۲-۲- سلامت

« سلامت[۲۶] بنیادی­ترین‌ عنوانی است که حیات انسان به آن استوار است. سلامت به عنوان مفهوم اساسی در زندگی انسان، از بدو پیدایش بشر و در قرون و اعصار متمادی مطرح بوده است. انسان برای رسیدن به آن، همه امکانات و نیروهای خود را بسیج ‌کرده‌است. اما هر گاه سخنی از آن به میان آمده بیشتر بُعد جسمانی آن به ذهن می ­آید. در چند دهه­ اخیر بُعد روانی آن نیز مطرح شده است و بُعداجتماعی آن کمتر مورد توجه قرار گرفته است. سازمان جهانی[۲۷] در راستای تامین سلامت روانی، جسمانی و اجتماعی اعضاء جامعه بر این نکته تأکید دارد که هیج کدام از ابعاد سلامتی بر دیگر ابعاد آن برتری ندارد، رشد و تعالی جامعه در گرو تندرستی آن جامعه است و شناسایی عوامل تعین‌کننده و مرتبط با آن در جهت سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی در سطوح خرد و کلان جامعه از دیدگاه سه بُعد جسمی، روانی و اجتماعی از مسائل هر کشوری محسوب می­ شود» (مرندی، ۱۳۸۵: ۲۰). منشور اوتاوا علاوه برشمردن سلامت به عنوان حق انسانی، پیش‌شرط‌هایی جهت تحقق سلامت نیز ارائه داده است. پذیرش این شرط‌ها روابطی محکم میان شرایط اقتصادی و اجتماعی، محیط فیزیکی، شیوه های زندگی فردی و سلامت را به وجود می‌آورد (سجادی و صدرالسادات، ۱۳۸۴).

« سلامت به عنوان بخشی از سرمایه منابع انسانی[۲۸] هر جامعه محسوب می‌شود. از دیدگاه فردی عامل سلامت جزء پیش نیازها و شرایط اصلی اشتغال به کار و فعالیت اقتصادی و اجتماعی انسان‌ها در تمام جوامع محسوب می‌گردد که بدون اتکا به آن دست­یابی به امکانات رفاهی و مادی غیر ممکن است یا دست کم به سختی ممکن است. از جنبه­ های سلامت روانی و اجتماعی، عامل سلامت در عامل­هایی مانند میزان هم­سویی افراد با جامعه و یا میزان درکی که افراد از جامعه خود دارند، کیفیت نیروی کار یک جامعه راتعین می‌کند» (اسکمبر، ۱۳۸۶: ۱۸۷). سلامت اجتماعی به عنوان یکی از ابعاد سلامتی انسان نقش مهمی در تعادل زندگی اجتماعی هر انسان دارد و پوشش فراگیر آن در جامعه می‌تواند موجبات توسعه اجتماعی را فراهم کند (وزارت بهداشت، ۱۳۸۶ ).

۲-۳-سلامت اجتماعی

در تعریف سازمان بهداشت جهانی، سلامت اجتماعی در کنار سلامت فیزیکی و روانی قرار گرفته است. در این تعریف، سلامت کامل به معنای داشتن یک زندگی مولد از نظر اقتصادی و اجتماعی است. بعد اجتماعی سلامت، سطوحی از مهارت‌های اجتماعی و عملکرد اجتماعی همراه با توانایی شناخت هر فرد از خود به عنوان عضوی از جامعه را شامل می­ شود. فرد با حس کردن چنین عضویتی، نحوه­ ارتباط­ا­ش را در شبکه­ اجتماعی مورد توجه قرار می­دهد.

بلوک و برسلو [۲۹]برای اولین بار در سال ۱۹۷۲ در پژوهشی به مفهوم سلامت اجتماعی پرداختند. آن ها مفهوم سلامت اجتماعی را با “میزان عملکرد اعضاء جامعه” مترادف کردند و شاخص­ های سلامت اجتماعی را ساختند. تلاش کردند تا با طرح پرسش‌های گوناگون در ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی سلامت فردی، به میزان فعالیت و عملکرد فرد در جامعه برسند. این مفهوم را چند سال بعد”دونالد[۳۰]” و همکارانش در سال ۱۹۷۸ مطرح کردند و استدلال آن ها این بود که سلامت امری فراتر از گزارش علایم بیماری، میزان بیماری­ها و قابلیت‌های کارکردی فرد است آن­ها معتقد بودند که رفاه و آسایش فردی امری متمایز از سلامت جسمی و روانی است. ‌بر اساس برداشت آنان سلامت اجتماعی در حقیقت هم از ارکان وضعیت سلامت محسوب می­ شود و هم می‌تواند تابعی از آن باشد (مؤسسه‌­ی تحقیقات بهبود زندگی زنان، ۱۳۹۳).

با توجه به مطالب ذکر شده و ارائه تعاریف بیشترکه از سلامت اجتماعی که در فصل اول آمده است در یک برداشت کلی می‌توان گفت سلامت اجتماعی مفهومی است که در بستر اجتماع و روابط بین افراد در شبکه های اجتماعی نمود و ظهور پیدا می‌کند، مد نظر آن ارزیابی فرد از کیفیت و کمیت درگیری­اش در اجتماع است حق مسلم آن است که فردی که از سلامت اجتماعی برخوردار است جامعه‌پذیر نیز هست این عاملی مهم در پذیرش هنجارهای اجتماعی، نقش‌ها و مسئولیت‌های اجتماعی دارد. با استناد به مطالبی که بیان شد دو برداشت قابل حدس است. اول این که، در صورتی که شرایط سلامت اجتماعی برقرار باشد فرد حمایت و پذیرش­اجتماعی را به دست می‌آورد و بهتر می‌تواند بر استرس، چالش‌ها و بیمارهایی که ممکن است سلامت او را تهدید کنند غلبه کند. دوم آن که، شرایط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه در شکل­ گیری سلامت اجتماعی نقش به سزایی ایفا می‌کنند. در ادامه­ این بخش به دیدگاه کیینز صاحب نظر بنام در حوزه­ سلامت اجتماعی و همچنین اشاره­ای کوتاه به دیدگاه دورکیم خواهیم داشت.

«از نظر دورکیم، بهنجاری اجتماعی به چگونگی وضعیت ارتباط فرد با دیگران در جامعه یا همان جامعه‌پذیری[۳۱] وی اشاره دارد. هر نوع قطع ارتباطی بین فرد و جامعه به گونه‌ای که افراد در چارچوب­های اجتماعی جذب نگردد، زمینه‌ای مساعد برای رشد انحرافات اجتماعی فراهم خواهد شد. در چنین حالتی، فردگرایی افراطی، خواسته‌های فرد را در مقابل حیات اجتماعی قرار می‌دهد» (توسلی،۱۳۸۲؛ به نقل از حسینی،۱۳۸۷: ۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت