* تاریکان: اباختران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: (رک. tamīg)
ریشه شناسی: (رک. tamīg)
-
- §§
Tarahag [tlˀhk | Paz. taraha]
(منازل قمر)
* تَرَهَگ: خانه هشتم ماه. از ۳ درجه و ۲۰ دقیقه برج خرچنگ تا ۱۶ درجه و ۴۰ دقیقه همان برج.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسامد و خوانش: این واژه سه بار در بندهشن تکرار شده است: بار اول) در (۲: ۲) به عنوان منزل قمری، با املای پازند، در همه نسخ به صورت taraha آمده است (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۳۵پ۳۷)؛ بار دوم) در (۲: ۲۱) به عنوان ستارهای تیزرو و با املای پهلوی یکسان در همه نسخ به صورت [tlˀhk] Tarahag (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۴۱پ۱۷۱)؛ بار سوم) در (۷: ۳) به عنوان ستارهای آب-سرشت و با املای پهلوی یکسان در همه نسخ به صورت Tarahag [tlˀhk] (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۱۱۹پ۱۳). بهزادی (۱۳۶۸: ۵)، پاکزاد (۲۰۰۵: ۴۱، ۱۱۹)، انکلساریا (۱۹۵۶: ۳۱)، و یوستی (۱۸۶۸: ۱۲۷)، خوانشِ Taraha را برای اشاره به این منزل قمری انتخاب کردهاند. اکثر پژوهشگران مابین این منزل قمری و ستارۀ تیزرو Tarahag تفاوت قائل شدهاند. اما خوانش Tarahag برای هردو مورد (ستاره و منزل قمر)، به دلایل مختلف کاملاً منطقی است: الف) املای [ˀh] در [tlˀhk] و بسیاری از واژه های پهلوی دیگر، دارای تلفظ /ah/ میباشد: برای نمونه: bahr [bˀhl] ؛ brahmag [blˀhmk’] ؛ dahlīz [dˀhlyc] ؛ draxt [dlˀht’] ؛ ب) نام کلیه منازل قمر با ستارۀ شاخص آن منزل برابر بوده و از آن گرفته شده است؛ ج) k پایانی واژه های پهلوی در صورت پازند آنها حذف میشود (رک. Abarag) و در نتیجه، صورت پازندِ Taraha با صورت پهلوی Tarahag برابر است. از اینرو، نام ستارۀ Tarahag با نام منزل قمری هشتم به صورت پازند Taraha برابر بوده و تلفظ پهلوی هر دو Tarahag میباشد. هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۷-۲۴۸) بدون اشارۀ مستقیم به این مطلب، نام Tarahag را برای هردو مورد بکار برده است.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
توضیحات: هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۷-۲۴۸)، صورت صحیح واژۀ Tarahag [tlˀhk’] را Trīšag [tlyšk’] دانسته و آن را با ستارۀ Tištryaēnī که نام آن در تیشتر یشت آمده یکی میداند. او معتقد است که این ستاره با کلب اصغر یکی بوده و معادل سغدی این منزل یعنی tsyry که در سانسکریت Tiṣya و Puṣya خوانده میشود، برابر با tsyry صورت خوارزمی Tištrya است که یکی از صورتهای واژۀ اوستایی tištryaēnī همانند tištryā- و tištryaka- است؛ طبق همین استدلال، او پس از خوانش واژه پهلوی Tarahag به صورت Trīšag آنرا از مشتقات واژه تیشتر میداند (هنینگ، ۱۹۴۲: ۲۴۷-۲۴۸). پاکزاد (۲۰۰۵: ۱۱۹پ۱۳) نیز خوانش Trišag را امکان پذیر میداند. بهار (۱۳۷۵: ۵۹؛ ۱۳۴۵: ۱۵۴، ۴۰۲) نیز همین نظر را تایید میکند و ستاره های این منزل را طبق صورالکواکب سه ستاره ε و γ و δ سرطان معرفی میکند. نام عربی این منزل «نَثره» به معنی «بن دماغ (اسد)» (دهخدا) و نام هندی آن Púṣya به معنی «شکوفه، تغذیه» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۶۴۰) است.
ریشه شناسی: کلیه پژوهشگران از بررسی ریشه شناختی این واژه چشم پوشی کردهاند.
-
- §§
Tarāzūg [tlˀcwk’ | P tlˀzwg | N tarāzū]
(اسامی بروج)
* ترازو: هفتمین برج فلکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: نام این برج به عربی «میزان»، به لاتین «Libra»، و نشانۀ اختصاری آن «♎» میباشد. این برج فلکی، به صورت ترازویی تصور شده است که دوکفۀ آن با ریسمانهایی از دستۀ آن آویزان است. صورت فلکی ترازو، برج هفتم از دایرهالبروج است و مابین سنبله (خوشه) و عقرب (کژدم) قرار دارد. در نجوم سنتی، ورود خورشید به این برج، برابر با آغاز ماه مهر است.
ریشه شناسی: نیبرگ (۱۹۷۴: ۱۹۲) معتقد است که این واژه در ایرانی باستان مرکب است از: *tarā- «میزان، تراز» (سانسکریت: tulā-) + ریشۀ *az- «انجام دادن» (اوستا: az-) + پسوند اسم ساز -ka ؛ اما به احتمال زیاد این واژه مرکب است از: *tarā- (سانسکریت: tulā-) «ترازو، وزنه» + ریشۀ *zū- [سانسکریت: hū- «برابر کردن، تلاش برای برقرار کردن توازن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۳۰۸)؛ اوستایی: مشتق از zaoya- (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۷۱)] + پسوند اسم ساز *-ka میباشد که در اصل اشاره به عمل کم و زیاد کردن وزنه ها برای ایجاد توازن بین دو کفه ترازو داشته است؛ سانسکریت: tulā́- «وزنه، ترازو» + hū- «تقابل، برقراری توازن» شکل ضعیف hve- «برابرنهادن، تلاش برای هم وزن کردن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۵۱، ۱۳۰۱، ۱۳۰۸)؛ tulā- «برج میزان» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۵۱)؛ فارسی میانه: tarāzūg [tlˀcwk’] «ترازو، نام برج هفتم» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۴۶؛ بهار، ۱۳۴۵: ۱۵۵؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۲؛ مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۶۵۸)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: [tlˀzwg] (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۴۶)؛ فارسی نو: ترازو؛ معادل انگلیسی: Libra, Scales ؛ معادل عربی: میزان.
-
- §§
tēx [tyh, tyg | Paz. tēh | Av. tiɣra- | P tyrg | N tēɣ]
(نجوم؛ تنجیم)
* تیغ: شعاع، پرتو؛ تیغه، لبه، نوک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژۀ پهلوی tēx «تیغه» دارای چهار معنی متفاوت است: الف) به معنی لبه یا نوکِ شیئی تیز؛ ب) به معنی شعاع و پرتو شیئی نورانی همانند ماه و خورشید؛ ج) به معنی شاهینِ ترازو یعنی دو نوک یا دو سرِ چوبی که دو کفۀ ترازو را از آن آویزان میکنند؛ د) به معنی شیئی تیز همچون شمشیر یا خنجر. این واژه در بندهشن در همۀ این معانی بکار رفته است.
ریشه شناسی: واژۀ پهلوی tēh صورت جنوب شرقی از صورت شمال غربی tēɣ است که پس از تبدیل ɣ به i و حذف i آن ساخته شده است؛ این واژه در اوستایی به صورت taēɣa- در ترکیب bi-taēɣa- «دو لبه» بکار رفته و با واژه های پهلوی tēž و tigr و واژۀ سانسکریت tejas- همریشه است (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ هند و ایرانی آغازین: مشتق از ریشه های *taig-, *taiǰ- «تیز بودن، تیز کردن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۱)؛ سانسکریت: tigmá- «تیز، شعاع، نوک تیز، تیغه» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۴۶)؛ téjas- «»لبه، تیغه، شعاع» از ریشۀ tij- «تیز شدن، تیز بودن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۵۴)؛ tīvrá- «تیز، قوی، محکم» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۴۹)؛ اوستایی: tiɣra- «نوک تیز» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۳۲)؛ tiɣri- «تیر» (کنت، ۱۹۵۳: ۱۸۶)؛ taēža- «تیز» در ترکیب brōiϑrō.taēža- «با لبۀ تیز» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳؛ بهار، ۱۳۴۵: ۱۶۲)؛ فارسی باستان: tigra- «نوک تیز» (کنت، ۱۹۵۳: ۱۸۶)؛ فارسی میانه: tēh [tyh, tyg] «تیغ، نوک؛ قله؛ شعاع خورشید، تیغ آفتاب؛ یکی از بازوهای شاهین ترازو» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۵۲، ۱۶۲)؛ tēx [tyh] «تیز، تیغ، پرتو» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۴۷)؛ tēh [tyh], tē [tˀy] «شعاع، درخشش؛ نوک (نیزه، سوزن)، تیغه (شمشیر)، لبه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ tēz [tyc] «تیز؛ تند» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۴۷)؛ «تیز، برنده، سریع» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۶۲)؛ tēž [tyc] «تیز، تند» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ tigr [tgl] «تیر، پیکان» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ فارسی میانه ترفانی: tēǰ [tyj] «تیز» (بویس، ۱۹۷۷: ۸۸)؛ : [tyz] «تیز» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۴۷)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: tirɣ [tyrg] «تیز، تند» (بویس، ۱۹۷۷: ۸۸)؛ پازند: tēh «تیغه، تیغ» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ tēž «تند، تیز» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ tīr «تیر» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ فارسی نو: تیز، تیغ، تیر؛ معادل انگلیسی: ray, peak, tip ؛ معادل عربی: شعاع.
ترکیبات:
tēx ī māh «تیغ ماه، پرتو ماه»
māh tēx «تیغ ماه، پرتو ماه»
tēx ī xwarsēd «پرتو خورشید»
tēx ī ǰuɣ «شاهین ترازو»
tēx ī tēz pad ham tēx be ēstēd «تیغِ تیز بر همان تیزی [=لبۀ تیزش] بایستد».
-
- §§
tēx ī māh
(نجوم؛ تنجیم)
* تیغ ماه: پرتو ماه؛ نوکِ ماه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در بندهشن (۳۴: ۱۷)، در توصیف فرجام گیتی آمده است: «گوزهرمار که بر تیغ ماه جای دارد، از آسمان به زمین خواهد افتاد». این جمله به روشنی مکان گوزهر را بر روی ماه نشان میدهد. در بندهشن، دلایل و نشانه های دیگری نیز دال بر انطباق ماه و گوزهر وجود دارد و کلیه داده های نجومی در مورد گوزهر مستقیماً به ماه ربط پیدا میکند. (برای توضیحات بیشتر رک. Gōzihr).
ریشه شناسی: (رک. tēx و māh)
- §§
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 02:06:00 ق.ظ ]
|