پژوهش هایی که خلاقیت را در کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعال مورد بررسی قرار داده‌اند، با مرور این پژوهش‌ها می توان به وجود یا عدم وجود خلاقیت در این کودکان پی برد. همچنین به پژوهش هایی که کارکردهای اجرایی را در کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی با خلاقیت بالا مورد بررسی قرار داده‌اند، اشاره می شود.

در مطالعه ای که توسط هلی و روکلیج(۲۰۰۶) با هدف بررسی رابطه بین خلاقیت، اختلال نارسایی توجه و کارکردهای شناختی در کودکان انجام گرفت.‌به این نتیجه دست یافتند که رابطه ی معناداری بین خلاقیت و اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی جود ندارد، بدین معنی که کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی خلاق تر از کودکان بدون این اختلال نبودند. و در ادامه، کارکردهای شناختی سرعت نامگذاری، سرعت پردازش، زمان واکنش،حافظه کاری، کنترل بازداری مورد بررسی قرار گرفت که در هر دو گروه کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعال و کودکان خلاق داری اختلال نارسایی توجه/بیش فعال، در سرعت نامگذاری، سرعت پردازش، زمان واکنش،حافظه کاری، کنترل بازداری نقص نشان دادند. و در تمام اندازه های شناختی دیگر، گروه خلاق دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی بهتر از گروه دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی عمل کردند.این یافته ها بر رشد یافتگی و مدیریت کودکان خلاق دلالت دارد.

آبراهام و همکاران(۲۰۰۶) به بررسی تفکر خلاق در نوجوانان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی پرداخت، یافته ها نشان داد که کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعال بیشتر از گروه عادی تفکر خلاق دارند.

کراموند(۱۹۹۴) به رابطه بین خلاقیت و اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی پرداخته است. نتایج نشان داد که کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعال در آزمون شکلA خلاقیت تورنس در تمام عناصر به جز بسط به صورت نزدیک به میانگین عمل کردند. در این آزمون نمره کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعال یک انحراف استاندارد بالاتر از میانگین بود.

ویلکاکسون و جاکوبلین(۲۰۰۶) نیز به بررسی خلاقیت و اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی پرداختند. نتایج در این پژوهش نشان داد که کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعال نمره بالاتری در اندازه های خلاقیت نداشتند. و همچنین ‌بار کلی‌ و همکاران(۲۰۰۱، ۱۹۹۶، به نقل از الکهتانی، ۲۰۰۹) یافتند که جوانان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی در مقایسه با جوانان عادی تفاوتی در اندازه های خلاقیت ندارند.

مشکل خودگردانی و بازداری رفتاری به عنوان توجیه نظری و الگوی پژوهشی برای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی، توجه زیادی را به خود جلب ‌کرده‌است. برخی پژوهشگران اظهار کرده‌اند که این مشکلات کلید بسیار مهمی در فهم این اختلال است. مباحث مربوط ‌به این مشکلات شامل اصطلاحاتی نظیر، بازداری رفتاری و کارکردهای اجرایی، و نیز کنترل تکانش، خود تنظیمی و خودمدیریتی می‌باشد. در این عناوین مشکل مورد مواجهه فرد در فکر کردن هنگام عمل و فهم اینکه عواقب برخی رفتارها چیست؟(هاردمن، درو و اگن، ۱۹۴۸، ترجمه علیزاده و همکاران، ۱۳۸۸).

به نظر ‌بار کلی‌(۱۹۹۷، به نقل از علیزاده، ۱۳۸۶)، بازداری رفتاری فرایندی عصب شناختی است که به کودکان کمک می‌کند تا پاسخ درنگیده بدهند. همچنین ‌بار کلی‌(۱۹۹۶، به نقل از اسچرس و همکاران، ۲۰۰۴) معتقد است که اختلال پایه در افراد دارای نارسایی توجه/بیش فعالی، کنترل بازداری ضعیف است. لذا این افراد قویا نیاز به بازداری یک پاسخ یا نگهداری در حافظه کاری دارند. از طرفی آیزنگ(۱۹۹۵، به نقل از ویت و شاه، ۲۰۰۶) بیان می‌کند که الگوهای گوناگون خلاقیت ‌به این اشاره دارد که بازداری اجرایی می‌تواند خلاقیت را تحت تاثیر قرار دهد. مطالعات تجربی اخیر رابطه بین خلاقیت و بازداری اجرایی را شرح داده است.

به طور ویژه بازداری ممکن است اثر معکوس روی دوجنبه خلاقیت (تفکر واگرا و تفکر همگرا) داشته باشد. در یک مطالعه کارسون و همکاران(۲۰۰۳، به نقل از ویت و شاه، ۲۰۰۶) یافتند که نقص بازداری پنهان(یک نوع بازداری)، که به وسیله جدا کردن محرک‌های نامربوط اندازه گیری می شود، با تفکر واگرای بهتر مربوط شده است. از نظر آیزنگ(۱۹۹۸، به نقل از کجباف و خلیلی، ۱۳۸۲) عدم بازداری ذهنی، سازوکاری است که فرد برای پاسخ دهی به محرک ها، دامنه وسیعی از محرک ها را به صورت محرک هایی مرتبط در نظر می‌گیرد. نکته اصلی در اینجا است که افرادی که نقص بازداری دارند از مقوله بندی بیشتری استفاده می‌کنند که این مقوله بندی ها بیشتر ابتکاری هستند.

در پژوهش فایور و همکارانش(۲۰۰۱، به نقل از ویت و شاه، ۲۰۰۶) شرکت کنندگانی که در تکلیف بازداری خواندن عملکرد ضعیفی داشتند، در آزمون استفاده های غیر معمول(آزمون اندازه گیری تفکر واگرا) موارد بیشتری را تولید می‌کردند. همچنین در زمینه وجود رابطه مثبت بین کنترل بازداری ضعیف و تفکر واگرا، آن ها یافتند که افراد دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی میزان تفکر واگرای بالاتری از میانگین را نشان می‌دهند. بنابرین کنترل بازداری ضعیف ممکن است یک زیان برای تفکر همگرای افراد دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی محسوب شود ولی برای تفکر واگرای آن ها یک مزیت محسوب شود.

بررسی تصویرنگاری های عصبی در افراد دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی نشان داده است که کودکان با این اختلال در مخچه و قطعه پیشانی که دارای کارکرد اساسی در برنامه ریزی، سازماندهی، تصمیم گیری، ادراک زمان، بازداری و تفکر هستند، مشکل دارند(‌بار کلی‌، ۱۹۹۸، گید و همکاران، ۱۹۹۴، هانید و همکاران، ۱۹۹۱، به نقل از علیزاده، ۱۳۸۴). هیلمن و همکاران(۲۰۰۳) فرض کردند که لوب پیشانی برای تفکر واگرا ممکن است یک منطقه مهم باشد در این راستا هیلمن (۲۰۰۵) نشان داد وقتی که کارکرد لوب پیشانی دو گروه افراد خلاق و عادی در حین آزمون تفکر واگرا بررسی شد افراد عادی در حین انجام آزمون تفکر واگرا فعالیت لوب پیشانی شان افزایش پیدا کرد و در مقابل، فعالیت لوب پیشانی افراد خلاق نسبت به افراد عادی نه تنها افزایش داشت بلکه بیش از آن بود.

بعضی مطالعات نشان داده است که الگوی مغز در افراد دارای نارسایی توجه/بیش فعالی با الگوی مغز در افراد خلاق مشابهند(هرمن، ۱۹۸۱، و تورنس، ۱۹۸۴، به نقل از بیلی، ۲۰۰۷). گالاگر(۱۹۹۷) بیان کرد مشابهت های زیادی بین مغز افراد دارای نارسایی توجه/بیش فعالی و افراد خلاق وجود دارد. افراد خلاق نسبت به افراد نرمال در مغزشان مکانیسم توقف ضعیف تری دارند. محققان خلاقیت فرض کرده‌اند که این مکانیسم توقف ضعیف اجازه می‌دهد که بسیاری از تفکرات کنترل نشده و بی اختیار باهم تلاقی کنند و منتج به تفکر خلاق شوند. محققان اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی نیز یک مکانیسم توقف ضعیف مشابه در مغز این افراد مشاهده کردند. به هر حال این شواهد را به عنوان نقص عصب شناختی بررسی کردند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت