کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML
 



راه‌اندازی فرهنگسراها و روزنامه‌های همشهری و ایران به عنوان الگوهای منعطف و تنوع‌پذیر و نسبتا سکولار و نوگرای مطبوعاتی (که سرانجام با انتشار هفته‌نامه‌ی بهمن توسط مهاجرانی و علوی‌تبار به اوج خود رسید)، اعتقاد میانه‌روها به اتخاذ ملایمت در مسائل فرهنگی-اجتماعی، عدم سخت‌گیری‌های شرعی و جلوگیری نکردن از بخشی از فعالیت‌های متنوع فرهنگی، هنری، ورزشی و تفریحی مردم، گرایش به رواج مطبوعات و طرح مسائل و دیدگاه‌های مختلف در آنها، به رسمیت شناختن مفاهیم ملی و ایرانی در کنار مفاهیم اسلامی، گرایش به تنوع مسالمت‌آمیز فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی به صورت احزاب و مطبوعات قانونمند و عدم نظارت حداکثری حکومت بر کالاها و فرآورده‌های فرهنگی مثل فیلم و کتاب، بسنده کردن به نظارت قانونمند پس از تولید و انتشار و به رسمیت پذیرفتن تنوع این کالاها در بازار فرهنگی از جمله مشخصات و ویژگی‌های رویکردی و عملکردی جناح میانه‌رو بود (میرسلیم؛ ۲۸۰).
با تکثیر نشریاتی که عمدتا حاوی رویکرد میانه‌رو، نوگرای دینی و حتی سکولار بودند، در مقابل و از سوی دیگر گروه‌های اصول‌گرا متعلق به دین‌گراییِ معتقد به حاکمیت فقهی نیز با رویکرد نظارت اعتقادی و شرعیِ کالاهای فرهنگی چه در قالب نهادها و مسئولیت‌های رسمی نظام و چه در مطبوعات و چه به صورت جریان‌های غیررسمی، در واکنش به روند فرصت‌ها و امکانات و تحرک‌های جدید مطبوعاتی و فرهنگی و اجتماعی برای عرف‌گرایی و نوگرایی، به مقابله برخاستند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در ادامه‌ی این چالش‌ها سید محمد خاتمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خرداد ۱۳۷۱ استعفا داد. او در استعفانامه‌ی خویش خطاب به رئیس جمهور وقت به این نکات اشاره کرد که: هدف وزارتخانه، ایجاد ثبات در صحنه‌ی اندیشه و فرهنگ و تلاش برای حاکمیت قانون و کارآمد ساختن فرهنگی کشور بوده است و اینکه اصحاب فکر و فرهنگ و هنر با امنیت خاطر آفرینندگی کنند. رونق سالم فرهنگی شرط مصونیت برای نسلی است که در معرض الحاد و انحراف و تحجر و فساد هستند. جمود و تحجر و واپس‌گرایی بزرگترین آفت حکومت و نظام است (همان؛ ۳۹۶).
در چند سال قبل از دوم خرداد ۱۳۷۶ دفتر تحکیم وحدت، به تدریج درباره‌ی جناح چپ نظام حالت انتقادی به خود می‌گرفت و روز به روز کم و بیش به نوگرایان دینی نزدیک می‌شد؛ این روند در آستانه دوم خرداد افزایش یافت؛ بعد از دوم خرداد دفتر به متن جنبش نوین دانشجویی نزدیک‌تر شد و مطالبات سیاسی اجتماعی را منعکس کرد (همان؛ ۵۴۵).
با مروری به اسناد جنبش دانشجویی بعد از دوم خرداد و تحلیل گفتمانی آن مطالبات سازماندهی شده و مواردی بدین شرح در آن مشاهده و کشف می‌شود: نفی نظارت استصوابی، لزوم رسیدگی به جرایم سیاسی در دادگاه‌های عمومی و با حضور هیئت منصفه، توسعه‌ی سیاسی، آزادی فعالیت قانونمند احزاب و انجمن‌ها و مطبوعات آزاد و مستقل، نفی خشونت، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی فکر و بیان و مخالفت سیاسی، تنوع فرهنگی، آزادی فعالیت تشکل‌های فرهنگی و هنری، گفتگوی تمدن‌ها، حمایت از افزایش نقش رئیس ‌جمهور، آزادی و استقلال علمی در دانشگاه خصوصا در علوم انسانی، امکان طرح دیدگاه‌های انتقادی استادان در کلاس‌ها، خروج نیروهای نظامی و شبه‌نظامی از دانشگاه‌، مشارکت دانشجو در مدیریت دانشگاه، لغو گزینش‌های سیاسی عقیدتی (توصیف وضعیت فرهنگی دانشگاه‌ها، ۱۳۷۹ به نقل از میرسلیم؛ ۵۵۵).
نظرسنجی‌هایی هم در میان دانشجویان انجام می‌شد که حاکی از آن بود که بیشتر دانشجویان در چالش میان آمریت- مردم‌سالاری، مخالف با آمریت، در چالش میان سنت-تجدد، خواستار تجدد، در چالش میان دینی شدن و عرفی شدن، متمایل به عرفی شدن و در چالش میان چپ و راست، موافق با تغییرات ولی مخالف با روش‌های قهرآمیز بودند (جریان‌های فکری موجود در دانشگاه‌ها، جهاد دانشگاهی دانشگاه الزهرا، ۱۳۷۷).
۴-۳-۴-۱- میانه‌روی و اصلاح‌طلبی در آیینه مطبوعات
پس از جنگ، پدیده‌ی دیگر، پیدایش اختلاف در بین مسئولان و کارگزاران نظام بود که گاهی به صورت انتشار نشریات ابراز و پیگیری می‌شد. «نگاه نو» حداقل در آغاز متعلق به نوگرایان دولتی، «همشهری» منعکسکننده رویکرد میانه‌رو دولتی و «بیان» و «جهان اسلام» و «سلام» متعلق به روحانیون مبارز بود (میرسلیم؛ ۳۸۳).
هفته‌نامه «بهمن» از دی ماه ۷۴ از نخستین مطبوعاتی است که دین‌گرایی میانه‌رو، با نوگرایی و سکولاریسم، همسایگی پیدا کرد. در همان شماره‌ی اول، مهاجرانی نوشت که باید قطار انقلاب در هر ایستگاه عده‌ای را همراه خود سازد و اینکه بهمن قائل به فضای روشن و نشاطانگیز و تحرکآفرین تضارب آراء و اندیشه‌هاست (بهمن، ۱/۲).
«ارغنون» فصلنامه‌ای بود که از بهار ۷۳ به مدیرمسئولی احمد مسجد جامعی انتشار یافت. هدف عمده‌ی ارغنون، در شماره اول، غرب‌شناسی اعلام شده بود و با اشاره به آنچه تحت عنوان هجوم فرهنگی در جامعه مطرح است تلویحا آمده است که بدون شناخت دقیق غرب، سخن گفتن از هجوم فرهنگی، ترس مبهمی بیش نیست. آنچه در این میان ضرورت خود را آشکار می‌کند لزوم شناسایی و بلکه بازشناسی درست و دقیق فرهنگ و تفکری است که گمان می‌رود عزم هضم فرهنگ‌های دیگر را دارد (ارغنون؛ ۱/۱).
«آیینه اندیشه» را محمدمحسن سازگارا از سال ۶۹ منتشر می‌کرد. این مجله، پیش شرط موفقیت سازندگی را اجتناب از گرایش‌های استبدادی و انحصار‌طلبانه و برقراری آزادی قانونمند احزاب و مطبوعات و حداقل یک دموکراسی محدود می‌دانست (آیینه اندیشه؛ ۳/۲۶). درباره‌ی الگوی رهبری و مدیریت و برنامه‌ریزی جامعه، آیینه اندیشه در زمستان ۱۳۷۰ نوشت که دوره‌ی رهبری فرهمند با امام خمینی به پایان رسیده و در دوره‌ی سازندگی، باید به جای جامعه‌ی توده‌ای و رهبری فرهمند که مبتنی بر احساس و هیجان است، به فکر جامعه‌ای مبتنی بر احزاب و رقابت قانونمند و عقلانیت بود؛ همچنین به جای روش‌شناسی فقهی، به روش‌شناسی علمی و به جای مدیریت فقهی به مدیریت علمی متوسل شد (آیینه اندیشه؛ ۸/۱۰). در خصوص فرهنگ و هویت، آیینه‌ی اندیشه از فتح باب سروش مبنی بر تلفیق آگاهانه‌ی عناصر سه فرهنگ غربی، ملی و مذهبی استقبال می‌کرد (آیینه‌ اندیشه؛ ۶و۷/۵).
در مقاله‌ای با عنوان «طرح یک بحران در فلسفه سیاسی» از بیژن عبدالکریمی در آیینه اندیشه‌ی دی ماه ۷۰، نظریه دموکراسی دکتر شریعتی (که به یک جهت قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی و نیز اندیشه‌ی مردم‌سالاری دینی، نمونه‌ای از آن است) انتقاد شد. در اندیشه‌ی سیاسی مردم‌سالاری متعهد یک نوع تعارض آشکار به نظر می‌رسد چرا که از یک سو خود را پایبند به اصول آزادی و مردم‌سالاری و از سوی دیگر خود را متعهد به یک ایدئولوژی برمی‌شمارد (آیینه اندیشه؛ ۸و۹/ ۶۰).
در سال ۱۳۷۳ نشریات تاز‌ه‌ای با رویکردهای مختلف مثل «عصر ما» (نشریه‌ی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی)، «پیام امروز» و «ایران» (در عرصه‌ی اطلاع‌رسانی با الگوی باز و نیمه باز) و «نقد و نظر» (در عرصه‌ی نوگرایی دینی و کلام جدید) به جرگه‌ی مطبوعات پیوستند.
در فضای آزادی سیاسی پس از دوم خرداد، و نشستن مهاجرانی بر روی صندلی وزارت فرهنگ، روزنامه‌های زیادی با مشی اصلاح‌طلبانه به فضای فرهنگی کشور افزوده شد. روزنامه «جامعه» در بهمن ۱۳۷۶ به مدیرمسئولی حمیدرضا جلائی‌پور و سردبیری ماشاءالله شمس‌الواعظین از کادر ماهنامه کیان آغاز به کار کرد. اولین شماره آن با تیتر بزرگ «سلام جامعه» آغاز شد. این روزنامه در ۳۰ تیر ۱۳۷۷ توقیف شد. جامعه‌ الگوی مطبوعاتی بسیاری از روزنامه‌های اصلاح‌طلب بود. عماد باقی، اکبر گنجی، ابراهیم نبوی، محسن سازگارا، و صادق زیباکلام از کسانی بودند که در این روزنامه قلم می‌زدند. پس از آن تیم جامعه، روزنامه «توس» را در آوردند. توس پس از انتشار ۴۵ شماره توقیف شد. «راه نو» در تابستان ۱۳۷۷ به انتشار خود پایان داد. نشریات «مبین»، «توانا»، «جامعه سالم»، هفته‌نامه «خانه» هر یک به نحوی در تابستان ۱۳۷۷ متوقف شدند. در تابستان ۱۳۷۷، روزنامه‌های «صبح امروز»، «جهان اسلام» و «آریا» شروع به انتشار گرفتند. روزنامه‌ی «نشاط» که پس از توقیف جامعه و توس به سردبیری شمس‌الواعظین منتشر می‌گردید و روزنامه «زن» و روزنامه «خرداد» هر دو در سال ۱۳۷۷ آغاز به کار کردند و در سال ۱۳۷۸ توقیف شدند. «عصر آزادگان» روزنامه‌ی دیگری بود که به سردبیر شمس‌الواعظین در سال ۱۳۷۸ آغاز به کار کرد. در تابستان ۱۳۷۸ «آفتاب امروز» و «اخبار اقتصاد» نیز شروع به انتشار کردند. «فتح» نیز توسط تیم سابق خرداد منتشر شد.
قانون مطبوعات در آن سال‌ها به یکی از مهمترین موارد اختلاف جریان‌های فرهنگی تبدیل شد. نمایندگانی از مجلس پنجم در صدد تغییر این قانون بودند و بالاخره قانون جدید در اوائل سال ۱۳۷۹ تصویب شد. اردیبهشت ۱۳۷۹ جریان گسترده‌ی توقیف نشریات شروع شد و طی آن «عصر آزادگان» و روزنامه‌های دیگری از جمله «صبح امروز» (به مدیر مسئولی سعید حجاریان و سردبیری علیرضا علوی‌تبار)، «اخبار اقتصاد»، «مشارکت»، «آزاد»، «فتح»، «آفتاب امروز»، «آریا»، «بامداد نو»، «ارزش»، «پیام هاجر»، «آبان»، «پیام آزادی»، «گزارش روز»، «آوا»، «گزارش روز»، «ایران فردا» توقیف شدند. روند توقیف مطبوعات در تابستان ۱۳۷۹ نیز با توقیف هفته‌نامه «توانا»، روزنامه «بهار»، هفته‌نامه‌ی «گوناگون» ادامه یافت. «نوروز»، «روز نو»، «یاس نو»، «ماهنامه آفتاب»، «حیات نو» از روزنامه‌هایی بودند که پس از آن تاریخ منتشر شدند.
روزنامه‌ «هم‌میهن» در آستانه انتخابات مجلس ششم در سال ۱۳۷۸ فعالیت خود را به مدیر مسئولی غلامحسین کرباسچی آغاز کرد. در آن دوران روزنامه هم‌میهن سخنگوی غیررسمی حزب کارگزاران سازندگی به حساب می‌آمد. کرباسچی پیشتر در شهرداری تهران، روزنامه همشهری را منتشر می‌ساخت که دور از فضای جنگ به گسترش دیدگاه تکنوکرات‌ها می‌پرداخت. روزنامه «کارگزاران» به صاحب امتیازی حزب کارگزاران سازندگی انتشار خود را از سال ۱۳۸۴ آغاز کرد و تا سال ۱۳۸۷ که توقیف شد به کار خود ادامه می‌داد.
روزنامه «شرق»، روزنامه‌ای اصلاح‌طلب بود که توسط تیمی به سردبیر محمد قوچانی (که پیشتر ضمیمه‌ا‌ی برای همشهری منتشر می‌کردند) از شهریور ۱۳۸۲ منتشر شد. این روزنامه سه بار در دوران فعالیت خود توقیف شد. که پس از توقیف دوم در سال ۱۳۸۵، بخشی از تیم شرق به روزنامه «اعتماد» (۱۳۸۱-۱۳۸۸) رفتند و مخاطبان شرق جذب این روزنامه و البته روزنامه «اعتماد ملی» شدند. با خارج شدن هم‌میهن از توقیف، بخشی از تحریریه سابق شرق از جمله محمد قوچانی به روزنامه تازه رفع توقیف شده‌ی هم‌میهن رفتند. تیم هم میهن پس از توقیف مجدد روزنامه و ناامیدی از انتشار روزنامه‌ای تازه در سال ۱۳۸۷(روزنامه شرق هم مجددا توقیف شده بود)، هفته نامه محلی «شهروند امروز» را در سطح کشور فعال کردند. البته در شهریور ۱۳۸۸، شرق رفع توقیف شد و هم‌‌اکنون منتشر می‌شود.
«شهروند امروز» هفته‌نامه خبری ـ تحلیلی بود که از اسفند ۸۵ تا آبان ۸۷ منتشر می‌شد. شکل و اندازه و صفحه‌بندی این هفته‌نامه شباهت بسیاری به هفته‌نامه آمریکایی تایم و هفته‌نامه آلمان اشپیگل داشت. شهروند امروز بسیار پر مخاطب شده بود و در آن یادداشت‌ها، گزارش‌ها و گفتگوهای متعددی در زمینه سیاست، اقتصاد، جامعه، تاریخ و فرهنگ منتشر می‌شد. غیر از اعضای تحریریه، گروهی از فعالان سیاسی و فرهنگی نیز در این مجله یادداشت می‌نوشتند. رئیس شورای سیاستگذاری هفته‌نامه شهروند امروز محمد عطریانفر و سردبیر آن محمد قوچانی بود. پس از توقیف شهروند امروز، «ایران‌دخت» هفته‌نامه‌ای بود که با همان تیم تا سال ۱۳۸۸ منتشر شد. «مهرنامه» همکاری مشترک دیگری از این گروه روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب است که در زمینه‌ی علوم انسانی از اسفند ۱۳۸۸ منتشر می‌شود. تحریریه مهرنامه منظور خود از علوم انسانی را آن بخش از دانش مدرن عنوان کرده که فرهنگ بشری را در عصر حاضر ساخته است. فلسفه، تاریخ، الهیات، جامعه‌شناسی، اقتصاد و سیاست مضامین اصلی مهرنامه را تشکیل می‌دهد.

۴-۳-۵- اسلام سنتی

پس از درگذشت آیت الله‌العظمی بروجردی در فروردین سال ۱۳۴۰، مرجعیت در قم بین سه قطب این حوزه تقسیم شد. رویکرد سنتی حوزه تحت مرجعیت آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی در آمد. گروهی از نواندیشان حوزه نیز که با رژیم وقت سر ستیز نداشتند و کار فرهنگی را ترجیح می‌دادند، از مرجعیت آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری پشتیبانی می‌کردند. گروه دیگر نیز که خواهان مبارزه جدی با حکومت پهلوی و اولویت کار سیاسی بودند، گرد امام خمینی جمع شدند و رقابتی طولانی و دشوار با دو گروه دیگر را آغاز کردند. حامیان امام خمینی از همان زمان، تشکیلاتی را بنا نهادند که هیأت مدرسین و بعدها جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نام گرفت و دربرگیرنده استادان و روحانیون برجسته و مهمی بود که افکار انقلابی امام را پذیرفته بودند.
به این ترتیب، در مقابل روحانیانی که به مبارزه‌ی سیاسی و عقیدتی اعتقاد داشتند، روحانیتی قرار داشت که عمدتا به فعالیت دینی به معنای اخص کلمه می‌پرداخت و از دسته‌ی اول متمایز بود. یکی دیگر از مخالفان حوزوی آیت‌الله خمینی، آیت‌الله ابوالقاسم خویی بود. خویی (۱۲۷۷-۱۳۷۲) از مراجع بزرگ سنتی شیعه در نجف بود؛ وی از ابتدا تا انتهای کار خود از موضع سنت اسلامی با راهی که روحانیت مبارز سیاسی به رهبری امام خمینی در پیش گرفت مخالف بود و الگوی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومتی را در ایران به هیچ وجه تایید نکرد و نگاه‌های فقهی نوگرایانه و نظریه سیاسی ولایت فقیه را نیز رسما مردود دانست. نشریه «راه نو» به درج آرای خویی مبادرت می‌کرد.
نمونه‌ای دیگر از طرفداران اسلام سنتی، مهدی حائری یزدی فرزند عبدالکریم حائری (موسس حوزه‌ی علمیه قم) بود که با نظریه‌ی سیاسی ولایت فقیه مخالفت می‌ورزید. در واقع مخالفت حائری با مبانی حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه که پایه نظام جمهوری اسلامی ایران است، مثل مخالفت سید ابوالقاسم خویی، چالش اسلام سنتی با اسلام‌گرایی سیاسی بود که در یک سوی آن برخی مراجع و محققان و صاحب‌نظران جدید اما سنت‌گرا قرار داشت و در سوی دیگر رهبری انقلاب اسلامی و روحانیون سیاسی پیرو او.
پس از پیروی انقلاب اسلامی، نیز جدالی بین طرفداران فقه سنتی در مقابل فقه پویا در جریان بود. گروهی از جمله آذری قمی، راستی کاشانی، خزعلی، عناصر جمعیت موتلفه اسلامی و روحانیت مبارز از ثبات فقه سنتی و عدم تغییرات در آن جانبداری می‌کردند. از سوی دیگر گروه‌هایی از جمله سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و بعدها روحانیون مبارز از فقه پویا و متناسب با مسائل روز جانبداری می‌کردند. هر چند گروه اول، همانطور که اشاره شد، بعدها نظرات خود را در رابطه با فقه پویا تغییر دادند.
آیت‌الله حسین‌علی منتظری هم در همان قالب‌های سنتی با نوگرایان همدلی‌هایی داشت. او در سال ۱۳۷۷ در جزوه‌ای، قرائت تازهای ولایت فقیه که در واقع همان نظارت فقیه باشد را مورد تاکید قرار داد. از نظر او نباید تفسیری از ولایت فقیه ارائه شود که لازمه‌ی آن نادیده گرفته شدن آرا و نظریات مردم و سلب آزادی‌های سیاسی و استبداد دینی است (میرسلیم؛ ۴۵۰).

۴-۳-۶- تکنوکراسی

اولین دولت پس از جنگ، دولت هاشمی رفسنجانی بود که خود او اسم دولتش را «کار آری، سیاست نه» نام گذارده بود. دولتی که به قصد توسعه و جبران خرابی‌های ناشی از جنگ الگویی تازه‌ای در مدیریت کشور ایجاد کرد. الگویی که بر اساس عمل‌گرایی و توسط طیفی از مدیران تکنوکرات اجرا شد. تکنوکراسی، حکومت فن‌آوران و کارشناسان است. لازمه‌ی تکنوکراسی، فرهنگی است که از آرمان‌خواهی متعصبانه دور باشد. به این ترتیب همانطور که پیشتر عنوان شد، در بخش فرهنگی دولت سازندگی، غلبه بر سیاست‌های باز و تساهل و تسامح بود.
اما با بروز اختلافات جدی میان جناح‌های مختلف بر سر مسائل فرهنگی، و خواست دولت مبنی بر تمرکز بر مسائل اقتصادی و توسعه، در دوره‌ی دوم دولت هاشمی رفسنجانی، کار فرهنگ به دست مدیران محافظه‌کار افتاد. با کنار رفتن محمد خاتمی از وزارت ارشاد و پس از دوره‌ی کوتاه وزارت علی لاریجانی، مصطفی میرسلیم بر صندلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی تکیه زد. به این ترتیب اگر چه دولت و شخص رئیس جمهور چندان اعتقادی به سخت‌گیری در فضای فرهنگی نداشت، اما روح توسعه‌گرای حاکم بر مجموعه‌ی دولت، ترجیح داد که در عرصه‌ی فرهنگ کمتر به گرایش‌های تازه، منتقد و نوگرا فرصت دهد. به عنوان مثال رئیس جمهور وقت در مراسم گشایش هفته‌ی کتاب بر ضرورت پرهیز از اعمال فشارهای نامعقول بر اهل فرهنگ و تنگ‌نظری و لزوم وجود آزادی و امنیت برای نویسندگان مطبوعات تاکید کرد (اطلاعات؛ ۲۱/۸/۷۴). و در یک سخنرانی در آبان ۱۳۷۴ عنوان کرد که ما که نمی‌خواهیم مسلمان‌تر از پیامبر باشیم؛ وقتی قرآن ما لااکراه فی الدین را با این تاکید مطرح می‌کند این محور حرکت، حکمت معیار دعوت است نه چماق. شما بخوانید احتجاجات ائمه را، چطور در حضور آنها آن مسائل اینقدر گستاخانه مطرح بوده، نه در زمان غربت و انزوای آنها بلکه در زمان قدرت ایشان.
این در حالی بود که در زمان تصدی وزارت فرهنگ توسط میرسلیم فشارهای ممیزی چنان بالا گرفت که تا سال‌ها بعد زبانزد بود. به طوری که احمد رجب‌زاده با گردآوری «کتاب ممیزی» نمونه‌های فراوانی از ممیزی در حوزه‌های مختلف در سال ۱۳۷۵ را منتشر کرد. در این کتاب به خوبی می‌توان مشاهده کرد که دایره آزادی نوشتار بسیار پایین آمده است. به طوری که حتی بعضی آثار کلاسیک تاریخی-ادبی نیز از ممیزی بی‌نصیب نمانده‌اند. مهم‌ترین حوزه‌ای که موضوع ممیزی قرار گرفته، حوزه ادبیات آن هم در زمینه داستان فارسی و خارجی است.

۴-۳-۷- مقایسه بین جریان‌های فرهنگی

در میان جریانهای اصلی که در بالا به آنها اشاره شد (چهار جریان اول) میتوان ملاحظه کرد که جریان اسلامگرایی در مقابل سه جریان دیگر قرار گرفته است. در واقع آن سه جریان دیگر با این از حیث اندیشه و تفکر با یکدیگر متفاوت هستند اما از نظر عمل فرهنگی و سیاسی در شرایط فعلی جامعهی ایرانی بسیار به یکدیگر نزدیک هستند. بنابراین چهار جریان اول را میتوان در دو جریان کلی تقسیمبندی کرد. در این قسمت، این دو جریان کلی که به طرز وسیعی در مقابل هم قرار میگیرند و از حیث قدرت داشتن و حضور در حاکمیت در دو دهه اخیر کاملا با هم قابل مقایسه هستند، انتخاب شده و به نحو دقیقتر و جامعتری با هم مقایسه شدهاند. از سوی دیگر این مقایسه، مقایسهای بین دو جریان مطلقگرایی و کثرتگرایی است.

جریان فرهنگی اسلامگرایی (نگاه سیاسی و فقهی به دین) نوگرایی (تلفیق نوگرایی دینی و سکولاریسم و اصلاحطلبی)
تعریف فرهنگ تعریف هنجاری تعریف انسانشناختی
تلاش برای عملی کردن نظرات بله بله
مبنای تعریف
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 11:20:00 ق.ظ ]




این آگاهی‌بخشی باید از طریق همه ی رسانه‌ها و با جدیدترین تکنیک‌ها صورت ‌گیرد. چنان‌که در سایت‌های مؤسسات پشتیبان و مؤسسات خیریه، فراخوان های مستمری خطاب به نیکوکاران و خیّران ملاحظه می گردد که از اهمیت دینی و اجتماعی کمک‌های خیریه سخن می‌گویند و بازدیدکنندگان را راهنمایی می‌کنند. این سایت‌ها با طراحی بخش‌هایی مانند؛ پاسخ به پرسش‌های متنوع، فهرست موارد نیازمند کمک‌های خیر، راهنمای داوطلبان اعمال خیر و دیگر راهنمایی‌ها که موجب افزایش اقدامات خیرخواهانه در میان شهروندان منجر شده است، گام برمی ‌دارند.[۸۶]
گفتار دوم : دخالت دولت و محدویت قانونی وقف
یکی دیگر از آسیب های موجود در ممانعت از گسترش وقف در جامعه، دخالت نابجای دولت در امور و اموال موقوفه است. این دخالت در ابعاد مختلفی است:
الف. تسلط حکومت بر اموال وقفی
ب. مدیریت دولتی وقف
ج. تحمیل مالیات و عوارض بر پاره‌ای اقدامات وقفی در برخی از کشورهای دیگر اسلامی.
قوانین متعددی در برخی از کشورها برای سازماندهی اوقاف صادر شده است، ولی بسیاری از آنها با ماهیت وقف که یک اقدام غیردولتی است منافات دارد و بالعکس سبب تقویت تسلط حکومت بر وقف گشته، انشاء موقوفات جدید برای مسلمانان را با مشکل مواجه ساخته است؛ در برخی از کشورهای اسلامی هم در اصل قوانینی برای وقف وجود ندارد

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

دخالت دولت در امور و اموال موقوفه، آثار و نتایج منفی چندی به همراه داشته است که این امر به سبب مدیریت دولتی است که ناکارآمدی آن در مدیریت شرکت‌های بخش عمومی ثابت شده است. با این حال، همچنان پروژه‌های وقفی را که ده‌ها میلیارد جنیه مصری تخمین زده می‌شود در دست دارد . [۸۷]
گفتار سوم : عدم توجه به اهمیت وقف
همچنانکه گفته شد، وقف در باورهای دینی و مذهبی ما به عنوان یکی از بزرگترین باقیات صالحات و یکی از بهترین خیرات مطرح است که تأثیرگذاری فراوانی در رشد اعتقادی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و آموزشی جامعه دارد. در این میان «عالمان و اندیشمندان دینی» به عنوان زبان گویا و مبلغان معارف دینی و مذهبی، نقش و وظیفه حساس و سنگینی را در نمایاندن جایگاه این عمل نیکو و پسندیده دارند.
مهم‏ترین گام براى ایجاد نگرش مثبت نسبت به مسائل و واقعیت ها در جامعه، ارائه اطلاعات صحیح و شفاف است. کسانی که عهده‏دار انتقال این اطلاعات هستند باید از صلاحیت‏هاى شناختى، عاطفى و عملکردى لازم برخوردار باشند تا سخنان، گفتار و نوشتار آنها در دلها نفوذ کرده و آنها را متحول و متأثر کند.
در این خصوص مبلغان و علما آن طورکه شایسته جایگاه و اهمیت وقف است به تبلیغ و ترویج فرهنگ وقف نپرداخته اند. همچنین همانطور که گفته شد، در رسانه‌های جمعی مختلف هم اعم از روزنامه، رادیو، تلویزیون و اینترنت در این باره بسیار محدود به ارائه مطالب و دیدگاه های اندیشمندان و صاحب نظران پرداخته اند.
واضح است که وقف در اصل برای حمایت از نهادهای آموزشی، بهداشتی یا اجتماعی به‌وجود آمد، ولی از آغاز قرن بیستم میلادی تا نیمه آن، همان هنگام که دولت‌ها دست روی اوقاف گذاشتند، رابطه میان وقف و این نهادها قطع شد. این در حالی است که واقفان و متولیان اصلی وقف به خاطر ارتباط مستقیمشان با مردم، بهتر می‌توانند بر موقوفات نظارت داشته، عائدات و درآمد آنها را در عرصه‌های مورد نیاز هزینه کنند .
البته از انصاف به دور است اگر نگوییم نشانه‌هایی ـ اگر چه کم‌فروغ ـ در برخی از کشورها به چشم می‌خورد که می‌کوشند علل تضعیف‌کننده ی وقف اسلامی را از بین ببرند و وقف و نقش مهم آن را دوباره احیا کنند .
گفتار چهارم : آسیب ها در مدیریت وقف
در شریعت و فقه به مدیریت وقف و اداره موقوفات اهتمام و توجه ویژه شده است؛ زیرا اداره وقف در کیفیت و در وضعیت وقف بسیار مؤثر است. مدیر کارآمد و لایق، موقوفه ی هر چند غیر کارآمد را به اوج کارآمدی می‌‌رساند. برعکس اگر مدیری نالایق و غیرصالح باشد، بهترین موقوفه را تبدیل به رقبه ی بی فایده و ناخوشایند می‌‌کند.
بنابراین، یکی از مهمترین راه هایی که به ترویج و گسترش فرهنگ وقف کمک می کند بهینه سازی مدیریت وقف و نحوه اداره موقوفات است، به بیان دیگر وقتی که مردم می بینند موقوفات به خوبی اداره می شوند و به حال خود رها نمی شوند قطعاً تشویق می شوند که به این موضوع مهم توجه نشان دهند، اما عکس این قضیه، اگر مشاهده شود که هر مکانی پس از وقف به حال خود رها شده و هیچگونه نظارتی هدفمند و قانونمند بر آن اعمال نمی شود و متولی خاصی ندارند، بدون شک این مسأله می تواند به دلسرد شدن مردم و رویگردانی آنها به مسئله وقف منجر شود. بنابراین، نوع مدیریت بر موقوفات و نحوه اداره آن از نگاه مردم بسیار حائز اهمیت است.
علاوه بر موارد فوق، چندین آسیب های دیگری نیز در عرصه وقف قابل ذکر است که برخی از آنها عبارتند از: عدم آشنایی با موازین قانونی و شرعی وقف، عدم رعایت حقوق وقف و انفاق و عدم پرداخت دیون دستگاه‌ها به موقوفات، وجود نهادهای موازی در اخذ خیرات و حسنات و عدم وجود نظارت بر عملکرد آنها، فروش موقوفات در زمان اصلاحات ارضی و ابطال بعضی از اسناد وقفی و… .
فصل سوم :
راهکارهای مربوط به آثار وقف
مبحث اول : توجه به مصالح عمومی
گفتار اول : مبارزه با عوامل رکود وقف
عواملی که در طول تاریخ موجب رکود و از رونق افتادن اوقاف شده اند، متعدد و متنوع اند که دسته ای از انها شاید قابل پیش گیری و پیش بینی نباشند. عواملی چون زلزله، سیل، جنگ و … که خرابی اوقاف و از بین رفتن اسناد و مدارک اموال موقوفه را به دنبال داشته اند، می توان از این دسته به شمار آورد.
اما عامل عمده دیگری وجود داشته که در این راستا سهم بسیار بزرگی را به خود اختصاص داده و آن عبارت است از موقوفه خواری. در گذشته دو گونه موقوفه خواری وجود داشته که هر یک به نوعی موجب رکود و سقوط اوقاف از آن منزلت و رونق بالای خود شده است:

    1. غصب و تصرف و تملک نابجا و غیر مشروع درآمد اوقاف و مصرف ان در جهات و مواردی که با جهات و موارد مصرف مورد نظر و توجه واقفان به هیچ وجه تلائم و سازگاری نداشته است.

بدون شک تصرفاتی این چنین و حیف و میلهای خودسرانه و خودخواهانه ای که در مورد اوقاف انجام شده، مایه دلسردی و فرار انسانهای نیک سیرت و خیراندیش از دست زدن به وقف اموال خود شده و می شود.
انسانهای خیری که مال خود را به عنوان صدقه جاریه حبس می کنند، طبیعی است که انتظار دارند درآمد این اموال در جهات و مواردی که خودشان با توجه به ضوابط و موازین شرعی در نظر گرفته اند، مصرف شود و اگر احساس کنند که درآمد اوقاف، حیف و میل می شود و به جیب کسانی سرازیر می شود که به هیچ وجه شایستگی آن را ندارند، قطعاً انگیزه ای برای وقف و تصدق در آنها به وجود نخواهد آمد.
از این رو دقت، وسواس و سختگیری متولیان وقف و دست اندرکاران امور اوقاف بلاد اسلامی در تحقق اغراض و انظار واقفان، می تواند به ایجاد انگیزه در انسانهای نیکوکار، برای وقف بخشی از اموال خود، کمک شایان توجهی بنماید.

    1. دومین و مهمترین گونه موقوفه خواری، غصب و تملک اصل و رقبه اوقاف است که در طول تاریخ وقف الی ماشاءالله و بوفور انجام می شده است.

از پادشاهان و حکام گرفته تا انسانهای ذی نفوذ و طبقات گوناگون جامعه در فرصتهای مختلف همچون گرگهای گرسنه به جان اوقاف افتادند، خوردند و خورانیدند و آثار بسیاری از املاک و رقبات وقفی را از روی زمین محو کردند. به چند نمونه توجه فرمایید:
الف – قوام الدین ابوبکر ملک زوزن که درحدود سال ۶۰۹ هـ به کرمان آمده بعد از همه خودکامیها، یک روز دستور داد همه وقف نامه ها را پیش او بردند، سپس گفت: به تحقیق معلوم شد که از دعای روحانیان و موقوفه خواران کاری پیش نمی رود و فرمان داد که مجموع وقف نامه ها را در آب شستند و آن گاه تمام رقبات آن موقوفات را در حوزه دیوان گرفت و جزء املاک خالصه کرد. [۸۸]
ب – نادرشاه افشار نیز برای تضعیف روحانیان شیعه، به بهانه این که موقوفه داران قدم مثبتی بر نمی دارند، قسمت اعظم زمینهای موقوفه را به ارزش یک میلیون تومان ضبط کرد و آنها را جزء خالصه درآورد … لذا از دوره نادرشاه به بعد بر اثر بی ثباتی اوضاع و بی توجهی زمامداران به امور شرعی، عرفی و اخلاقی کمتر کسی در مقام وقف اموال و دارایی خود بر می آمد … [۸۹]
ج – لمتون درباره اوقاف اصفهان می نویسد : « … اصفهان در سابق خاصه در دوره صفویه یکی از مراکز مهم موقوفه بوده است. گرچه غالب آنها از بین رفته یا غصب شده است. » [۹۰]
همچنین بستانی در دائره المعارف درباره قحطی که در اصفهان رخ داده از نویسنده ای خارجی نقل کرده است : « … بسیاری از موقوفات اصفهان معدوم و نامعلوم شد و متولیان مانند هزاران نفر اهل اصفهان جان دادند و اثر آن موقوفات ناپدید شد و بعدها به دست مالکین افتاد که به نام خود برای آن سند مالکیت صادر کردند و حتی در بعضی موارد با علم به وقفیت، آن را نادیده گرفتند. » [۹۱]
د – در زمان رضاشاه به دلیل ممنوع شدن روضه خوانی، بسیاری از اوقاف عامه، متعذرالمصرف گشت و نتوانستند آنها را به مصارف خاصی که مراد واقفان بود، برسانند. اداره بعضی از این اوقاف را وزارت فرهنگ به دست گرفت و بقیه را این و آن غصب کردند
در موارد متعدد دیگری نیز املاک موقوفه غصب شده است، مثلا بسیاری از این گونه املاک را کسانی (به بهانه های گوناگون) به نام خود ثبت کردند. می گویند مواردی از این قبیل در آذربایجان و سایر نقاط اتفاق افتاده است. [۹۲]
هـ - درباره اوقاف سیرجان و یزد نیز گذشت که به ادعای بعضی از علما اکثریت قریب به اتفاق املاک سیرجان وقف بوده و در یزد از چهارصد مدرسه و بقعه شریفه تنها یک مدرسه باقی مانده است (به جز مدارس جدیدی که بعدها تاسیس کرده اند)
در کارنامه منظوم اوقاف ، اثر تاج الدین نسائی (مربوط به نیمه دوم قرن هفتم هجری) به جنبه های منفی و کارهای ناروای متولیان و مسئولان امور اوقاف و دیوانیان خراسان اشاره شده است. وی درباره تغییر مدرسه به کاروانسرا و … میگوید :
کار اوقاف بس پریشان شد خواجه از مدرسه پشیمان شد
مدرسه کاروانسرا کردند طلب علم را رها کردند [۹۳]
در کتاب اندیشه ترقی آمده است: آنچه به تحقق پیوسته، املاک موقوفه اغلب جزو املاک مردم شده و در آن، بیع و شراء می شود، بلکه صداق زوجات می نمایند و … [۹۴]
خود ما نیز در حکومت پهلوی شاهد بودیم و می دیدیم و بسیار می شنیدیم که کسانی به بهانه های گوناگون و از راه های مختلف، املاک موقوفه را متصرف و متملک می شدند و برای آنها به نام خود سندهای ثبتی صادر می کردند و … تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
اینها گوشه هایی بودند و خرده هایی از خروار خروار بلا و مصبتی که بر اوقاف رفته است و این چنین اموال و املاک موقوفه را در زمان های گوناگون به نابودی و اضمحلال کشانده است.
آیا این همه، برای دلسرد کردن و بی رغبت نمودن انسانهای خیرخواه و مال اندیش نسبت به مساله و مقوله وقف کافی نیست؟ و آیا از این همه تعدی و تجاوز و غارت و یغما نسبت به املاک وقفی می توان جز رکود و بی رونقی و بی رغبتی افراد به وقف و تصدق، انتظار دیگری داشت؟
برای از بین بردن و خنثی کردن آثار شوم این همه ظلم و تجاوزگری و ایجاد رغبت وشوق مجدد در انسانهای نیکوکار، یکی از راه ها ایجاد این اطمینان است که دیگر چنین نخواهد شد و نهایت دقت و وسواس در نگهداری و صیانت املاک موقوفه به کار خواهد رفت.
لازم است دست اندرکاران و متولیان امور اوقاف، ضمن نظارت و دقت کامل برای نگهداری از رقبات موجود اوقاف، در جهت بازگرداندن املاک به یغما رفته و به تملک درآمده، تا آن جا که امکان دارد، از هیچ تلاشی دریغ نورزند، کاری که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شروع شد، و در مواردی شاهد بوده ایم که کسانی در این مسیر تلاش خود را به حد جهاد رسانیده اند و آثار و برکات آن نیز روز به روز آشکارتر می شود. البته زدودن آن همه خاطرات تلخ و وحشتناک از اذهان و خاطره ها، تلاش پی گیر و فعالیت مستمر و درازمدت را می طلبد.
تردیدی نیست که وقتی مردم دوباره ببینند اوقاف، مسیر صحیح خود را می پیماید به اغراض و دیدگاه های واقفان جدا توجه می شود و از اصل و رقبه موقوفات نیز به طور کامل و جدی محافظت می شود، به این سمت و سو گرایش پیدا خواهند کرد و به خواست خداوند در آینده ای نه چندان دور دوباره شاهد رونق و شادابی چهره این سنت دیرپای نبوی (ص) و این سرمایه عظیم و جاوید خواهیم بود.
گفتار دوم : تبلیغات صحیح و مستمر
یکی دیگر از عوامل گسترش و احیای فرهنگ وقف در جامعه، آشنا کردن مردم به اهمیت این مساله از نظر شرع و دین، اجر و پاداش معنوی آن و آثار و برکات معنوی، اقتصادی و اجتماعی آن است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:20:00 ق.ظ ]




۱ - ﺣﻖ ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ ﺟﻨﺴﻲ
۲ - ﻓﺸﺎرﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی
۳ - اﻧﺘﻘﺎل ﺑﻴﻦ ﻧﺴﻠﻲ ﺗﻌﺎرﺿﺎت
۴- ﻛﻨﺘﺮل اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ (کالینز و کولترنس[۵۸]، ۱۹۹۱).
ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻛﺎﻟﻴﻨﺰ ازدواج اﻣﺮی اﺳﺖ ﻛﻪ ﻃﻲ ﻳﻚ ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ و ﻣﺬاﻛﺮه ﺣﺘﻲ در ﺳﻄﺢ ﻧﻤﺎدی و اﺣﺴﺎﺳﻲ ﺑﻪوﺟﻮد ﻣﻲآﻳﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ وی ﺗﻤﺎم ﺧﺎﻧﻮادهﻫﺎ در ﺷﺮاﻳﻄﻲ دﭼﺎر ﺗﻌﺎرض ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ. اﻳﻦ ﺗﻌﺎرﺿﺎت ﮔﺎﻫﻲ اوﻗﺎت ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺷﻮد. از دﻳﺪﮔﺎه ﻛﺎﻟﻴﻨﺰ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺗﻀﺎد در ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪوﻳﮋه ﻣﻴﺎن زن و ﻣﺮد واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻗﺪرت آن‌ها و ﻧﻴﺰ اﺳﺘﺮس‌هایی اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻃﻮل زﻧﺪﮔﻲ آن‌ها ﺑﻪوﺟﻮد ﻣﻲآﻳﺪ (کالینز، ۲۰۰۴).
عوامل ایجاد تعارضات زناشویی
کسب قدرت: چگونگی تقسیم قدرت بین زن و شوهر در خانواده با کمّ و کیف خوشبختی زوج‌ها رابطه دارد (صبوری، ۱۳۷۵). در نظام خانواده ریشه تعارضات در اکثر موارد در تلاش زن و شوهر برای کسب قدرت نهفته است که در هر خانواده به شکل خاصی بروز می‏کند. ساختار قدرت در خانواده به این معنی است که چه کسی تصمیم‏گیرنده است زن یا شوهر، هر کدام که نتواند بر دیگری مسلط شوند نشانه‏هایی از خود بروز می‏دهند که گاهی می‏تواند مرضی باشد (براتی، ۱۳۷۵).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نوع مشارکت و سلسله مراتب: نوع مشارکت و رهبری اعضای خانواده در انتخاب و تصمیم گیری و رضایت از زندگی زناشویی تأثیر دارد و در صورت پافشاری هر یک از زوج‌ها در اعمال قدرت و حاکمیت خود تا حدی موجب به خطر افتادن خوشبختی در خانواده می‏شود (باغبان و مرادی، ۱۳۸۲). الگوی مشارکتی اعضای خانواده بر رضایت زوج‌ها مؤثر است، گر چه تصمیم‏ها یک‌جانبه، سریع و آسان صورت می‏پذیرد، اما چون اتکایی بر آرای فرد در مقابل آرزوهای مشورت نشده طرف مقابل (همسر)قرار می‏گیرد، بنابراین موجب کاهش ارتباط با همسر می‏شود و این امر باعث احساس بیگانگی هر یک از آن‌ها می‏گردد (جلیلیان، ۱۳۷۵).
هر خانواده‏ای باید به مسأله‏سازماندهی در یک سلسله مراتب بپردازد و اینکه چه کسی در پایگاه اولیه قدرت و چه کسی در پایگاه ثانویه است، باید مشخص شود و هرگاه وضع پایگاه‌ها در سلسله مراتب به هم بخورد، کشمکش بروز می‏کند که شاهد عینی آن تنازع قدرت است (هی‏لی[۵۹]، ۱۳۷۷). در مورد ساختار خانواده سه ویژگی مطرح است؛ غنا یا فقر کارکرد خانواده، انعطاف پذیری یا غیر انعطاف پذیری خانواده و وحدت یا عدم وحدت (بارکر، ۱۹۹۰).
خانواده‌ها و خویشاوندان زوجین: یکی از مهم‌ترین عواملی که اثر قاطعی در بروز مشکلات زناشویی و طلاق دارد مربوط به خویشاوندان زن و شوهر یا خانواده اصلی آن‌هاست. دخالت یا اعمال نفوذ خانواده‏های اصلی که غالباً به صورت پنهانی در پوشش‌های زیبا ارائه می‏شود می‏تواند یکی از زیر بناهای جدی تعارضات زناشوی از شروع تا پایان هر ازدواجی باشد. بر اساس دید سیستمی امروز خانواده می‏تواند موجب بروز انواع بیماری‌های روانی و نیز عامل اصلی بروز اختلال در زندگی زناشویی فرزندان خود شود. دیدگاه خانواده درمانی ساختی، راهبردهای تحولات ناشی از مراحل تکامل خانواده مانند تولد فرزندان و لزوم تطابق خانواده با آن را جزء علل اختلافات زناشویی می‏داند (باغبان و مرادی، ۱۳۸۲).
تعارضات باعث می‌شود رابطه هر یک از زن و شوهر با خویشاوندان خود افزایش یابد و بتدریج جایگزین رابطه با همسر شود. وابستگی شدید زن و شوهر به خویشاوندان و دوستان یکی از عوامل مهمی است که می‌تواند موجب کاهش رضایت زناشویی شده و در نتیجه موجب جدایی زن و شوهر گردد (فینچام[۶۰]، بیچ[۶۱] و داویلا[۶۲]، ۲۰۰۷).
درصد زیادی از عوامل طلاق در حیطه عوامل ساختاری خانواده قرار دارد، طبق تحقیقات انجام شده ۲۰/۳۲ درصد از عوامل، مربوط به مداخله دیگران و نیز امنیت در خانواده است. به منظور پیش‌گیری از پیامدهای ناشی از ناسازگاری‌های زناشویی و طلاق، همیشه متفکرین به دنبال راه‌هایی بوده‏اند که با این مسائل به نحوی مقابله نمایند (صدق‏پور، ۱۳۷۳).
پیامدهای تعارضات
ﺗﻌﺎرﺿﺎت ﺑﻪوﺟﻮد آﻣﺪه در ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﺴﺎﺋﻞ و ﻣﺸﻜﻼﺗﻲ را در ﺳﻄﻮح ﻓﺮدی، ﻧﻬﺎدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻪوﺟﻮد ﻣﻲآورد. در ﺳﻄﺢ ﻓﺮدی اﻋﻀﺎی ﺧﺎﻧﻮاده‌ای ﻛﻪ در ﺗﻌﺎرض ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ، ﺗﻌﺎدل رواﻧﻲ ﺧﻮد را از دﺳﺖ ﻣﻲدﻫﻨﺪ و ﭼﻪ ﺑﺴﺎ رﻓﺘﺎرﻫﺎﻳﻲ ﻣﺜﻞ ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی و اﻓﺴﺮدﮔﻲ در آن‌ها دﻳﺪه ﺷﻮد. اﮔﺮ ﭼﻪ اﻓﺮاد ازدواج ﻛﺮده ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺘﻮﺳﻂ از ﺳﻼﻣﺘﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻓﺮاد ﻣﺠﺮد ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ، وﻟﻲ ﺗﻌﺎرﺿﺎت، ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺳﻼﻣﺖ اﻓﺮاد را ﺑﻪ ﺧﻄﺮ اﻧﺪاﺧﺘﻪ، ﺑﻴﻤﺎرﻳﻬﺎی ﺟﺴﻤﻲ و روﺣﻲ ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ را ﺑﻪ دﻧﺒﺎل داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. در ﻣﻴﺎن ۳۰ درﺻﺪ از زوج‌های ازدواجﻛﺮده در اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ روی ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ در ۱۰درﺻﺪ آن‌ها ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺻﺪﻣﺎت ﺟﺴﻤﻲ ﺷﺪﻳﺪ ﻣﻲﺷﻮد (فینچام[۶۳]، ۲۰۰۳).
در ﺳﻄﺢ ﻧﻬﺎد ﺧﺎﻧﻮاده ﻋﻮاﻗﺐ ﺗﻌﺎرض ﺑﻪوﺟﻮد آﻣﺪه ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﮔﺮﻳﺒﺎن‌گیر ﻫﻤﺔ اﻋﻀﺎی آن ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﻲﺷﻮد، ﺑﻠﻜﻪ ﺧﻮﻳﺸﺎن، ﺑﺴﺘﮕﺎن، ﻧﺰدﻳﻜﺎن و آﺷﻨﺎﻳﺎن آن‌ها را ﻫﻢ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻗﺮار دﻫﺪ. اﻳﻦ ﺗﻌﺎرﺿﺎت ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺿﻌﻴﻒ ﺷﺪن رواﺑﻂ زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ، ﺿﻌﻴﻒ ﺷﺪن ﺳﺎزﮔﺎری ﻛﻮدﻛﺎن، اﺣﺘﻤﺎل اﻓﺰاﻳﺶ ﺗﻌﺎرض ﺑﻴﻦ واﻟﺪﻳﻦ و ﻓﺮزﻧﺪان و ﻧﻴﺰ ﺑﻴﻦ ﺧﻮﻳﺸﺎوﻧﺪان ﺷﻮد (منصوریان و فخرایی، ۱۳۸۷).
در ﺳﻄﺢ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ آﺛﺎر و ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎی ﺗﻌﺎرﺿﺎت اﮔﺮ ﺷﺪت داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺑﺤﺮانﺳﺎز ﻫﺴﺘﻨﺪ. در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ ﺑﺮﺧﻲ از ﻣﺴﺎﺋﻠﻲ ﻛﻪ در ﻳﻚ دﻫﺔ اﺧﻴﺮ اﻓﺰاﻳﺶ ﭘﻴﺪا ﻛﺮده اﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ازدﻳﺎد دﺧﺘﺮان ﻓﺮاری، اﻓﺰاﻳﺶ زﻧﺎن ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ، اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻴﺰان ﻃﻼق، اﻋﻤﺎل ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ زﻧﺎن و ﻧﻈﺎﻳﺮ آن ﺣﺎﻛﻲ از اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻴﺰان ﺗﻌﺎرﺿﺎت ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ اﺳﺖ (منصوریان و فخرایی، ۱۳۸۷).
۲-۲-۳- الگوهای ارتباطی
ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﻧﻈﺮ اﻏﻠﺐ اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪان و صاحب‌نظران ﻋﺮﺻﺔ ازدواج، اﻳﻦ ﭘﺪﻳﺪه ﺑﻪ ﻋﻨﻮان رﺳﻤﻲ ﻣﻬﻢ در اﻏﻠﺐ ﺟﻮاﻣﻊ (ﻣﺪاﺗﻴﻞ[۶۴] و ﺑﻨﺸﻒ[۶۵]، ۲۰۰۸) ﻣﺴﺘﻠﺰم ﺑﺮﻗﺮاری ارﺗﺒﺎط ﻣﺆﺛﺮ و ﻛﺎرآﻣﺪ اﺳﺖ (ﻛﺎراﻫﺎن[۶۶]، ۲۰۰۷). در ﺣﻤﺎﻳﺖ از اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﺑﺴﻴﺎری از ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎ ﻧﺸﺎن داده اﻧﺪ ارﺗﺒﺎط زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ ﻛﺎرآﻣﺪ ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ ﻛﻨﻨﺪه ﻗﻮیِ ﻛﻴﻔﻴﺖ زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ (ﻟﺪﺑﺘﺮ[۶۷]، ۲۰۰۹) و در ﻣﻘﺎﺑﻞ ارﺗﺒﺎط زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ ﻧﺎﻛﺎرآﻣﺪ ﺳﺮﭼﺸمه عمده‌ی ﻧﺎرﺿﺎﻳﺘﻲ اﺳﺖ (ﮔﻼﺳﺮ[۶۸]، ۱۳۸۵). بر همین پایه می‌توان گفت مشکلات ارتباطی شایع ترین و مخرب ترین مشکلات در ازدواج‌های شکست خورده است (ﻳﺎﻟﺴﻴﻦ[۶۹] و ﻛﺎراﻫﺎن[۷۰]، ۲۰۰۹).
ﭼﺮا ﻛﻪ اﻟﮕﻮﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﻧﺎﻛﺎرآﻣﺪ، ﻣﻮﺟﺐ ﻣﻲﺷﻮد ﻣﺴﺎﺋﻞِ ﻣﻬﻢ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮک، ﺣﻞ ﻧﺸﺪه ﺑﺎﻗﻲ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ و ﻣﻨﺒﻊ ﺗﻌﺎرض ﺗﻜﺮاری در ﺑﻴﻦ زوجﻫﺎ ﺷﻮﻧﺪ (زاﻧﮓ[۷۱]، ۲۰۰۷). در ﺣﻮزه روانﺷﻨﺎﺳﻲ و ﻣﺸﺎوره ازدواج ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ زوجﻫﺎ ﺑﺮای ﺑﻬﺒﻮد رواﺑﻂ و اﻟﮕﻮﻫﺎی ارتباط‌شان ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ ﻛﻤﻚ ﻣﺘﺨﺼﺼﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ (ﺑﻮﻟﺘﻮن[۷۲]، ۱۳۸۶). از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ ارتباط زناشویی گسترده‌ترین مورد در برنامه‌های مداخله‌ای است که تا به حال اجرا شده است (ﺑﻼﻧﭽﺎرد[۷۳]، ۲۰۰۸).
ارﺗﺒﺎط زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ ﻋﺒﺎرﺗﺴﺖ از ﻓﺮاﻳﻨﺪی ﻛﻪ در ﻃﻲ آن زن و ﺷﻮﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻛﻼﻣﻲ در ﻗﺎﻟﺐ ﮔﻔﺘﺎر و ﭼﻪ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻏﻴﺮﻛﻼﻣﻲ در ﻗﺎﻟﺐ ﮔﻮش دادن، ﻣﻜﺚ، ﺣﺎﻟﺖ ﭼﻬﺮه و ژﺳﺖ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺗﺒﺎدل اﺣﺴﺎﺳﺎت و اﻓﻜﺎر ﻣﻲ ﭘﺮدازﻧﺪ (فاتحی زاده و احمدی، ۱۳۸۴).
ﻳﻜﻲ از راهﻫﺎی ﻧﮕﺮﻳﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺧﺎﻧﻮاده ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻟﮕﻮی ارﺗﺒﺎﻃﻲ زوﺟﻴﻦ، ﻳﻌﻨﻲ ﻛﺎﻧﺎلﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ از ﻃﺮﻳﻖ آن‌ها زن و ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻣﻲ ﭘﺮدازﻧﺪ. ﺑﻪ آن دﺳﺘﻪ از ﻛﺎﻧﺎلﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ وﻓﻮر در ﻳﻚ ﺧﺎﻧﻮاده اﺗﻔﺎق ﻣﻲ اﻓﺘﺪ، اﻟﮕﻮﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮد و ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ اﻳﻦ اﻟﮕﻮﻫﺎ ﺷﺒﻜﻪ ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﺧﺎﻧﻮاده را ﺷﻜﻞ ﻣﻲ دﻫﻨﺪ (فاتحی زاده و احمدی، ۱۳۸۴).
الگوهای ارتباطی
ﻃﺒﻘﻪﺑﻨﺪی اول ﺗﻮﺳﻂ ﮔﺎﺗﻤﻦ[۷۴] (۱۹۹۳) و ﻓﻴﺘﺰ ﭘﺎﺗﺮﻳﻚ[۷۵] (۱۹۸۸) اﻧﺠﺎم ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. آن‌ها ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از اﺑﺰار ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ و ﻣﺸﺎﻫﺪه ﺑﻪ وﺟﻮد دو ﻧﻮع اﻟﮕﻮی ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﻛﻠﻲ در ازدواج ﭘﻲ ﺑﺮدﻧﺪ: زوﺟﻴﺖ ﺑﺎﺛﺒﺎت، زوﺟﻴﺖ ﺑﻲﺛﺒﺎت. زوﺟﻴﺖ ﺑﺎﺛﺒﺎت ﺷﺎﻣﻞ زوجﻫﺎی ﺳﻨﺘﻲ، زوجﻫﺎی دوﺟﻨﺴﻴﺘﻲ و زوجﻫﺎی اﺟﺘﻨﺎﺑﻲ (دوری ﮔﺰﻳﻦ) ﻣﻲ ﺷﻮد. زوﺟﻴﺖ ﺑﻲ ﺛﺒﺎت ﻧﻴﺰ ﺷﺎﻣﻞ زوجﻫﺎی ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر و زوج ﻫﺎی آزاد و ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻣﻲﺷﻮد (گاتمن، ۱۹۹۳؛ فیتزپاتریک، ۱۹۸۸).
اﻟﺴﻮن[۷۶] و ﻓﺎورز[۷۷] (۱۹۹۲) ﻧﻴﺰ در ﮔﻮﻧﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﻣﻌﺮوف ﺧﻮد، زوﺟﻴﻦ را ﺑﻪ ﭼﻬﺎر دﺳﺘﻪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮده اﻧﺪ (فاتحی زاده و احمدی، ۱۳۸۴):

    • زوﺟﻴﻦ ﺳﺮزﻧﺪه: از رضایتمندی زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ ﺳﻄﺢ ﺑﺎﻻﻳﻲ ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ، آن‌ها ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﺑﻴﺎن اﺣﺴﺎﺳﺎت و ﻗﺪرت ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻞ را ﺑﺎ ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ دارﻧﺪ، آن‌ها از روابط‌شان ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ و از اﻳﻦ ﻛﻪ اوﻗﺎت ﻓﺮاﻏﺖ را ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﮕﺬراﻧﻨﺪ، ﺧﻮﺷﺤﺎل ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ اﺧﻼﻗﻲ و ﻣﺬﻫﺒﻲ در ازدواج اﻫﻤﻴﺖ ﻣﻲ دﻫﻨﺪ، ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺎﻟﻲ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺗﻮاﻓﻖ دارﻧﺪ و در ﻧﻘﺶﻫﺎی ﻣﺮداﻧﻪ و زﻧﺎﻧﻪ ﺗﺴﺎوی ﻃﻠﺐ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
    • زوﺟﻴﻦ ﺳﺎزﮔﺎر: رضایتمندی زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ در آن‌ها در ﺳﻄﺢ ﻣﺘﻮﺳﻂ اﺳﺖ و از ﺷﺨﺼﻴﺖ و ﻋﺎدات ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻧﺴﺒﺘﺎً راﺿﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ، اﺣﺴﺎس ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﻫﻤﺴﺮﺷﺎن درک ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ. در اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺷﺮﻳﻜﻨﺪ، ﻗﺎدر ﺑﻪ ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻼت ﺑﺎ ﻛﻤﻚ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﮔﺎه دﻳﺪﮔﺎهﺷﺎن ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ازدواج ﻗﺪری ﻏﻴﺮ واﻗﻌﻲ اﺳﺖ. ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ در ﻣﻮرد ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻓﺮزﻧﺪان و ارﺗﺒﺎﻃﺸﺎن ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ اﺗﻔﺎق ﻧﻈﺮ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ و ﻣﺬﻫﺐ ﺑﺨﺶ ﻣﻬﻤﻲ از ارﺗﺒﺎﻃ‌ﺸﺎن ﻧﻴﺴﺖ.
    • زوﺟﻴﻦ ﺳﻨﺘﻲ: ﻧﺎرﺿﺎﻳﺘﻲ ﻣﺘﻮﺳﻄﻲ درﺣﻮزه ﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ دارﻧﺪ، از ﻋﺎدات ﺷﺨﺼﻲ ﻫﻤﺴﺮﺷﺎن ﻧﺎراﺿﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ. در ﺑﻴﺎن اﺣﺴﺎﺳﺎت و ﻣﻮاﺟﻬﻪ ﺑﺎ ﺗﻌﺎرض راﺣﺖ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. آن‌ها ﻣﺘﻤﺎﻳﻞاﻧﺪ ﻧﻈﺮﺷﺎن ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ازدواج واﻗﻌﻲ ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﻪ ﻣﺬﻫﺐ در ازدواﺟﺸﺎن اﻫﻤﻴﺖ ﻣﻲ دﻫﻨﺪ.
    • زوﺟﻴﻦ ﻣﺘﻌﺎرض: از ﻋﺎدات و ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻫﻤﺴﺮﺷﺎن ﻧﺎراﺿﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻣﺸﻜﻞ ارﺗﺒﺎﻃﻲ دارﻧﺪ و ﻣﺸﻜﻼﺗﻲ را در ﺣﻮزه ﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ، ﻧﺤﻮه ﮔﺬراﻧﺪن اوﻗﺎت ﻓﺮاﻏﺖ، رواﺑﻂ ﺟﻨﺴﻲ، اﺧﺘﻼف ﺑﺎ دوﺳﺘﺎن ﻫﻤﺴﺮ و ﺧﺎﻧﻮاده او و ﻏﻴﺮه دارﻧﺪ (فاتحی زاده و احمدی، ۱۳۸۴).

کریستنسن و سالاوی[۷۸] (۱۹۹۱)، الگوهای ارتباطی بین زوجین را به سه دسته تقسیم کرده اند: ۱- الگوی سازنده‌ی متقابل: مهم‌ترین ویژگی‌اش این است که الگوی ارتباطی زوجین از نوع برنده - برنده می باشد. در این الگو زوجین به راحتی در مورد مسایل و تعارضات خود گفت و گو می کنند و به دنبال راه حل آن بر می آیند و از واکنش‌های غیر منطقی، پرخاش گری و. . . خودداری می کنند. ۲- الگوی توقع / کناره گیری: این الگو شامل دو قسمت: الف) توقع مرد / کناره گیری زن، ب) توقع زن / کناره گیری مرد است. در این الگو یکی از زوجین سعی می کند در ارتباط درگیر شود در صورتی که دیگری کناره می گیرد. این الگو به شکل یک چرخه بوده که با افزایش یکی، دیگری افزایش یافته و تشدید این الگو منجر به مشکلات دایم زناشویی می شود. در این الگو، زوج متوقع فردی وابسته و زوج کناره گیر، ترس از وابسته شدن دارد. ۳- الگوی اجتناب متقابل: دراین الگو تعارض بین زوجین شدید بوده به گونه ای که بحث و جدل به یک الگوی دایمی و مخرب تبدیل شده است و زوجین از برقراری ارتباط با یکدیگر خودداری می کنند؛ زندگی آن‌ها به شکل موازی با یکدیگر بوده و ارتباطشان در کمترین حد ممکن است یا اصلاً وجود ندارد. این الگو از راه رفتارهایی مانند: تغییر موضوع، شوخی کردن، سعی در آرامش بخشیدن، اختلاف ایجاد نکردن، نشان دادن عدم تمایل در درگیرشدن در بحث مورد اختلاف و سکوت کردن در مقابل همسر نمایان می شود (هنرپروران و همکاران، ۱۳۹۰).
ﺑﺮرﺳﻲ دﻳﮕﺮ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﺗﻮﺳﻂ اﺳﺘﻮارت[۷۹] (۱۹۶۹) اﻧﺠﺎم ﮔﺮﻓﺖ. او در زﻣﺮه اوﻟﻴﻦ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﺗﺒﺎدﻻت ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر در ﺗﻌﺎرض زوﺟﻴﻦ ﭘﺮداﺧﺖ. ﺑﻪ اﻋﺘﻘﺎد او ﺑﺮﺧﻲ از اﻟﮕﻮﻫﺎی ﺧﺎص ﺗﺒﺎدﻟﻲ ﻣﺸﻜﻞﺳﺎز ﺑﻴﻦ زوﺟﻴﻦ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از: ﺗﺒﺎدﻻت اﺟﺒﺎری، ﻛﻨﺎرهﮔﻴﺮی، ﺗﺒﺎدﻻت ﺗﻼﻓﻲﺟﻮﻳﺎﻧﻪ، ﺷﻜﺎﻳﺖ دوﺟﺎﻧﺒﻪ و ﺳﻨﺪرم ﺧﻮدﻣﺤﻮری در ﺑﺤﺚ و ﮔﻔﺘﮕﻮ (فاتحی زاده و احمدی، ۱۳۸۴).
ﺗﺒﺎدﻻت اﺟﺒﺎری: در اﻳﻦ ﺗﺒﺎدل، ﻫﻤﻮاره ﻳﻜﻲ از زوﺟﻴﻦ در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﺜﺒﺘﻲ ﻛﻪ ﻃﺮف ﻣﻘﺎﺑﻞ درﻳﺎﻓﺖ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﻨﻔﻲ ﻣﻲ ﮔﻴﺮد. ﻣﺜﻼً ﻣﺮد ﺑﺮای رﺳﻴﺪن ﺑﻪ ﻫﺪف ﺧﻮد و ﮔﺮﻓﺘﻦ اﻣﺘﻴﺎز، زن را ﻣﻮرد ﺣﻤﻠﻪ و اﻧﺘﻘﺎد ﻗﺮار ﻣﻲ دﻫﺪ و اﻳﻦﻛﺎر را ﺗﺎ آﻧﺠﺎ اداﻣﻪ ﻣﻲ دﻫﺪ ﻛﻪ زن ﺑﺤﺚ را رﻫﺎ ﻛﺮده و اﺟﺎزه ﭘﻴﺮوز ﺷﺪن را ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﺑﺪﻫﺪ. در اﻳﻦ ﺗﺒﺎدل، ﻣﺮد ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ آوردن ﻫﺪﻓﺶ ﭘﺎداش ﻣﻲ ﮔﻴﺮد (ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﺜﺒﺖ)، زن ﻧﻴﺰ ﺑﺎ اﻳﻦ واﻗﻌﻴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮد از اﻧﺘﻘﺎد و ﺳﻮء رﻓﺘﺎر ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ او دﺳﺖ ﺑﺮداﺷﺘﻪ، ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﻲ ﺷﻮد (ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﻨﻔﻲ). ﻟﻴﻜﻦ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﺜﺒﺖ و ﻣﻨﻔﻲ ﺗﻮﺳﻂ ﻫﺮ دو ﻃﺮف، اﺣﺘﻤﺎل ﺗﻜﺮار (ﻋﻮد) اﻳﻦ اﻟﮕﻮ را در آﻳﻨﺪه اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲ دﻫﺪ (فاتحی زاده و احمدی، ۱۳۸۴).
ﻛﻨﺎرهﮔﻴﺮی: در اﻳﻦ ﺗﺒﺎدل ﻓﻘﻂ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﻨﻔﻲ وﺟﻮد دارد. ﺑﻪ اﻳﻦ ﺻﻮرت ﻛﻪ وﻗﺘﻲ ﻣﻨﺎزﻋﻪ و درﮔﻴﺮی زوﺟﻴﻦ در ﻫﻨﮕﺎم ﺗﻌﺎرض ﺑﺴﻴﺎر آزاردﻫﻨﺪه ﻣﻲ ﺷﻮد، ﻳﻜﻲ ازآن‌ها ﻳﺎ ﻫﺮ دو از ﻣﻨﺎزﻋﻪ ﻛﻨﺎره ﮔﻴﺮی ﻣﻲ ﻛﻨﺪ، زﻳﺮا رﻫﺎﻳﻲ از درﮔﻴﺮی و ﻗﻄﻊ ﻣﻨﺎزﻋﻪ و ﺑﺤﺚ و ﺟﺪل (ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﻨﻔﻲ) ﺑﺴﻴﺎر ﭘﺎداش دﻫﻨﺪه اﺳﺖ. اﻳﻦ اﻟﮕﻮ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ در اﺛﺮ ﺗﺠﺎرب زن و ﺷﻮﻫﺮ در ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎی اﺻﻠﻴﺸﺎن ﺑﻪوﺟﻮد آﻳﺪ. از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ ﻳﻚ ﻓﺮد ﻛﻨﺎرهﮔﻴﺮ ﻫﻴﭻ اﻣﻴﺪی ﻧﺪارد ﻛﻪ ﺑﺤﺚ و ﺟﺪل ﺑﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪای ﻣﺜﻤﺮ ﺛﻤﺮ و ﭘﺎداش دﻫﻨﺪه ﻣﻨﺠﺮ ﺷﻮد. او ﻫﺮﮔﺰ ﻟﺬت ﺑﻴﺎن اﺣﺴﺎﺳﺎت ﺧﻮد ﺑﻪ دﻳﮕﺮان و ﺷﺎدی رﺳﻴﺪن ﺑﻪ راه ﺣﻠﻲ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ و ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﺑﺤﺚ و ﺣﻞ ﻣﺴﺌﻠﻪ را ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﻜﺮده اﺳﺖ (فاتحی زاده و احمدی، ۱۳۸۴).
نظریه‌های الگوهای ارتباطی
در سال ۱۹۵۶ بیستون[۸۰] عنوان کرد که خانواده‌های مختل دارای الگوهای ارتباطی مختل هستند. اولین مفهومی را که بیستون عنوان کرده مفهوم بن بست مضاعف است. موضوع این است که فرد اصلا نمی تواند پیروز میدان باشد. چنین ارتباطی باعث ناکامی روابط و انزوای فرد می شود. بعدها ستیر[۸۱] (۱۹۸۳) خانواده درمانی بر اساس رویکرد ارتباطی را توسعه داد. تمرکز بر تغییر الگوهای ارتباطی خانواده جایگزین درمان شخصیت آن‌ها بود. برن[۸۲] (۱۹۶۱) پایه گذار مکتب تحلیل مراوده ای درمان را بر مراوده‌ها و تبادلات رفتاری و عاطفی بین انسان‌ها متمرکز نموده است. بعدها گاتمن[۸۳] (۱۹۹۶) توجه خود را به الگوهای ارتباطی ازدواج‌های موفق و شکست خورده معطوف کرد (هنرپروران و همکاران، ۱۳۹۰).
نظریه سیستم‌های خانواده
نظریه سیستم‌های خانواده زمانی نظریه غالب در این حوزه بود و هنوز هم به عنوان یک راهنمای کلی برای زوج‌درمان گرها تاثیرگذار است. این نظریه بر الگوهای ارتباط، کنش و واکنش که محیط خانواده را ایجاد و تقویت می‌کنند، تاکید دارند. در یک زوج ناشاد، این سیستم در برابر تغییرات مقاومت می‌کند، زیرا به یک تعادل ناسازگارانه رسیده است، درست به همان صورتی که علایم شخصی ممکن است در برابر تغییرات مقاومت کنند، زیرا باعث می‌شوند تعادل عاطفی فرد حفظ شود. زوج ممکن است به طور ناآگاهانه قواعدی برای خودشان گذاشته باشند که درست عمل نمی‌کند. درمان گر به زوج کمک می‌کند که از وجود این قواعد و الگوها آشنا شوند تا به توانند آن‌ها را تغییر دهند. هنگامی که دو نفر به خوبی چه به صورت کلامی و چه غیرکلامی، ارتباط برقرار نمی کنند، هر یک از آن‌ها ممکن است فکر کند که طرف مقابلش اصول معینی را پذیرفته است، در حالی که این طور نیست. برای مثال شوهر فکر می‌کند همسرش پذیرفته است که او تا هر زمانی که فکر می‌کند ضروری است، می‌تواند سر کار بماند، اما زن فکر می‌کند که شوهرش بدون اظهار این مساله، پذیرفته است که در هنگام شام در خانه باشد. این وعده‌های اظهارنشده سوء ‌تفاهم‌انگیز که ناشی از مشکل ارتباطی طرفین است، ممکن است امور جنسی، وضعیت مالی خانواده یا تعداد فرزندان را در برگیرد. درمان گرانی که بر اساس نظریه سیستم‌های خانواده عمل می‌کنند، اغلب از مفهومی به نام پیوند دوسویه استفاده می‌کنند، موقعیتی که هنگامی ایجاد می‌شود که طرفین، پیام‌های متناقض به هم می‌فرستند، پیامی که آن را بیان می‌کنند و پیام متناقضی که از طریق ارتباط خاموش عاطفی اظهار می‌کنند. زوج اگر بخواهند تا رابطه خود را حفظ کنند، نباید این تناقض را بپذیرند یا به مقاصد پنهانی آن پاسخ دهند. درمان بر اساس نظریه سیستم‌های خانواده برای آشکار کردن و حل کردن مشکلاتی از این نوع طراحی شده‌ است (هنرپروران و همکاران، ۱۳۹۰).
ﻧﻈﺮﻳﺔ اﻧﺘﺨﺎب ﮔﻼﺳﺮ
روشﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﻲ ﺑﺮای آﻣﻮزش و ﺗﻐﻴﻴﺮ اﻟﮕﻮﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ و ﺟﻮد دارد ﻛﻪ ﻳﻜﻲ از آن‌ها، آﻣﻮزش روش ﺣﻞ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺑﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺮ ﻧﻴﺎزﻫﺎی ﺑﻨﻴﺎدﻳﻦِ ﻧﻈﺮﻳﺔ اﻧﺘﺨﺎب ﮔﻼﺳﺮ اﺳﺖ. در ﻧﻈﺮﻳﺔ اﻧﺘﺨﺎب ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﻧﻴﺎز اﺳﺎﺳﻲ اﻧﺴﺎن ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻣﻲﺷﻮد. اﻳﻦ ﻧﻴﺎزﻫﺎ دروﻧﻲ، ﺟﻬﺎن‌شمول، ﭘﻮﻳﺎ و هم‌خوان ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ (ﻟﻮﻳﺪ[۸۴]، ۲۰۰۵). که ﺷﺎﻣﻞ ﺑﻘﺎ، ﻋﺸﻖ، ﻗﺪرت، آزادی و ﺗﻔﺮﻳﺢ می‌شوند (ﮔﻼﺳﺮ، ۱۳۸۵).
ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﺑﻘﺎ ﺷﺎﻣﻞ ﻧﻴﺎز ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ اﻧﺴﺎن، زﻧﺪه ﻣﺎﻧﺪن و ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﺜﻞ و ﻧﻴﺎز ﺑﻪ اﻣﻨﻴﺖ اﺳﺖ (ﻓﺮی[۸۵] و وﻳﻠﻬﻴﺖ[۸۶]، ۲۰۰۵). اﻳﻦ ﻧﻴﺎز ﻋﻼوه ﺑﺮ ﺧﻮردن و ﻧﻴﺮو داﺷﺘﻦ، ﺷﺎﻣﻞ اﺣﺴﺎس اﻣﻨﻴﺖ، آﻣﺎدﮔﻲ ﺑﺮای ﺣﻮادث ﻏﻴﺮﻣﺘﺮﻗﺒﻪ، ﻣﺤﺎﻓﻈﻪﻛﺎری، ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﻓﺮدی، ارﺗﻘﺎی وﺿﻌﻴﺖ ﻓﺮدی، ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳﺰی ﺑﺮای آﻳﻨﺪه و سخت‌کوشی در اﻧﺠﺎم وﻇﺎﻳﻒ ﻣﺤﻮﻟﻪ ﻣﻲﺷﻮد (ﻫﺎﻓﺴﺘﺘﻠﺮ[۸۷]، ﻣﻴﻤﺰ[۸۸] و ﺗﺎﻣﭙﺴﻮن[۸۹]، ۲۰۰۴).
ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﺗﻔﺮﻳﺢ ﺷﺎﻣﻞ ﻟﺬت ﺑﺮدن، ﺷﺎدی ﻛﺮدن، ﺧﻨﺪﻳﺪن، ﺑﺎزی ﻛﺮدن و داﺷﺘﻦ اوﻗﺎت ﻓﺮاﻏﺖ ﻣﻲﺷﻮد (اروﻳﻦ[۹۰]، ۲۰۰۳). ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺷﺎﻣﻞ ﺻﻤﻴﻤﻴﺖ ﻓﺮدی، ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﻲ دﻳﮕﺮان، ﺗﻼش ﺑﺮای آﺷﻨﺎ ﺷﺪن ﺑﺎ دﻳﮕﺮان، رواﺑﻂ ﻧﺰدﻳﻚ ﺑﺎ دوﺳﺘﺎن، اﺣﺴﺎس راﺣﺘﻲ در ﻛﻨﺎر ﺧﺎﻧﻮاده و رواﺑﻂ ﻣﻨﺎﺳﺐ و رﺿﺎﻳﺖ ﺑﺨﺶ ﺑﺎ ﺧﻮد و دﻳﮕﺮان اﺳﺖ (ﻫﺎﻓﺴﺘﺘﻠﺮ و ﻫﻤﻜﺎران، ۲۰۰۴).
ﻧﻴﺎز ﺑﻪ آزادی ﺑﻪ ﻫﺪاﻳﺖ راه و روش زﻧﺪﮔﻲ، اﻧﺘﺨﺎب ﮔﺰﻳﻨﻪﻫﺎی دل‌خواه، آزادی ﺑﻴﺎن، ﻫﻤﻜﺎری ﺑﺎ ﻓﺮد دل‌خواه، اداﻣﻪ ﺑﻪ ﺷﻐﻞ ﻳﺎ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ دل‌خواه و آزاد و رﻫﺎ ﺑﻮدن از ﻧﺎراﺣﺘﻲﻫﺎی ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ ﻳﺎ رواﻧﻲ ﻧﻈﻴﺮ ﺗﺮس، ﻓﺸﺎر رواﻧﻲ، ﺑﻲﺣﺮﻣﺘﻲ و ﻳﻜﻨﻮاﺧﺘﻲ، اﻃﻼق ﻣﻲﮔﺮدد (اروﻳﻦ، ۲۰۰۳؛ ﻓﺮی و وﻳﻠﻬﻴﺖ، ۲۰۰۵).
و ﺑﺎﻻﺧﺮه ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﻗﺪرت، ﻣﻨﺰﻟﺖ، اﺣﺘﺮام، ﻣﻮرد ﻗﺪرداﻧﻲ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻦ از ﻃﺮف دﻳﮕﺮان، ﺑﻪ ﺣﺴﺎب آﻣﺪن، ﻧﻔﻮذ داﺷﺘﻦ، ﻟﺬت از رﻗﺎﺑﺖ، ﺗﺮس از آﺳﻴﺐﭘﺬﻳﺮی، ﺗﻼش ﻛﺮدن و ﻣﻄﺮح ﺑﻮدن ﺑﻪدﻟﻴﻞ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ را ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻲﮔﺮدد (ﻫﺎﻓﺴﺘﺘﻠﺮ و ﻫﻤﻜﺎران، ۲۰۰۴).
ﻳﺎدﮔﻴﺮی اﻳﻦ ﭘﻨﺞ ﻧﻴﺎز ﺑﺪون ﻧﺎﻛﺎم ﻛﺮدن دﻳﮕﺮان ﺑﺎﻋﺚ اﻳﺠﺎد ﺷﺎدی در ﻓﺮد ﻣﻲﮔﺮدد. در واﻗﻊ ﺗﺄﻣﻴﻦ اﻳﻦ ﻧﻴﺎزﻫﺎ ﻣﺤﺮک رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻛﺎرآﻣﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻣﻲﺗﻮان آن‌ها را ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﺴﺘﻤﺮ در رواﺑﻂ زوجﻫﺎ ﺑﻪ ﻛﺎر ﮔﺮﻓﺖ (ﻓﺮی و وﻳﻠﻬﻴﺖ، ۲۰۰۵). این نیازها در افراد به لحاظ شدت و قوت متفاوتند و ﻟﺤﺎظ و ا ﻳﻦ ﺗﻔﺎوتﻫﺎ ﺑﻪ ﺑﺮوز اﺷﻜﺎﻻﺗﻲ در روابط منجر می‌شود. از طرف دیگر این ناهم‌خوانی در ﻧﻴﺎزﻫﺎ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﺸﻜﻞ ﺟﻠﻮهﮔﺮ ﻣﻲﺷﻮد و زوجﻫﺎ را ﻣﺠﺒﻮر ﻣﻲﺳﺎزد ﺗﺎ راهﺣﻠﻲ ﺑﺮای اﻳﻦ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺑﻴﺎﺑﻨﺪ، وﻟﻲ اﻏﻠﺐ اوﻗﺎت زوجﻫﺎ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺑﻲﺗﻮﺟﻪ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ و از ﻋﺎدات ﻣﺨﺮﺑﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﺮزﻧﺶ، ﮔﻼﻳﻪ، ﺷﻜﺎﻳﺖ، ﺗﻬﺪﻳﺪ و ﺗﻨﺒﻴﻪ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ (ﻣﺎرﻛﻤﻦ[۹۱]، رﻫﻮدز[۹۲]، اﺳﻜﺎت[۹۳]، رﻳﮕﺎن[۹۴] و وﻳﺘﻮن[۹۵]، ۲۰۱۰).
در ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎی سال‌های اﺧﻴﺮ درک و ﺑﺮآورد اﻳﻦ ﭘﻨﺞ ﻧﻴﺎز اﺳﺎﺳﻲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان راﻫﻲ ﺑﺮای ﺑﻬﺒﻮد ﻛﻴﻔﻴﺖ زﻧﺪﮔﻲ و رﻓﺘﺎر زوجﻫﺎ ﻣﻮرد ﺗﺄﻳﻴﺪ و ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ (ﻫﺎروی[۹۶] و رﺗﺮ[۹۷]، ۲۰۰۲؛ ﻓﺮی و وﻳﻠﻬﻴﺖ، ۲۰۰۵). ﺑﻪ اﻋﺘﻘﺎد ﮔﻼﺳﺮ (۲۰۰۰)، ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻣﻮﻓﻖ ﺑﻮدن ِاﻛﺜﺮ زوجﻫﺎ ﺗﻔﺎوت در ﺷﺪت ﻧﻴﺎزﻫﺎی ﺑﻨﻴﺎدﻳﻦ ِآن‌هاﺳﺖ. ﻫﺪف اﺻﻠﻲ ﻧﻈﺮﻳﻪی اﻧﺘﺨﺎب اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ زوجﻫﺎ آﻣﻮزش دﻫﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻧﻴﺎزﻫﺎی اساسی خود و همسرشان آگاهی یابند و تلاش کنند که انتخاب‌های مناسب تری داشته باشند (ﺑﺮاون[۹۸] و اﺳﺘﻮارت[۹۹]، ۲۰۰۵).
آﻣﻮزش ﺣﻞ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺑﻪ ﺷﻴﻮه ﻧﻴﺎزﻫﺎی ﺑﻨﻴﺎدﻳﻦِ ﻧﻈﺮﻳﺔ اﻧﺘﺨﺎب ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺳﺎﺧﺘﺎر روﺷﻦ و ﺑﺎ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﺑﺮ ﻣﺸﻜﻼت ﻛﻨﻮﻧﻲ ﻣﺮاﺟﻌﺎن، ﺗﺎﻛﻨﻮن در درﻣﺎنﻫﺎی ﻓﺮدی و ﮔﺮوﻫﻲ (ﮔﺮوه درﻣﺎﻧﻲ، زوج درﻣﺎﻧﻲ و ﺧﺎﻧﻮاده درﻣﺎﻧﻲ) ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ (ﻟﻮﻳﺪ، ۲۰۰۵). در اﻳﻦ ﻧﻮع درﻣﺎن ﻫﻢ ﺟﻨﺒﺔ رﻓﺘﺎری و ﻫﻢ ﺟﻨﺒﺔ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ وﺟﻮد دارد. ﻣﺆﻟﻔﺔ رﻓﺘﺎری ﺷﺎﻣﻞ ﻃﺮاﺣﻲ ﺗﻜﺎﻟﻴﻒ وﻳﮋه ﺑﺮای ﻛﻤﻚ ﺑﻪ ﻣﺮاﺟﻌﺎن ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻼﺗﺸﺎن و ﻣﺆﻟﻔﺔ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺷﺎﻣﻞ ﻧﺸﺎن دادن اﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮاﺟﻌﺎن در ﺣﺼﺎر ﻣﺸﻜﻼت‌شان ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﮔﺎمﻫﺎی ﻋﻤﻠﻲ و ﻣﺆﺛﺮی را ﺑﺮای ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻼت‌شان ﺑﺮدارﻧﺪ و ﺑﺮ ﻣﺸﻜﻼت ﻏﻠﺒﻪ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ (ﻧﺰو[۱۰۰]، ۲۰۰۴). ﺷﻮاﻫﺪ ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ روش ﺑﺮای ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻼت و ﺑﻬﺒﻮد رواﺑﻂ زوجﻫﺎ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﻮده اﺳﺖ (ﺟﻜﻮﺑﺴﻮن[۱۰۱]، ۱۹۷۷).
آﻣﻮزش ﺣﻞ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻧﻴﺎزﻫﺎی ﺑﻨﻴﺎدﻳﻦ ﻧﻈﺮﻳﺔ اﻧﺘﺨﺎب ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ زوجﻫﺎ ﻛﻤﻚ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺸﻜﻼت ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺷﻴﻮه ﻣﺆﺛﺮی ﺣﻞ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ و از زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮک ﻟﺬت ﺑﻴﺸﺘﺮی ﺑﺒﺮﻧﺪ. از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ درک ﻣﺸﺘﺮک اﻟﮕﻮﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﺑﻴﻦ زوجﻫﺎ در واﻗﻊ ﻫﻤﺎن روﺷﻦﺳﺎزی ﺗﻌﺎﻣﻼت زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ ﻣﺜﺒﺖ اﺳﺖ ﻛﻪ زوجﻫﺎ را در درﻳﺎﻓﺖ و رﺷﺪ ﻣﻬﺎرتﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﻳﺎری ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﻣﻬﺎرتﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ در واﻗﻊ رﻓﺘﺎرﻫﺎﻳﻲ را ﺷﺎﻣﻞ می‌شود که نگهدارنده ازدواج و پیوند زناشویی هستند (ﺳﺎﻧﻔﻮرد[۱۰۲]، ۲۰۱۰).
مدل خطی ارتباط
این مدل به این خاطر مفید است که ارتباطات را تسهیل می کند و به ما امکان می دهد که کل فرایند ارتباط را نظاره کنیم. مرد می گوید، زن می گوید، مرد پاسخ می دهد، زن پاسخ می دهد. در واقع، پیام‌هایی کلامی و غیر کلامی به طور هم زمان بین فرستنده و گیرنده رد و بدل می شوند. گاتمن (۱۹۹۴) چهارمقوله را برای الگوهای منفی ارتباطی بیان می کند و آن‌ها را چهار سوارکار مکاشفه می نامند (هنرپروران و همکاران، ۱۳۹۰):

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:20:00 ق.ظ ]




۲-۲-۶ مشتری گرایی:
تعریف های مختلفی از مشتری گرایی ارائه شده است که اصل بنیادین همه آنها قرار دادن مشتری در کانون توجه راهبردی سازمان هاست. مفهوم مشتری گرایی اولین بار در کارهای لویت[۴۲] (۱۹۶۰) توسعه داده شده است. اولویت مشتری گرایی را به صورت اهداف از پایین به بالای سازمانهای رقابتی که هدف نهایی آن دستیابی به رضایت مشتری است، تعریف کرد. در سال های بعدی (۱۹۹۴) بیان کرد که مشتری گرایی، مفهومی است که بازاریابی را به یک اسلحه رقابتی شایسته تبدیل کرده است و به این صورت موجب تغییر ارزش ها، باورها، مفروضات و تعهدات سازمان به سمت وسوی روابط دو جانبه بین مشتریان و سازمان شده است(فرهنگی و صفر زاده، ۱۳۸۷).
نارور و اسلاتر[۴۳] مشتری گرایی را “درک کافی از مشتری هدف در جهت توانایی ایجاد ارزش برتر و مستمر” تعریف نمودند. به بیان دیگر، آنها، مشتری گرایی را نوعی فرهنگ سازمانی می دانند که با کارآمدترین و مؤثرترین شکل رفتارهای لازم برای خلق ارزش برتر را برای خریداران ایجاد کند. دشپند و همکارانش مشتری گرایی را به صورت مجموعه ای از باورها که به علائق و نیازهای مشتری اولویت و ارجحیت میدهد و منافع مشتری را نسبت به سایر ذینفعان نظیر صاحبان سازمان، مدیران و کارکنان در صدر قرار می دهد، تعریف کردند. گاتیگنون و ژورب[۴۴] (۱۹۹۷) توانایی و خواسته ی سازمان جهت شناسایی، تحلیل، درک و پاسخگویی به نیازهای مشتریان را مشتری گرایی نامیدند. استرانگ و هریس[۴۵] (۲۰۰۴) مشتری گرایی را به عنوان جنبه رفتاری و فرهنگی بازارگرایی تعریف نمودند که به عنوان یک عنصر راهبردی عمل می کند. آنها معتقدند که از عوامل مهم تاثیر گذار بر مشتری گرایی فعالیتهای منابع انسانی و رابطه ایی هستند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آنها در مقاله­ خود با عنوان «محرکهای مشتری گرایی: تاکتیکهای رابطه ای، منابع انسانی و رویه ایی» بیان کردند که این فعالیتها می تواند تا حد زیادی فرهنگ و رویکرد مشتری گرایی کارکنان را نهادینه کند(فرهنگی و صفر زاده، ۱۳۸۷).کورونکا و همکارانش بین سه شکل از مشتریگرایی تمایز قائلند. دیدگاه اطلاعات محور، مشتری گرایی را موجود بودن اطلاعات مشتری و میزانی که اطلاعات درباره نیازهای مشتریان جمع آوری و تحلیل می شود، در نظر می گیرد. دیدگاه مبتنی بر فرهنگ و فلسفه فراتر از دیدگاه اول به مشتری گرایی می نگرد. مشتری گرایی در این دیدگاه مبتنی بر وجود عناصر خاص در فلسفه ی کلی سازمان همچون ارزش ها، هنجارها و عقاید است. بنابراین مشتری گرایی در این دیدگاه بخشی از فرهنگ شرکت است و نه فقط در باورها و عقاید سازمان مشخص می شود بلکه در رفتار کارکنان در ارتباط با مشتریان نیز آشکار می شود. شکل و دیدگاه سوم مشتری گرایی مبتنی بر خدمت و تعامل می باشد، که عمدتاً کیفیت خدمات ارائه شده را تعیین می کند. این دیدگاه نسبت به دو دیدگاه دیگر متفاوت است. در حالیکه دو دیدگاه اول مشتری گرایی را از دیدگاه و نقطه نظر سازمان بیان می کند، دیدگاه مبتنی بر خدمت و تعامل مشتری گرایی را از دیدگاه مشتریان بیان می کند(فرهنگی و صفر زاده، ۱۳۸۷).
۲-۳ پیشینه پژوهش:
۲-۳-۱ پیشینه داخلی:
- ایمانی پور و زیودار(۱۳۸۷) پژوهش با عنوان بررسی رابطه گرایش به کارآفرینی شرکتی و عملکرد (مطالعه موردی: نمایندگی های فروش شرکت سهامی بیمه ایران در شهر تهران) انجام دادند. نتایج تحلیل های آماری بر داده های گردآوری شده متشکل از کارکنان نمایندگی ها مشخص می کند که گرایش به کارآفرینی شرکتی دارای همبستگی مثبت و معناداری با عملکرد است.
- میرفخرالدینی و دیگران(۱۳۹۱) در پژوهش با عنوان بررسی رابطه کارآفرینی شرکتی و تعالی عملکرد سازمانی در شرکت پیشگامان کویر یزد به این نتیجه دست یافتند که متغیرهای نوآوری، خودنوسازی، اقدامات ریسک آمیز جدید، فرهنگ سازمانی، محیط سازمانی و مولفه های درون سازمانی بر عملکرد شرکت پیشگامان تاثیر مستقیم دارند.
- تقی زاده و دیگران(۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان ارزیابی تأثیر ابعاد ساختاری سازمان بر گرایش به کارآفرینی شرکتی (مطالعه موردی) به این نتایج دست یافتند که در جامعه مورد نظر شاخص های رسمی بودن، تمرکز و تخصصی بودن یر روی کارآفرینی شرکتی تأثیر مثبت و معنی داری دارد.
- قرجه و کاشی در سال(۱۳۸۹) در پژوهش با عنوان تأثیر کنترل های رفتاری بر عملکرد کارکنان واحد فروش در بین شرکت های غذایی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران به این نتایج دست یافتند که کنترل رفتاری بر عملکرد رفتاری، عملکرد نتیجه ای و اثربخشی کارکنان واحد فروش تأثیر مثبت داشته، و در
ضمن عملکرد رفتاری و نتیجه ای نیز بر اثربخشی کارکنان واحد فروش تأثیر مثبت دارد. همچنین به وسیله استفاده از فن تحلیل مسیر نوع و میزان این اثرات مشخص شد و با توجه به این نتایج پیشنهادات و راهکارهایی در جهت نوع و میزان کنترل کارکنان از سوی مدیران فروش، به منظور افزایش اثربخشی کارکنان ارائه شد.
- حسنی و دیگران(۱۳۹۲) در پژوهشی با عنوان بررسی تأثیر سیستم کنترل فروش بر رفتار مشتری محوری در شرکت به این نتیجه رسیدند که کنترل های فرایند و خروجی بر رفتار مشتری محوری در بین متصدیان فروش نقش مهمی را ایفا می کند و تأثیری مستقیم بر رضایتمندی مشتریان دارد.
- حمیدی و دیگران(۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان بررسی تأثیر سیستم کنترل رسمی بر اثربخشی فعالیت­های تبلیغاتی به این نتیجه دست یافتند که کنترل فرایند و کنترل خروجی به عنوان سیستم های کنترل رسمی نتایج یکسانی بر اثربخشی فعالیت های تبلیغاتی و فروش ندارند. کنترل فرایند بر اثربخشی فروش تآثیر مثبت دارد ولی بر اثربخشی تبلیغات تأثیر منفی داشته ولی کنترل خروجی بر اثربخشی تبلیغات تأثیر مثبت داشته ولی بر اثربخشی فروش هیچ تأثیری نداشته است.
- رحمانی و دیگران(۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان بررسی نقش سیستم کنترل فروش رسمی بر میزان اثربخشی فروش شرکت های خدماتی به این نتیجه رسیدند که کنترل فرایند بر اثربخشی تأثیر مثبت داشته ولی کنترل خروجی تأثیری منفی بر میزان اثربخشی داشته و با افزایش کنترل های شدید خروجی و نتیجه ای میزان اثربخشی کاهش یافته است.
۲-۳-۲ پیشینه خارجی:
- برت و واینستاین[۴۶] (۲۰۰۳) در پژوهشی با عنوان رابطه میان بازارگرایی، انعطاف سازمانی و کارآفرینی شرکتی و نأثیر آن ها عملکرد به این نتیجه دست یافتند که همبستگی معنادار میان بازارگرایی، انعطاف سازمانی و کارآفرینی شرکتی و رابطه مستقیم و معنادار میان هر سه متغیر وجود دارد.
- هایتونن و کرولا[۴۷](۲۰۰۳) در پژهشی با عنوان اندازه گیری پیش نیازها و پیامدهای کارآفرینی شرکتی به این نتیجه رسیدند که همبستگی مثبت و معناداری بین متغیرها وجود دارد.
- کاوین و دیگران[۴۸] (۲۰۰۳) در پژهشی با عنوان برسی تأثیر کارآفرینی شرکتی بر میزان فروش به این نتیجه دست یافتند که گرایش به کارآفرینی شرکتی تأثیر مثبت و معناداری بر رشد فروش دارد.
- پائولو و دیگران[۴۹](۲۰۱۳) ذر پژوهش با عنوان تأثیر کنترل های رسمی و غیر رسمی بر اثربخشی واحد فروش به این نتایج دست یافتند که کنترل های رسمی و غیر رسمی بر روی اثربخشی واحد فروش تأثیر مثبت و مستقیمی دارند.
- اندرسون والیور[۵۰]( ۲۰۱۲ ) کانوینس و دیگران[۵۱]( ۲۰۱۱ ) در پژوهش به این نتایج دست یافتند که یک ارتباط مثبت بین کنترل رفتار، رضایت مشتری و اثربخشی مالی در سطح مدیران ارشد اجرایی فروش با اثربخشی سازمان فروش وجود دارد.
- باباکاس ودیگران [۵۲](۲۰۱۰) همین نتایج را به صورت ترکیبی بر مبنای تحلیل همبستگی ساده نشان دادند. اما جهت این رابطه علت و معلولی به طور واضح مشخص نیست. که کنترل بر مبنای رفتار منجر به اثربخشی بالاترمی شود یا سازمان های با اثربخشی بالاتر فعالیتهای خود را با راهبرد کنترل بر مبنای رفتار تطبیق می دهند؟
- باباکاس و دیگران (۲۰۰۹) و کانوینس و دیگران در پژوهش به اثربخشی به عنوان پیامد سیستم کنترل مدیریت فروش نگاه) می کنند. به علاوه در این زمینه شواهد تجربی حمایت کننده و تأکید کننده روی این ارتباط به دست آمده است.
- پائولو و دیگران[۵۳] (۲۰۱۳) در پژوهش با عنوان تأثیر کنترل های رسمی و غیر رسمی بر اثربخشی واحد فروش به این نتایج دست یافتند که کنترل های رسمی و غیر رسمی بر روی اثربخشی واحد فروش تأثیر مثبت و مستقیمی دارند.
- اندرسون و الیور[۵۴] (۲۰۱۲) در بررسی تأثیر سیستم کنترل رسمس و غیر رسمی بر اثربخشی واحد فروش به این نتیجه رسیدند که کنترل های رسمی تأثیری منفی بر رفتار مشتری محور و اثربخشی فروش داشته ولی سیستم کنترل غیر رسمی تأثیر مثبت و معناداری بر رفتار مشتری محور متصدیان فروش داشته اند.
- کانوینس و دیگران[۵۵] (۲۰۱۱) در پژوهش به این نتایج دست یافتند که یک ارتباط مثبت بین کنترل رفتار، رفتار مشتری محور، رضایت مشتری و اثربخشی مالی در سطح مدیران ارشد اجرایی فروش با اثربخشی سازمان فروش وجود دارد.
- ریماس و دیگران[۵۶] (۲۰۰۹) در پژوهش با عنوان بررسی تأثیر سیستم کنترل فروش بر رفتار مشتری محور و اثربخشی واحد فرو ش به این نتیجه رسیدند که تأثیر سیستم کنترل فروش بر رفتار مشتری محور متصذیان فروش به صورت مثبت و مستقیم می باشد.
فصل سوم:
روش شناسی پژوهش
۳-۱ مقدمه
پایه­ هر علمی، روش شناخت آن است و اعتبار و ارزش هر علمی به روش شناختی مبتنی است که در آن علم به کار می رود. روش تحقیق فرایند نطام­مند برای یافتن پاسخ یک پرسش یا راه­حل یک مسأله است. دست­یابی به هدف­های تحقیق میسر نخواهد بود، مگر زمانیکه جستجوی شناخت، با روش شناختی درست صورت گیرد. در این فصل ابتدا روش تحقیق در این پژوهش تعریف شده و در ادامه متغیرهای تحقیق، جامعه­ آماری، خجم نمونه و روش نمونه گیری گرد­آوری اطلاعات، چگونگی تنظیم پرسشنامه، نحوه­ امتیازبندی پرسشنامه، شیوه­ سنجش روایی و پایایی تعریف می­گردد و سپس در مورد تجزیه تحلیل آماری داده ­ها مطالبی بیان می­گردد.
۳-۲ روش تحقیق
پژوهش حاضر از نظر هدف پژوهش کاربردی می­باشد. این پژوهش از نظر منطق اجرای قیاسی، از نظر نحوه­ اجرای توصیفی، پیمایشی و از نظر نوع داده ­ها کیفی است.
۳-۳ جامعه­ آماری
جامعه آماری این پژوهش را کارکنان و مدیران فروشگاه های زنجیره­ای اتکا و رفاه شهر کرمانشاه تشکیل می­ دهند. تعداد جامعه آماری ۴۲۰ نفر از کارکنان و مدیران فروش می باشند.
جدول ۲-۲ جامعه آماری

نام فروشگاه حجم طبقه تعداد مدیران تعداد کارکنان
فروشگاه اتکا ۱۸۰ ۱۸
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:20:00 ق.ظ ]




درآمد
مکانیسم های حمایت اجتماعی

منبع: فرانکر برگر ۱۹۹۳
بر اساس نظر فرانکر برگر، (۱۹۹۳) وضعیت تغذیه‏ای خانوار از منابع در دسترس خانوار، قدرت بدست آوردن منابع، توانایی کنترل و مدیریت منابع در داخل خانوار و امنیت تغذیه‏ای که خود تحت تأثیر دریافت غذای کافی، مراقبت کافی و بهداشت و سلامت کافی قرار دارد تأثیر می‏پذیرد.
سند منتشر شده کمیته تغذیه سازمان ملل متحد، (۱۹۸۷) امنیت غذایی خانوار را به شکل زیر تعریف نموده است:
زمانی خانوار در امنیت غذایی بسر می‏برد که به غذای مورد نیاز برای یک زندگی سالم برای تمام اعضاء خود از نظر کیفیت، سلامت و همچنین قابلیت قبول از نظر اجتماعی دسترسی داشته و در خطر ریسک از دست دادن این دسترسی قرار نمی‏گیرد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تعریف گسترده‏تری از امنیت غذایی که در آن شاخص‏هایی که به آنها شاخص‏های کیفیت زندگی اطلاق می‏شود گنجانده شده موجود است. بر اساس این تعریف، امنیت غذایی در برگیرنده امنیت زندگی در سطح خانوار و تمام اعضاء داخل خانوار می‏باشد و شامل دسترسی فیزیکی و دستیابی اقتصادی به رژیم غذایی ترازمندی آب آشامیدنی سالم، بهداشت محیط، تحصیلات ابتدایی و نیازهای بهداشتی می‏باشد بر اساس این تعریف جورج، (۱۹۹۹) نکات زیر را در مورد امنیت غذایی استخراج نموده است.
امنیت غذایی در برگیرنده رشد اقتصادی و بخصوص دسترسی به منابع می‏باشد.
امنیت غذایی در تماس مستقیم با تحصیل بخصوص تحصیل زنان می‏باشد.
برنامه‏های دسترسی به امنیت غذایی بایستی در بر گیرنده برنامه‏های جمعیتی (پایین اوردن نرخ زاد و ولد و با پایین آوردن نرخ مرگ و میر نوزادان) باشد.
برنامه‏های دسترسی به امنیت غذایی بایستی محیط زیست را نیزدر نظر بگیرد.
امنیت غذایی موضوعی مرتبط با دموکراسی می‏باشد.
مشارکت مردم و پاسخگویی حکومت راهکارهای مقابله با گرسنگی و سوء تغذیه می‏باشند.
سه سازمان غیر دولتی که برنامه کمکهای غذایی فائو را اجرا می‏ نمایند تعریف زیر را از امنیت غذایی ارائه داده ‏اند این یک تعریف بسط یافته است که توسط بانک جهانی ارائه گردیده است (فائو، ۱۹۹۵)، بر اساس تعریف بانک جهانی امنیت غذایی عبارت از دستیابی غذای کافی برای یک زندگی سالم و فعال توسط تمام مردم در تمام زمانها می‏باشد (بانک جهانی، ۱۹۸۶). در تعریف بسط یافته فائو درباره تمامی اجزا تعریف بالا توضیحاتی به شرح زیر ارائه گردیده است.
امنیت غذایی جامعه
وضعیتی که در آن تمام ساکنان جامعه در دست آوردن غذا و فرهنگ رژیم غذایی قابل قبول و مواد مغذی مناسب را از طریق یک سیستم غذایی پایدار است که جامعه در آن بر اساس، عدالت اجتماعی و دموکراتیک تصمیم گیری کند (هام و ریس، ۲۰۰۳)
عدم دسترسی به غذا به دلیل فاصله بین خانواده ها و معلولیت جسمی یا اجتماعی و یا فقدان مهارت های پخت و پزغذا و یا داشتن دانش محدود را می گویند (کاراهر ، لوید و همکاران، ۲۰۱۰)
دستیابی به غذا
دسترسی به غذا شرط لازم بوده ولی شرط کافی برای خاتمه گرسنگی نمی‏باشد، به این منظور نیاز به دستیابی تضمین شده به غذا می‏باشد. این دستیابی تضمین شده متشکل از درآمد یا فرصت‏های کاری و یا قدرت بدست آوردن غذا از طریق تولید مبادله ویا برنامه‏های حقوق اجتماعی می‏باشد.
توسط تمام مردم
امنیت غذایی در سطوح ملی و یا منطقه‏ای ضرورتاً شاخص امنیت غذایی درسطح محلی ویا شخصی نمی‏باشد در اغلب مواقع ناهمخوانی‏های عمده‏ای در زمینه امنیت غذائی بین مناطق، جوامع، خانوارها و افراد دیده می‏شود.
در تمام اوقات
جهان همراه با امنیت غذایی نیاز به محیطی با ثبات و همراه با صلح دارد. ناآرامی‏های اجتماعی و درگیری‏های خارجی (جنگ‏ها) و بلایای طبیعی به شدت تولید غذا، بازار رسانی وآماده سازی و مصرف آن را از روند طبیعی خود خارج می‏ نمایند.
امنیت کافی…برای یک زندگی فعال و سالم
امنیت غذایی به این مفهوم است که خانوارها و افراد به غذای کافی چه از نظر کمیت چه از نظرکیفیت به منظور برآوردن احتیاجات غذایی‏شان دسترسی داشته باشند. البته عرضه غذای کافی تنها شرط برای تضمین یک زندگی فعال وسالم به شمار نمی‏رود و بدون دستیابی به بهداشت کافی،آب آشامیدنی سالم و سایر خدمات اساسی لازم غذای عرضه شده به شکل مناسبی بکار برده نمی‏شود.
ون و همکاران، )۱۹۹۲( امنیت غذایی را بصورت دستیابی تمام مردم جهان درتمام زمان‏ها به غذای لازم برای یک زندگی سالم تعریف نموده است. براساس نظریه براون و همکاران دستیابی به غذای مورد نیاز شرط ضروری بوده ولی شرط کافی برای زندگی سالم به شمار نمی‏آید و عوامل دیگری مانند بهداشت محیط و ظرفیت خانوار و بخش عمومی برای مراقبت از اقشار ضعیف وآسیب پذیر جامعه در این زمینه دارای نقش می‏باشند.
آژانس توسعه بین‏المللی ایالات متحده امنیت غذایی را بعنوان وضعیتی که درآن تمام مردم در تمام زمان‏ها از دسترسی فیزیکی و دستیابی اقتصادی به غذای کافی برای برآورده نمودن نیازهای یک زندگی سالم و ثمربخش برخوردارند تعریف نموده است (USIAID[25], 1992). براساس این تعریف امنیت غذایی یک مفهوم گسترده و پیچیده بوده که توسط عوامل کشاورزی- فیزیکی، اجتماعی اقتصادی و عوامل زیست محیطی معین می‏شود (کمپبل، ۱۹۹۱، ون و همکاران، ۱۹۹۲). علاوه بر این امنیت غذایی بوسیله اندازه‏گیری مفاهیم مجزایی مانند دسترسی فیزیکی، دستیابی اقتصادی و بهره‏وری غذا تعریف می‏شود و می‏توان گفت که افراد گرفتار عدم امنیت غذایی یکی از مفاهیم دسترسی، دستیابی و بهره وری را از دست داده ویا در ریسک از دست دادن آن می‏باشند (خان و شیرانی، ۲۰۰۳ ).
در بین تعاریف ارائه شده تعدادی مفهوم امنیت غذایی را به نحوی گسترش داده ‏اند که در برگیرنده عناصر مورد قبول اجتماعی[۲۶] می‏باشد (رادیمر و همکاران، ۱۹۸۹؛ کندال و همکاران، ۱۹۹۵) از طرفی چمبرز، (۱۹۹۱) مفهوم پایداری را برای نخستین بار در تعریف امنیت غذایی گنجانده است.
برخی از سازمان‏ها و موسسات تحقیقاتی مفاهیمی نظیر قابلیت اتکا[۲۷]، خود مختاری[۲۸] و برابری[۲۹] را در تعریف ارائه شده خود از امنیت غذایی گنجانده‏اند.
یک سیستم غذایی قابل اتکا به عرضه مواد غذایی در طی تغییرات فصلی، آب و هوایی وتغییرات شرایط اجتماعی و اقتصادی ادامه می‏دهد. این سیستم به نحوی انعطاف پذیر است که اثر شوک‏های خارجی، بلایای طبیعی شوک‏های اجتماعی را به خوبی خنثی نموده و به عرضه غذا ادامه می‏دهد. در این مورد بایستی بیاد داشت که دستیابی به غذا می‏تواند توسط بلایای طبیعی نظیر خشکسالی و یا بلایای ساخته بشر مانند جنگ‏ها و سقوط دفعی قیمت‏ها، نوسانات شدید در نرخ برابری ارز ، از دست رفتن یک بازار بزرگ و یا تحمیل تحریم اقتصادی مختل گردد. قابلیت اتکا مفهومی کاملا مجزا از پایداری می‏باشد چیزی که این دو مفهوم را به شکل خاصی در زمینه مطالعات امنیت غذایی از یکدیگر مجزا می‏نماید مسئله زمان می‏باشد در حالیکه قابلیت اتکا در دوره زمانی کوتاه‏تری مانند فصل، سال و یا دهه مورد بررسی قرار می‏گیرد مفهوم پایداری در دوره‏های زمان طولانی‏تری مورد بحث و بررسی قرار می‏گیرد (امنیت غذایی جهانی[۳۰]، ۱۹۹۷).
به خود مختاری یا خود اتکایی در زمینه بررسی‏های مربوطه به امنیت غذایی در بحث‏های بین المللی مربوط به موضوع اهمیت زیادی داده نمی‏شود. مانند عشق و آزادی مفهوم خودمختاری و یا خوداتکایی در این زمینه مفاهیمی بیشتر کیفی می‏باشند که البته از اهمیت آنها نمی‏کاهد. این مفاهیم اساسا در رابطه با روابط قدرت بین کشورها و گروه‏های جامعه بحث می‏کنند. در زمینه ملی خود مختاری به این معناست که دولت‏های ملی تحت تاثیر مطالب دیکته شده توسط سایر کشورها و سازمان‏های بین المللی که در آنها از قدرت چانه زنی بالایی برخوردار نبوده و سیاست‏های اتخاذ شده و قوانین وضع شده توسط این سازمان‏ها و کشورها می‏تواند سیستم غذایی آنها را تحت تاثیر قرار دهد، قرار نمی‏گیرند. خودکفایی بالاتر ملی در زمینه تولید غذا می‏تواند موجب افزایش درجه خود مختاری شود ولی البته بایستی به یاد داشت که این عامل فقط یکی از عوامل دربین عوامل متعدد می‏باشد (امنیت غذایی جهانی[۳۱]، ۱۹۹۷).
مفهوم برابری در مورد چگونگی تضمین این مطلب که کلیه گروه‏های اجتماعی و افراد از دسترسی مساوی به غذا در تمام زمان‏ها برخوردار باشند بحث می‏نماید که البته این مفهوم نقطه مرکزی کلیه بحث‏ها و گفتگوهای راجع به امنیت غذایی را تشکیل می‏دهد.
سراج الدین، (۲۰۰۰) امنیت غذایی را به شکل موضوعی کاملا پیچیده در برگیرنده ؛ نه فقط تولید بلکه دستیابی، نه فقط ستاده بلکه روند تولید، نه فقط تکنولوژی بلکه سیاستگذاری، نه فقط جهانی بلکه ملی نه فقط ملی بلکه خانوار، نه فقط روستایی بلکه شهری نه فقط مقدار بلکه محتوا می‏باشد تعریف نموده است.
دپارتمان کشاورزی ایالات متحده (USIAID[32], 2000) تعریف زیر را برای امنیت غذایی پیشنهاد نموده است. براساس این پیشنهاد امنیت غذایی زمانی موجود است که تمام افراد در تمام زمان‏ها از دسترسی فیزیکی و دستیابی اقتصادی به غذای کافی برای برآورده نمودن نیازهای یک زندگی فعال و سالم برخوردار باشند.
تایمر، (۲۰۰۰) امنیت غذایی را بصورت محیطی تعریف نموده است که در آن پایین ترین قشر درآمدی جامعه از احتمال نزدیک به صفر در معرض قحطی قرار گرفتن برخوردار باشند.
اعلامیه رم در مورد امنیت غذایی جهان و برنامه نشست جهانی غذا در سال ۱۹۹۶ که توسط اغلب کشورهای جهان پذیرفته شده‏اند امنیت غذایی را وضعیتی تعریف نموده‏اند که درآن تمام مردم درتمام اوقات به منظور برآورده نمودن نیازهای غذایی فردی برای یک زندگی فعال وسالم از دسترسی فیزیکی و دستیابی اقتصادی به غذای مورد ترجیح خود برخوردارند (فائو، ۱۹۹۶). بر اساس نظر گولاتی، ۲۰۰۰ این تعریف ارائه شده از امنیت غذایی پنج موضوع اساسی را مد نظر دارد که عبارتنداز:
الف) امنیت غذایی به همان مقدارکه مربوط به دستیابی اقتصادی یا بهره مندی از غذا می‏باشد که مربوط به دسترسی فیزیکی به غذا نیز می‏باشد.
ب) امنیت غذایی مسئله‏ای است که مربوط به تمام اقشار مردم بدون توجه به سطح درآمد سن، میزان تحصیلات و جنسیت و غیره می‏گردد.
ج) غذا بایستی در تمام اوقات (زمان جنگ، ناآرامی‏ها و شورش‏های اجتماعی ویا بلایای طبیعی) در دسترس باشد.
د) غذا بایستی سالم بوده از نظر مواد مغذی منجر به زندگی سالم بشود.
ه) غذا بایستی به مقدار کافی و با توجه به ترجیحات و سلیقه مصرف کننده در دسترس باشد.
فائو، (۲۰۰۱) امنیت غذایی را بصورت دسترسی تمام مردم در تمام زمان‏ها به موادغذایی که از نظر تغذیه‏ای کافی و سالم (کیفیت،کمیت وتنوع) برای یک زندگی سالم و فعال باشد تعریف نموده است. برای رسیدن به این هدف، بوجود آوردن شرایطی که در آن تمام مردم بتوانند غذای مورد نیاز خود را تامین نموده و به خوبی و از راه‏های شرافتمندانه و به شکل پایدار تغذیه شوند یک اجبار می‏باشد. براساس این تعریف امنیت غذایی برسه ستون اصلی استوار است که عبارتنداز:
غذا بایستی در دسترس باشد به این معنی که مقدار کافی از غذای با کیفیت خوب وسالم بایستی تولید شده ویا در سطح ملی ومحلی وارد شود.
غذا بایستی قابل دسترسی بوده به این مفهوم که بایستی در محل‏های مصرف توزیع شده و از نظر قیمت قابل دستیابی باشد.
و در نهایت غذای ذکر شده بایستی توسط افراد به بهترین شکل بکار برده شود تا افراد بتوانند زندگی سالمی داشته و به خوبی تغذیه شوند (مقدار کافی و با تنوع مناسب بر اساس نیازهای افراد).
عالمگیر و همکاران، (۱۹۹۱) امنیت غذایی را به دریافت غذا در سطح فرد و در دسترس بودن غذا در سایر سطوح (خانوار، محلی و ملی) مرتبط دانسته اند. خانوارهایی که درامنیت غذایی بسر می‏برند را بصورت خانوارهایی که غذا را به منظور تأمین حداقل ضروریات دریافت غذا برای تمام اعضاء در دسترس دارند توصیف نموده‏اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:19:00 ق.ظ ]