دانلود فایل ها با موضوع پاسخ های رویشی، فیزیولوژیکی و ... |
- ابتدا DNA الگو تقلیب (denature) می شود تا رشته های مکمل جدا شوند. دمای مورد نیاز برای این مرحله c°۹۴ میباشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
- در مرحله بعد واکنش، تا رسیدن به یک دمای اتصال (annealing) سرد می شود تا پرایمرهای الیگو نوکلئوتیدی بتوانند به DNA الگو متصل شوند. طی مرحله اتصال، DNA پلیمراز مقاوم به حرارت فعال بوده و به محض اتصال پرایمرها بهDNA الگو، افزایش طول آنها را آغاز خواهد کرد. دمای مورد نیاز جهت اتصال پرایمرها °c72-40 (غالبا شروع با °c55) میباشد.
- نهایتا واکنش تا رسیدن به دمایی نزدیک به دمایی نزدیک به دمای بهینه فعالیت آنزیم پلیمراز حرارت داده می شود، که c°۷۲ دمای بهینه برای بسیاری از DNA پلیمرازهای مقاوم به حرارت میباشد.
- تکرار سه مرحله بالا برای ۴۰-۲۵ بار، که بستگی به کاربردهای خاص دارد.
نهایتا واکنش تا دمای اتاق یا C°۴ سرد می شود که بستگی به کاربرد محصول و نوع ترموسایکلر مورد استفاده دارد (کریمی و همکاران، ۱۳۸۳).
شکل۱-۱- واکنش زنجیرهای پلی مراز(PCR)
۱-۲-۱۰- بیان ژن
بیان ژن فرایندی است که در آن اطلاعات بیولوژی درون ژن استفاده میشود تا یک محصول کاربردی از آن بهدست آید. محصول ژنها عمدتا پروتئینها هستند و از محصولات غیر پروتئینی میتوان به rRNA،tRNA،snRNA اشاره کرد. فرایند بیان ژن بوسیله تمام یوکاریوتها و پروکاریوتها (باکتریها و غیره) انجام میگیرد. مراحل مختلفی را میتوان برای فرایند بیان ژن در نظر گرفت که عموما شامل رونویسی، اتصال RNA، ترجمه و تغییرات بعد از ترجمه یک پروتئین میباشد. تنظیم ژن به سلول این امکان را میدهد تا بتواند ساختار و کاربرد خود را کنترل کند و این مسئله پایهای برای تفاوتهای سلولی، دگرگونی (تکامل) و مهارت تطبیق ارگانیسمها با شرایط جدید است. تنظیم ژن همچنان میتواند به عنوان یکی از زیر لایه های تکامل در نظر گرفته شود چونکه کنترل زمانبندی، مکان و مقدار ژن میتواند تاثیرات مهمی در عملکرد ژنها درون سلول یا کل ارگانیسم پرسلولی داشته باشد. در علم ژنتیک، بیان ژن یکی از مهمترین مسائل بنیادی است که کمک می کند تا ژنوتیپ به صورت فنوتیپ ظاهر شود. درواقع کدهای ژنتیکی که در رشته های DNA ذخیره شده اند بهوسیله بیان ژن تفسیر میشوند و خصوصیات و نحوه بیان ژن باعث به وجود آمدن فنوتیپ در ارگانیسم خواهد شد (یزدی صمدی و ولیزاده، ۱۳۸۰).
۱-۲-۱۰-۱- مراحل مختلف بیان ژن
الف- رونویسی
تولید یک کپی RNA از روی DNA را مرحله رونویسی مینامند (یزدی صمدی و همکاران، ۱۳۸۰)، به عبارت دیگر واکنش رونویسی ساختن یک مولکول RNA میباشد. این فرایند بوسیله ی RNA polymerase انجام می شود. نکته کلیدی آغاز رونویسی این است که یک آنزیم RNA پلیمراز باید در جایگاه آغاز رونویسی که به وسیله پروموتر یا راهانداز مشخص می شود، و درست در دست بالای ژنی که باید رونویس شود قرار میگیرد. همانطور که در شکل ۱-۲ مشاهده می شود رونویسی با حضور الگوی ۳ DNA تنظیم میگردد و DNAی الگو ترتیبی که نوکلئوتیدهای منفرد به RNA پلیمریزه میشوند را هدایت می کند. بنابراین رونوشت ۵RNA به شکل گام به گام ساخته می شود تا اینکه در هر لحظه یک نوکلئوتیدRNA را به رشته RNA درحال تولید، اضافه شود. رشته RNA با رشته DNA اصلی (غیرالگو) یکسان است تنها با این تفاوت که در آن به جای تیمین(T) از اوراسیل(U) استفاده شده است. عمل رونویسی پس از رسیدن به یک توالی مشخص خاتمه مییابد (مجد و همکاران، ۱۳۸۰).
شکل۱-۲: رونویسی- تولید یک کپی RNA از روی DNA.
در پروکاریوتها مولکولهای mRNA رونوشت مستقیم ژنها هستند (جز درارکیباکترها) و تقریبا بدون تغییر و همزمان با رونویسی عمل ترجمه آنها آغاز می شود. اما در یوکاریوتها مولکولهای mRNA پس از رونویسی عمل پردازش (شکل۱-۳) یا حذف اینترونها و اتصال اگزونها صورت میگیرد.
شکل۱-۳: پردازش- مرحله حذف اینترون و اتصال اگزونها
ب- ترجمه
برای بعضی ژنها رونوشت RNA محصول نهایی بیان ژن است (شکل ۱-۴). در ژنهای دیگر این رونوشت دستخوش مرحله دوم بیان ژن یعنی ترجمه می شود. در حین عمل ترجمه مولکول RNA (که RNAی پیک یا mRNA نامیده می شود)، ساختن یک پلیپپتید را هدایت می کند به طوری که توالی اسیدهای آمینهی آن به وسیله توالی نوکلئوتیدی mRNA تعیین می شود، (که آنهم از توالی نوکلئوتیدی ژن بهدست آمده است). هر سه باز ریبونوکلئوتیدی متصل بههم یا تریپلت محل استقرار یک اسید آمینه خاص را تعیین می کند و تشخیص اسیدآمینه مربوط به هر تریپلت توسط رمز ژنتیک مشخص میگردد. ساخت پروتئین کلید اطلاعات ژنتیکی است، در مورد همه ژنها نقطه پایانی بیان ژن ساختن یک مولکول RNA یا یک پلی پپتید است (یزدی صمدی و ولیزاده، ۱۳۸۰).
شکل۱-۴: ترجمه- ساخته شدن پلیپپتید
۱-۲-۱۱- واکنش نسخهبرداری معکوس[۱۰۸]
اساس RT-PCR بر آنزیم نسخهبردار معکوس، یک DNA پلیمراز وابسته به RNA، و توانایی آن برای ساخت رشته DNAی مکمل (رشته اول cDNA) از روی mRNA الگو بنا شده است. واکنش نسخهبرداری معکوس را میتوان روی RNA کل سیتوپلاسمی و یا بر روی mRNA خالصشده انجام داد. نکته مهم این است که DNA ژنومیک نیز می تواند به عنوان PCR عمل کند. یک کنترل مناسب جهت بررسی آلودگی واکنش با DNA ژنومی یک واکنش شاهد است که در آن مرحله نسخهبرداری معکوس انجام نشده است. بسیاری از کیتهای تجاری، خالصسازی RNA کل و یا mRNA را با کیفیت بالا و عاری از DNAانجام می دهند، ولی میتوان در مراحل خالصسازی RNA یک مرحله هضم با DNASE I عاری از RNASE (Rnase free dnase I) قرار داد.
مرحله بعدی تبدیل mRNA به رشته اول cDNA میباشد. این کار اغلب با بهره گرفتن از پرایمر Oligo-dt انجام می شود که می تواند به دم پلی mRNA ۳´A یوکاریوتها متصل شود و امکان cDNA را از روی مولکولهای mRNA موجود در واکنش توسط آنزیم نسخهبردار معکوس فراهم سازد. این کار را میتوان بر رویmRNA جدا شده از ستون و یا بر روی mRNA جذب شده بر روی یک بستر جامد انجام داد. در نهایت بررسی محصولات حاصل از تکثیر RT-PCR انجام می شود (کریمی و همکاران، ۱۳۸۳).
۱-۲-۱۱-۱- PCR به همراه نسخهبرداری معکوس (RT-PCR)
بررسی بیان ژن نیاز به تعیین دقیق میزان mRNA دارد، ولی اساس PCR تکثیر DNA است نه RNA اکنون سوال این است که چگونه میتوان از آن برای بررسی RNA استفاده کرد؟ برای اینکار ابتدا RNA را با بهره گرفتن از روش کاملا شناخته شده نسخهبرداری معکوس که در حالت طبیعی توسط ویروسهای RNA دار برای تبدیل RNAی ژنومی آنها به DNAدر داخل سلول میزبان بهکار میرود، تبدیل به DNAمی شود (شکل ۱-۵). سپس تکثیر PCR بر روی cDNA (DNA مکمل Complementry) بهدست آمده میگیرد (کریمی و همکاران، ۱۳۸۳).
RT-PCR استاندارد یک روش سریع، متنوع و فوقالعاده حساس برای بررسی بیان یک ژن مورد نظر ارائه میدهد و همچنین می تواند اطلاعات نیمه کمی نیز درباره میزان بیان فراهم سازد.
شکل۱-۵: رونویسی معکوس- تکثیر PCR از روی cDNA
فصل دوم:
مروری بر پژوهشهای پیشین
۲-۱- ویژگیهای مرفولوژیک و رویشی
تحقیقات بسیاری در مورد ویژگیهای رویشی و مورفولوژیک گیاهان در ارتباط با تنش خشکی صورت گرفته است و اکثر آنها بر تاثیر بسیار زیاد تنش کمبود آب بر این صفات تاکید دارند. در مطالعه ای که توسط لی و همکاران (۲۰۰۷) صورت گرفت اثر تنش خشکی روی Populus przewalskii کاهش معنیداری را در خصوصیات رویشی از جمله ارتفاع ساقه، قطر یقه، بیوماس کل، تعداد کل برگ و مساحت کل برگ مشاهده شد. همچنین مطالعه دیگری بر روی Q. ilex نشان داد که نسبت ساقه به ریشه در تیمارهای شدید خشکی کاهش یافت (سالوادور و همکاران، ۲۰۰۴). تاثیر تنش خشکی بین ژنوتیپهای بادام تلخ از نظر وزن خشک (ساقه، برگ و ریشه) هم اختلاف معنیداری مشاهده گردید (رحمانی و همکاران، ۱۳۸۵). در گیاه زیتون نیز نسبت وزن خشک به سطح برگ در تیمار بدون آبیاری نسبت به کنترل، افزایش یافت (سوفو و همکاران، ۲۰۰۵). در مطالعه ای که توسط جیمس[۱۰۹] و همکاران (۲۰۰۵) بر روی گونه های مختلف Alnus sp. صورت گرفت، گونه هایی که تحت تنش خشکی بودند از نظر رشد طولی ساقه کاهش معنیدار بیشتری نسبت به گونه های شاهد داشتند.
بررسی بر روی ۵ گونه مهم جنگلی در تارایی توسط رائو[۱۱۰] (۲۰۰۸) نیز نشان داد که طی تنش خشکی تغییرات ارتفاع نهال و میزان بیوماس در این گونه ها متفاوت بود، به طوری که گونه Leucaena leucocephala بهعنوان متحملترین گونه عکسالعمل کمتری را نشان داد و گونه Albizzia lebbek بعنوان حساسترین گونه به خشکی، بیشترین کاهش را از لحاظ این پارامترها در برابر تنش کمبود آب نشان داد و سریعتر از ۴ گونه دیگر از بین رفت.
همچنین طی تحقیقی که پولوس و همکاران (۲۰۰۷) انجام دادند اثبات کردند که خشکی تاثیر معنیداری روی خصوصیات رویشی گونه های بلوط مورد مطالعه داشت. به طوری که این مقادیر در گونه Q. sideroxyla بیشتر ازگونهQ. laceyi تحت تاثیر قرار گرفت و آنها به این نتیجه رسیدند که گونه Q. laceyi نسبت بهsideroxyla Q. مقاومتر میباشد. وناتور[۱۱۱] (۱۹۷۶) در مطالعه بر رویPinus cariabae مشاهده نمود که نهالهای حاصل از خانوادههای مقاوم به خشکی، با کاهش سطح برگ و بیوماس هوایی از کم شدن یا مصرف آب اجتناب می کنند.
مطالعه بر روی نهالهای Q. ilex و Cariaria nepalensis و Eucalyptus microtheca نیز نشان داد که طی تنش خشکی نسبت ریشه به ساقه، به دلیل افزایش میزان رشد ریشه نسبت به میزان رشد وزن برگ و ساقه در این گونه ها افزایش مییابد که می تواند دلیلی برای تلاش گیاه برای دسترسی به آب و بقا باشد (سالوادور و همکاران، ۲۰۰۴ ؛ بارگالی و تیواری، ۲۰۰۴ ؛ سوسیلوتو و برنینگر، ۲۰۰۷).
در سال ۲۰۰۴ ژانگ و همکاران[۱۱۲] در بررسی روی اکوتیپهای مختلف صنوبر بر روی خاکهایی با محتوای آب متفاوت به این نتیجه رسیدند که تغییر در مقدار آب سبب کاهش ارتفاع، سطح کل و تعداد کل برگ، و نسبت ریشه به ساقه می شود و در اکوتیپهای مختلف مقدار این پارامترها کاهش یافت. مرچانت و همکاران[۱۱۳] (۲۰۰۷) با بررسی ۶ گونه اکالیپتوس تحت شرایط کمبود آب کاهش معنیداری را در ارتفاع گیاه، قطر و سطح برگ و SLA ۳ گونه از آنها مشاهده نمود ولی این پارامترها در گونه های دیگر معنیدار نشد.
۲-۲- ویژگیهای فیزیولوژیکی
۲-۲-۱- محتوی نسبی آب (RWC)
در یک آزمایش که بین تیمارهای مختلف تنش خشکی بر روی دو گونه بلوط انجام گرفت، RWC برگها تفاوت معنیداری را نشان نداد ولی میزان بیوماس در گونه Q. ruber نسبت به Q. petraea طی استرس آبی عکسالعمل شدیدتری را از خود نشان داد ( گیگر و توماس[۱۱۴]، ۲۰۰۵). تزارا[۱۱۵] و همکاران (۲۰۰۳) با مطالعه بر روی گونه Lycium nodosum تحت تنش خشکی و شوری به این نتیجه رسیدند که افزایش این تنشها باعث کاهش میزان RWC می شود.
نتایج پولوس و همکاران (۲۰۰۷) بر روی دو گونه Q. laceyi و Q. sideroxyla حاکی از کمتر بودن میزان RWC برگ در حالت کنترل در Q. laceyi در مقایسه با Q. sideroxyla بود که مقاومت بیشتر Q. laceyi را در برابر خشکی نشان داد. شونفلد و همکاران (۱۹۸۸) بیان کردند که با افزایش تنش رطوبتی، RWC برگها در گونه گندم کاهش پیدا می کند که علت کاهش محتوای نسبی آب، کاهش پتانسیل آب برگ و کاهش جذب آب از ریشهها در شرایط تنش خشکی میباشد. سینگ و سینگ (۱۹۹۵) در بررسی تأثیر تنش خشکی بر روی گندم و ذرت در شرایط مزرعه ای گزارش کردند که افزایش شدت تنش خشکی سبب کاهش محتوای نسبی آب برگ می شود. همچنین مارتین و همکاران (۱۹۸۸) نیز در شرایط تنش خشکی، افت در محتوای نسبی آب ارقام متحمل و حساس ذرت را گزارش و بیان کردند کاهش در محتوای نسبی آب ارقام حساس به خشکی در شرایط تنش رطوبتی بیش از ارقام متحمل به خشکی است .
رامیرز-والیجو و کلی (۱۹۹۸) نیز بالا بودن محتوای نسبی آب در ارقام مقاوم به خشکی باقلا را گزارش کردند. سالوادور و همکاران (۲۰۰۴) با بررسی نهالهای Q. ilex در دو دوره ۵/۲ و ۵/۳ ماهه در پتانسیل آب ۶/۲ تا ۷۶/۲ مگاپاسکال و رویو و همکاران (۲۰۰۱) نیز با برررسی گونه Pinus halepensis در دو سال متوالی طی ۳ ماه، در ۴ تیمار کنترل، ضعیف، متوسط و شدید تفاوت معنیداری را در میزان محتوی نسبی آب در تیمارهای مختلف کمبود آب مشاهده ننمودند. در تحقیقی که توسط رعنائیان و همکاران، (۱۳۹۲) بر روی گیاه توتون انجام گرفت، میزان محتوای نسبی آب در گونه های تحت تنش کاهش معنیداری نسبت به گونه های شاهد داشتند. طی تحقیق که شریعت و عصاره در سال ۱۳۸۷ بر روی ۴ گونه اکالیپتوس تحت شرایط خشکی انجام دادند با افزایش شدت تنش خشکی در اثر کاهش پتانسیل آبی از ۱/۰- به ۲/۱- مگاپاسکال، شاهد کاهش معنیداری در میزان RWC برگ هر ۴ گونه بودند (شریعت، ۱۳۸۷).
۲-۲-۲- عملکرد فتوسیستم II
سوزا[۱۱۶] و همکاران (۲۰۰۳ ) در تحقیق بر روی گونه Vigna unguiculata تحت تنش خشکی به این نتیجه رسیدند که با افزایش تنش خشکی عملکرد فتوسیستم II ( (fv/fm کاهش یافت. پولوس و همکاران (۲۰۰۷( عکسالعملهای فیزیولوژیک دو گونه Q. laceyi و Q. syderoxila را در ۵ زمان به مدت ۷ هفته در برابر استرسهای کم آبی مورد مطالعه قرار دادند و طبق نتایج گونه Q. syderoxila بردباری کمتری نسبت به خشکی نشان داد به طوری که میزان کلروفیل فلورسنس در هفته ۶ در این گونه کاهش پیدا کرد و کاهش این پارامتر در گونه Q. laceyi که یک گونه مقاوم شناسایی شد در هفته ۷ اتفاق افتاد. طی تحقیقی که پوپوویک[۱۱۷] و همکاران در سال ۲۰۱۰ روی نهالهای Q. ruber انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که طی تنش خشکی میزان fv/fm کاهش پیدا می کند، به طوری که در این بررسی عملکرد فتوسیستم II از همان تنش کمبود آب ضعیف سیر نزولی را در پی داشت.
بررسی تاثیر تنش خشکی در دو گونه P. khinjuk و P. mutica توسط رنجبرفوردویی[۱۱۸] و همکاران (۲۰۰۰) تفاوت معنیداری را از نظر میزان کلروفیل فلورسنس II در بین تیمار تنش کمبود آب و کنترل نشان داد که این تفاوت در گونه P. mutica بیشتر از P. khinjuk بود که حاکی از مقاومت بیشتر P. khinjuk است. بررسی روی نهالهای دو گونه Q. agrifolia , Q. lobata تحت شرایط استرس آبی تفاوت معنیداری را از نظر فتوسنتز و عملکرد فتوسیستم II نشان داد، به طوری که نهالهای Q. agrifolia نسبت به Q. lobata تحت استرس بیشتری قرار گرفتند و این پارامترها در آنها بیشتر کاهش یافت (ماهال[۱۱۹] و همکاران، ۲۰۰۹). در مطالعه متی[۱۲۰] و همکاران (۱۹۹۶) تنش خشکی در هر دو گونه Q. ilex, Q. pubescens باعث کاهش در میزان عملکرد فتوسیستم II شد که این تفاوت معنیدار در Q. ilex بیشتر از Q. pubescens بود. اپرون (۱۹۹۷) با بررسی تاثیر تنش خشکی روی دو گونه Cedrus atlantica و C. libaniدر دو پروونانس ترکیه و فرانسه بیان کردند که با توجه به اینکه کمبود آب باعث بسته شدن روزنهها می شود، این امر خود باعث کاهش فتوسنتز و عملکرد فتوسیستم II می شود که گونه C. libani در پروونانس ترکیه تفاوت معنیدار بیشتری را در حالت استرس آبی نسبت به گونه Cedrus atlanticaاز پروونانس فرانسه نشان داد. حاجی میرزایی (۱۳۸۵) بر اساس نتایج بهدست آمده از آزمایش غلظت کلروفیل در برگ های نهالهای پسته وحشی گزارش نمود که با افزایش مدت زمان خشکی میزان غلظت کلروفیل در برگها کاهش مییابد که این حالت در مورد غلظت کلروفیل a، کلروفیلb ، مجموع کلروفیل a وb و نسبت کلروفیل a به b نیز مشاهده شد. به نظر میرسد کاهش میزان کلروفیل تحت تنش به واسطه تجزیه آن است. همچنین مجموع رنگدانههای a وb در گونه تاغ با افزایش تنش خشکی کاهش معنی داری را نشان میدهد. نسبت کلروفیل aبه b با افزایش دفعات آبیاری در گونه تاغ به شدت کاهش یافت. به عبارت دیگر افزایش مدت زمان بین دو آبیاری به میزان بیشتری باعث کاهش کلروفیل aگردید (بالابندی۱۳۸۴).
دامسین و رامبال (۱۹۹۵) گونه Q. pubescens را در معرض خشکی تابستان قرار دادند و عملکرد فتوسیستم II را هم تحت نور و درجه حرارت شدید و هم در تاریکی اندازه گیری نمودند و مشاهده نمودند که تنها برگها در نور و درجه حرارت شدید عملکرد فتوسیستم II آنها کاهش یافت و در تاریکی تغییری مشاهده نشد، بنابراین گونه مورد مطالعه را گونه ای بردبار به خشکی معرفی نمودند.
مزوروس و همکاران (۲۰۰۸) عکسالعملهای فیزیولوژیکی گونه Q. petraea را در مقابل استرسهای خشکی و گرمایی مورد مطالعه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که این استرسها، فعالیتهای فتوشیمیایی برگ این گونه را تحت تاثیر قرار داده و عملکرد فتوسیستمII نسبت به مشخصههای رشدی برگ تغییرات بسیار کمتری داشت.
در تحقیقی که پوپوویک و همکاران (۲۰۱۰) بر روی نهالهای Q. robur تحت تنش انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که عملکرد فتوسیستم II در خشکی کاهش پیدا کرد. مطالعات دیگر انجام گرفته بر روی Q. robur نیز همین نتیجه را اثبات نمود (مولچانوو[۱۲۱]، ۲۰۰۹ ؛ روسنکویست و همکاران[۱۲۲]، ۲۰۱۰).
۲-۲-۳- نشت الکترولیت (EC)
تحقیقی که سالوادور در سال ۲۰۰۴ انجام داد، دریافت که خشکی سبب افزایش نرخ نشت الکترولیت برگ و در نتیجه کاهش پایداری سلولهای غشایی می شود. نادلر و همکاران (۲۰۰۷) ، ۴ گونه موز ( (Musa acuminate، مانگو(Mangifera indica L.) و زیتون(Olea europaea L.) و خرما (Phoenix dactylifera L.) را تحت رژیم آبیاری متفاوت قرار دادند و تفاوت معنیداری در میزان EC ساقه در این گونه ها و تیمارهای مختلف آبی مشاهده نمودند. به طوری که با کاهش میزان آبیاری، مقدار نرخ نشت الکترولیت ساقه افزایش یافت.
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 07:37:00 ب.ظ ]
|