تئوری انگیختگی[۲۵]

تئوری بازداری و تحریک برای نشان دادن تفاوت های رفتاری برونگرایان و درون گرایان مفید ولی اندازه گیری آن بسیار مشکل می‌باشد لذا آیزنگ مفهوم انگیختگی مغزی[۲۶] رابدین دلیل که دقیق تر ارزیابی می شود مطرح نمود این تئوری هم نظام های فیزیولوژیکی نهفته در تفاوت های رفتاری رد برونگرایان- ‌درون‌گرایان رانشان می‌دهد و هم پایداری- ناپایداری هیجانی را.

تئوری انگیختگی و درون گرایی- برون گرایی

آیزنگ در تفسیر نظریه گذشته اش ‌به این نتیجه رسید که تفاوت های ژنتیکی در درون گرایی- برون گرایی ناشی از تفاوت های فیزیولوژیکی در دستگاه فعال ساز شبکه ای (ARAS)‌می‌باشد در ARAS شبکه ای از رشته عصبی هستند که به طرف بالا عبور می‌کنند و از پایین ساقه مغز به تالاموس و کرتکس می‌رسند رشته‌های عصبی دیگری از انتهای ساقه و مغز پایین می‌آیند و بر نظام عضلانی بدن و سیستم عصبی خودمختار اثر می‌گذارند در همان حال اعضایی که از قشر مخ پایین می‌آیند می‌توانند فعالیت ساقه مغز را تنظیم نمایند ‌بنابرین‏ ارتباط بین ARAS و قشر مخ دو جانبه است ARAS می‌تواند قشر مخ را فعال کند و قشر مخ در بازگشت می‌تواند بر ARAS اثر بگذارد و تحریک و هم بازداری آن را افزایش دهد ARAS ساختار مغزی است که مسئول برانگیختگی مغزی پراکنده در پاسخ به یک محرک بدنی است.

طبق نظر آیزنگ عدم حساسیت به تحریکات کم و واکنش پذیری به تحریکات زیاد ویژگی برون گرایی است برون گرایان برای برانگیختن ARAS شان به محرک های بیرونی نیرومندی نیاز دارند

‌در مقابل‌ حساسیت واکنش نشان دادن به تحریکات ضعیف و عدم تحمل تحریکات نیرومند ویژگی درون گرایی است درون گراها برای برانگیختن ARAS شان به محرک برونی با شدت کمتری نیازمندند ‌بر اساس این استدلال آیزنگ پیشنهاد نمود که درون گراها همیشه از نظر مغزی بیشتر از برون گراها برانگیخته اند و برون گرایان برانگیختگی ضعیف دارند (رییو، ۱۹۹۸، به نقل از رسایی، ۱۳۸۳، ص ۵۷)

آزمایش های دیگری در رابطه با برانگیختگی و درون گرایی در زمینه یادگیری کلامی انجام شدن نتایج نشان داد کنه درون گرایان بلافاصله پس از وقوع یادگیری یادآوری ضیعفی داشتند اما بعد از ۳۰ یا ۲۴ ساعت حافظه خوبی داشتند برون گرایان الگویی دقیقا معکوس از خود نشان دادند یعنی آن ها دارای حافظه دراز مدت ضعیف بوده ولی از حافظه کوتاه مدتی خوبی برخوردار می‌باشند (آیزنگ، ۱۹۷۰، به نقل از رسایی،‌ ۱۳۸۳، ص ۵۸)

آیزنگ با به کارگیری این نظام نظری جدیدش حیطه دیگر از جمله عادات مطالعه دانش آموزان به مطالعه پرداخت به ‌عنوان نمونه کمبل و هاولی ۱۹۸۲ به محل مطالعه دانشجویان در کتابخانه رفتند و از آن ها خواستند به پرسشنامه شخصیتی[۲۷] آیزنگ پاسخ دهند همچنین از آن ها خواسته شد که تعداد دفعاتی را که در خلال یک ساعت مطالعه خواندن را برای استراحت قطع می‌کنند یادداشت نمایند ضمنا از آن ها خواسته شد آن مقدار سروصدا شلوغی و فعالیت های اجتماعی خویش را که ترجیح می‌دهند ثبت نمایند ‌بر اساس تئوری آیزنگ کمبل[۲۸] و هاولی[۲۹] پیش‌بینی نمودند درون گرایان مکان های مطالعه ای ‌را ترجیح می‌دهند که به طور جداگانه و با دقت بیشرت مطالعه کنند و در مقابل برون گرایان تمایل داشتند در فضاهایی که می توانستند با هم باشند یعنی در جمع باشند و سطح تحریک پذیری دیداری و شنیداری بالاتر است مطالعه کنند.

۱- برون گرایی

برونگرایی کسی است که مردم آمیز است از میهمان خویش می‌آید و دوستان بسیار دارد به سخن گفتن با دیگران نیاز دارد میل ندارد در تنهایی چیزی بخواند یا مطالعه کند طالب هیجان است فرصت ها را مغتنم می شمارد لحظه ای عمل می‌کند و به طور کلی فردی تکانشی است بذله گویی را دوست دارد همیشه حاضر جواب است و تغییر را دوست دارد سهل گیر بی احتیاطی و خوش بین است دوست دارد خوش و خندان باشد و ترجیح می‌دهد تحرک داشته و کاری انجام دهد تمایل به پرخاشگری دارد و به سرعت عصبانی می شود احساس هایش را در اختیار ندارد و آدم چندان باثباتی نیست

۲- درون گرایی

فرد درون گرا فردی کم حرف و گوشه گیر است در خود فرو رفته و بیشتر علاقه مند به کتاب هاست تا به آدم ها، آدم ها توداری است و بجز چند دوست صمیمی از دیگران فاصله می‌گیرد به دوراندیش متمایل است بی گدار به آب نمی زند و به احساس های آنی اعتماد نمی کنند تحریک و هیجان را دوست ندارد و مسائل زندگی روزمره را در حدی که لازم است جدی می‌گیرد زندگی منظم و با قاعده را دوست دارد به احساس هایش کاملا مسلط و به ندرت از خودش پرخاشگری نشان می‌دهد و زود از کوره در نمی رود باثبات و تا حدودی بدبین است و برای معیارهای اخلاقی ارزش فراوان قائل است (آیزنگ، ۱۹۷۰، به نقل از رسایی، ۱۳۸۳، ص ۵۹)

۳- روان رنجورخویی

روان رنجورها افرادی مضطرب، افسرده، نامعقول و دمدمی هستند آن ها ممکن است دارای عزت نفس پایین و مستعد احساس گناه باشند آن ها افرادی هیجانی، تنیده و خجالتی هستند آیزنگ معتقد است که روان رنجور خویی عمدتاً ارثی است و بجای یادگیری یا تجربه حاصل ژنهاست او معتقد است که روان رنجور خویی پایه محکمی در فیزیولوژی ، دستگاه های سمپاتیک، پاراسمپاتیک و مغز احشایی موجود در سیستم لیمبیک دارد (ریکمن، ۱۹۹۷، به نقل از رسایی، ۱۳۸۳، ص ۶۰)

فعالیت خودکار ور وان رنجورخویی

آیزنگ ۱۹۸۵ درتئوری اش نشان داد که مرکز روان رنجور خویی درمغز احشایی[۳۰] یا سیستم لمبیک می‌باشد ساختارهای سیستم لمبیک شامل: هیپوکامپ، آمیگرال، گنگلیوم، سپتوم و هیپوتالاموس در به وجود آوردن تحریک پذیری درگیر هستند سیستم لمبیک و ARAS فقط به صورت جزئی از همدیگر مستقل هستند ‌بنابرین‏ برانگیختگی مغزی و برانگیختگی خود مختار می‌تواند به وسیله فعالیت در سیستم لمبیک ایجاد شود چنین فعالیتی بخش سمپاتیک سیستم عصبی خودمختار را برانگیخته می‌کند و در این رهگذر اشخاص را برای جنگ و گریز آماده می‌کند در این هنگام گوارش متوقف می شود ضربان قلب تندتر می شود و میزان تنفس افزایش می‌یابد افرادی که نمره بالای در بعد روان رنجور خویی کسب می‌کنند آستانه خیلی پایین برای فعالیت در سیستم لیمبیک و دارای حساسیت خیلی زیاد هستند آن ها زمانی که شکل تحریکات خفیف است واکنش زیادی از خود نشان می‌دهند (ریکمن، ۱۹۹۷، به نقل از رسایی، ۱۳۸۳، ص ۶۰)

۴- روان پریش خویی

این افراد پرخاشگر جامعه ستیز، واقع بین، سرد و خودمحور هستند آن ها همچنین می‌توانند افرادی بی رحم، متخاصم، و نسبت به نیازها و احساس های دیگران بی اعتنا و بی اهمیت باشند بسیاری از این افراد خلاق هستند.

هورمون ها و روان پریش خویی

بین روان پریش خویی و مردانگی رابطه وجود دارد توصیفی که از یک شخص روان پریش خویی بیان می شود ظاهراً ویژگی مردانه را نشان می‌دهد به طور متوسط مردان درمقایسه با زنان از نمرات (P)‌ بالاتری برخوردارند و همچنین مردان نمره (P)‌ بالاتری دارند (آیزنگ،‌ ۱۹۷۰)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت