«لا یقدر العالم ان یخبر بما یعلم، فانّ سرّ الله اسرّه الی جبرئیل واسرّه جبرئیل الی محمّد… واسرّه محمّد… الی من شاء الله».[۲۵۱]
۱ / ۳ / ۷٫ اسرار درونی و نهفته انسانها
از جمله اموری که داخل در دایره علوم و آگاهیهای اهل بیت‰ است، اطلاع و آگاهی آنان از مافی الضمیر و اسرار درونی انسانها است که در گنجینۀ دلشان مخفی کردهاند و یا علم اهل بیت‰ به افکاری است که به ذهن افراد خطور کرده و آن را آشکار نکردهاند. صفار در بصائر الدرجات و در ضمن چندین باب و روایات بسیاری، این مسئله را مطرح کرده است.[۲۵۲] در برخی روایات ائمه‰ بر آگاهی از رازهای پنهانی افراد تصریح دارند، مثل آگاهی از ایمان فرد یا نفاق او و یا حب و بغض افراد نسبت به اهل بیت‰. بعضی از روایات نیز به نقل مواردی میپردازند که در آنها امری را که راوی یا فرد دیگر آن را مخفی نموده بود، امام بدان خبر میدهد.
نمونهای از روایات:
الامام الباقر†:
«انّا لنعرف الرجل اذا رأیناه بحقیقه الایمان وبحقیقه النفاق».[۲۵۳]
الامام الباقر†:
«انّ الله اخذ میثاق شیعتنا فینا من صلب آدم، فنعرف بذلک حبّ المحبّ وان اظهر خلاف ذلک بلسانه ونعرف بغض المبغض وان اظهر حبّ اهل البیت».[۲۵۴]
الامام الصادق†:
«انّ جویریه بن عمر العبدی، خاصمه رجل فی فرس انثی، فدعیا جمیعاً الفرس، فقال امیرالمؤمنین: الواحد منکما البیّنه، فقالا: لا، فقال لجویریه: اعطه الفرس، فقال له: یا امیرالمؤمنین بلا بیّنه. فقال له: والله لأنا اعلم بک منک بنفسک، اتنسی صنیعک بالجاهلیّه الجهلاء، فاخبره بذلک».[۲۵۵]
عن شهاب بن عبد ربّه قال:
«دخلت علی أبی عبد الله† وانا ارید أن اسأله من الجنب یغرف الماء من الحبّ، فلمّا صرت عنده انسیت المسئله، فنظر الیّ ابوعبد الله† فقال: یا شهاب لا بأس ان یغرف الجنب من الحبّ».[۲۵۶]
عن أبی کهمس قال:
کنت نازلا بالمدینه فی دار فیها وصیفه کانت تعجبنی، فانصرفت لیلا ممسیا، فاستفتحت الباب، ففتحت لی فمددت یدی فقبضت علی ثدیها، فلمّا کان من الغد، دخلت علی أبی عبد الله† فقال: «یا ابا کهمس تب الی الله ممّا صنعت البارحه».[۲۵۷]
۱ / ۳ / ۸٫ زبان همه انسانها
روایات بسیاری در بصائر نقل شده است که از آگاهی اهل بیت‰ به همه زبانها و لغات حکایت دارد. در برخی روایات تصریح شده است که اهل بیت‰ توانایی تکلم به همه زبانها را دارند و در روایات بسیاری نیز به نوع زبانی که اهل بیت‰ به آن سخن گفتهاند اشاره شده است، زبانهایی چون: فارسی، رومی، عبری، سریانی، نبطی، روسی یا اسلاوی.
نمونهای از روایات:
الامام الجواد†:
«والله لقد کان رسول الله… یقرأ ویکتب باثنین وسبعین (او بثلاثه وسبعین) لسانا».[۲۵۸]
علی بن مهزیار ـ فی صفه الهادی† ـ :
دخلت علیه فابتدأنی وکلّمنی بالفارسیّه.[۲۵۹]
عن عمّار الساباطی قال: قال لی ابوعبد الله†:
«یا عمّار ابومسلم فظلّله فکساه فکسحه بساطورا» قلت: جعلت فداک ما رأیت نبطیّا افصح منک، فقال: «یا عمّار وبکلّ لسان».[۲۶۰]
سماعه بن مهران عن شیخ من اصحابنا عن أبی جعفر† قال: جئنا نرید الدخول علیه، فلمّا صرنا بالدهلیز سمعنا قرائه بالسریانیّه بصوت حسن، یقرأ ویبکی حتی ابکی بعضنا.[۲۶۱]
علیّ بن مهزیار:
ارسلت الی أبی الحسن† غلامی وکان صقلا بیا، فرجع الغلام الیّ متعجّبا فقلت له: مالک یا بنیّ قال: کیف لا اتعجّب، مازال یکلّمنی بالصقلابیّه کانه واحدا منّا.[۲۶۲]
۱ / ۳ / ۹٫ زبان حیوانات
از امور دیگری که در روایات بصائر بدان پرداخته شده است، آگاهی اهل بیت‰ از زبان پرندگان و دیگر حیوانات میباشد. جناب صفّار بیش از ۴۰ روایت در اینباره نقل کرده است، به چند نمونه از روایات اشاره میشود:
عن زراره عن أبی عبد الله† قال: قال امیرالمؤمنین† ـ لابن عباس ـ :
«انّ الله علّمنا منطق الطیر کما علّمه سلیمان بن داود و منطق کل دابه فی برّ او بحر».[۲۶۳]
عن أبی حمزه الثمالی قال:
کنت مع علیّ بن الحسین†، فانتشرت العصافیر وصوتت فقال: یا ابا حمزه أتدری ما تقول قلت: لا، قال: تقدّس ربّها وتسئل قوت یومها، ثم قال: «یا ابا حمزه علّمنا منطق الطیر واوتینا من کل شیء».[۲۶۴]
عن زراره عن أبی عبد الله† قال:
انّ ناصخا کان لرجل من الناس فلما اسن قال بعض اصحابه لو نحرتموه، فجاء البعیر الی رسول الله… فجعل یرغو، فارسل رسول الله… فجعل یرغو الی صاحبه، فلمّا جاء، قال له النبی…: «ان هذا یزعم انّه کان لکم شابّا حتی حرم وانّه قد نفعکم وانّکم اردتم نحره، فقال: صدق، فقال رسول الله…: لا تنحروه ودعوه. قال: فترکوه[۲۶۵]».
۱ / ۳ / ۱۰٫ زمان مرگ و پیشامدهای ناگوار
از جمله اموری که به عنوان بخشی از علوم اهل بیت‰ به آن اشاره شده، آگاهی اهل بیت‰ از زمان مرگ و پیشامدهای ناگوار است. در اصطلاح عربی از اینگونه علم به «علم البلایا والمنایا» یاد میشود. در کتاب بصائر الدرجات در چندین باب و بیش از ۶۰ روایت به این مطلب پرداخته شده است. در برخی روایات ائمه‰ تأکید میکنند که علم به منایا وبلایا نزد آنان است و از آن آگاهی کامل دارند[۲۶۶]، از جمله در روایتی، امیرالمؤمنین† میفرمایند: «زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار را میدانم و از اصل و نسب آدمیان و چگونگی داوری میان آنان آگاهی دارم. نه حوادث گذشته از دسترس من به دور است و نه امور نهان از دیده برایم مستور. اینها همه دانشی است که خدا مرا از آن آگاه ساخته است».[۲۶۷]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در بعضی روایات نیز ائمه‰ از آگاهی خود از زمان مرگشان خبر میدهند.[۲۶۸] و در گروهی دیگر از روایات اهل بیت‰ از زمان مرگ برخی از شیعیان خبر میدهند.[۲۶۹] گفتنی است در برخی روایات به این مطلب نیز اشاره شده است که اهل بیت‰ از بازگویی همه علم خود به «منایا وبلایا» معذور هستند و معلوم میشود با وجود این آگاهی در اکثر موارد اهل بیت‰ آن را کتمان مینمودند.[۲۷۰]
نمونهای از روایات:
الامام زین العابدین†:
«انّ محمداً… کان أمین الله فی ارضه فلمّا قبض محمّد… کنّا اهل البیت ورثته ونحن أمناء الله فی ارضه، عندنا علم البلایا والمنایا وانساب العرب و…».[۲۷۱]
الامام علی†:
«لقد اعطیت خصالا ما سبقنی الیها احد خلا محمّداً…، علم المنایا والبلایا والانصاب وفصل الخطاب، فلم یفتنی ما سبقنی ولم یعزب عنّی ما غاب عنّی، انشر باذن الله واؤدی عنه کلّ ذلک منّاً من الله مکّننی فیه بعلمه».[۲۷۲]
الامام علی†:
«سلونی قبل ان تفقدونی، الا تسالون من عنده علم المنایا والبلایا والقضایا وفصل الخطاب».[۲۷۳]
سعد بن ظریف عن الاصبغ بن نباته قال:
کان امیرالمؤمنین† اذا وقف الرجل بین یدیه قال: یا فلان استعدّ واعدّ لنفسک ما ترید، فانّک تمرض فی یوم کذا وکذا فی ساعه کذا وکذا و سبب مرضک کذا وکذا وتموت فی شهر کذا وکذا، فی یوم کذا وکذا، فی ساعه کذا وکذا.
قال سعد: فقلت هذا الکلام لابی جعفر† فقال:
«کان ذاک فقلت: جعلت فداک کیف لا تقول انت، فلا تخبرنا فتستعدّ له، قال: هذا باب اغلق الجواب فیه علیّ بن الحسین† حتی یقوم قائمنا».[۲۷۴]
عن سدیر قال: سمعت اباعبد الله† یقول:
«انّ أبی مرض مرضا شدیدا حتّی خفنا علیه، فبکا بعض اهله عند رأسه، فنظر فقال: انّی لست بمیّت من وجعی هذا، انّه اتانی اثنان، فاخبرانی انّی لست بمیّت من وجعی هذا. قال: فبراء ومکث ما شاء الله ان یمکث، فبینا هو صحیح لیس به بأس قال: یا بنیّ انّ الذین اتیانی من وجعی ذلک اتیانی فاخبرانی انّی میّت یوم کذا وکذا قال: فمات فی ذلک الیوم».[۲۷۵]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت