کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML
 



زمانی که انسان قدم در راه باطل بگذارد و همواره به نافرمانی با حق بپردازد، با هر قدمش، از راه مستقیم دورتر شده و ممکن است به جایی برسد که دیگر توفیق بازگشت به راه حق را پیدا نکند و زیان واقعی نیز همین است. قرآن در آیات بسیاری برای متذکر نمودن مردم، به بیان عاقبت و مجازات نافرمانی و سرکشی از دستورات الهی میپردازد:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

« اما آن کسی که طغیان کرده و زندگی دنیا را مقدم داشته مسلما دوزخ جایگاه او است.»[۸۸]
« مسلما جهنم (در آن روز) کمینگاهی است بزرگ و محل بازگشتی برای طغیانگران.»[۸۹]
در این آیات، خداوند به وضع حال مجرمان و افراد بیایمان در صحنه قیامت اشاره کرده و با چند جمله کوتاه و پر معنی سرنوشت آنان را بیان میکند و عوامل گرفتاری آنها را طغیان و سرکشی و نافرمانی معرفی می نماید. [۹۰]
در اینجا منظور از عصیان و نافرمانی به عنوان یک علت و موجب کلی مورد نظر است. به طور مثال نافرمانی همسر این اجازه را به شوهر می‌دهد که او را نصیحت کرده، سپس قهر کند و سپس تنبیه مناسب کند. [۹۱]همچنین هرکس از مسلمین، کفار ذمی و کفار حربی در جامعه‌ی اسلامی که مرتکب حربی می‌شوند باید با آن‌ها برخورد مناسب جزایی صورت گیرد.[۹۲]
۴ - نقض پیمان و عهد شکنی :
پیمان شکنی نیز بارها در قرآن کریم از موجبات سخت گیری و درگیری با مشرکان دانسته شده است. وفای به عهد، یکی از بدیهی ترین ارزش های اجتماعی است که مقبولیت عمومی دارد. در واقع، حسن وفای به عهد و قبح عهدشکنی از امور فطری است که برای هر انسانی قابل فهم است. به عبارتی دیگر، انسان برای درک حسن وفای به عهد و قبح عهدشکنی، به راهنمایی شرع و اقامه برهان نیاز ندارد.
به همین جهت، زمانی که به تاریخ جوامع می نگریم، به وضوح مشاهده می کنیم که پای بندی به معاهدات، یکی از اصول اخلاق اجتماعی مورد توجه آن ها بوده است. در حقیقت، هیچ اجتماعی راه زندگی اجتماعی و پیشرفت به سوی مقاصد خود را، جز به وسیله پای بندی به معاهدات هموار نمی بیند.
خداوند در آیات بسیاری عهدشکنان را مورد ملامت و سرزنش قرار می دهد. مثلا در آیه ۲ و ۳ سوره صف می فرماید: «ای کسانی که ایمان آوردید، چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید؟ نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید.» با توجه به سخنی از حضرت علی (ع) می توان فهمید که منظور از سخنان بی عمل در آیه، عهدشکنی است.[۹۳]
گاهی اوقات، لحن آیات در مقام سرزنش عهدشکنان از این هم خشن تر می شود مثلا در نخستین آیه از سوره توبه که به علامت خشم و غضب الهی و سنگینی گناه عهد شکنی بدون «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز شده، مسأله نقض عهدگروهی از مشرکین به عنوان یک گناه کبیره و کاری بسیار ناپسند که موجب برائت خدا و رسول است، مطرح شده است. [۹۴]
در آیه ۵۵و ۵۶ سوره انفال نیز، خداوند بدترین جنبندگان را کسانی معرفی می کند که کفر ورزیدند و پی در پی عهد خود را می شکنند. ( إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُون الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ وَ هُمْ لا یَتَّقُون).
از رهگذر این آیات که با گزنده ترین تعابیر، عهدشکنان را مورد نکوهش قرار می دهد، قبح شدید عهدشکنی و ارزش و اهمیت وفای به عهد، آشکار می شود.
در آیه ۵۷ سوره انفال، خداوند در رابطه با کسانی که مدام با مسلمانان عهد می بندند ولی آن را نقض می کنند، دستور برخورد شدیدتری می دهد. ( فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُون)، خداوند در این آیه به پیامبر دستور می دهد که اگر آنان را در میدان جنگ یافتی، آن چنان آن ها را درهم بکوب که جمعیت هایی که پشت سر آن ها قرار دارند عبرت گیرند و پراکنده شوند و عرض اندام نکنند[۹۵].
لحن شدید این آیات در رابطه با عهدشکنان، حاکی از اهمیت ویژه وفای به عهد و احترام به معاهدات است.
بی تردید، عهدشکنی از مصادیق بارز ظلم و تجاوز به حقوق دیگران است. به همین جهت، در قرآن حکم شده که اگر یکی از طرفین معاهده بدون هیچ مجوزی معاهده را نقض کرد، آن معاهده ملغی و باطل است؛ ( فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُم)[۹۶]. به طرف مقابل نیز اجازه داده شده که به همان مقدار که به حق او تجاوز شده، به حق طرف مقابل تجاوز نماید؛ [۹۷]( فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَیْکُم)[۹۸].
۵ - قتل انسان ها بویژه انبیاء و اولیاء
حق حیات و حفظ نفوس، به طور طبیعى، بر دیگر حقوق انسان ها تقدم دارد. همه انسان ها موظفند حیات خویش را حفظ کنند و به حیات انسان هاى دیگر تجاوز نکنند. طبعاً در ارتباط با این حق انسانى، دو ارزش مثبت و منفى بسیار مهم مطرح مى شود که عبارتند از: ارزش مثبت مربوط به احیاى نفوس، و ارزش منفى مربوط به قتل نفس.
آیات قرآن و قتل نفس
موضوع قتل نفس در آیات بسیارى از قرآن کریم به صورت هاى گوناگون مطرح شده که مى توان آن ها را بر سه دسته عمده تقسیم کرد: [۹۹]
یک دسته از این آیات، در مقام نهى از قتل نفس و بیان عظمت، آثار، عوارض، اقسام و احکام این گناه است؛ مانند:
( …وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها و غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ واَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً)http://www.ghadeer.org/qoran/akhlaq-qrn3/akhlq-q3_footnet.htm؛[۱۰۰]« و هر کس مؤمنى را عمداً بکشد، کیفرش آتش جهنم خواهد بود که در آن براى همیشه عذاب شود، خدا بر او خشم و لعن کند و عذابى هولناک برایش مهیا سازد».
(وَ لاَتَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ اِلاّ بِالحَقِّ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ)؛[۱۰۱]«هیچ کس را که خدا (خون و جان) او را محترم داشته است، نکشید مگر به حق این را خدا به شما توصیه مى کند، باشد که بیندیشید.»
(وَ لا تَقْتُلُوا اْلنَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ اِلاّ بِالْحَقِ و مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِى الْقَتْلِ اِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً)؛[۱۰۲]« هرگز کسى را که خدا محترم داشته، نکشید مگر به حکم حق و کسى که به ستم کشته شود، به ولىّ او قدرت و حق قصاص بر قاتل مى دهیم تا در انتقام از قاتل اسراف نکند که او را خدا حمایت کرده است.»
این آیات و آیات دیگرى مثل آن ها عمل قتل نفس را با بیان هاى مختلف منع و نکوهش کرده و کیفر آن کس را که دست به این گناه بزرگ بزند، سنگین دانسته و به احکام مختلف آن، مانند قصاص، دیه، کفاره و اقسام و احکام آن اشاره کرده است.
دسته اى دیگر از آیات، به نکوهش کسانى پرداخته اند که مرتکب قتل نفس شده اند، به ویژه بنى اسرائیل که بسیارى از انبیا، مصلحان، عدالت خواهان و بندگان مخلص خدا را کشتند، در این آیات مورد حمله و نکوهش بسیار قرار گرفته اند و مى توان گفت که تقریباً همه این آیات، مربوط به بنى اسرائیل است که انبیا و همه کسانى را که در اندیشه اصلاح مردم و دعوت به خیر و عدالت بودند و بسیارى از انسان هاى بى گناه را به قتل مى رساندند. مثل آیه:
(وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَالْمَسْکَنَهُ وَ باءُو بِغَضَب مِنَ اللّهِ ذلِکَ بِاَنَهُّمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِایاتِ اللَّهِ و یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ)[۱۰۳]« مهر ذلت و خوارى بر پیشانىِ ایشان زده شد و به خشم خدا گرفتار شدند. این بدان جهت بود که به آیات خدا کفر مى ورزیدند و انبیا را به ناحق مى کشتند».
و آیه هاى: (اَفَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى اَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقاً تَقْتُلوُنَ)؛[۱۰۴]« آیا هرگاه فرستاده اى از سوى خدا پیامى براى شما آورد که با هواى نفس شما سازش نداشت، سرپیچى کردید، پس گروهى را تکذیب کرده و گروهى دیگر را به قتل مى رسانید.»
(قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اَنبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ)؛[۱۰۵]« بگو: (اى بنى اسرائیل) پس چرا پیامبران خدا را از گذشته تاریخ مى کشتید اگر مؤمن بودید؟»
(اِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِایاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ و یَقْتُلوُنَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذاب اَلِیم اُوْلئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْیا وَالاخِرَهِ وَما لَهُمْ مِن ناصِرِینَ)[۱۰۶]« حقاً آنان که به آیات خدا کفر مى ورزند و پیامبران را به ناحق مى کشند و کسانى از مردم را که به عدالت امر مى کنند، مى کشند، آنان را به عذابى دردناک بشارت ده. اعمال آنان در دنیا و آخرت حبط و بى اثر مى شود و یار و یاورى ندارند».
هم چنین آیه هاى ۱۸۱ تا ۱۸۳ از سوره آل عمران و آیه ۱۵۵ از سوره نساء، همگى اشاره به قتل هایى دارند که در طول تاریخ اتفاق افتاده و گروهى ستم پیشه، پیوسته به کشتن انسان هایى شایسته و عدالت خواه دستشان را مى آلودند؛ زیرا برنامه هاى اصلاحى و دین و آیین آنان را، که از سوى خدا به مردم عرضه مى کردند، منطبق با هواها و تمایلات نفسانى خود نمى یافتند و منافع خویش را در خطر مى دیدند؛ اما در همه این آیات، به ویژه به بنى اسرائیل به عنوان قاتلان و تبهکاران و ستم پیشگان اشاره شده که مقتول و قربانىِ آنان پیامبران خدا و عدالت خواهان و صالحان بودند.
دسته سوم، قتل نفس هاى خاصى مانند کشتن فرزندان، که در میان عرب مرسوم بوده است، محکوم مى کند. مانند (قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُواْ اَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْم)؛[۱۰۷]« کسانى که فرزندان خود را از روى سفاهت و جهالت کشتند، حقاً زیانکارند.»
(وَ لا تَقْتُلُواْ اَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ اِمْلاق نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُمْ اِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً)؛[۱۰۸]« فرزندان خود را از ترس گرسنگى نکشید، ما ایشان و شما را روزى مى دهیم و محققاً کشتن آنان اشتباه بزرگى است».
۶ - کفر و شرک ورزی به آیات خدا:
کفر و شرک نیز از موجبات اعمال خشونت است. البته نه به خاطر عقیده و فکر بلکه به جهت دفع گسترش فساد و ظلم و لذا تا زمانی که مشرکان دست به مزاحمت و ممانعت از حق نزده‌اند، خشونت به صورت نبرد جایز نیست.
شرک از جمله گناهان کبیره است و در قرآن کریم از آن به عنوان « ظلم عظیم»[۱۰۹] یاد شده است. اوّلین کسی که مرتکب این خطیئه بزرگ گردید، ابلیس بود که حاضر به پذیرش ربوییّت تشریعی خداوند نگردید و در مقابل امر او ایستادگی کرد و در نهایت به همین سبب از درگاه الهی رانده شد.[۱۱۰]
شرک به خدا بدترین نوع کفر به خدا است و بدترین گناه در اسلام است که در بسیاری از آیات بدان اشاره شده‌است.
(ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ)؛[۱۱۱]« آنها هر کجا یافت شوند مهر ذلت بر آنان خورده است، مگر با ارتباط به خدا (و تجدید نظر در روش ناپسند خود) و (یا) با ارتباط به مردم (و وابستگى به این و آن) و در خشم خدا مسکن گزیده‏اند، و مهر بیچارگى بر آنها زده شده، چرا که آنها به آیات خدا کفر مى‏ورزند و پیامبران را به ناحق مى‏کشند اینها به خاطر آن است که گناه مى‏کنند و (به حقوق دگران) تجاوز مى‏نمایند».
(سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِینَ )؛[۱۱۲]« به زودى در دلهاى کافران به خاطر اینکه بدون دلیل چیزهایى را براى خدا شریک قرار دادند، رعب و ترس مى‏افکنیم و جایگاه آنها آتش است و چه بد جایگاهى است جایگاه ستمکاران».
۷ - ظلم و ستم:
عنوان کلی ظلم و ستم نیز از موجبات خشونت شمرده‌شده‌است. به طور مثال بدگویی از ظالم[۱۱۳] ، محرومیت از حلال‌ها درباره یهودیان به سبب ظلم[۱۱۴] و رخصت برای جهاد با مشرکان به خاطر روا داشتن ظلم بر مسلمین[۱۱۵] از مصادیق موجبات خشونت نسبت به ظلم و ستم است که در آیات قرآن به آن اشاره شده است.
آموزه توحید و خداپرستی قرآن به هیچ وجه با استبداد و خودکامگی سازگار نیست بلکه در سراسر قرآن ناسازگاری با استبداد و خودسری مشاهده می شود.
در فرهنگ متعالی قرآن ظلم کردن و ظلم پذیری مذموم می باشد و به پرهیز از هر دو فرمان داده شده است: ( لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون)؛[۱۱۶] « نه ستم می کنید و نه ستم می کشید.»
اگر افراد و گروه های ظالم در جامعه، به دلیل منافع نامشروع خویش، حاضر به دست برداشتن از اقدامات فسادانگیز خود نباشند و مرتباً فساد را گسترش دهند و در حق مردم ظلم و ستم روا دارند و علاوه بر خود، مسیر جامعه انسانی را دچار اختلال کنند؛ این جا است که راه اصلاح جامعه منوط به حذف این عوامل فساد و ظلم با برخوردهای عملی و قهرآمیز می گردد.
آیات قرآن کریم به صراحت از ضرورت به کارگیری این روش در اصلاح استبداد و مفاسد تأکید دارد. دستور به مقاتله با سران استبداد و کفر در همین راستا صادر شده است[۱۱۷] . سران کفر و استبداد برخلاف همه موازین و تعهدات انسانی و حقوقی به پایمال کردن مصالح عمومی جامعه پرداخته و جز به مطامع پست خویش، به چیز دیگری نمی اندیشند و قطعاً در برخورد با چنین مفسدانی، تنها روش های خشونت آمیز مؤثر است و تا این موانع فساد از سر راه برداشته نشوند، امید به اصلاح افراد و جامعه، سرابی بیش نیست.
نقش پیامبران در مبارزه با استبداد و اختناق و درگیری با مظاهر طغیان، از اساسی ترین نقش ها است. قرآن کریم استبداد و طاغوت را از بزرگترین موانع در راه هدایت و سعادت انسان معرفی نموده و ازمقابله و برخورد انبیاء عظام با آن گزارش داده است. قرآن بر این نقش پیامبران تأکید فراوان دارد.
امام حسین(ع) در اهمیت قیام علیه ظلم می فرماید: «ای مردم، رسول خدا(ص) فرمود: هر کس از شما مردم، سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال می شمارد و پیمان خدا را می شکند، و با سنت رسول خدا مخالفت می ورزد، و در میان بندگان خدا با گناهکاری و دشمنی رفتار می نماید و بر او اعتراض نکند و یا او را از این امور با گفتار و رفتار باز ندارد، شایسته است که خداوند او را به همان جایگاهی وارد نمایدکه ستمگر وارد است.»[۱۱۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 11:59:00 ق.ظ ]




۴- «عبدالحسین خان» قرخلری، مشهورترین فرزندان حاج «فضل­الله بیگ» حاجیلو، که شهرت او بیشتر به واسطۀ موقوفات خاص اوست از املاک دهستان­های قرخلر، عربلو و دستجرد همدان و اینک دیر زمانی است که وقف­نامۀ آن (در ادارۀ اوقاف همدان) به عنوان «رضوی» معروف و مورد رجوع است(اذکایی، ۱۳۶۳: ۶۰۹).
زیرا عبدالحسین­ خان بن حاجی فضل­الله بیگ قراگوزلو شرط کرده است که اگر نسل اولاد واقف منقرض شد، موقوفات به اولاد سید ابراهیم رضوی همدانی اختصاص یابد(بنا به گفته استاد اذکایی):
«این سید همان میرمحمد ابراهیم بن محمدباقر رضوی (قمی) نجفی همدانی کبابیانی (۱۱۸۵ق) صاحب تألیفات و سردودمان سادات رضوی کبابیان همدان است، گویا حاجی محمدجعفرخان «مجذوب­علی­ شاه» کبودرآهنگی صوفی(- پسرعموی واقف) شاگرد او بوده و نیز فرزندان آن سید رضوی به زودی مناصب شرعی و روحانی همدان را اختیار کردند»(اذکایی، بی­تا: ۲۹).
طبق کپی نسخه (۲۵ شعبان ۱۳۴۲ق) همچون اصل وقف­نامه یکسَره به گواهی فقیهان رضوی کبابیانی است. باری، بیش از هفت فرزند از عبدالحسین خان قرخلری به نام­های: محمدمراد بیگ، شیرعلی بیگ، فتحعلی­ بیگ، محمد­ ولی بیگ، موسی خان، قاسم خان و محمدخان حاجیلو، نیز یاد شده ­اند.
یکم، محمدمراد بیگ خان، که چهار فرزند او یکی: «محمود خان» بوده (با ۴ پسر)، دو دیگر: «حبیب­الله خان» که در سال ۱۲۹۱ق، وارد خدمت توپخانه شده، گویا سپس حاجی شده (۱۳۰۶ق) و هم گویا به سال ۱۳۲۱ق، در ادارۀ کارگذاری پسرعموی خویش فریدالملک همدانی در کرمانشاه خدمت می­کرده است. دو فرزندش: «نورالله خان» و «نصرت­الله خان» با سال ۱۳۳۳ق، در قرخلو یاد شده ­اند. سه فرزند دیگر او عنایت­الله خان که در سال­های ۱۳۰۶و۱۳۲۴ق، در دهستان قرخلو و به سال ۱۳۳۳ق، در معاملۀ دو دانگ از آنجا به «مسعود فرید» (پسرفریدالملک) نام برده شده است و نیز صاحب چهار پسر یاد شده است(سالور، ۱۳۷۷: ۲۷۳۵).
چهارمین: میرزا محمدعلی­ خان «فریدالملک» همدانی کارگذار (۱۲۶۷-۱۳۳۴ق) است، که شرح احوال وی اولاً به اجمال در رجال بامداد (بامداد،۱۳۵۰: ۴۶۰-۴۶۲). ثانیاً به تفصیل در متن کتاب خاطرات وی(فرید­الملک همدانی، ۱۳۵۴: متعدد). مندرج است.
آنچه در مورد زندگی سیاسی او قابل اشاره است، این­که میرزا محمدعلی خان «فریدالملک» قرخلری همدانی قراگوزلو (حاجیلو) چند سال (۱۲۹۲-۱۲۹۸ق) در دستگاه حکمرانی الله­­قلی­ میرزای ایلخانی در همدان و جز آن­ها خدمت کرد، سپس سِمَت منُشی­باشی میرزا ملکم خان ناظم­الدوله را در سفارت ایران «لندن» یافت (۱۲۹۹-۱۳۰۵ق) و لذا از مریدان وی شد، چندان که به همین سبب دو سال تمام (۱۳۰۸-۱۳۱۰ق) همراه با «حاج سیاح» معروف و میرزا «رضا» کرمانی (قاتل ناصرالدین شاه قاجار) و جز اینان در عالی قاپوی قزوین زندانی شد(اذکایی، بی­تا: ۵۶).
سیدجمال­الدین اسدآبادی در یکی از نامه­ های عربی خود به «میرزای شیرازی» از وی با وصف خردمند نجیب یاد کرده است. در ذیحجۀ ۱۳۱۵ق، لقب «فریدالملک» یافت، چند سالی در تهران و اروپا در سفر و رفت­ و ­آمد بوده است. و از سال ۱۳۲۱ تا ۱۳۳۳ق، (اوایل جنگ جهانی اول) سِمَت کارگذار مهم خارجه را در کرمانشاه و همدان داشت(سالور، ۱۳۷۷: ۲۷۴۱).
دو دفتر از خاطرات او میان سال­های ۱۳۱۲- ۱۳۱۵- ۱۳۱۸ق، در کتابخانۀ استان خراسان رضوی مشهد (ش۲۲۷ و ۲۲۸) هست، که اختلاف آن­ها با آن­چه به عنوان «خاطرات فرید» بطبع رسیده، معلوم نیست، که ظاهراً متن کامل می­نماید(اذکایی، بی­تا:۲۸).

        1. مشهورترین امرای اربعه قراگوزلو

       

چهارمین عموی مجذوب­علی شاه، حاج محمدخان جیحون­آبادی متولد (۱۱۷۶ق) و در (۱۲۴۰ق) فوت کرده است، از مشهورترین امرای اربعه، قراگوزلو که جزو ملازمان و «ریش­سفید» ، «عباس­میرزا» نایب­السلطنه قاجار، مردی زیرک و دانا و دانشور و یکی از سرکردگان قشون در جنگ «ایران و روس»، (ازجمله هم او مأمور تسخیر و تاراج تلفیس وگنجه ۱۲۲۰ق) چندی نیز حکمران برخی از شهرهای آذربایجان و عهده دار وزارت «محمدمیرزا» بن عباس میرزا (محمدشاه قاجار) در شهر مراغه (حدود ۱۲۳۴ق) بوده است.
«قائم­ مقام فراهانی» در یکی از نامه­ های خود به «میرزا موسی ­خان» وزیر تبریز در باب احوال حاجی محمدخان قراگوزلو که در عتبات بیمار و بدحال افتاده و راجع به مواجب سالیانه (۱۵۰۰تومان) او که نایب­السلطنه مقرر داشته، توصیه بلیغ نموده است(یغمایی، ۱۳۸۹: ۳۵۰-۳۵۱). شیروانی هم مشرب صوفیانۀ او را یاد کرده، که در این طریقت مرید معطرعلی شاه کرمانی بوده است (شیروانی، ۱۳۸۹: ۲۳۶). باری، بیش از پنج فرزند (پسر) از حاج محمدخان جیحون­آبادی باقی مانده است: ۱- «کاظم خان» که سه فرزند او به نام­های: آقاخان، حاج علی­خان، شریف­ خان بوده ­اند. ۲- «ذوالفقارخان» که از وی چیزی معلوم نیست. ۳- «حاجی­حمزه­ خان» که دو فرزند وی به نام­های: حاج صادق، حاج علی­خان، سردودمان­ خاندان­های «صادقی» و «حمزه­ای» قراگوزلو باشند. ۴- یاور «محمدقلی ­خان» که دو فرزندش یکی به نام: «فتحعلی­ خان» که اطلاعاتی از او نیست، اما دومی سرهنگ «محمدامین» خان بن یاور محمدقلی خان ملقب به «مکرم­الملک» قاوندی، طبق کپی سند وقف­نامۀ «زینب خانم» سابق­الذکر«جده­اش» به تاریخ ۱۳۰۳ق، در نزد او بوده است، ثانیاً جزو صاحب منصبان فوج «فدوی» سردار اکرم «ساعدالسلطنه» امیرنظام لتگاهی در مأموریت خوزستان (۱۳۱۵ق) یاد گردیده است(سالور، ۱۳۷۸: ۴۵۵۱).
سرهنگ محمد امین خان مکرم­الملک (قاوندی) در مقام پیشکاری «امیرنظام» مذکور (- نوادۀ عموی خود) که با نعمت «عمده­الامراءالعظام» یاد گردیده است، هنگامی که ظهیرالدوله صفاعلی­ شاه حکمران همدان می­ شود ۱۳۲۹ق، با سواران خود به استقبال او می­رود.
وی مخارج طبع لایحۀ «شریف عثمانی» را در هزار نسخه (محرم ۱۳۲۹ق) پرداخت کرده، پس از آن در میهمانی­های اعیانی همدان در سال­های۱۳۳۰-۱۳۳۲ق و تاریخ درگذشت او ۱۳۴۰ بین ۱۳۴۴ق و خانه­اش در محلۀ «حاجی» همدان بوده و خانوادۀ «امینی»ها از تبار او باشند(اذکایی، بی­تا:۶۰).

        1. محمد باقر خان قراگوزلو

       

سرتیپ «محمدباقر خان» که مادرش غیر از «زینب خانم» مذکور بوده، در زمان فتحعلی ­شاه و محمدشاه قاجار (تاحدود ۱۲۶۰ق) سرکردگی افواج داشته و بیش از این اطلاعات دیگری از او معلوم نیست. چهار فرزند (پسر) از او شناخته شده است: یکم، «کاظم ­خان». دوم «مجید خان» که فرزندش«علی­ اکبرخان» همانا «پدر مهدی خان» شاعر ترکی­گوی قراگوزلو در دستگاه سردار اکرم (ساعدالسلطنه) امیرنظام لتگاهی بوده، اینک اشعاری از وی در دست است. سوم، «علی­رضا خان» که وی سرتیپ بوده است(اذکایی، بی­تا: ۴۷).
چهارم، امیرتومان مصطفی قلی­خان اعتمادالسلطنه (حاجیلو) ابن­ محمدباقرخان قراگوزلو همدانی، سرتیپی که نخست منصب میرپنجی[۸] داشت و سپس امیرتومان شد.
در سال های ۱۲۶۲-۱۲۶۳ق، همراه با دو فوج «همدان» و «افشاریه» در لشکرکشی حشمت­الدوله بن عباس­میرزا به خراسان برای دفع شورش سرتیپ ابراهیم خلیل خان سلماسی شرکت داشت، که پس از تسخیر قلعۀ کلات و سرخس و شهر مشهد، حکومت نظامی و حراست «ارگ» آنجا به او محول شد و مأموریت­های دیگر یافت. همچنین، در سال­های ۱۲۶۵- ۱۲۶۶ق، با سرکردگی دو فوج «قدیم» و «جدید» همدانی در سرکوبی شورش بابیان فارس (به رهبری سیدیحیی دارابی کشفی مدعی نیابت «باب») از شیراز به نی­ریز رفت و توفیق یافت(شیروانی، ۱۳۸۹: ۴۹۵).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در همان سال ۱۲۶۵-۱۲۶۶ق، وی در پیکارگشودن بندر بوشهر(- دفع غائلۀ شیخ حسین­خان بوشهری) رشادت نمود، که به مناسبت این خدمات به مقام امیرخمیسی (- میرپنجی) ارتقاء پیدا کرد. همچنین در سال ۱۲۷۲ق، که متوقف در فارس بود، به انتظام لارستان و سواحل خلیج مأمور شد. هنگامی ­که انگلیسی­ها بندر بوشهر را در ازای هرات شهربندان کردند، وی در بندر «لنگه» به مدافعه پرداخت (۲۰ربیع الثانی۱۲۷۳ق)، چون کاری از پیش نبرد عقب نشینی کرد(شیروانی، ۱۳۸۹: ۴۹۵). در سال ۱۲۶۸ق، جزو سپهبدان و سرداران سپاه فرهاد میرزا معتمدالدوله در سرکوبی کردان اورامانی کردستان شرکت داشت و سال بعد (۱۲۸۷ق) که ناصرالدین شاه قاجاربه سفر عتبات می­رفت، بر سر راه همدان مصطفی­قلی­ خان همراه با دیگر خوانین حاجیلو در بوبوک­آباد به خدمت رسید. پس از آن، «رئیس­­ نظام» یا سردار عساکر آذربایجان شد(اذکایی، بی­تا: ۴۱)
در سال ۱۲۹۷ق، شیخ عبیدالله بن شیخ طاهر نقشبندی از سران صوفی مآب کردان به تحریک بیگانگان و با همدستی دیگر رؤسای اکراد در آن مناطق شورشی برپا کردند، که از تهران امیر جنگ حشمت­الدوله حمزه میرزا مأمور دفع گردید. در این لشکرکشی، مصطفی­ قلی­خان با منصب امیرتومانی و ریاست قشون آذربایجان، شکستی بزرگ به یاغیان مراغه و بناب (- که دوهزار تن بودند) وارد کرد، شهر ارومیه را پس گرفت و حدود ۶۰۰-۷۰۰ تن از ایشان را کشت، سال بعد (۱۲۸۹ق) مصطفی­قلی­ خان اعتمادالسلطنه در حکومت­سرای ارومیه به مرض حَصبه درگذشت، که پیکرش را به گورگاه «مجذوب­علی شاه» کبودرآهنگی در تبریز نقل کردند و به خاک سپردند، گویند که وی درویش­­مسلک بوده است. پسر وی، عبدالله­خان ساعدالسلطنه سردار اکرم امیرتومان حاجی «امیرنظام» لتگاهی بود(اذکایی، ۱۳۶۶: ۲۳۷).

        1. عاشقلوهای همدان

       

متأسفانه از تیرۀ عاشقلو، حتی نیم­ صفحه شجره نسب باقی نمانده است. در هر حال، پنج فرزند (پسر) از محمدحسین خان قراگوزلو (رئیس تیرۀ عاشقلو)، شناخته می ­آید:
اسامی دو تن از پنج فرزند محمدحسین خان عاشقلو، یکی «رستم­ خان» و دیگری «نبی­ خان» به نظر می ­آید، اما سه تن دیگر را نخست باید مستند بر نامه­ای از عباس­میرزا نایب­السلطنه (مورخ ۱۳۴۳ق) راجع به «رستم خان بن محمدحسین خان» دانست که در آن به برادرهای وی اشاره شده است و چنین به نظر می­رسد که بیش از یک یا دو یا بیشتر برادر داشته است(فریه، ۱۳۷۸: ۹).
در همان نامه، از «نتیجه الخوانین»، «فضل­الله خان» قراگوزلو یاد شده، که در مأخذی دیگر رستم­­ خان را رئیس طایفۀ قراگوزلو ذکر نموده، با این خبر که سرهنگ محمود خان همانا برادرزادۀ اوست و چون این «محمود خان» (ناصرالملک) همانا فرزند سرتیپ «نبی ­­خان بن محمدحسین خان» بوده، نتیجه آن می­ شود که سرتیپ «فضل­الله خان» مذکور نیز پسر محمدحسین خان عاشقلو باشد، دو تن از فرزندان دیگر او: «عبدالله خان» (صارم­الدوله) را به یقین و سرتیپ «علی­نقی خان» را به حدس دریافته­ایم(قراگوزلو، ۱۳۷۳: ۲۹۸-۲۹۹).
۳-۴-۱- رستم خان قراگوزلو
سرتیپ «رستم­ خان» قراگوزلو بن محمدحسین خان عاشقلو، نخستین بار در سال ۱۲۳۳ق، یاد گردیده که حسنعلی میرزا شجاع­السلطنه مأمور سرکوبی شورش والی هرات شد.
رستم ­خان همدانی با پیاده و سوارۀ خویش جزو سپاهیان او به پیشروی پرداختند. پس از آن هم رستم ­خان جزو لشکریانی بود که تا «بالا مرغاب» بادغیس پیش رفتند(سالور، ۱۳۸۰: ۷۷۷۶).
در سال ۱۳۴۰ق، که محمدحسین خان عاشقلو درگذشت، منصب امارت قراگوزلو به پسرش رستم خان انتقال یافت. البته فتحعلی­ شاه قاجار نسبت به نوادۀ خود «محمدمیرزا بن عباس میرزا» (- بعداً محمدشاه قاجار) محبتی خاص داشت و هنگامی که (ذیحجۀ ۱۲۳۹ق) به چمن سلطانیه آمد، ایالات محالات طوایف قراگوزلو را بدو مقرر داشت(قراگوزلو، ۱۳۷۳: ۲۹۶).
پس آن­ گاه که محمدحسین خان عاشقلو درگذشت ۱۲۴۰ق، محمد میرزا حکمران همدان بود و لذا «رستم­ خان» رسماً برای احراز منصب پدر خود به خدمتگزاری او شتافت. اما چنین نماید که بر سر امارت قراگوزلو و میراث محمدحسین خان عاشقلو، میان فرزندان وی اختلافات شدیدی بروز کرده، که منجر به اغتشاشات وسیعی در درون قبیله گردیده و دامنه­ آن تا شهر همدان و پیرامون آنجا هم کشیده است. چندان که در همان سال ۱۳۴۰ق، خود عباس میرزا نایب­السلطنه برای انتظام امور آنجا عزیمت می­ کند(اعتماد­السلطنه،۱۳۶۵-۶۷: ۶۳۴).
لیکن اغتشاشات همچنان ادامه می­یابد. چه آن­که نامه­ هایی از میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی و عباس­میرزا نایب­السلطنه (حدود سال­های ۱۲۴۱-۱۲۴۳ق) در دست است. که در آن­ها یکسَره از قراگوزلوها و کارهای آن­ها سخن به میان رفته، خصوصاً «رستم ­خان» محمود تمام سرکشی­ها، اخلال­ها و اغتشاش­های همدان در این نامه یاد شده است.
در یکی از نامه­ ها، شکایت از قراگوزلوها به امیرزاده «محمدمیرزا» مذکور مطرح شده، در یکی دیگر به عنوان امیرزاده «طهماسب­میرزا» ابن محمدعلی میرزا دولتشاه، سخن از گوشمالی «رستم خان» به اتهام شرارت­هایی که در همدان رخ داده و اعزام او به نزد نایب­السلطنه (عباس­میرزا) رفته است. اغتشاش مزبور در نامه­ای به­ عنوان هنگامه­ی میرزا تقی(همدانی) و رستم خان (قراگوزلو) در همدان و تهران یاد شده است(شیروانی، ۱۳۸۹، ۴۹۸).
همچنین، در یک نامه­ی عباس­میرزا به طهماسب میرزا ۱۲۴۳ق، باز از کار رستم­ خان و مواجب قراگوزلو فوج سواره­ای که قرار است. برادر نایب­السطنه، یعنی شاهزاده شیخ­ علی میرزا (حاکم ملایر) شود، سخن به میان آمده است. اینک، عین یک نامۀ «عباس­میرزا» نایب­السلطنه (از مجموعۀ آقای دانشفر) خطاب به برادرزاده­اش «طهماسب­میرزا» مؤیدالدوله که در تحت تربیت عموی خود قرار داشت و درآن تاریخ ۱۲۴۳ق، حکمران کرمانشاه و همدان بوده نقل می­گردد(شیروانی، ۱۳۸۹، ۴۹۹). در این نامه از «خان ­بابا خان» سردار یاد شده، که باید همان محمدحسن خان ایروانی (سارواصلان) داماد عباس ­میرزا نایب­السلطنه، شوهر ماه­ رخسار خانم خواهر محمدشاه قاجار باشد و گویا پس از شکست از «پاسکویچ» سردار روسی در ایروان ربیع­الاول ۱۲۴۳ق و مصالحه­ی در منطقه­ دهخوارقان[۹] که منجر به عقد معاهدۀ ترکمانچای شد، شعبان ۱۲۴۳ق، مأموریت همراهی با برادرزاده­ی نایب­السلطنه، امیرزاده طهماسب­میرزا را در همدان یافته است(جهانگیرمیرزا، ۱۳۸۴: ۵۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:58:00 ق.ظ ]




 

سرانه ی کارکنان بخش آموزش
(KLERKTOPOP)

 

۱- سرمایه ی اجتماعی و سرمایه ی انسانی رابطه علیت دو طرفه ای دارند و در سطح اطمینان ۱۰% رشد اقتصادی با نفت علت تشکیل سرمایه ی انسانی می باشد.
۲- در سطح اطمینان۱۰% سرمایه ی اجتماعی و رشد اقتصادی با نفت رابطه علیت دو طرفه ای دارند و همچنین سرمایه ی اجتماعی علت رشد اقتصادی بدون نفت می باشد.

 
 

نسبت سهم ۱۰درصد ثروتمندترین افراد به سهم ۱۰درصد فقیرتین افراد از کل درآمد کشور
(INCDIS)

 

۱- سرمایه ی انسانی علت رشد اقتصادی با نفت و سرمایه ی اجتماعی می باشد.
۲- سرمایه ی اجتماعی با رشد اقتصادی رابطه علیت دو طرفه ای دارند.

 
 

سرانه ی سینما
(CINEMATOPOP)

 

۱- در سطح اطمینان۱۰% سرمایه ی انسانی علت تشکیل سرمایه ی اجتماعی می باشد.
۲- سرمایه ی اجتماعی و رشد اقتصادی رابطه علیت دو طرفه ای دارند.

 
 

نرخ با سوادی
(LIYTRASY)

 

نتیجه ی خاصی گرفته نشده است.

 

مأخذ: یافته های تحقیق
یادداشت:
۱- منظور از رشد اقتصادی، رشد اقتصادی در هر دو حالت با در نظر گرفتن نفت و بدون در نظر گرفتن نفت می باشد.
با توجه به جدول ۴-۱۹ نتیجه می گیریم در مواردی که متغیرهای نسبت طلاق به ازدواج، سرانه ی پزشک، ضریب جینی، سرانه ی کارکنان بخش آموزش، توزیع درآمد و سرانه ی سینما را به عنوان شاخصی از سرمایه ی اجتماعی در نظر گرفته باشیم، سرمایه ی انسانی علت تشکیل سرمایه ی اجتماعی است و تنها در موردی که کارکنان بخش آموزش را به عنوان سرمایه ی اجتماعی در نظر گرفته باشیم، سرمایه ی اجتماعی به عنوان علت تشکیل سرمایه ی انسانی شناخته شده است بنابراین در اغلب شاخص ها می توان نتیجه گرفت که سرمایه ی انسانی علت تشکیل سرمایه ی اجتماعی است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در مواردی که متغیرهای ضریب جینی، توزیع درآمد و سرانه ی سینما را به عنوان شاخصی از سرمایه ی اجتماعی در نظر گرفته باشیم، سرمایه ی اجتماعی با رشد اقتصادی در هر دو حالت رابطه علیت دو طرفه ای دارند و همچنین در مورد سرانه ی کارکنان بخش آموزش در سطح اطمینان ۱۰ درصد سرمایه ی اجتماعی و رشد اقتصادی با نفت رابطه علیت دو طرفه ای دارند و در بقیه ی موارد رابطه علیت وجود ندارد.
در مورد متغیر نسبت طلاق به ازدواج، سرمایه ی اجتماعی علت تشکیل رشد اقتصادی با در نظر گرفتن نفت و در مورد سرانه ی مطبوعات، رشد اقتصادی با در نظر گرفتن نفت علت تشکیل سرمایه ی اجتماعی می شناخته شده است و همچنین سرمایه ی اجتماعی علت تشکیل رشد اقتصادی بدون در نظر گرفتن نفت می باشد. علاوه بر این در مورد متغیر سرانه ی پزشک، سرمایه ی اجتماعی علت تشکیل رشد اقتصادی بدون در نظر گرفتن نفت می باشد.
سرمایه ی انسانی در موارد متغیرهای سرانه ی پزشک و توزیع درآمد علت تشکیل رشد اقتصادی با در نظر گرفتن نفت و در مورد سرانه ی پزشک، ضریب جینی (در سطح اطمینان ۱۰%) و سرانه ی مطبوعات، سرمایه ی انسانی علت تشکیل رشد اقتصادی بدون در نظر گرفتن نفت است و در نهایت در سطح اطمینان ۱۰%، رشد اقتصادی با در نظر گرفتن نفت در حالت سرانه ی کارکنان بخش آموزش علت سرمایه ی انسانی نیز می باشد.
در جدول ۴-۲۰ خلاصه ای از نتایج آزمون علیت تودا-یوماموتو(۱۹۹۵) بر اساس روابط علیت آورده شده است.
جدول۴-۲۰: خلاصه ی نتایج آزمون علیت تودا-یوماموتو (۱۹۹۵) برحسب روابط علیت

 

تعداد شاخص از هشت شاخص

 

نتیجه ی آزمون در مواردی که متغیرهای زیر به عنوان شاخص سرمایه ی اجتماعی در نظر گرفته شده اند

 

رابطه علیت

 
 

۶

 

نسبت طلاق به ازدواج، سرانه ی پزشک، ضریب جینی، توزیع درآمد، سرانه ی کارکنان بخش آموزش و سرانه ی سینما (درسطح اطمینان ۱۰%)

 

HC→SC

 
 

۱

 

سرانه ی کارکنان بخش آموزش

 

SC→HC

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:58:00 ق.ظ ]




چنین اثراتی، رنگ مواد ( به علت تغییر ماکزیمم جذبی نوری) و خواص فوتوکاتالیزوری را تغییر می دهد. انتقال انرژی در باند گپ ∆E به عنوان تابعی از اندازه ذره توسط مدل محدود شده سه بعدی به دست می آید.
(۲-۱۶)
که R شعاع ذره و me* و mh*جرم های مؤثر الکترون ها و حفره ها وε ثابت دی الکتریک و ERY انرژی مؤثر ریدبرگ داده شده به عنوان  می باشد. عبارت اول در معادله موقعیت های انرژی را نشان می دهد، عبارت دوم جاذبه کولمبی و عبارت سوم اثر مرتبط را نشان می دهد. ∆E یک جابجایی آبی در باند گپ ذره را نشان می دهد.
(۲-۱۷) ETE = E+ Egbu
ETE انرژی انتقال (باند مؤثر) را برای ذره تعیین می کند. افزایش در باند گپ مؤثر و در نتیجه جابجایی آب در جذب برای نیمه هادی هایی با باند گپ کوچک قابل ملاحظه می شود. این اثر باعث می شود پتانسیل احیای حفره های باند ظرفیت و الکترون های باند هدایت افزایش یابد و در نتیجه واکنش های فوتوکاتالیزوری که ممکن است در مورد توده ای صورت نگیرد، به آسانی انجام شود. با این وجود به علت افزایش نوار گپ فوتونی با انرژی فوتونی با انرژی بالاتر برای تهییج الکترون به نوار هدایت مورد نیاز است که این کاربرد از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست و به همین دلیل اصلاحاتی برای کاهش نوار گپ بر روی آن انجام می شود ]۴۱-۴۴[.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۱۱-۲ اثرات افزایش مساحت سطح
با کوچک شدن ذرات نسبت سطح به حجم آن ها افزایش پیدا کرده و تعداد اتم ها روی سطح و نیز نقص های روی سطح افزایش پیدا می کند.برای یک واکنش فوتوکاتالیزوری ویژه با افزایش مساحت سطح مولکول های بیشتری می توانند بر روی سطح نیمه هادی جذب سطحی شده و این فعالیت میزان فرایند فوتوکاتالیزوری را افزایش می دهد.
از طرف دیگر وجود نقص های بیشتر بر روی سطح باعث می شود این نقص ها به عنوان مراکز بازترکیب الکترون و حفره عمل نموده و فعالیت فوتوکاتالیزوری کاهش پیدا کنند و بنابراین رقابت دو مورد بالا باعث می شود تا نیمه هادی ها در اندازه ویژه ای، بهترین خاصیت فوتوکاتالیزوری را از خود نشان دهند.
به عنوان مثال وانگ[۴۲]۱ و همکارانش اندازه بهینه ای برای نانوذرات TiO2 با ماکزیمم بازدهی فوتوکاتالیزوری در فرایند تجزیه کلروفرم پیدا کردند. آن ها مشاهده کردند هنگامی که اندازه ذرات از nm21به nm11می رسد فعالیت فوتوکاتالیزوری افزایش می یابد، اما کاهش اندازه بیشتر بهnm 6فعالیت فوتوکاتالیزوری را کاهش می دهد ]۴۱-۴۳[.
فصل سوم
روش کار و مواد مورد استفاده
۳-۱ مواد شیمیایی مورد استفاده
۳-۱-۱ آلاینده مورد استفاده
آلاینده مورد بررسی رنگ رودامین B به فرمول شیمیایی C28H31ClN2O3از شرکت SIGMA Aldrich آلمانخریداری شد و بدون خالص سازی مورد استفاده قرار گرفت.
۳-۱-۲ ترکیبات شیمیایی
تیواوره (C3H6N2S)، سولفات روی (ZnSO4)،سدیمهیدروکسید (NaOH)، هیدروکلریک اسید (HCl)، هیدروژن پراکسید (H2O2)، پتاسیم پراکسودی سولفات (K2S2O8)، آمونیوم کلراید (NH4Cl)، سدیم کلراید (NaCl)، سدیم سولفات (Na2SO4)، سدیم نیتریت (NaNO3)، سدیم کربنات (Na2CO3)، پتاسیم یدات (KIO3)، پتاسیم برمات (KBrO3) و۲- پروپانول همگی از شرکت Merck تهیه شده اند.
۳-۱-۳ فوتوکاتالیزورها
فوتوکاتالیزور ZnO آلوده شده با C,N,S سنتز شده در آزمایشگاه با سایزذرات ۱۲٫۶۲ nm با سطح مقطع m2/g50و درصد خلوص %۹۰، ZnO آلوده شده با Cu سنتز شده در آزمایشگاه،ZnO سنتز شده به روش pechini در آزمایشگاه،TiO2 تجاری مورد استفاده “Degussa-P25″ با سایز ذرات nm30 و با مساحت m2/g50 از شرکت Merck و فوتوکاتالیزور SnO2 از شرکت Merck خریداری شده اند و بدون خالص سازی بیشتر مورد مطالعه قرار گرفتند.
۳-۲ دستگاه های مورد استفاده
۳-۲-۱ طیف سنج ماوراء بنفش ـ مرئی (UV-Vis)
پیشرفت واکنش ها توسط دستگاه (UV-Vis) مورد بررسی قرار گرفت. دستگاه به کار رفته JENWAY مدل (۶۴۰۵) بود.
۳-۲-۲ سانتریفیوژ
برای جدا کردن فوتوکاتالیزور پودری از مخلوط ناهمگن از دستگاه سانتریفیوژ KOKUSAN مدل H-11n استفاده گردید.
۳-۲-۳ ترازوی دیجیتال
جهت توزین مواد در مراحل مختلف از ترازوی دیجیتال آلمانی Sartious به مدل AND HR-200 با دقت ۰۰۰۱/۰ استفاده شد.
۳-۲-۴ دستگاه آب مقطرگیری
جهت تهیه آب مقطر مورد استفاده جهت تهیه محلول ها از دستگاه GFL 2001/4 استفاده شد.
۳-۲-۵ PH متر
جهت تنظیم و کنترل PH محلول از دستگاه PH متر Metrohmمدل (۸۲۷) استفاده شد.
۳-۲-۶ راکتور فتوشیمیایی
تخریب فوتوکاتالیزوری در دستگاهی که در شکل (۳-۱) نشان داده شده انجام گردید. محفظه چوبی دستگاه دارای ابعاد ۷۵×۶۰×۹۰ سانتی متر است که یک لامپ پرفشار جیوه با قدرت ۴۰۰ وات در آن تعبیه شده است. درون راکتوریک همزن مغناطیسی قرار دارد و برروی آن یک بشری به حجم دو لیتر وجود دارد که به وسیله دوراه ورودی و خروجی به حمام ترموستاتی (HaakE مدل F122) مرتبط می باشد. آب با دمای معین از مخزن حمام ترموستاتی به وسیله پمپ به داخل بشر فرستاده می شود و با پرشدن آب از لوله خروجی دوباره به مخزن ترموستات بر می گردد و به این وسیله به طور دائم دمای محیط ثابت نگهداشته می شود.سل تهیه شده دارای قطری حدود ۳ سانتی متر و ارتفاع ۱۰ سانتی متر است. این سل ها درون بشر دولیتری قرار دارند و مخلوط واکنش توسط همزن مغناطیسی هم زده می شود.در انتهای محفظه یک دستگاه تهویه هوا دقیقاً در زیر لامپ قرار گرفته است و تأمین کننده هوای محفظه می باشد طراحی محفظه به طوری است که از نفوذ نور به بیرون جلوگیریمی شود.
شکل (۳-۱) شمای دستگاه فوتوشیمیایی برای انجام واکنش های فوتوکاتالیزوری
قسمتهای مشخص شده در شکل عبارتند از :
۱- لامپ ۴۰۰ وات جیوه پرفشار
۲- محفظه واکنش فوتوکاتالیزوری
۳- خنک کننده
۴- همزن مغناطیسی
۵- بشر آب
۶- سل واکنش
۷- دستگاه تنظیم کننده دمای آب
۳-۳ نرم افزار مورد استفاده
۳-۳-۱ نرم افزار Minitab 15
برای طراحی آزمایش و بدست آوردن شرایط بهینه به روش تاگوچی از نرم افزار Minitab استفاده گردید.
۳-۴ سنتز فوتوکاتالیست ZnO/C,N,S
تیواوره وسولفات روی مواد اولیه برای سنتز این فوتوکاتالیست میباشند.فوتوکاتالیست ZnO/C,N,S طی مراحل زیر در آزمایشگاه سنتز شد:
۱٫به حجم رساندن ۷۵/۴ گرم از تیواوره و ۱۲/۱۱ گرم سولفات روی در یک بالن به حجم ml250.
۲٫محلول حاصل را به یک بشر منتقل کرده و به مدت ۳ ساعت روی همزن قرار می دهیم.
۳٫برای تنظیم PH محلول به آن آمونیاک اضافه می کنیم تا PH آن برابر با ۷ شود.
۴٫پس از آن محلول برای ۲ساعت دیگر استیر شده سپس رسوبات آن صاف می گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:58:00 ق.ظ ]




از دیگر عوامل مهم و تأثیر گذار در ایجاد و تشدید انحرافات در امت­ها مسأله ظلم می­باشد، که این عامل نیز مانند فقر هم می ­تواند درونی باشد و و هم بیرونی. به این ترتیب که گاهی خودِ شخص مثلاً از طریق گناهان به خود ظلم می­ کند که در قرآن نیز داریم که حضرت موسی گفت: «إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی‏»[۳۲۰] و گاهی اوقات از بیرون، ظلم واقع می­ شود مثل ظلم حکومت­ها و یا افراد به همدیگر.
در قرآن کریم بارها به انجام ندادن ظلم تأکید شده است: «وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً»[۳۲۱]: و هر کس از روى تجاوز و ستم چنین کند، به زودى وى را در آتشى درآوریم، و این کار بر خدا آسان است.
امام علی فرمود: «الظُّلمُ فی الدُّنیا بَوارٌ، و فی الآخِرَهِ دَمارٌ»[۳۲۲]: ستمگرى، در دنیا مایه نابودى و در آخرت، مایه هلاکت است .
حال با توجه به اهمیت این بحث باید گفت که ظلم، هم می ­تواند از طریق حکومت ها به رعیت باشد و هم می ­تواند از جانب خود مردم نسبت به همدیگر باشد. که در هر دو حالت، تأثیر به سزای در ایجاد و یا تشدید انحراف در بین مردم باشد.
۳-۲-۴- فتنه­ها
فتنه از عواملی است که از بیرون به انسان آسیب می­زند در واقع فرق فتنه و شبهه در این است که فتنه از بیرون به انسان آسیب می­زند ولی شبهه ار درون افراد را به تباهی می­کشاند.
در روایتی است که: «تکون بین یدی الساعه فتن کقطع اللیل المظلم ، یصبح الرجل فیها مؤمنا ویمسی کافرا ویمسی مؤمنا ویصبح کافرا ، ویبیع أقوام دینهم بعرض من الدنیا»[۳۲۳]: بوده باشد پیش از ساعت ظهور فتنه­هایی که مثل پاره­های شب تاریک باشند به طوری که مرد صبح مؤمن باشد و شب کافر و شب مؤمن باشد و روز کافر. گروهی دین خود را به چیز کمی از متاع دنیا بفروشند.
و در روایت دیگری است که: «إن بین یدی الساعه فتنا کقطع اللیل المظلم ، فتنا کقطع الدخان ، یموت فیها قلب الرجل کما یموت بدنه …»[۳۲۴]: پیش از ساعت ظهور فتنه­هایی باشد مثل پاره­های شب تار یا مثل پاره­های دود سیاه، بمیرد قلب شخص مثل اینکه بدنش می­میرد.
اما مبتلای به فتنه شدن دارای نشانه­هایی است که روایت زیر آن را بیان می­دارد.
در روایتی حذیفه فرمود: «اگر یکی از شماها بخواهد بداند که آیا فتنه به او رسیده است یا خیر، پس نگاه کند اگر چیزی را حلال می داند که سابقاً حرام می­دانسته پس بداند که فتنه به او رسیده است و اگر چیزی را حرام می­داند که سابقاً آن را حلال می­دانسته است بداند که فتنه به او رسیده است»[۳۲۵].
مثلاً قبلاً بی­حجابی را حرام می­دانسته ولی اکنون آن را حلال و خالی از اشکال می­داند، بداند که مبتلای فتنه­ها و انحرافات آخرالزمان شده است.
لذا فتنه از عواملی است که از بیرون بر افراد تأثیر می­ گذارد و سبب ایجاد و یا تشدید انحرافات و نیز گناهان می­ شود.
۳-۲-۵- ضعف تربیتی در خانواده­ها
بسیاری از انحرافاتِ موجود در جامعه به دلیل ضعف تربیتی در خانواده است که در شناساندن معروف و منکر به اولاد خود کوتاهی می­ کنند و یا آنها را جابجا به فرزندانشان آموزش می­ دهند که در نتیجه، این می­ شود که فرد در اجتماع کارهای بد را خوب و خوب را بد می­پندارد همان­طور که از انحرافات شایع در آخرالزمان همین جابجایی معروف و منکر در جامعه و عدم شناخت آنها بود[۳۲۶] که ناظر به همین موضوع است در جای خود در انحرافات اجتماعی مورد بحث قرار دادیم. یعنی از آن روایات می­توان برداشت کرد که به دلیل ضعف مدیریت و تربیتی در خانواده هاست که سبب می­ شود اولاد در شناخت معروف و منکر دچار مشکل شوند و همین، زمینه­ ساز بسیاری از گناهان و انحرافات در هر زمانی و به خصوص آخرالزمان می­ شود.
۳-۲-۶- حرام­خواری
خوردن غذایی که از راه حرام به دست آمده باشد علت بسیار مهمی در ایجاد انحرافات در اشخاص می­باشد که در اثر غفلت از این امر مهم سبب می­ شود که آثار زیان­بار جبران ناپذیر مادی و علی الخصوص معنوی را به انسان وارد کند چنانچه در روایتی رسول خدا به امام علی فرمود: «یا علیُ! مَن اکل الحرامَ سُوِّدَ قلبُه و خُلِّفَ دینُه و ضَعُفَت نفسُه حَجَبَ اللهُ دعوتَه و قَلَّت عبادتُه»[۳۲۷]: یا علی هر کس غذای حرام بخورد دلش سیاه، دینش عوض، نفس (ناطقه)اش ضعیف می­ شود و دعایش مستجاب نمی­ شود و عبادتش کم می­گردد.
لذا با توجه به آثار شوم آن باید مراقب بود که مبتلای به حرام خواری نشویم تا روح ما و برکات معنوی از زندگی­امان نرود و آنها، جای خود را به شیطان بدهند.
۳-۲-۷- تقلید کورکورانه
این نوع تقلید پیوسته مذموم بوده است و روایات، ما را از آن نهی کرده ­اند چنانچه در روایتی داریم که پیامبر ص فرمود: « لا تَکُونُوا إمَّعهً ، تَقولونَ : إن أحسَنَ الناسُ أحسَنّا ، و إن ظَلَمُوا ظَلَمنا ! و لکنْ وَطِّنُوا أنفُسَکُم إن أحسَنَ الناسُ أن تُحسِنُوا ، و إن أساؤوا أن لا تَظلِمُوا»[۳۲۸]: دنباله رو و بى اراده نباشید که بگویید: اگر مردم خوبى کردند ما هم خوبى مى کنیم و اگر ظلم کردند ما هم ظلم مى کنیم. بلکه از خودتان اراده داشته باشید، اگر مردم خوبى کردند، شما خوبى کنید و اگر بدى کردند، شما ظلم نکنید.
فصل چهارم: راهکارهای پیشگیری یا مقابله
۱- راه­های عام
۲- راه­های خاص
مقدمه
روش کار در این فصل به این منوال است که ما راهکارها را به دو بخش تقسیم کرده­ایم. بخش اول مربوط به راهکارهای مقابله­ی عام، با انحرافات است که در اینجا ما راهکارهایی را که فقط امامان معصوم در روایات آخرالزمان آورده­اند را آورده­ایم و در بخش دوم به ارائه راهکارهای مقابله خاص پرداخته­ایم. به این معنا که برای علل درونی و بیرونی در فصل گذشته راهکارهایی ارائه کرده­ایم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بخش اوّل: راه­های مقابله عام
در این قسمت ما راهکارهای عام را برای مقابله با انحرافات بیان می­داریم. مراد از این نوع راهکار، راهکاری است که امام معصوم برای در امان ماندن از ابتلای به انحرافات، در آخرالزمان به ما ارائه داده است تا با به کارگیری از آن دستورات، راه روشنِ هدایت را بپیماییم.
۴-۱-۱- ادعیه و اذکار مخصوص
۴-۱-۱-۱- دعای غریق
اولین راه برای مقابله با انحرافات و بلاهای آخرالزمان دعایی که حضرت امام صادق آن را بیان فرموده است.
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ‏ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَهٌ فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ یُرَى وَ لَا إِمَامٍ هُدًى وَ لَا یَنْجُو مِنْهَا إِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِیقِ قُلْتُ کَیْفَ دُعَاءُ الْغَرِیقِ قَالَ یَقُولُ یَا اللَّهُ‏ یَا رَحْمَانُ‏ یَا رَحِیمُ‏ یَا مُقَلِّبَ‏ الْقُلُوبِ‏ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ فَقُلْتُ یَا اللَّهُ‏ یَا رَحْمَانُ‏ یَا رَحِیمُ‏ یَا مُقَلِّبَ‏ الْقُلُوبِ‏ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ قُلْ کَمَا أَقُولُ لَکَ «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک‏»[۳۲۹]: عبدالله بن سنان نقل می­ کند که امام صادق فرمود: در این زودى براى شما شبهه‏اى پیش خواهد آمد که نه علم خروج از آن را دارید و نه امامى هست که شبهه را براى شما حل کند، و در سرگردانى خواهید ماند افرادى که بخواهند از این گونه شبهات رهائى پیدا کنند باید دعاى غریق را بخوانند گوید: عرض کردم دعاى غریق کدام است؟ فرمود: میگوئى:«یَا اللَّهُ‏ یَا رَحْمَانُ‏ یَا رَحِیمُ‏ یَا مُقَلِّبَ‏ الْقُلُوبِ‏ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ» گفتم: «یا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبى على دینک» فرمود: خداوند مقلب قلوب و ابصار هست و لیکن همان طور که من دستور دادم قرائت کن و بگو: «یا مقلب القلوب ثبّت قلبى على دینک».
نکته قابل توجه این است که راهکار در مقابل شبهه داده شده است بدان معنا که این دعاء کاربرد بسیار خوبی برای مقابله با وسوسه­ها و انحرافات درونی دارد. البته نمی­ توان منکر تأثیر کارساز این دعاء شریف در مقابله با سایر انحرافات بود.
۴-۱-۱-۲- دعای معرفت
زراره گوید: شنیدم امام صادق می­فرمود: «إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَهً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ یَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ یَا زُرَارَهُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِی یُشَکُّ فِی وِلَادَتِهِ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَاتَ أَبُوهُ بِلَا خَلَفٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ حَمْلٌ‏ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ قَبْلَ مَوْتِ أَبِیهِ بِسَنَتَیْنِ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ غَیْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یَمْتَحِنَ الشِّیعَهَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ یَا زُرَارَهُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ الزَّمَانَ أَیَّ شَیْ‏ءٍ أَعْمَلُ قَالَ یَا زُرَارَهُ إِذَا أَدْرَکْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ‏ فَإِنَّکَ‏ إِنْ‏ لَمْ‏ تُعَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ‏ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی …»[۳۳۰]: براى آن جوان پیش از آنکه قیام کند، غیبتى‏ است، عرض کردم: چرا؟ فرمود: می­ترسد- و با دست اشاره بشکم خود کرد- (یعنى می­ترسد شکمش را پاره کنند) سپس فرمود: اى زراره! اوست که چشم به راهش باشند، و اوست که در ولادتش تردید شود: برخى گویند: پدرش بدون فرزند مرد، و برخى گویند: در شکم مادر بود (که پدرش وفات یافت و سپس هم به دنیا نیامد) و برخى گویند: دو سال پیش از وفات پدرش متولد شد و اوست که در انتظارش باشند ولى خداى عز و جل دوست دارد شیعه را بیازماید» در زمان (غیبت) است اى زراره که اهل باطل شک می­ کنند، زراره گوید: من عرض کردم، قربانت، اگر من به آن زمان رسیدم چه کار کنم؟ فرمود: اى زراره! اگر به آن زمان رسیدى، با این دعا از خدا بخواه: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ‏ فَإِنَّکَ‏ إِنْ‏ لَمْ‏ تُعَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ‏ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی» (یعنی: «خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانى، من رسولت را نشناسم (براى اینکه هر کس خدا را شناخت، بر او لازم میداند، که از راه لطف بندگانش را هدایت کند و کسى که خدا را نشناخت، فرستاده او را هم نمی­شناسد) خدایا تو پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانى، من حجت تو را نشناسم (براى اینکه امام جانشین پیغمبر و دست نشانده او به دستور خداست و مقام و ارزش جانشین مربوط به مقام و ارزش جانشین گذار است از این جهت شیعه می­گوید: امام باید از لحاظ علم و عمل و اخلاق و عصمت مانند پیغمبر باشد) خدایا حجت خود را به من بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانى، از طریق دینم گمراه می­شوم.).
۴-۱-۱-۳- دعایی برای نجات منتظران
امام باقر فرمود: هر کس به این دعا در تمام عمرش یک بار دعا کند در زمره بندگان نوشته شود و در دیوان قائم بالا رود پس چون قائم ما قیام کند ندا شود به اسم خود و پدرش پس این کتاب را به او بدهند و گفته شود این عهدنامه­ای است که در دنیا با ما عهد بستی و شاهد این قول خدای عز و جل است که فرمود: «إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»[۳۳۱] و بخوان این دعا را در حالی که با طهارت باشی: «اللَّهُمَّ یَا إِلَهَ الْآلِهَهِ یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا آخِرَ الْآخِرِینَ یَا قَاهِرَ الْقَاهِرِینَ یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْلَى عَلَوْتَ فَوْقَ کُلِّ عُلْوٍ هَذَا یَا سَیِّدِی عَهْدِی وَ أَنْتَ مُنْجِزٌ وَعْدِی فَصِلْ یَا مَوْلَایَ وَعْدِی وَ أَنْجِزْ وَعْدِی آمَنْتُ بِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِحِجَابِکَ الْعَرَبِیِّ وَ بِحِجَابِکَ الْعَجَمِیِّ وَ بِحِجَابِکَ الْعِبْرَانِیِّ وَ بِحِجَابِکَ السُّرْیَانِیِّ وَ بِحِجَابِکَ الرُّومِیِّ وَ بِحِجَابِکَ الْهِنْدِیِّ وَ أَثْبَتِ‏ مَعْرِفَتِکَ‏ بِالْعِنَایَهِ الْأُولَى فَإِنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا تُرَى وَ أَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِرَسُولِکَ الْمُنْذِرِ ص وَ بِعَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ الْهَادِی وَ بِالْحَسَنِ السَّیِّدِ وَ بِالْحُسَیْنِ الشَّهِیدِ سِبْطَیْ نَبِیِّکَ وَ بِفَاطِمَهَ الْبَتُولِ وَ بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ زَیْنِ الْعَابِدِینَ ذِی الثَّفِنَاتِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ عَنْ عِلْمِکَ وَ بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ الَّذِی صَدَقَ بِمِیثَاقِکَ وَ بِمِیعَادِکَ وَ بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْحَصُورِ الْقَائِمِ بِعَهْدِکَ وَ بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الرَّاضِی بِحُکْمِکَ وَ بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَبْرِ الْفَاضِلِ الْمُرْتَضَى فِی الْمُؤْمِنِینَ وَ بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَمِینِ الْمُؤْتَمَنِ هَادِی الْمُسْتَرْشِدِینَ وَ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الطَّاهِرِ الزَّکِیِّ خِزَانَهِ الْوَصِیِّینَ‏ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِالْإِمَامِ الْقَائِمِ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِیِّ إِمَامِنَا وَ ابْنِ إِمَامِنَا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ یَا مَنْ جَلَّ فَعَظُمَ وَ هُوَ أَهْلُ ذَلِکَ فَعَفَا وَ رَحِمَ یَا مَنْ قَدَرَ فَلَطُفَ أَشْکُو إِلَیْکَ ضَعْفِی وَ مَا قَصُرَ عَنْهُ عَمَلِی مِنْ تَوْحِیدِکَ وَ کُنْهِ مَعْرِفَتِکَ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِالتَّسْمِیَهِ الْبَیْضَاءِ وَ بِالْوَحْدَانِیَّهِ الْکُبْرَى الَّتِی قَصُرَ عَنْهَا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى‏ وَ آمَنْتُ بِحِجَابِکَ الْأَعْظَمِ وَ بِکَلِمَاتِکَ التَّامَّهِ الْعُلْیَا الَّتِی خَلَقْتَ مِنْهَا دَارَ الْبَلَاءِ وَ أَحْلَلْتَ مَنْ أَحْبَبْتَ جَنَّهَ الْمَأْوَى آمَنْتَ بِالسَّابِقِینَ وَ الصِّدِّیقِینَ أَصْحَابِ الْیَمِینِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الَّذِینَ‏ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً أَلَّا تُوَلِّیَنِی غَیْرَهُمْ وَ لَا تُفَرِّقَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ غَداً إِذَا قَدَّمْتُ الرِّضَا بِفَصْلِ الْقَضَاءِ آمَنْتُ بِسِرِّهِمْ وَ عَلَانِیَتِهِمْ وَ خَوَاتِیمِ أَعْمَالِهِمْ فَإِنَّکَ تَخْتِمُ عَلَیْهَا إِذَا شِئْتَ یَا مَنْ أَتْحَفَنِی بِالْإِقْرَارِ بِالْوَحْدَانِیَّهِ وَ حَبَانِی بِمَعْرِفَهِ الرُّبُوبِیَّهِ وَ خَلَّصَنِی مِنَ الشَّکِّ وَ الْعَمَى رَضِیتُ بِکَ رَبّاً وَ بِالْأَصْفِیَاءِ حُجَجاً وَ بِالْمَحْجُوبِینَ أَنْبِیَاءَ وَ بِالرُّسُلِ أَدِلَّاءَ وَ بِالْمُتَّقِینَ أُمَرَاءَ وَ سَامِعاً لَکَ مُطِیعاً»[۳۳۲]: خداوندا اى خداى همه پرستیده‏شدگان اى یکتا! اى یگانه! اى بعدتر از همه پسینیان! اى غلبه‏کننده بر همه خشمناکان! اى بلند مرتبه! اى بزرگ! توئى بلندتر از همه چیز بلند مرتبه تو بالاتر از هر بلندى این است اى سیّد من! پیمان و اعتقاد من، و توئى برآورنده وعده مرا پس صله و جایز بده اى مولاى من پیمان مرا و برآور وعده مرا ایمان آورده‏ام من به تو و سؤال مى‏کنم ترا به حقّ نام عربى تو و به حقّ نام فارسى تو و به حقّ نام تو در لهجه یهود و به حقّ نام تو در لغت نصارى و به حقّ نام رومى تو و به حقّ نام هندى تو و ثابت گردان شناخت خود را به سبب بخشش و عطیه‏اى که کرده‏اى آن را در روز اوّل خلقت پس بدرستى که توئى آن خدا که دیده نمى‏شود و توئى به جایگاه دیده‏بانى بلندتر از همه جایها و نزدیکى مى‏جویم بسوى تو به وسیله پیغمبر تو که مى‏ترساند خلایق را از عقوبت تو رحمت فرستد خدا بر او و بر آل او و بوسیله على بن ابى طالب که پیشواى مؤمنان است رحمتهاى خدا باد بر او که راهنماست و بوسیله امام حسن ستوده و امام حسین شهید گردیده که دو قطعه و نواده پیغمبر تواند و بوسیله حضرت فاطمه که منقطع‏ است از دنیا و از اهل آن و به وسیله على پسر امام حسین که زینت همه عبادت‏کنندگان و صاحب پینه‏ها است مواضع سجود او و بوسیله امام محمد پسر على که جمع‏کننده و شکافنده است علم ترا و به وسیله امام جعفر پسر محمّد که راستگوى است که تصدیق نموده است به پیمان تو و به روز وعده جزاء تو و به وسیله امام موسى پسر امام جعفر که باز دارنده نفس خود است از خواهش­ها و بپا دارنده پیمان توست و به وسیله امام على پسر موسى خوشنود که راضى است به فرمان تو و به وسیله محمّد تقىّ پسر على که دانا و با فضیلت و پسندیده در میان مؤمنان است و به وسیله امام على نقىّ پسر محمّد که با کمال امانت و معتمد و راهنماى راه یافتگان است و به وسیله امام حسن عسکرى پسر على که پاک و پاکیزه و خزانه علوم وصى‏هاى پیغمبران است و نزدیکى مى‏جویم به سوى تو و به وسیله پیشوایى که بپاى دارنده‏ است امر خدا را و عادل است که هدایت یافته شده و انتظار کشیده شده است و پیشواى ما و پسر پیشواى ما است رحمت­هاى خدا باد بر ایشان همگى اى کسى که فرا گرفته است و شامل است امر او همه چیز را پس بزرگ است او و سزاوار است این بزرگى را پس در گذشته است از گناهان و رحم کرده است اى کسى که توانا است بر عقوبت پس بخشیده است شکوه مى‏کنم من بسوى تو از ناتوانایى خود از آنچه کوتاه است از آن امید [من کار] از رسیدن به چگونگى یگانگى تو و از رسیدن بحقیقت شناخت تو و روى مى‏آورم من بسوى تو به نام بردن ترا به نام­هاى نورانى و به اقرار بیگانگى بزرگى تو که کوتاه است از رسیدن به آن کسى که پشت کرده باشد و اعراض نموده باشد و ایمان آورده‏ام به حجاب و پرده تو که بزرگتر است از آنکه به وصف آید و به نام­هاى تو که تمام و کمال و بلنداند که آفریده‏اى تو از آنها خانه ابتلا و امتحان را و فرود آورده‏اى تو به برکت آنها کسى را که دوست دارى تو او را به بهشت که منزل و جایگاه مؤمنان است ایمان دارم من به جماعت پیشى‏گیرندگان‏ و به جماعت راستگویان که یاران‏ طرف راست‏اند از جماعت مؤمنانى که مخلوط و ممزوج کرده‏اند کردار نیکو را با عمل دیگر که بد است سؤال مى‏کنم ترا آنکه ولىّ نگردانى به من‏ غیر ایشان را و جدایى قرار ندهى میان من و میان ایشان فرداى قیامت هر گاه پیش بدارم من راضى شدن به جدا ساختن حکم تو حقّ را از باطل ایمان آورده‏ام من به پنهان ایشان و آشکار ایشان و به عاقبت کارهاى ایشان پس بدرستى که ختم مى‏کنى تو بر کارهاى خوب هر گاه خواهى اى کسى که تحفه و هدیّه داده‏اى به من اقرار کردن به یگانگى ترا و بخشیده‏اى به من شناخت پروردگارى خود را و رها کرده‏اى مرا از شک و کورى نادانى راضیم من به تو از جهت پروردگارى و به برگزیدگان تو از جهت دلیلها و برهانها و پیغمبران‏ گذشتگان پنهان‏شدگان از حیثیت پیغمبرى و به فرستادگان تو از جهت دلیل­ها و پرهیزکاران از جهت آنکه پیشوایانند در حالى که شنوایم من امر ترا و فرمان بردارم فرمان ترا.[۳۳۳]
۴-۱-۲- ترجیح فرار بر قرار
مراد از این بخش این نیست که ما در هر موقیعتی که قرار گرفتیم فرار کنیم و از مسئولیت­های مُحوَّل شده به ما گریزان باشیم. بلکه مراد این است، در جایی که فضا به گونه ­ای است که ما قدرت بر تغییر آن را نداریم و بودن ما در آن مکان، به نوعی اتلاف نیروی حق است، بهتر است که آنجا را ترک کنیم. زیرا فضا شیطانی است و قدرتی بر تغییر آن وجود ندارد.
لذا در روایتی رسول­خدا در بیان راهکار برای مقابله با آسیب­ها و انحرافات فرمود: «… فَعِنْدَ ذَلِکَ الزَّمَانِ الْهَرَبُ خَیْرٌ مِنَ الْقِیَامِ»[۳۳۴]: پس در آن زمان فرار کردن بهتر از ایستادن است.
و در روایت دیگر امام علی در بیان راهکار برای کسی که خواهان راهکار در آخرالزمان بود، فرمود: «الْهَرَبَ الْهَرَبَ فَإِنَّهُ لَا یَزَالُ عَدْلُ اللَّهِ مَبْسُوطاً عَلَى هَذِهِ الْأُمَّهِ مَا لَمْ یَمِلْ قُرَّاؤُهُمْ إِلَى أُمَرَائِهِمْ وَ مَا لَمْ یَزَلْ أَبْرَارُهُمْ یَنْهَى فُجَّارَهُمْ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلُوا ثُمَّ اسْتَنْفَرُوا فَقَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قَالَ اللَّهُ فِی عَرْشِهِ کَذَبْتُمْ لَسْتُمْ بِهَا صَادِقِینَ‏»[۳۳۵]: فرار، فرار که دامن عدالت خداوند بر این امّت گسترده خواهد بود مادامى که گویندگان به سوى فرمانروایانشان مایل نشوند، و مادامى که نیکوکارانشان بدکارانشان را باز می­دارند که اگر چنین نکنند و آنگاه از بدکاران اظهار نفرت بکنند و به زبان «لا اله الا اللَّه‏» گویند خداوند در عرش خود می­فرماید دروغ گفتید و شما این کلمه را از روى صدق و راستى نمی­گوئید.
و این یعنی در آخرالزمان به دلیل زیادی انحرافات و آسیب­ها و گسیل شدن آنها به سوی مؤمنین، بهتر آن است که در مقابل آنها نباشیم و خود را در برابرشان قرار ندهیم زیرا احتمال مبتلا شدن به آنها وجود دارد و از هر طریقی که ممکن است باید تغییر وضعیت داد حتی اگر به اندازه جابجا شدن از یک اتاق به اتاق دیگر باشد.
و در روایت دیگری پیامبر فرمود: «سیأتی على الناس زمان لا یسلم لذی دین دینه إلا من فر من قریه إلى قریه و من شاهق إلى شاهق کالثعلب الرواغ …»[۳۳۶]: روزگاری بر مردم خواهد آمد که هیچ دینداری سالم نمی ماند مگر اینکه مانند روباه مکار از آبادی به آبادی دیگری و از قله کوهی به قله کوه دیگری فرار کند.
۴-۱-۳- تمسک به کتاب و عترت
در روایت دیگری رسول خدا فرمود: «مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّی رَاحِلٌ عَنْ قَرِیبٍ وَ مُنْطَلِقٌ إِلَى الْمَغِیبِ فَأُوَدِّعُکُمْ وَ أُوصِیکُمْ بِوَصِیَّهٍ فَاحْفَظُوهَا إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّی مُنْذِرٌ وَ عَلِیٌّ هَادٍ وَ الْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»[۳۳۷]: ای گروه مردمان! من در همین نزدیکی است که از این دنیا رحلت کنم و به سمت عالم غیب بروم پس با شما وداع می­کنم و شما را توصیه­ای می­کنم که آن را حفظ و عمل کنید. به راستی که من دو چیز گران­بهاء را در میان شما به جای می­گذارم. یکی کتاب خدا و دیگری عترت و اهل بیتم را که اگر بدان­ها چنگ زنید هرگز گمراه نشوید. من ترساننده هستم و علی هدایت کننده. و عاقبت از آنِ متقین است. و سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است.
و به همین دلیل است که رسول­خدا فرمود: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْأُمُور کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ‏ بِالْقُرْآنِ‏»[۳۳۸]: هر گاه کارها چون شب ظلمانى برایتان مشتبه و تاریک گردید، بر شما باد به قرآن‏.
راه و طریق اهل بیت در آخرالزمان به عیان آشکار است و هر که را خواهان آن باشد همانند خورشید می­درخشد همان­طور که در روایتی امام صادق فرمود: «إِیَّاکُمْ وَ التَّنْوِیهَ أَمَا وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ إِمَامُکُمْ سِنِیناً مِنْ دَهْرِکُمْ وَ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى یُقَالَ مَاتَ قُتِلَ هَلَکَ بِأَیِّ وَادٍ سَلَکَ وَ لَتَدْمَعَنَّ عَلَیْهِ عُیُونُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَتُکْفَؤُنَّ کَمَا تُکْفَأُ السُّفُنُ فِی أَمْوَاجِ الْبَحْرِ فَلَا یَنْجُو إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَهُ وَ کَتَبَ فِی قَلْبِهِ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ لَتُرْفَعَنَّ اثْنَتَا عَشْرَهَ رَایَهً مُشْتَبِهَهً لَا یُدْرَى أَیٌّ مِنْ أَیٍّ قَالَ فَبَکَیْتُ ثُمَّ قُلْتُ فَکَیْفَ نَصْنَعُ قَالَ فَنَظَرَ إِلَى شَمْسٍ دَاخِلَهٍ فِی الصُّفَّهِ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تَرَى هَذِهِ الشَّمْسَ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَأَمْرُنَا أَبْیَنُ مِنْ هَذِهِ الشَّمْسِ»[۳۳۹]: بپرهیزید از فاش کردن اسرار مذهب، همانا بخدا که امام شما سالهاى سال از روزگار این جهان غایب شود و هر آینه شما در فشار آزمایش قرار گیرید تا آنجا که بگویند: امام مرد، کشته شد، به کدام دره افتاد ولى دیده اهل ایمان بر او اشک بارد، و شما مانند کشتی­هاى گرفتار امواج دریا متزلزل و سرنگون شوید، و نجات و خلاصى نیست، جز براى کسى که خدا از او پیمان گرفته و ایمان را در دلش ثبت کرده و بوسیله روحى از جانب خود تقویتش نموده، همانا دوازده پرچم مشتبه برافراشته گردد که هیچ یک از دیگرى تشخیص داده نشود (حق از باطل شناخته نشود). مفضل گوید: من گریستم و عرضکردم: پس ما چه کنیم؟ حضرت به شعاعى از خورشید که در ایوان تابیده بود اشاره کرد و فرمود: اى ابا عبد اللَّه: این آفتاب را می­بینى؟ عرض کردم: آرى، فرمود: به خدا امر ما از این آفتاب روشن­تر است (یعنى علوم و معجزات و اخلاق و کمالات امام زمان براى راهنمائى مردم‏، به حق از آفتاب روشن‏تر است).
ولی با این حساب امامان معصوم ما را امر به تمسک به طریق درخشان ایشان در آن دوران تاریک و ظلمانی فرموده اند.
رسول خدا فرمود: « فإذا کان ذلک الزمان فعلیکم بالهرب قیل یا رسول الله وإلى أین المهرب قال إلى الله وإلى کتابه وإلى سنه نبیه»[۳۴۰]: پس چون به آن زمان رسیدید بر شما باد به فرار کردن. عرض شد یا رسول الله کجا فرار کنند؟ فرمود: به سوی خدا و کتابش و سنت پیغمبرش.
و در روایتی امام علی فرمود: «فَعَلَیْکُمْ بِالتَّمَسُّکِ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ عُرْوَتِهِ، وَ کُونُوا مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ الْزَمُوا عَهْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مِیثَاقَهُ عَلَیْکُمْ، فَإِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِیباً وَ سَیَعُودُ غَرِیباً، وَ کُونُوا فِی أَهْلِ مِلَّتِکُمْ کَأَصْحَابِ الْکَهْفِ، وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تَغُشُّوا أَمْرَکُمْ إِلَى أَهْلٍ أَوْ وَلَدٍ أَوْ حَمِیمٍ أَوْ قَرِیبٍ، فَإِنَّهُ دِینُ اللَّهِ الَّذِی أَوْجَبَ لَهُ التَّقِیَّهَ لِأَوْلِیَائِهِ فَیَقْتُلُکُمْ قَوْمُکُمْ وَ إِنْ أَصَبْتُمْ مِنَ الْمَلِکِ فُرْصَهً أَلْقَیْتُمْ عَلَى قَدْرِ مَا تَرَوْنَ مِنْ قَبُولِهِ، وَ إِنَّهُ بَابُ اللَّهِ وَ حِصْنُ الْإِیمَانِ لَا یَدْخُلُهُ إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَهُ، وَ نَوَّرَ لَهُ فِی قَلْبِهِ وَ أَعَانَهُ عَلَى نَفْسِهِ»[۳۴۱]: بر شما باد بچنگ زدن بریسمان خدا و دستگیره‏ى محکم او، شما باند خدا و رسولش باشید پیمان رسول را بر خود واجب کنید، میثاق او به عهده‏ى شماست زیرا که اسلام اول غریب بود به زودى بسوى غربت برگردد شما در میان مردمانتان مانند یاران کهف باشید. زینهار که امر خود را آشکار کنید بر خانواده‏ى خود و فرزندان و دوستان و خویشانتان زیرا که دین خدای عز و جل، تقیه را براى دوستانش واجب کرده و اگر برسد شما را از طرف پادشاه فرصتى بر آنچه قدرت‏ دارید اظهار کنید زیرا که تقیه باب خدا و حصار ایمان است، وارد نمى‏شود آن حصار را مگر کسى که خدا از او عهد و پیمان گرفته و دلش را نورانى کرده و او را بر نفسش چیره نموده.
و در روایت دیگری امام سجاد فرمود: «دین خدا به عقل­های ناقص و رأی­های باطل و قیاس­های فاسد درک نشود مگر به تسلیم. پس هر کس تسلیم ما شد سالم می­­ماند و هر کس اقتداء به ما کرد هدایت یابد و هر کس به قیاس و رأی عمل کرد هلاک می­ شود»[۳۴۲].
در روایتی زراره از امام صادق سؤال کردند که مردم در آن زمان چه کنند –وقتی که امام زمانشان از ایشان غایب است-؟ فرمود: «یَتَمَسَّکُونَ بِالْأَمْرِ الَّذِی هُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ»[۳۴۳]: به همان امرى که بر آن بوده‏اند متمسّک مى‏شوند تا آنکه بر ایشان روشن شود.
که احتمال زیاد مراد از آن امر، همان حفظ ایمان و سرمایه ­های معنوی و سیره وسنت­های متدینین است که در سایه ایمان به غیبت امام زمان در آن دورانِ آلوده به دست آورده­اند، می­باشد. و بر این ایمان عقیده باشند تا امام زمان ظهور فرمایند.
و در روایتی رسول خدا در بیان راهکار می­فرماید: «آنچه پیش شما معروف است بگیرید و آنچه منکر است عمل نکنید و قبول کنید آنچه را که خاصان شما می­گویند و واگذارید آن چه را که عامه مردم می­گویند»[۳۴۴].
۴-۱-۴- تقیّه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:57:00 ق.ظ ]