احساس تنهایی یکی از احساسهای مشترک بین تمامی افراد بشر است و این احساس با نگاهی بسیار گذرا و اندک به دل و درون انسان، قابل درک و دریافت است. تنهایی انسان، تنهایی مضاف و دارای ساحههای مختلف است که یا به دلیل یک بعد از ابعاد وجودی او و یایک امر عارضی و فراتر از وجود اوست، مانند تنهایی فیزیکی، تنهایی اخلاقی، تنهایی در معاشرت، تنهایی ادراکی، ذهنی و روحی و…ادیان با اعتقاد به خداوند قادر، خیر خواه و عاشق مطلق، عرصه های مختلف تنهایی انسان را پاسخ میدهند، زیرا خداوند عالم به سرار ضمیرما و اگاه به نیازهای جسمانی و روحانی ماست.او تمام احتیاجات همه جانبه انسان را میداند و از روان ناخودآگاه ما باخبر است.[۴۱۸]
بیگمان انسانی که عقیده پیدا میکند:خداوند از خودانسان به او نزدیکتر است[۴۱۹] و او را از رگ گردن به انسان نزدیکتر میبیند[۴۲۰] در سراشیی های تنهایی احساس داشتن حبل محکم الهی نگهدارنده اراۀ او خواهد بود.
توکّل، از آموزههایی است که تأثیر شگرفی بر تحرک و پویایی انسان دارد. توکّل به انسان جرئت اقدام و عمل میدهد و بازدارندههای رفتاری را از میان برمیدارد. قرآن میفرماید: آن گاه که عزم کردی و تصمیم گرفتی، به خدا توکّل کن و کار خود را دنبال نما[۴۲۱] و این اولا، مستلزم حرکت و تلاش انسان است و ثانیاً، چون بر خدا اعتماد می کنیم کار را با اطمینان بیشتری انجام می دهیم. توکّل یعنی اینکه انسان همیشه به آنچه منطبق با حق است عمل کند، و در این راه به خدا اعتماد کند، که خداوند پشتیبان کسانی است که حامی و پشتیبان حق بوده اند.[۴۲۲] در بحران های زندگی همیشه او را تکیه گاه خود خواهد دید
چنین انسانی با بهره گرفتن از نیروی خدادادی خویش و تکیه بر قدرت خداوند، با توکّل کارها را شروع میکند و و در ظل عنایتش به پایان میرساند. این آموزه در سیره و سنّت پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام)در نهایت درجه و کاملترین وجه آن بوده و یکی از علایم ایمان به خدا این است که انسان بر او توکّل کند. انسان اگر به ربوبیت او اذعان دارد و معتقد است که مجموعه جهان هستی زیر سیطرۀ حکومت و ربوبیت او قرار دارد و تنها معبود شایستۀ پرستش اوست، هرگز به خود اجازه نمیدهد به دنبال دیگری برود و از او استمداد جوید، بلکه همواره به خداوند اعتماد کرده، فقط از او درخواست کمک میکند: اگر بیمار است از او درمان میخواهد، و اگر گرفتاری و مشکلی دارد صرفاً از آستان ربوبی او امید به رفع آن دارد[۴۲۳]
افرادی که به حضرت حق یقین کردهاند ، چنانچه یقین به خوبی امری و بدی امری داشته باشند بدون خوف از عاقبت کار یا ترس از ملامت، خستگیها را بر خود هموار کرده به سوی عاقبت خوشی که در دل دارد به شتاب می پردازد چرا که« من توکل علی الله اضاءت له الشبهات و کفی المونات و امن التبعات»[۴۲۴]
چنان که اهتمام به این امر در مورد مسلمانان صدر اسلام مشهود بود و توانستند با باور به خدای متعال، عظیم ترین مشکلات را از جلوی راهشان بردارند ؛ خیبرها کندند و خندقها را فتح کردند و از جان گذشتند ولی بیم به خود راه ندادند.

۲- نبوت و امامت

دومین باور دینی که رکن دین‌داری اسلامی به شمار می‌رود، اعتقاد به رسالت انسان‌هایی از سوی خداوند است که به عنوان انبیای الهی در تاریخ شناخته شده‌اند. اهمیت اعتقاد به نبوت معصوم ریشه در کارایی این بزرگواران در زندگی مسلمین دارد. نقش باور به اصل نبوت و امامت به دو بعد، بازمی‌گردد

۱) نقش آموزشی

اولین بعد، آموزش امور دینی به ویژه زندگی بر اساس اصول دینی است. راه منحصر به فرد شناخت تعالیم دین، پس از کلام خداوند، سخنان پیامبر و جانشینان ایشان است، به گونه‌ای که حتی استفاده صحیح از کلام خداوند نیز مبتنی بر شناخت و درک سخنان اولیای دین(ع)است.
پیامبر و ائمه به عنوان مفسرین قرآن و محل رجوع وحی، رابط بین خلق و خدا محسوب میشوند لذا آنچه از دستورات و تعالیم الهی را که برای بشر قابل فهم نبوده، خداوند ببا وحی به پیمبر آن تعالیم و آموزه ها را به بشر ارسال کرده.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲) الگو دهی

دومین بعد در رابطه با اعتقاد به رسالت و امامت، نقش الگودهی آنان است. پیامبر برای تمام مومنین اسوه معرفی شده و الگو بودن آن حضرت در زندگی انسان می تواند راهنمای تمام کارها باشد « لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً« [۴۲۵]
معناى آیه این است که یکى از احکام رسالت رسول خدا (ص)، و ایمان آوردن شما، این است که به او تاسى کنید، هم در گفتارش و هم در رفتارش، و شما مى‏بینید که او در راه خدا چه مشقت‏هایى تحمل مى‏کند، و چگونه در جنگها حاضر شده، آن طور که باید جهاد مى‏کند، شما نیز باید از او پیروى کنید.[۴۲۶]
این تاسی به پیامبر در تمامی مسلمین و در تمامی حیطه ها به خوبی مشهود است؛ چرا که مسلمین حتی سعی میکنند در جزییات زندگی شان هم به سیره رسول مکرم اسلام تاسی کنند. و شناخت پیامبری که دارای ملکه عصمت است. نه تنها وی را برای زمان خوش بلکه الگویی برای مسلمین امروز قرار داده است.
علاوه براصل نبوت ،اصل امامت و رهبری یکی از مهم ترین و برجسته ترین ویژگی شیعیان است که آنان را از دیگر گروه های مسلمان جدا میسازد. شاید اهمیت این اصل برای مسلمانان امروزی ملموس تر به نظر میرسد؛ چرا که در زمان غیب کبری و ددر زمان عدم حضور امام معصوم، وظیفه خطیر رهبری جامعه بر عهده خلف صالح امام غایب است. واصولا حکومت اسلامی جز به وسیله حاکمیت اسلامی که در راس آن عالم جامع الشرایط حضور داشته باشد، اعمال نمیشود.[۴۲۷]

۳) انتظار در امتداد امامت

همه ادیان‌آسمانی،به خصوص ادیان ابراهیمی،برای جامعۀ بشری، غایت و آینده‌ای روشن،توسعه‌یافته و سعادت ‌بخش ترسیم می‌کند. اسلام از پیروان خود انتظار دارد که با الهام از شاخص‌های آن جامعۀ آرمانی، به اقتضای‌ امکانات و توانمندی اجتماعی خود، بکوشند تا در یک روند تکاملی حداقل‌هایی از ویژگی‌های جامعۀ مطلوب اسلامی را محقق سازند. تحقق ویژگی«انتظار»در جامعه اسلامی،مستلزم احراز شرایط و شاخص‌هایی است که نشان‌گر تحقق برخی مراتب حداقلی جامعهء مطلوب اسلامی است. مهم آن است که جامعهء اسلامی همواره بکوشد تا حرکتش، حرکتی تکاملی و رو به رشد باشد.در همین راستا، یکی از اقتضائات مذکور،دانش و امکانات‌ علمی است که در هرعصری وجود دارد یا می‌تواند پدید آید.[۴۲۸]
شور و شوق حضور در کنار آن منجی بزرگ که روزی ظهور خواهد کرد ، هر معتقدی را به سیر وسلوک معنوی و پیشرفت دنیایی برای رسیدن به گوشهای از آمال آن منتظر میکشاند.

۳- معاد

اعتقاد به زندگی پس از مرگ، حسابرسی اعمال در روز قیامت، و پاداش و مجازات افراد بر اساس رفتارهایشان است. هر چند اعتقاد به معاد بر همهی ابعاد زندگی انسان ها تأثیرگذار است. امروزه علی رغم پیشرفتهای علمی و کاهش مشکلات زندگی، اضطراب ها و نگرانی ها رو به فزونی است. بخشی از این مشکلات بر اثر احساس بیهدفی و پوچی در زندگی است.
علامه محمد تقی جعفری در تبیین لازمه نیاز به دین میگوید: انسان در سامان دادن زندگی طبیعی نه تنها نیاز به دین ندارد، بلکه دین در برخی مواقع، مزاحم آن نیز است. آن چه انسان را به دین نیازمند می نماید، حیات معقول و طیبه است که در آن انسان به کمال نهایی دست می یابد و ظرف تحقّق آن نیز آخرت است. بنابراین، هدف غایی دین، ساختن زندگی معقول است و اگر این هدف، نادیده انگاشته شود و زندگی طبیعی، مقدم شود استفاده ابزاری از دین است؛ چنان که آنهایی که حیات طبیعی را مقدم داشتهاند، از دین و سایر ارزش ها، استفاده ابزاری نمودهاند. [۴۲۹]

۱) صبر

کمتر چیزی مانند باور به معاد میتواند آلام مسلمان را تسکین دهد. اساساً برخی مشکلات جبران ناپذیر است و افراد تنها با توجه به پاداشهای زندگی اخروی میتوانند خود را آرامش بخشند. کمترین پاداشی که از اعتقاد به آخرت حاصل می شود؛ صبر بر مصیبتها و آلام است: الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ »[۴۳۰] طبق مفاد این آیه این جهان دار بقا، برای هیچ کس نیست. بعضی زودتر و بعضی دیرتر، باید از این جهان بروند. چرا انسان به خاطر مسایل زودگذر در دیار شرک و کفر باقی بماند، و بار ذلت و اسات را بر دوش بکشد، و زندگی شن بیمعنا باشد[۴۳۱]، بنابراین شما مردم با ایمان از مرگ نترسید و از ترس مرگ و مشکلات زندگی تن به اسارت و ذلت ندهید
علی میفرماید: کسانی که به موت عقیده دارند، خود را برای مرگ آماده میکنند، و نه تنها از مرگ نمی ترسند بلکه آرزوی آن را میکنند تا به بهشت برین راه یابند، اما برای آنان که نسبت به مرگ بی تفاوت هستند یاد مرگ و نام آن سبب توجه به خدا و آماده شدن برای روز باز پسین است. یاد مرگ قلبی را که نسبت به امور آخرتی مرده است و بیتفاوت زنده میسازد؛ و چشمی که حقایق را درک نمیکند بینا میکنئ و بدین ترتیب مرگ و یاد آن نعمتی است از نعمت های الهی. [۴۳۲]

۲) بازدارندگی

اثر دیگر باور به معاد، نقش مهارکننده و بازدارندهی آن است که در زندگی مسلمانان به خوبی مشهود است.اعتقاد به معاد و حساب و کتاب اعمال در آخرت؛ قویترین ضمانت را برای رعایت هنجارها، انجام خوبی ها، و ترک زشتی ها به وجود می آورد و توجه به اینکه بر تمام اعمال ما نظارتی وجود دارد و آشکارا و نهان روزی به حساب میآید التزامی درونی پدید میآورد که با هیچ نظارت بیرونی قابل مقایشه نیست[۴۳۳] علی (ع) به فرزندش توصیه میکند:
«پسرم، بدان تو براى آخرت آفریده شدى، نه دنیا، براى رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنیا، که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنى، و به آخرت در آیى. و تو شکار مرگى هستى که فرار کننده آن نجاتى ندارد، و هر که را بجوید به آن مى‏رسد، و سرانجام او را مى‏گیرد پس، از مرگ بترس! نکند زمانى سراغ تو را گیرد که در حال گناه یا در انتظار توبه کردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد، که در این حال خود را تباه کرده‏اى . پسرم! فراوان بیاد مرگ باش، و به یاد آنچه که به سوى آن مى‏روى، و پس از مرگ در آن قرار مى‏گیرى.تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باش، نیروى خود را افزون، و کمر همّت را بسته نگهدار که ناگهان نیاید و تو را مغلوب سازد . مبادا دلبستگى فراوان دنیا پرستان، و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را مغرور کند، چرا که خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده، و دنیا نیز از وضع خود تو را خبر داده، و از زشتى‏هاى روزگار پرده برداشته است» [۴۳۴]

۳) تشویق

اثر دیگر باور به معاد، ایجاد انگیزه در افراد و تشویق آنهاست. در کلمات اولیای دین(ع) به پاداش‌ها و نعمت‌های اخروی اشاره شده که در ازای انجام وظایف خانوادگی به فرد داده می‌شود. توجه به این نعمت‌ها و آسایش در زندگی اخروی،‌افراد را برمی‌انگیزد که رفتارهای خود را در جهت کسب این نعمت‌ها، سوق دهند؛ برای نمونه، آیاتی از قبیل آیات ذیل، شوق افراد را در انجام وظایف بسیار تقویت می‌کند: «شما و همسرانتان در نهایت شادمانی وارد بهشت شوید. سینی‌هایی از طلا و جام‌هایی در برابر آنها می‌گردانند و در آنجا آنچه دل‌ها بخواهد و چشم‌ها از آن لذت ببرد، موجود است و شما در آن جاودانید، و این همان بهشتی است که به‌خاطر اعمالی که انجام می‌دادید، وارث آن شده‌اید».[۴۳۵]

ب- باورهای موثر در انحطاط

با توجه مطالب فوق، دین و شریعت اسلامی هر آنچه یک مسلمان برای سعادت دنیوی و آخروی بدان نیازمند است، درخود جای داده؛ اما واقیعت دنیای امروزمسلمانان ما را به شک میاندازد که، اگر در عقاید اسلامی در عقایدش چنین استواریای وجود دارد پس چرا ثمرۀ این تعالیم را ما امروز در بین مسلمین کمتر می بینیم؛ ودینی که همه شرایط را برای جهانیشدن دارا است، چرا نتوانسته مسلمین امروزی را به تعالی برساند؟
پاسخ کلیای که به این سوال میتوان ارائه کرد اینست که: اسلام در نفس خود هیچ عیبی ندارد اشکال از عملکرد و برداشت ناصواب مسلمین امروزی از اسلام و یا به قول شهید مطهری ، مسخشدن ارزشهای اسلامی است که متاسفانه، به عنوان جلوه اسلام اصیل معرفی شده است.
در واقع ریشه بسیاری از سوء براشتها به علت دقت نکردن خیلی افراد به نظم منطقی فرآن و نظم درون آن و نیندیشدن در مورد آیات مفسر، است تا رفع ابهام شود.[۴۳۶] رشید رضا مؤلف تفسیر المنار در این باره مینویسد: علمای علم الاجتماع و سیاست مداران و مورخان اسلامی و غیراسلامی اتفاق دارند تنها عاملی که در برهه ای از زمان به عرب ها (مسلمانان)، در همهی زمینه های فرهنگی و اجتماعی و روحی نیرو بخشید و آنان را در پیشرفت فرهنگ و تمدن انسانی کمک کرد و با هم متّحد ساخت، اسلام بود و بس؛ طبعاً روگردانی از اسلام و یا داشتن مسمای اسلام، نتیجه ای جز خواری و ذلّت نخواهد داشت[۴۳۷]

۱- درک نادرست از توکل

افراط در آموزه ها موجب گرایش برخی به تنبلی شدید و کناره‌گیری از امور دنیوی با شعار این که؛ هر که دندان دهد نن دهد در میان مسلمین ساده اندیش گردید. و برخی از مسلمانان چنان در درک توکل دچار افراط و تفریط شده بودند حتی کار کردن برای کسب روزی و معالجه بیماری را مخالف با توکل می شمردند و این گونه کارها را از ضعف ایمان و یقین می پنداشتند.
لازم به توضیح نیست که توکل بدین معنا در اسلام، اصل و اساسی ندارد و توکلی که اسلام تعلیم می دهد، هیچ گونه منافاتی با کار و کسب و معالجه ندارد و نهایت این که وسایل را باید به دیده واسطه نگریست نه به دیده استقلال.
معنای توکّل این نیست که انسان در جایی تنها مشغول به عبادت و راز و نیاز با خدا گردد و اوقات شبانه روز را این گونه سپری کند و دست از کسب و کار بردارد. بی تردید، این به بیراهه رفتن است. در روایتی آمده است: پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله)گروهی را مشاهده کردند که به دنبال کشت و کار نمی روند، فرمودند: چه می کنید؟ گفتند: ما متوکّلان هستیم، آن گاه پیامبر فرمود: شما متوکّل نیستید، بلکه سربار جامعه اید.[۴۳۸]

۲- اهلبیت گریزی

پس از رحلت پیامبر (ص ) و با وجود تعیین تکلیف پیامبر، در بطن جامعه اسلامى ، زاویه انحرافى ایجاد گردید که روز به روز با گذر زمان ، وسعت بیش تر گرفته ، تا در نهایت منجر به متروک ماندن اسلام ناب در این جوامع و مسخ مفاهیم دینى با عناوین مختلف گردید؛ تا جایى که از اسلام جز نامى در عرصه زندگى اجتماع مسلمانان باقى نماند.
متاسفانه از همان قرون اولیه بعد از ظهور اسلام ، آموزههای قرآنی اصیلی چون علمآموزی ، تقوا و خویشتنداری ، جهاد ، شفاعت ، قضاء و قدر ، قناعت ، نفی سلطه کفار بر مسلمین، یا به فراموشی سپرده شده و یا با تفسیرهای معوجی که از آن شده ، از تاثیر و اثرگذاری افتاد.
علت اصلی بروز این تفاسیر غلط را باید اعتقاد نداشتن و به انزوا کشاندن مفسران حقیقی قرآن کریم یعنی اهلبیت، جستجو کرد. سدیر می گوید : زمانی که امام باقر علیه السلام وارد مسجد الحرام می شد و من خارج می شدم ، دست مرا گرفت و رو به کعبه ایستاد و فرمود: ای سدیر ! همانا مردم مامور شدند که نزد این سنگ ها ( کعبه) آمده و گرد آن طواف کنند؛ سپس نزد ما آیند و ولایت خود را نسبت به ما اعلام دارند. همین است گفته خدا « همانا من آمرزنده‌ام آن که ایمان آورد و کار شایسته کند و سپس رهبری شود» آ نگاه با دست به سینه اش اشاره نمودو فرمود : به سوی ولایت ما . سپس فرمود : ای سدیر کسانی که مردم را از دین خدا باز دارند را به تو می نمایم . آنگاه به ابوحنیفه و سفیان سوری که در آن زمان در مسجد حلقه زده بودند نگریست و فرمود : اینهایند کسانی که بدون هدایت از جانب خدا و سندی آشکار ، از دین خدا جلوگیری می کنند. همانا این افراد خبیث اگر در خانه های خود بنشینند ، مردم به جستجو افتند و چون کسی را در نیابند که از خدا و رسولش به آنها خبر دهد ، نزد ما آیند تا ما از خدا و رسولش به آنها خبر دهیم.»…[۴۳۹]
مشکل اساسی در فهم دین این بود که متفکران ، دانشمندان و بزرگان عالم اسلام ، به علت دوری از معارف اهلبیت (ع)، توان برداشت صحیح و مطابق با واقع از آموزه های اسلامی را نداشته ، مسائل دارای اهمیت کمتر را به جای با اهمیتتر میپنداشتند. امام خمینى در همین باره میگوید: «اکنون ببینیم که چه گذشته است بر کتاب خدا؛ این ودیعه الهى و ما ترک پیامبر اسلام (ص )، مسائل اسف انگیزى که باید براى آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت على (ع ) شروع شد. خود خواهان و طاغوطیان ، قرآن کریم را وسیلهاى کردند براى حکومت هاى ضد قرآنى ، و مفسران حقیقى قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم دریافت کرده بودند … هر چه این بنیان کج به جلو آمد کجىها و انحراف ها افزون شد، تاآن جا که قرآن کریم را - که براى رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان بلکه عائله بشرى ، از مقام شامخ احدیت به کشف تام محمدى (ص) تنزل کرد .. و مع الاسف به دست دشمنان توطئه گر و دوستان جاهل ، قرآن این کتاب سرنوشت ساز، نقشى جز در گورستان ها و مجالس مردگان نداشت و ندارد، و آن که باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگى آنان باشد وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا به کلى از صحنه خارج شد[۴۴۰]
با توجه به آن که پویایى اسلام ، از پویایى دستورهاى قرآن ناشى م شود، کنار نهادن اهلبیت به عنوان مفسرین وافعی قرآن، عملا به کنار گذاشتن قرآن انجامیدو این کار، چیزى جز کنار گذاشتن اسلام و متروک ساختن آموزههای واقعی در اثر تحریف آموزه ها آن نبود.

۳- اعتقاد به کفایت محبت اهل بیت

بر اثر تلقی نادرست از مفهوم محبت و ولایت اهل‌بیت (ع) برخی بر این گمان شدند که محبت اهل‌بیت (ع) اکسیری جامع است که به هیچ ضمیمه‌ای نیاز ندارد و محبت اهلبیت برای عاقب به خیری کافی است؛ و پیدا است که اگر شخصی در آموزه‌های دینی به چنین باوری برسد که تنها راه نجات، محبت قلبی اهل‌بیت (ع) بوده و با داشتن یا ادعاکردن چنین محبتی هر کاری برای او روا است، دیگر به هیچ روی نمی‌توان پایبندی به شریعت با انجام کامل واجبات و ترک محرمات را از او انتظار داشت. در این باره شهید مطهری می‌گوید: «…..مسأله ولایت و امامت طرز فکر ما به صورت عجیب و معکوس درآمده‏ است . آیا این عجیب نیست که ما مقتدایانی مثل اهل بیت پیغمبر داشته‏ باشیم ..آنگاه بجای اینکه وجود این پیشوایان ، محرک ما و مشوق ما باشد به عمل‏ ، وسیله تخدیر ما و تنبلی ما و گریز ما از عمل شده است . تشیع و دوستی‏ اهلبیت پیغمبر را وسیله قرار دادیم برای اینکه از زیر بار اسلام‏ بیرون بیائیم . حالا ببینید این فکر چقدر مسخ شده است ! این حقیقت عالی‏ به شکل منکوس در فکر ما وارد شده ، در ما نتیجه معکوس داده ، وسیله‏ تنبلی شده ، وسیله هیچ کار نکردن با انتظار اینکه همه کارها را مولی کرده‏ ، در قیامت هم مولی می‏کند . »[۴۴۱]
اما باید معنای حدیث را دانست زیرا محب هیچ‌گاه مخالف رضای محبوب خود عملی را مرتکب نمی‌شود؛ پس گمان نبر کسی بگوید: «من علی را دوست دارم و او را ولی خود می‌دانم، آن‌گاه در معاصی غوطه‌ور شود و از آخرت و عذاب آن بیم نداشته باشد. نه هرگز چنین نیست»[۴۴۲] گر چه برخی نیز از اساس، صحت این حدیث را مردود دانسته‌اند.[۴۴۳] طریحی پس از نقل این روایت، در رد این گونه عقاید چنین می گوید:
« ظاهراً مقصود از محبت، محبت کامل است که بدان سایر اعمال افزوده می‌شود؛ زیرا ایمان کامل حقیقی همین است؛ اما غیر از آن ]= یعنی ایمان بدون عمل[ ایمان مجازی خواهد بود»[۴۴۴]

۴- جبرگرایی

مراجعه تاریخی به آموزهای انحطاط دهنده در اسلام ما را با این واقعیت مواجه میسازد که؛ هیچ اعتقادی در بین مسلمین مانند عقیده پیدا کردن به جبر تحریف شده، در انحطاط جامعه مسلمان و ایجاد خلق و خوی کسالت و عزلت گزینی مانند جبر عمل نکرده است. با نگاهی به تاریخ جبرگرایی متوجه دو گرایش مختلف به جبر میشویم. عده ای بنای عقیده بر آن گذاشتند و سررشته پیشآمدها و حوادث عالم را در ارادهای بیرون از مجموعه عوامل طبیعی جستجو نموده و همه وقایع را محتوم و محکوم آن مشیّت می دانند، و برای انسان هیچ فعلیت استقلالی قایل نیستند. وعده ای هم بودند که از این آموزه به شکل ابزاری استفاده وبرای مطامع خود مورد سوئ استفاده قرار دادند و به تبلیغ آن پرداختند.
آیات و روایات، در تعابیر اسلامی، انسان را موجودی نیازمند معرفی کرده و خداوند در سوی دیگر موجودی غنی.[۴۴۵] سوء برداشت از اینگونه مفاهیم الهی باعث شده که کسانی از خود سلب اختیار کرده و کارها را همه در دست تقدی واگذار کنند
مختار بودن یا نبودن انسان در حوز‌ۀ تفکر اسلامی ـ در وجه فلسفی و کلامی آن ـ در قالب دو اصطلاح «اختیار و جبر» مطرح شد و در اواسط دوره بنی امیّه، این مسأله (اختیار و جبر) علاوه بر جنبه‏ه ای کلامی و فلسفی، اهمیت سیاسی نیز پیدا کرد؛ زیرا نظریه‏های مدافعان اختیار و آزادی بشر که انسان را دارای اراده آزاد و در کارهای خود توانا می‏دانست، خطری برای فرمانروایان بنی امیّه به شمار می‏رفتند.
معتزله معاویه را به بنیانگذار عقیدۀ جبر در عالم اسلام اعلام کرده اند؛[۴۴۶] به عقیده آقای جعفریان، این عقیده ریشه در جاهلیت داشته اما با بروز امویان به این عقیده دامن زده شده است و حتی در زمان عثمان نیز وقتی مردم به او اعتراض می‌کردند، عثمان گفت: لباسی را که خداوند به وی پوشانده، از تن خود به درنخواهد آورد[۴۴۷]
نخستین کسى که اندیشید، ارادهى خدا در افعال انسان در خیر و شر و زشت و زیبا تعلق گرفته است، معاویه بود.[۴۴۸] از معاویه نقل شده است که می گفت: عمل و کوشش هیچ نفعی ندارد چون همه کارها به دست خداوند است.[۴۴۹]در تاریخ نقل شده، هنگامى که معاویه، یزید را به عنوان جانشین خود معرفى کرد، در پاسخ به اعتراض برخى صحابه، از جمله عایشه گفت: «خلافت یزید تقدیر الهى است و بندگان در امور خود اختیارى ندارند».[۴۵۰] یزید نیز در اولین خطبه خود گفت: پدرم بنده ای از بندگان خدا بود، خداوند او را اکرام کرده خلافت را به او بخشید…. و اکنون نیز خداوند این ملک را به عهده ما نهاده است[۴۵۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت