تصمیمات مدیر می‌تواند رفتار مرئوس را در جهت مطلوب تغییر دهد و آن را عقلائی تر نماید، که منظور از رفتارهای عقلایی در اینجا، رفتاری است که با اهداف سازمان مطابقت و هماهنگی بیشتری داشته باشد. فهرست زیر از جمله دلایلی است که در پشتیبانی از این گفته آورده شده است:

۱٫ تصمیمات مدیر، بیانگر اهداف سازمان و منعکس کننده این اهداف است. ‌بنابرین‏، تصمیم گیری مدیر به مرئوس کمک می‌کند تا این اهداف را بهتر بفهمد.

۲٫ تصمیمات مدیر، رفتار «عقلایی» و همچنین معیارهای سنجش رفتار عقلایی را برای مرئوس تعریف و تعیین می‌کند.

۳٫ تصمیمات مدیر، نوع عملکردی را که از افراد در مشاغل مختلف سازمانی انتظار می رود، معین می‌کند.

۴٫ مدیر است که تصمیم می‌گیرد چه اطلاعاتی با چه کم و کیفی در اختیار مرئوس قرار دهد. می‌تواند با اطلاعات مفیدی که در اختیار مرئوس قرار می‌دهد دریچه هایی را به روی مرئوس باز کند که او از وجود آن ها بی خبر بوده است. یا اطلاعاتی که به مرئوس داده می شود، او را ‌در موقعیتی قرار دهد که بهتر بتواند نتیجه و عواقب ناشی از رفتار و عمل خود را پیش‌بینی و ارزیابی کند.

۵٫ در مواردی، رئیس مسائلی را برای مرئوس مطرح و از او می‌خواهد که درباره آن فکر کند، تصمیم بگیرد و نتیجه را به او اطلاع دهد. این عمل رئیس باعث می شود تا اولاً توجه مرئوس به مسائلی که معین شده است معطوف گردد و ثانیاًً، تصمیمات در زمانی اتخاذ شوند که از نظر رئیس مناسب تشخیص داده شده است (علاقه بند، ۱۳۸۴).

۲-۱-۲ تعاریف تصمیم گیری:

‌در مورد تصمیم گیری تعاریف مختلفی از سوی صاحب نظران ارائه شده است که علی‌رغم زیاد بودن تعداد آن ها، همگی دارای یک وجه مشترک می‌باشند و این وجه مشترک عبارت است از انتخاب مطلوبترین، منطقی ترین و شایسته ترین راه حل، که ذیلاً به چند مورد از این تعاریف اشاره می‌گردد:

۱٫ تصمیم گیری فرآیندی را تشریح می‌کند که از طریق آن فرایند راه حل معینی انتخاب می‌گردد (رضائیان، ۱۳۸۲).

۲٫ تصمیم گیری فراگردی است که طی آن، شیوه خاصی برای حل مسأله یا مشکل ویژه برگزیده می شود (علاقه بند، ۱۳۷۴).

۳٫ تصمیم گیری یعنی شناسایی و اقدام یک عمل برای دست یازیدن به یک مسأله خاص با بهره برداری از یک فرصت (استونر، ۱۳۷۹).

۴٫ تصمیم گیری را می توان طریقه عمل و یا حرکت در مسیر خاصی تعریف کرد که با تأمل آگاهانه، از میان راه و روش های مختلف برای نیل به یک هدف مطلوب انتخاب شده است (سعادت، ۱۳۷۲).

۵٫ فرایند تعیین و انتخاب اقدام یا عملی به منظور حل مشکل یا مسأله مشخص (نجف بیگی، ۱۳۸۷).

۶٫ تصمیم گیری عبارت است از فرایند گزینش مطلوبترین یا منطقی ترین شکل در حل مسأله یا در نیل به یک هدف (مظاهری، ۱۳۷۹).

۷٫ تصمیم گیری به زبان ساده یعنی رسیدن به یک راه حل یا نتیجه، تصمیم عبارت است از یک گزینش که به موجب آن شخص درباره موقعیت خود به نتیجه خاصی نائل می شود.همچنین تصمیم، معرف یک رفتار یا عمل درباره « چه باید کرد » یا « چه نباید کرد » است. تصمیم گیری یک فراگرد و تصمیم، نتیجه آن است (قربانی نامور، ۳۸۵۱).

۸٫ تصمیم گیری یعنی شناسایی و اقدام یک عمل برای دست یازیدن به یک مسأله خاص یا بهره برداری از یک فرصت که بخش مهمی از کار یا وظیفه هر مدیر را تشکیل می‌دهد. بدیهی است که همه ما تصمیم می گیریم. آنچه کار مدیریت را متمایز می‌سازد این است که مدیر به صورت منظم و به شیوه ای ویژه به تصمیم گیری توجه می کند (استونر و گیلبرت، ۱۳۷۹).

۲-۱-۳ فرایند تصمیم گیری:

در تعریفی بسیار ساده، تصمیم گیری عبارت است از انتخاب یک راه از میان راه های مختلف. همان طور که از این تعریف مستفاد می شود، کار اصلی تصمیم گیرنده دریافت راه های ممکن و نتایج ناشی از آن ها و انتخاب اصلح از میان آن ها‌ است، و اگر وی بتواند این انتخاب را به نحو درست و مطلوبی انجام دهد تصمیم‌های او مؤثر و سازنده خواهند بود. تصمیم گیرنده ممکن است با توسل به قدرت‌های ماوراء الطبیعه، تجربه، اشراق، یا اتفاق و تصادف، تصمیم گیری را انجام دهد اما هدف اصلی در اینجا اشاره ای اجمالی به شیوه ها و تکنیک هایی از تصمیم گیری است که کار اخذ تصمیم عملی را برای مدیر میسّر ساخته و او را در اخذ تصمیم های سریع و صحیح یاری می‌دهد.

به طور کلی فرایند تصمیم گیری را می توان شامل مراحل شش گانه زیر دانست:

مرحله اول شامل تشخیص و تعیین مشکل و مسأله ای است که در راه تحقق هدف مانع ایجاد ‌کرده‌است. در این مرحله باید کوشش شود مشکل اصلی و واقعی شناخته شده و به درستی تعریف شود.

مرحله دوم، یافتن راه حل های ممکن برای رفع مشکل مذکور است. احصای راه حل ها با توجه به تجربه های علمی و عملی مدیر و اطلاعات و آمار در دسترس او انجام می‌گیرد. هر چه راه حل های بیشتری برای حل مشکل پیدا شده و تعیین شوند، انتخاب بهتری در تصمیم گیری صورت خواهد گرفت.

مرحله سوم، انتخاب معیار برای سنجش و ارزیابی راه حل های ممکن است. برای آنکه راه حل ها نسبت به هم مورد سنجش واقع شوند، لازم است آنهـا را به وسیله معیاری مورد بررسـی قرار دهیم. به عنوان مثال می توان هزینه یا سود را معیار ارزیابی شقوق ممکن قرار داده و سپس سنجید که کدام یک از راه حل ها هزینه کمتر یا سود بیشتری عاید سازمان می‌کنند.

مرحله چهارم، تعیین نتایج حاصل از هر یک راه حل های ممکن است. در این مرحله، به عنوان مثال هزینه هایی که از به کارگیری هر یک از راه حل ها حاصل می شود محاسبه شده و اساس ارزیابی بعدی قرار می گیرند. ‌بر اساس معیارهای انتخاب شده نتایج مثبت و منفی هر یک از راه حل ها در این مرحله مشخص می‌شوند.

مرحله پنجم، ارزیابی راه حل ها از طریق بررسی نتایج حاصل از آن ها‌ است. هر راه حل با توجه به نتایجی که از آن نصیب سازمان خواهد شد با سایر راه حل ها مقایسه شده، اولویت راه حل ها تعیین می‌شوند. گاهی اوقات ارزیابی راه حل ها و تعیین اولویت آن ها مشکل می شود، زیرا ‌بر اساس یک معیار، راه حلی در اولویت قرار می‌گیرد، در حالی که از جهت معیار دیگری آن اولویت را نخواهد داشت. در چنین حالاتی مدیر باید بکوشد معیاری تلفیقی به وجود آورد و ارزیابی را ‌بر اساس آن انجام دهد.

مرحله نهایی در فرایند تصمیم گیری، انتخاب یک راه از میان راه های مختلف و ارائه بیانیه تصمیم است. این مرحله در انتهای مرحله ارزیابی و تعیین اولویتها خود به خود تحقق می‌یابد و راه حلی که بهترین نتیجه را حاصل ساخته و بالاترین درجه اولویت را دریافت داشته، راه حل انتخابی است. اما منظور ما، بیان راه حل مذکور به صورت تصمیم متخذه از جانب مدیر است که می‌تواند به صورت گامی مستقل در فرایند تصمیم گیری به شمار آید.

نمودار (۲-۱) نشانگر مراحل مختلف تصمیم گیری می‌باشد (الوانی، ۱۳۸۵).

ارزیابی راه حل ها

تعیین نتایج حاصل از هر راه حل

انتخاب راه حل اصلح

(اخذ تصمیم)

تشخیص و تعیین مشکل اصلی

احصای راه حل های ممکن

انتخاب معیار سنجش

نمودار (۲-۱): مراحل مختلف فرایند تصمیم گیری، منبع: الوانی، سید مهدی، مدیریت عمومی، تهران، نشر نی، ۱۳۸۵

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت