کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML
 



ب)- نوع دیگر اضطراب، اضطراب درون زاد است. این اضطراب ناگهان و بدون هشدار و بدون هیچ علتی ضربه می زند و گاهی چنین به نظر می رسد که بخش هایی از بدن از کنترل شخص خارج می شود. عبارت درون زاد به معنی ایجاد شده از درون است، به این معنی که در اینجا اضطراب در اثر عوامل محیط خارجی فرد به وجود نمی آید، بلکه از درون فرد سرچشمه می گیرد(آقا محمد رضا، ۱۳۸۷).
۲-۲-۱۱-۴- عاطفه مثبت
عواطف، یکی از جنبه های رفتار انسان است که نقش مهمی در زندگی انسان ها دارد. بدون عواطف، زندگی بشر تقریباً خسته کننده و بی معنی می شود. انسان از طریق همین عواطف است که دنیا را پر از معنی و سرشار از احساسات در می یابد (هریس، ۱۳۸۰). عواطف، بخشی اساسی از نظام پویای شخصیت آدمی است. ویژگی ها و تغییرات عواطف، چگونگی برقراری ارتباط عاطفی و درک و تفسیر عواطف دیگران، نقش مهمی در رشد، سازمان شخصیت، تحول اخلاقی، روابط اجتماعی، شکل گیری هویت و مفهوم خود دارد(لطف آبادی، ۱۳۸۰).
واتسون و تلگن[۴۹](۱۹۸۵) عواطف را به دو بعد عاطفی پایه تقسیم بندی می کنند. یکی عاطفه منفی است. بدین معنی که شخص تا چه میزان احساس ناخرسندی و ناخوشایندی می کند. عاطفه منفی یک بعد عمومی از یأس درونی و عدم اشتغال به کار لذت بخش است که به دنبال آن حالت های خلقی اجتنابی از قبیل خشم، غم، تنفر، حقارت، احساس گناه، ترس و عصبانیت پدید می آید. بعد عاطفی دوم، عاطفه مثبت است که حالتی از انرژی فعال، تمرکز زیاد و اشتغال به کار لذت بخش می باشد. عاطفه مثبت در برگیرنده طیف گسترده ای از حالت های خلقی مثبت از جمله شادی، احساس توانمندی، شور و شوق، تمایل، علاقه و اعتماد به نفس است.
عاطفه مثبت و منفی، بیانگر ابعاد اصلی حالات عاطفی می باشند(واتسون و همکاران، ۱۹۸۸؛ واتسون و تلگن، ۱۹۸۵). این گونه به نظر می رسد که افرادی که عاطفه مثبت زیادی را تجربه می کنند، باید عاطفه منفی نسبتاً کم تری را تجربه کنند و اشخاصی که عاطفه منفی زیادی را تجربه می کنند، باید عاطفه مثبت اندکی داشته باشند. اما در حقیقت، شواهد زیادی در دست است که نشان می دهد عاطفه مثبت و منفی هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند و دو روی یک سکه نیستند. دلیل این امر این است که عامل مولّد عاطفه مثبت، رویدادها و تجارب خوشایند است، در حالی که عاطفه منفی به واسطه رویدادها یا تجارب ناخوشایند ایجاد می شود(آیزنک، ۱۳۷۵). این دو بعد خلق، از یکدیگر جدا هستند، و روابط آنها با متغیرهای دیگر، دارای الگوهای متفاوتی است. واتسون و تلگن(۱۹۸۵) دریافتند که این دو عامل عاطفی ارتباط متفاوتی با افسردگی و اضطراب دارند. از آنجا که هم در اضطراب و هم در افسردگی، حالت های عاطفی منفی دیده می شود، ابزارهای سنجش مربوط به هر دو سازه، به یک اندازه دارای عامل عاطفه منفی هستند. بنابراین عاطفه منفی، رابطه مثبتی با اضطراب و افسردگی دارد. از سوی دیگر، اضطراب و افسردگی رابطه متفاوتی با عاطفه مثبت دارند. ابزارهای سنجش عاطفه مثبت با خلق افسرده و علائم مرتبط با آن، همبستگی منفی بالایی دارند، اما با خلق مضطرب و علائم مرتبط با آن، همبستگی ندارند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

به نظر می رسد که افزایش میزان لذت در طول زندگی، می تواند به افزایش عواطف مثبت و کاهش عواطف منفی منجر شود. به عنوان مثال، نتایج پژوهش دینر[۵۰] و همکاران(۱۹۹۱) نشان داد که بین فراوانی رویداد های مثبت روزانه و عاطفه مثبت، رابطه معنی داری وجود دارد. برنباوم[۵۱] (۲۰۰۲) نیز پژوهشی در مورد فعالیت ها و احساسات لذت بخش انجام داد. او در این پژوهش از ۱۶۲ دانشجو خواست تا فعالیت هایی را که از نظر آنها لذت بخش است، بنویسند. تحلیل عوامل، سه نوع از احساسات خوشایندی را که این فعالیت ها ایجاد می کردند، آشکار ساخت: سرخوشی، رضایت خاطر و شعف. همچنین به آنها پرسش نامه ای داده شد که میزان لذتی را که به وسیله سه نوع فعالیت ایجاد می شد، اندازه گیری می کرد. این سه نوع فعالیت عبارت بودند از فعالیت های اجتماعی، فعالیت های فکری و فعالیت هایی که در جهت ارضای نیازهای اساسی انجام می گیرد (مانند خوردن یا خوابیدن). نتایج پژوهش، حاکی از آن بود که فعالیت های لذت بخش با احساسات مثبتی همچون سرخوشی و رضای تخاطر ارتباط دارد.
۲-۲-۱۱-۴- ۱- اهمیت مطالعه عواطف مثبت
اهمیت مطالعه عواطف مثبت از ۱۹۷۳ با ورود واژه «خوشحالی» در ادبیات پژوهش روانشناسی شروع شد و در اوایل قرن ۲۱ با جنبش روانشناسی مثبتن گر به اوج رسید(سلیگمن و چیسکن میهالی[۵۲]، ۲۰۰۰). این حرکت ها به شروع پژوهش در حوزه عواطف مثبت و اثرات آن بر کارکردهای مختلف منجر گردید. عاطفه مثبت از طریق، تقویت سیستم ایمنی، در بهبود سلامت جسمانی نقش دارد. در زمینه بهداشت روانی مطالعات نشان داده اند که عاطفه مثبت می تواند ابطال کننده عواطف منفی و خنثی کننده اثرات مخرب آنها باشد (مارتین[۵۳]، ۲۰۰۳).
پژوهش ها نشان داده اند که عاطفه مثبت، خلاقیت، انعطاف پذیری شناختی، کارآیی در تصمیم گیری، حل مسأله و دیگر شاخص های تفکر مفید را افزایش می دهد(رز[۵۴]، ۲۰۰۱؛ آمبادی و گری[۵۵]، ۲۰۰۲؛ کنت، یون و تاتیا[۵۶]، ۲۰۰۳).
۲-۲-۱۱-۴- ۲- نقش عاطفه در تفکر و شناخت
نقش عاطفه در تفکر و شناخت چیست؟ این سؤالی است که قرنها، نویسندگان، هنرمندان، فلاسفه و طیف های بسیاری را به خود مشغول کرده است(فورگاس[۵۷]، ۱۹۹۸).
در دیدگاه های نظری، معمولاً نقش عاطفه و هیجان نسبت به شناخت یا کمرنگ تر و در حاشیه بوده و یا بر اثرات مخرب آن تأکید شده است. این مسأله ممکن است ریشه در خردگرایی فلسفی داشته باشد یا از لحاظ روششناسی پژوهش، به کمیت پذیری و تجزیه پذیری آسانتر شناخت (نسبت به هیجان) مربوط باشد(قاسم زاده، ۱۳۷۸). در این رابطه، نحوه اثرگذاری عاطفه بر شناخت از جمله مباحث چالش برانگیز است. معمولاً این طور استنباط شده است که این شناخت و تفکر است که تعیین کننده نوع و شدت عواطف می باشد، یا اینکه مطالعات بر نقش مخرب عواطف شدید و عمدتاً منفی متمرکز بوده اند(پاور و دالگیش[۵۸]، ۱۹۹۷).
دو رویکرد، اثرات عاطفه مثبت را بر شناخت توجیه می کند؛ در رویکرد اول، بر نقش کیفی و اطلاع رسانی عاطفه در بازنمایی های شناختی تأکید می شود. در این رویکرد، اثر پردازش اطلاعات هماهنگ با خلق است. در رویکرد دوم، اثر عاطفه بر فرایند شناخت و سبک پردازش اطلاعات حایز اهمیت است. در رویکرد اول، عاطفه مثبت موجب افزایش موضوعات خوشایند و ایده های مثبت در محتوای پردازش اطلاعات فرد می شود. مثلاً، فرد در ارزیابی خود از یک پدیده، بیشتر به جنبه های مثبت آن اشاره می کند. در رویکرد دوم، عاطفه مثبت موجب می شود فرد در پردازش شناختی به استفاده از سبک پردازش بالا- پایین، اکتشافی (یافتار شناختی) و کلگرا- شهودی تمایل پیدا کند(فورگاس[۵۹]، ۱۹۹۸؛ آرمیتاژ، کانر و نورمن[۶۰]، ۱۹۹۹). این سبک پردازش اطلاعات می تواند انعطاف پذیری شناختی و حل مسأله خلاق را تسهیل کند(آیسن[۶۱]، ۱۹۹۹).
رویکرد دیگر در تبیین اثرات عاطفه مثبت، بر مبانی عصب- زیستی تأکید می کند. در این باره، یک نظریه عصب-روانشناختی بر نقش انتقال دهنده عصبی دوپامین به عنوان واسطه مهم تأثیرات عاطفه مثبت بر کارکردهای شناختی تأکید می کند(اشبی[۶۲] و همکاران، ۲۰۰۲). این نظریه با این فرض که یکی از روش های عمده ایجاد عاطفه مثبت، دادن پاداش پیش بینی نشده است، بین عاطفه مثبت و پاداش و مبانی عصب – زیستی آنها تشابه قائل می شود(پوکان[۶۳] و همکاران، ۲۰۰۲).
۲-۳- مبانی نظری وضعیت روانی

۲-۳-۱- تعاریف سلامت روان

تأمین سلامتی اقشار مختلف جامعه یکی از مهمترین مسائل اساسی هر کشوری است که می باید آن را از سه دیدگاه جسمی، روانی و اجتماعی مورد توجه قرار داد. طبق آمارهای منتشر شده از طرف سازمان جهانی بهداشت(WHO) حداقل ۵۲ میلیون نفر از مردم جهان در سنین مختلف از بیماری های شدید روانی همچون اسکیزوفرنیا، ۱۵۰ میلیون نفر اختلالات خفیف روانی، ۱۲۰ میلیون نفر از عقب ماندگی ذهنی، ۵۰ میلیون نفر از صرع و ۳۰ میلیون نفر از ابتلا به دمانس رنج می برند و طبق همین گزارشات میزان شیوع اختلالات روانی در کشورهای در حال توسعه رو به افزایش است. در حالی که در برنامه ریزی های توسعه اجتماعی و اقتصادی این کشورها، پایین ترین اولویت به آنها داده می شود(جدیدی، ۱۳۸۹).
پروفسور آراسته معیار ایده آل در سلامت روانی را تکامل روانی می داند و انسان کامل را انسان ایده آل می داند و معتقد است که انسان کامل فردی است که وحدت عمل و نظر دارد و نیروهای درونی را با هم هماهنگ کرده و از لحاظ بیرونی نفعش با نفع خود یکنواخت باشد (کاپلان سادوک، ۱۹۹۸؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۶۹).
از سوی دیگر فروید سلامتی را یک افسانه ایده آل می داند. کورت اسلر[۶۴] معتقد است که نمی توان بهنجاری را به دست آورد چرا که فرد سالم بایستی به طور کامل از خودش، افکارش و از احساساتش آگاه باشد. ملانی کلاین[۶۵] بر این اعتقاد است که بهنجاری با منش قوی مشخص می شود و توانایی کنار آمدن با هیجانات متعارض، قابلیت تجربه لذت بردن، تعارض و توانایی عشق ورزیدن. اتورانک بهنجاری را توانایی عشق ورزیدن بدون ترس، گناه و اضطراب و همچنین مسئولیت پذیری برای اعمال مشخص خود فرد می داند. اریک اریکسون بهنجاری را توانایی غلبه بر دوره های زندگی می داند، اعتماد در مقابل بی اعتمادی، خودمختاری در مقابل شرم و شک، ابتکار در برابر احساس گناه، جدیت در مقابل حقارت، هویت در مقابل سر در گمی نقش، صمیمیت در مقابل خود مشغولی و انزوا، مولد بودن در برابر بی حاصلی و مرحله انسجام و کمال در مقابل یأس و انزوا می داند(گنجی، ۱۳۷۶).
سلامت روان از نظر میلانی فر(۱۳۷۳) عبارت است از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً ‌با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد. چگونگی سازش وی با در آمد خود و تفاوت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن(ابراهیم پور، ۱۳۹۰).
علم سلامت روان شاخه‌ای از علم بهداشت است که با پیشگیری از اختلال های روانی و حفظ شیوه های بهینه زندگی و بهداشت عاطفی سروکار دارد. علم سلامت روان فرایند همیشگی است که از بدو تولد تا هنگام مرگ ادامه می‌یابد این علم با چهار هدف شکوفایی توان بالقوه، شادکامی، رشد و تحولی هماهنگ، و زندگی مؤثر و کارآمد سعی می‌کند از طریق آموزش به کارکنان بهداشت روانی، پیشگیری، درمان اختلال های روانی و حفظ و تداوم بهداشت روانی در اشخاص سالم شرایطی ایجاد کند که شهروندان جامعه بتوانند در خانه، مدرسه، جامعه، محیط های کاری و نهایتاً با خویش سازگار شوند (حسن شاهی، ۱۳۸۶).
در اساسنامه سازمان بهداشت مصوب سال ۱۹۴۸ آمده است: «سلامت عبارت است از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط نبودن بیماری و ناتوانی» (امیریان، ۱۳۸۰).
سلامت روان عبارت از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذیرش واقعیتهای اجتماعی و قدرت سازگاری با آنها، ارضاء نیازهای خویشتن به طور متعاون و شکوفایی استعدادهای فطری خویش می باشد (حاجی آقاجانی و اسدی نوقابی؛ ۱۳۷۸: ۱۶).
۲-۳-۲- تاریخچه بهداشت روانی
در طی دهه های گذشته، حرفه مشاوره بهداشت روانی به سرعت رشد یافته است. دلیل این مدعا این است که انجمن مشاوران بهداشت روانی آمریکا که در سال ۱۹۷۶ با ۵۰ عضو به وجود آمده هم اکنون بیش از ۱۰۰۰ عضو دارد (شاملو، ۱۳۸۱: ۱۳) .
پیدا کردن شروع و آغاز هر نهضتی به خصوص نهضت های اصلاحی و علمی به علت داشتن منابع گوناگون و چند جانبه مسئله مشکلی است. در حقیقت روانپزشکی را می توان قدیمی ترین حرفه و تازه ترین علم به شمار آورد. چون بیماری های روانی از قدیم وجود داشته و بقراط در ۱۳۷۷تا۴۶۰ سال قبل از میلاد عقیده داشت که بیماران روانی را مانند بیماران جسمی درمان کرد. تازه ترین علم برای اینکه تقریباً از ۱۹۳۰ بعد از تشکیل اولین کنگره بین المللی بهداشت روانی بود که روانپزشکی به صورت جزئی از علوم پزشکی شد و سازمانهای روانپزشکی و مراکز پیشگیری در کشورهای مترقی یکی بعد از دیگری فعالیت خود را شروع کردند، از فعالیتهای این سازمان در جنگ جهانی دوم عملا کاسته شد که تا اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ نام سه نفر باید در سر لوحه پیش تازان و رهبران درمان اخلاقی و انسانی که عبارتند از: فیلیپ پینل از فرانسه، ویلیام تیوک از انگلستان و ون سنزو یکاروگی از ایتالیا قرار می گیرد (کریم پور، ۱۳۸۹) .
در سال ۱۹۵۹ قانون روانی انگلستان از مجلسین آن کشور گذشت و وزارت بهداری و تأمین اجتماعی عهده دار مسئولیت درمان و نگهداری بیماران روانی در آن کشور شد. در سال ۱۹۶۰ به دستور پرزیدنت کندی ریاست جمهور وقت آمریکا قوانینی جدید برای بهداشت روانی وضع شد و دولت عهده دار مسئولیت های سنگینی برای این گونه بیماران شد. در سال ۱۹۶۳ قانون مراکز جامع روانپزشکی در آمریکا به تصویب رسید و تحت این قانون مراکز جامع منطقه ای مسئول ۷۵ تا ۲۰۰ هزار نفر از ساکنین همان منطقه برای بیماران روانی شد (ابراهیم پور، ۱۳۹۰).
۲-۳-۳- تعاریفی چند از بهداشت روانی
در خصوص تعاریف بهداشت روانی، مکتب زیست گرایی که اساس روان پزشکی را تشکیل می دهد، معتقد است بهداشت روانی زمانی وجود خواهد داشت که بافت ها و اندام های بدن به طور سالم کار کنند و هر نوع اختلال در دستگاه عصبی و در فرایند شیمیایی بدن، اختلال روانی به همراه خواهد آورد. مکتب روانکاوی معتقد است که بهداشت روانی یعنی، کنش متقابل موزون بین سه عنصر مختلف شخصیت: نهاد ،من و من برتر. بدین صورت که من باید بتواند بین تعارض های نهاد من و برتر تعادل به وجود آورد. مکتب رفتارگرایی، در تعریف بهداشت روانی، بر سازگاری فرد با محیط تأکید دارد. این مکتب معتقد است که رفتار ناسالم نیز، مثل سایر رفتارها، در اثر تقویت آموخته می شود. بنابراین، بهداشت روانی نیز رفتاری است که آموخته می شود. مکتب انسانگرایی معتقد است که بهداشت روانی، یعنی ارضای نیازهای سطوح پایین و رسیدن به سطح خودشکوفایی. هر عاملی که فرد را در سطح اختلال رفتاری به وجود خواهد آورد(جدیدی، ۱۳۸۹).
تعریف کینزبرگ در مورد بهداشت روانی عبارتست از: تسلط و مهارت در ارتباط صحیح محیط بخصوص در سه فضای مهم زندگی، عشق، کار، تفریح (سالاری، ۱۳۹۲).
لونیسون و همکارانش در ۱۹۶۲ سلامتی روانی را اینطور تعریف کرده اند: سلامت روان عبارتست از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با در آمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویش(کریم پور، ۱۳۹۰).
بهداشت روانی به معنای سلامت فکر می باشد و منظور از نشان دادن وضع مثبت و سلامت روانی است که خود می تتواند نسبت به ایجاد سیستم با ارزشی در مورد ایجاد تحرک و پیشرفت و تکامل در حد فردی و ملی و بین المللی کمک نماید، زیرا وقتی سلامت روانی شناخته شد نسبت به دست یابی آن اقدام می شود و راه برای تکامل فردی و اجتماعی باز می گردد (عباسی،۱۳۸۰).
هارتمن تعادل روانی را به این ترتیب تعریف می کند که من بتواند تطابقی بین نهاد و فرامن ایجاد کند و خواسته های آنها را نفی یا طرد نمی نماید. او قبلاً (۱۹۳۹) انعطاف پذیری من کلی، و (۱۹۵۴) نظریه جاهودا را تایید کرد و تعادل بین سطوح آگاهی، نیمه آگاهی و ناخودآگاهی شخصیت را به عنوان سلامت فکر تعریف و توصیف نمود. او چنین تعادلی را ناشی از انعطاف پذیری من، می دانست به این ترتیب حالت انعطاف پذیری در فرد ملاکی برای طبیعی بودن یا سلامت فکر خواهد بود (عباسی، ۱۳۸۰).
از دیدگاه روانپزشکان سلامتی عبارتست از: تعادل در فعالیت های زیستی، روانی و اجتماعی افراد که یک انسان از این تعادل سیستماتیک و ساختارهای سالم خود برای سرکوب کردن و تحت کنترل در آوردن بیماری استفاده می کند. کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف می کنند: سلامت فکر عبارت است از: قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی بطور منطقی، عادلانه و مناسب(ابراهیم پور، ۱۳۹۰).
۲-۳-۴- اصول سلامت روان
مشکل است بگوئیم یک شخص از لحاظ روانی سالم و طبیعی است زیرا میزان آن بر حسب تمدن، جامعه، زمان، مکان، فرهنگ و انتظارات هر جامعه تفاوت دارد. اما برای به سلامت روان انسان می‌توان اصولی را به شرح ذیل مدنظر قرار داد(سالاری، ۱۳۹۲).
مشخصات شخصی که از لحاظ روانی سالم است:
- آنچه را که هست قبول کند و بداند که زندگی مطلوب و دلخواه خیالی بیش نیست و همیشه یک نوع ناتمامی و نقص در همه جا وجود خواهد داشت.
- به انجام یک کار معتقد است و پر توقع نیست و همیشه راهی را انتخاب می کند که می‌داند در آن راه امکان عملی شدن یک منظور بیشتر از راه های دیگر است.
- شخص سالم از استقلال فردی خود آگاه است. امکانات، خواست ها، امیال و هدف های خود را می‌داند و کیفیت و واقعیت وجود خویش و محیطش را درک کرده است و خود را با واقعیت هم‌آهنگ می‌کند.
- در برابر پیش‌آمدها و وقایع معمولی روزانه احساس قدرت می‌کند و زندگی را زیبا و سالم می‌بیند. هر چند که ممکن است در مقابل مشکلات و وقایع سخت، شخص احساس ناتوانی بکند.
- از زندگی بیشتر راضی است و اظهار خوشی می‌کند و کمتر ناراضی و دلگیر است.
- می‌تواند مناسبات دوستانه و صمیمانه با دیگران برقرار سازد که هم خود از این دوستی احساس رضایت کند و هم طرف مقابلش از دوستی او برخوردار باشد.
- شخص سالم عهده‌دار زندگی خویشتن است و انتظار ندارد که دیگران زندگی راحت و خوبی برای او تأمین بکنند.
- خود و دیگران را دوست دارد و از محبت کردن به آنها لذت می‌برد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 08:47:00 ب.ظ ]




۳٫۶۸۵۷

Kanban

۲٫۲۴

۴٫۰۵۷۱

Coding standard

جدول ۴-۲- اوزان تمرینات چابک در مدل ارزیابی چابکی
اوزان بدست آمده در جدول فوق مبنای ارزش گذاری تمرینات چابک در مدل ارزیابی خواهند بود. این اوزان در نرم افزار مربوطه عینا مورد استفاده قرار خواهند گرفت. نکته جالب در جدول ۲، ترتیب اهمیت تمرینات است. با دقت در جدول فوق کاملا مشخص است که تمریناتی که اصول ۱۲ گانه چابکی را به طور مستقیم هدف گیری نموده اند، در حدول فوق نیز امتیازات( اوزان) بالاتری را دارند. این تمرینات عمدتا سهولت تغییر نیازمندی های مشتری، شفاف سازی روابط بین مشتری و توسعه و مشارکت همه ذی نفعان در توسعه نرم افزار را هدف گیری نموده اند.
بحث پنهانی که در اوزان فوق نیز قابل استخراج است، توجه به این مطلب است که ظاهرا پس از گذشت یک دهه از معرفی اصول چابکی هنوز این اصول دارای اهمیت پیشین خود در نزد ذی نفعان توسعه نرم افزار می باشند، که این امر نشان دهنده اهمیت این اصول نیز می باشد.
۴-۲-۴ نحوه استفاده از مدل اندازه گیری
حال که مدل مزبور شکل گرفت، کافی است که شرکتهای نرم افزاری به سادگی از آن در جهت تعیین میزان چابکی فعلی خود بهره گیرند. به این منظور کافی است، که هر کدام از آنها میزان به کار گیری تمرینات چابک لیست شده در مدل را در شرکت خود بیان کنند. این خود اظهاری می تواند در قالب امتیازی در بازه ۱ الی ۱۰ (یا هر بازه دیگری) باشد. بر این اساس میزان چابکی بر اساس فرمول زیر به دست خواهد آمد.
که در آن مقدار Pمیزان استفاده از تمرین چابک Pدر شرکت مزبور و Wوزن همان تمرین بر اساس مدل ارزیابی که در بخش قبل محاسبه گردید، می باشد. Range نیز مبین حداکثر مقداری تحقق تمرینات در سازمان می باشدکه در نرم افزار پیاده سازی شده ۱۰ در نظر گرفته شده است.در هر صورت ماکزیمم میزان چابکی معادل ۱۰۰ خواهد گردید که با توجه به مدل فوق به معنای چابکی کامل است. هر چه میزان چابکی از عدد ۱۰۰ کمتر گردد، نشانگر وجود خلا بیشتر در استفاده از تمرینات چابکی و در نتیجه چابکی کمتر سازمان خواهد بود. به منظور روشن شدن، کارکرد مدل، مثال زیر را بررسی خواهیم کرد.
مثال: فرض کنید که شرکتی به صورت خود اظهاری، میزان استفاده از تمرینات چابک را در سازمان خود در قالب جدول ۳ ارائه داده است. در خصوص وجود یا عدم وجود تمرینات چابکی، به هر تمرینی عددی در بازه ۱ الی ۱۰ داده شده است.

Pi

Wi

Agile Practice

Pi

Wi

Agile Practice

۵

۲٫۲۱

Team documentation focuses on decisions rather than planning

۶

۲٫۵۶

“Done” criteria

۵

۲٫۲۱

Team velocity

۷

۲٫۵۶

Embracing changing requirements

۰

۲٫۲۱

Automated unit testing

۴

۲٫۴۸

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:46:00 ب.ظ ]




ضمایم ۹۸
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول۱-۱٫ آنتی ژن های مختلف سیاه سرفه ۹
جدول۱-۲٫ علائم کلینیکی بیماری سیاه سرفه ۲۶
جدول۱-۳٫ آنتی بیوتیک های مورد استفاده در درمان سیاه سرفه حاد و رژیم مصرف آن ۳۴
جدول۱-۴٫ واکسیناسیون سیاه سرفه در کشورهای مختلف ۳۶
جدول۲-۱٫ ترکیب محیط لیستر و Bبر اساس گرم در لیتر ۴۵
جدول۳-۱٫ لیست دستگاه ها و تجهیزات مورد استفاده ۵۱
جدول۳-۲٫ لیست مواد و محیط های مورد استفاده در تولید واکسن سیاه سرفه ۵۲
جدول۳-۳٫ ترکیبات محیط بورده ژانگو ۵۳
جدول۳-۴٫ ترکیبات محیط کشت وِروِی ۵۳
جدول۳-۵٫ ترکیبات محیط کشت B2 ۵۴
جدول۳-۶٫ ترکیبات محیط کشت سویابین کازئین ۵۵
جدول۴-۱٫ اطلاعات دوره کشت باکتری سیاه سرفه برای تولید واکسن ۶۸
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

جدول۴-۲٫ نتایج حاصل از انجام آزمایش های غیرفعال سازی و استریلیتی سوسپانسیون های باکتری سیاه سرفه سمیت زدایی شده با فرمالین ۷۰
جدول۴-۳٫ نتایج حاصل از انجام آزمایش های غیرفعال سازی و استریلیتی سوسپانسیون های باکتری سیاه سرفه سمیت زدایی شده با تیومرسال ۷۱
جدول۴-۴٫ نتایج حاصل از کنترل توکسیسیتی سوسپانسیون های سمیت زدایی شده با فرمالین و تیومرسال با بهره گرفتن از آزمون MWG 73
جدول۴-۵٫ نتایج کنترل توکسیسیتی سوسپانسیون های سمیت زدایی شده با فرمالین با بهره گرفتن از آزمون MWG 76
جدول۴-۶٫ نتایج کنترل توکسیسیتی سوسپانسیون های سمیت زدایی شده با تیومرسال با بهره گرفتن از آزمون MWG 77
جدول۴-۷٫ نتایج حاصل از انجام تست توانمندی برای شش واکسن تجربی سمیت زدایی شده با فرمالین (FDV) 80
جدول۴-۸٫ نتایج حاصل از انجام تست توانمندی برای شش واکسن تجربی سمیت زدایی شده با تیومرسال (TDV) 81
فهرست نمودارها
عنوان صفحه
نمودار۱-۱٫ مقایسه تعداد افراد زیر یک سال ایمن شده با واکسن DTP در سه کشور مختلف در سال
۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ ۶
نمودار۴-۱٫ تغییرات pH کشت سویه ۱۳۴ از باکتری سیاه سرفه در طول دوره رشد درفرمانتور ۶۵
نمودار۴-۲٫ تغییرات pH کشت سویه ۵۰۹ از باکتری سیاه سرفه در طول دوره رشد درفرمانتور ۶۵
نمودار۴-۳٫ مقایسه­ میانگین جذب نوری در طول موج های۵۳۰ و۵۹۰ در مقدار جرم باکتری در هنگام برداشت در بچ های مختلف سویه ۱۳۴ و ۵۰۹ ۶۶
نمودار۴-۴٫ مقدار غلظت نهایی باکتری سیاه سرفه (cell109×۱) سویه ۱۳۴ در پایان دوره کشت در هنگام برداشت ۶۶
نمودار۴-۵٫ مقدار غلظت نهایی باکتری سیاه سرفه (cell109×۱) سویه ۵۰۹ در پایان دوره کشت در هنگام برداشت ۶۷
نمودار۴-۶٫ مقایسه دوره ی سمیت زدایی سوسپانسیون های سلولی سیاه سرفه سویه ۱۳۴ توسط فرمالین و تیومرسال با بهره گرفتن از تست MWG 74
نمودار۴-۷٫ مقایسه دوره ی سمیت زدایی سوسپانسیون های سلولی سیاه سرفه در سویه ۵۰۹ توسط فرمالین و تیومرسال با بهره گرفتن از تست MWG 74
نمودار۴-۸٫ مقایسه اختلاف وزن موش های تزریق شده با واکسن تجربی سمیت زدایی شده با فرمالین نسبت به تیومرسال در سویه ۱۳۴ ۷۸
نمودار۴-۹٫ مقایسه اختلاف وزن موش های تزریق شده با واکسن تجربی سمیت زدایی شده با فرمالین
نسبت به تیومرسال در سویه ۵۰۹ ۷۸
نمودار۴-۱۰٫ مقایسه اختلاف وزن موش های تزریق شده با سوسپانسیون های سمیت زدایی شده سویه ۱۳۴ با تیومرسال و فرمالین نسبت به موش های گروه کنترل ۷۹
نمودار۴-۱۱٫ مقایسه اختلاف وزن موش های تزریق شده توسط واکسن سیاه سرفه حاصل از سمیت­
زدایی با فرمالین وتیومرسال در سمیت زدایی درسوش۵۰۹ توسط تست MWG 79
نمودار۴-۱۲٫ مقایسه نتایج حاصل از توانمندی واکسن های تجربی سمیت زدایی شده با فرمالین (FDV) با واکسن های تجربی سمیت زدایی شده با تیومرسال((TDV 81
فهرست اشکال
عنوان صفحه
شکل۱-۱٫ کوکوباسیل سیاه سرفه ۷
شکل۱-۲٫ اتصال بوردتلا پرتوسیس به سلول های پوشش مژه دار مجاری تنفسی ۹
شکل۱-۳٫ شمای شماتیک از پرتوسیس توکسین ۱۱
شکل۳-۱٫ فرمانتور استفاده شده برای کشت سیاه سرفه ۵۸
خلاصه فارسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:46:00 ب.ظ ]




ترجمه: آنان تلاش در انجام مصالحه در دل یک غار دارند در حالی که در آن مصالحه، برای آنان برگ و باری نیست.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

(صَلاحِ و صَلاحٌ) از اسامی مکه مکرمه است. که می‌تواند از اصل(صلح) گرفته شده باشد. چه خدای متعال آن جا را حرم امن و صلاح قرار داد. [۷]
فرد صالح، عامل صلاحی است که بوسیله آن، حالش در دنیا تقویت می‌شود و اما مصلح، عامل این صلاح است که بوسیله آن امری از امور، قائم و پابرجا می‌شود و به این خاطر است که خدای سبحان به مصلح[۸] توصیف می‌شود نه صالح. [۹]
به طور کلی نقطه مقابل افساد، اصلاح است که به معنای سامان بخشیدن، صِلاح آوردن، سازش دادن و آرایش کردن در لغت آمده است و اصلاح و افساد، یک زوج متضاد می‌باشند. [۱۰]
۲-۱-۱-۱٫ واژه اصلاح در عرف قرآن
(صلاح و فساد) از واژگان متضاد در قرآن است، بنابراین می‌توان گفت که به کمک یکدیگر بهتر شناخته می‌شوند. [۱۱]
(إصلاح) در عرف قرآن، به صلح و سازش دادن بین دو طائفه و بین اقوام مؤمنین اطلاق شده است. به عنوان نمونه، آیه شریفه: «فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِیْنِکُمْ»[۱۲]پس از خدا بترسید و میان خود صلح برقرار سازید و آیه شریفه: «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا»[۱۳] اگر دو طائفه از مؤمنین به جان هم افتادند، بین‌شان اصلاح کنید، بر مفهوم پیش گفته دلالت می‌کند.
همچنین به معنای اصلاح و سازش در خانواده و میان افراد آن، مانند: «وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی»[۱۴] پروردگارا ذریه مرا هم برایم اصلاح فرما. «و وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا»[۱۵]و در زمین پس از اصلاح آن، فساد نینگیزید و او را از روی بیم و امید بخوانید؛ که در آیه شریفه إفساد در برابر إصلاح به کار رفته است.
در آیه دیگر، در مورد نابکاران فسادگر، خداوند می‌فرماید:
«وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ». [۱۶]
و چون به ایشان گفته می‌شود در زمین فساد مکنید، می‌گویند ما اصلاحگرانیم و آیات بسیار دیگر. [۱۷]
۳-۱-۱-۱٫ واژه إصلاح در عرف روایات معصومین «علیهم السلام»
در روایتی از امام صادق علیه السلام که از حضرت علی علیه‌السلام نقل شده است که فرمودند: «لأن أصْلِحَ بین اثنین أحبُّ الی مِنْ أن أَتصدق بدینارین». [۱۸] اگر میان دو کس صلح برقرار کنم، دوست داشتنی‌تر است در نزد من از دو دینار صدقه. قال رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله: «إصلاح ذات البین أفضل مِنْ عامّه الصّلاه و الصیام»[۱۹] صلح و آشتی برقرار کردن بین مردم، برتر از نماز و روزه بسیار است. امیرالمومنین ‌علیه‌السلام نخست به اصلاح میان دو نفر اشاره می‌کنندو در تعلیل آن به فرموده نبی‌اکرم استناد می‌جویند. و در روایتی در باب اصلاح میان زوجین رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند: «و مَنْ مشی فی إصلاح بین إمرأه و زوجها أعطاه الله تعالی أجر ألف شهید قتلوا فی سبیل‌الله حقاً»[۲۰] هر کس در راه اصلاح بین زن و شوهر قدم بردارد خدای تعالی پاداش هزار شهید در راه خدا را به او عطا می‌کند.
۲-۱-۱٫ مفهوم تغییر و دگرگونی
۱-۲-۱-۱٫ واژه تغییر در لغت
تغییر، به تحول و دگرگونی حال یک شی معنا شده است، گفته‌اند: «غَیَّرَه» یعنی«حَوَّلَه و بَدَّله» به معنای ایجاد حالتی که متفاوت از حالت پیشین برای شی باشد، [۲۱] که در شعر آمده است:
و استُحِثَّ المغیّرون من القو م، و کان النطاف ما فی العزالی
اصلاح‌گران قوم برانگیخته شدند در حالی‌که جویهای باریکی از آب در محل آن جریان داشت.
ابن اعرابی گفته که تغییر به راحت کردن و سبک کردن و اصلاح کردن بار شتر آمده است، چنانکه گفته می‌شود: (غَیَّرَ فلان عن بعیره) یعنی بار شترش را سبک کرد و (تغَّیر الحال) به انتقال حال از صلاح به سوی فساد یا بالعکس آن اطلاق می‌شود. درعرف فقه اسلامی به دیه، (غِیرَ) گفته می‌شود، چون قصاص را تبدیل به دیه و عوض می‌کند.
درباره موارد کاربرد واژه تغییر و مشتقات آن گفته شده است:
گاهی برای دگرگونی در صورت چیزی به کار می‌رود، مانند: زمانی که شکل بنا و ساختمانی را تغییر دهند و دوم: در حال ودرون فردی، تغییر رخ دهد، مثل: «غَیَّرْتُ غُلامی و دابَّتی» یعنی تبدیل آنها به غیر آن چه که بودند. [۲۲]
همانطور که بیان شد، تغییر به تحول رو به صلاح یا فساد اطلاق می‌شود و تفاوت آن با تکامل در این است که واژه کمال، فقط به تحول در مسیر رشد و اصلاح، اطلاق می‌شود و به کامل کردن و به اتمام رساندن کاری تا حد نهایی آن، گفته می‌شود. [۲۳]
۲-۲-۱-۱٫ واژه تغییر در عرف قرآن.
آیه شریفه«فلیغیَّرنَّ خَلْقَ الله»[۲۴] در تفسیر به تغییر دادن و دگرگون کردن خلق و مردم، اطلاق شده است، به تغییر حسی یا تغییر معنوی. [۲۵]
در آیه شریفه دیگر، خداوند می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»[۲۶]و خدا نعمتی را که نزد گروهی است تغییر ندهد تا آنچه را که در ضمیرشان است تغییر دهند. که این تغییر به تبدیل و دگرگونی نعمت به نقمت و یا بالعکس، تفسیر شده است. [۲۷]
۳-۲-۱-۱٫ واژه تغییر در عرف روایات.
در کلمات و روایات ائمه معصومین (علیهم السلام) هم این واژه و مشتقات آن کم‌وبیش به همان دگرگونی و تحول ویا تبدیل معنا شده است، چنانکه پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند: «بِحَسْبِ المرء إذا رأی منکراً لایستطیع له تغییراً. . الحدیث»[۲۸] برای مرد کافیست که وقتی ناروایی دید و نمی‌تواند آن را تغییر دهد، خداوند بداند که از آن بیزار است، که به معنای تبدیل آن منکر به نیکی و تحول در روند اجرای معروفات آمده است و همچنین در روایتی آمده است که فردی از حضرت علی‌(علیه السلام)پرسید: «لو غیَّرْتَ شیبک یاأمیرالمومنین»[۲۹] که کلمه (غَیَّرْتَ) به معنای تغییر ظاهری وتبدیل رنگ ریش به صورتی دیگر آمده است.
۳-۱-۱٫ مفهوم أمر
۱-۳-۱-۱٫ واژه امر در لغت
(أمر) نقیض و مخالف واژه(نهی) در لغت معنا شده است[۳۰]و در تمامی مشتقات آن (أمَرَ، یأْمُرُ و إماراً) این خصوصیت معنایی دیده می‌شود و (فَأتَمَرَ) یعنی قبول کرد امرش را. چنانکه در بیت زیر به معنای فرمان آمده است:
و ربرب خماصٍ یأمرن بإقتناصٍ
آهووشان باریک اندامی که فرمان به شکار می‌دادند مقصود این است که زنان، مردان را به شکار تشویق می‌کردند. [۳۱]
و جمع آن (أوامر) است. اصل این ماده، طلب و تکلیف همراه با استعلاء و بلندی است. [۳۲] در جایی که امر به معنی چیزی یا انجام کار بیاید، جمع آن (أمور) می‌شود و امیر به صاحب امر و فرمانروا و مرشد گفته می‌شود.
شاعر گفته است:
و الناس یلحون الأمیر إذاهم خَطئوا الصواب ولایُلام المرشد
مردم فرمانروای خود را زمانی نفرین می‌کنند که خود راه خطا پیموده‌اند در حالی که نباید به راهنما ملامت کرد.
و امیر پادشاهی است که امرش نفوذ دارد و جمع آن (أمراء) می‌باشد، [۳۳] که مونث آن با تأ تأنیث می‌آید چنانکه شاعر گفته است:
ولو جاؤُوا برمله أو بهند لَبایعْنا أمیره مؤمنیناً
اگر رمله یا هند را بیاورند، ما با او به عنوان «امیرالمومنین» امیره المومنین بیعت می‌کنیم. [۳۴]
در قاموس قرآن آمده است که در مفهوم امر، گونه‌ای تسلط و تحکم و اجبار وجود دارد و به معنی حکم کردن و خواستن و انجام کاری و یا خواستن و بوجود آوردن کاری و نیز فرمان دادن آمده است. [۳۵] و چنانکه پیشتر اشاره شد، در صورت فرمان، ضد نهی بوده و در صورت غیرفرمان به معنای کار و حادثه است. [۳۶]
همچنین درباره امر گاهی معنای کثرت ملاحظه می‌شود و گاهی معنای مشورت و مشاوره، «تأمّروا علی الأمر و ائتمروا یعنی أجمعوا آراءهم» یعنی دیدگاه های خود را از راه رایزنی به هم نزدیک کرده، به اجماع رسیدند. چنانکه همین هیأت«إئتَمَرَ» گاهی به معنای استبداد به رأی و خودمحوری به کار می‌رود. چنانکه امرءالقیس در آغاز قصیده‌ای گفته است:
أحار بن عمرو فؤادی خَمِر و یَعْدو علی المرء ما یأتمر[۳۷]
ترجمه:‌ای حارث بن عمرو، درون من هنوز در حال مستی است و سرانجام خودرأیی آدمی به زیان خود اوست.
و گاهی به معنای رایزنی است، چنانکه در آیه شریفه:«اِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ»[۳۸] به همین معنی است. چنانکه«وَأْتَمِرُوا بَیْنَکُم بِمَعْرُوفٍ»[۳۹]در قلمرو معنایی همت گماردن و اراده کردن بر تحقق معروف و مانند آن می‌باشد. [۴۰]
۲-۳-۱-۱٫ واژه أمر در عرف قرآن.
در قرآن کریم واژه امر و مشتقات آن، فراوان استعمال شده است مانند آیه شریفه: «وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ»[۴۱] و ما امر شده‌ایم تا گردن بنهیم در برابر فرمان پروردگار عالمیان. «أَتَى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»[۴۲] فرمان خدا آمدنی است آن را با شتاب مخواهید؛ به گفته زجاج در این جا، مصداق امر خدا، مجازات کافران است. وی بر این آیه استناد کرده که خداوند در مورد عذاب قوم نوح فرمود: «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ»[۴۳]یعنی (إذا جاء ما وعدناهم به) که همان فرمان عذاب و طوفانی بود که قوم نوح بدان وعده داده شده بود[۴۴]در آیه«الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِه»[۴۵] و رشته‌ای را خدا به پیوستن آن فرمان داده می‌گسلند، امر به معنای فرمان وارد شده است.
و نیز در آیه«إِنَّ النَّفْسَ لأمَّارَه بِالسُّوءِ»[۴۶] یعنی نفس انسان بسیار به بدی و زشتی امر می‌کند، بدین روی به نفس اماره شهرت یافت، چون بسیار به بدی امر می‌کند و آیه«وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنَا… »[۴۷] به معنای امر واقعی تکوینی در قبال نهی عملی و رفع مانع و سلب توفیق به کار رفته است. [۴۸] همانطور که اشاره شد، در عرف قرآن گاهی واژه امر به معنای کار نیز آمده است مانند آیه«أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الأمُورُ»[۴۹] که(الأمور) جمع به معنای کار است و یا «أوحی فی کل سماء أمرها»[۵۰] و چنانکه پیشتر گذشت أمر و مشتقات آن گاهی در محدوده معنایی کثرت به کار رفته است و (آمَرْنا) یعنی (أکْثرنا) و معنای«أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا»[۵۱] یعنی (اکثَرنا مترفیها)، به دلیل قول نبوی که فرمود: «خیرالمال سکه مأبوره أو مهره مأموره یعنی مکثّره»[۵۲] بهترین مال، نخلستان گرد نخورده است و اسبان ماده پر کرّه فراوان است.
۳-۳-۱-۱٫ واژه امر در عرف روایات.
در روایات هم(أمر) کم و بیش به همان معانی مورد اشاره در عرف قرآن آمده است از جمله به معنای فرمان دادن از موضع برتری و استعلاء، مانند روایات: «عن جابر بن عبدالله قال: أمر رسول الله الاغنیاء باتخاذ الغنم و الفقراء باتخاذ الدجاج»[۵۳] رسول خدا، اغنیاء را به گوسفندداری فرمان داد و فقرا را به مرغداری که(أمر) به معنای مولوی آن یعنی فرمان دادن و دستور از ناحیه استعلاء می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:46:00 ب.ظ ]




آیت الله بهجت:
ولی اگر به قصد قربت وضو بگیرد و قصد دیگری مثل خنک شدن تابع قصد وضو باشد اشکال ندارد.
آیت الله مکارم:
آن است که وضو را به قصد قربت یعنی برای خدا انجام دهد، بنا براین اگر به قصد ریا و خودنمایی یا برای خنک شدن بدن و مانند آن بگیرد باطل است، ولی اگر تصمیم قطعی دارد که برای اطاعت فرمان خدا وضو بگیرد در ضمن می داند خنک هم می شود، ضرری ندارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آیت الله بهجت: مسأله ۲۸۵؛
لازم نیست نیت وضو را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند ولی باید در تمام وضو متوجه باشد که وضو می گیرد، به طوری که اگر از او بپرسند: چه می کنی؟ بگوید: وضو می گیرم.
شرط نهم: ترتیب
آنکه وضو را به ترتیبی که قبلا گفته شد به جا آورد، یعنی، اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید و باید پای راست را پیش از پای چپ مسح کند و اگر به این ترتیب وضو نگیرد باطل است.
آیت الله سیتانی:
و احتیاط مستحب آن است که هر دو پا را با هم مسح نکند، بلکه پای چپ را بعد از پای راست مسح کند.
آیت الله بهجت:
و اگر به ترتیب وضو نگیرد، باطل است و در مسح دو پا احتیاط مستحب آن است که مسح پای راست را با دست راست بر مسح پای چپ با دست چپ مقدم بدارد.
آیت الله گلپایگانی، اراکی:
باید پای چپ را پیش از پای راست مسح نکند …
آیت الله خوئی، وحید:
بنا بر احتیاط واجب پای چپ را بعد از پای راست مسح کند …
آیت الله مکارم:
بنا بر احتیاط پای چپ را پیش از پای راست مسح نکند.
شرط دهم: موالات؛ آنکه کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد.
آیت الله مکارم:
اینکه کارهای وضو را چنان بجا آورد که بگویند پشت سر هم انجام می دهد و اگر چنین کند وضوی او صحیح است، هر چند بر اثر گرمی هوا و وزش باد اعضای سابق خشک شده باشد، مثلا موقعیکه می خواهد دست راست را بشوید صورت او خشک شود، ولی اگر طوری انجام دهد که پشت سر هم نباشد وضوی او باطل است، هر چند بر اثر سردی هوا اعضای قبل خشک نشده باشد.
آیت الله گلپایگانی، صافی:
و اگر فقط رطوبت یکی از جاهایی که جلوتر شسته یا مسح کرده خشک شده باشد، مثلا موقعیکه می خواهد دست چپ را بشوید رطوبت دست راست یا رطوبت صورت خشک شده باشد، احتیاط واجب(صافی؛ احتیاط مستحب) آن است که به این وضوء اکتفا نکند.
آیت الله اراکی، فاضل:
احتیاط واجب آن است (فاضل: بهتر آن است) که دوباره وضو بگیرد.
آیت الله بهجت:
احتیاط واجب آن است که وضو را باطل کند و از سر بگیرد.
شرط یازدهم: مباشرت
آن که شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر دیگری او را وضو دهد یا در رساندن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او کمک نماید، وضو باطل است.
آیت الله زنجانی:
و کمک کردن در مقدمات وضو مکروه است، بنابراین اگر کسی آب در کف دست انسان بریزد و انسان با آن آب وضو بگیرد وضو باطل نیست.
آیت الله بهجت:
و منظور، کمک در اصل شستن و مسح کردن است، ولی اگر در مقدمات اینها کمک بگیرد مثل اینکه دیگری آب را به صورت او بریزد ولی شخص، خودش صورت را بشوید مانعی ندارد.
آیت الله مکارم:
… ولی کمک در مقدمات وضو اشکال ندارد.
آیت الله بهجت: مسأله ۲۹۰؛
کسی که نمی تواند وضو بگیرد باید نایب بگیرد که او را وضو دهد، و چنانچه مزد هم بخواهد، در صورتی که بتواند باید بدهد، ولی باید خود او نیت وضو کند و با دست خود مسح نماید؛ و اگر نمی تواند، باید نایبش دست او را بگیرد و به جای او مسح بکشد و اگر این هم ممکن نیست باید از دست او رطوبت بگیرند و با آن رطوبت، سر و پای او را مسح کنند و احوط این است که تیمم هم بنماید، اگر در تیمم کردن محذوری نبوده یا محذور کمتری باشد.
شرط دوازدهم: استعمال آب ضرر نداشته باشد.
کسی که می ترسد که اگر وضو بگیرد، مریض شود یا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند نباید وضو بگیرد. ولی اگر نداند که آب برای او ضرر دارد و وضو بگیرد و بعد بفهمد که ضرر داشته، وضویش صحیح است، اگر چه احتیاط مستحب آن است که با آن وضو نماز نخواند و تیمم کند و چنانچه با آن وضو نماز خوانده دوباره آن را اعاده نماید.
آیت الله سیتانی:
وظیفه ندارد که وضو بگیرد …
آیت الله فاضل:
چنانچه وضو بگیرد، وضویش بنا بر احتیاط واجب باطل است …
آیت الله نوری:
احتیاط واجب آن است که تیمم کند و با آن وضو نماز نخواند و اگر با آن وضو نمازی بجا آورده، دوباره آن را انجام دهد.
آیت الله مکارم:
اگر خوف ضرر دارد، یا می ترسد اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، باید تیمم کند. هرگاه وضو بگیرد بعد بفهمد آب برای او ضرر داشته، وضوی او صحیح است.
آیت الله بهجت:
و ترس از استعمال آب نداشته باشد و وضو بگیرد، اگر چه بعد بفهمد ضرر داشته وضوی او صحیح است. و اگر ترس ضرر را داشت ولی به امید ضرر نداشتن، وضو گرفت و بعد فهمید ضرر نداشته، وضویش صحیح است.
شرط سیزدهم: در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:45:00 ب.ظ ]