کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML
 



نکته دیگری که در این خصوص باید بدان توجه داشت آن است که اگر چه اشتغال به اعمال تجاری و تجارت اصولاً مستلزم دریافت مجوز مخصوصی نیست لیکن بموجب برخی از قوانین خاص، افرادی نمی توانند اشتغال به تجارت داشته و یا برای تصدی به اعمال تجاری مجوز دریافت نمایند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بعنوان مثال به موجب ماده ۱۵ قانون دفاتر اسناد ر سمی و کانون سر دفتران ( مصوب ۲۵/۴/۱۳۵۴) سر دفتران از اشتغال به تجارت ممنوع شده اند و یا تصدی به اعمالی همچون دلالی ( به موجب ماده ۱ قانون راجع به دلالان). حمل و نقل هوایی ( بموجب ماده۱۷ قانون هواپیمایی کشوری) و نمایش فیلم ( ماده ۱ آیین نامه صدور پروانه انواع فیلم) که اعمال تجاری محسوب می گردند مستلزم اخذ مجوز خاص از مراجع دولتی است. از این رو چنانچه اشخاصی که ممنوع از انجام اعمال تجاری هستند مبادرت به انجام اعمال تجاری نمایند و یا بدون اخذ مجوز مخصوص مبادرت به تصدی به اعمالی نماید که نیازمند احذ مجوز از مراجع دولتی است، نمی توان آنان را تاجر محسوب و بعنوان تاجر ورشکسته به تقلب در مواقع تحقق ورشکستگی، تعقیب و مجازات نمود زیرا چنین اشخاصی تاجر محسوب نمی شوند و بر انجام اعمال غیر قانونی نیز نمی توان آثار قانونی مترتب نمود.
ماده۲ قانون تجارت نیز که در مقام احصاء معاملات تجاری ذاتی است موارد دهگانه ای را بیان می کند که تصدی به آن و یا اقدام به انجام آن از مصادیق معاملات تجارتی محسوب می گردد. لیکن باید توجه داشت که صرف انجام این معاملات یا تصدی آنها به تنهایی، موجب تاجر محسوب شدن شخص نمی گردد بلکه آن اعمال باید بموجب ماده ۱ قانون تجارت، وسیله شخصی صورت می گیرد که شغل معمولی خود را انجام یا تصدی آن اعمال قرار داده است، از این رو چنانچه اشخاصی مبادرت به تصدی یا انجام معاملات تجارتی مذکور در ماده ۲ نمایند بدون آنکه شغل معمولی خود را انجام آن امور قرار داده باشند تاجر محسوب نشده و نمی توان آنها را بعنوان مرتکب بز ه ورشکستگی به تقلب نیز تحت تعقیب مراجع ذیصلاح قانونی قرار داد.
بحث قابل طرح دیگری که در این قسمت باید بدان اشاره نمود، در مورد ورشکستگی به تقلب شرکتهای تجاری است؛ بدین صورت که چنانچه شرکت تجاری دچار ورشکستگی شده و این امر مستند به تقصیر یا تقلب اعمال شده از ناحیه مدیر یا مدیران آن شرکت باشد، چه کسانی از نظر قانونی قابل تعقیب و مجازات خواهند بود؟
در چنین مواردی باید توجه داشت که با توجه به اینکه در حقوق ایران مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی مورد پذیرش واقع نشده است، لذا مرتکب این بزه مدیر یا مدیران شرکتی خواهند بود که ورشکستگی شرکت مستند به اعمال متقلبانه و مکارانه آنان بوده است؛ به عبارتی دیگر در چنین مواردی قاضی باید رابطه سببیت میان افعال ارتکابی مدیر یا مدیران را با ورشکستگی شرکت احراز و آن دسته از مدیران شرکت که ورشکستگی شرکت مستند به اعمال آنان بوده ر ا تعقیب و مجازات نماید.
ماده ۶۷۰ قانون مجازات اسلامی نیز که در مقام بیان مرتکب این بزه است؛ از عبارت «کسانی» در صدر ماده استفاده کرده که ظهور در اشخاص حقیقی دارد نه حقوقی و لذا مسجل و مسلم که مرتکب بزه ورشکستگی به تقلب، تنها اشخاص حقیقی بوده و اشخاص حقوقی را نمی توان بعنوان مرتکب این بزه تعقیب نمود .
آخرین نکته ای که در باب عنصر مادی بزه ورشکستگی به تقلب قابل ذکر است آن است که این بزه از جرایم مقید بوده و تا حصول نتیجه مجرمانه که عبارت است از ورشکستگی ظاهری تاجر، مرتکب در مرحله شروع به جرم بوده و با توجه به عدم وجود نصی مبنی بر قابلیت تعقیب و مجازات شروع به بزه ورشکستگی به تقلب و با توجه به ماده ۴۱ ق.م.ا که اصل ر ا بر عدم جرم بودن شروع به جرم نهاده، مرتکب قابل تعقیب و مجازات نخواهد بود؛ مع الوصف با توجه به رابطه ای که میان بزه ورشکستگی به تقلب با بزه کلاهبرداری وجود دارد، شاید بتوان مرتکب را به اتهام شروع به کلاهبرداری قابل تعقیب و مجازات دانست.
توضیح اینکه با توجه به عنصر مادی بزه ورشکستگی به تقلب که عبارت است از توسل به اعمال و وسایل متقلبانه برای اضرار به دیان و طلبکاران ، این بزه نوع خاصی از کلاهبرداری محسوب می گردد که در رای اصراری شماره ۲۰۵ ۲۶/۲/۱۳۴۹ هیئت عمومی دیوان عالی کشور نیز به آن اشاره گردیده است. این رای حاکی است «…. با توجه به ارکان جرم ورشکستگی به تقلب و رابطه آن با ارکان جرم کلاهبرداری باید گفت بین دو جرم مزبور رابطه عموم و خصوص مطلق وجود دارد با این توضیح که جرم کلاهبرداری عام و ورشکستگی به تقلب نوع خاصی از کلاهبرداری است که قانونگذار مجازات خاصی برای آن معین کرده است…. »(آرشیو حقوقی کیهان ، ص ۱۸۰- ۱۷۹)
مع الوصف، علی رغم وجود این رابطه باید عنوان داشت که با توجه به اصول حاکم بر تفسیر قوانین جزائی بالاخص تفسیر مضیق و با توجه به تعریف خاص بزه کلاهبرداری و اینکه قانونگذار اختصاصاٌ شروع به بزه کلاهبرداری را با توجه به شرایط خاص آن جرم قابل تعقیب و مجازات دانسته، لذا حکم به تعقیب و مجازات بزه ورشکستگی به تقلب و با استناد تبصره ۲ ماده ۱ قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری، صحیح و منطبق با موازین قانونی به نظر نمی رسد.
عنصر روانی جرم
عنصر روانی یا معنوی بزه ورشکستگی به تقلب علاوه بر سوءنیت عام به معنی قصد انجام اعمال متقلبانه به منظور ور شکست جلوه دادن خود، سوء نیت خاص است به معنی قصد اضرار به دیان و طلبکاران؛ از این رو احراز سوءنیت تاجر برای ورشکسته جلوه دادن خود ضروری است که رویه قضایی نیز مهر تاییدی بر این مطلب زده است. حکم شماره ۲۶۱ شعبه۲ دیوان عالی کشور در این خصوص حاکی است:« موضوع ماده ۵۴۹ قانون تجارت این است که تاجر ورشکسته با سوءنیت، دارایی خود را مخفی نماید و تنها، ننوشتن قسمتی از دارائی خود، ملازمه با مخفی نمودن مال مقرون به مسئولیت ندارد و ممکن است خودداری از معرفی آن به اغراض دیگری باشد، بنابراین دادگاه بایستی از جهت اینکه آن قسمت از دارایی خود را به منظور مخفی داشتن صورت دارایی نیاورده یا به منظور دیگری بوده، رسیدگی و امعان نظر نموده و سپس حکم مقتضی صادر کند. »(احمد متین ، مجموعه رویه قضایی ، ص ۳۴۲)
مجازات ورشکستگی به تقلب
مجازات بزه ورشکستگی به تقلب حسب مقررات ماده ۶۷۰ ق.م.ا حبس تعزیری از یک تا پنج سال است؛ لیکن علاوه بر این مجازات، مقنن در قانون تجارت مجازاتهای تبعی دیگری را نیز نسبت به تاجر ورشکسته به تقلب قابل اعمال دانسته که عبارتند از: ۱ ماده ۵۷۵ ق.ت که مقرر داشته:« ورشکسته به تقلب…. مادامی که از جنبه جزایی اعاده حیثیت نکرده نمی تواند از جنبه تجارتی اعتبار اعاده کند.» ۲ اعلان حکم محکومیت ورشکسته به تقلب به خرج خودش به موجب ماده ۵۵۸ ق.ت. ۳ عدم قابلیت انتخاب تاجر ورشکسته به تقلب به مدیریت شرکت به موجب ماده ۱۱۱ لایحه اصلاح قانون تجارت.
موارد اعمال مجازات ورشکستگی به تقلب نسبت به سایر اشخاص:
اگرچه همانگونه که گفته شد مرتکب بزه ورشکستگی به تقلب؛ باید تاجر باشد لیکن در پاره ای از موارد مقنن بدون آنکه فردی را ورشکسته به تقلب بداند، مقرر نموده که چنین فردی به مجازات ورشکستگی به تقلب محکوم شود بدون آنکه واقعا ورشکسته به تقلب باشد. به عبارتی دیگر در مواردی ممکن است فردی بدون اینکه تاجر باشد نیز به مجازات ورشکستگی به تقلب محکوم گردد، هرچند که فی الواقع تاجر و ورشکسته به تقلب نباشد.
در این خصوص باید به مادتین ۵۵۱ و ۵۵۲ قانون تجارت اشاره نمود.
ماده ۵۵۱ این قانون مقررمی دارد: « در مورد ورشکستگی ، اشخاص ذیل محرم محسوب و مطابق جزا به مجازات ورشکسته به تقلب محکوم خواهند شد:
۱ اشخاصی که عالماٌ به نفع تاجر ورشکسته تمام یا قسمتی از دارایی منقول یا غیر منقول او را از میان ببرند یا پیش خود نگهدارند یا مخفی نمایند.
۲ اشخاصی که به قصد تقلب به اسم خود یا به اسم دیگری طلب غیر واقعی کرده و مطابق ماده ۴۶۷ التزام داده باشند.»
همچنین بموجب ماده ۵۵۲ این قانون:« اشخاصی که به اسم دیگری یا به اسم موهوم تجارت نموده و اعمال مندرجه در ماده ۵۴۹ ر ا مرتکب شده اند به مجازاتی که برای تاجر ورشکسته به تقلب مقرر است محکوم می باشند.»
مبدأ مرور زمان در بزه ورشکستگی به تقلب[۱۹]
به نظر برخی از حقوقدانان مبداٌ مرورزمان در بزه ورشکستگی به تقلب، تاریخی است که تاجر برای ورشکسته اعلام کردن خود، اقدام به عملیات خدعه آمیز کرده است نه تاریخی که ورشکستگی او ظاهر شده ، از این رو اگر تاجری در سال ۱۳۷۵ قسمتی از دارایی خود را بطور تصنعی به دیگران منتقل کرده و قسمتی از دارایی خود ر ا در نزد کسان خود مخفی نموده باشد مبداٌ مرور زمان همان تاریخ است نه تاریخی که محکمه او را ور شکسته به تقلب معرفی کرده است. ۵ نظریه مذکور در فوق از جهتی قابل ایراد است و آن این است که در زمان انجام اعمال متقلبانه بوسیله تاجر برای ورشکسته جلوه دادن خود، مشارالیه تنها در مرحله شروع به جرم بسر می برد و لذا تا قبل از ورشکستگی ظاهری تاجر، بزه مذکور واقع نشده است تا مرتکب آن قابل تعقیب و مجازات باشد زیرا همچنانکه در سطور پیشین نیز عنوان گردید صرف انجام اعمال متقلبانه به قصد اضرار به دیان و طلبکاران برای تحقق بزه ورشکستگی به تقلب کافی نیست بلکه بواسطه این اعمال باید نتیجه ای نیز که عبارت است از اضرار به دیان و طلبکاران حاصل گردد و به عبارتی دیگر ورشکستگی ظاهری تاجر تجلی پیدا کند و از این رو بنظر می رسد که باید مبدأ مرور زمان را در بزه حاضر عبارت از زمانی دانست که تاجر بصورت ظاهری ورشکست گردیده و نتیجه انجام اعمال متقلبانه تاجر ظاهر شده باشد.
ورشکستگی به تقصیر
عنصر قانونی بزه ورشکستگی به تقصیر علاوه بر مادتین ۵۴۱ و۵۴۲ قانون تجارت که در فوق بدان اشاره گردید، ماده ۶۷۱ قانون مجازات اسلامی است که در این خصوص مقرر داشته است: « مجازات ورشکسته به تقصیر از شش ماه تا دو سال حبس است.»
برای بررسی ارکان و عناصر تشکیل دهنده بزه ورشکستگی به تقصیر باید عناصر مادی و معنوی متشکله این بزه را مورد بررسی قرار دادکه ذیلاٌ بدان پرداخته می شود.
عنصر مادی جرم
با توجه به اینکه ماده ۶۷۱ ق.م.ا صرفاٌ به میزان مجازات بزه ورشکستگی به تقصیر اشاره نموده، لذا در مقام تبیین عنصر مادی این بزه ناگزیر از رجوع به مقررات قانون تجارت هستیم.
ماده ۵۴۱ قانون تجارت، مواردی را که تاجر، ورشکســته به تقصـــیر اعلام می شود احصاء نموده که در سطور پیشین بدان اشاره گردید و لذا عنصر مادی این بزه محصور در موارد چهارگانه مذکور در آن ماده بوده و سایر اعمال، نمی توانند تشکیل دهنده عنصر مادی این بزه باشند. مع الوصف مقنن در ماده ۵۴۲ قانون تجارت نیز که در ابتدای بحث بدان نیز اشاره گردید، موارد دیگری را نیز احصاء نموده که بواسطه آن نیز « ممکن » است تاجری ورشکسته به تقصیر اعلام شود لیکن این ماده از حیث تحقق عنصر مادی جرم با ماده ۵۴۱ فوق الاشعار متفاوت بوده و در صورتی ماده مذکور می تواند عنصر مادی جرم ورشکستگی به تقصیر را تشکیل دهد که ناشی از یک تقصیر سنگین در حکم عمد باشد (ر.ک عنصر روانی این بزه).
با توجه به مراتب مذکور باید اعمال و اقدامات تشکیل دهنده عنصر مادی بزه ورشکستگی به تقصیر را عبارت از موارد مذکور در ذیل و تقسیم به دو دسته نمود.
دسته اول از این اقدامات که به محض تحقق ورشکستگی و بدون آنکه ناشی از تقصیر سنگین در حکم عمد مرتکب باشند عبارتند از:
۱ فوق العاده بودن مخارج شخصی یا مخارج خانه تاجر در ایام عادی به نسبت عایدی او.
۲ صرف مبالغ عمده نسبت به سرمایه در معاملاتی که در عرف تجارت موهوم یا منافع آن منوط به اتفاق محض باشد.
۳ خرید بالاتر یا فروشی نازلتر از مظنه روز یا بکار بردن وسایلی دور از صرفه یا تحصیل وجه به قصد تاخیر انداختن ورشکستگی.
۴ ترجیح دادن احد از دیان نسبت به سایرین پس از تاریخ توقف.
دسته دوم از اقداماتی که ارتکاب آن «ممکن» است باعث اعلام ورشکستگی به تقصیر تاجر شود نیز عبارتند از:
۱ تاجر به حساب دیگری و بدون آنکه در مقابل عوضی دریافت نماید، تعهداتی کرده باشد که نظر به وضعیت مالی او در حین انجام آنها، آن تعهدات فوق العاده باشد.
۲ عدم رفتار مطابق ماده ۴۱۳ قانون تجارت پس از توقف عملیات تجارتی تاجر. (ماده ۴۱۳ قانون تجارت: « تاجر باید در ظرف ۳ روز از تاریخ وقفه که در تأدیه تعهدات نقدی او حاصل شده است توقف خود را به دفتر محکمه بدایـت محل اقامت خود اظهار نموده صورت حساب دارایی و کلیه دفاتر تجارتی خود را به دفتر محکمه مزبوره تسلیم نماید.»)
۳ تاجر فاقد دفاتر تجارتی بوده و یا دفاتر او ناقص یا بی ترتیب باشد.
۴ تاجر در صورت دارایی، وضعیت حقیقی خود را اعم از قروض و مطالبات بطور صریح معین نکرده باشد. ( مشروط بر اینکه در این مورد مرتکب تقلبی نگردیده باشد). در هر حال عنصر مادی این بزه همچنانکه در مورد بزه ورشکستگی به تقلب نیز عنوان گردید صرفاٌ از ناحیه اشخاصی که از نظر قانون تجارت تاجر محسوب می گردند، قابل تحقق است و سایر اشخاص مانند کسبه جزء و یا افرادی که از حیث قوانین متفرقه جاریه حق تصدی اعمال تجارتی را نداشته و نتیجتاٌ صدق عنوان تاجر بر آنها ممکن نیست را نمی توان از مصادیق مرتکبین بزه موضوع این ماده دانست.
همچنین چنانچه ورشکسته به تقصیر، شخص حقوقی (شرکت تجاری) باشد، در این صورت نیز مرتکب بزه، مدیر یا مدیرانی خواهند بود که ورشکستگی شرکت مستند به افعال ارتکابی از ناحیه آنان بوده و با احراز رابطه سببیت اعمال مدیر یا مدیران و حصول ورشکستگی شرکت ، مدیران مذکور قابل میان تعقیب و مجازات به استناد ماده ۶۷۱ ق.م.ا خواهند بود.
آخرین نکته ای که در باب عنصر مادی بزه ورشکستگی به تقصیر باید بدان اشاره نمود در خصوص تعدد جرم ناشی از ار تکاب اعمال متعدد مادی مذکور در مادتین ۵۴۱ و ۵۴۲ قانون تجارت است. به این معنی که چنانچه ارتکاب همزمان چند عمل از موارد مزبور در مادتین مذکور، موجب ورشکستگی تاجری شود، آیا تعدد جرم در چنین مواردی مصداق پیدا می کند یا خیر؟
پاسخ این سئوال منفی به نظر می رسد ؛ زیرا هر یک از این اعمال، عنصر مادی تشکیل دهنده این بزه بوده و تعدد عنصر مادی بزه، موجب تعدد بزه ورشکستگی نمی گردد؛ به عبارت دیگر جرم واحد ممکن است بر اثر ارتکاب عناصر مادی متعدد واقع شود که این تعدد، سبب وقوع تعدد جرم نخواهد شد. رویه قضایی نیز به این سئوال پاسخ منفی داده که در این خصوص می توان به احکام ذیل اشاره نمود.
حکم شماره ۳۵۰ ۲۳/۲/۱۳۱۸ در این زمینه حاکی است: «…. موارد مذکوره در ماده ۵۴۱ و۵۴۲ قانون تجارت هریک جرم مستقلی محسوب نبوده تا به تعدد آنها جرم متعدد شود ، بلکه موارد مزبوره بدون فرقی بین حالت اجتماع و انفراد، جرم واحدی را که عبارت از ورشکستگی به تقصیر باشد تشکیل می دهد… زیرا ورشکستگی به تقصیر یک جرم است منتهی علت آن دو، تخلف می باشد.» (نقل از دکتر صقری ، حقوق تجارت ، ص ۴۶۲)
همچنین هیئت عمومی دیوان عالی کشور نیز طی حکم شماره ۲۵۷۵ ۲۷۱۳ ۲۰/۶/۱۳۳۶ اشعار داشته: « … اگر علت ورشکستگی؛ دو فقره تخلف از مواد ۵۴۱ و۵۴۲ قانون تجارت باشد، دادگاه نباید هرکدام را جرم مستقلی فرض کرده و احکام متعدد برآن جاری نماید، زیرا ورشکستگی به تقصیر یک جرم است منتهی علت آن دو تخلف می باشد. »( احمد متین ، مجموعه رویه قضایی ، قسمت کیفری ، ص۲۳۵)
عنصر معنوی جرم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 10:46:00 ق.ظ ]




« با تقوا خواب خود را به بیداری تبدیل، و روزتان را با آن سپری کنید، دلهای خود را با تقوا زنده کنید و گناهان خود را با آن شستشو دهید.بیماریهای روح و روان خود را با تقوا درمان و خود را آماده سفر آخرت گردانید.از تباه کنندگان تقوا عبرت بگیرید وخودعبرت پرهیزکاران نشوید.آگاه باشید! تقوا را حفظ کنید و خویشتن را با تقوا حفظ نمایید.» (دشتی:۲۶۹)
امام به پیروان خود دستور می‏دهد که با توجه به تقوا و پرهیزکاری، خوابشان را به بیداری مبدل سازند؛ یعنی شب زنده دار باشند، خواب شبانه را از خود دور کنند و تمام آن را به عبادت بپردازند.در این عبارت «نوم» استعاره از غفلت و گمراهی است. همچنین تقوا در قالب استعاره مکنیه به ابزاری تشبیه شده است که با آن می توان به هدف رسید.
در این عبارت، لفظ شعار برای تقوا به صورت استعاره بیان شده است «وَأَشْعِرُوهَا قُلُوبَکُمْ، ” تقوا را پوشش دلهای خود قرار دهید. همچنین امام با بهره گرفتن از استعارهای زیبا و لطیف، تقوا را به لباس زیرین تشبیه نموده است؛ یعنی همچنانکه شعار در زیر لباسهاست و به باطن بدن چسبیده است، تقوای حقیقی نیز دل آدمی را فرا گرفته و در باطن اثر می‌گذارد. مراد از سخن امام (ع) این است که تقوا را با دلهای خود قرین کنند. امام در این عبارت کوتاه با تحریک قوه خیال مخاطب و تأثیرگذاری بر ذهن او به راحتی توانسته است مفهوم مورد نظر را در ذهن وی تثبیت کند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

امام فرمان می دهد گناهانشان را به وسیله تقوا و پرهیزکاری بشویند، شستن در این مورد نیز به عنوان استعاره به کار رفته است؛ زیرا همچنان که با شستن، آلودگیهای جامه و چرک آن از بین می رود با تقوا هم آلودگی گناه و پلیدیهای مادی از چهره روح و صفحه قلب آدمی پاک می شود.
در ادامه در قالب استعاره مکنیه، تقوا به دارو تشبیه شده همان گونه که دارو برطرف کننده بیماری است، تقوا هم بیماریهای روح و روان انسان را از بین می برد.
با شدت و با تمام توان از تقوا محافظت کنند مبادا آن را به ریا و سمعه آلوده سازند.، دامن پاک تقوا را به سبب سوء اخلاق وانجام دادن گناه، لکه دار نکنند.
و نیز تقوا را محافظ خود قرار دهند یعنی با اتصاف به پرهیزکاری خود را از انجام دادن گناه و تمایل به صفتهای ناشایسته و پیامدهای ناروای آن بدور دارند تا از کیفر الهی و عذاب آخرت ایمن باشند. در این عبارت استعاره وجود دارد. تقوا به محافظی(که مشبهٌ به محذوف است) تشبیه شده است؛ همانطور که مُحافظ در برابر خطرات حفاظ انسان است، تقوا هم در خطرات و مشکلات حفاظ انسان است. این استعاره باعث نفوذ بیشتر این عبارت در دل مخاطب شده است.
-إمْرءٌ أَلْجَمَ نَفْسَهُ بِلِجَامِهَا وَزَمَّهَا بِزِمَامِهَا فَامْسَکَها بِلِجَامِهَا عَنْ مَعَاصِی اللهِ وقَادَهَا بِزِمَامِها الَی طَاعَهِ اللهِ (خطبه: ۲۳۷)
«انسان باید نفس را مهار زند، وآن را در اختیار گرفته از طغیان وگناهان باز دارد، و زمام آن را به سوی اطاعت پروردگار بکشاند». (دشتی: ۳۳۷).
کلمهی «لجام» که به معنای دهنه است، استعاره از زهد حقیقی و پاکدامنی می باشد. وجه تشبیه آن است که زهد و عفت، نفس امّاره را از سرکشی و ورود در گمراهیهای هوا و هوس و گناهان باز می دارد؛ چنان که لگام مرکب، آن را از چموشی و سرکشی منع می‌کند و با آوردن کلمهی« إلجام» که مصدر باب افعال است، آن را مرشح ساخته است که کنایه از ورع نفس به وسیله زهد می باشد و نیز واژه زمام که به معنای مهار است، استعاره از عبادت است؛ زیرا همچنانکه شتر به وسیله مهارش کشانده می‏شود، عبادت هم نفس اماره را به سوی همراهی کردن با نفس مطمئنه در اطاعت خدا می کشاند. عبادت برای این وضع شده است که نفس اماره را در اطاعت عقل وتحت انقیاد وی قرار دهد تا در هنگام بالا رفتن عقل بر پلکان قدس به سوی بارگاه خداوند صاحب جلال و کرم، پشت سر عقل روان شده و تبدیل به نفس مطمئنه شود.(بحرانی،ج۶: ۴۸۴)
-اذا مَرُّوا بایه فیها تَخْوِیفٌ اصْغَوا الَیهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِم. ظَنُّوا أَّنّ َزَفِیرَ َجهنّمَ وَشهِیقَهَا فی أَصُولِ آذانِهِم (خطبه: ۱۹۳)
«هرگاه به آیهای برسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن می سپارند گویا صدای برهم خوردن شعله های آتش، در گوششان طنین افکن است» (دشتی: ۲۸۷).
در عبارت «مسامعَ قلوبِهم»، امام با جان بخشی به قلب و در قالب استعاره مکنیه، تصویری بیبدیل و کاملاً نو خلق کرده است که لذّت و شوق استماع را به طور ناخودآگاه در شنونده برمیانگیزاند. در واقع قلب که می تواند مجاز از انسان باشد، به تنهایی به انسانی کامل تشبیه شده است که می شنود.
در این خطبه در مورد جهنم استعاره مکنیه دیده می‏شود. جهنم به موجودی زنده تشبیه شده است که دارای دم وبازدم است. در واقع امام با این استعاره جالب عمق اندیشه خود را به تصویر میکشد و مخاطب با اندکی تأمل، به شدَّت تحت تأثیر قرار می گیرد. واژه های «زفیر» و «شهیق» با آهنگ و موسیقی خویش به زیبایی هر چه تمامتر به تصویرگری صحنه کمک می کنند.
-فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَى عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا وَ احْلَوْلَتْ لَهُ الْأُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا وَ انْفَرَجَتْ عَنْهُ الْأَمْوَاجُ بَعْدَ تَرَاکُمِهَا وَ أَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعَابُ بَعْدَ إِنْصَابِهَا وَ هَطَلَتْ عَلَیهِ الْکَرَامَهُ بَعْدَ قُحُوطِهَا وَ تَحَدَّبَتْ عَلَیهِ الرَّحْمَهُ بَعْدَ نُفُورِهَا وَ تَفَجَّرَتْ عَلَیهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِهَا وَ وَبَلَتْ عَلَیهِ الْبَرَکَهُ بَعْدَ إِرْذَاذِهَا (خطبه: ۱۹۸)
«پس کسی که تقوا را انتخاب کند، سختیها از او دور گردند، تلخیها شیرین، و فشار مشکلات و ناراحتی ها برطرف خواهند شد، و مشکلات پیاپی و خسته کننده، آسان گردیده و مجد و بزرگی از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو می بارند، رحمت بازداشته حق باز می گردد، و نعمت های الهی پس از فرونشستن به جوش میآیند، و برکات تقلیل یافته فزونی گیرند. » (دشتی: ۲۹۵)
در عبارت اول، استعاره مکنیه وجود دارد. تقوی مشبه و حبل (ریسمان) مشبهبه است. در این عبارت تقوا به ریسمان و طنابی مستحکم تشبیه شده که انسان پرهیزکار با چنگ زدن به این ریسمان از افتادن در مهلکه مشکلات نجات مییابد. وجه شباهت، نجات دادن هر دوی آنها از مهلکات و گرفتاریهاست. در عبارت «اِنفَرجَت عَنهُ الاَمواجُ بَعدَ تراکُمِها» امواج، استعاره از سختیها و گرفتاریهاست که به شخص متّقی هجوم آورده است . در جمله « واَسهَلت له الصِعابُ بعدَ انصابِّها » نیز سختیها و گرفتاریهایی که به فردهجوم می آورند به آبی تشبیه شده‏اند که درون ظرفی ریخته می‏شوند و استعاره وجود دارد که به معنای تهاجم مشکلات و گرفتاریها می باشد. هر فردی تقوا پیشه کند، سختیها برایش آسان می‏شود.
فرمانبرداری از دستورهای خداوند سبب می‏شود که پروردگار، باران بخشش و کرامت خود را به فراوانی برآنان ببارد، منظور از بارش کرامت در جملهی « وَ هَطَلَتْ علیهِ الکِرامَهُ »، کمالات نفسانی پایداری است که انسان بدان متمتّع و کامیاب می گردد و چون افاضه این کمالات شباهت با ریزش باران دارد، لذا واژهی « هَطْل» (باران شدید دانه درشت) را برای افاضه آنها، استعاره و به کرامت اسناد داده است؛ همچنین واژهی « قُحُوْط » (خشکسالی) برای نایابی و عدم افاضه کرامت الهی پیش از آنکه از طریق تقوا شایستگی پیدا کنند، استعاره گردیده است. (بحرانی، ۱۳۸۸، ج ۵: ۳۶۵)
طاعت الهی باعث می‏شود تا خداوند کسانی را که پیش از این به سبب عدم تقوا، شایستگی شمول رحمت او را نداشتهاند نیز با افاضه کمالات نفسانی و نعمات باطنی مورد رحمت و عطوفت قرار دهد، واژه «تَحَدُّب» (مهربانی) برای اراده ترحُّم و یا آثار آن، و نیز کلمه نُفُورْ (رمیدن) برای عدم وجود آثار مذکور پیش از آراستگی آنان به تقوا استعاره شده است. (همان، ج۵: ۳۶۵-۳۶۶) فرمانبرداری پروردگار سبب می‏شود نعمتهای خداوند که پیش از این از آنها محروم بوده به سوی او روان گردد، واژهی « تَفَجُّر » (جریان یافتن) برای پخش انواع نعمتهای دنیوی و اخروی استعاره شده، وخداوند متعال دراین‌باره فرموده است: « ومن یتَّقِ الله یجْعَل لَهُ مَخْرَجاً وَ یرزُقْه مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبْ » همچنین واژه « نضوب» (فرو رفتن آب در زمین) برای عدم وجود این نعمت‌ها پیش از شایستگی و پرهیزکاری، استعاره گردیده، و وجه مناسبت در هردو استعاره، شبیه بودن نعمت به آب است. (همان: ۳۶۶)
فرمانبرداری و پرهیزکاری، موجب باریدن برکت پس از کمیابی آن است، واژه « وَبْلْ » (بارش شدید) برای بسیاری ریزش برکت پس از به دست آوردن شایستگی و پرهیزکاری استعاره شده، و واژه « رَذاذ » (نم نم باریدن) برای کمی برکت پیش از اختیار طاعت و تقوا استعاره گردیده است. مناسبت استعاره مذکور در اینجا به سبب مشابهت برکت به باران است؛ اینکه پرهیزکاری سبب مزید افاضه ربانی به کسانی است که دارای یکی از کمالات نفسانی باشند. روشن است، چنانکه اگر کسی خویشتن را به علم و دانش آراسته کرده ولی زهد و عبادت را پیشه نساخته، اگر راه پرهیزکاری و فرمانبرداری خدا را پیش گیرد به زهد و عبادت نیز دست می یابد. (همان: ۳۶۶)
-لَمْ تَبْرَحْ عارِضَهً نَفسَها عَلی الاُممِ الماضین مِنْکُمْ والغابِرینَ لحاجتهِم الیها غَداً. (خطبه ۱۹۱)
« تقوا همواره خود را بر امتهای گذشته و حال عرضه کرده و بر آینده نیز عرضه می کند؛ زیرا فردای قیامت همه به آن نیازمندند ». (دشتی: ۲۶۹)
در این عبارت، مطلب بسیار لطیفی را با زبان استعاره بیان فرموده و تقوا را به زن صالحهای تشبیه کرده است که پیوسته خود را در معرض تزویج و بهرهگیری قرار می‏دهد؛ یعنی تقوا همیشه آماده است که آدمیان آن را بپذیرند و سپس به منظور تشویق و توجُّه کردن بیشتر مردم می فرماید: علت اینکه تقوا خود را اینچنین جلوه می‏دهد آن است که فردای قیامت همگان به آن نیازمندند و محتاجند. می توان همین علت را وجهشبه دانست. (بحرانی، ۱۳۸۸، ۵: ۳۰۸) وجه مشابهت، نیاز مردم به هردواست.
-أطْفأ الزهدُ شَهَواتِه. (دشتی: ۸۳)
«با پارسایی، شهوات را کشته است». (دشتی: ۹۷)
چنانکه از شرح برمی آید، ظاهراً نسخهای که در اختیار شارح بوده، سخن امام چنین است: و أطْفَأَ الزُهْدُ شَهَواتِه. زهد و پارسایی مانع شهوات او شده است. امام لفظ «اطفاء» را برای زهد استعاره آورده است، با اینکه «اطفاء» یعن خاموش ساختن، از صفات آب است که در رابطه با آتش آورده می شود، در این بیان زهد را در فرو نشاندن شهوات همچون آب دانسته است که آتش را خاموش می سازد؛ ضمناً شباهت میان آتش و شهوات نیز روشن شده است؛ چه هردو در بسیاری از موارد اثر مُخرّب دارند و همگونی میان آب و زهد در تأثیرگذاری مطلوب نمایانده شده است که هر یک به نوعی از خسارت جلوگیری می کنند، یعنی چنان که آب شعله های آتش را فرو می نشاند، روی گردانی از دنیا و زهد ورزی مانع از ضررهای آن می شود. (بحرانی، ۱۳۸۸، ج: ۳، ۲۲۸) « این الفاظ و تعابیر چنان زنده و تأثیرگذار است که انسان به جای آنکه خود را در مقام خواننده الفاظ بیابد، خود را بیننده تابلوها و صحنههایی زنده و سرشار از حرکت و پویایی مییابد». (محمدقاسمی، ۱۳۷۸، ۲۶)
-فَعندَ الصباحِ یحْمَدُ القومُ السُری (خطبه۱۶۰)
« صبحگاهان رهروان شب ستایش می شوند.» (دشتی: ۲۱۵)
این مثل برای کسی آورده می‏شود که رنج کشیده تا به آسایش برسد؛ زیرا اصل مثل درباره کسانی است که شب را نیاسوده و راه پیموده‏اند و تنها هنگامی که بامداد شود و به نزدیک منزلگاه برسند، مورد ستایش قوم قرار می گیرند، در این جا منظور از صباح زمانی است که روح از بدن جدا شود، و یا به سبب پیروی کامل از تربیتها و ریاضتهایی که ذکر شد و تابش انوار جهان بالا بر او و اتصالش با ملاء اعلا، به کلی از دنیا روی گرداند که در این هنگام بردباری او در برابر ناملایمات، و پشت پا زدن او به لذّات، و تحمّل سختیها و تلخیهای دنیا عاقبتی محمود و فرجامی پسندیده دارد، و مطابقت این مثل با معنا روشن و جایگزین بیان آن است. (بحرانی، ۱۳۸۸، ج:۵، ۷۴) با این توضیح، این عبارت دارای استعاره تمثیلیه است.
-یرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیا یعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ وَ هُمْ أَشَدُّ إعظَاماً لِمَوتِ قُلُوبِ أحْیائِهِمْ (خطبه: ۲۳۰)
«اهل دنیا را می نگرندکه مرگ بدنها را بزرگ می شمارند، امّا آنها مرگ دلهای زندگان را بزرگتر می دانند». (دشتی: ۳۳۳)
اشاره به تفاوت دیدگاه اهل دنیا که دچار زرق و برق دنیا شده و فریب خوردهاند، با انسانهای متّقی دارد؛ به خاطر اینکه اهل دنیا زیاد توجهی به کمالات پس از مرگ و حیات اخروی ندارند و تمام هم ّ و غمشان در همین دنیای فانی خلاصه می شود؛ امّا اهل تقوا دیدی به مراتب بالاتر از آنان دارند. برعکس آنان مرگ دلهای خود را عیب می دانند و به آن حساس هستند و برای مرگ جسدهایشان اهمیت چندانی نمی دهند. در این عبارت استعاره وجود دارد بدین معنا که قلب به انسانی تشبیه شده است که میمیرد و متلاشی می شود و مراد، دلمردگی و مرگ معنوی متّقین می باشد .
۳-۵ کنایه:
یکی از مؤثرترین راه های بیان کلام و نیز از زیباترین روش های ساختن تصویر خیالی کنایه میباشد که از شیوه های غیرمستقیم گفتار و از ابزارهای مخیل کردن کلام به شمار می رود. صاحب لسان العرب، در ذیل تعریف لغوی کنایه آورده است (الکنایه أَن تَتَکلَم بِشَیءٍ و تریدُ غیرَه) کنایه آن است که درباره چیزی صحبت کنی وغیر آن را اراده نمایی. (ابن منظور، ۱۴۱۲، ج۱۲: ۳۷۴)
کنایه، واژهای عربی است که در زبان فارسی نیز به کار می رود. این کلمه در اصل مصدر ثلاثی مجرد از باب «نَصَرَ - ینْصُر » یعنی« کنی - یکنو» یا « ضَرَبَ - یضْرِبُ » یعنی «کنی یکنی» است و از نظر واژگانی پوشیدهگویی و نداشتن صراحت درگفتار معنی می دهد و با دو حرف جر «ب» و «عن» متعدّی می شود؛ یعنی می گویند: کنی عن الشیءِ یا کنی بالشیءِ کنایهً (زمخشری، ۱۴۰۹: ۵۲۹)
کنایه یکی از پر کاربردترین مباحث زیبایی شناسی در راستای سهولت درک معنی شناخته می‏شود و از این طریق است که توان تصویر پردازی توسعه و اهمیت فراوان می یابد.
کنایه نقاشی زبانی است؛ یعنی سخن را تا حد تصویر اعتلا می‏دهد. هم سخن است، هم نقاشی سخن است و دارای مفهومی و احیاناً پیامی. نقاشی است چون می تواند مفهوم پیام را نشان دهد. کنایات در تفهیم و تفاهم، نقش اساسی دارند.
به اعتقاد برخی از علمای بلاغت کنایه از تصریح بلیغ تر است؛ زیرا معانی را به شکل محسوسات درمی آورد و آنها را به صورت ملموس و مشهود قرار داده، همانند تصویری روشن و مشخص پردازش می‌کند و کنایه اسلوبی است که در شنونده تأثیر می‌گذارد؛ اینگونه که اگر مسأله به شکل تصریح بیان شود، تأثیر آن در مخاطب کمتر از زمانی است که در آن به شکل کنایی بیان میشود. (فاضلی،۱۳۷۶: ۲۷۹)
ارزش زیبا شناختی کنایه در این است که مخاطب را به تأمل و فکر فرو می برد و سرانجام به معنای پوشیده گوینده پی می برد. محمد فاضلی در باره اینکه ارزش پوشیده و کنایی سخن گفتن، در بسیاری از مواقع از بیان صریح آن بیشتر است، می گوید: اهل ادب در بسیاری از اوقات، کنایه را رساتر می‌دانند؛ زیرا روش کنایی بیان مطلب، همراه با نوعی برهان و استدلال است و خلاصه اینکه کنایه ابزاری برای وسعت بخشیدن به کلمات و جملات تلقی می شود. کنایه وسیلهای برای ترک الفاظ ناخوشایند و جایگزین کردن الفاظ پسندیده است مانند: « لحقَ باللَّطیفِ الخبیرِ»: که کنایه از مرگ می باشد. کنایه وسیلهای برای برای گسترش الفاظ و تفنُّن در لغات و عبارتهاست و قادر است ذم را به شکل مدح به مخاطب القا کند (همان، ۳۹۲). در کتاب البلاغه الواضحه آمده است: از ویژگیهای کنایه این است که به واسطه آن می توان سخن نیشداری را به دشمن زد بدون اینکه خدشهای بر چهره ادب وارد آید. این کار تعریض نامیده می شود و از انواع کنایه است. (جارم وامین: ۱۳۷۹، ۱۳۱)
از دیگر ویژگیهای کنایه، میزان تأثیرگذاری و لذّت بخش بودن آن است. در این باره استاد شفیعی کدکنی می گوید: «کنایه یکی از صور خیال در ادب و شعر هر زبانی است و در گذشته اهل ادب و منتقدان دربارهی اهمیت کنایه و میزان تأثیر آن درسخن عنایت داشتهاند. کنایه یکی از صورتهای بیان پوشیده و اسلوب هنری گفتار است، بسیاری از معانی را اگر با منطق عادی گفتار ادا کنیم، لذّت بخش نیست و گاه مستهجن و زشت می نماید واز رهگذر کنایه می توان به اسلوبی دلکش و مؤثر بیان کرد».(شفیعی کدکنی،۱۳۷۰: ۱۴۱) « در کنایه لفظی است که لازم معنای آن مورد نظر است، اما همزمان جواز قبول معنای لفظ نیز وجود دارد. وقتی می گویید فلان خانم تا چاشتگاه می خوابد و منظور شما رفاه و آسایش اوست، مانعی ندارد خواب تا چاشت او هم بی تأویل پذیرفته شود. (القزوینی، ۲۰۰۰م: ۲۴۸)؛ لذا کنایه نیز با به تکاپو انداختن ذهن مخاطب، مفهوم را تقویت و پیام را به شیوه ای قویتر القا می کند.
کنایه را می توان به موارد زیر تقسیم بندی نمود:
۱ - تلویح: در لغت به معنی اشاره به دور است و اصطلاحاً به کنایه‌ای گفته می‌شود که واسطه های آن فراوان باشد. مانند: «وما یک مِنْ عَیبٍ فإنی جَبانُ الکَلبِ، مَهْزولُ الفَصیل»
۲ - رمز: کنایهای است که در آنها واسطه‌ها اندک، اما لزوم آن (لزوم بین لازم وملزوم). چندان آشکار نیست. مانند فلانٌ عریض القفا. پس گردن فلانی پهن است که کنایه از کند ذهن بودن فرد است.
۳ - ایماء: کنایه‌ای است که در آن واسطه ها اندک باشد و لزوم آن (لزوم بین لازم وملزوم) آشکار باشد.
أما رَأیتُ المَجْدَ ألقَی رَحْلَهُ فی آلِ طلحهِ ثُمَّ لَمْ یتَحَوَّل (بحتری)
آیا ندیدی که بزرگواری در دودمان طلحه اقامت گزید وبه دیگرجای نرفت.
۴- تعریض: در لغت خلاف تصریح است و در اصطلاح این است که سخن به کار برده شود و با آن معنی دیگری از ساختار کلام فهمیده میشود، اشاره گردد. مانند اینکه به آزار دهنده میگویی: « الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ » مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دستش گزند نبینند و با این سخن میخواهید گوشزد کنید که آزار دهنده مسلمان نیست. (هاشمی: ۱۳۸۵، ج۲: ۲۱۲)
۳-۵-۱ کنایه تقوا در نهج البلاغه:
کنایه همسنگ استعاره و تشبیه، یکی از برجستهترین شیوه های امام علی در نهج‌البلاغه است. امام نقش و جایگاه و امتیازات کنایه را به خوبی می شناسد و با ذوق سرشار و قریحه و استعدادی بی نظیر از کنایه به خوبی بهره میبرد و با کمترین کلمات و عبارات، مفاهیم ارزشمند می آفریند. هر چند خصوصیت ایجاز در بیشتر عبارتهای خطبهها نمایان است و تصاویر دلنشینی آفریده به مخاطب منتقل می نماید، اما کنایه بهرهی فراوان و سهم بسزایی را در این ویژگی به خود اختصاص داده است. امام با ارائه تصاویر کنایی از تقوا علاوه بر روشن ساختن معنا و اهمیت تقوا، خلاقیت، ابتکار، فصاحت و هنر سخنوری خود را به نمایش میگذارد.
اینک به بررسی و تحلیل نمونه هایی از تصاویر کنایی تقوا در خطبههای نهج‌البلاغه می پردازیم.
-قُرهُ عَیْنِهِ فِیمَا لاَ یَزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لاَ یَبْقَى (خطبه ۱۹۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:46:00 ق.ظ ]




۶ - تشکیل‌ تیمهای‌ با وظیفه‌ متقابل‌.
او اظهار می‌ دارد که‌ مدیریت‌ عمودی‌ تارهایی‌ ایجاد نموده‌ است‌ که‌ به‌ خودی‌ خود جز رشته‌ های‌ نخ‌ نیستند و تنها هنگامی‌ که‌ پودها به‌ آنها اضافه‌ شده‌ و درهم‌ تنیده‌ شوند، سازمان‌ مستحکم‌ ایجاد میشود. با تشکیل‌ تیم‌های‌ با وظیفه‌ متقابل‌ در میان‌ تارهای‌ عمودی‌ مدیریت‌، پودهایی‌ پیدا شده‌ و به‌ تحرک‌ عرضی‌ سازمان‌ کمک‌می‌ کند. ایشی‌ کاوا اظهار می‌ نماید که‌ کنترل‌ کیفیت‌ با آموزش‌ آغاز می‌ شود و با آموزش‌ پایان‌ می‌ پذیرد. در مدیریت‌ جامع‌ کیفیت‌ باید به‌ همه‌ کارکنان‌ از مدیر عامل‌ گرفته‌ تا کارکنان‌ صف‌ آموزش‌ داده‌ شود. باید نحوه ‌نگرش‌ همه‌ کارکنان‌ تغییر یابد. برای‌ انجام‌ این‌ کار می‌ بایست‌ آموزش‌ ها تکرار و تکرار شوند .

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

وی‌ برای‌ ارتقای‌ کیفیت‌ دو ابزار اساسی‌ معرفی‌ می‌کند .
۱ – استاندارد.
۲ - کنترل‌ کیفیت‌.
این‌ دو ابزار محصول‌ اطلاعات‌ علمی‌ و روش های‌ علمی‌ است‌. وی‌ می‌ گوید ” یک‌ تن‌ علاقه‌، بدون‌ نتیجه‌ است‌ مگر با یک‌اونس‌ اطلاعات‌ علمی‌ آمیخته‌ شود “، به‌ عبارت‌ دیگر ایشان‌ برای‌ موفقیت‌ واقعی‌ در امر کیفیت، داشتن‌اطلاعات‌ علمی‌، فنی‌ و تخصصی‌ را اجتناب‌ ناپذیر می‌ داند.
از نظر ایشی‌ کاوا به‌ منظور دستیابی‌ به‌ کیفیت‌ لازم‌ است ۱۰ اصل‌ ذیل‌ را که‌ جنبه‌ ها و روش های‌ دستیابی‌ به‌کیفیت‌ را فراهم‌ می‌ کند رعایت‌ نمود.
۱ - بررسی‌ بهبود کیفیت‌ قبل‌ از هر چیز دیگر.
۲ - تدوین‌ سیاستهای‌ ارتقای‌ کیفیت‌.
۳ - شناسایی‌ اولویت‌ها در ارتقای‌ کیفیت.‌
۴ - مشخص‌ کردن‌ رهبری‌ فرایند کیفیت‌.
۵ - دادن‌ آموزش‌.
۶ - بازنگری‌ فرایند بهبود.
۷ - مشخص‌ کردن‌ مسئولیت‌ مدیریت‌ ارشد.
۸ - طراحی‌ سیستم‌ مدیریت‌ چند وظیفه‌ای‌.
۹ - توجه‌ به‌ این‌ اصل‌ که‌ ستاده‌ سیستم‌ شما، داده‌ مشتری‌ شماست‌.
۱۰ - رهبری‌ کل‌ فرایند(کاظمی، هوشیار، ۱۳۸۸).
۶- ۶- ۲- ۲  ‌[۱۰۱]
او یکی‌از آموزگاران‌ دکتر دمینگ‌ بوده‌ و نظریه‌ طراحی فرایندهای‌ مدیریتی‌ به منظور‌ ایجاد موقعیتهای‌ سودآور برای‌ مشتریان و صاحبان‌ فرایندها را همگانی‌ نموده‌ و استفاده‌ از ابداع‌ خود تحت‌ عنوان‌ “نمودار کنترل‌ فرایند” راگسترش‌ داد.
وی‌ مؤلف‌ کتاب‌ ” اقتصاد کیفیت‌ تولید ” است‌ که‌ به‌ عنوان‌ نخستین‌ کتاب‌ آماری‌ است‌ که‌ در جهت‌ بهبود کیفیت‌ کالای‌ تولیدی‌ به‌ رشته‌ تحریر در آمده‌ است‌. وی‌ متعقد بود که‌ فقدان‌ اطلاعات‌ بطرز مؤثری‌ تلاشهای‌ کنترل‌ و فرایندهای‌ مدیریتی‌ را در محیط‌ کار کند می‌ سازد. برای‌ کمک‌ به‌ مدیران‌ در اتخاذ تصمیمات‌ علمی‌، اثربخش ‌و اقتصادی، او روش‌ کنترل‌ آماری‌ فرایند را ابداع‌ نمود. او همچنین‌ چرخه‌ شوارت‌ را در زمینه‌ آموزش‌ و ارتقا بوجود آورد و تفکر مدیریتی‌ را با تحلیل‌ آماری‌ ترکیب‌ نمود که‌ تحت‌ عنوان‌ چرخه‌ PDCA معروف‌ است‌. او معتقد بود که‌ استفاده‌ از این‌ چرخه‌ سازمانها را به‌ ارتقای‌ جامع‌ کیفیت‌ رهنمون‌ خواهد ساخت‌. او معتقد به‌ وجود نوسات‌ در مراحل‌ تولید کالا بود و اعتقاد داشت‌ که‌ می‌توان‌ دلیل‌ نوسانات‌ را از طریق‌ استفاده‌ ازعلم‌ آمار بررسی‌ و نسبت‌ به‌ پایین‌ آوردن‌ نوسانات‌ و در نتیجه‌ بهبود محصولات‌ اقدام‌ نمود. این‌ روش‌ به‌ مدیران‌ کمک‌ می‌ کند تا نیاز به‌ تغییر در خطوط‌ تولید را تشخیص‌ داده‌ و تغییرات‌ لازم‌ را به‌ انجام‌ برسانند. شوارت‌ با استفاده‌ از این‌ روش‌ توانست‌ حدود نوسانات‌ فرایند را محاسبه‌ کند .
شوارت‌ علت‌ نوسانات‌ را به‌ عوامل‌ عام‌ و عوامل‌ خاص‌ تقسیم‌ بندی‌ می‌ کند. در تعریف‌ عوامل‌ عام‌، وی ‌مشکلات‌ و مسئولیت ها را ناشی‌ از عملکرد مدیریت‌ در مجموعه‌ سیستم‌ تلقی‌ می‌ نماید و عوامل‌ خاص‌ را به‌ نوع‌روش‌، افراد و یا صرفا” متوجه‌ ماشین‌ آلات‌ می‌ سازد(کاظمی، هوشیار، ۱۳۸۸).
۷- ۶- ۲- ۲ شینگو[۱۰۲]
طی‌ سالهای ۱۹۶۴ - ۱۹۶۱ شینگو عقاید خود را از کنترل‌ کیفیت‌ به‌ ارائه‌ پوکا- یوک‌، خطا یابی‌ یا مفهوم‌ضایعات‌ صفر گسترش‌ داد. بعدها این‌ نگرش‌ با موفقیت‌ به‌ سایر کارخانه‌ ها کشیده‌ شد و ظرف‌ دو سال‌ عملیات ‌عاری‌ از ضایعات‌ مستقر گردید. در سال۱۹۸۰ سیستم‌ پیش‌ اتوماسیون‌ را بنا نهاد و نیز سیستم‌ تعویض‌ قالب‌ در یک‌دقیقه‌ را توسعه‌ داد، که‌ بخشی‌ از سیستم‌ تولید بموقع‌ است‌. تولید به‌ موقع‌، سیستمی‌ است‌ که‌ در آن‌ ورودی‌ ها، همان‌ زمانی‌ که‌ مورد نیاز است‌ به‌ سیستم‌ تولید وارد می‌ شوند. از مزایای‌ این‌ روش‌ جلوگیری‌ از هزینه‌ های‌سنگین‌ انبارداری‌ است‌(کاظمی، هوشیار، ۱۳۸۸).
[۱۰۳]
کاندو بر رابطه‌ بین‌ کیفیت‌ و نیروی‌ انسانی‌ تأکید خاصی‌ داشته‌ و انسانیت‌ را اساس‌ انگیزه‌ می‌ داند و بیان‌ می‌ کند که‌ کار انسان‌ بایستی‌ شامل‌ سه‌ عنصر اساسی‌ زیر باشد :
خلاقیت‌ - لذت‌ اندیشیدن‌
فعالیت‌ بدنی‌ - لذت‌ کارکردن‌ با عرق‌ پیشانی‌
اجتماعی‌ بودن‌ - لذت‌ سهیم‌ بودن‌ در خوشی‌ و غم‌ همکاران‌
کاندو در کتاب‌ خود تحت‌ عنوان‌ ” انگیزه‌ انسانی‌ - یک‌ عامل‌ حیاتی‌ برای‌ مدیریت‌ ” تصریح‌ می‌ کند که‌ : کار هرچه‌ خلاق‌ تر باشد نقش‌ مهمی‌ در ایجاد انگیزه‌ دارد. وی‌ چهار اقدام‌ عمده‌ زیر را در پشتیبانی‌ چنین‌ فرایندی‌ پیشنهاد می‌ کند :
۱- وقتی‌ دستورالعمل‌ کار را صادر می‌ کنید، اهداف‌ واقعی‌ کار را روشن‌ کنید.
۲ - سعی‌ کنید افراد قویا” احساس‌ مسئولیت‌ برای‌ انجام‌ دادن‌ کار خود کنند.
۳ - برای‌ خلق‌ ایده‌ های‌ نو فرصت‌ بدهید.
۴ - ایده‌ ها را بپرورانید و بگذارید به‌ بار بنشینند.
او معتقد است‌ با رعایت‌ اصول‌ چهارگانه‌ این‌ امکان‌ بوجود می‌آید تا کار به‌ عنوان‌ یک‌ فعالیت‌ خلاق‌ جلوه‌گر گردد و نیز اگر عقاید ایجاد و پرورش‌ یابند افراد درگیر، اتکا به‌ نفس‌ را احساس‌ نموده‌ و این‌ تجربه‌ گران قیمتی‌ از دیدگاه‌ انگیزش‌ است‌(کاظمی، هوشیار، ۱۳۸۸).
[۱۰۴]
اوکلند اعتقاد دارد که‌ اغلب‌ مردم‌ از روش‌ خود ارزیابی‌ بدون‌ درک‌ واقعی‌ مفاهیم‌ نهفته‌ در آن‌ استفاده‌می‌کنند. آنها تمایل‌ دارند، اغلب‌ روی‌ تعداد امتیازات‌ کسب‌ نموده‌ توجه‌ نمایند. در سازمانها جداول‌ مبتنی‌ برخود ارزیابی‌ سازمانها که‌ تمرکز روی‌ امتیازات‌ را تشویق‌ می‌ کنند بیشتر از مفاهیم‌ پشت‌ صحنه‌ که‌ تعیین‌مکانهای‌ نیازمند به‌ ارتقاست‌، جلوه‌گر می‌باشد، در حالیکه‌ در خود ارزیابی‌ باید همیشه‌ روی‌ مفهوم‌ فرایندها، فرصتهای‌ ارتقا و سنجش‌ های‌ مشتری‌ محور تمرکز نمود نه‌ تنها‌ بر‌ امتیازات‌. وی‌ در کتاب‌ سازمانهای ‌برتر، یک‌ چارچوب‌ منطقی‌ را شرح‌ داده‌ است‌ که‌ سازمانها می‌ توانند قدم‌ به‌ قدم‌ برای‌ شناسایی‌ عوامل‌ کلیدی‌ موفقیت‌ از آن‌ پیروی‌ نموده‌ و جهت‌ حرکت‌ سازمان‌ را با در خواست‌ سئوالات‌ ذیل‌ تعیین‌ نمایند :
به‌ چه‌ چیزهایی‌ می‌ خواهیم‌ برسیم‌ ؟
رسالت‌ سازمان‌ چیست‌ ؟
عوامل‌ حیاتی‌ موفقیت‌ چیست‌ ؟
چگونه‌ می‌ فهمیم‌ که‌ به‌ این‌ اهداف‌ رسیده‌ ایم‌ ؟
شاخصهای‌ عملکرد کلیدی‌ کدام‌ ها هستند ؟(کاظمی، هوشیار، ۱۳۸۸).
۷-۲-۲ ویژگی های کلیدی TQM
پیشگیری از نقص، به جای کشف دیرتر آن
تمرکز بر فرآیندهای مربوط به تولید و خدمات
تعهد و دلبستگی به بهبود مداوم فرآیندها
تعهد و دلبستگی به نوآوری فرآیندها و نوآوری های نوین
کاربرد آن در هر چیزی که می سازیم یا انجام می دهیم( حاجی شریف،۱۳۷۶، ۱۳۲).
۸-۲-۲ نیازمندی های اساسی اجرای TQM
تعهد و حمایت مدیریت ارشد
مداوم و بلندمدت بودن آن
مشتری گرا بودن
درگیر کردن همه کارکنان
کارگروهی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:46:00 ق.ظ ]




از نظر تئوریک هدف از باقی گذاشتن سود در داخل شرکت کاهش نسبت بدهی به سرمایه است تا آن‌که شرکت در وضعیت بهتری قرار گیرد و نسبت یاد شده تا حد ممکن کاهش یافته و امکان گرفتن وام جدید فراهم آید و یا آنکه شرکت از نظر پرداخت دیون خود در موقعیت بهتری واقع شود. رویه‌ی متعارف در بازار مالی، نپرداختن وام از سوی بانک‌ها و مؤسسات مالی به شرکت‌هایی است که نسبت بدهی به سرمایه‌ی آنها در سطح بالائی قرار گرفته‌است. چنانچه در شرایط ویژه‌ای به شرکت‌های دارای این ویژگی، یعنی دارا بودن نسبت بدهی به سرمایه‌ی بالا وامی هم داده ‌شود، بهره‌ی این وام نسبت به بهره‌ی جاری در بازار زیادتر خواهد بود، چرا که ریسک عدم پرداخت وام از سوی شرکت زیادتر است.
بطور کلی در آن‌ دسته از شرکت‌های تولیدی که فعالیت آنان در حال گسترش است، باقی گذاشتن سود در درون شرکت و تقسیم نشدن آن بین سهامداران یا شرکاء در وضعیت‌های زیر مورد استقبال قرار می‌گیرد:
در شرایطی که انتشار سهام جدید میسر نباشد و یا اوراق قرضه بدلایل گوناگون نتوانند منتشر شوند و یا آن‌که سهامداران موجود با انتشار سهام جدید و یا اوراق قرضه موافقت ننمایند؛ در اینصورت باقی گذاشتن سود در شرکت به عنوان یک راه‌حل منطقی پذیرفته می‌شود.
در بعضی موارد سودآوری سرمایه‌ی شرکت در حد بالا و مطلوبی قرار دارد؛ به عبارت دیگر بهره‌وری سرمایه‌ی‌ شرکت بسیار مطلوب است بنابراین باقی گذاشتن سود در شرکت و تأمین توسعه‌ی فعالیت از طریق سود تقسیم نشده کاملاً سودآور و مورد ترجیح است. در این حالت معمولاً سود حاصله هم دارای حجم قابل توجهی است و می‌تواند در توسعه‌ی فعالیت شرکت نقش مهمی ایفا نماید.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

گاهی سهامداران شرکت علاقه ندارند که سهامداران جدید به شرکت اضافه شوند و کنترل آنها را بر روی شرکت محدود نمایند و یا حق رأی آنها را تقلیل دهند. در اینصورت باقی گذاشتن سود در شرکت یک راه‌حل مطلوب بشمار خواهد آمد.
بر اثر وجود شرایط رکورد اقتصادی گاهی قیمت بازار سهام شرکت‌ها بطور موقت کاهش می‌یابد و انتظار شرکت آن است که در دوره‌های آینده، قیمت سهام شرکت دوباره افزایش پیدا خواهدکرد. در دوره‌هایی که قیمت بازار سهام یک شرکت کاهش می‌یابد هزینه‌ی آن سهام برای صاحبان سهام زیادتر می‌شود و اگر سهام جدید انتشار یابد میزان هزینه‌ی سهام قبلی گسترده‌تر و بیشتر خواهدشد. برای جلوگیری از این عارضه، سود شرکت می‌تواند بین سهامداران تقسیم نگردد و به عنوان یک منبع مالی مورد استفاده قرار گیرد.
در صورتیکه سود حاصله در یک دوره بین سهامداران و یا شرکاء شرکت توزیع شود، طبق قانون کار باید هر سهم از سود متعلق به خود، مالیات پرداخت کند. این مالیات که از صاحبان سهام گرفته ‌می‌شود، در بعضی کشورها و یا در بعضی شرایط اقتصادی زیاد است بطوریکه سهامداران تمایل ندارند مالیات زیادی پرداخت کنند. ولی در مقابل، اگر این سود در شرکت باقی بماند درآمدهای آن برای سهامداران منافع مهمی را ایجاد می‌کند که یکی از این منافع درآمد مطلوب است و دیگری نرخ مالیات کمتری است که به عواید این درآمد مطلوب نسبت به سهم سودها تعلق می‌گیرد.
به علت این مزیت‌های مالیاتی، سرمایه‌گذارن ممکن است سهام شرکت‌هایی را ترجیح دهند که سود سهام کمتری توزیع می‌کنند. اگر این‌گونه باشد، سرمایه‌گذاران در شرایط مشابه، قیمت بالاتری برای سهام شرکت‌هایی می‌پردازند که سود کمتری تقسیم می‌کنند. البته در بازار سرمایه‌ی ایران، این نظریه[۳۲] به وضوح صدق نمی‌کند(وستون و دیگران، ۱۳۸۶).
۱-۴-۲-۲) سود انباشته[۳۳]
سود انباشته، سودهای یک شرکت از بدو تأسیس است که به عنوان سود سهم به سهامداران پرداخت نشده و برای سرمایه‌گذاری در شرکت، تحت عنوان سود انباشته، نگهداری شده است.
صرف نظر کردن از اجرای یک پروژه‌ی سرمایه‌گذاری سودآور مسلماً به صرفه و صلاح سهامدارن نیست مگر اینکه هیچ راهی برای تأمین مالی آن با هزینه‌ای معقول وجود نداشته باشد. استفاده‌ی بیش از حد از استقراض نیز موجب افزایش مخاطره‌ی شرکت و کاهش ارزش سهام شرکت در بورس خواهدشد. بنابراین منبع تأمین مالی می‌تواند سود انباشته (که به معنای پرداخت سود سهام کمتر است) یا انتشار سهام عادی جدید باشد. به نظر بسیاری از مدیران مالی و صاحبنظران تئوری مالی و مدیران واحدها، دریافت سود سهام کمتر و پرهیز از انتشار سهام عادی جدید به مصلحت سهامداران فعلی است( شباهنگ،‌ ۱۳۸۴).
تفاوت عمده میان سود انباشته و دیگر منابع تأمین مالی دیگر این است که سود انباشته به مبلغ موجود محدود می‌باشد و ضمناً مستلزم تحصیل وجوه از اشخاص خارج از واحد انتفاعی (اعطا کنندگان تسهیلات و سهامداران جدید) نیست. اما تأمین مالی از طریق سود انباشته موجب کاهش سود سهام قابل پرداخت به سهامداران فعلی خواهدشد. به بیان دیگر در دسترس بودن سود انباشته نه تنها به سودهای تحصیل شده توسط واحد انتفاعی بستگی دارد بلکه با سیاست پرداخت سود سهام آن نیز مرتبط است. واحدهای انتفاعی معمولاً از کاهش سطح پرداخت سود سهام خود حتی در مواقعی که موقتاً سود کاهش یافته است نیز پرهیز می‌کنند. این قبیل سیاست‌ها موجب می شود که سود انباشته‌ی در دسترس به تناسب تغییر در سود، شدیداً نوسان نماید. بنابراین مدیر مالی نمی‌تواند برای تأمین مالی سرمایه‌گذاری‌های انتفاعی تنها بر سود انباشته اتکاء کند.
۱-۱-۴-۲-۲) تأمین مالی از طریق سود انباشته
مهمترین عاملی که در سیاست‌گذاری تقسیم سود مورد توجه قرار می‌گیرد سود انباشته است؛ زیرا اندوخته کردن سود، یکی از منابع تأمین مالی به حساب می‌آید. اگر سود انباشته یک منبع تأمین مالی انگاشته شود، آنگاه شرکت‌ها باید مقدار زیادی از سود را تحت عنوان سود انباشته کنار بگذارند و مقدار کمی از سود شرکت را بین سهامداران تقسیم کنند.
۱-۱-۱-۴-۲-۲) محاسن تأمین مالی از طریق سود انباشته

چنانچه واحد انتفاعی به جای پرداخت سود سهام و انتشار سهام عادی جدید، سود شرکت را نگهدارد، قیمت سهم عادی در بازار بالاتر خواهدبود. زیرا سود هر سهم و سهام آتی در صورت عدم انتشار سهام جدید بیشتر است. سهامداران فعلی نیز می‌توانند از طریق فروش بخشی از سهام خود سود نقدی کسب کنند. به بیان دیگر، ‌سهامداران به جای دریافت سود سهام از افزایش ارزش سهام بهره‌مند خواهندشد. علاوه بر این، سهامدارنی که سود سهام خود را دریافت و مجدداً سرمایه‌گذاری می‌کنند ناگزیر از سرمایه‌گذاری مبلغی کمتر خواهند بود؛ زیرا مالیات سود سهام دریافتی را نیز باید بپردازند. اما چنانچه سود شرکت مجدداً در پروژه‌های آن سرمایه‌گذاری شود، سهامداران قبل از فروش سهام و تحصیل سود، مالیات بر درآمد شخصی نخواهند پرداخت.
هزینه‌های خاص سرمایه (مربوط به سود انباشته) از هزینه‌ی خاص سرمایه مربوط به اوراق قرضه و سهام بیشتر است، ولی اگر شرکت از محل نگهداری سود، تأمین مالی کند، نباید از این بابت بهره یا سود سهام پرداخت کند.
فروش سهام عادی جدید ممکن است صاحبان فعلی شرکت را با مسائل مرتبط با کنترل شرکت مواجه کنند، بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که دلایل معقولی برای ترجیح دادن تأمین مالی سرمایه‌گذاری‌ها از طریق وجوه حاصل از عملیات (که ممکن است به صورت اوراق بهادار قابل مبادله نگهداری شود) وجود دارد.
۲-۱-۱-۴-۲-۲) معایب تأمین مالی از طریق سود انباشته
علی رغم مزایای تأمین مالی از محل سود انباشته، بکارگیری این روش در کلیه‌ی موارد امکان‌پذیر یا مطلوب نیست. سهامداران ممکن است در قبال عدم دریافت یا دریافت کمتر سود سهام واکنش منفی نشان دهند. بدیهی است که افزایش ندادن سود سهام به تناسب افزایش سود، مطلبی کاملاً جدا از کاهش سطح فعلی سود سهام است؛ زیرا کاهش سطح فعلی پرداخت سود سهام ممکن است سهامداران را ناگزیر از فروش بخشی از سهام خود کنند تا مصارف نقدی خود را تأمین نمایند. ضمناً کاهش سود سهام می‌تواند موقتاً موجب پایین آمدن قیمت سهام شرکت در بورس شود؛ زیرا برخی از سرمایه‌گذاران ممکن است این کاهش را نشانه‌‌ای از ضعف واحد انتفاعی بدانند.
علاوه بر این، امکان دارد که وجوه تأمین شده از طریق نپرداختن سود سهام، برای تأمین مالی پروژه‌های سرمایه‌گذاری، کافی نباشد و شرکت کماکان ناگزیر از انتشار سهام عادی جدید بشود. در این‌گونه موارد، مدیریت از هرگونه اقدامی که موجب کاهش موقتی قیمت سهام شود پرهیز خواهدکرد و پرداخت سود سهام را طبق روند گذشته ادامه خواهد داد(شباهنگ، ۱۳۸۶).
۲-۴-۲-۲) سود سهمی
سود سهمی یا سهام جایزه، یعنی شرکت به جای پرداخت سود (به صورت وجه نقد) اقدام به توزیع سهام جایزه نماید. سود سهمی، یک نوع افزایش سرمایه است که سهامدار بابت سهام جدیدی که دریافت می‌کند وجهی پرداخت نمی‌کند، بلکه وجوه آن از محل سود انباشته یا اندوخته‌ها کسر خواهدشد. پس از توزیع سهام جایزه، قیمت سهم کاهش می‌یابد(تهرانی، ۱۳۸۷).
استفاده از سود سهمی[۳۴] و تجزیه‌ی سهام[۳۵] در یک واحد تجاری جزء لاینفک خط‌مشی تقسیم سود است. سود سهمی و تجزیه‌ی سهام باعث صدور و انتشار سهام جدید بر مبنایی متناسب با سهامداران جاری می‌شود در حالی‌که دارایی‌ها، سود، ریسک و درصد مالکیت سهامداران واحد تجاری بدون تغییر باقی می‌ماند.
واگذاری سود سهمی یا تجزیه‌ی سهام، دارایی‌های واحد انتفاعی را تغییر نمی‌دهد زیرا در مقابل سهام اضافی صادر شده، چیزی دریافت نمی‌شود. بدهی‌های واحد انتفاعی نیز بدون تغییر باقی می‌ماند زیرا این قبیل رویدادها اساساً تأثیری بر بدهی‌ها ندارد. در نتیجه، جمع حقوق صاحبان سهام (دارایی‌ها منهای بدهی‌ها) نیز تغییر نمی‌کند(شباهنگ، ۱۳۸۶).
بطور کلی از دیدگاه حسابداری، سود سهمی باعث کاهش سود انباشته می‌شود و در نتیجه سرمایه‌ی سهام عادی و صرف سهام افزایش می‌یابد. در صورتی که تجزیه‌ی سهام تغییری در اقلام حقوق صاحبان سهام ایجاد نمی‌کند. از دیدگاه اقتصادی نیز سود سهمی و تجزیه‌ی سهام باعث افزایش تعداد سهام منتشر شده خواهدشد. در هر صورت صدور سود سهمی و تجزیه‌ی سهام باعث می‌شود تا ارزش بازار سهام بواسطه‌ی افزایش تعداد سهام منتشر شده کاهش یابد که این عمل سبب افزایش قابلیت معامله سهام می‌گردد(آذربراهمان، ۱۳۸۹).
۱-۲-۴-۲-۲) مزایا و معایب سود سهمی
بیشتر، یک سود سهمی برای نگهداری نقدینگی به کار گرفته می‌شود. شاید شرکت هنگام افزایش درآمد، به جای پرداخت سود نقدی، خواهان نگهداری بخش بیشتر درآمدهای خود و دادن سود سهمی باشد. پس تصمیم شرکت، کاهش دادن نرخ سود پرداختی است؛ چون هنگامی که درآمدها افزایش می‌یابد و سود سهم نقدی به همان اندازه‌ی پیشین است، نرخ پرداخت کاهش خواهدداشت. البته، تصمیم‌گیری برای نگهداری بخش بیشتر درآمدها، می‌تواند بدون سود سهمی انجام گیرد. ولی شاید سود سهمی، با محتوای اطلاعاتی که در خود دارد، همانند اثر روانی خود، برخی از سرمایه‌گذاران را خشنود کند. افزون بر این، چنانچه سود سهم نقدی هر سهم بدون دگرگونی باشد، سود سهم نقدی کل، با افزایش شمار سهم‌ها، افزایش خواهدیافت.
تا اینجا، بحث در زمینه‌ی برتری‌های تصمیم‌گیری برای انتشار سود سهمی بر پایه‌ی در دسترس بودن فرصت‌های سرمایه‌گذاری سودآور بوده است. درصد پرداخت سود سهم نقدی با هدف تأمین مالی بخشی از این فرصت‌ها؛ همراه با پدیدار ماندن درآمدها، کاهش می‌یابد. برخی شرکت‌ها که در شرایط مالی دشواری هستند، سود سهمی را جایگزین سود سهم نقدی می‌کنند. سود سهمی این شرکت‌ها، نشان نه از شرایط بد بازرگانی است، نه درآمدهای دلخواه، و این جایگزینی سرمایه‌گذاران را فریب نخواهد داد.
همچنین، شاید یک شرکت از سود سهمی برای نگهداری بهای سهم در یک دامنه‌ی داد و ستد همه‌پسند و ارزان بهره‌گیری کند. برخی از شرکت‌ها دوست ندارند قیمت بازار عادی خود را بالاتر از یک اندازه‌ی معین ببینند زیرا بهای بالا برای سهم، کششی برای سرمایه‌گذاران کوچک ندارد. از این رو، آنان می‌کوشند تا بهای سهم خود را که با به کارگیری سود سهمی، یا بیشتر، به وسیله‌ی تجزیه‌ی سهام پایین‌تر از اندازه‌ی دلخواه نگهدارند. افزایش شمار کلی سهم‌های فروش رفته شاید شمار دارندگان سهم را افزایش دهد، که این خود به گسترش آوازه‌ی کلی سهم خواهد انجامید.
عیب اساسی سود سهمی آن است که در برابر سود سهم نقدی هزینه‌های اداری بیشتری در بردارد. این هزینه‌ی افزوده برای شرکت و دارندگان سهم آن زیان آور است.
۵-۲-۲) وام‌ بلندمدت[۳۶]
وام مدت‌دار یا بلند‌مدت وامی است که سررسید آن بیش از یک سال است. این قاعده استثناهایی دارد. اما معمولاً وام‌های مدت‌دار به شکل اقساط بازپرداخت منظم تسویه می‌شوند (غالباً، پرداخت‌های استهلاک بدهی[۳۷] نام دارد) و این پرداخت‌ها در طول عمر وام صورت می‌گیرد. معمولاً تضامینی به شکل رهن اموال منقول[۳۸] مورد استفاده قرار می‌گیرد، اما شرکت‌های بزرگ‌تر و قوی‌تر می‌توانند وام تضمین نشده نیز بگیرند.
وام‌دهندگان اصلی اعتبارات مدت‌دار در کشورهای غربی عبارت‌اند از: بانک‌های تجاری، شرکت‌های بیمه‌ عمر[۳۹] و تا حدی نیز صندوق‌های بازنشستگی[۴۰]. وام‌های بانکی معمولاً سررسیدی بین ۱ تا ۵ سال دارد، درحالی‌که وام‌های مدت‌دار (بلندمدت) شرکت‌های بیمه و صندوق‌های بازنشستگی سررسیدی بین ۵ تا ۱۵ سال دارد. بنابراین، وام‌های مدت‌دار شرکت‌های بیمه معمولاً تأمین مالی بلند‌مدت است نه میان مدت. گاهی اوقات، اگر وام‌ها نسبتاً عمده باشد، بانک‌ها و شرکت‌های بیمه به طور مشترک اقدام به اعطای وام می‌کنند به این ترتیب که بانک سررسیدهای کوتاه‌مدت و شرکت‌های بیمه سررسیدهای بلندمدت را تأمین مالی می‌کند(جاین و خان[۴۱]، ۲۰۰۶).
۱-۵-۲-۲) ویژگی‌های وام‌های بلندمدت
قراردادهای وام‌های بلندمدت مستقیماً میان وام‌دهنده و وام‌گیرنده بسته می‌شود و در نتیجه مواد قراردادهای مختلف، متفاوت خواهد بود. از آنجا که معمولاً شرکتی که به پول نیاز دارد مستقیماً به بانک و مؤسسه‌ی وام‌دهنده مراجعه می‌کند و سعی می‌کند با آن سازمان به تفاهم برسد، در مورد تعیین شرایط و مواد قراردادها، سازمان‌های نظارت‌کننده و دولتی (مثل کمسیون بورس اوراق بهادار) هیچ دخالتی نمی‌کنند. وام‌های بلندمدت، از لحاظ نوع موسسات وام‌دهنده، جدول باز پرداخت وام، نرخ بهره، نوع وثیقه و سایر شرایط قراردادی دارای ویژگیهای مشترکی هستند(آذربراهمان،۱۳۸۹).
۲-۵-۲-۲) تأمین مالی از طریق وام بلند مدت
معمولاً شرکت‌ها برای دوره‌های میان‌مدت از طریق وام‌ها تأمین مالی می‌کنند و این بدان معنی است که مدت این نوع وام‌ها میان یک و حداکثر ده سال است. مدت برخی از قراردادهای اجاره تقریباً به بیست سال می‌رسد. از این رو می‌توان گفت که برای دوره‌های میان‌مدت و بلند‌مدت از وام و قراردادهای اجاره به عنوان وسیله‌ای برای تأمین مالی استفاده می‌کنند.
۱-۲-۵-۲-۲) محاسن انتشار وام‌های بلندمدت به عنوان منبع تأمین مالی
از آنجا که بهره‌ی وام‌های بلندمدت تقریباً ثابت است اگر سود حاصل از این وام‌ها از هزینه‌ی بهره بیشتر شود، شرکت وام‌گیرنده سود زیادی از محل این وام‌ها خواهد برد.
معمولاً شرکت وام‌گیرنده می‌تواند در مورد شرایط مربوط به وام، با بانک یا موسسه‌ی وام‌دهنده مذاکره کند؛ لذا می‌تواند میزان و شرایط بازپرداخت را با وضع مالی خود منطبق کند.
شرکت‌هایی که به دلیل بهبود در وضع مالی خود واجد شرایط انتشار اوراق تجاری شــده‌اند می‌توانند با مذاکره با بانک بدون دادن وثیقه، وام بلند‌مدت با نرخ پایین بگیرند.
۲-۲-۵-۲-۲) معایب انتشار وام‌های بلندمدت به عنوان منبع تأمین مالی
اهرم مالی حاصل از وام‌های بلندمدت به لحاظ این‌که میزان بهره نسبتاً ثابت است سبب می‌شود که سود شرکت کاهش یابد. البته اگر آن شرکت نتواند سود خود را به حدی برساند که هزینه‌ی بهره وام بلندمدت را بپوشاند.
شرایط منفی گنجانده شده در قرارداد این نوع وام‌ها از قدرت مانور و سرمایه‌گذاری در پروژه‌های تأمین مالی شرکت می‌کاهد.
در مواردی که شرکت‌ها اقلامی از دارایی خود را به عنوان وثیقه گذاشته‌اند بدون رضایت طلبکار نمی‌توانند دوباره آن را به عنوان وثیقه قرار دهند.
پرداخت اقساط سالانه ممکن است فشار زیادی بر نقدینگی شرکت وارد آورد، زیرا شرکت باید در هر قسط مبلغ نسبتاً زیادی بابت اصل وفرع وام بپردازد.
۶-۲-۲) وام کوتاه‌مدت[۴۲]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:46:00 ق.ظ ]




  • فرضیه سوم

” رای گیری اینترنتی باعث جذب افراد جدید و همچنین ترغیب افرادی که قبلا به روش سنتی در انتخابات شرکت میکردند به استفاده از روش جدید خواهد شد . “
برای تحلیل این فرضیه از روش های تحلیل جدول دوبعدی[۳۷] و تحلیل واریانس یکطرفه[۳۸] استفاده شده است. در این آزمونها ، متغیر گرایش به مشارکت را بصورت ترتیبی[۳۹] کد بندی کرده و ارتباطش با متغیر سال آخرین مشارکت در انتخابات را مشخص کرده ایم. برای کدبندی متغیر گرایش به مشارکت، فاصله بین حدالکثر نمره این متغیر ( ۱۳۵ ) و حداقل نمره ( ۵۵ ) را به پنج قسمت با فواصل ۱۶ نمره ای تقسیم بندی کردیم و به این پنج قسمت به ترتیب عناوین خیلی کم، کم ، متوسط ، زیاد و خیلی زیاد را اختصاص دادیم.در این آزمونها، مواردی که عناوین متوسط ، زیاد و خیلی زیاد در آنها معنادار میشوند را در نظر گرفته و برای رد یا تایید فرضیه تصمیم گیری میکنیم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

از بین ۳۴۴ نفری که به این سوال پاسخ داده بودند، ۱۸۸ نفر افرادی بودند که طی یکسال گذشته حداقل در یک انتخابات شرکت کرده بودند. همچنین ۶۸ نفر گزینه ” ۱ تا ۳ سال گذشته “، ۷۲ نفر گزینه ” بیشتر از ۳ سال ” و ۱۶ نفر هم گزینه ” تاکنون در انتخابات شرکت نکرده ام ” را برگزیده بودند.
باتوجه به نتایجی که بیان شد، ۸۷% از افرادی که تاکنون در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده بودند نمره متوسط به بالا دریافت کردند ضمن اینکه ۶۹% از پاسخ دهندگانی که طی سه سال گذشته در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده بودند و ۸۶% از افرادی که بین یک تا سه سال گذشته در انتخابات شرکت کرده بودند ابراز تمایل کردند که در صورت فراهم شدن امکان انتخابات آنلاین، از آن برای شرکت در رای گیری استفاده خواهند کرد. در نهایت، ۷۸% شرکت کنندگانی که طی یکسال گذشته مشارکت انتخاباتی داشتند نیز برای استفاده از ابزار اینترنت برای شرکت در رای گیری نظر بالای متوسط ارائه کرده بودند.
از طرفی ، با رجوع به نتایج تحلیل واریانس انجام شده، مشاهده میشود که ارتباط بین دو متغیر مطرح در این فرضیه با مقدار F= 4.499 در سطح ۹۵% (S=0.004 ) معنادار شده است ؛ پس اکنون میتوان نتیجه لازم را از ترکیب دو روش تحلیل اتخاذ کرد.
اگر شرکت در انتخابات را گرایش ۱۰۰% و عدم شرکت در انتخابات را گرایش ۰% در نظر بگیریم می بینیم که با به میدان آمدن تکنولوژی ، ۱۰۰% به ۷۸ % تقلیل یافته است و این در حالی است که گرایش ۰% به گرایش ۸۷% ارتقا پیدا کرده است. حال اگر فرض کنیم ۲۲% باقیمانده از آن ۱۰۰% همچنان به شیوه سنتی در انتخابات شرکت خواهند کرد، پس پیاده سازی انتخابات اینترنتی یک پیروزی ۸۷ درصدی در ترغیب افراد جدید برای مشارکت در انتخابات خواهد بود.
در ادامه و برای مشخص شدن عوامل موثر بر ترغیب افرادی که تا کنون در انتخابات شرکت نکرده بودند ، پاسخ این گروه به سوالات مطرح شده را با کمک نرم افزار SPSS از سایر پاسخ ها جدا کرده و گروه انتخابی را بصورت جداگانه مورد بررسی قرار دادیم که طی آن مشخص شد سودمندی انتخابات الکترونیک در درجه اول گرایش این افراد برای مشارکت قرار دارد و پس از آن متغیر های قابلیت تطبیق و گرایش به استفاده از تکنولوژی تاثیری مثبت بر رغبت این افراد برای مشارکت داشته اند؛ نتیجه بدست آمده میتواند به این معنی باشد که اکثر افرادی که در انتخابات شرکت نمیکنند دلایل غیر سیاسی دارند و در صورت مهیا شدن شرایط در انتخابات مشارکت خواهند کرد .

  •  
  •  
  •  
  • فرضیه چهارم

” کسانی که به تکنولوژی های جدید اعتماد دارند و آن را مفید می دانند تمایل بیشتری به استفاده از انتخابات الکترونیک بجای روش های سنتی انتخابات دارند .”
برای تحلیل این فرضیه نیز همانند فرضیه سوم از تحلیل رگرسیون خطی بهره برده شده است تا بتوانیم تغییرات متغیر مشارکت را بر اساس تغییرات متغیر ” اعتماد به تکنولوژی ” پیش بینی کرده و معادله رگرسیون آن را ارائه دهیم و با ارائه همچین معادله ای میزان ارتباط این دو متغیر برهم را به اثبات برسانیم. برای انجام این تحلیل ، از ترکیب چهار گویه ( سوال ) ۲۶ تا ۲۹ ، متغیر” اعتماد به تکنولوژی ” را ایجاد کرده و رابطه آن با متغیر مشارکت را با کمک نرم افزار SPSS و تحلیل رگرسیون مورد مطالعه قرار دهیم.
جدول ‏۵‑۷ : جدول ANOVA فرضیه چهارم
جدول ‏۵‑۸ : جدول Coeficiency فرضیه چهارم
همانطور که از جداول بالا قابل برداشت است، این رابطه با قدرت تمام (F= 320.504) در سطح ۹۹% (S= 0.000) معنادار شده است و ضرایب آن هم قابل مشاهده است.
مطابق نتایج بدست آمده میتوان با اطمینان ادعا کرد که اعتماد به تکنولوژی عاملی بسیار تاثیر گذار در رغبت افراد برای استفاده از اینترنت برای شرکت در رای گیری می باشد که این نتیجه همان چیزی است که انتظارش را داشتیم چرا که در مطالعات پیشین در کشورهای مختلف دنیا هم به همین نتیجه دست یافته بودند.
حال نوبت به ارائه معادله رگرسیون برای این فرضیه میرسد که میتوان آنرا بصورت زیر نوشت :
گرایش به مشارکت در انتخابات اینترنتی= ۶۶٫۴۲ + (۳٫۰۵۹) * (اعتماد به تکنولوژی)
با مقایسه معادله پیش رو و معادله ای که برای فرضیه دوم نوشته بودیم موارد زیر بدست می آیند :
مقدار ثابت در این معادله کمتر از مقدار ثابت در معادله ارائه شده برای فرضیه دوم است همچنین ضریب رگرسیون (b) متغیر اعتماد به تکنولوژی بیشتر از مقدار b در معادله فرضیه دوم است. و در نهایت ضریب تعیین (R2) در این معادله برابر ۰٫۴۸۲ است درحالی که در معادله مربوط به فرضیه دوم این مقدار برابر ۰٫۱۰۵ بوده است.
نتیجه ای که از این سه گزاره میتوان دریافت کرد تاثیر ۴۸ درصدی متغیر اعتماد به تکنولوژی در برابر تاثیر ۱۰٫۵ درصدی متغیر تجربه تکنولوژیکی بر ترغیب مردم برای مشارکت در انتخابات اینترنتی است پس صحت فرضیه چهارم اثبات می شود.

  •  
  •  
  •  
  • فرضیه پنجم
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:45:00 ق.ظ ]