کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML
 



محل‌های باستانی، تاریخی و فرهنگی شامل آثار ملی و فرهنگی، مکان‌های تاریخی، بناهای مهم مذهبی و … را دربر می‌گیرد که با مدیریت این آثار و انجام فعالیت‌های فراغتی در جوار آنها، قابلیت تبدیل به جاذبه گردشگری را دارند و بعنوان محور توسعه فعالیت‌های گردشگری ایفای نقش نمایند.
- جاذبه‎های انسان ساخت
اینگونه منابع به کلیه عناصری اطلاق می‎شود که توسط انسان امروزی برای اهداف و کاربردهای مختلف احداث شده و باعث جلب افراد و گردشگران هم برای رفع نیازهای ذیربط و هم بازدید و تفریح می‎شود. از آن جمله می‎توان به موزه‎ها, پارک ها, پیست اسکی, محدوده‎های حفاظت شده, نگارخانه‎ها و نمایشگاها اشاره نمود. ( طرح جامع گردشگری منطقه نمونه گردشگری زرندیه ، ۱۳۸۷ ، ص ۱۳۶)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

شکل شماره ۲۵ - تقسیم بندی جاذبه ها
ماخذ : طرح جامع گردشگری منطقه نمونه شاندیز
جدول شماره ۴۰ - تقسیم بندی جاذبه های گردشگری

جاذبه نوع جاذبه توضیحات
طبیعی آب و هوا این جاذبه می تواند به عنوان جاذبه اصلی و در مورادی به عنوان مکمل سایر جاذبه ها قرار گیرد و بسیاری از فعالیت های گردشگری منوط به مساعد بودن آب و هوا هستند.
مناظر زیبا می تواند به عنوان انگیزه اصلی بازدید باشد علی الخصوص اگر با معیارهای محافظت برای بقاء همراه باشد.
سواحل و مناطق دریایی بعنوان اصلی ترین جاذبه که محور توسعه فعالیت های گردشگری در دنیا قرار گرفته است. در جوار این جاذبه فعالیت های متنوع گردشگری صورت می گیرد.
گیاهان و حیات جانوری باغ وحش ها، آکواریوم ها و باغ های گیاهی از مهمترین زیرمجموعه های آن محسوب می شود.
خصوصیات ویژه محیطی کوهها، ویژگی های جغرافیایی مانند غارها، آبشارها، چشمه های آبگرم و… بعنوان جاذبه های که فعالیتهای متنوع گردشگری و درمانی صورت می پذیرد.
فرهنگی محل های باستانی، تاریخی و فرهنگی شامل آثار ملی و فرهنگی، مکان های تاریخی، اماکن مذهبی و … می شود که گردشگرانی را با علایق و سلایق گوناگون جذب می کنند.
الگوی فرهنگی سنت ها، لباس، جشن ها و اعتقادات مذهبی و … را در برمی گیرد که تجربه متفاوتی از شیوه زندگی به گردشگر ارائه می دهد.
هنرها و صنایع دستی در قالب هنرهای اجرایی شامل رقص، موسیقی و تئأتر و در قالب هنرها زیبا شامل نقاشی، حجاری و…. می شود که بعنوان یکی از جاذبه های گردشگری محسوب می شود.
فعالیت های اقتصادی ویژه برنداق برنج، چای، ابریشم و … و تکنیک های کشاورزی سنتی و … بعنوان یکی از جاذبه های اقتصادی محسوب می شوند که گردشگران را به دیدن و یا تجربه فعالیت ها به خود جذب می کنند.
امکان زیبای شهری
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 08:34:00 ب.ظ ]




تغییر یا تمرین رفتارهای جدید
از آنجا که فراگرد تغییر، یادگیری را به همراه دارد در این مرحله باید اطلاعات جدید، الگوهای رفتاری جدید یا روش­های جدید نگاه به چیزها را برای کارکنان فراهم آورد. هدف از این اقدام، کمک به کارکنان در یادگیری مفاهیم جدید یا دیدگاه­ های جدید است. کسانی که نقش الگو و اسوه را ایفا می­ کنند مرشدان، خبرگان و مربیان، سازوکارهای مفیدی برای تسهیل تغییر هستند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

تثبیت رفتارهای جدید
این امر، نخست با دادن فرصت به کارکنان در به نمایش گذاشتن نگرشها و رفتارهای جدید عملی می­ شود و بعد هنگامی که رفتارها بروز کرد برای تثبیت تغییر مطلوب، تقویت مثبت به کار می­رود. در این مرحله باید الگوسازی و مربیگری بیشتری به کار گرفته شود تا پایداری تغییر را تقویت کند (همان، ۴۵۸ ـ ۴۶۵).

علل فردی مقاومت در برابر تغییر
علل مقاومت فرد در برابر تغییر را می­توان چنین بر شمرد:الف. ابهام و تصور ناامنی. زمانی که فرد در مورد نتیجۀ یک تغییر، احساس ناامنی و عدم اطمینان کند در برابر آن مقاومت خواهد کرد؛ ب. ادارک گزینشی. افراد، معمولاً تمایل دارند اطلاعات مرتبط با آنچه از شکل فعلی سازمان­شان درک می­ کنند و نگاهشان به آنرا، بصورت گزینشی ادراک نمایند. بنابراین زمانی که تغییری صورت می­پذیرد کارکنان، تمایل دارند فقط روی این موضوع که این تغییر چگونه وظیفه و تقسیم کاری آنها را تحت تأثیر قرار می­دهد تمرکز کنند. اگر فواید تغییر را برای خود، کم ادارک کنند ممکن است از پذیرش آن اجتناب نمایند؛ ج. عادت. عادت یا عملکرد فرد در فعالیت­های مشابه نیز یکی دیگر از این موانع است. ترک رفتارهای نامناسب و پذیرش شیوه ­های جدید رفتاری مشکل است (جرج و جونز، ۲۰۱۲، ص. ۵۳۸).

سطوح تغییر رفتار
برای تغییر در رفتار انسان، چهار سطح در نظر گرفته می­ شود (رضائیان، ص. ۱۶):
تغییر در دانش وی؛
تغییر در نگرش وی؛
تغییر در رفتار فردی؛
تغییر در رفتار گروهی (گروهی که فرد در آن عضویت دارد).
در شکل زیر، مدت زمان مورد نیاز و میزان دشواری «تغییر بدون اعمال زور» در هر یک از سطوح فوق، نشان داده شده است:
شکل ۲ ـ ۱۰ ـ مقایسه سطوح مختلف تغییر از حیث میزان دشواری و زمان مورد نیاز
بخش سوم: پیشینۀ تحقیق
در این قسمت، به بررسی پیشینه موضوع ارتباط صنعت و دانشگاه، و مواردی که مربوط به فرد و موانع فردی باشند پرداخته خواهد شد. لازم به ذکر است در مواردی که به موانع فردی ارتباط دانشگاه و صنعت مرتبط باشد توضیحاتی ذیل هر مورد ارائه شده است.

پیشینۀ داخلی:
۱ـ در یک تحقیق که توسط «پورعزت و دیگران»، با عنوان «موانع کارآفرینی دانشگاهی و تجاری­سازی دانش در دانشگاه تهران» انجام شده است؛ موانع ارتباط صنعت و دانشگاه، بررسی و اولویت­ بندی شده ­اند که به ترتیب عبارتند از:
«بوروکراسی و عدم انعطاف سیستم مدیریت دانشگاه»، «عدم وجود ارتباطات و شبکه­ هایی میان سرمایه ­گذاران، فعالان صنعت و دانشگاهیان»، «فرهنگ متفاوت فعالان صنعت و دانشگاهیان»، «قوانین ضعیف حفاظت از دارایی­ های فکری در سطح ملی»، «وابسته بودن دانشگاه به بودجه­ های دولتی»، «عدم شناخت دانشگاه از نیازها و اولویت­های بخش کسب و کار»، «عدم احساس نیاز و فقدان انگیزه برای تجاری­سازی دانش»،«منافع متفاوت فعالان صنعت و دانشگاهیان»، «عدم حمایت­های مالی دانشگاه از پژوهشگران برای بهره برداری از دانش تولید شده توسط آنها»، «انگیزه­ های متفاوت فعالان صنعت و دانشگاه»، «اختصاص منابع ناکافی برای انتقال فناوری»، «فقدان آگاهی فعالان صنعت از فناوری­های تولید شده در دانشگاه»، «ناکافی بودن سهم استادان از درآمدهای حاصل از تجاری­سازی دانش»، «فقدان حمایت­های فیزیکی (تجهیزات و فضا) دانشگاه از پژوهشگران»، «عدم آشنایی پژوهشگران دانشگاه با مهارت­ های کسب و کار»، «فقدان بخشی ویژه در دانشگاه به منزله متصدی تجاری­سازی دانش (دفتر انتقال فناوری) با کارکنانی ماهر در این فراگرد»، «عدم آزادی عمل استادان برای مشارکت در فعالیت­های کسب و کار»، «ذهنیت عمومی (غیر انتفاعی) بودن دانشگاه ها و لزوم انتشار نتایج پژوهش­های آن»، «نگرش منفی دانشگاهیان در مورد درگیر شدن در فعالیت­های کسب و کار»، «کیفیت پایین دانش و فناوری تولید شده در دانشگاه»، «عدم آگاهی پژوهشگران دانشگاه از حقوق مالکیت فکری»، «انتظارات غیر واقع­بینانه استادان یا مدیران دانشگاه در مورد ارزش فناوری­های خود».(پورعزّت، قلی‏پور،و ندیرخانلو، ۱۳۸۹).
با توجه به موارد ذکر شده، می­توان مواردی که زیر آنها خط کشیده شده است را بعنوان موانع فردی و موانعی که در فرد بروز پیدا می­ کند به حساب آورد. البته شایان ذکر است در این تحقیق، این موانع با عنوان موانع فردی مشخص نشده و همه در کنار هم ذکر شده ­اند.
۲ـ در تحقیق دیگری که توسط «هاشم­نیا و دیگران» با عنوان «روش­های تجاری­سازی در آموزش عالی و چالش­های آن» انجام شده؛ به بررسی دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه­ها و دست­اندرکاران دفاتر ارتباط با صنعت نسبت به روش­های تجاری­سازی و موانع احتمالی آن، پرداخته شده است. بر اساس نتایج آن، اولویت روش­های تجاری­سازی تحقیقات، به تریب شامل: قراردادهای تحقیقاتی مشترک، تشکیل شرکت­های تجاری، ثبت اختراعات، و ارائۀ خدمات مشاوره­ای بوده است؛ و دو چالش «کم­توجهی به فرهنگ کارآفرینی» و «وجود تضاد بین تجاری­سازی با وظایف سنتی دانشگاه در زمینه آموزش و تحقیقات بینادی» نیز از نظر هر دو طرف، با اهمیت نسبتاً یکسان بیان شده ­اند (هاشم‏نیا، عمادزاده، صمدی،و ساکتی، ۱۳۸۸).
۳ـ در مطالعۀ دیگری با عنوان «همکاری دانشگاه و صنعت ـ تحلیل سیستمی»، «زارعی»، ارتباط صنعت و دانشگاه را با نگاهی سیستمی مورد بررسی قرار داده است. در این تحقیق، مشکلات کلی سیستم، به ترتیب اهمیت، چنین ذکر شده ­اند: ۱ ـ عدم علاقۀ واقعی اکثر واحدهای صنعتی به پژوهش و حل مسائل از طریق دانشگاه­ها و خصوصاً دانشجویان؛ ۲ ـ مسیر طولانی عقد قرارداد با سازمان­های مختلف؛ ۳ ـ مقررات موجود در زمینۀ تخصیص درآمدهای دانشگاه به حساب خزانه؛ ۴ ـ مشکلات و محدودیت­های موجود در تخصیص سهم واقعی مجریان پروژه­ ها؛ ۵ ـ عدم شناخت صنعت از جایگاه علمی دانشگاه­ها و عدم باور توانایی­های دانشگاه؛ ۶ ـ بُعد مسافت دانشگاه­ها از مرکزیت کشور و صنایع و… (زارعی، ۱۳۷۷).
۴ـ در مطالعۀ دیگری با عنوان «نقش و جایگاه صنعت مشاوره در پویا کردن ارتباط صنعت و دانشگاه با تأکیدی بر پویا کردن صنعت مشاوره در ایران»، «خالقی بایگی»، این ارتباط را با رویکرد توسعه یافتگی، مورد بررسی قرار داده است. این مطالعه، توسعه ­یافتگی را رسیدن به یک مرحله از ذهنیت دانسته که دستیابی به آن، خود دائماً باعث افزایش ظرفیت­های توسعه ­یافتگی در هر فرد و جامعه می­ شود. در واقع توسعه ­یافتگی از نظر این محقق، دستیابی فرد یا جامعه به آن سطح از دانش، آگاهی و تجربه است که او را قادر می­سازد تا محیط و منابع آنرا به گونه ­ای تعریف کند که حاصل آن، دستیابی به توسعه یافتگی بیشتر باشد و نتیجه می­گیرد حرکات جوامع توسعه ­یافته به دلیل گذراندن مرحلۀ ذهنی (توسعه ­یافتگی) دائماً در راستای شتاب بخشیدن بر سرعت توسعه صورت می­گیرد. درحالی که حرکت­های اغلب جوامع در حال توسعه به دلیل نرسیدن به این مرحلۀ ذهنیت (توسعه ­نیافتگی) موجب افزایش موانع در راه توسعه و در نهایت افزایش شکاف بین آنها و جوامع توسعه یافته شده است. به عبارت واضح­تر بسیاری از حرکات کشورهای در حال توسعه که شامل انواع سیاست­گذاری­ها و سرمایه ­گذاری­ها نیز می­ شود و به منظور کاهش فاصلۀ عقب­افتادگی آنها صورت می­گیرد در عمل به دلیل ذهنیت توسعه­نیافتۀ آنها (فقدان تجربه و فقر دانش و…) به گونه ­ای درمی­آید که بیشتر باعث ایجاد مانع برای پیشرفت آنها خواهد شد. در واقع نتایج حاصل از این سیاست­گذاری­ها که اغلب به نوعی محصول مشترک دانشگاه و صنعت بوده، موانعی را مقابل توسعه ­یافتگی کشور ایجاد نموده­ است.
این محقق، دستیابی به اهداف توسعه یافتگی را منوط به یک پل ارتباطی منطقی می­ کند؛ یعنی همان صنعت مشاورۀ مدیریت. صنعت مشاوره، صنعتی است که دارایی اصلی آن را دانش و تجریه­هایی تشکیل می­ دهند که دائماً در معرض توسعه یافتگی هستند. از این رو حداقل نقشی که ایفا می­ کنند تصحیح (یا حداقل تقلیل) اشتباهات در حرکات و سرمایه ­گذاری­ها و در نهایت، کاهش فاصلۀ توسعه یافتگی کشور خواهد بود. صنعت مشاوره در کسب و خلق مزیت­های رقابتی بنگاه­ها و همچنین موفقیت در بازارهای بین ­المللی و جهانی تأثیر بسزایی دارد (خالقی بایگی، ۱۳۸۵، ص. ۳-۴).
۵ ـ‌ تحقیق دیگری با عنوان «ارتباط صنعت و دانشگاه»، بررسی­های خود را معطوف به دو بخش در رابطه با ارتباط صنعت و دانشگاه نموده است:
«شهابی»، بخش اول را «اهمیت موضوع» و بخش دوم را «وضعیت فعلی» ذکر کرده است.
در قسمت اهمیت موضوع، با طرح سؤالاتی، میزان اهمیت مواردی در ارتباط صنعت و دانشگاه، مورد سنجش قرار داده است که برخی از این موارد عبارتند از: ۱ ـ سیاست­گذاری در سطح کلان کشور، به منظور نزدیک کردن صنعت و دانشگاه؛ ۲ ـ تناسب بین تحصیلات محققین دانشگاه با نیازهای صنعت؛ ۳ ـ تناسب بین تحقیقات انجام شده در دانشگاه با نیازهای صنعت؛ ۴ ـ انجام فرصت­های مطالعاتی اعضای هیأت علمی در پاره­ای زمان­ها در صنعت؛ ۵ ـ برگزاری دوره­ های آموزشی توسط دانشگاه جهت ارتقاء سطح علمی صنعتگران؛ ۶ ـ برگزاری دوره­ های کارآمدی توسط صنعت جهت دانشجویان؛ ۷ ـ تهیۀ فرم­های استاندارد به منظور اعلام نیاز فنی و ابراز توانمندی دو طرف به یکدیگر؛ ۸ ـ حذف مقررات اداری دست و پاگیر ناظر بر ارتباط دانشگاه و صنعت؛ ۹ ـ تناسب داشتن زمان انجام پروژه­ ها با حجم آنها؛ ۱۰ ـ وضع قوانینی که صنعت را حتی­الامکان، ملزم به رفع نیاز علمی خود از داخل کشور نماید؛ ۱۱ ـ اعلام استانداردهای اجباری در تولید کالا توسط مراجع ذی­صلاح؛ ۱۲ ـ ایجاد رقابت سالم بین صنایع از طریق اندیشیدن تمهیداتی که مانع انحصاری شدن کالاهای تولید شده گردد؛ ۱۳ ـ ایجاد مراکز تحقیقاتی مستقل وابسته به صنعت به منظور استفاده از دانش دانشگاهیان؛ ۱۴ ـ افزایش بودجه­ های تحقیقات کاربردی دانشگاهی؛ ۱۵ ـ تشویق اعضای هیأت علمی در دانشگاه­ها و افزایش بار پژوهشی ایشان (شهابی، ۱۳۷۵).
در بخش دوم (وضعیت فعلی)، از صاحب­نظران خواسته شده وضعیت فعلی ارتباط صنعت و دانشگاه را ارزیابی کنند و دوباره همان سؤالات بخش الف را در قالب ارزیابی وضعیت فعلی آنها در کشور، مورد سؤال قرار داده است.
بر این اساس، ۹/۹۷ درصد از افراد، سیاست­گذاری در سطح کلان کشور به منظور نزدیک کردن صنعت و دانشگاه را ضروری دانسته و ۲/۸۹ درصد آنها وضعیت فعلی این مورد را ضعیف ارزیابی کرده ­اند.
در مورد گزینۀ شمارۀ دو (تناسب بین تحصیلات محققین دانشگاه با نیازهای صنعت)، ۵/۸۶ درصد افراد، این مورد را ضروری دانسته و ۱/۶۶ درصد آنها وضعیت فعلی آنرا ضعیف ارزیابی کرده ­اند.
در مورد سؤال سه، این اعداد، به ترتیب عبارتند از ۴/۸۳ (ضروری) و ۴/۸۷ (ضعیف) درصد. در مورد سؤال چهار، ۹/۹۳ درصد افراد، آنرا ضروری دانسته ­اند ۹/۹۰ درصد، کمّیت فرصت مطالعاتی انجام یافته توسط اعضای هیأت علمی را در صنعت، ضعیف ارزیابی کرده ­اند و ۸/۸۵ درصد افراد نیز همین نظر را در مورد کیفیت آن داشته اند.
در مورد سؤال پنج، ۶/۸۲ درصد افراد، آنرا ضروری دانسته، ۱/۸۴ درصد افراد، از نظر کمّی، و ۱/۶۱ درصد افراد، از نظر کیفی، آنرا ضعیف دانسته ­اند.
در مورد سؤال ۶، ۱/۹۲ درصد آنرا ضروری دانسته و ۳/۸۲ درصد افراد، وضعیف فعلی آنرا ضعیف قلمداد کرده ­اند. به همین ترتیب، در مورد سؤال هفت، این اعداد عبارتند از ۲/۸۹ درصد (ضروری) و ۹/۸۰ (ضعیف)؛ همین طور در مورد سؤال هشت، ۲/۹۰ (ضروری)، ۰۴/۸۵ (ضعیف)؛ در مورد سؤال نه، ۸۳ درصد، مدت زمان پاسخگویی دانشگاه به نیازهای صنعت را ضروری، و ۲/۸۰ درصد وضعیف فعلی آنرا ضعیف دانسته ­اند.سؤال ۱۰: ۶/۷۶ درصد آنرا ضروری، و ۶/۷۹ درصد، جایگاه تحقیقات و استفاده از دانش فنی داخلی در صنعت را ضعیف دانسته ­اند.سؤال ۱۱: ۴/۹۱ درصد افراد آنرا ضروری، و ۷/۶۵ درصد وضعیت فعلی آنرا ضعیف دانسته ­اند (همان).
۶ ـ در تحقیق دیگری با عنوان «طرح موانع توسعه علمی ایران و نقش تعدیلی مطبوعات»، «صحرایی»، با نظرسنجی از صاحبنظران شرکت­کننده در نخستین همایش جهانی اندیشمندان، متخصصان و دانشمندان ایرانی در اردیبهشت ۱۳۷۶ که حدود ۳۰۰ متخصص و دانشمند ایرانی مقیم خارج نیز شرکت داشتند یک نمونۀ ۳۰تایی از آنها و یک نمونۀ ۴۰ تایی از اندیشمندان داخلی را انتخاب نمود. در این تحقیق، اولویت­های موانع توسعۀ علمی ایران، مشخص شده و پس از مرتب­سازی و ترکیب رتبه ­بندی، ۵ مانع مهم به ترتیب زیر تعیین شدند که عبارتند از: ۱ ـ نبود مدیریت قاطع و کارآمد در جامعۀ علمی؛ ۲ ـ عدم وجود جایگاه مناسب نخبگان؛ ۳ ـ نبود برنامه­ ریزی صحیح؛ ۴ ـ نبود منابع مالی و امکانات کم معیشتی برای نخبگان؛ ۵ ـ عدم وجود یا اختصاص تأسیسات مناسب علمی و آموزشی(صحرایی، ۱۳۷۶).

پیشینۀ خارجی:
۱ـ در مطالعه‌ای با عنوان «ارتباط صنعت و دانشگاه در بریتانیا: عواملی که زمینۀ تنوع تعاملات با صنعت را فراهم می­آورند»، که توسط «دی­استه و پاتل» انجام شده، تنوع ارتباط صنعت و دانشگاه، مورد بررسی واقع شده است. این تحقیق، خاطر نشان می­ کند که کانال­ها و روش­هایی که محققین دانشگاه با صنعت تعامل دارند بیشتر شامل: مشاوره و قرارداد تحقیقات، تحقیقات مشترک، آموزش، فروش حق امتیاز اختراع، و تشکیل شرکت­های اقماری دانشگاهی است.
محققین معتقدند که خصوصیات فردی محقق، نسبت به ویژگی­های واحد سازمانی محقق یا ویژگی‌های دانشگاهی که وی به آن تعلق دارد تأثیر بیشتری روی تعامل وی با صنعت دارد. بر این اساس، در مورد ویژگی‌های فردی باید گفت هرچه تجربه تحقیقات تعاملی فرد بیشتر باشد احتمال بیشتری دارد که تعاملات زیادی با صنعت داشته باشد (تعاملات از انواع مختلف آن). همچنین، وضعیت استادی فرد نیز عامل تأثیرگذاری است. وضعیت استادی با چرخه شغلی فرد، مرتبط است؛ به این معنی که هرچقدر فردی، در چرخه شغلی خود در وضعیت بهتری قرار داشته باشد (وضعیت استادی: مربی، استادیار، دانشیار، پروفسور) تعامل بیشتری با صنعت برای فعالیت‌های تجاری‌سازی دارد. سن فرد، بر خلاف ویژگی‌های پیشین، اثر معکوسی بر تعامل دارد.
در مورد ویژگی‌های واحد سازمانی محقق باید متذکر شد که کیفیت تحقیقات واحد سازمانی، اثری بر احتمال تعامل محققین آن واحد با صنعت ندارد. این بررسی در مورد درآمدهای تحقیقاتی واحد دانشگاهی به ازای هر استاد، تأثیر مثبت زیادی بر تعامل واحد با صنعت را نشان می­دهد.
در مورد ویژگی‌های دانشگاهی نیز باید گفت که هیچکدام از دو گزینه‌ای که در موارد بالا برای ویژگی‌های دانشگاهی ذکر شدند تأثیری بر تعامل با صنعت ندارند (دی­اِسته و پاتل، ۲۰۰۷).
همچنانکه ملاحظه می­ شود در این تحقیق، موانع فردی بررسی نشده ولی به بررسی موارد فردی که ارتباطات صنعت و دانشگاه را تسهیل می­ کند (در کنار مواردی که به دانشگاه مربوط می­ شود) پرداخته شده است. همانگونه که پیشتر اشاره شد این موارد عبارتند از: تجربه تحقیقات عملی با صنعت، وضعیت استادی فرد، و سن فرد.
۲ـ در مطالعه دیگری با عنوان «موانع فردی و اجتماعی در انتقال دانش» که توسط «دیسترر» انجام شده، مواردی که در این مسیر، مانع ایجاد می­ کند به دو قسمت فردی و اجتماعی، تقسیم شده و بدین شکل تشریح می­شوند:
موانع فردی شامل:
از دست دادن قدرت: دانش، قدرت است و متخصصینی که دانش­های کمیاب و ارزشمندی دارند شهرت فراوان داشته و انحصار دانش را در دست دارند که منجر به احتکار دانش به جای انتقال آن می­ شود.
افشاء: فرد صاحب دانش، به دلیل اینکه دانش خود را ارزشمند و کمیاب می­داند از افشای آن و در اختیار دیگران قرار دادن آن امتناع می­ورزد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ب.ظ ]




پذیرش اصلاحات اقتصادی در ده ی چهل شمسی متأثر از دکترین «پاسخ انعطاف پذیر» کندی
پذیرش سیاست سد نفوذ و مقابله با کمونیسم
اعطای امتیاز کاپیتولاسیون به نظامیان آمریکا
عهده داری ژاندارمی منطقه در اثر سیاست منطقه ای نیکسون_ کسینجر و شرکت در جنگ ظفار و شاخ آفریقا

وابستگی ایران به قدرت ها و نفوذ گسترده ی آن ها در اور ایران

اعتراضی

دوره ی زمامداری مصدق

اجرای سیاست موازنه ی منفی و ملّی شدن نفت

دوره ی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران

پیگیری سیاست اعتراضی و طرد قدرت های استکباری

(قوام، ۱۳۷۸، ۱۹۲)
هم چنین می توان جهت گیری سیاست خارجی ایران نسبت به قدرت های جهانی را در نمودار زیر نشان داد:
+: جهت گیری اعتراضی
۰: جهت گیری بی طرفی
-: جهت گیری سازش و همکاری
انقلاب مشروطیت
بی طرفی ایران در جنگ جهانی اول
اشغال ایران در جنگ جهانی اول
بی طرفی ایران در جنگ جهانی دوم
اشغال ایران در جنگ جهانی دوم
سیاست موازنه ی منفی
کودتای ۲۸ مرداد
پیروزی انقلاب اسلامی
(قوام، ۱۳۷۸، ۱۹۳)

۲-۱۳ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی:

با وقوع انقلاب اسلامی ایران تحولات عظیمی در تمامی زمینه ها ازجمله سیاست خارجی ایجاد شد. بر این اساس از همان روزهای اول انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی (ره) به عنوان رهبر انقلاب اسلامی ایران، سیاست خارجی جمهوری اسلامی را در شعار “نه شرقی، نه غربی” اعلان نمود.
از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون شاهد طرح دیدگاه ها و گفتمان های مختلفی در عرصه ی سیاست خارجی هستیم که هر یک در شرایط تاریخی مشخصی بر شکل گیری ماهیت آن تاثیر گذاشته اند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ ، گفتمان ملی گرایی لیبرال بر سیاست خارجی دولت موقت حاکمیت داشت. پس از استعفای دولت موقت و بر کناری بنی صدردر خرداد ماه ۱۳۶۰، ابر گفتمان اسلام گرایی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران حاکم شد که تا کنون نیز استمرار دارد. ولی گفتمان کلام اسلام گرایی در طول تقریباَ سه دهه ی گذشته دستخوش دگرگونی و دگردیسی گردیده است. حاصل این تحول درون گفتمانی شکل گیری و ظهور چهار خورده گفتمان مختلف از بطن اسلام گرایی بوده است. ( دهقانی سید جلال، ۱۳۸۶، ۶۷) این خرده گفتمان ها عبارتند از:

۲-۱۳-۱ دوره ی اول، دوران محافظه کاری با خط و مشی لیبرالیسم:

در این دوره روش اجرایی و مکانیسم ارتباط با دولت ها در دستور کار قرار داشت و ما بین سال های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ را شامل می شود. این دوره که مصادف با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و دوره حاکمیت دولت موقت است، اصولاً به خاطر حاکم بودن شرایط نابسامان ناشی از وقوع انقلاب، حفظ انقلاب و کشور از تجزیه و فروپاشی مجدد در دستور کار دولتمردان قرار گرفت. برخی معتقدند که در این دوران سیاست خارجی کشور در واقع تداوم و استمرار سیاست خارجی دوران قبل از انقلاب است با این تفاوت که رهبر انقلاب بر اصول اساسی و سیاست نه شرقی نه غربی تاکید کرده بود (بخشایشی اردستانی، ۱۳۷۵، ۷۶). عده ای از این مسأله غافل اند که یک پدیده ی عظیم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در کشور به نام انقلاب اسلامی به وقوع پیوسته بود که ذهن همه ی دولتمردان را به حفظ آن و تلاش در تثبیت آن مشغول نموده بود.
در این راستا دو دیدگاه کاملاً متضاد در سطح سیاست خارجی و داخلی شکل گرفت. دیدگاه نخست که دولت موقت آن را نمایندگی می کرد، معتقد بود که حفظ و تثبیت نظام اسلامی تازه تاسیس منوط به حفظ و گسترش روابط با کشورهای غربی خصوصاً ایالات متحده آمریکا است. این دیدگاه معتقد بود که منافع ملی باید بر منافع و مصالح اسلامی رجحان داشته باشد. دیدگاه دوم که نمایندگی آن را رهبری انقلاب و جمعی از روحانیون بر عهده داشتند، معتقد بودند که حفظ و تثبیت نظام اسلامی تازه تاسیس منوط به استقلال اش از هر قدرت خارجی است. آنها معتقد بودند که انقلاب ما یک انقلاب اسلامی است و به همین خاطر باید منافع و مصالح اسلامی را در دستور کار خود قرار دهیم. در همین راستا به طرح سیاست نه شرقی و نه غربی در سطح سیاست خارجی و ضدیت با قدرت های خارجی از جمله ایالات متحده آمریکا و اسرائیل پرداختند. (رمضانی، ۱۳۸۶ ، ۶۰) سیاست خارجی دولت بازرگان را می توان به طور خلاصه این گونه مطرح کرد:
دولت موقت فاقد یک استراتژی مشخص برای سیاست خارجی بود ودرک روشنی ازسیاست نه شرقی نه غربی نداشت و آن را موازنه ی منفی قلمداد می کرد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تمایل به ترمیم رابطه با ایالات متحده با توجه به دیدگاه نخست وزیر و وزیر امور خارجه  در حوزه ی سیاست خارجی  که در نهایت به استعفای دولت موقت گردید.
دربین اعضای دولت موقت هم در مورد تصمیم گیری در سیاست خارجی اختلاف نظر عمیقی وجود داشت.
دولت موقت فاقد پایگاه مردمی برای پیشبرد دید گاه ها ی خود درعرصه سیاست خارجی بود.
تعارض دیدگاه های مذکور با اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام (ره) به سود دیدگاه دوم پایان یافت.
با سقوط دولت موقت و روی کار آمدن سید حسن بنی صدر دوره ی حاکمیت لیبرال ها بر سیاست خارجی وارد مرحله تازه ای شد. در این مرحله سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تحت شعاع سه مسئله بود:
گروگان های آمریکایی که توسط دانشجویان پیرو خط امام نگهداری می شدند.
حمله شوروی به افغانستان واشغال این کشور.
حمله عراق به ایران وآغاز جنگ تحمیلی.
روند سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دراین شامل دو مرحله بود که ابتدا دوره ی ابهام وآشفتگی  و پس ار آن دوره ی اصول گرایی را شامل می شود. در دوره ابهام که در دوران بنی صدر بود ایران از سوی ایالات متحده برای آزادی گروگان ها تلاش هایی را با ارعاب و تهدید و تطمیع آغاز کرد. با فرار بنی صدر از کشور قدرت به نیروهای انقلابی منتقل گشت و سیاست خارجی دچار تحول عمده و انقلابی شد. درواقع سکان سیاست خارجی دراین دوران در دست امام خمینی قرار گرفت. دراین مقطع سیاست خارجی ایران براساس الگوی تقابل گرای/محدودیت محور بود.

۲-۱۳-۲ دوره­ دوم، دوره ی ارزش محور یا آرمانگرای امت محور:

در این دوره خط و مشی ارتباط بیشتر با مردم و ملت ها و تأکید کمتر بر روابط دولت با دولت ها در دستور کار قرار داشت و ما بین سال های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ را شامل می شود. تأکید بر اتخاذ دیپلماسی مستقل از وابستگی به قدرت های استکباری، نفی نظام بین المللی حاکم و تلاش در برقراری نظام عادلانه بین المللی به همراه تأکید بر برداشتی اخلاقی از دولت و وظایفش در کنار اهتمام به بحث صدور انقلاب سبب گردید که در این دوره سیاست خارجی کشور جنبه مکتبی به خود گیرد. گفتمان آرمان گرایی بسط محور با تاکید بر بسط و گسترش بخشی به ایدئولوژی رهایی بخش اسلامی و صدور انقلاب به کشورهای تحت ستم، بسط افکار و پیام ها و شعارهای انقلابی و جایگزین کردن مرزهای ایدئولوژیک به جای مرزهای جغرافیایی را در دستور کار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این دوره قرار داد. (رمضانی، ۱۳۸۶ ، ۶۴)

۲-۱۳-۳ دوره ی سوم، دوره ی منفعت محور_اصلاح طلبی اقتصادی (عملگرا):

در این دوره در پی عادی سازی رفتار خارجی (سیاست خارجی) با خط و مشی رابطه بیشتر دولت با دولت ها و رابطه کمتر ملت با ملت ها در دستور کار قرار داشت و ما بین سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ را شامل می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ب.ظ ]




فخر رازی می گوید: [کلام خدا«أَتخََّذْتمُ‏ْ»استفهام حقیقی نیست بلکه انکاری است، چرا که جایز نیست خداوند ابطال گفته ی آنان و پرسش از آنان را دلیل گفته ی خود قرار دهد، بلکه منظور آگاهی دادن و هشدار از طریق استدلال است. تنها راه شناخت این فرض، شنیدن است؛ پس مادامیکه دلیل شنیدنی وجود نداشته باشد، باید با این فرض، نظر قطعی داده نشود.][۲۸۶]علامه طباطبائی گوید:[در واقع قرآن در پاسخ به آنان، از اسلوب استفهام استفاده کرده است؛ چرا که از ظاهر داستان روشن است که آنها نسبت به ادعای خود علم ندارند، چون نمی توانند ثابت کنند چنین وعده ای از خدا گرفتند و در کتاب خود نیز مطلبی در تأئید این ادعا ندارند. لذا آیه در سیاق انکار و توبیخ ادعای آنان را ابطال می کند و درآیه ی دوم ازطریق اثباتِ آنچه آنها منکر شدند ادعای آنان را باطل می سازد.«بلی»حرف جواب است که برای اثبات فعلِ منفی ذکر شده در قبل می آید. در اینجا فعل منفی، گفته ی یهودیان است که می گویند:«لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَّعْدُودَهً. . .»«بَلى‏»مفید اثبات است یعنی بیش از آنچه تصور می کنندگرفتار آتش خواهند بود و در واقع آنان به سبب کفر و دروغ تا ابد در آتش جاودان می باشند.درسوره ی مبارکه ی آل عمران، بار دیگر این ادعا مطرح می شود: «أَلَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلىَ‏ کِتَابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلىَ‏ فَرِیقٌ منْهُمْ وَ هُم مُّعْرِضُونَ ذَالِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَّعْدُودَاتٍ وَ غَرَّهُمْ فىِ دِینِهِم مَّا کَانُواْ یَفْترَُونَ»[۲۸۷]این آیه شریفه مى‏خواهد بفرماید:«اهل کتاب از بغى و ایجاد اختلاف در دین دست بر نمى‏دارند، براى اینکه هر وقت به ایشان پیشنهاد مى‏شود که تسلیم حکم کتاب خدا شوند، پشت مى‏کنند و زیر بار نمى‏روند و این نیست مگر به خاطر اینکه به این گفتار خود مغرور شده‏اند، که مى‏گفتند:«لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ»، و خلاصه به چیزى مغرور شدند که هیچ سندى بر آن ندارند، و آن را به خدا افترا مى‏بندند و مراد از کسانى که نصیبى از کتاب دارند همان اهل کتابند، و اگر نفرمود: «الذین اوتوا الکتاب. . .»و به جاى آن فرمود«أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ»، براى این بود که بفهماند آن مقدار اطلاعى که از کتاب دارند همه ی معارف کتاب نیست. بلکه مقدارى از آن است، و این بدان جهت است که همه ی کتاب خدا در دستشان نیست، کتاب خدایى که در دست دارند تحریف شده است، و در آن دخل و تصرف نموده و بیشتر اجزایش را از بین برده اند، همچنان که آخر آیه هم مى‏فرماید:«وَ غَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ»به این معنا اشاره دارد، و به هر حال مراد این است که اهل کتاب از حکم کتاب روى گرداندند، به خاطر یک عقیده ی خرافى که داشتند، و آن را به خدا افترا بسته بودند و نتیجه‏اش این شده که به آن عقیده ی خرافى مغرور شوند، و خود را از کتاب خدا بى‏نیاز بپندارند.][۲۸۸]بیضاوی می گوید:[ولیکن سؤال اینجاست که چگونه آیه ی شریفه فرموده است: اهل کتاب فریب افتراى خود را خوردند، و بدان مغرور شدند؛ مگر ممکن است که انسان فریب گفتار خود را بخورد؟ با علم به اینکه گفتارش دروغ و خدعه و باطل است. جواب این است که صاحبان گفتار غرورانگیز نامبرده، نیاکان ایشان بودند، و فریب خوردگان اخلاف و نسلهاى بعدى آنان، و اگر در آیه ی شریفه هر دو را به اهل کتاب نسبت داده است، براى این بود که همه ی آن اسلاف و اخلاف یک امت بودند، و اخلاف، به اعمال اسلاف راضى بودند.][۲۸۹][علاوه بر اینکه مغرور شدن به غرور خود، آن هم غرور به خاطر یک افتراى باطل، با علم به اینکه افترا و باطل است، و اقرار مغرور به اینکه خودم این افترا را بسته‏ام، از اهل کتاب و مخصوصاً از یهودیان دور نیست، براى اینکه اینها همانها هستند که خداى متعال نظیر اینگونه افکار و اعمال و بلکه عجیب‏تر از آن را، از ایشان حکایت نموده آنجا که فرموده:«وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا، وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ؟ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ؟ أَ فَلا تَعْقِلُونَ؟ أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ»[۲۹۰] علاوه بر این، انسان آنچه مى‏کند بر طبق آنچه مى‏داند نیست، بلکه بر طبق آن ملکات خوبى و بدى است که در نفسش پدید آمده است، و عمل را در نظرش زینت مى‏دهد، هم چنان که معتادین به تریاک و هروئین و سیگار و بنگ و. . . وحتى آنها که معتادند به خوردن خاک و امثال آن، علم به مضر بودن آن دارند، و مى‏دانند که این عمل را نباید مرتکب شوند، ولى باز هم مرتکب مى‏شوند به خاطر اینکه هیأت و حالتى در نفس آنان پدید آمده است که ایشان را به طرف آن عمل مى‏کشاند، و مجالى براى تفکر و اجتناب برایشان باقى نمى‏گذارد، و نظائر این مثال بسیار زیاد است. اهل کتاب هم از آنجا که تکبر و ستمگرى و محبت به شهوات در دلهایشان رسوخ نموده است، هر عملى را که انجام مى‏دهند بر طبق دعوت نفس است، در نتیجه افترا بستن به خدا که عادت و ملکه ی آنان شده است، همان باعث غرور ایشان گشته، و چون این عمل ناپسند را مکرر انجام داده ‏اند، کارشان به جایى رسیده است که در اثر تلقین نسبت به عمل خود رکون و اعتماد پیدا کرده‏اند. علماى روان‏شناس هم اثبات کرده‏اند که تلقین هم، کار عمل را مى‏کند، و آثار علم را از خود بروز مى‏دهد. پس افترا که عملى باطل است، با تکرار و تلقین، ایشان را در دینشان فریب داده است، پس صحیح است که بگوئیم اهل کتاب فریب خدعه‏هاى نفس خویش را خوردند.«فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ. . .»در این آیه تهدیدى است به اهل کتاب، که‏وقتى دعوت مى‏شوند به پذیرفتن کتابى که بینشان حکم کند، اعراض مى‏کنند، تهدید به عذابى است که به شکل وضع دنیایى ایشان است، در دنیا وقتى دعوت مى‏شدند به کتاب خدا تسلیم نمى‏شدند و تکبر مى‏کردند، و نمى‏خواستند با همه ی انسانها پیرو یک کتاب باشند، و یک کتاب همه‏شان را در تحت لواى خود جمع کند، ولى در آخرت، همه را یک جا جمع مى‏کنند، و لذا نفرمود:«در روزى که زنده‏شان مى‏کنیم»، و یا«در روزى که مبعوثشان مى‏کنیم»، بلکه فرمود:«در روزى که جمعشان مى‏کنیم»، آن هم در روزى که دیگر اعراض بردار نبوده و هیچ شکى در آن نیست، و خلاصه کلام اینکه از روز قیامت به تعبیر نامبرده تعبیر کرد تا بفهماند اهل کتاب و کفار نمى‏توانند خدا را به ستوه بیاورند. روز فصل قضا، و روز حکم به حق جمع مى‏کنیم، و در آن روز هر کسى تمامى آنچه را که کرده باز خواهد گرفت، بدون اینکه مردم در باز پس گرفتن اعمالشان ظلمى شوند[۲۹۱]، و وقتى مطلب بدین قرار است عقلشان حکم مى‏کند به وجوب پذیرفتن این دعوت، و اینکه اعراض نکنند، و از اظهاراتى که حاکى از این پندار است که خدا را به ستوه آورده و او را شکست داده ‏اند، خوددارى نمایند، براى اینکه قدرت همه‏اش از خدا است، و وضعى که کفار دارند ایام مهلتى و آزمایشى بیش نیست.][۲۹۲]و مجمع البیان از ابوعبیده جراح روایت آورده است که گفت:[به رسول خدا۶عرضه داشتم کدام یک از مردم در قیامت عذابى سخت‏تر دارد؟ فرمود: مردى که پیامبرى را بکشد، و یا مردى را به قتل برساند که امر به معروف و یا نهى از منکر مى‏کند، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود:«الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ، وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ»[۲۹۳]،آنگاه فرمود: اى ابوعبیده !بنى اسرائیل در یک ساعت چهل و سه پیامبر را کشتند، عابدان بنى اسرائیل که این را دیدند صد و دوازده نفر از آنان قیام نموده، کشندگان انبیا را امر به معروف و نهى از منکر کردند، و بنى اسرائیل همه ی آنان را تا آخر روز به قتل رساندند، و آیه ی نامبرده راجع به این واقعه است.][۲۹۴] در الدر المنثور از ابن عباس روایت کرده است که گفت: روزى رسول خدا۶ در بیت المدراس[۲۹۵][بر جماعتى از یهود درآمد، و ایشان را به سوى خدا دعوت فرمود: نعمان بن عمرو، و حرث بن زید، پرسیدند اى محمّد۶تو چه دینى دارى؟ فرمود ملت و کیش ابراهیم۷، که دین او دین من است، گفتند:ابراهیم هم که یهودى بود، فرمود: تورات خود شما، بین ما و شما حاکم باشد، تورات را بیاورید و ببینید آیا ابراهیم را یهودى مى‏داند؟ یهودیان از آوردن تورات امتناع ورزیدند، در اینجا بودکه آیه شریفه:«أَلَمْ تَرَإِلَى الَّذِینَ أُوتُوانَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إِلى‏ کِتابِ اللَّهِ. . .» نازل گردید.][۲۹۶] قرطبی می گوید:[«نزول این آیه، به علت انکار نبوت پیامبر۶از سوی یهودیان است. آن حضرت۶به آنها گفت: بروید زود تورات را که اوصاف در آن آمده بیاورید، آنها از این کار امتناع کردند»][۲۹۷] طبری گوید:[«طبق بهترین قول در تفسیر این مطلب که به نظر من صحیح تر است گفته شود: خداوند از گروهی از یهودیان که نسبت به تورات علم داشتند خبر می دهد و جایز است که درباره ی پیامبر۶و نبوتش باشد و جایز است که درباره ی ابراهیم۷باشد، ولی به هر صورت یهودیان از حکم تورات سرباز زده و امتناع ورزیدند و خداوند متعال ایشان را به جهت انکار آنچه در کتابشان بوده است و پیمان شکنی هایی که کرده اند تکذیب نموده است و در واقع آنان به سبب کفر و دروغ تا ابد در آتش جهنم به سر می برند.][۲۹۸][عبارت«أَلَمْ تَرَ»استفهام انکاری داخل در فعل منفی است ونفی النفی، به معنای اثبات است. پس نفی عدم دیدن به معنای اثبات است. یعنی: به تحقیق حال این یهودیان را دیده ای و برایت یقین شده است. بیان این سیاق برای افاده ی معنای تعجب از احوال آنان است و نیز برای توبیخ آنها به خاطر گفتارها و کردارهایشان و برای روشن ساختن حقیقت گفتار و اعمال آنان است. احبار یهود در واقع به واسطه ی معارف کتاب خود، از حقیقت نبوت رسول۶باخبرند و صدق رسالت او را می دانند، اما از آگاهی خود بهره نمی برند و به تکلیف خود عمل نمی کنند، بلکه طبق هوی و هوس عمل کرده و نفع خویش را برمی گزینند. این عبارت سرزنش و نکوهش زیادی نسبت به یهودیان روا می دارد چرا که با علم و از روی اصرار، حکم کتاب خدا را رها کردند. مقصود از کتابی که برای حکم دادن میان آنان بدان دعوت می شوند، تورات است و برخی گفته اند مراد(قرآن است). نظر اول صحیح تر و بهتر است، چرا که هم اسباب نزول آیه این را تأئید می کند و هم اکثر مفسرین بر آن تأکید دارند و تعجب از احوال آنها و قطع عذر و بهانه ی آنان محکم تر و قوی تر صورت می گیرد. بعد از علم به این که باید به کتاب خداوند برگردند، بعید است راه هدایت را برگزینند، بلکه به طغیان و سرپیچی ادامه می دهند. در واقع بدین اشاره دارد که سرشت و طبیعت این قوم بر اساس روی برگرداندن از حق است. این خصیصه منحصر به زمان خاص نمی شود، بلکه همواره و در همه ی زمانها چنین خصلتی ملازم آنان است. علت این روی برگردانی از حق و عدم پذیرش خیر، این است که آنها مسأله ی عِقاب را برای خود آسان کرده اند و معتقدند که برای مدت زمان زیادی عذاب نمی شوند.«ذَالِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ»، این گفته ی آنان در واقع به نوعی از غرورشان و سبک شمردن وعده ی عذاب خداوند حکایت دارد. اینکه برای دین حرمتی قائل نمی شوند و بی مبالات به معصیت و گناه دست می زنند. دروغها و خیالات باطل آنان در مورد مدت زمان کوتاه عقوبتشان، باعث غفلت آنان در دین گشته است و نهایتاً خداوند با اثبات اینکه ثواب و عِقاب با توجه به ایمان و عمل صالح، صورت می گیرد، در نهایت نیز با بطلان این ادعا سخنان آنها را رد نموده و تکذیب می کند. بی شک در روز قیامت ناگهان غرورشان از بین می رود و به یکباره بطلان خیالاتشان روشن می گردد و به سبب گفتار و اعمالشان با خلود در آتش جهنم مجازات می شوند.][۲۹۹]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ب) نکات آیات جهت ایجاد الگو
با توجه به آنچه گذشت:
۱- کسانى که کسب گناه کنند و آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند،اهل آتش و در آن جاودانند.
۲- صاحبان گفتار غرورانگیز، نیاکان یهودیان بودند، و فریب خوردگان اخلاف و نسلهاى بعدى آنان، و اگر در آیه ی شریفه هر دو را به اهل کتاب نسبت داده است، براى این بود که همه ی آن اسلاف و اخلاف یک امت بودند، و اخلاف، به اعمال اسلاف راضى بودند.
۳- خداوند ثواب و عقاب را با توجه به ایمان و عمل صالح می سنجد.
۴- احبار یهود به واسطه ی معارف کتاب خود، از حقیقت نبوت رسول۶باخبرند و صدق رسالت او را می دانند؛ اما از این آگاهی خود بهره نبرده و به تکلیف خودعمل نمی کنند، بلکه طبق هوی و هوس عمل کرده و نفع خویش را برمی گزینند.
۲-۲-۵- ادعای یهود مبنی برحصر ایمان به آنچه بریهود نازل شده است
وقتی یهودیان به پذیرش اسلام دعوت می شوند بهانه می آورند، که ما مکلف هستیم تنها به کتاب خود، تورات ایمان آورده و تنها به ایمان به آن، بسنده کنیم. اگر آنها واقعاً به پیامبرشان ایمان داشتند، بعد از آن همه نشانه و معجزه از فرمان او در پرستش خداوند سرپیچی نمی کردند و به پرستش گوساله نمی پرداختند. قرآن در واقع ادعای یهودیان در مورد(ایمان به کتاب نازل شده بر خودشان)را تکذیب می کند. یهودیانی که به حضرت محمّد ۶ایمان نیاوردند، به علت بشارتها و توصیفات ذکر شده از پیامبر۶در تورات، در حقیقت در ادعای ایمان خود به تورات دروغ می گویند! پس از آنها خواسته می شود به تورات که قرآن هم مؤید آن است، ایمان بیاورند.
الف) نگاهی به تفاسیر
قرآن این ادعای آنان را مطرح می کند:«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ ءَامِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَیْنَا وَ یَکْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَ. . .»[۳۰۰][خداوند براى روشن کردن ضعف ایمان و سستى عقیده و کمى آشنایى آنان فرمود: موسى۷براى شما دلائل و معجزاتى آورد که راهنماى صدق و دلیل بر پیامبرى او بود مانند ید بیضاء و بیرون آمدن آب از سنگ و شکافتن دریا و اژدها شدن عصا و. . . که خداوند آنان را «بیّنات»نامید، چون هر بیننده را راهنمایى می کند و روشن می سازد، نشانه ها و معجزات دال بر صدق نبوت است و تنها با اذن الهی و تسخیر از جانب خداوند امکان پذیر است و بشر عادی قادر به انجام آن نیست. سپس گوساله را به عنوان معبود اتخاذ کردید، بعد از آنکه موسى۷از شما جدا شد و به میقات پروردگار رفت. شما ستمکارید.زیرا که کافر شدید و پرستش گوساله نمودید در حالى که پرستش براى غیر خدا، شایستگى ندارد.][۳۰۱]نه تنها نسبت به ماوراى تورات اظهار کفر نمودند، بلکه یهودیان به خود تورات هم کفر ورزیدند.[سؤال از اینکه (پس چرا پیامبران خدا را کشتید؟) فرع و نتیجه ی دعوى یهود است، که مى‏گفتند: «نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا»تنها به تورات که بر ما نازل شده ایمان داریم، و حاصل سؤال این است که: اگر اینکه مى‏گوئید: (ما تنها به تورات ایمان داریم) حق است، و راست مى‏گویید، پس چرا پیامبران خدا:را مى‏کشتید؟، و چرا با گوساله‏پرستى به موسى۷کفر ورزیدید؟و در آن دو قول مطرح است: اولاً این گفتار را در حقیقت از روى استهزاء و تمسخر گفتند و منظور این است: گفتار تو را شنیدیم و امر تو را نافرمانى کردیم. ثانیاً آنان چنین گفتارى نداشتند ولکن عملکردشان مطابق با این گفتار و به اصطلاح زبان حالشان بود.][۳۰۲]خداوند از رسول خود می خواهد که در تکذیب ادعای آنان در ایمان به کتاب تورات (نازل شده بر آنان) بگوید: تورات که شما را از قتل انبیاء:نهی کرده است، پس چگونه با ایمان به تورات، انبیاء را کشتید و بار دیگر آنها را تکذیب می کند. موسی۷با آیات روشن که دلیل صدقش بود نزد شما آمد، ولی شما با رفتن او به میقات، گوساله ای برای خود اختیار کردید.[منظور از«بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ. . .»قرآن کریم است. اینجا از منزل علیه(محمّد۶)اسمی به میان نیامده: اولاً به سبب روشن شدن این مطلب و دیگر با توجه به اینکه در وجوب ایمان به کتاب، علم به فرستاده شدن آن از سوی خداوند کفایت می کند. وقتی در جان آدم مسجل شود که قرآن از سوی خداوند است به دنبال آن، این مطلب هم در جان آدمی نقش می بندد که قرآن بر محمّد۶نازل شده است. پاسخ یهودیان به عناد و لجاجت آنان دلالت دارد. از آنها خواسته می شود که به تمام کتب آسمانی ایمان آورند اما آنها تنها خود را مقید به کتاب نازل شده برخویش (تورات) می کنند. تنها به برخی از کتب آسمانی ایمان می آورند. بی شک ایمان آوردن به برخی و کافر شدن به برخی دیگر به معنی کفر به همگی آنان است و کفر یهودیان به قرآن کریم را صراحتاً بیان می دارد.][۳۰۳] بنا به قول طبری،[منظور از (وراء)،(سوی) است.(وراء) یعنی(به جز تورات) این که قرآن، تصدیق کننده ی تورات یهودیان می باشد به معنای آن است که تورات به نبوت رسول۶دلالت دارد.][۳۰۴] زمخشری می گوید:[از آنجا که آنها به آنچه مطابق تورات است کافر شدند از این رو پس در واقع به تورات کافر شده اند.][۳۰۵] خداوند به رسول خود۶دستور می دهد آنها را توبیخ کند و با دلیلی الزامی، ادعای ایمان آنها به تورات را باطل نماید که اگر به تورات ایمان دارید پس چرا وقتی تورات، کشتن انبیاء:را حرام کرده و امر به تصدیق و اطاعت می دهد، عملی خلاف آن انجام دادید. و بار دیگر در رد ادعای آنان مبنی بر اطاعت تنها از کتاب نازل شده به خویش یعنی تورات می فرماید: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا ءَاتَیْنَاکُم بِقُوَّهٍ وَ. . .»[۳۰۶] شما آن زمان از پذیرش و اطاعت از تورات سر باز زدید.خداوند به رسول خود دستور می دهد که آنان را به خاطر دروغ هایشان توبیخ کند.آنگاه از پاسخ آنان که نشان از عنادشان دارد حکایت می کند«قَالُواْ سمَِعْنَا وَ عَصَیْنَا»زمخشری گوید:[خداوندبه آنها گفت: گوش کنید یعنی بپذیرید و اطاعت کنید.اما آنها گفتند شنیدیم اما نه شنیدن برای اطاعت.][۳۰۷]درمیان مفسرین درباره ی اینکه آیا این لفظ حقیقتاً بر زبان آنها جاری شده یا اینکه آنها مرتکب عملی شدندکه مجازاً به همین معنا بوده، اختلاف نظر است. فخر رازی گوید:[اکثر مفسرین معتقدند آنها تحقیقاً چنین حرفی زدند. ابومسلم گوید: ممکن است به معنی این باشد که شنیدند اما عصیان کردند، و بعد این مطالب در قالب گفتار بیان شده در حالی که آنها چنین حرفی نزدند. ولی احتمال اول درست تر است چون عدول از ظاهر کلام بی دلیل جایز نیست.][۳۰۸] «أُشْرِبُواْ فىِ قُلُوبِهِم الْعِجْلَ»: اشاره به تعلق خاطر شدید یهودیان و علاقه آنان به گوساله دارد به طوری که این علاقه همچون آمیخته شدن آب در اعماق بدن، در قلبهایشان استقرار داشت. علاقه ی آنان به گوساله، از کفر سابق آنان نشأت می گیرد.«إِیمَانُکُمْ»اضافه شدن«إِیمَانُ»به «کُمْ»از جهت تهکم و نوعی ریشخند است، که خردهای آنان به استهزاء گرفته می شود. اینکه ایمان آنها ایمان واقعی نیست، بلکه ایمانی موهوم است. دکتر محمّد عبدالله درّاز درباره ی این آیه می گوید:[«کلام قرآن را در این زمینه نصیحت وار توصیف می نماید که کلام الله برای دعوت از یهود به ایمان آوردن به قرآن، از آنها خواسته است همچون تورات، به قرآن ایمان آورند و اضافه می کند مگر نه اینکه شما به خاطر منزل بودن تورات از سوی خداوند متعال، به تورات آورده شده توسط حضرت موسی۷ایمان آوردید؟ قرآنی که حضرت محمّد۶آورده نیز، از سوی خداوند بر او نازل شده پس به قرآن هم ایمان آورید. قرآن برای این منظور به جای تصریح به اسم قرآن، به کنایه از آن سخن می راند«ءَامِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ»در اینجا با ذکر دلیل، دعوت صورت می گیرد، چرا که دعوت و دلیل در یک لفظ جمع شده است. عدم ذکر نامی از محمّد۶به عنوان (منزل علیه) بدین حکمت است که اولاً در واقع او جزء کامل کننده ی وصف قرآن منزل محسوب می شود و ثانیاً آن که رسیدن این نام به گوش دشمنان باعث کینه ها و دشمنی ها می شود و در آن صورت هدف مورد نظر در اصلاح و ایجاد الفت محقق نمی گردد. پاسخ یهودیان این است که ما فقط به صرف اینکه تورات از سوی خدا نازل شده به آن ایمان نداریم، بلکه به خاطر این به آن ایمان داریم زیرا خداوند تورات را برای ما فرستاده است. اما قرآن بر ما نازل نشده پس قرآن شما برای خودتان، و تورات ما نیز برای خودمان. پس هر امتی شریعت و روش خود را داشته باشد. قرآن تمام این معنا را در عبارت «نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَیْنَا»به ایجاز بیان می کند. و انحصار ایمان آنها، تنها به آنچه بر آنان نازل شده، در واقع به کفر آنان نسبت به غیر خود اشاره دارد، لذا در توضیح سخن آنان می فرماید «یَکْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ»بعد نوبت به مجادله و مناقشه در آنچه ظاهر کردند و آنچه در باطن پنهان داشتند می رسد. می بینیم خداوند به جای هر سخنی در باب ادعای ایمان آنها به کتابشان، وجوب ایمان به سایر کتابهای منزل از ادعای آنان را نتیجه می گیرد: چگونه ایمان به کتابتان موجب کفر نسبت به آنچه مانند کتابتان حق است، بلکه تمام حق است،«وَ هُوَ الْحَق»می باشد؟ آیا حق با حق در تعارض است و ایمان به یکی، موجب کفر به دیگری است ؟ مسئله ی کتاب جدید و کتابهای آسمانی قبلی، مسئله ی دو حق نیست. گاه دو چیز هر دو حق هستند، ولی همدیگر را تکذیب نمی کنند، بلکه در دو شأن مختلف هستند که شاهدی بر برخی از یکدیگر نیستند، ولی این کتاب آسمانی به عنوان شاهد و تصدیق کننده ی کتابهای آسمانی قبلی آمده؛ پس چگونه مؤمنانِ به کتب قبلی، آن را تکذیب می کنند. مرض عناد و کفر از گذشته در وجود یهودیان بوده و قلوب آنان از آن سیراب گشته است. کفر به آنچه بر محمّد۶نازل شده، در واقع ادامه ی سلسله کفرهای آنها بر آنچه بر آنان نازل گشته بود، می باشد و برای این مطلب شواهد تاریخی مقتضی بیان می شود که به هیچ وجه قابل انکار نیستند: «قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنبِیَاءَ اللَّهِ مِن قَبْلُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِین»قرآن کریم به شیوه ای زیبا نتیجه را به دست می آورد به طوری که شنونده از تکذیب آنچه در کتابهایشان بیان شده می فهمد آنها نسبت به خود کتابشان نیز دروغ می گویند. آیا کسی که به گفتارصادقانه ی تو دروغ می بندد، می تواندمصدق و تصدیق کننده ات باشد؟و آیا تکذیب کننده ی تو پشتیبان و تصدیق کننده ی تست؟و بار دیگر نمونه ای از نادرستی و انحرافات آنان همچون پرستش گوساله را، ذکر می کند و نهایتاً با دو واژه ی «ظلم»و«بِئْسَمَا »نهایت زشتی و پستی آنان را نشان می دهد][۳۰۹].
ب) نکات آیات جهت ایجاد الگو
با توجه به انچه گذشت:
۱- بهانه ی دروغین یهودیان در دعوت به پذیرش اسلام، که ما تنها مکلف به ایمان به تورات هستیم.
۲- یهودیان نه تنها نسبت به ماوراى تورات اظهار کفر نمودند، بلکه به خود تورات هم کفر ورزیدند.
۳- ایمان این دسته از یهودیان، ایمان واقعی نیست، بلکه ایمانی موهوم است که قرآن کریم با نوعی ریشخند، خردهای آنان را به استهزاء می گیرد.
۴- اینکه قرآن، تصدیق کننده ی تورات یهودیان می باشد، به معنای آن است که تورات به نبوت رسول اکرم۶دلالت دارد.
آنچه بر این اساس می تواند الگو قرار گیرد این است که آن دسته از یهودیان که برای برتری طلبی ومنحصر کردن ایمان در آنچه بر آنان نازل شده، در واقع به کفر آنان نسبت به غیر خود اشاره دارد، خداوند به جای هر سخنی در باب ادعای ایمان آنها به کتابشان، وجوب ایمان به سایر کتب منزل از ادعای آنان را نتیجه می گیرد و درحقیقت می آموزد که فرستنده ی تمام کتب آسمانی، واحد است و لذا باید به تمامی رسولان وی:و کتب آسمانی(حقیقی نه تحریف شده) ایمان داشت.
۲-۲-۶- ادعای یهود مبنی براین که هدایت تنها در پیروی از آئین یهود است
یهودیان مدعی هستند که تنها راه آنان حق بوده و به هدایت و حقیقت، می انجامد و هر کس یهودی نباشد در واقع هدایت یافته نیست و مخالفان طریقت آنان، در حقیقت به دور از راه درست و صواب هستند. شهادت خداوند مبنی بر حنیف بودن ابراهیم۷و بری بودن از یهودیت و نصرانیت نزد اهل کتاب وجود دارد که از طریق قرآن به آنها ابلاغ شده است. این آیه می تواند در انکار و عدم اقرار اهل کتاب به خبر قرآن مبنی بر یهودی و نصرانی نبودن ابراهیم۷باشد.
وقتی کلام الله به تبعیت از پیامبر۶دعوت نمود، برخی از اهل کتاب به او ایمان آوردند و از اوصاف و نشانه های ذکر شده در کتاب هایشان سخن گفتند. برخی نیز موارد ذکر شده در این دو کتاب را منکر نشدند، ولی گفتند مدلول این اشارات، پیامبری است که هنوز نیامده.
لذا برخی از اهل علم و اهل تحقیق در گذشته و حال، به تحقیق و بررسی بشارت ها و اوصاف وارد شده دراین دو کتاب پرداختند و وجه انطباق آنها را با حضرت پیامبر۶روشن ساختند. به طوری که کوچکترین تردیدی برای طالب حقیقت باقی نمی ماند که او همان رسولی است که انبیاء به بعثت و رسالت وی بشارت دادند. از جمله این بشارت ها مطلب بیان شده در داستان حضرت داود۷کتاب مقدس فعلی است:«. . . ذریّت تو را که از صلب تو بیرون آید، بعد از تو استوار خواهم ساخت، و سلطنت او را پایدار خواهم نمود، او برای اسم من خانه ای بنا خواهد نمود و کرسی سلطنت او را تا به ابد پایدار خواهم ساخت»[۳۱۰] از آنجائی که روایتی[۳۱۱] وارد شده است که امت اسلام مسائلی چون مسائل قوم بنی اسرائیل را پشت سر خواهند گذارد، می توان از این مطلب در مورد حضرت داود۷وفرزند برومندش حضرت سلیمان۷به حضرت ابراهیم۷و فرزند برومندش حضرت اسماعیل۷که خانه ی خدا را ساختند یاد نمود. بدین واسطه حضرت محمّد۶از سلاله ی پاک حضرت اسماعیل مشخص می گردد که با پدر بزرگوارشان حضرت ابراهیم۷،خانه ی خدا را به اسم«بیت الله»بنا نمودند. در پایان آیه، خداوند متعال به اهل کتاب هشدار می دهد که به اتکاء انتساب نژادی به اجداد صالح و پیامبر۷، و شفاعت اجدادشان نباشند، چرا که در واقع این اعتماد نوعی امید واهی و خیال و پنداری باطل است.و آیه مؤکداً به اهل کتاب گوشزد می کند در مقابل شما دینی قرار دارد که به پیروی از آن دعوت شدید، دعوتی که توأم با دلیل و حجت و برهان است. پس در دلائل صحت آن و حکم والای آن بیاندیشید و به ادعای اینکه پیامبران گذشته بر طریقت شما بودند، این دین را رد نکنید چرا که این ادعا سودی به حال شما ندارد.
الف) نگاهی به تفاسیر
این ادعای یهودیان در آیات قرآن کریم مطرح شده است.[۳۱۲] از آنجایى که هم یهودیان و هم مسیحیان ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط:را از اهل دین و آئین خود مى‏شمردند، یهودیان آن حضرات را یهودى و مسیحیان، مسیحى مى‏پنداشتند و معتقد بودند که آئین و کیش حق از نصرانیت و یهودیت همان آئین و کیشى است که به موسى و عیسى۸دادند.[۳۱۳][از ابن عباس روایت شده است: عبدالله ابن صوریا الأعور به رسول خدا۶گفت: تنها ما هدایت شده هستیم، پس محمّد از ما پیروی کن تا هدایت شوی ! نصاری هم همین را گفتند و خداوند آیات ۱۳۵تا ۱۴۰درسوره ی بقره را نازل فرمود.][۳۱۴]عبارت«وَ قَالُواْ کُونُواْ هُودًا»حکایت از ظن وخیال اهل کتاب دارد و اینکه هر یک از یهودیان و مسیحیان هدایت را منحصر به تبعیت از آئین خود می دانستند و هریک دیگری را تکفیر می نمود. آنگاه خداوند پاسخ لازم را به رسولش بیان می کند:«قُلْ بَلْ مِلَّهَ إِبْرَاهِمَ حَنِیفًا وَ مَا کاَنَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»ملت به معنای دین است.[«حنیف. . . - مستقیم، متمایل از باطل به سوى حق» و به همین جهت شریعت ابراهیم«حنفیه»یعنى متمایل از یهودیت و نصرانیت نامیده شده است و درحدیث است که‏ محبوبترین شریعت‏ها در نزد خدا«حنفیه»است که بر اساس سهولت پایه‏گزارى شده است و آن شریعت اسلام است که در آن مشقتى نیست.][۳۱۵][حنیف در اصل به معنای روی بر گرداندن از هر دین باطل، به سوی دین حق است. وصف ابراهیم۷، به حنیف در واقع متضمن این معناست که آن حضرت۷از ادیان باطل دوران خویش به دین حقی که خداوند به وی فرمود روی کرد. برخی از مفسرین حنیف را مشتق از واژه ی «حنف»به معنای اعتدال و مستقیم بودن می دانند. ][۳۱۶]
فخررازی می گوید:[اهل لغت«زبان شناسان»درباره ی واژه ی «حنیف»دو نظر دارند. اول:«حنیف»به معنای درست، راست و مستقیم است. از این رو به خاطر خوشبینی به فرد لنگ«احنف»می گویند. به روایت از محمّدبن کعب القرظی هر کس تسلیم خداوند شود و انحراف در زمینه ای نداشته باشد حنیف نامیده می شود.
دوم: «حنیف»یعنی«مایل»، چرا که «احنف»کسی است که هر یک از پاهایش از ناحیه انگشت به سوی پای دیگر کج و متمایل است. «تحنف»یعنی کج شد، مایل شد. معنی آیه این است که ابراهیم۷به دین خداوند مایل شد یعنی روی کرد و قول خداوند«بَلْ مِلَّهَ إِبْرَاهِمَ حَنِیفًا»در واقع مخالفت بایهودیان و مسیحیان است][۳۱۷]
لذا هر دو دسته از مفسرین به یک معنا قائلند و هر دو، روی کردن به باطل را از حنیف نفی می کنند و پایداری در راه حق و بر جاده ی حق بودن را صفت حنیف می دانند.«بَلْ»در ابتدای جمله، مفهوم جمله ی قبل را نفی می کند. جمله ی قبل،«وَ قَالُواْ کُونُواْ هُودًا»می باشد و«بَلْ»با نفی این قول، اثبات می کند که هدایت تنها در تبعیت از روش و راه ابراهیم۷و پیروان راه او یعنی محمّد۶است. در این دو بخش از آیه، یهودیان به تبعیت از آئین صحیح و راه و روش مستقیم و دور ازشرک ابراهیم۷دعوت می شوند.و تلویحاً اشاره می شودکه آئین آنان درست نیست و بر جاده ی مستقیم حق، قرار ندارد و ادعای آنان در پیروی از ابراهیم۷، ادعایی بی اساس است چرا که آنها برای خداوند شریک قائل می شوند و به خداوند نسبت ناروا می دهند.
علامه طباطبائی می گوید:[اینک در این آیه نتیجه مى‏گیرد که اختلاف و انشعاب‏هایى که در بشر پیدا شده، دسته‏اى خود را یهودى، و دسته‏اى دیگر مسیحى خواندند، همه ساخته‏هاى هوى و هوس خود بشر است، و سخن کوتاه این که جمله: «وَ قَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى‏»اجمال این تفصیل است که «وَ قَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى‏ تهَْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّهَ إِبْرَاهِمَ حَنِیفًا»، یعنى یهود گفتند. بیائید همه یهودى شوید، تا هدایت یابید، نصارى هم گفتند: بیائید مسیحى شوید، تا همه راه یابید، و منشأ این اختلاف دشمنى ما بین ایشان با یکدیگر بود. سپس خداوند همگان را به یک پاسخ کامل و یک رویکرد یکپارچه توصیه می کند، و می خواهد از تعصب دست بردارند و از وحی الهی که خداوند رسولش را منذر و مبشّر به آن قرار داده تبعیت کنند و میان پیامبران الهی:تفاوت قائل نشوند: «قُولُواْ ءَامَنَّا بِاللَّهِ»][۳۱۸] فخررازی گوید:[اگر گفته شود، ایمان به ابراهیم، موسی و عیسی:،در حالی که شریعت آنها منسوخ است؛ چطور جایز می باشد؟ در پاسخ باید بگوئیم: ما معتقدیم که هر یک از این شرایع در دوران و در زمان خود بر پایه ی حق بوده اند و نباید بدانها ایمان نداشت. یهودیان نبوت پیشینیان را با وجود دلایل و معجزات به رسمیت نشناختند و نبوت محمّد۶را با وجود معجزه ی او رد کردند و همینجا است که تفاوت ما با آنان روشن می شود.[۳۱۹] اسباط جمع سبط به معنای نوه است. فرزندان یعقوب، نوادگان ابراهیم و اسحاق:، اسباط نامیده می شوند. قرطبی می گوید: اسباط دوازده فرزند یعقوب۷هستند. فرزندان هر کدام از اینها یک امت شده اند. و روایتی از ابن عباس این معنا را روشن می سازد: تمام انبیای الهی از بنی اسرائیل هستند به جز ده نفر: نوح، شعیب، هود، صالح، لوط، ابراهیم، اسحاق، یعقوب، اسماعیل:و محمّد۶٫][۳۲۰] [خداوند سبحان در این آیه بدون تکرار فعل، عیسی۷را به موسی۷عطف کرده است، چرا که عیسی۷در تصدیق تورات آمد و تنها برخی احکام ساده ی آن را منسوخ کرد«وَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَینْ‏َ یَدَىَّ مِنَ التَّوْرَئهِ وَ لِأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِى حُرِّمَ عَلَیْکُمْ»[۳۲۱]خداوند ایمان به خود را بر سایر ایمان ها مقدم داشته، چرا که ایمان به انبیاء و ایمان به آنچه بر آنها نازل شده در واقع متوقف بر ایمان به خداوند متعال است. سپس ایمان به آنچه بر ما مسلمانان نازل شده یعنی«قرآن»بر سایر کتب آسمانی و شریعت ها مقدم گشته است، چرا که ایمان به قرآن باید هم به صورت اجمالی و هم باید به صورت کامل و شامل باشد، اما ایمان اجمالی به شریعت انبیای پیشین کفایت می کند.منظور از آنچه بر مسلمانان نازل شده، قرآن و یا معارف قرآنى است، و سپس آنچه را که بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب:نازل شده، و بعد از آن، آنچه بر موسى و عیسى۸نازل شده ذکر کرد، و اگر موسى و عیسى۸را از سایر انبیاء جدا کرد و آنچه را بر آن دو نازل شده به خصوص ذکر کرد، بدان جهت بود که در آیه ی شریفه روى سخن با یهود و نصارى بود، و آنها مردم را تنها به سوى آنچه بر موسى و عیسى۸نازل شده دعوت مى‏کردند.«لَا نُفَرِّقُ بَینْ‏َ أَحَدٍ مِنْهُمْ»[۳۲۲] نباید میان انبیای الهی تفاوت قائل شد و باید به کلیه انبیاء ایمان داشت.][۳۲۳] [ایمان به یکی و کفر به دیگری در واقع به معنای کافر شدن به تمامی آنان است.«فَقَدِ اهْتَدَواْ» به معنای ترغیب برای پیروی از حق وحقیقتی است که مؤمنان تابع آن می باشند.اگرمثل شما ایمان آوردند هدایت شده هستند و به بلوغ و رشدرسیده اند. آوردن کلمه«مِثْلِ»با اینکه اصل معنا «فَإِنْ ءَامَنُواْ بِمِثْلِ مَا ءَامَنتُم بِهِ »، پس اگر ایمان آورند به آنچه شما بدان ایمان آورده‏اید است، به این منظور بوده که با آوردن آن، شاهرگ دشمنى و جدال را زده باشد، چون اگر مى‏فرمود: (آمنوا بما آمنا به، ایمان آورید به همان دینى که ما بدان ایمان آوردیم) ممکن بود در پاسخ بگویند (نه، ما تنها به آنچه بر خودمان نازل شده ایمان مى‏آوریم، و به غیر آن کافریم، همچنان که همین پاسخ را دادند).ولى اگر به جاى آن بفرماید. که همین طور هم فرمود: (ما به دینى ایمان آوردیم که مشتمل نیست جز بر حق، و در آن غیر از حق چیزى نیست، پس شما هم به دینى مثل آن ایمان بیاورید که غیر از حق چیزى در آن نباشد) در اینصورت خصم دیگر، بهانه‏اى ندارد که جدال کند، و جز پذیرفتن چاره‏اى ندارد، چون آنچه خود او دارد حق خالص نیست.][۳۲۴] صاحب بحرالعلوم گوید گوید:[«وَّ إِن تَوَلَّوْاْ فَإِنمََّا هُمْ فىِ شِقَاقٍ»حال آنان در روی گردانی از دعوت الهی بیان می شود. خداوند به پیامبر۶و مؤمنان وعده می دهدکه در مقابل آنها یاری شان کند و از شر آنها در امان بدارد. خداوند با مبالغه در وصف این صفت را، شدت مخالفت و عناد آنان را روشن می سازد.در ادامه ی آیات، خداوند به پیامبر خود دستور می دهد تا با تذکر یادآوری بیشتر، دلایل آنان را تکذیب نماید«قُلْ أَ تُحَاجُّونَنَا فىِ اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنَا وَ رَبُّکُمْ وَ لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَکُمْ أَعْمَالُکُمْ وَ نحَْنُ لَهُ مخُْلِصُونَ»دو دلیل در ابطال ادعای اهل کتاب است.آنها ادعا کردند که بودن امر پیامبری در میان آنها شایسته تر است اما در رد ادعای آنان گفته می شود که نسبت بندگان به خداوند متعال یک نسبت واحد است. او پروردگار و آنها بنده هستند و درجه بندی بندگان بر اساس اعمال نیکو و اخلاص برای خداوند صورت می گیرد. خداوند بهتر از هر کس می داند که رسالتش را کجا قرار دهد و وحی خود را در هر کس شایسته بداند قرار می دهد. اینک اراده کرده است وحی خود را بر محمّد۶نازل کند و دین این پیامبر عربی امی را، دین جاودان وهدایت و نور و رستگاری دنیا و آخرت قرار دهد.در آیه، اعمال مسلمانان نیکو و اعمال مخاطبان ناپسند توصیف نشده است، چرا که در این صورت مخاطبان از شنیدن سخنان حق روی بر می گردانند.][۳۲۵]در اینجا به طورکنایه و به گونه ای لطیف اشاره می شود که مخاطبان نسبت به خداوند اخلاص ندارند و می فرماید ما نسبت به خداوند مخلص هستیم و مثل دیگران ایمان خود را به شرک نیآمیخته ایم. استفهام در آیه همراه انکار است و انکار دلایل آنها در دین خداوند و انکار گفته ی آنها مبنی بر اینکه ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب:و اسباط همگی یهودی یا نصرانی بودند و می فرماید:«قُلْءَ أَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ»سخن آنها با علم خداوند تطابق ندارد و خداوند به ما خبر داده است که ایشان همه از یهودیت و نصرانیت به دور و بلکه همه مسلمان بودند. یعقوب۷هنگام مرگ به فرزندانش وصیت کرد که بر دین اسلام از دنیا بروند. تورات و انجیل نیز در واقع بعد از تمامی این انبیاء:، نازل شده اند و بی شک هرگز اهل کتاب نمی توانند ادعا کنند که از خدا بیشتر می دانند چون در صورت چنین ادعایی باید به آنها بگوئیم اساساً ادعای شما پوچ و باطل است. نهایتاً آیه با سخنی جامع و محکم تمامی دلایل آنها را رد کرده و می فرماید:«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَدَهً عِندَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»هیچ کس ظالم تر از کسی که شهادت ثابت الهی را کتمان کند نیست و خداوند شهادت می دهد که این انبیاء یهودی و نصاری نبوده بلکه بر دین اسلام بودند.] طبری می گوید:[در مورد ابراهیم،اسماعیل،اسحاق و یعقوب:و اسباط، یهودیان و مسیحیان از چه شهادتی از سوی خداوند باخبر بودند؟ در پاسخ گفته می شود:[شهادت خداوند در مورد حنیف و مسلمان بودن انبیاء نزد یهود و نصاری در تورات و انجیل موجود بوده و خداوند به آنها دستور می دهد از سنت و آئین خود تبعیت کنند، ولی در زمان دعوت نبی خدا۶به اسلام، آنها منکر این مطلب شدند وگفتند:«وَ قَالُواْ لَن یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلَّا مَن کاَنَ هُودًا أَوْ نَصَارَى‏»[۳۲۶] و گفتند:«وَ قَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى‏ تهَْتَدُواْ»]«وخداوند این آیات را در تکذیب سخن آنها و کتمان حقیقت و دروغ بستن به انبیاء الهی نازل فرمود. »[۳۲۷] دروزه گوید: [این قول از روی ظن و آرزو و هوای نفس بود.][۳۲۸]
ب) نکات آیات جهت ایجاد الگو
۱- ‏ محبوبترین شریعت‏ها در نزد خدا «حنفیه»است که بر اساس سهولت پایه‏گزارى شده است و آن شریعت اسلام است که در آن مشقتى نیست.
۲- وجوب ایمان به انبیاء،زیرا ایمان به یکی وکفر به دیگری موجب کافرشدن به تمامی ایشان است.
۳- هیچکس ظالمتر از کسی که شهادت ثابت الهی را کتمان کند نیست و خداوند شهادت می دهد که این انبیاء(ابراهیم۷و. . .) یهودی و نصاری نبوده اند.
۴- خداوند در ردّ ادعای اهل کتاب، مبنی بر اینکه تنها آئین آنان طریق هدایت است و همچنین برای ترغیب پیروی از حق و حقیقتی که مؤمنان تابع آن می باشند، می فرماید: اگر مثل شما (که از آیین خالص ابراهیم۷پیروى می کنید)ایمان آوردند هدایت شده هستند و به بلوغ و رشد رسیده اند.
۵-[اختلافات وانشعابات فِرَقِ یهود ونصاری، ‌مولود هوی و هوسهای ایشان بوده و ساختگی است.][۳۲۹]
۲-۲-۷- ادعای یهود مبنی براین که نسبت به امیین بر ما حرجی نیست
از جمله ادعاهای باطل یهودیان و دروغهای آنان این است که می گویند بر ما نسبت به امیین حرجی نیست. یعنی هر کس از امت ما نباشد،حقوقش منسوخ و به اموالش تعدّی می شود. و اگر بی هیچ قانون و بدون هیچ حقی اموال غیر یهودیان گرفته شود، یهودیان سرزنش نمی شوند و به سبب آن مورد عِقاب قرار نمی گیرند.
الف) نگاهی به تفاسیر
قرآن ادعای باطل آنها را [۳۳۰]بیان کرده و به شدت تکذیب می نماید« وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ. . .»در اینجا به دو گروه کاملاً متفاوت از اهل کتاب اشاره می شود. [نخست دسته ای که امانت را هر قدر هم با ارزش و قیمتی باشد به صاحبش برمی گردانند. امثال افرادی چون عبدالله بن سلام و دیگر مؤمنان اهل کتاب که به حق پاسخ دادند و به پیامبر خاتم۶ایمان آوردند. ابن عباس می گوید:‍۱ نفر،۱۲۰۰ أوقیه نقره (أوقیه تقریباً معادل یک رطل یا ۵/۷ مثقال است) نزد عبدالله بن سلام به امانت گذاشت و او امانت را به صاحبش برگرداند و دسته دوم: گروهی که به امانت وفادار نیستند حتی اگر امانت چیزِ ناچیزی باشد؛ و صاحب امانت در صورتی مجدداً به مال خود دست می یابد که در طلب خود مداومت و اصرار داشته باشد و از هیچ راهی فروگذار ننماید. این گروه به حق کافر شدند و از پیامبر پیروی نکردند و با عمل و گفتار خود با دعوت اسلامی مبارزه نمودند مانند کسی که به فردی به نام(فنحاص بن عازوراء)یک دینار امانت داد و او به خاطر همان یک دینار خیانت کرد. و آیه نازل شد.][۳۳۱]منظور از«قِنطَار»و«دِینَار»در آیه به ترتیب، مقدار زیاد و مقدار اندک است. یعنی برخی از آنان حتی اگر مال زیادی نزدشان به امانت گذاشته شود، امانت را باز می گردانند؛ ولی برخی از آنان نیز حتی به مال اندک خیانت می کنند و امانت را پس نمی دهند مگر با اصرار زیاد و تلاش و مداومت صاحب مال در مطالبه آن.
طبری می گوید:[ اگر سؤال شود علت این خبر به پیامبر۶چیست؟ چرا که معلوم است همواره برخی از مردم به امانت وفا می کنند و برخی خیانت می نمایند. گفته می شود: مراد از این اخبار در واقع تحذیر و هشدار به مؤمنانی است که چنین کسانی را امین اموال خود قرار می دهند و از آنجا که آنان اموال مؤمنان را بر خود مباح می دانند، به مؤمنان هشدار داده می شود تا نسبت به فریب آنان بیم داشته باشند.][۳۳۲] شیخ طبرسی می گوید: [این آیه «قَائمًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَیْسَ عَلَیْنَا فىِ الْأُمِّیِّنَ سَبِیلٌ » بیان علت خیانت یهودیان و اینکه به خیانت مایل هستند می باشد و در رد کردن سخن یهودیان است. مراد این است که یهود گفتند: ما را در تصرف و غصب اموالى که از عرب به دستمان افتد مانعى و گناهى نیست زیرا آنها مشرکند (از قتاده و سدى). و گفته شده: یهود گفتند که چون اعراب از دین آنان برگشتند، لذا یهودیان حق ایشان را که در نزدشان بود ندادند با این دلیل که وقتى با شما معامله کردیم و بدهکار شدیم شما به دین ما بودید و اکنون که از آن دست برداشتید حقتان ساقط شد و ادعا کردند که این حرف در کتابشان دستور داده شده است. خداوند این سخن را رد می کند و می فرماید:«بَلىَ» این کلمه نفى ما قبل و اثبات ما بعد است گویا می گوید که خداوند به این کار امر نکرده است و آن را دوست نمی دارد، بلکه وفا به عهد و اداء امانت را واجب دانسته است.][۳۳۳] علامه طباطبائی گوید: [ین آیه شریفه به اختلاف فاحشى که اهل کتاب در حفظ امانت‏ها و پیمانها داشتند اشاره مى‏کند و مى‏فهماند اهل کتاب در این باب در دو طرف تضاد و دو نقطه مقابل قرار دارند، بعضى حتى در یک دینار خیانت را روا نمى‏دارند و بعضى دیگر شتر را با بارش مى‏بلعند و نیز اشاره مى‏کند به اینکه طائفه خیانتکار هر چند خیانتشان یک رذیله قومى و مضر است و لیکن این رذیله در بین آنان از یک رذیله دیگر منشا گرفته، رذیله‏اى اعتقادى که جمله:« لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ» آن را حکایت مى‏کند.این طائفه خود را اهل کتاب و غیر خود را امى و بى‏سواد مى‏خواندند، پس اینکه گفتند: بى‏سوادها بر ما سبیلى ندارند، معنایش این است که غیر بنى اسرائیل حق ندارد که بر بنى اسرائیل مسلط شود و به این ادعاى خود رنگ و آب دین زده بودند، به دلیل اینکه قرآن دنبال جمله مورد بحث فرموده:« وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ بَلى‏. . .»، با اینکه خود مى‏دانند دروغ مى‏گویند، دروغ خود را به خدا نسبت مى‏دهند.
آرى یهودیان اینطور معتقد بودند- هم چنان که امروز هم همین عقیده را دارند- که تافته‏اى جدا بافته‏اند و در درگاه خداى متعال احترام و کرامتى خاص به خود را دارند و آن این‏ است که خداى سبحان نبوت و کتاب و حکومت را به ایشان اختصاص داده، هیچ قومى دیگر نمى‏توانند داراى چنین امتیازاتى بشوند، پس سیادت و تقدم بر دیگران هم خاص ایشان است و از این اعتقاد باطل نتیجه‏ها و بر این پایه سست دیوارها چیدند و مثلا غیر اسرائیلى را محکوم کردند به اینکه باید حقوقى را که خدا فقط براى آنان تشریع کرده، رعایت کنند، ایشان ربا بخورند و دیگران ربا بدهند و کمترین اعتراضى هم نکنند، مال مردم را بخورند و صاحبان مال چیزى نگویند، حقوق مردم را پایمال کنند و کسى حق حرف زدن نداشته باشد، براى اینکه تنها اهل کتاب ایشانند و دیگران امى و بى‏سواد، پس اگر خوردن مال مردم حرام است براى غیر اسرائیلى است که نمى‏تواند مال اسرائیلى را بخورد و همچنین براى اسرائیلى تنها خوردن مال اسرائیلى دیگر و پایمال کردن حقوق اسرائیلى دیگر حرام است، اما مال غیر اسرائیلى و حقوقش بر اسرائیلى مباح است.][۳۳۴]
[«سَبِیل»به معنای دلیل قابل التزام است و در اصل به معنای راه و روش است. به این اعتبار که پایبندی و تحمل عواقب بر اساس آن صورت می گیرد. بدین معنا که امتناع گروه خیانتکار از وفای به عهد و انکار حقوق و امانت دیگران به علت پندار خام آنان است که اموال عرب امّی و بی سواد را بر خود حلال شمرده و نزد خداوند به خاطر آن بازخواست نمی شوند و چون امّی ها بر آئین آنان نیستند هرگز به خاطر تعدّی به آنان، مورد سرزنش و نکوهش قرار نمی گیرند. یهودیان گمان می کنند طبق کتاب خود، قتل مخالفان و گرفتن اموال آنان مباح است و نباید نسبت به غیر یهود حرمت قائل شوند. این اخلاق پست، ریشه در سرشت یهودیان دارد چون خودخواهی آنان باعث شده است که کتابشان را مطابق میل خود تحریف کنند، برای مثال، تورات ربا را مطلقاً حرام کرده می گوید: اگر به برادرت قرض دادی از او ربا نگیر. یهودیان این دستور را تحریف کردند و واژه ی (اسرائیلی)بدان افزودند و اگر به برادر اسرائیلیت قرض دادی از او ربا نگیر. بدین ترتیب،گرفتن ربا در بین خودشان حرام و نسبت به دیگران حلال گشت، چرا که آنان رابطه برادری نسبت به دیگر انسانها احساس نمی کنند ! سخن خدا « وَ یَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»،در واقع پاسخ به آنها و تکذیب پندار آنان است که قائل هستند که نسبت به امیین بر آنها حرجی نیست. خداوند متعال هرگز چنین حق تصرفی را در نظر نگرفته و عقل سلیم هم تأئید نمی کند، اصول اخلاقی شرافتمندانه باید بدونِ هیچ تمایزی،نسبت به همه یکسان اجرا گردد.نبی اکرم۶بیان فرمودند که امانت فرد نیکوکار و انسان نابکار باید ادا شود.][۳۳۵] ابن جریر از سعیدبن جبیر نقل کرد که[ وی سبب نزول آیه« وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ» را این طور گفت: رسول خدا۶فرمود: تمام امور دشمنان خدا،در جاهلیت از نظر من مردود است؛ مگر این مطلب که امانت را نسبت به نیکوکار و نابکار باید ادا شود.][۳۳۶] خداوند با جمله دیگری دروغ آنان را تأکید و تکذیب می کند«بَلىَ مَنْ أَوْفىَ‏ بِعَهْدِهِ» و«بَلىَ» حرف اثبات، در اثبات آنچه یهودیان در گفته ی خود نفی کردند، می باشد « لَیْسَ عَلَیْنَا فىِ الْأُمِّیِّنَ سَبِیلٌ»، یعنی ای یهودیان قضیه بر خلاف پندار شماست و حقیقت این است که با این عمل، شما نسبت به آنان مرتکب گناه می شوید و با حلال کردن اموال دیگران بدون داشتن حق به آن، گرفتار عذاب می گردید. به خدا و رسول۶ایمان بیاورید و به عهد خود با عرب و غیر عرب، وفادار باشید و توبه کنید. و خداوند در یک جمله به طور کلی حکم عادلانه را دلیل و حجت قرار می دهد: «بَلىَ مَنْ أَوْفىَ‏ بِعَهْدِهِ». محمّد عبده گوید:[ پاسخ داده شده به یهودیان، در واقع قاعده ای کلی از قواعد دین محسوب می شود. اینکه وفای به عهد و پرهیز از سایر معاصی، بنده ای را به خدا نزدیک می کند و شایسته ی محبت خدا می نماید، نه اینکه منسوب به کدام امت است. . . از همین قاعده، اشتباه یهودیان و پندار باطل آنان فهمیده می شود و در واقع کنایه از این است که افرادی که چنین گمانی دارند، اهل تقوا نمی باشند. این امر یکی از ارکان اساسی هر دینِ استوار، محسوب می شود.][۳۳۷]
ب)نکات آیات جهت ایجاد الگو
۱- یهودیان با بهانه ی بر ما نسبت به امیین حرجی نیست، در امانت خیانت می کنند و با این گفته ی خود به خدا دروغ می بندند در حالی که به دروغ خویش آگاهند. تورات به هیچ وجه دستوری مبنی بر حلال نمودن مال امیین و خیانت به آنان ندارد، بلکه تورات دستور می دهد که در ادای امانت به صاحبش، به طور شایسته رفتار شود و خداوند متعال هرگز چنین حق تصرفی را در نظر نگرفته و عقل سلیم هم آن را تأئید نمی کند.
۲- اصول اخلاقی شرافتمندانه باید بدونِ هیچ تمایزی، نسبت به همه ی انسانها یکسان اجرا گردد.
۳- تورات ربا را مطلقاً حرام کرده است.[۳۳۸]
۴- مراد از ذکر عمل یهود برای پیامبر۶:تحذیر و هشدار به مؤمنانی است که چنین کسانی را امین اموال خود قرار می دهند تا نسبت به فریب آنان بیم داشته باشند
آنچه بر این اساس می تواند الگو قرار گیرد این است که محبت خداوند نسبت به بنده، با دو امر حاصل می شود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ب.ظ ]




بولینو، ترنلی و بلودگود[۱۶](۲۰۰۲) رفتار شهروندی سازمانی را به عنوان میل و انگیزه کارکنان در فراتر رفتن از الزامات رسمی شغل به منظور یاری کردن یکدیگر، همسو کردن منافع فردی با منافع سازمانی و داشتن علاقه ای واقعی نسبت به فعالیتها و مأموریتهای کلی سازمان تعریف کرده اند. آنان بر این عقیده هستند که رفتارهای شهروندی به طور کلی دارای دو خصیصه عمومی هستند: اولاً آنها به طور مستقیم قابل تقویت نیستند (به عنوان مثال، نیازی نیست که آنها از جنبه فنی بخشی از شغل یک فرد باشند) و ثانیاً آنها ناشی از تلاشهای ویژه و فوق العادهای هستند که سازمان به منظور دستیابی به موفقیت، از کارکنانش انتظار دارد( کورکماز و ارپکل[۱۷]، ۲۰۰۹).
همچنین اورگان، پودساکوف و مکینزی رفتار شهروندی سازمانی را به عنوان رفتارهای فردی و داوطلبانه که باعث ارتقای اثر بخشی و کارایی عملکرد سازمان می‌شود، اما مستقیماً به وسیله سیستم های رسمی سازمان به آن پاداش داده نمی شود، تعریف می‌کنند( هال[۱۸]، ۲۰۹).
۲ـ۱ـ۲ـ ویژگی های کلیدی رفتار شهروندی
نوعی رفتار است فراتر از آنچه برای کارکنان سازمان به طور رسمی تشریح گردیده است

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

رفتاری است که به صورت اختیاری و بر اساس علایق فردی می باشد
رفتاری است که به طور مستقیم پاداشی به دنبال ندارد و یا از طریق ساختار رسمی سازمانی مورد قدردانی قرار نمی گیرد
رفتاری است که برای عملکرد سازمان و موفقیت عملیات سازمان خیلی مهم است. (مستبصری و نجابی ،۱۳۸۷، رضایی کلید بری و باقر سلیمی ،۱۳۸۷، اسلامی،۱۳۸۷ )
تحقیقات صورت گرفته در زمینه رفتارهای شهروندی سازمانی عمدتاً بر سه نوع می باشند : گروهی از تحقیقات بر پیش بینی عوامل ایجاد کننده رفتارهای شهروندی سازمانی متمرکز بوده اند.
در این زمینه عواملی از قبیل رضایت شغلی، تعهد سازمانی، هویت سازمانی، عدالت سازمانی، اعتماد، انواع رهبری، رابطه رهبر و پیرو به عنوان عوامل ایجاد کننده رفتارهای شهروندی سازمانی مطرح شده است.
از سوی دیگر، برخی تحقیقات بر پیامدهای رفتارهای شهروندی سازمانی متمرکز بوده اند، در این زمینه عواملی از قبیل عملکرد سازمان، اثربخشی سازمانی، موفقیت سازمانی، رضایت مشتری، وفاداری مشتری و سرمایه اجتماعی مطرح شده است.
گروهی از تحقیقات نیز منحصراً بر روی مفهوم رفتارهای شهروندی سازمانی متمرکز بوده اند و تلاش کرده اند تعریف جدیدی از آن داشته باشند، ابعاد آن را مشخص کنند و یا با کمک روش تحلیل عاملی مقیاس های استانداردی برای سنجش این مفهوم ایجاد کنند . (مستبصری و نجابی،۱۳۸۷؛ رضایی کلید بری و باقر سلیمی،۱۳۸۷)
۲ـ۱ـ۳ـ عناصر رفتار شهروندی
عناصر کلیدی رفتار شهروندی سازمانی عبارتند از :

    1. نوعی رفتار است که فراتر از آنچه که برای کارکنان سازمان به طور رسمی تشریح گردیده است؛
    1. نوعی از رفتار است که به صورت اختیاری و بر اساس اراده فردی می‌باشد؛
    1. رفتاری است که به طور مستقیم پاداشی به دنبال نداشته و یا از طریق ساختار رسمی سازمانی مورد قدردانی قرار نمی گیرد؛
    1. رفتاری است که برای اثر بخشی و کارایی عملکرد سازمان و موفقیت عملیات آن خیلی مهم است( کاسترو[۱۹] و همکاران، ۲۰۰۴).

با توجه به تعاریف ارائه شده، از انسان به عنوان شهروند سازمانی انتظارات خاصی وجود دارد. این توقع وجود دارد که رفتار کارمند طوری باشد که بیش از الزامات نقش و فراتر از وظایف رسمی در خدمت اهداف سازمان فعالیت کند. بر مبنای بررسیهای محققان از رفتار شهروندی از جهت عملی و تئوریک، نتیجه گرفته اند رفتارهای شهروندی نوعاً از نگرش مثبت شغلی، ویژگی‌های وظیفه ای و رفتارهای رهبری ناشی میشوند. بنابراین، تحقیقات پیشین نشان می‌دهند افراد احتمالاً وقتی از شغل خود راضی باشند، و وقتی که به آنها وظایفی واگذار گردد که به خودی خود رضایت بخش هستند، یا وقتی که آنها رهبرانی حمایت کننده و الهام بخش دارند، خیلی بیش از الزامات رسمی شغلی شان کار می‌کنند( بولاینو و تورنلی[۲۰]، ۲۰۰۳).
گراهام[۲۱] با به کار بردن دیدگاه تئوریکی خود که مبتنی بر فلسفه سیاسی و تئوری مدرن علوم سیاسی بود، مطرح می‌کند که ما سه نوع رفتار شهروندی داریم:
« اطاعت » ؛ این واژه میل کارکنان به پذیرش و پیروی کردن از قوانین، مقررات و رویه های سازمانی را توصیف می‌کند.
« وفاداری » ؛ میل کارکنان به فداکاری و قربانی کردن منافع شخصی در راه منافع سازمانی و حمایت و دفاع از سازمان را توضیح می‌دهد.
« مشارکت » ؛ میل کارکنان به درگیر شدن فعال در همه ابعاد زندگی سازمانی را توصیف می‌کند. وان داینی، گراهام و داین سچ[۲۲] در کار تجربی نشان دادند مشارکت به طور واقعی سه شکل دارد :
الف) مشارکت اجتماعی: این بعد از مشارکت درگیر بودن فعال کارکنان در امور شرکت و مشارکت در فعالیتهای اجتماعی در سازمان را توصیف می‌کند (مثل حضور در جلسات غیر اجباری و محترم شمردن مسائل سازمانی و پا به پای آن حرکت کردن).
ب) مشارکت حمایتی: این بعد از مشارکت به میل کارکنان برای حضوری مؤثر و پر رنگ در مباحث و جلسات سازمانی به منظور بهبود سازمان از طریق پیشنهاد دادن، ابداع و همچنین تشویق کارکنان به بیان آزادانه عقائدشان می‌پردازد.
ج) مشارکت عملی (وظیفه ای): این بعد، مشارکت کارکنان را که فراتر از استانداردهای مورد نیاز کاری است، توصیف می‌کند (به عنوان مثال قبول کردن داوطلبانه تکالیف اضافی، کار کردن تا دیر وقت برای اتمام طرح های مهم و …)
بنابراین از افراد به عنوان شهروند سازمانی رفتارهای خاصی ناشی می‌شود که محققان برخی از آنها را شناسایی کرده اند و در اینجا به آنها اشاره گردید. البته ممکن است در تحقیقات دیگری، برخی دیگر از رفتارهای شهروندی مورد شناسایی قرار گیرند و به علاقه مندان این موضوع ارائه گردد. ما در حال حاضر از همین رفتارهایی که تا به حال مورد نظر محققان بوده است، بحث می‌کنیم( زارعی و همکاران، ۲۰۰۵).
۲ـ۱ـ۴ـ مؤلفه های رفتار شهروندی سازمانی
با وجود علاقه فراوان به تحقیق رفتار شهروندی سازمانی، هنوز ابعاد آن به طور کامل شناخته نشده است. با بررسی و کاوش در ادبیات این مفهوم، حدود سی نوع رفتار متفاوت به طور بالقوه شناسایی شده است که تحقیقات نشان داه اند بین این مفاهیم همپوشانی زیادی وجود دارد و می‌توان آنها را در هفت طبقه کلی جای داد( پودساکوف[۲۳] و همکاران، ۲۰۰۰).
رفتارهای کمکی[۲۴]:
شکل مهمی از رفتارهای شهروندی سازمانی است که عملاً مورد توجه هر فردی که در این زمینه کار کرده واقع شده است. از لحاظ مفهومی رفتارهای کمکی، به معنای کمکهای داوطلبانه نسبت به دیگران (نوع دوستی، میانجیگری و تشویق) و جلوگیری از وقوع اتفاقات و مشکلات کاری (احترام) است( اورگان، ۱۹۹۰).
نوع دوستی:
رفتارهای اختیاری از جانب کارمندان برای کمک به افرادی که درگیر مشکلات کاری هستند.
میانجیگری:
میانجیگری زمانی اتفاق می‌افتد که تعارض باعث جنگ شخصی بین دو یا بیشتر افراد گروه شود. فرد میانجیگر برای رفع تعارضات گام بر می‌دارد و به آنها کمک می‌کند که تعارضات را به خاطر جلوگیری از آبروریزی کنار گذاشته و مسائل غیر شخصی را هم در نظر بگیرند( پودساکوف، ۱۹۹۴).
تشویق :
تجلیل از موفقیت های همکاران(چه کوچک و چه بزرگ) که تقویت کننده های مثبتی را برای ایجاد همکاری های مثبت به دنبال دارد، به طوری که امکان بروز این همکاری ها را در آینده فراهم می‌کند. خوب است که مدیران از کارهای خوب زیردستان خود تقدیر کنند، اما وقتی که یک و یا بیشتر همکاران به آن توجه می‌کنند تأثیر بیشتری دارد. به دلیل اینکه افراد می‌دانند که همکاران ارزش آنچه را که آنها انجام میدهند درک کرده و از آن تقدیر به عمل می‌آورند.
احترام :
اورگان بیان کرده است که احترام یک شکل متمایزی از رفتار شهروندی سازمانی است به دلیل اینکه بقیه ابعاد رفتار شهروندی به کاهش و یا حل مشکلات کمک میکنند، اما احترام شامل ابعادی است که از ایجاد مشکلات، قبل از این که اتفاقی بیفتند جلوگیری می‌کند( اورگان، ۱۹۹۰).
۱-جوانمردی[۲۵]: جوانمردی نوعی از رفتار شهروندی سازمانی است که نسبت به رفتارهای کمک کننده توجه بسیار کمتری به آن شده است. اورگان (۱۹۹۰) جوانمردی را به عنوان تمایل به تحمل شرایط ناراحت کننده اجتناب ناپذیر در کار بدون شکایت و ابراز ناراحتی تعریف کرد. برای مثال به اعتقاد ما، مردم خوب، مردمی هستند که هنگامی که با دیگران مشکل پیدا می‌کنند و کارها بر وفق مراد آنها پیش نمی‌رود نه تنها ناراحت نشده و شکایت نمی کنند، بلکه با نگرشی مثبت به آنها نگاه می‌کنند و هنگامی که دیگران به پیشنهادهای آنها توجه نمی‌کنند دلخور نمی‌شوند و علایق شخصی خود را فدای علایق گروه می‌کنند و در مقابل ایده های شخصی دیگران اعتراض نمی‌کنند( مکنزی[۲۶]، ۲۰۰۱).
۲-رفتار یا فضیلت مدنی[۲۷] : بعد دیگری که از مباحث گراهام (۱۹۹۱) در مورد مسئولیت پذیری ناشی می‌شود، رفتار مدنی در سازمان است. رفتار مدنی از علاقه یا تعهد به سازمان ناشی می‌شود. نظارت بر محیط به منظور شناسایی فرصت ها و تهدیدها (در نظر گرفتن تغییرات صنعت به لحاظ تأثیرات بر سازمان) حتی با هزینه های شخصی نمونه ای از این رفتارهاست. پس این رفتار منعکس کننده شناخت فرد نسبت به این موضوع است که او جزئی از یک کل بزرگتر است و همچون شهروندان مسئول در قبال جامعه، او نیز به عنوان یک عضو سازمان مسئولیت هایی را در قبال سازمان بر عهده دارد. این بعد در مطالعات ارگان(۱۹۸۸) به عنوان رفتار یا فضیلت مدنی و در مطالعات گراهام (۱۹۹۱) به عنوان مشارکت سازمانی در نظر گرفته شده است.
۳-ابتکارات فردی[۲۸]: بعد دیگری از رفتار شهروندی سازمانی که توسط چندین محقق مشخص گردیده، ابتکارات فردی است. این نوع از رفتار شهروندی سازمانی، رفتار فرانقشی است که ماوراء حداقل نیازمندیهای کلی مورد انتظار قرار دارد. نمونه های از چنین رفتار هایی شامل فعالیت های خلاقانه و طراحی های نوآورانه برای بهبود وظیفه شخصی و یا عملکرد سازمانی است. بورمن و موتوویدلو(۱۹۹۳)، انجام مشتاقانه و داوطلبانه فعالیت های وظیفه ای را به عنوان مؤلفه های این بُعد بیان کرده اند.
۴-وفاداری سازمانی[۲۹] : وفاداری به معنای احساس هویت و پیروی از مدیرِسازمان و سازمان به صورت کلی، و فراتر رفتن از علایق گروهی افراد می‌باشد. این بعد شامل جدیت در تبلیغات به نفع سازمان، حمایت از سازمان در مقابل غریبه ها، و دفاع از آن در مقابل تهدیدهای بیرونی و متعهد ماندن به سازمان حتی تحت شرایط نامطلوب است( پودساکوف، ۲۰۰۰).
بعضی افراد نسبت به کارفرما احسان و خوبی نشان می‌دهند. حتی هنگامی که با انتقادات غریبه‌ها و حقوق بگیران و مشتریان بالقوه آینده مواجه می‌شوند. از مکانی که در آن کار می‌کنند به گونه ای مثبت سخن می‌گویند. بلیک لی و مورمن[۳۰] (۱۹۹۵) نشان دادند که این نوع رفتار متمایز از سایر انواع رفتار شهروندی سازمانی است. وفاداری سازمانی در برگیرنده مفهوم طرفداری صادقانه می باشد.
۵-اطاعت سازمانی[۳۱] : این بعد شامل پذیرش و درونی سازی قوانین، مقررات و دستور العمل های سازمان است که باعث پیروی صادقانه فرد حتی زمانی اس.ت که هیچ کس مشاهده و نظارت نمی‌کند. علت اینکه این بعد را جزء ابعاد رفتارهای شهروندی سازمانی آورده اند این است که اگر چه از هر کسی انتظار می‌رود که قوانین و مقررات و آیین نامه های سازمانی را در همه زمانها رعایت کند. اما کارمندان به راحتی این کار را انجام نمی‌دهند. بنابراین کارمندی که در تمامی زمانها، همه قوانین و مقرارت سازمانی را حتی هنگامی که هیچ کس او را مشاهده نمیکند رعایت می‌کند به عنوان یک شهروند خوب تعریف شده است( پودساکوف، ۲۰۰۰).
۶-توسعه خود[۳۲] : شامل فعالیت های داوطلبانه کارمندان برای افزایش معلومات، مهارت ها، توانایی های شغلی و همگام بودن با آخرین اطلاعات در زمینه رشته تخصصی خود می‌باشد. این بعد از رفتار شهروندی سازمانی از لحاظ مفهومی از دیگر ابعاد رفتار شهروندی سازمانی متفاوت می‌باشد و شامل سه بعد مشارکت اجتماعی، حمایتی و شغلی است.
۷- مشارکت اجتماعی: به معنای اطلاع رسانی تولیدات و خدمات سازمان و حضور فعال در بسیاری از جلسات گروه های بیرونی است که به سازمان سود می‌رساند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم