باز جامعه پذیری(دوباره اجتماعی شدن ):

جامعه پذیری در دوران کودکی به پایان نمی رسد ،ولی به هر حال در سراسر زندگی آدمی ادامه می‌یابد .بزرگسالان هم دوباره اجتماعی (باز جامعه پذیری)می‌شوند وهنجارها ،ارزش‌ها وانتظارات جدیدی را می آموزند.

در هرگروه یا سازمان جدیدی که عضو می‌شویم ویا هر رابطه دوستی برقرار می‌کنیم یا در هر تجربه ای که در زندگی به دست می آوردیم .ناچاریم که هویت های جدیدی را کسب کنیم وبرای هنجارهاو ارزش‌ها ی جدیدی «اجتماعی»می‌شویم.برای برخی از شغلها ی خاص اجتماعی شدن دوباره به ماکمک می‌کند که انتظارات قبلی خود را کنار گذارده ‌و برداشت واقع بینانه تری را از این شغلها ی به دست آوردیم به عنوان مثال دانشجویان جدید پلیس معتقدند که شغل آنان حفاظت از مردم است ،‌بنابرین‏ باید بیاموزند که زور چیز مناسبی است وگاه بدان احتیاج است.برخی اوقات اجتماعی شدن دوباره بزرگسالان از طریق زور صورت می‌گیرد تا این که هدف های مهم سازمانی واجتماعی بهتر برآورده شود .ارتباط گروهی از افراد در زندانها ،بیمارستان های روانی وپادگان های نظامی با جامعه بیرون قطع می شود واین افراد مجبور می‌شوند که یک زندگی محدود ‌کننده‌ای را تحمل کنند.در چنین وضعیتی تجربه های جامعه پذیری پیشین به گونه ای منظم از بین می رود وبه تجربه های جدیدی شکل می‌گیرد که منافع گروه را تامین کند مثلا در یک پادگان نظامیر ،فرد می آموزد که هویت پیشین خود را به عنوان یک غیر نظامیکنار گذارد.وهویت جدید سر باز ی را پیش گیرد .او باید بیاموزد که چگونه همچون یک سر باز فکر می‌کند و عمل نمایدونیز باید یاد بگیرد که دنیا را از دیدگاه یکسرباز نگاه کند .برای کمک به سربازانی که تازه وارد خومت می‌شوند باید به آنان یا وداد که هویت پیشین خود را عوض کنند وموقعیت های جدید را بپذیرند همه این کار ها برای آن است که فرد آنان از بین برود.

همه می‌دانیم که موقعیت هایی نیز وجود داشته است که در آن اجتماعی شدن دوباره در تنهایی صورت گرفته است وبه همین دلیل از این فرایند به طور مصیبت داری استفاده استثماری شده است.به عنوان مثال می توان از خود کشی دسته جمعی در جونز تاون(۱۹۷۸)‌و برخورد مسلحانه سال ۱۹۹۳و نابودی قرار گاه دیوید کورش در تگزاس آمریکا ونیز حمله شیمیایی متروی ژاپن توسط اعضای گروه آم شین ریکورا نام برد رهبران این گروه ها به اعضایشان گفته بودند که برای دستیابی به یک زندگی پر بار باید خود را از دیگران جدا کرده و تمام روابط عاطفی و ارزش‌های خود را با آنان قطع کنند .اعضای گروه چنان از طرف رهبران خود شستشوی مغزی شده ‌بودند که اختیار خود را به دست آنان سپرده بودند ،به طوری که هر چه رهبران می‌گفتند بدون چون وچرا می پذیرفته واجرا می کرند .

هنگامی که مردم به طور عاطفی ‌و جسمانی از دوستان وخانواده خود جدا می‌شوند فردیتخود را از دست می‌دهند ومی توانند از طریق نفوذ وتهدید به کارهایی دست بزنند که قبلل تواناییآن را نداشتند.از جمله کشتن خود ودیگران

عوامل یا کار گزاران جامعه پذیری :

فرایند جامعه پذیری دارای جلوه های گوناگون است که در سراسر زندگی برفرد تاثیر می‌گذارد در این میان کار گزاران جامعه پذیری ،نهادها یا سایر زمینه‌های ساختاری که جامعه پذیری بویژه در سال‌های اولیه زندگی در آن ها رخ می‌دهد ،دارای بیشترین اهمیت هستند .

در جامعه های نوین :

خانواده،گروه همگان ،مدرسه ورسانه های گروهی به واسطه قدرت وتأثیر پیوسته ای که در جامعه پذیری دارند از اهمیت فراوانی برخورددارند .

۱٫ خانواده :

بدون تردید ،خانواده در همه جامعه ها ،مهمترین کارگزار جامعه پذیری است . یکی از دلایل این اهمیت ،برعهده داشتن مسئولیت اصلی اجتماعی کردن کودکان در سال‌های حساس اولیه زندگی از جانب این نهاد است واز آنجا که نوع روابط اجتماعی در درون خانواده عموماًمبتنی بر تماس بسیار نزدیک ،مستقیم ،رودرو ،صمیمی وغیر رسمی است یکی از اساسی ترین ‌و محوری ترین کارگزاران جامعه پذیری شناخته می شود . کودکان در خانواده و در ارتباط با والدین خود به کسب هویت می پردازند ،همانند آنان می‌شوند وآنچه آن ها می‌کنند ومی گویند انجام می‌دهند و در نتیجه رفته رفته رفتار درست را طبق نظر والدین فرا گرفته ،به کار می‌برند . از این رو دختران وپسران به شیوه های مختلف اجتماعی می‌شوند والگوی رفتاری متفاوتی را با توجه به جنس خود یاد می گیرند .

۲٫گروه همگنان :

گروه همگنان در زندگی کودکان واجتماعی کردن آنان نقش بسیار مهمی دارد معمولاًدوستان وهمه کودکانی که تقریباًهمسن وهمبازی کودک هستند و در او تأثیر می‌گذارند ،شامل گوه همگنان می شود . کودکان با هم بازی می‌کنند وقدری که بزرگتر شدند با هم گردش می‌روند پذیرفته شدن در گروه برای آن ها خیلی مهم است زیرا آنان رفتارهای خود را طبق موافقت گروه اصلاح وتعدیل می‌کنند ‌به این ترتیب گفته می شود که گروه همگنان یکی از کارگزاران اساسی ومهم جامعه پذیری انسان است.

۳٫مدرسه :

پر قدرت ترین کارگزار جامعه پذیری بعد از خانواده،مدرسه وتعلیم وتربیت است . بنابر دیدگاه کارکردگرایان ،هدف اولیه مدارس ،اجتماعی کردن کودکان است . کودکان ‌معمولا در سن ۵ سالگی وارد نظام آموزشی (کودکستان )می‌شوند آنان با زمینه‌های ذهنی ،فکری وفرهنگی گسترده ‌و گوناگونی به مدرسه می‌روند در مدرسه مجموعه ای از ارزش‌ها ،هنجارهاودانستنیهای مهم به آنان آموخته می شود . در کنار این دانشی که به طور رسمی وبه عنوان برنامه درسی به آن ها یاد داده می شود ،دانش آموزان همچنین مجموعه ای از ارشها ومهارتهای پنهانی را که در مدرسه وجود دارد وبه وسیله معلمان وکارکنان مدرسه وحتی دیگر دانش آموزان به آن ها انتقال می‌یابد فرا می گیرند . برای مثال :آموزگاران تأکید بسیار دارند که تمایزی بین دختران وپسران نیست وهمه برای کسب علم ودانش دارای فرصت های مساوی هستند؛اما در عمل چنین نیست ؛آن ها در طی دوره های مختلف زندگی در مدرسه ،با شیوه های مختلفی با پسران ودختران سعق می‌گویند وموضوعهای گوناگون ‌و متفاوتی را با توجه به سن در اختیار آنان می‌گذارند . این امر موجب پیدایی آموزش پنهانی مدرسه (برنامه درسی پنهان )که بسیار هم مهم است ،می‌گردد.

۴٫رسانه های گروهی :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت