۲)افراد با حرمت به خود بالا دارای ارزشیابی مثبت از خود هستند، دارای برخورد مثبت و مناسب با نظرات خود و دیگران هستند، دارای حس ابراز وجود بوده و در فعالیت‌های اجتماعی مشارکت می‌کنند و با امیدواری تلاش می‌کنند. در حالی که افراد با حرمت به خود پایین ارزشیابی منفی از خود دارند، از تماس با همسالان و بزرگسالان اجتناب می‌کنند و با احساس ناامیدی تلاش می‌کنند(آتش پور و آقایی،۱۳۸۳).

۳) افراد دارای حرمت به خود بالا احساس ارزشمندبودن می‌کنند، از استعدادهای‌شان بهره‌وری می‌کنند و خلاقیت دارند. در حالی که افراد با حرمت به خود پایین احساس بی هویتی و بی ارزشی داشته، استعدادهای خود را دست کم می‌گیرند و خلاقیت کمی دارند(آتش پور و آقایی،۱۳۸۳).

۴) افراد دارای حرمت به خود بالا از وضعیت جسمانی خود راضی هستند، احساس جذاب بودن دارند. اسنادهای درونی داشته و سطح اضطرابشان پایین است. در حالی که افراد دارای حرمت به خود پایین از وضعیت جسمانی خود ناراضی هستند، احساس غیر جذاب بودن دارند، اسنادهای بیرونی داشته و احساس ترس از نحوه پذیرش توسط دیگران دارند(آتش پور و آقایی،۱۳۸۳).

۵)افراد دارای حرمت به خود بالا احساس امنیت داشته، توانایی پذیرش تعریف دیگران را دارند، مسئولیت پذیر بوده و مستقل عمل می‌کنند. در حالی که افراد دارای حرمت به خود پایین ناامیدی و عدم امنیت می‌کنند، ناتوان در پذیرش تعریف دیگران هستند، مسئولیت پذیر نبوده، و احساس حماقت و وابستگی می‌کنند(آتش پور و آقایی،۱۳۸۳).

۶)افراد دارای حرمت به خود بالا احساس می‌کنند افکار و عقایدشان برای دیگران مهم است. ناکامی را به خوبی تحمل می‌کنند. از تعامل با دیگران احساس رضایت می‌کنند. خود را عنصر با ارزش از خانواده می‌دانند و توانایی بیان مشکلات خود را با دیگران دارند. در حالی که افراد دارای حرمت به خود پایین، احساس می‌کنند که دیگران برایشان ارزش قائل نیستند، از موقعیت‌های تنش‌زا و نگرانی‌زا گریزان بوده، منزوی و گوشه گیر هستند، احساس بی ارزشی در خانواده می‌کنند، احساس ناتوانی کرده و به آسانی تحت تاثیر دیگران قرار می‌گیرند(آتش پور و آقایی،۱۳۸۳)..

۷)افراد دارای حرمت به خود بالا به پیشرفت هایشان افتخار می‌کنند، در تحصیلات خود احساس کفایت می‌کنند، ضعف‌های خود را می‌پذیرند و جهت رفع آن‌ ها تلاش می‌کنند و فعالیت هایشان نیز هدفمند است. در حالی که افراد دارای حرمت به خود پایین احساس غرور پایین دارند. در تحصیلات خود احساس بی‌کفایتی می‌کنند، دیگران را به خاطر ضعف‌های خود سرزنش کرده و فاقد هدف‌های ارزشمند بوده یا هدف‌های کم ارزش دارند (آتش پور و آقایی،۱۳۸۳).

بخش سوم: گستره نظری مربوط به پیشرفت تحصیلی

پیشرفت تحصیلی یکی از دغدغه های اصلی والدین، نظام آموزش و پرورش و روان شناسان بوده است. در حقیقت بازدهی مطلوب نظام آموزش و پرورش عمـدتاً بـا میـزان پیـشرفت تحصیلی افراد شاغل در آن سنجیده می شود. معمولاً پیشرفت تحـصیلی بـا مـواردی چـون معدل دانش آموز، میزان واحد افتاده، اخراج یا ترک تحـصیل شـناخته مـی شـود گرچـه در بیشتر منابع از معیار معدل کل دروس یا بعضی از دروس خـاص در ایـن زمینـه اسـتفاده می‌شود. پیشرفت تحصیلی با عوامل متعددی همبسته است. از جمله این عوامل می‌توان به وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی خانوده، میزان هوشبهر فرد، وجود انگیـزه پیـشرفت و غیـره. دودانگه (۱۳۷۵؛ به نقل از طباطبایی و همکاران،۱۳۹۰) پیشرفت تحصیلی را موفقیت دانش‌آموز در یک یا چند موضـوع درسـی می‌داند. چنین موفقیتی را معمولاً با آزمون‌های استانداردشده تحصیلی اندازه گیری می‌کننـد.

همچنین این مفهوم بر پیشرفت در کلاس آن‌طور که در کار مدرسه ارزیابی مـی‌شـود نیـز اطلاق می‌شود. پیشرفت تحصیلی با ملاک‌های متفاوتی سنجیده می‌شود. بعـضی مواقـع بـا معدل نمرات دانش آموز در یک ترم، گاهی معدل دروس در یک سال کامـل تحـصیلی (دو ترم)، گاهی با میزان معدل دانش آموز در کل دوره یک مقطع تحصیلی خاص و گاهی نیز با از نمرات دانش‌آموز در یک یا چند درس خاص بهره گرفته می‌شود (دودانگه، ۱۳۷۶؛ به نقل از طباطبایی و همکاران،۱۳۹۰).

تعریف پیشرفت تحصیلی:

برای پیشرفت تحصیلی تعاریف زیادی ارائه شده است: پیشرفت تحصیلی، انجام دادن کاری است برای به دست آوردن نتیجه مطلوب و برتری و تفوق در یک مهارت یا گروهی از معلومات (شعاری نژاد، ١٣۶۴؛ به نقل از آقامیرزایی و صالحی‌عمران، ۱۳۹۱). پیشرفت تحصیلی، معلومات یا مهارت‌های اکتسابی عمومی یا خصوصی در موضوعات درسی است که معمولاً به وسیله آزمایش‌ها و نشانه ها یا هر دو که معلمان برای دانش آموزان وضع می‌کنند، اندازه‌گیری می‌شود (شعاری نژاد، ١٣۶۴؛ به نقل از آقامیرزایی و صالحی‌عمران، ۱۳۹۱).

اصطلاح پیشرفت تحصیلی به معنای موفقیت است و برای تعیین پیشرفت تربیتی به صورتی که از تست‌های حساب، دیکته و غیره نتیجه می‌شود به کار رفته است (منصور و دادستان،۱۳۶۵). پیشرفت تحصیلی، یکی از شاخص‌های مهم در ارزیابی آموزش و پرورش می‌باشد که با هدف کمک به زمینه‌های گوناگون اعم از ابعاد شناختی، عاطفی و شخصیتی، به منظور رشد و تعالی افراد به کار می‌رود. اتکینسون، پیشرفت تحصیلی را توانایی آموخته شده یا اکتسابی حاصل از دروس ارائه شده و یا توانایی آموخته شده یا اکتسابی فرد در موضوعات آموزشگاهی می‌داند که به روش های مختلف، اندازه‌گیری می‌شود. پیشرفت تحصیلی از این جهت اهمیت دارد که پیشرفت آموزشگاهی، در یادگیری اثر داشته و یادگیری آموزشگاهی، پیشرفت تحصیلی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و معلم برای افزایش سطح انگیزش دانش‌آموزان، نسبت به یادگیری موضوع‌های مختلف درسی، باید سعی کند تا شرایط یادگیری را بهبود بخشد و کیفیت روش آموزش را افزایش دهد تا از این طریق دانش آموزان و دانشجویان، به موفقیت دست یابند و نسبت به توانایی خود در یادگیری، اعتماد به نفس کسب کنند(جعفرطباطبایی، بنی جمالی، احدی و احمدخامسان،۱۳۹۱).

مک کللند(بی‌تا؛ به نقل از روشه، ۱۳۷۰؛ به نقل از آقامیرزایی و صالحی‌عمران، ۱۳۹۱) نخستین کسی بود که درباره ماهیت و اندازه‌گیری انگیزه پیشرفت مطالعه کرد. وی شرایط اجتماعی را در ایجاد انگیزه موفقیت دخیل می‌داند که برخی از آن‌ ها عبارتند از:

۱- آموزش در خانواده: مک کللند مهم‌ترین آموزش را در خانواده، آموزشی می‌داند که صفاتی نظیر استقلال فردی، کنترل خویشتن، بلند پروازی‌های خاص و اعتماد به نفس را در کودکی تقویت نماید. به نظر وی، درجه انگیزه موفقیت، برای همیشه در کودکی ثابت می‌شود و پس از آن دیگر تغییری نمی‌کند.

٢- طبقه اجتماعی والدین: به نظر مک کللند، طبقه اجتماعی انگیزه موفقیت را تحت تأثیر قرار می‌دهد و این انگیزه در طبقه متوسط بیشتر از سایر طبقات است.

٣- تحرک اجتماعی: در افراد و گروه‌هایی که گرایش به تحرک اجتماعی دارند، انگیزه موفقیت بیشتر دیده می‌شود.

۴- ایدئولوژی: عامل دیگری که مک کللند به آن توجه داشته، تأثیر تغییر ایدئولوژی بر انگیزه موفقیت است. وی این مسأله را در زمینه پیدایش مذهب جدید، ایدئولوژی مذهبی بازسازی شده، ناسیونالیسم و… مطرح می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت