ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی با موضوع اندیشهها و گرایش ... |
ارکون در نقد دین،به این نکته اشاره میکند که مسیح به زبان آرامی سخن میگفت،اما انجیل به زبان یونانی نگاشته شد،سپس کاتولیکهای روم آن را به لاتینی برگرداندند و از زمان مارتین لوتر،این کتاب،رنگ زبانهای روز اروپایی به خود گرفت. ارکون معتقد است،در این انتقالها، زبان انجیل تغییر کرده است،و در هر مرحله،کدهای زبانی،دلالتها و معانی جدیدی به آن راه یافته است. این بر خلاف قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است که براساس یک امتیاز الاهیاتی،در زبان عربی،به عنوان رکن ادبیات وحی پایدار مانده است. در ساحت این دو دین آنچه اتفاق افتاده خود دلیل بسیار آشکاری است،در رابطه جوهری بین زبان و اندیشه،ارکون معتقد به رابطه بین دین و زبان در سیر تاریخ،در ذات خویش و فرهنگ زمان است. او به رابطه بین زبان و متن اشاره میکند و زبان را محکوم به ظرف محیطی میداند که در آن رشد و نمو دارد و در این خصوص به پروژه مطالعاتی «فان.اس»،خاورشناس آلمانی،که در سال های بین ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۷ انتشار و به الاهیات و جامعه در دو قرن نخست هجری پرداخته است،اشاره میکند. ارکون تفسیر قرآن طبری را آغازی بر ارتدوکس گری اسلامی میداند و معتقد است،مسلمانان پس از این تفسیر،گمان بردند که،فهم صحیح از قرآن در فهم طبری از آن نهفته است،از این رو هر فکری غیر از آن را انحرافی و حرکتی زندیقانه دانستند.او معتقد است اگر چه زبان قرآن عربی است،اما کدهای دلالی و معانی متفاوت از آن در فرهنگ اسلامی در سایه تفاسیر گوناگون رخ داد.
او سیر تاریخ اسلام را پر از پیچیدگی و پر از جدالهای فکری و سیاسی میداند و معتقد است در این جدال ها عده ای بر آن شدند تا تعاریف خود از اسلام را،تعریفی رسمی قلمداد کنند و دیگران را به حاشیه برانند.[۲۸۵]
ارکون معتقد است تاریخ قرن سیزدهم تا نوزدهم میلادی،که به عصر انحطاط شهرت یافته،باید بازخوانی شود تا معلوم شود که چگونه،خرافه جای اندیشه را گرفته است.
در دو دهه گذشته آثار بسیاری از محمد ارکون به زبان عربی برگردان شده است و مجامع علمی ایرانی نیز کم و بیش او را میشناسند.
او در دانشگاههای معتبر فرانسه همچون سوربن،ونسن و لیون،سمت استادی داشته است و مدتی هم در موسسه مطالعات اسلامی اسماعیلیه لندن،به کار پژوهشی پرداخته است. در حال حاضر ارکون،بازنشسته است و بیشتر به تحقیق میپردازد.
حسن حنفی
متفکر اصلاح طلب و استاد فلسفه در ۱۹۳۵ در دودمانی مصری زاده شد. در ۱۹۵۶ به درجه کارشناسی فلسفه از دانشگاه قاهره نائل آمد و دکترای فلسفه را در سوربن و در ۱۹۶۶به پایان رسانید. در سالهای (۱۹۵۶-۱۹۶۶) در پاریس در مدرسه زبانهای خارجی،عربی تدریس میکرد.در بازگشت به مصر در دانشگاه قاهره ابتدا تفکر مسیحی در قرون وسطی و سپس فلسفه اسلامی تدریس کرد و به عضویت دانشکده فلسفه آن دانشگاه درآمد.او همچنین در بلژیک (۱۹۷۰)،آمریکا (۱۹۷۱ـ۱۹۷۵)،کویت (۱۹۷۹)،مراکش (۱۹۸۲-۱۹۸۴) ودر چند دانشگاه دیگر به عنوان استاد مهمان تدریس کرد و در سالهای (۱۹۸۵-۱۹۸۷) در دانشگاه سازمان ملل متحد در توکیو مشاور آموزشی بود.[۲۸۶]
حسن حنفی وقتی در دبیرستان خلیل آقا دانش آموز بود (۱۹۴۸) با تفکر و فعالیت های اخوان المسلمین آشنا شد.در تابستان ۱۹۵۲ رسماً به اخوان المسلمین پیوست و در زمان دانشجویی در دانشگاه قاهره (۱۹۵۲-۱۹۵۶) در جنبش اخوان المسلمین به طور فعال مشارکت کرد.دغدغه خاطر اصلی حنفی بازگشت به سنت و میراث اسلامی در پرتو بازسازی و نوسازی علوم اسلامی است و در صدد است تا با این کار علوم کهن اسلامی را بروز و مطابق اقتضائات دوران جدید بسازد.و استقلال و هویت اسلامی را در برابر غرب اعلام کند.او نام سنت و نوسازی (التراث و التجدید) را بر پروژه خود مینهد و سه جبهه برای آن قائل میشود: ۱ـ بازسازی سنت کهن ۲ـ بازاندیشی در بنیان اندیشه غربی ۳ـ نظریه پردازی مستقیم در خصوص واقعیتهای خارجی امت عرب مسلمان.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
آثار و تألیفات حنفی،وی آثار خود را در سه سطح تقسیم بندی میکند:
الف ـسطح علمی و تخصصی
۱ـ التراث و التجدید ؛۲ـ من العقیده إلی الثوره؛۳ـ مقدمه فی علم الاستغراب
ب ـ سطح فرهنگی
۱ـ قضایا معاصره در دو جلد: الف) فی فکرنا المعاصر؛ ب) فی فکرنا الغربی المعاصر؛ ۲ـ دراسات اسلامیه ؛ ۳ـ دراسات
ج ـ سطح عمومی و نوشتهها برای مردم
۱ ـ الیسار الاسلامیه ؛۲ـ الدین و الثوره فی مصر (۸ جلد) ؛۳ـ هموم الفکر و الوطن (۲ جلد).
در میان سه جریان فکری رایج در مصر که عبارتند از: راست دینی (غیر دولتی)،چپ اسلامی و چپ سکولار،وی نماینده چپ اسلامی است. لیکن خود معتقد است که از ابتدا در نامگذاری این جریان که مربوطه به اوست اشتباه رخ داده است و خود نام «التراث و التجدید» (سنت و نوسازی) را روی این جریان می گذارد.«اسم این جریان در سطح علمی و نزد خواص التراث و التجدید است و در سطح مردم و نزد عوام الیسار الاسلامی».
چپ اسلامی تریبونی است که سنت و نوسازی در آن کارکردهای سیاسیاش را در جهت بسیج تودهها منعکس میکند.».دلیل اینکه وی به این دلیل نام سنت و نوسازی را برگزیده است که میخواهد در پرتو سنت و میراث اسلامی به بازسازی و نوسازی علوم اسلامی بپردازد. در مورد زمان شکلگیری این جریان چنین میگوید: «چپ اسلامی در ۱۹۸۰ بعد از انقلاب اسلامی در ایران (۱۹۷۹) و بعد از بیشتر شدن اطمینان به توانایی های انقلاب اسلامی و کمی قبل از حادثه تریبون در مصر بهوجود آمد.»[۲۸۷]
او چپ اسلامی را ادامه و مکمل اولین حرکات اسلامی در تاریخ معاصر میداند که به اوضاع مسلمانان و نیازهای سیاسی و اجتماعی شان توجه کرده اند.منظور او از این حرکات،جنبش سید جمال و عبده در بیداری اسلامی است. او به این مطلب اشاره میکند تا تأکیدی باشد بر اینکه این جریان دارای سابقه و پشتوانه قابل توجهی است و آنگونه که عدهای درباره آن میگویند بدعت در حرکات اسلامی نیست. حنفی معتقد است «با وجود اینکه در قرآن بر وحدت اسلامی تأکید شده است لیکن چنین وحدتی وجود ندارد و چپ اسلامی به همین تمایز میان طبقات جامعه اسلامی از اغنیاء و فقرا توجه دارد.تمایز طبقه حاکم و محکوم و سیطره طبقه اول و در این میان چپ اسلامی از طبقه دوم دفاع میکند.»
او همچنین چپ اسلامی را نتیجه حتمی پیروزی بزرگ انقلاب اسلامی در ایران میداند که چگونه ملت توانست در مقابل تمام قوای رژیم مستبد شاه ایستاده و با نیروی «الله اکبر قاصم الجبارین» و با شعار «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً» پیروز شود.در نهایت در مورد این جریان میگوید: «چپ اسلامی هم چنین تحول اصلاح دینی است که در دویست سال اخیر آغاز کردهایم و فقط در سطح مقابله و برخورد با مخاطرات زمان یعنی استعمار و سرمایه داری و… نیست،آنطور که نزد افغانی بوده؛ بلکه علاوه بر آن در سطح اعاده بنای فکر دینی و اصلاح آن نیز میباشد.و برای اولین بار بعد از ابن رشد در فلسفه و معتزله در اصول دین و شاطبی در اصول فقه و ابن خلدون در تاریخ و ابن تیمیه در فقه،به بازسازی صیاغ فکر دینی پرداختهایم و این کار را با دوری جستن از اشاعره که تفکر رسمی (در مصر) و رایجی که آمیخته با تصوف هم هست،آغاز کردهایم و به معتزله نزدیک شدهایم؛ همچون محمدعبده که معتقد استعقل قادر بر ادراک است و به استقلال اراده در رفتـار و سلـوک آدمـی ایمـان داشتـه و انسان را با عقلش قادر بر شناخت معرفت و با ارادهاش قادر بر انجام افعال خود میداند.لذا چپ اسلامی موافق با اصول خمسه معتزله آراء خود را شکل میدهد.»[۲۸۸]
در میان متفکران معاصر مسلمان،دکتر حسن حنفی جایگاه ویژهای دارد. او در مباحث خود شیوهای خاص را دنبال میکند و عمق مطالعاتش در دستگاه سنت،پشتوانهای شده است تا بتواند آنچه را در دکترین جدید بیان میکند،محکم و مستقل به نظر آید.[۲۸۹]
او خواهان بازگشت به سنت اسلام به منظور بازسازی و نوسازی علوم اسلامی است. از همین رو کار خود را بر روی این علوم و تطبیق آن با مقتضیات زمان متمرکز کرده است.
حسن حنفی معتقد به هویت اسلامی و استقلال کامل آن از سنت فرهنگیغرب است. کارهای علمی او را میتوان در بازسازی سنت،بازاندیشی بنیان اندیشه غرب ونظریهپردازیهای جدید،خلاصه کرد.
حسن حنفی با بازخوانی «علم کلام» بر این باور است که «توحید» را باید از دایره صرف اعتقاد خارج و کارکرد آن را در میدان عمل روشن ساخت. حنفی توحید اسلامی را با نگاهی متفاوت از سایر ادیان قرائت میکند. او معتقد است توحید در اسلام،با دستگاه خرد،قابل تعریف است،در حالی که تثلیث در مسیحیت،امری رمزآلود و نهفته در عالم غیب است و ارتباطی با دنیای خرد ندارد. او میگوید: توحید در اندیشه اسلامی در پیوند با ذات انسان است و حامل پیام در یگانگی «سخن و عمل»،و دوری از نفاق و ریاکاری. توحید یعنی آزادگی و جامعه توحیدی ؛ جامعه ای است که کاستن از اختلافات طبقاتی را دنبال میکند. از نگاه او توحید در نظام جهانی هم معنی دارد و پیام مخالفت با نژادپرستی و کاستن از فاصله بین قوی و ضعیف و به میدان آوردن گروههای به حاشیه رانده شده را همراه دارد.
دکتر حنفی به مباحث سنت و نوگرایی یا مدرنیته توجه ویژه دارد. او در ۱۹۸۰ میلادی نوشتاری راتحت عنوان «التراث و التجدید: موقفنا من التراث القدیم» منتشر کرد و با کتاب«من العقیده الی الثوره» به بازخوانی سنت در سال ۱۹۸۸ میلادی روی آورد. او کتاب «مقدمه فی علم الاستغراب» را هم به منظور نقد سنت در غرب نگاشت.[۲۹۰]
حسن حنفی از معدود نواندیشان عرب است که با اندیشه انقلاب اسلامی ایران در سالهای نخست آن آشنا شد. او آنگاه که در اروپا به سر می برد،با زنده یاد دکتر علی شریعتی از نزدیک آشنایی و دوستی برقرار کرد. در روزهای نخست انقلاب اسلامی هم برای آشنایی با دستگاه فکری امام خمینی توجه خود را معطوف به مباحث ایشان در ارتباط باولایت فقیه و حکومت اسلامی کرد.
طه حسین
طه حسین نویسنده توانا و جنجالی مصر در سال ۱۸۸۹ میلادی در یکی از روستاهای مصر متولد شد. او که هفتمین فرزند خانواده اش بود، در سه سالگی قدرت بیناییاش را از دست داد اما خداوند به او هوش و استعدادی وافر اعطا کرد که همین هوش او را زبانزد خاص و عام کرد. پدر «طه حسین» طبق سنت آن روزگار، فرزندش را برای تعلیم قرآن به مکتبخانه روستا فرستاد تا کودکش اصول قرائت قرآن را بیاموزد. او که کارمند دون پایه یک شرکت کشاورزی بود، در مدت زمان کوتاهی دید که پسر نابینایش توانسته که قرآن را از حفظ کند. خود طه در این مورد در کتاب «الایام» (آن روزها) که توسط «حسین خدیو جم» به زیبایی هر چه تمامتر به فارسی ترجمه شده است چنین می نویسد: «آن روزها که من پسربچهای بیش نبودم و از قدرت بینایی هم محروم بودم، به همراه پدربزرگم در ایوان خانهمان مینشستم، او با صدای بلند قرآن، ادعیه و اشعار قدیمی ادبیات عرب را برایم میخواند، من هم با جان و دل گوش فرا می دادم و طولی نکشید که در مدت زمان کوتاهی آنهارا از حفظ کردم.»[۲۹۱]
طه حسین در سن ۱۴ سالگی تمامی محفوظات کودکیاش به کمکش آمد و توانست در آزمون ورودی الازهر قبول شود و با برادرش به فراگیری علوم دینی و زبان بیگانه پرداخت .
شیخ المرصفی یکی از برجستهترین اساتید الازهر وقتی به استعداد طه حسین پی برد، به او پیشنهاد کرد تا از دریای ادبیات کهن زبان عربی از جمله کتاب «الکامل» مبرد و حماسه «ابی» تمام استفاده را ببرد. او نیز پند استاد را با جان و دل پذیرفته و شروع به مطالعه و تعمق پیرامون نوشتههای این دو کتاب برجسته کرد.در ساعات فراغت، او به محضر یکی از اساتید الازهر که به زبان فرانسه تسلط کامل داشت می رود تا از او این زبان را بیاموزد.
او چند سال پیاپی در روزهای یکشنبه قصههای خلاصه شده ادبیات فرانسه و در روزهای چهارشنبه مباحثی در مورد شعر عربی را در روزنامه «السیاسه» به چاپ میرساند که اتفاقا هواداران بیشماری داشت .
به هر روی طه حسین در سال ۱۹۵۰ به عنوان وزیر آموزش و پرورش مصر منصوب شد. شعار او آموزش رایگان همچون آب و نان و هوا بود. وی آموزش را برای همه افراد جامعه امری ضروری و غیرقابل اجتناب توصیف میکرد.[۲۹۲]
طه حسین در سال ۱۹۵۹ بخاطر تلاشهای ادبیاش موفق به دریافت جایزه ملی مصر شد. او در سال ۱۹۷۳ چشم از جهان فرو بست .
طه حسین، این نویسنده سرشناس مصری کتابهای زیادی در زمینههای گوناگون از جمله ادبیات، علوم سیاسی و تاریخ دارد. او همچنین کتابهای معروف فرانسه از جمله «اندر روماک» اثر زاسین، روح تربیت لوبون را به زبان عربی ترجمه و منتشر کرد.
از کتابهای تالیفی او می توان به «احلام شهرزاد»، «شجره الئبوس»، «المعذبون فیالارض»، «الایام»، «مرآه الاسلام»و «علی بن ابی طالب» اشاره کرد.[۲۹۳]
به سبب افکار خویش در سال ۱۹۰۸ از الازهر اخراج شد [۲۹۴]و به دانشگاه مصر که جدیداً تاسیس شده بود،وارد شد،در سال ۱۹۱۴ اولین دکترای خویش را از دانشگاه مصر اخذ نمود و تز دکترایش در مورد ابوالعلاء بود،سپس برای تحصیل و اخذ دکترای دوم خود به فرانسه رفت و با امیل دورکیم آشنا شد و دکترای خود را درباره نظریات اجتماعی ابن خلدون نوشت. در سال ۱۹۱۹ به مصر بازگشت و در دانشگاه مصر مشغول تدریس تاریخ یونان و روم گردید و در این سالها به سبب دلشیفتگی خویش به تمدن یونانی و این که آن را پایهگذار تمدن جدید غربی میدانست به نگاشتن کتابهایی درباره یونان پرداخت تا جوانان و اندیشمندان مسلمان راههای پیشرفت غرب را فرا بگیرند. در سال ۱۹۲۶ کتاب «فی الشعر الجاهلی» را نوشت که موجب بروز اعتراضات شدیدی شد و ردیههای فراوانی بر علیه آن نگاشته شد و در نهایت نویسده و کتاب محاکمه شدند و او از دانشگاه اخراج شد و کتاب نیز معدوم گردید. در سال ۱۹۲۷ برخی از مطالب کتاب را حذف نموده و با نام «فی الادب الجاهلی» به چاپ رسانید.
طه حسین در کتاب فی الشعر الجاهلی به انکار وجود حضرت ابراهیم و اسماعیل پرداخته و چنین مینویسد[۲۹۵]: تورات و قرآن هستند که در مورد ابراهیم و اسماعیل داستانهایی را روایت میکنند،ولی وجود این دو اسم در دو کتاب قرآن و تورات برای اثبات وجود ایشان کافی نیست چه برسد به داستان هجرت هاجر و اسماعیل به مکه و در ادامه مینویسد که هجرت ابراهیم واسماعیل به مکه از حیلههای قریش بوده که میخواستند از نظر سیاسی و اقتصادی از این داستان بهرهبرداری نمایند و ورود این داستان در قرآن برای ایجاد رابطه و نزدیکی با یهود است.
او معتقد بود که قرآن صادقترین آیینهای است که عصر جاهلیت را به ما نشان میدهد [۲۹۶]و ما در کنار شعر و ادب جاهلی باید از قرآن نیز برای مطالعه دوران جاهلیت استفاده نماییم.
در خصوص قرآن و قرائات سبعه نیز او معتقد است که این قرائات بر اساس تفاوت لهجه قبایل عرب شکل گرفته که این مطلب را عقل ادراک نموه و نقل نیز تایید می کند.[۲۹۷]
در خصوص ایمان عمر بن خطاب نیز طه حسین تردید نموده و ایمان وی را به سبب تعصب قریشی قلمداد نموده و روایتی را در این خصوص نقل می کند[۲۹۸].
طه حسین کتابی با نام «من بعید» دارد که در آن مقالهای با عنوان بین العلم و الدین نوشته است و در این مقاله به تعارض بین علم و دین و عقل و دین اشاره میکند و مینویسد: تعارض بین علم و دین قدیمی است و به زمان پدیدار شدن فسلفه باز میگردد چرا که اختلاف بین آنهاجوهریو اساسی است و هیچ راهی برای از بین بردن این تباین وجود ندارد.[۲۹۹]
و در صفحه ۲۰۵ همان کتاب می نویسد: از زمانی که سقراط جام شوکران را سرکشید دشمنی بین عقل و دین شروع و از این زمان بود که دین از وجود هر فلسفه و علمی هراسان شد و عقل نیز وجود دین را بر نمی تابید.او برای رفع این دشمنی بین دین و عقل پیشنهاد میکند تا حکومت غیر دینی تاسیس شود.[۳۰۰]
در خصوص آزادی زن اعتقاد داشت که زن و مرد در آزادی هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند و زن باید نقاب از چهره بردارد و حجاب را کنار گذاشته و مانند مردان از لذات دنیوی بهره جوید، و اشکالی ندارد که به کارهای که به سود خودش و همسرش و تمام نوع بشر باشد اقدام نماید، این حکم اسلام و نظر من است که هیچگاه از آن عدول نخواهم نمود.[۳۰۱]
امین الخولی
در سال ۱۹۲۰ از مدرسه «القضاء الشرعی» قاهره فارغ التحصیل و سپس در همان مدرسه در رشته زبان عربی و ادبیات مشغول به تدریس شد[۳۰۲]. در سال۱۹۲۳ برای تدریس به رم و سپس برلین رفته و در همین اثناء دو زبان ایتالیایی و آلمانی را نیز فراگرفته است. بعد از بازگشت به مصر در سال ۱۹۲۷ به تدریس در دانشگاه ادبیات مشغول و سپس ریاست دانشکده زبان عربی و زبانهای شرقی را بهعهده گرفت. در دهه چهل با تعدادی از دانشجویانش خبرنامه ادبی «الامناء» را منتشر ساخت که هدف از آن ارتقاء سطح ادبی و هنری از لحاظ نظری و عملی بود.از تألیفات او می توان به «مناهج التجدید فی النحو و البلاغه و التفسیر» و «من هدی القرآن» و نیز مقالهای در باب تفسیر قرآن در مدخل تفسیر دائرهالمعارف اسلامی اشاره نمود خولی حتی بعد از دوری از تدریس دانشگاهی و بازنشستگی نیز فعالیت های فکری و ادبی متنوعی داشته است.
مکتب ادبی در تفسیر از جمله روشهای تفسیری در دوره معاصر است که ریشه در سنت کهن تفسیر دارد. برخی از مفسران ادبی قرون دوم و سوم هجری چون ابنقتیبه، ابوعبیده، ابوعبید، کسائی و فرّاء بیشترین تلاش خود را در تبیین وجوه صرفی، نحوی و گاه بلاغی آیات قرآن بهکار بردهاند. در قرون بعدی، تکیه بر جنبههای ادبی و بلاغی در آثار زمخشری، شریف رضی، شریف مرتضی، و شیخ طوسی بیشتر شده و گاه در تفاسیری چون بحرالمحیط ابوحیان غرناطی به افراط کشیده شده است. در طول تاریخ تفسیر این گرایشهای مختلف را با تعابیر مختلفی چون تفسیر لغوی، تفسیر نحوی، تفسیر بیانی، تفسیر بلاغی و احیاناً تفسیر ادبی نامگذاری کردهاند. در قرن اخیر، امین خولی ادیب و متفکر مشهور مصری گونهای از تفسیر را بر این مجموعه افزود و آن را مکتب ادبی در تفسیر نامید. بر پایه این روش تفسیری، گوهر اولیه و غالب قرآن وجه ادبی آن تلقی میشود و مفسر باید بکوشد پیش از هر چیز، به زوایای ادبی و هنری این کتاب دست یابد.[۳۰۳]
یکی از شاگردان او چنین نقل میکند که امین الخولی کتابهای زیادی ننوشته است اما آرا و اندیشههای خویش را به شاگردانش منتقل مینمود و از آنها میخواست در آن مورد مشغول فعالیت شده و تحقیق کنند،مهمترین افکار وی اعتقاد به بشری بودن قرآن است و این که قرآن از احساسات داخلی نبی اکرم سرچشمه گرفته است و این که قرآن ۲ بخش دارد،بخشی از آن که مربوط به قوانین وجودی است و بخش دیگر که مربوط به معاملات است و معاملات نیز مربوط به جامعه خاص و جامعه عرب است و قابل تغییر هستند.[۳۰۴]
امین الخولی مانند طه حسین مروج چند عقیده بود:
بشری بودن قرآن و این که قرآن را خود پیامبر ساخته است.
ترویج قومیت گرایی وناسیونالیسم و نظریه ادب مصری.
محمد احمد خلف الله
سال ۱۹۲۳ از دانشـکده ادبـیات دانشـگاه الأزهر قاهره فارغ التحصیل شد.از جمله استادان او در این دانشگاه،طه حسین،مصطفی عبدالرزاق و احمد امین بودند.امین الخولی به عنوان استاد تفسیر نیز تأثیر بسیار زیادی بر افکار او داشته،به طوری که از او خواست تا رساله دکترای خود با عنوان «الفن القصصی فی القرآن الکریم» را با او بگذراند.از گرایشات خاصی که خلف الله در این کتاب درباره قصههای قرآنی دارد و آنهارا بهگونهای اسطورهای توصیف میکند،چنین بر می آید که گرایشات اعتزالی او به قوت باقی است.[۳۰۵]
البته این رساله مورد اعتراض الأزهر قرار گرفت و از او خواستند تا رسالهای دیگر ارائه دهد ولی این امر مانع چاپ این کتاب در سال ۱۹۳۵ توسط وی نگردید و این اثر چندین بار تجدید چاپ شد.
او مقالات زیادی دارد که عقاید خویش را در آنهابیان نموده است مثلا در یکی از مقالههایش چنین مینویسد: هر گاه در مسائل جدید نتوانستیم حکمی از اسلام به دست آوریم می توانیم به قوانین غربی مراجعه کنیم،چرا که وقتی قانون و شرعی که از ۱۴۰۰ سال پیش مانده شرع ما محسوب میشود،قانون معاصر به طریق اولی میتواند قانون و شرع ما محسوب شود.او در ضمن اعتقاد دارد که تشریعات نبوی همگی اجتهادات بشری هستن که میتوانند خطا و اشتباه باشند.[۳۰۶]
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 08:17:00 ب.ظ ]
|