برکانان ، تعهد را چنین تعریف می‌کند : تعهد نوعی وابستگی بی طرفی و تعصب آمیز به ارزشی در اهداف یک سازمان است.

بالنور و وکسلر[۹۱] در طبقه بندی خود سه نوع تعهد را با عنوان تعهد مبادله ای ، تعهد همانند سازی شده و تعهد پیوستگی معرفی کرده‌اند.

تعهد همانند سازی شده را تعهد پدید آمده بر مبنای عضویت در سازمان معرفی کرده‌اند . در تعهد پیوستگی احساس نوعی تعهد بر مبنای پیوند و رابطه ، به دلایل عقلانی و عاطفی وجود دارد و تعهد مبادله ای نوعی پیوند هیجانی و دلبستگی عاطفی کارکنان به سازمان است.

مرتضی مطهری تعهد را به معنای پایبندی به اصول و قراردادهایی می‌داند که انسان نسبت به آن ها معتقد است و بیان می‌دارد :

«فرد متعهد کسی است که به عهد و پیمان خود وفادار باشد و برای اهداف آن تلاش نماید» (بافری و تولایی ، ۱۳۸۹ : ۷۴).

کانتر[۹۲] تعهد را تمایل افراد به در اختیار گذاشتن انرژی و وفاداری خویش به نظام اجتماعی می‌داند.

سالانکیک تعهد را عبارت از پیوند دادن فرد به عوامل و اقدامات فردی می‌داند یعنی تعهد زمانی واقعیت پیدا می‌کند که فرد نسبت به اقدامات و رفتار خود احساس مسئولیت و وابستگی نماید . (به نقل از الحسینی ، ۱۳۸۰ : ۳۱).

اکثر پژوهشگران تعهد را بر در جزء تعهد نگرش و تعهد رفتاری تفهیم می‌کنند. تعهد نگرشی بیانگر درجه وفاداری افراد به سازمان است که بر تطبیق و مشارکت افراد در سازمان اشاره دارد . تعهد رفتاری بیانگر فرایند پیوند افراد با سازمان است.

آلن و مایر تعهدی عاطفی ، مستمر و هنجاری را از اجزای تعهد نگرشی می دانند. (پاول و مایر[۹۳] ، ۲۰۰۵ و ۱۶۳).

جدول ۲-۱-پیامدهای مثبت تعهد سازمانی (لاکا – ماتبولا ، ۲۰۰۴).

فرد

سطوح تجزیه و تحلیل گروه ها

سازمان

۱- احساس تعلق و وابستگی

ثبات و عضویت

افزایش اثربخشی

۲- احساس امنیت

تجانس و همبستگی

کاهش ترک خدمت و جابجایی

۳- تصور مثبت از خود و احساس غرور

اثربخشی گروهی

جذابیت برای افراد خارج سازمان

۴- تلاش و کوشش فردی

کاهش تعارضات

افزایش بهره وری

پژوهش انجام گرفته بر روی ۲۴۹ آرایشگر و مشتریان آن ها در خصوص رضایت شغلی و تعهد سازمانی و رفتار شهروند سازمانی بر پایه امور خدماتی ، رضایت مشتری و وفاداری مشتریان نشان داد که افزایش رضایت شغلی با تعهدات عاطفی منجر به افزایش رفتار شهروند سازمانی در کارفرمایان و کارگران شد. (Payper & Webber , 2006)

۱) شخصیت

شخصیت[۹۴]: همان شخصیت پویا در درون فرد است که از سیستم های روانی و فیزیکی تشکیل شده و تنها عامل تعیین کننده سازش فرد با محیطش است. شخصیت جمع کل راه های است که یک نفر بدان وسیله در برابر دیگران از خود واکنش نشان می‌دهد یا بدان وسیله روابط متقابل ایجاد می‌کند.

شخصیت عبارت است از الگوی نسبتا پایداری از صفات، گرایش ها یا ویژگی هایی که تا اندازه ای به رفتار افراد دوام می بخشد ( فنیست، ۱۳۸۷).

عوامل تعیین کننده شخصیت:

شخصیت یک انسان بالغ به وسیله دو عامل ارث و محیط تشکیل و با موفقیت تعدیل می شود.

ویژگی‌های شخصیتی:

خصوصیات همیشگی که فرد از خود بروز می‌دهد همچون کمرویی، پرخاشگری، حجب و حیا، تنبلی، وفاداری یا بزدلی و ترسویی که آن ها را خصوصیات یا ویژگی[۹۵] می‌نامند.

برخی تحقیقات بعمل آمده موید آن است که شخصیت کارکنان نیز می‌تواند در بروز رفتارهای شهروندی سازمانی مؤثر باشد. درپیش بینی رفتارهای شهروندی سازمانی،ابعاد شخصیتی حتی می‌توانند بهتر از پیش‌بینی عملکرد شغلی عمل کنند. تحقیقات انجام شده در زمینه شخصیت و رفتارهای شهروندی سازمانی، اغلب ‌به این نتیجه رسیدند که وظیفه شناسی، قوی ترین رابطه را بابروز رفتارهای شهروندی سازمانی دارد (سعیدی نژاد،۱۳۸۷: ۵۵). به طور کلی شخصیت یک فرد مجموعه راه هایی است که او نوعاً نسبت به دیگران واکنش یا با آن ها تعامل می‌کند (زارع،۱۳۸۹: ۲۵).

    1. Steers ↑

    1. Organ et all 1983 ↑

    1. Housam,2008 ↑

    1. Kotez ↑

    1. Trenspid & Morkison, 1996 ↑

    1. Li pen & janson ↑

    1. Digrot & Bron lee, 2006 ↑

    1. Vigoda et all, 2007 ↑

    1. Bicton , 2008 ↑

    1. Dipaoula ↑

    1. Tarter& Houy, 2005 ↑

    1. Poudsakoff, Macenzy, Pin& Barak, 2000 ↑

    1. Denis, 2005 ↑

    1. Nete mir, 1997 ↑

    1. – Chang and Chelladurai ↑

    1. – Alotnibi ↑

    1. – Chia & Tasi ↑

    1. – Perez ↑

    1. – Mogotsi ↑

    1. – Cohen & live ↑

    1. – Wiliam & Anderson ↑

    1. – Choen & Al bo Saidi ↑

    1. – Chiu & Chen ↑

    1. – Waris ↑

    1. – Foot & Thomas ↑

    1. – Fassina , Jones & uggerslev ↑

    1. – Moon , Holenbeck , Marinova & Humphery ↑

    1. – Johnson ↑

    1. – Duff ↑

    1. -Jay ↑

    1. – Brown ↑

    1. – Sager ↑

    1. – Cohen & Vigoda ↑

    1. – Choghati ↑

    1. – Dyner & Schurp ↑

    1. – Ganedlach , Achrol and Mentzer ↑

    1. Smith ↑

    1. Podsakoff,organ,MacKenzie, 2006 ↑

    1. Podsakoff، whiting، Blume و Podsakoff,2009 ↑

    1. organ,Bateman,1983 ↑

    1. organ، Podsakoff و MacKenzie,2006 ↑

    1. mckee,Bols,Netemeyer، McMurrian،۱۹۹۷ ↑

    1. – Organ ↑

    1. Near ↑

    1. Graham ↑

    1. markoczy ↑

    1. Bornen&Motowidlo ↑

    1. Midlarsky ↑

    1. Mackenzie, podsakoff&et al ↑

    1. Berman&kenny ↑

    1. Denisi, Cafferty&Meglino ↑

    1. – Spector ↑

    1. – Bubin & Boles ↑

    1. – Ah Lee ↑

    1. – Kreltner , Kiniki & Buelens ↑

    1. – Annabel Droussiotis ↑

    1. Smith ↑

    1. Hoppock ↑

    1. Jackson ↑

    1. Corr ↑

    1. Lu ↑

    1. willem ↑

    1. Jerald Sallanzice ↑

    1. Jefer Fefer ↑

    1. – Kreltner , Kiniki & Buelens ↑

    1. – Annabel Droussiotis ↑

    1. Porter ↑

    1. Counter ↑

    1. Shaldon ↑

    1. Marsh ↑

    1. Mannari ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت