت در روش SVA به شرح ذیل محاسبه می شود

ارزش فعلی سرمایه گذاریهای غیر عملیاتی مانند اوراق دولتی + ارزش فعلی جریانات نقدی حاصل از تولید = ارزش شرکت

بدهیها – ارزش شرکت = ارزش حقوق صاحبان سهام

مزایا :

۱ـ سادگی در یادگیری

۲ـ سازگاری با ارزیابی سهام بر مبنای جریان‌های نقدی .

۳ـ مشخص کردن محرک های ارزش (Value Driver) (7 عامل)

معایب :

۱ـ در نظر گرفتن درصد ثابتی رشد در محرک های ارزش با واقعیت منافات دارد .

۲ـ ممکن است باعث گمراهی در انتخاب هدف گردد .

۳ـ دسترسی به داده ها در بعضی از شرکت‌ها مشکل است (گلن[۵۳]،۱۹۹۸، ۶۰۸) .

۳ـ ب ) سود اقتصادی EP

از نظر اقتصاددانان شرکتی تولید ثروت می‌کند ، که بازده سرمایه آن بیشتر از هزینه سرمایه به کار گرفته شده باشد (همیلتون ۱۷۷۷ و آلفرد مارشال ۱۸۹۰)[۵۴] سود اقتصادی میزان سود شرکت بعد از کسر کلیه هزینه های عملیاتی و تولید ، می‌باشد یعنی :

EP = (ROCE – WACC)* CAPITAL

EP = EBIT (1-T) – WACC *CAPITAL

EBIT: سود قبل از بهره و مالیات WACC: میانگین موزون هزینه سرمایه

CAPITAL: مجموع ارزش دفتری بدهی و حقوق صاحبان سهام

معایب :

۱ـ ترازنامه میزان سرمایه گذاری واقعی انجام شده را منعکس نمی کند .

۲ـ ممکن است که سود اقتصادی بالا ، NPV منفی به همراه داشته باشد . اگر ارتقاء پاداش مدیران بر پایه این معیار باشد این عامل مدیران را ‌به این سمت تشویق می‌کند که به پروژه هایی اهمیت بدهند که EP کوتاه مدت بیشتری داشته باشد و بلند مدت را فراموش کنند . پروژه ای ممکن است که EP کوتاه مدت خوبی داشته باشد ولی NPV آن منفی باشد و ارزش سهام‌داران را تخریب کند .

۳ـ مشکل تخصیص درآمدها و سرمایه بخش‌های مختلف شرکت .

برای به کار گیری EP در سطوح پایین شرکت باید سرمایه به کار گرفته در هر قسمت و سود به دست آمده را محاسبه کنیم . از طرفی بسیاری از هزینه ها و سرمایه به کار گرفته شده بین چندین واحد مشترک می‌باشد و تفکیک و جداسازی این هزینه ها و درآمدها ممکن نمی باشد . از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست (گلن[۵۵]،۱۹۹۸، ۶۸۷) .

۷-۲) پیشینه تحقیق

تحقیقات داخلی

کرمی و عمرانی (۱۳۸۹)در پژوهشی که آقایان کرمی و عمرانی تحت عنوان ” تأثیر چرخه عمر شرکت بر میزان مربوط بودن معیارهای ریسک و عملکرد” انجام داده‌اند به بررسی تأثیر چرخه عمر شرکت بر میزان مربوط بودن معیارهای ریسک و عملکرد پرداخته‌اند. در این تحقیق، بازده سهام به عنوان متغیر وابسته و معیارهای ریسک و عملکرد به عنوان متغیرهای توضیحی در نظر گرفته شده تا میزان مربوط بودن معیارهای مذبور با در نظرگرفتن متغیر تعدیل کننده چرخه عمر شرکت بررسی گردد. نخست نمونه آماری با بهره گرفتن از متغیرهای رشد فروش، نسبت سود تقسیمی و مخارج سرمایه ای به شرکت های در مرحله رشد، بلوغ و افول تفکیک شده، سپس با بهره گرفتن از معادلات رگرسیونی چند متغیره و آزمون آماری وونگ فرضیات تحقیق بررسی شده اند. نتایج حاصل از بررسی ۵۱۸ سال – شرکت طی سال های ۱۳۸۰ الی ۱۳۸۶ نشان می‌دهد که میزان مربوط بودن معیارهای ریسک و عملکرد و نیز توان توضیحی افزاینده معیارهای ریسک در مراحل مختلف چرخه عمر(رشد، بلوغ، افول) تفاوت معناداری با یکدیگر دارند. نتایج حاصل از آزمون آماری وونگ نشان می‌دهد که توان توضیحی افزاینده معیارهای ریسک در مرحله رشد، دارای بیشترین مقدار و در مرحله بلوغ دارای کمترین مقدار است.

بایزیدی و جبارزاده کنگرلوئی (۱۳۸۸) در پژوهشی که آقایان بایزیدی و جبارزاده کنگرلوئی تحت عنوان “بررسی و مقایسه قدرت توضیح دهندگی ارزش افزوده اقتصادی، درآمد پسماند و رشد غیر عادی سود در تعیین ارزش بازار سهام شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران” انجام داده‌اند مدل ارزیابی درآمد پسماند، ارزش بازار شرکت را تابعی از سود و ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام در روش حسابداری شمول کلی و مدل رشد غیر عادی سود، ارزش بازار شرکت را تابعی از میزان سود غیر عادی در هر دوره می‌داند در حالی که مدل ارزش افزوده اقتصادی، ارزش شرکت را بر اساس سود عملیاتی خالص پس از کسر هزینه های تأمین مالی (از طریق بدهی یا حقوق صاحبان سهام) در روش حسابداری متعارف محاسبه می‌کند. در این پژوهش، تعداد ۱۱۵ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در دورهء زمانی ۸۶-۸۲ بررسی شده است. جهت آزمون فرضیه‌ها از داده های تلفیقی استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که بین قدرت توضیحی این مدل‌ها در تعیین ارزش شرکت‌ها در حالت کلی تفاوت معنی داری وجود ندارد و تقریباً در تمامی موارد، مدل ارزیابی درآمد پسماند نسبت به مدل ارزش افزوده اقتصادی و همچنین مدل ارزش افزوده اقتصادی نسبت به مدل رشد غیر عادی سود در تعیین ارزش شرکت‌ها دارای قدرت توضیحی نسبی بالاتری است

سعیدی و قادری (۱۳۸۶)در پژوهشی که آقایان سعیدی و قادری تحت عنوان ” بررسی مربوط بودن سود حسابداری، ارزش دفتری گردش وجوه نقد عملیاتی و سرمایه گذاری در مدل های ارزشیابی مبتنی بر قیمت” انجام داده‌اند به بررسی توان پیش‌بینی کنندگی ارزش دفتری، سود خالص، گردش وجوه نقد عملیاتی و سرمایه گذاری به عنوان نماینده اطلاعات حسابداری در رابطه با ارزش بازار شرکت‌ها پرداخته‌اند. یافته های تحقیق نشان می‌دهد که ارزش دفتری و سود حسابداری اقلامی مربوط تر هستند و وارد نمودن گردش وجوه نقد (عملیاتی و سرمایه گذاری) در قدرت توضیح دهندگی مدل‌ها افزایش معنی داری ایجاد نمی کند.

تحقیقات خارجی

هالتسن و واتز[۵۶] ( ۲۰۰۹)در پژوهشی که هالتسن و واتز تحت عنوان ” ارتباط بین ارزش و قابلیت اطمینان دارایی های نامشهود: قبل و بعد از IFRS ” انجام داده‌اند، ارزش های گزارش شده دارایی های نامشهود را قبل و بعد از IFRS در سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ در شرکت‌های کشور استرالیا مورد بررسی قرار داده‌اند.

آن ها ‌به این نتیجه رسیده اند که پس از تصویب استانداردهای حسابداری ارزش های گزارش شده دارایی های نامشهود بسیاری از شرکت تغییر ‌کرده‌است. همچین قابلیت اطمینان دارایی های نامشهود تاثیر قابل توجهی از ارزش های گزارش شده دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت