بیمارانی که طرح وارۀ معیار های سرسختانه / عیب جویی افراطی دارند ، معتقدند باید تلاش کنند تا معیار های بلند پروازانه خود دست یابند و این کار را به خاطر اجتناب از عدم تأیید یا خجالت زدگی انجام می‌دهند. این طرح واره معمولاً منجر به احساس فشار مداوم و عیب جویی افراطی از خود و دیگران می شود. این وضعیت در صورتی به عنوان یک طرح وارۀ ناسازگار اولیه در نظر گرفته می شود که منجر به اختلال در سلامت، احساس ارزشمندی ، روابط بین فردی یا لذت بردن از زندگی شود. شکل های بروز این طرح واره عبارتند از : (۱) بی نقص گرایی (مانند” نیاز به انجام دقیق کارها ، توجه غیر عادی به جزئیات یا کم بر آوردن کارایی” ) (۲) قواعد”وباید های” انعطاف ناپذیر در بسیاری از حوزه ها از جمله معیارهای اخلاقی ، فرهنگی و مذهبی غیر واقع گرایانه و (۳) اشتغال ذهنی با زمان و بازده کار .بیمارانی که طرح وارۀ تنبیه دارند ، بر این ‌باورند که افراد باید به خاطر اشتباهات خود سخت تنبیه شوند. در چنین طرح واره ای ، تمایل تنبیه شدیدی وجود دارد نسبت به کسانی که طبق معیارشان عمل نمی کنند (حتی خود فرد) . بیمارانی که این طرح واره را دارند معمولاً نمی‌توانند از اشتباهات دیگران چشم پوشی کنند و آن ها را ببخشند ، زیرا نمی توانند موقعیت های مشکل زا ، نقص ها و کمبود های انسان را مدّ نظر قرار دهند و از پذیرش این موارد طفره می‌روند (یانگ ،۱۹۵۰ ؛ به نقل از حسن حمید پور ،۱۳۹۰ ).

بیولوژی طرح واره های ناسازگار اولیه

این دیدگاه، ‌بر اساس پژوهش‌های انجام شده درحوزۀ هیجان وبیولوژی مغز( لدو[۱۱۵] ، ۱۹۹۶) مطرح شده است. همچنین برفرضیه هایی تأکید می‌کنیم که راجع به سازوکارهای احتمالی شکل گیری و تغییر طرح واره مطرح شده اند. هنوز پژوهشی انجام نشده است که صحت وسقم این فرضیه‌ها را آزمون کند.

پژوهش‌های ‌اخیر به این نکته اشاره می‌کنند که تنها یک سیستم هیجانی درمغز وجود ندارد ، بلکه چندین سیستم وجوددارد. هیجان های مختلفی وجود دارند که درگیر مکانیسم های حیاتی هستند- پاسخ به خطر ، جستجوی غذا، رابطه جنسی و جفت یابی، مراقبت ‌از فرزندان ، پیوندهای عاطفی اجتماعی – وبه نظر می‌رسد که هریک از آن ها توسط شبکه مغزی منحصر به فردی ، واسطه مندی می‌شوند.

سیستم های مغزی درگیردر شرطی شدن ترس و حوادث آسیب زا

مطالعات انجام شده برروی بیولوژی مغز به نواحی خاصی اشاره می‌کنند که توسط طرح واره های مبتنی بر حوادث آسیب زای دوران کودکی ، مانند رهاشدگی یا بدرفتاری ، برانگیخته می‌شوند .

در جمع بندی از پژوهش های انجام شده دربارۀ بیولوژی حوادث آسیب زا:

درحین بروز یک حادثۀ آسیب زا، خاطرات هشیار توسط سیستمی ذخیره می‌شوند که با هیپوکامپ و نواحی قشر مغز مرتبط است و خاطرات ناهشیار ، توسط سازوکارهای شرطی شدن ترس شکل می گیرند که این سازوکارها ازطریق سیستم آمیگدال عمل می‌کنند. این دو سیستم به طور موازی فعال می‌شوند و درباره تجربه آسیب زا ، اطلاعات متفاوتی ذخیره می‌کنند . هر یک از این دو سیستم می‌توانند به محض روبه رو شدن با محرکهایی که در طول حادثه آسیب زا وجودداشته است، خاطرات خود را بازیابی کنند. نتایج بازیابی سیستم آمیگدال ، به صورت آمادگی پاسخهای بدنی ‌در مقابل‌ خطر ظاهر می‌شوند و سیستم هیپوکامپ نیزخاطرات را به صورت هشیارانه به یاد می آورد (لدو ، ۱۹۹۶) .

‌بنابرین‏ ، طبق نظرلدو، بین سازوکارهای مغزی سهیم درثبت، ذخیره وبازیابی خاطرات هیجانی یک حادثه آسیب زاو سازوکارهای مرتبط با پردازش ‌شناخت‌واره ها وخاطرات هشیار همان حادثه ، تفاوت وجود دارد . آمیگدال ، خاطرات هیجانی را ذخیره می‌کند، درحالی که هیپوکامپ و قشر عالی مغز، خاطرات شناختی را نگهداری می‌کنند. پاسخ های هیجانی می‌توانند بدون فعال شدن سیستم های پردازش قشر عالی مغز که درگیر تفکر، استدلال و هشیاری هستند ، اتفاق بیفتند.

ویژگی های سیستم آمیگدال

طبق نظرلدو، سیستم آمیگدال ، ویژگی هایی دارد که آن را از سیستم هیپوکامپ و قشرعالی مغز متمایز می‌کند:

– سیستم آمیگدال ، ناهشیار است. واکنش‌های هیجانی می‌توانند بدون ثبت هشیارانه محرک اتفاق بیفتند.

– سیستم آمیگدال ، سریع تر عمل می‌کند . علایم خطر ازطریق تالاموس هم به آمیگدال می‌روند و هم به قشر مغز. این علایم با سرعت بیشتری به آمیگدال می‌رسند. زمانی که آمیگدال ، پاسخدهی به علامت خطر را آغاز می‌کند، قشر مغز هنوز مشغول شناسایی خطر است .

– سیستم آمیگدال ، خودکار[۱۱۶] است . زمانی که سیستم آمیگدال مشغول ارزیابی خطر است ، هیجان ها و پاسخهای بدنی به صورت خودکار رخ می‌دهند. سیستم درگیر در پردازش شناختی با پاسخهای خودکارارتباط زیادی ندارد. ویژگی متمایز پردازش شناختی ، انعطاف پذیری درپاسخ دهی است. زمانی که شناخت داریم ،حق انتخاب نیز داریم.

– خاطرات هیجانی درسیستم آمیگدال، پردوام و ماندگارند.”خاطرات ناهشیار مربوط به ترس که از طریق آمیگدال ثبت می‌شوند ، دائما درمغز شعله ور می‌گردند. آن ها احتمالا درتمام طول زندگی با ماهستند”. فراموش نکردن محرک‌های ترسناک ، ارزش بقایی[۱۱۷] دارد . این خاطرات نسبت به خاموشی مقاومند. حتی خاطراتی که به نظر می‌رسد خاموش شده اند، اغلب تحت شرایط فشارزا به طور خودانگیخته دوباره سروکله آن ها پیدا می شود. خاموشی می‌تواند مانع بیان پاسخهای شرطی شدۀ ترس شود، ولی خاطرات زیربنایی پاسخ‌ها را نمی تواند از بین ببرد .

“خاموشی… تنها با کنترل قشرمغز بر پاسخهای آمیگدال امکان پذیراست، نه ازبین بردن خاطرات آمیگدال(به همین دلیل احتمالا طرح واره ها نمی توانند به طور کامل بهبود یابند ).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت