اگر کودکان ونوجوانان بتوانندفعالانه درمورد اعمالشان تصمیم گیری نمایند،جوانب مختلف انتخاب ها را بررسی ‌و پیامد هر انتخاب را ارزیابی کنندمسلما درسطوح بالاتر بهداشت روانی قرار خواهندگرفت.(نیک پرور،۱۳۸۳).

فتحعلی لواسانی(۱۳۷۸)مؤلفه‌ های تصمیم گیری را بدین صورت بیان می‌کند:

-تصمیم گیری فعالانه بر مبنای آگاهی از حقوقی که انتخاب ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

-تصمیم گیری بر مبنای ارزیابی دقیق موقعیت ها.

-تعیین اهداف برنامه.

-برنامه ریزی وپذیرش مسولیت اعمال خود.

-آمادگی برای تغییر دادن تصمیم ها براب انطباق با موقعیت های جدید.

رمضانی(۱۳۸۰)مهارت تصمیم گیری را ‌به این گونه شرح داده است:

۱-آشنایی با معنا ومفهوم تصمیم گیری(به معنای انتخاب یک راه حل از میان راه حل های مختلف).

۲-درک اهمیت تصمیم گیری(زیرا می‌توانیم با یک تصمیم عمری را با سعادت یا بد بختی بگذرانیم.

۳-مراحل تصمیم گیری(که شامل تنظیم وطبقه بندی مشکل،تعیین هدف،یافتن راه حل های مختلف وانتخاب بهترین راه حل می‌باشد).

۴-بررسی تاثیر تصمیم گیری بر موفقیت ها ‌و شکست ها.(نوری قاسم آبادی،۱۳۷۷).

هر تصمیمی پیامدی دارد.اگر شخص مهارت کافی در تصمیم گیری نداشته باشد قادر به تصمیم گیری نخواهد بود وبا تعارضات وافسردگی واضطراب مواجه خواهد شد.

۲-۷-۶مهارت حل مسئله

۲-۷-۶-۱نظریه های مربوط به حل مسئله

رویکرد گشتالت[۱۱]

این دسته از روانشناسان معتقد به حل مسئله از طریق ادراک وبینش حل مسئله ملازمت دارد.بررسی هرمسئله از نظر کلی شامل کشف روابط والگوهاست.وقتی که فرد با مسئله جدیدی روبرو می شود بی درنگ به طرح ها والگوهای گذشته مراجعه می‌کند تا در حل مسئله به او یاری نماید.حل مسئله از دیدگاه گشتالت مجموعه پیچیده ای از عادت های گذشته است که از طریق نقشه های مختلف که فرد برای فرضیه ازمایی آموخته است به هم پیوند یافته اند.(کنعانی،۱۳۸۴).

تئوری محرک و پاسخ[۱۲]

این تئوری بر انتخاب پاسخ راه حل مسئله تأکید دارد.برطبق این نظریه افراد مسئله جدید را یک محرک دانسته که مجموعه ای از پاسخ را بر می انگیزد ومیزان نیرومندی هریک از این پاسخ ها از طریق اصول شرطی سازی مانند تقویت وتنبیه مشخص می شود وفرد با توجه ‌به این اصول یک پاسخ را برای حل مسئله انتخاب می‌کند.

در این تئوری ادراک که اساس کار وتفکر گشتالتیون می‌باشد نقشی ندارد.وبه همین دلیل نمی توان قبول کرد که این نظزیه برای مسائل پیچیده که از روابط وارتباط عناصر ساده تر به وجود امده است راه حل مناسبی ارائه دهد.

مدل های خبرپردازی[۱۳]

گرینو[۱۴] (۱۹۷۳)که از طرفداران این نظریه می‌باشد می‌گوید برای حل مسئله باید از اطلاعات وتکنیک هایی که درحافظه داریم استفاده نماییم.او معتقداست که افرادباید برای تبدیل وضعیت موجود یا متغیرهای داده شده به وضعیت مطلوب یا متغیر ناشناخته راهی را بیابد.این مدل تنها پاسخ پاسخگوی مسائل خاص است و در مقابل مسائل عام فاقد کارآمدی می‌باشد.در این مدل،حل مسئله شامل دو مرحله می باشدساخت یک شبکه(دریافت)شناختی که مسئله را روشن می کندوسپس ساخت مجموعه ای از مناسبات ربط دهنده بین شبکه مسئله ‌و شبکه مطلوب یا راه حل.(کنعانی،۱۳۸۴).

مهارت حل مسئله،فرد را قادر می‌سازد تا به طور موثرتری مسائل زندگی را حل نماید.مسائلی مانند اختلافات با دوست ،پدر ومادر،همکار یا مسائلی مانندمشکلات تحصیلی.مشکلات زندگی چنانچه حل نشده باقی بمانند استرس روانی ایجاد می‌کنند.مهارت حل مسئله فرایند تفکر منطقی ومنظمی است که به فرد کمک می کندتا هنگام رویارویی با مشکلات راحل های متعددی را جست وجو کندوسپس بهترین راه حل را انتخاب نماید.(سازمان جهانی بهداشت،۱۹۹۳،ترجمه واقتباس نوری قاسم آبادی ومحمد خانی،۱۳۷۹).

مراحل اصلی حل مسئله عبارت است از شناسایی مشکلات،تشخیص علل مشکلات،توسعه طرح های عملیاتی،اجرای آن طرح هاو ارزش یابی نتایج طرح های عملیاتی.

نوری قاسم آبادی در جزوه مهارت حل مسئله این مراحل را این گونه تعریف می‌کند:

۱-جهت گیری کلی نسبت به مسئله:که این مرحله شامل توانایی شناخت مشکلات-پذیرش آن ها به عنوان یک پدیده طبیعی گه قابل تغییر می باشدوعادت به روش تفکر وعمل منطقی که با ناامیدی وعجله مغایرت دارد.

۲-شناسایی کامل مشکل:این مرحله شامل گردآوری کلیه اطلاعات ‌در مورد مشکل وتعریف دقیق آن وخرد کردن مشکل وتعیین اهداف می‌باشد.

۳-ارائه راه حل های مختلف:این مرحله شامل یافتن راه های متعدد واستفاده از روش بارش فکری وترجیح دادن کمیت راه حل ها بر کیفیت آن ها وعدم تفاوت وارزشیابی می‌باشد.

۴-ارزیابی راه حل ها:در این مرحله به تفاوت وارزشیابی ‌در مورد راه حل ها می پردازیم که این امر با پیش‌بینی پیامدهای احتمالی هر راه حل وتوجه به بررسی سودمندی هریک از پیامدها برای خود ودیگران می‌باشد.

۵-اجرای راه حل وبازبینی: در این مرحله راه حل منتخب اجرا می شود.نتیجه حاصله بررسی می شودودرنهایت به ارزشیابی می پردازیم که ایا با حل مسئله به هدف رسیده ایم یا نه؟

دیویسون وکلد فرید معتقد هستندکه فرایند حل مسئله دارای پنج مرحله است:

گرایش به سمت حل مسئله: در این مرحله اعتقاد براین است که نگرش فرد وانگیزه اوعامل مهم درحل مسئله خواخد بود.هرقدر فرد اعتمادبه نفس وعزت نفس بیشتری داشته باشد،مشکلات را جزء طبیعی زندگی دانسته وبرای حل آن برنامه ریزی می‌کند.

تعریف وفرموله کردن مسئله: در این مرحله فرد تمام زوایای مسئله را بررسی وتعریف می‌کند.این امربه ساختن را حل جدید کمک بسیار می کند.

ایجاد راحل های بدیل: در این مرحله با بهره گرفتن از رها سازی ذهنی وبارش فکری،راه حل های مختلف گه امکان حل مسئله را دارند ارائه می‌شوند.

تصمیم گیری: در این مرحله با توجه به نتایج احتمالی هریک از راه حل ها ومفید بودن آن ها،راه حل مناسب را اتخاذ می‌کند.

بررسی: در این مرحله فرد راه حل را به کار می‌گیرد.پیامدش را بررسی نموده واگر با نتایج دلخواهش هماهنگ نباشد،دوباره باید فرایند حل مسئله را اجرا نماید.(نوری قاسم آبادی،۱۳۷۷).وجود مشکل در زندگی وچگونگی برخورد ما با آن مشکل،نشان دهنده ی شخصیت ما می‌باشد.بعضی از افراد در برخورد با مشکلات ،دچارپریشانی،دست پاچگی شده ‌و دچار بیماری‌های روانی وحتی جسمانی می شوندوحتی ممکن است دست به خود کشی بزنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت