دانلود متن کامل پایان نامه ارشد – ۲-۲-۲ ابعاد و انواع گرایشهای سیاسی – 10 |
در یک تعریف ساده، نگرش با توجه به تجارب فردی و شخصیت افراد، یک طرز فکر یا تمایل به عمل در یک شیوه خاص است. به طور معمول وقتی ما به نگرشهای افراد اشاره میکنیم، در واقع تلاش میکنیم رفتار افراد را توضیح دهیم. به عبارتی نگرشها ترکیب پیچیدهای از شخصیت، باورها، ارزشها و انگیزههایی هستند که ما با آنها تمایلات خودمان را نشان میدهیم (Pickens, 2005: 44). نگرشها در نتیجه یادگیری، مدلسازی دیگران و تجارب مستقیم خودمان با مردم و موقعیتها شکل می گیرند. علاوه بر این نگرشها مانند بسیاری از چیزهای دیگر از طریق تجربه آموخته میشوند و تحت تأثیر آنها قرار می گیرند. آنها می توانند سنجیده شوند و حتی تغییر کنند (Pickens, 2005: 47, 48). همچنین نگرشها در طول زندگی از طریق فرایند جامعهپذیری شکل می گیرند. از اینرو اگرچه تحول آنها مستلزم زمان، تلاش و اراده است اما امری امکان پذیر است (Pickens, 2005: 50).
در واقع نگرش یک جنبه مهم از زندگی عاطفی و احساسیِ ما را تشکیل میدهد. ما نسبت به افراد و اندیشه ها نظرات خاصی داریم که ناشی از اطلاع ما از آنها، احساس ما نسبت به آنها و تمایل ما به انجام عملی در مورد آنهاست. این گونه نظرها غالباً تعیین کننده شیوه برخورد ما با آن اشیاء، افراد یا اندیشه هاست (کریمی، ۱۳۷۹). میتوانیم بگوییم نگرش سیاسی نیز ایستاری است که افراد و گروه های مختلف اجتماعی در مقابل حوادث سیاسی داخلی و بین المللی اتخاذ میکنند. به تعبیری دقیقتر نگرش متضمن نوعی ارزیابی از کسی یا چیزی است. این ارزیابی امری کیفی و غیرمحسوس است (صباغپور، ۱۳۷۳: ۴۳). از طریق نگرشهای گروه های اجتماعی میتوان نخست آگاهیها و بینشهای این گروه ها را نسبت به موضوع مورد سنجش دریافت. دوم؛ میتوان عقاید نسبتاً ریشهدار را از عقاید زودگذر بازشناخت. دیگر آنکه؛ میتوان شدت، ضعف، گستره و سوگیری نگرشهای آنان را مورد شناسایی قرار داد. چرا که به تعبیر “اش و بارتلت” اساسا نگرشها راهنمای عمل هستند و فرد بدون داشتن نگرشهای راهنما، سردرگم و پریشان می شود (صباغپور، ۱۳۷۳: ۲۷).
تحقیق در مورد نگرش نیز در دهههای گذشته رجعتی داشته است به جایگاه آن در روان شناسی اجتماعی، به طوری که پس از دهه ۱۹۵۰ تحت الشعاع کارهایی که در حوزه پویایی گروهی انجام شده قرار گرفته بود. نیم قرن قبل از آن، تحت تأثیر نظریهپردازان زیادی همچون توماس و زنانیکی (۱۹۱۸) و واتسون (۱۹۲۵) به نگرش به عنوان مفهوم مرکزی توجه میشده است. در واقع، آنان روانشناسی اجتماعی را با مطالعه نگرشها یکسان میپنداشتند. تمرکز تحقیقات در مورد نگرش در اواخر دهه ۱۹۳۰ به اوج رسیده بود و در ۱۹۵۰ به سمت پویایی گروهی تغییر جهت داده بود. تنها در دهه پایانی ۱۹۶۰ بود که تحقیقات پیرامون نگرش به جایگاه شکوفای فعلی خود بازگشت (Lindzey, 1975: 136).
به طور کلی پژوهشهایی که در مورد سنجش نگرشها صورت گرفته به دو دسته کلی تقسیم میشود. دسته اول پژوهشهایی است که از سوی روانشناسانی چون فستینگر، لوین، هایدر، مورنو مطرح گردید. دوم پژوهشهای کاربردی که در نگرش سنجشهای مربوط به مذهب، سیاست، نژاد و اقوام و ملل صورت پذیرفت. این پژوهشها غالبا خاستگاهی جامعهشناختی و روانشناسی اجتماعی داشته است. به عنوان نمونه میتوان به مطالعات آلموند، سیدنی، لین، ساترلند، راجرز، لازارسفلد و… اشاره نمود (صباغپور، ۱۳۷۳: ۳۱). شناختهشدهترین تحقیق تجربی در این زمینه کارآلموند و وربا در کتاب فرهنگ مدنیاست که نگرشهای سیاسی پنج کشور آمریکا، انگلیس، آلمانغربی، ایتالیا و مکزیک را مورد مطالعه قرار داده است.
در نهایت میتوان گفت: نگرشها ابعاد و مؤلفه های بسیاری دارند؛ برخی روانشناسان اجتماعی مدل ABC نگرشها را میپذیرند. در واقع هر نگرش شامل سه مؤلفهی احساسات[۱۴]، رفتار[۱۵] و شناخت[۱۶] نسبت به رفتار، موضوع، پدیده یا نهاد خاصی است. بُعد احساسی به احساسات مثبت یا منفی درباره موضوع مورد نظر اشاره دارد. بُعد رفتاری شامل قصد افراد برای عمل به شیوه های خاصی در رابطه با موضوع مورد نظر است؛ و در نهایت بُعد شناختی که به مجموعه دانستنیها و اطلاعات فرد درباره موضوع مورد نظر اشاره می کند. بنابرین، هر نگرش، سازه یا خوشهای از احساسات، خواسته ها و ناخواستهها، نیتهای رفتاری و افکار و عقاید فرد نسبت به موضوع خاصی است. البته نباید فراموش کرد که این سه مؤلفه به طور نزدیکی به یکدیگر وابستهاند (Lindzey, 1975: 116). بر طبق نظر آیزان و فیشبین[۱۷] (۱۹۷۵) مؤلفه های شناختی، عاطفی و رفتاری اغلب به طور تجربی قابل تمایز نیستند. تحقیقات آنها نشان میدهد که تنها یک مدل تک بُعدی از نگرش قابل قبول است. چراکه همه سنجه های نگرش (شناختی، عاطفی و رفتاری) رفتار افراد را در طول یک ارزیابی مستمر شکل می دهند (Kwon & A. Vogt, 2010: 425).
در یک دستهبندی دیگر میتوان نگرشهای سیاسی را در قالب باورهای سیاسی و احساسات سیاسی قرار داد. باورهای سیاسی خود شامل مؤلفه های زیر هستند: ۱- توانایی سیاسی؛ باور فرد نسبت به تواناییهای سیاسی خود است و همچنین باور وی نسبت به تواناییهای نظام سیاسی مورد نظر. ۲- اثربخشی سیاسی که شامل دو بُعد است: الف) اثربخشی درونی: به معنی باور به توانایی فرد در فهم سیاسی و تأثیر بر حوادث سیاسی و میزان تأثیرگذاری فرد بر حوزه سیاست. ب) اثربخشی بیرونی: باور به اینکه نهادهای سیاسی پاسخگوی شهروندان هستند. ۳- توانایی رقابت مدنی؛ منظور باور به فعالیتهای مدنی و اینکه فرد دارای مهارت های مدنی است و نظام سیاسی وظیفه یک شهروند است (کردی، ۱۳۸۸: ۱۲۴). احساسات سیاسی نیز با باورها ارتباط تنگاتنگ دارند. احساسی خوش یا ناخوش نسبت به حوزه سیاسی زندگی اجتماعی که در نتیجه ارزیابی فرد از خویش و نظام سیاسی شکل میگیرد. در ذیل به مؤلفه های آن اشاره خواهیم داشت:
۱- مباهات و فخر یا غرور سیاسی؛ احساس تعلق و افتخار به کشور، مردم، نظام سیاسی و تاریخ مورد نظر. ۲- رضایت سیاسی؛ میزان احساس راحتی با نهادهای سیاسی و نخبگان سیاسی و تصمیمات سیاسی. ۳- اعتماد سیاسی؛ انتظار به اینکه رفتار سیاسی دیگری به طور قابل پیش بینی دوستانه است (کردی، ۱۳۸۸: ۱۲۶و۱۲۵).
در نهایت همانطور که اشاره شد، بسیاری از محققان ایرانی- نظیر حسینی (۱۳۸۶) در پایان نامه خود با عنوان رابطه برخورداری از انواع سرمایه (اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی) و نوع نگرش به عدالت اجتماعی- مفاهیم نگرش و گرایش را مترادف دانسته و هر دو را معادل مفهوم attitude به کار گرفتهاند. ما در این پژوهش با توجه به موضوع مورد مطالعه، مفهوم گرایش را قدری متفاوت از نگرش در نظر گرفته و آن را ترجیح داده ایم. در واقع ما گرایش سیاسی را به عنوان سازهای با سه بعد شناختی و ارزیابی، احساسی و عاطفی، و انگیزشی یا آمادگی برای عمل پاسخگویان نسبت به نظام سیاسی موجود در ایران به کار خواهیم برد.
۲-۲-۲ ابعاد و انواع گرایشهای سیاسی
[جمعه 1401-09-25] [ 09:41:00 ق.ظ ]
|