۱) عوامل فیزیکی اقتصادی: که بیش از همه بر شرایط فیزیکی مناسب برای کار تأکید دارد،

۲) عوامل اجتماعی:‌ که بیشتر بر اهمیت سرپرستی مؤثر، ارتباط کاری و کارگروهی به هم پیوسته تمرکز دارد،

۳) ماهیت کار: که بر احساس کارکنان تأکید دارد، و از طریق انجام وظایفی که از نظر روانی چالش بر انگیزاست، ارضاء می‌شود.

به اعتقاد لوکه متغیرهای وابسته به کار (مانند ویژگی‌های شغل، مسئولیت‌ها، حجم کار و کنترل بر راهبردها) برای درک نگرش­های شغلی از اهمیت بیشتری برخوردار است زیرا سبب ایجاد تاثیرات موقعیتی آنی و نیرومند می‌گردد. پژوهش‌های تجربی نیز نشان داده است متغیرهای وابسته به کار بر رضایت شغلی کارکنان اثر دارد. (هومن، ۱۳۸۱، ص۳۵)

تقسیم ­بندی دیگری که درباره عوامل زیرساز رضایت شغلی انجام گرفته مربوط با ازکمپ (۱۳۷۲) است. به اعتقاد وی هر چند سطوح مطلق رضایت شغلی را باید با احتیاط مورد تعبیر و تفسیر قرار داد، اما سطوح نسبی آن در رابطه با شرایط و عواملی که موجب افزایش یا کاهش رضایت شغلی می‌شود، در بردارنده­ اطلاعات چندی است. از این رو می‌توان عواملی را که بر رضایت شغلی تاثیر دارد و به دو طبقه عمده عوامل محتوایی درونی و عوامل زمینه­ای بیرونی تقسیم کرد. در این تقسیم بندی، عوامل محتوایی درونی که جزء ذات کار به حساب می‌آید شامل کار، کاربرد مهارت و مانند آن است. در حالی که عوامل زمینه­ای بیرونی شامل شرایط کاری غیر شخصی (دستمزد، ایمنی شغلی، ابهام نقش، ساختار سازمانی، شرایط مادی کار، ‌عوامل محیطی) و مناسبت‌های شخصی (روابط با همکاران،‌ سرپرستی و مشارکت در تصمیم ­گیری) است.

کورمن (۱۳۷۸) معتقد است همبسته‌های رضایت شغلی را می‌توان به دو طبقه عوامل محیطی (شامل سطح شغل، محتوای شغل، رهبری ملاحظه کار، دستمزد و فرصت‌های ترفیع، تعامل اجتماعی و کار در یک گروه) و عوامل شخصی (سن، سطح تحصیلات و جنسیت و تجربه و مانند آن) تقسیم کرد.

یکی از تازه ترین نظریه ها درباره عوامل سازنده رضایت شغلی را رولینسون و همکاران (۱۹۹۷) ارائه کرده‌اند. به اعتقاد آنان رضایت شغی یک نوع نگرش وابسته به کار است که برای سازمان‌های مختلف اهمیت بسیار دارد. البته این مفهوم تا مدت‌ها یکی از جالب­ترین مفاهیم برای پژوهش و مطالعه بوده است، در حالی که اکنون آنچه بیش از همه مورد توجه قرار دارد، تعهد کارکنان است. (هومن، ۱۳۸۱، ص۳۵)

عوامل مؤثر در رضایت شغلی

مطالعات مختلف در زمینه­ رضایت شغلی نشان می‌دهد که متغیرهای زیادی با رضایت شغلی مرتبط است که این متغیرها در چهار گروه قابل طبقه ­بندی است و در شکل شماره (۲-۲) به طور خلاصه به همراه ریز فاکتورها به تصویر کشیده شده است؛

۱٫ عوامل سازمانی

۲٫ عوامل محیطی

۳٫ ماهیت کار

۴٫ عوامل فردی

شکل شماره (۲-۲) عوامل مؤثر بر رضایت شغلی

۱٫ عوامل سازمانی

بعضی از عوامل سازمانی که منبع رضایت شغلی هستند عبارتند از:

الف. حقوق و دستمزد: مطالعات «لاک» نشان می‌دهد که حقوق و دستمزد یک عامل تعیین کننده رضایت شغلی است. بویژه زمانی که از دیدگاه کارمند این پرداخت منصفانه و عادلانه باشد.

ب. ترفیعات: ترفیعات شامل تغییر مثبت در حقوق (حقوق بالاتر)‌، کمتر مورد سرپرستی قرار گرفتن، چالش کاری بیشتر، مسئولیت بیشتر و آزادی در تصمیم گیری است. بعلت اینکه ارتقاء میزان ارزش فرد را برای سازمان نشان می‌دهد (بویژه در سطوح عالی­تر)،‌ ترفیع فرد منجر به افزایش روحیه وی می‌گردد.

ج. خط­مشی‌های سازمانی: ساختار دیوان­سالارانه برای فردی که دارای سبک رهبری دموکراسی است، مناسب نیست. علاوه بر آن خط­مشی‌های سازمانی نیز در رضایت شغلی تاثیر می‌گذارد.­خط مشی‌های غیر منعطف باعث برانگیختن احساسات منفی شغلی می‌شود و خط­مشی منعطف باعث رضایت شغلی می‌شود.

۲٫ عوامل محیطی

عوامل محیطی کار شامل موارد زیر است:‌

الف. سبک سرپرستی: هر جا که سرپرستان با کارکنان رفتاری حمایتی و دوستانه داشته اند، رضایت شغلی نیز زیاد بوده است.

ب. گروه کاری[۱۵]: اندازه­ گروه و کیفیت ارتباطات متقابل شخصی در گروه، نقش مهمی در خشنودی کارکنان دارد. هر چه گروه کاری بزرگتر باشد، رضایت شغلی نیز کاهش می­یابد. زیرا ارتباطات متقابل شخصی ضعیف­تر شده و احساس همبستگی کم رنگ­تر و نهایتاًً شناخت تمامی افراد مشکل می‌شود. همچنین گروه کاری به ‌عنوان یک اجتماع، سیستم حمایتی-احساسی و روحیه­ای برای کارکنان محسوب می‌شود. اگر افراد در گروه دارای ویژگی‌های اجتماعی مشابهی (نگرش­ها و باورهای مشابه)‌ باشند، جوی را به وجود می‌آورد که در سایه ی آن رضایت شغلی را فراهم می‌گردد.

ج. شرایط کاری[۱۶]:‌ هر چه شرایط کاری مطلوب تر باشد باعث رضایت شغلی می‌شود، چرا که در شرایط کاری مطلوب، آرامش فیزیکی و روانی بهتری برای فرد فراهم می‌شود.

۳٫ ماهیت کار

کار بخودی خود نقش مهمی‌در تعیین سطح رضایت شغلی دارد. محتوای شغل دارای دو جنبه است:‌

– اولنی جنبه عبارت است محدوده­ شغل که شامل میزان مسئولیت،‌ اقدامات کاری و بازخور است. هر چه این عوامل وسیع­تر باشد باعث افزایش حیطه­ شغلی می‌شود که آن نیز به نوبه­ خود رضایت شغلی را فراهم می‌آورد.

– دومین جنبه عبارت است از تنوع کاری. تحقیقات نشان می‌دهد که تنوع کاری متوسط مؤثرتر است. تنوع وسیع­تر باعث ابهام و استرس می‌شود که نهایتاًً منجر به عدم رضایت شغلی می‌گردد. ابهام در نقش و تضاد در نقش همواره از سوی کارکنان مورد اجتناب قرار گرفته است. زیرا اگر کارکنان کاری که انجام می‌دهند و انتظاری که از آن ها می‌رود را نشناسند، موجبات ناخشنودی آن ها فراهم می‌گردد.

۴٫ عوامل فردی

در حالی که محیط بیرونی سازمان و ماهیت شغل عوامل، تعیین کننده در رضایت شغلی هستند، صفات و ویژگی‌های فرد نیز نقش مهمی‌در آن دارد. افرادی که بطورکلی دارای نگرش منفی هستند، همیشه از هر چیزی که مربوط به شغل است، شکایت دارند. مهم این نیست که شغل چگونه است،‌ آن ها همواره به دنبال بهانه­ای می‌گردند تا به گله و شکایت بپردازند. سن، ارشدیت و سابقه،‌ تاثیر قابل ملاحظه­ای بر رضایت شغلی دارند. کارکنانی که دارای سن بالا و سابقه ی زیاد در سازمان هستند، انتظار دارند که رضایت بیشتری از شغل خود داشته باشند. همچنین بعضی صفات مشخصه شخصیتی طوری است که باعث افزایش رضایت شغلی می‌شود. بعلاوه می‌توان این طور نتیجه گرفت، افرادی که در سلسله مراتب نیازهای مازلو در سطح بالاتری قرار دارند، رضایت شغلی بیشتری خواهند داشت. (مقیمی، ۱۳۸۶، ص۳۸۷-۳۸۵)

دیویس و نیواستروم اعتقاد دارند نتایج بسیاری از تحقیقات نشان می‌دهد بین عواملی چون جنس، سن، سطح تحصیلات، سطح درآمد ورضایت شغلی رابطه وجود دارد و آن را تأیید ‌کرده‌است.

عوامل مؤثر و مرتبط با رضایت شغلی

جنس[۱۷] (مذکر، مونث): اگرچه میان جنسیت کارکنان با رضایت آنان از شغل رابطه آماری معنی­داری دیده نشده لکن قابل ذکر است که مشکلات زنان در محیط کار با مردان متفاوت است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت