۱- قرآن وسنت:

– قرآن کریم:قرآن کریم مهمترین واصیل ترین منبع حقوق اسلام است. قرآن یک سند چند وجهی است اما در عین حال به عنوان قانون اساسی عمل می‌کند. مانند بسیاری دیگر از قوانین اساسی، قرآن پر از بیانات گوناگونی است که تفاسیر متفاوتی دارد و برای تفسیر قرآن باید از سیره و عقل و اجماع کمک گرفت.درتفسیرآیه ۳۶سوره مبارکه نساء یک سلسله ازحقوق اسلامی اعم از حق خدا،حقوق مردم وآداب معاشرت ورفتار با مردم بیان شده است.ویا در آیه یک سوره مائده به مواردی همچون لزوم وفای به عهد وپیمان وقرارداد ها اشاره دارد.لذا ،قرآن مهمترین منبع حقوق خواهد بود.

– سنت:سنت درلغت معانی متعددی دارد مانند طریق وروش ولی دراصطلاح دومعنای ذیل متصوراست”اول:به مفهوم مستحب که یکی ازاحکام ‌پنج‌گانه است ودرمقابل واجب ،حرام ،مکروه ومباح آمده است ودوم: درمیان اهل سنت به معنای قول،فعل وتقریر شخص پیامبراست ودرمیان فقهای شیعه عبارت است ‌از قول فعل وتقریر معصوم(ع)” [۴۴]

پس به طورکلی وحی شامل قرآن وسنت می شود ومنظورازسنت ،قول ،فعل وتقریر معصوم می‌باشد که اعم ازرسول اکرم(ص) وائمه اطهار(ع)وحضرت فاطمه زهرا(س) می‌باشد.

۲- عقل: عقل هم دربسیاری ازموارد می‌تواند به عنوان منبع اصلی حقوق بین الملل اسلامی شناخته شود ومنشاء تهیه بسیاری ‌از قوانین ومقررات بین‌المللی گردد.”میرزای قمی درکتاب قوانین الاصول درتعریف دلیل عقلی می نویسد:دلیل عقلی عبارت است ‌از حکم عقل که به وسیله آن به حکم شرع می‌رسیم وازعلم به حکم عقل،علم به حکم شرعی پیدا می‌کنیم”[۴۵]

دلایل یا احکام عقلی را به دو قسم تقسیم کرده‌اند:مستقلات عقلی واستلزامات عقلی.

“مستقلات عقلی:دلایل یا احکام مستقل عقلی احکامی هستند که در نتیجه ادراک مستقیم عقل به دست آیند،بدون دخالت ویاری جستن وضمیمه کردن حکمی شرعی.به طور مثال عقل انسان مستقلا، خیانت ‌در امانت را عملی زشت ومذموم می داندوحکم به محکومیت خائن می‌دهد،بی آنکه توجه داشته باشد که این امر شرعاً محکوم است یا خیر.قواعدی چون قاعده اضطرار وقاعده لاضرر ازمستقلات عقلیه است.

استلزامات عقلی:استلزامات عقلی که بدان غیرمستقلات هم گویند،اصطلاحی حقوقی است که در حقوق امامیه دردو قرن اخیر به صورت اصطلاح جا افتاده است، وتعریف آن چنین است:هرگاه عقل انسان ، ازنص قانون شرع،الهام بگیرد ‌و نظری دریک مسئله حقوقی بدهد،آن نظر را استلزام عقلی می‌نامند ، مانند نتیجه قیاس که یک حقوقدان می‌کند ،زیرا قیاس کننده همیشه متکی به یک نص قانونی است”[۴۶]

۳- اجماع: برای اجماع تعاریف مختلفی مطرح شده است ولی دریک جمع بندی کلی چنین می توان گفت که” اجماع درلغت به معتی اتفاق است ودرحقوق اسلام ،اتفاق نظر دانشمندان اسلامی دریک موضوع شرعی وحقوقی را اجماع می‌گویند.”[۴۷] درخصوص نظرات ‌و آراء علمای اسلام نیزنظریات متفاوتی وجود دارد ولی دریک جمع بندی کلی می توان چنین عنوان کرد که:”اجماع فقها وعلمای بزرگ اسلام هم ازجهت اینکه کاشف ‌از سنت می‌باشند حجیت داشته ومی تواند به عنوان منبع حقوق بین الملل اسلام قرارگیرد.”[۴۸]

۴- قیاس:ازدیدگاه اهل سنت ،قیاس به عنوان یکی ازمنابع حقوق بین الملل اسلام (به جای عقل) محسوب می شود.

“قیاس درلغت به معنای سنجش ودراصطلاح منطقی ،نوعی استدلال ‌و درواقع قضیه ای است که شامل یک صغری ویک کبری ونتیجه است.”[۴۹] وبه عبارت دیگر”هرگاه بین دو موضوع شباهتی وجود داشته باشد وحکم یکی از آن ها ‌در شرع معلوم باشد،مقایسه کردن دیگری را برآن واثبات حکم آن را براین قیاس گویند”[۵۰]

قیاس درفقه واصول ،متفاوت ‌از قیاس منطقی است،درحالی که درقیاس منطقی ،علت ازطریق برقراری رابطه علیت وبا کمک عقل به دست می‌آید،درقیاس حقوقی یا شرعی ،علت استنادی است.قیاس بردونوع است:قیاس منصوص العله ‌و قیاس مستبط العله.”هنگامی که جامع ‌و مشترک میان دو موضوع درکتاب یا سنت نص شده باشد،منصوص العله واگر نصی وجود نداشته باشد،مستنبط العله نامیده می شود. علمای شیعه ‌از قیاس فقط نوع اول را معتبر می دانند.در واقع مبنای قیاس درنوع اول ،مبنای محکم وقابل اتکایی است،به همین دلیل یقین آور می‌باشد.ولی نوع دوم ‌بر مبنای‌ ظن ‌و گمان استقرار دارد.‌بنابرین‏ نمی توان منبع حکم واقع شود.”[۵۱]

۵- عرف:یکی دیگر از منابعی که می‌تواند منشاء حقوق بین الملل اسلام قرارگیرد،عرف می‌باشد. “عرف عبارت است ازمجموعه رفتارواعمالی است که دراثر تکرار ومداومت مورد پذیرش اکثریت قرار گرفته باشد،البته عرف تا زمانی که مغایر با احکام اسلامی شناخته نشود،معتبر ومحترم بوده وقابل شناسایی است و در صورت مغایرت آن با اسلام ازدرجه اعتبار ساقط می شود”[۵۲]

بخش دوم:

سیرجریانات کلی درمورد اقلیت ها:

ازمسائل بسیارمهم وقابل توجه دراسلام ،موضوع چگونگی رفتاربا اقلیت ها می‌باشد.آگاه نبودن عده ای ازقانون اسلامی ازیک سو و تبلیغات دشمنان اسلام ازسوی دیگر باعث بروز برخی شایعات واتهامات علیه اسلام شده است.دشمنان اسلام برای دورنگهداشتن پیروان خود از دین اسلام همواره بحثی را تحت عنوان همراه بودن خشونت با اسلام را مطرح می‌کنند وسعی دارند که آن را با عصبیت غیر منطقی وخشونت مقایسه کنند،این درحالی است که به گفته یکی ازنویسندگان:”…این حقیقت آشکار است که روح تسامح واغماض ومدارا نسبت به کسانی که دارای کتاب بوده اند،جزء لاینفک تعلیمات محمد(ص) است”[۵۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت